بخشی از مقاله
عجايب هفتگانه
پيشگفتار
از دورانهاي پيش، در طبيعت بشر اين احساس وجود داشته كه هميشه در جستجوي ظرفيتها و قابليتهاي ويژه و چشمگير باشد. يونانيان باستان براي بازيهاي المپيك خود شعار «بالاتر، سريعتر، قويتر» را سرمشق قرار ميدادند و اين شعار براي ورزشهاي امروزي نيز وجود دارد. پرسش دربارة ظرفيتها و تواناييهاي خاص البته فقط در ورزش مطرح نيست. ثروتمندترين مرد دنيا كيست؟ بلندترين آسمانخراش كدامست؟ تندروترين اتومبيل يا هواپيما كدامست؟ يا حتي اين پرسش براستي بيفايده و بيهدف «چه كسي ميتواند مدت بيشتري را روي يك داربست ساختماني در ارتفاع 10 متري به سرآورد؟» توجه هر چند توام با خندة بيشتر خوانندگان روزنامه را به خود جلب ميكند. تلاش براي به دست آوردن ركورد، اغلب آثار عجيب و قابل توجهي به بار ميآورد.
به هر حال اشتباه بزرگي است اگر عجايب هفتگانه جهان را نيز فقط چون ركورد تلقي كنيم. به طور يقين اهرام سهگانة خئوپس هنوز هم (به جز ديوار بزرگ چين) عظيمترين بناي ساختماني به شمار ميآيد كه در طول تاريخ به دست انسان بنا شده است. معبد زئوس در المپيا در زمان خود بزرگترين و ارزشمندترين بناي مذهبي در سرزمين يونان بود. ولي پيكرة زئوس در اين معبد هيچ ركوردي برجاي نگذاشته است، بلكه بيشتر براي نفوذ و تأثير هنري كه داشته است مشهور شد. همچنين باغهاي سميراميس (باغهاي معلق بابل-م) نه براي بزرگي و وسعت آن، بلكه براي زيبايي جزو عجايب
هفتگانة جهان به شمار ميآمد. البته هر يك از عجايب هفتگانة جهان كار عظيمي از تكنيك زمان خود بودند، ولي براي كمال هنري خود نيز مورد تحسين و اعجابانگيز بودند. به سخن ديگر در آنها هنر و تكنيك به نحو بارزي در هم آميخته بود؛
اين امر- و فقط اين امر- موجب شده است كه آنها به دست فراموشي سپرده نشوند.
اين كتاب از مجموعة «چرا و چگونه» تاريخ عجايب هفتگانة جهان را بيان ميدارد. تصاوير و نوشتههاي كتاب نشان ميدهد، عجايب جهان چگونه به وجود آمدهاند؛ براي جهان آن زمان چه معنا و مفهومي داشتند؛ اكنون بر سر آنها چه آمده است. علاوه بر آن عجايب جهان را چون آينة زمان خود و انسانهايي كه با آنها ميزيستند نشان ميدهد.
«هفت»، عدد مقدس
عدد هفت چه ويژگياي دارد؟
نزد بسياري از اقوام عهد باستان، «هفت» عدد ويژهاي بود. در فلسفه و نجوم
مصريان و بابليها، عدد هفت به عنوان مجموع هر دو «عدد زندگي»، سه و چهار، جايگاه ويژهاي داشت: پدر، مادر و فرزند، يعني سه انسان، پايه و اساس زندگي هستند و عدد چهار مجموع چهار جهت آسمان و باد است، كه از آنها باران زندگيزا ميبارد و كشتزارها را بارور ميسازد.
براي فيلسوف و رياضيدان يوناني «فيثاغورث»- كه در سدة ششم قبل از ميلاد مسيح (حدود 2600 سال قبل-م.) ميزيست- نيز عدد هفت، مفهوم ويژه خود را داشت كه از مجموع دو عدد سه و چهار تشكيل ميشود: مثلث و مربع نزد رياضيدانان عهد باستان اشكال هندسي كامل محسوب ميشدند؛ از اينرو عدد هفت به عنوان مجموع سه و چهار براي آنها عددي مقدس بود.
يهوديان قديم نيز براي عدد هفت معناي ويژهاي قائل بودند: در كتاب اول عهد عتيق ]تورات- مو.[، كتاب مقدس يهوديان، آمده است كه خداوند، جهان را در شش روز خلق كرد، در روز هفتم، روز سبت ]روز شنبه و روز تعطيل يهوديان است.م.[، خالق به استراحت پرداخت. موسي در ده فرمان خود از پيروانش ميخواهد، كه اين روز آرامش را «مقدس بدارند». از آن زمان عدد هفت نزد يهوديان و بعدها نيز نزد مسيحيان كه عهد عتيق را قبول كردند، به عنوان عددي مقدس محسوب ميشد.
به اين ترتيب بود كه از دوران باستان هفتگانههاي بيشماري تشكيل شدند: يونانيان باستان همه ساله هفت تن از بهترين هنرپيشگان نقشهاي سنگين و غمناك و نقشهاي طنز و كمدي را انتخاب ميكردند. آنها مانند روميهاي باستان با هفت هنر احترام ميگذارشتند. روم بر روي هفت تپه بنا شده بود. در تعليمات كليساي كاتوليك هفت گناه كبيره (غرور، آزمندي، بيعفتي، حسد، افراط، خشم و كاهلي) و هفت پيمان مقدس (غسل تعميد، تسليم و تصديق، تقديس بلوغ، ازدواج، استغفار و توبه، غسل قبل از مرگ با روغن مقدس، درآمدن به لباس روحانيون مسيحي) وجود دارد. براي پيروان محمد(ص) آخرين مكان عروج، آسمان هفتم محسوب ميشود. در بيست و هفتم ژوئن هر سال ]ششم تيرماه- مترجم[، روز «هفت انسان خوابيده» مسيحيان ياد آن هفت برادري را، كه در سال 251 بعد از ميلاد، براي عقيده و ايمان خود، زنده زنده لاي ديوار نهاده شده و شهيد شدند، گرامي ميدارند؛ مردم عامي ميگويند كه اگر در اين روز باران ببارد، به مدت هفت هفته بعد از هوا بد خواهد بود، آنگاه انسان بايد هفت وسيله مورد نيازش را بستهبندي كند و با چكمههاي هفت فرسخي خود به آن دورها سفر كند. صورت فلكي خوشة پروين يا ثريا به عنوان «هفت ستاره» معروف است، در حالي كه حتي با چشم غيرمسلح ميتوان در اين صورت فلكي تا يازده ستاره را ديد.
در افسانهها نيز با «هفت» سحرآميز برخورد ميشود: سوار ريش آبي هفت همسر داشت، سفيدبرفي با هفت كوتوله پشت هفت كوه زندگي ميكرد، هفت سوسك به همان اندازه قهرمانان كميك شجاعي بودند كه درزي شجاع كوچك- كه هفت (مگس!) را با يك ضربه كشت … و به همين ترتيب تعداد بيشماري هفتگانه در تمام دنيا وجود دارد.
چه كسي عجايب هفتگانة جهان را براي نخستين بار به قلم كشيد؟
يكي از كهنترين هفتگانهها، عجايب هفتگانة جهان، يعني معروفترين و بزرگتر
ين اثرهاي هنري و معماري عهد باستان است. نخستين توصيف كتبي عجايب هفتگانة جهان به نويسندة فنيقي «آنتيپاتروس» سيدوني (سدة دوم پيش از ميلاد) نسبت داده ميشود. كتاب او به هر حال نه داراي ديدگاه فلسفي بوده و نه يك كتاب هنري محسوب ميشد، بلكه فقط راهنماي ساده براي سفر در عهد باستان بود.
«آنتيپاتروس» در سفرهايش- اگر اصلاً خود به اين سفرها رفته باشد، و فقط براساس شايعات گزارش نكرده باشد- عموماً راههاي تجارتي معروف آن زمان دنيا را دنبال ميكرد. او فقط يكي از عجايب هفتگانه را در يونان يافت: پيكرة زئوس اثر فيدياس در المپيا. او در آسياي صغير معبد آرتميس در افسوس و آرامگاه شاه مازولوس پادشاه هاليكارناس را، در جزيره رودس مجسمة غول پيكري را- كه مجسمه هليوس خداي خورشيد بود-، در آفريقا فانوس دريايي اسكندريه و هرم خئوپس در شهر گيزه، و بالاخره در آسياي دور باغهاي معلق ملكه سميراميس را در بابل توصيف كرد.
«آنتيپاتروس» در گزارشهايش به ساختمانهاي معروفي كه بسيار در دسترس او بودند، و به اصطلاح جلوي در خانة او بودند، مثلاً ساختمان آكروپوليس در آتن، اشاره نكرد. زيرا كتاب او در واقع به عنوان راهنماي سفر براي يونانيهاي تحصيل كرده نوشته شده بود- و اينكه يكي از اين يونانيها دربارة آكروپوليس نداند و لازم باشد كه توجه او به اين اثر جلب شود، در نظر آنتيپاتروس عجيب و غيرقابل تصور بود.
چرا برج بابل از عجايب جهان نيست؟
«آنتيپاتروس» همچنين فقط آن «عجايبي» را در كتاب خود ثبت كرد كه هنوز در آن زمان ديده ميشدند. مثلاً برج بابل- كه بدون ترديد يكي ديگر از بناهاي ساختماني اعجابانگيز آن زمان بود- در دوران «آنتيپاتروس» در هم فرو ريخته بود و لذا جزو مناظر ديدني شمرده نميشد. او نميخواست به مردمان عصر خود ويرانهها را ارائه كند؛ يونانيهاي عاشق هنر و زيبايي خرابهها و ويرانهها را قابل تحسين و اعجابانگيز نميدانستند.
ذوق و هيجان ديدار عجايب هفتگانه استمرار نيافت. هنگامي كه مغرب زمين مسيحي شد، توجه و علاقه به آثار باستاني خاموش گشت. به علاوه- به جز هرم خئوپس- از عجايب هفتگانة ديگر فقط ويرانههايي باقي مانده بود، بنابراين آنها به بوتة فراموشي سپرده شدند.
اگر مسلمانان نبودند، شايد ما امروزه اصلاً هيچ چيز دربارة عجايب جهان نميدانستيم. اين دانشمندان و محققان مسلمان بودند كه نوشتههاي عهد باستان را كشف كردند و به تحقيق دربارة آنها پرداختند. آنها اين نوشتهها را ترجمه كردند و به اين ترتيب دانش بشري را دربارة آثار هنري بزرگ عهد باستان از نابودي نجات دادند و اين دانش را از سدههاي ميانه به عصر حاضر انتقال دادند.
نخست در پايان سدة پانزدهم ميلادي، كه رنسانس ]دورة تجديد حيات ادبي و فرهنگي اروپا. -م.[ آغاز شد، اروپا دوباره به آثار باستاني ابراز علاقه و توجه كرد. معمار اطريشي فيشرفن ارلاخ (تولد 1656 ميلادي. وفات 1723 ميلادي). بنابر منابع و مأخذ قديمي در كتابش به نام «طرح معماري تاريخي» به توصيف عجايب هفتگانة جهان پرداخت و به اين وسيله آنها را به ضمير آگاه اروپائيان بازگردانيد. ليكن باز هم دو سده طول كشيد تا جامعة علمي شروع به حفاري و كشف شواهد و نشانههاي سنتي عهد باستان كرد تا به انسانهاي متعجب و مبهوت عصر جديد نشان دهد كه نياكان آنها چه قابليتهايي را در عصر خود بروز دادند.
به اين ترتيب بود كه عجايب هفتگانة جهان دوباره كشف شد.
فصل اول
هرم خئوپس
نخستين اثر شگفتانگيز جهان كدام است؟
هرم خئوپس نزديك گيزه (در مصر)، كه به نام مؤسس آن، خئوپس فرعون مصر (حدود 2551 تا 2528 قبل از ميلاد مسيح) ناميده ميشود، قديميترين و تنها اثر باقيمانده از عجايب باستاني جهان است كه تا حدودي حفظ شده و باقي مانده است. اين بنا براي عظمت و بزرگي كه دارد «هرم بزرگ» نيز ناميده ميشود و در ليست عجايب جهان به عنوان نخستين اثر وارد شده است. هرم خئوپس- به جز ديوار بزرگ چين- عظيمترين بناي ساختماني است كه توسط انسان بنا شده است. اين هرم 6/146 متر ارتفاع دارد، يعني به بلندي تقريبي يك آسمانخراش 50 طبقه. بر زيربناي آن ك«پترزدام» در رم، كليساي «سنتپل» و «وست مينيسترابي» در لندن و همچنين كليساهاي «دم فلورانس» و «دم ميلان» را يكجا و همزمان بنا كرد؛ و از سنگهاي به كار رفته براي ساخت «هرم خئوپس» ميتوان مثلاً تمام كليساهايي را كه در قرن بيستم در آلمان ايجاد شده، بنا كرد.
دستور ساختن هرم را فرعون جان «خئوپس» (فرعون لقب پادشاهان قديم مصر بود) بلافاصله پس از مرگ پدرش «سنوفرو» صادر كرد. «خئوپس» نيز به رسم تمام پيشينيان خود از زمان شاه
«ديوسر» (كه در حدود سالهاي 2609 تا 2590 قبل از ميلاد حكومت ميكرد) ميخواست در يك هرم به خاك سپرده شود. او هم مانند نياكان خود در اين آرزو به سر ميبرد كه هرم او باز هم بزرگتر، زيباتر و پرشكوهتر از تمام هرمهاي فراعنه پيش از او باشد.
به هر حال قبل از اينكه نخستين قطعه از حدود دو ميليون قطعه سنگ آهك- كه هرم با آنها ساخته شده است- از يك معدن سنگ آهك در ساحل شرقي رود نيل حمل شود، بايد ابتدا كارهاي مقدماتي مفصل و پيچيدهاي به اجرا درميآمد. پيش از هر چيز، بايد زميني مناسب براي محل
ساختمان هرم جستجو ميشد. اين بناي غولآسا 6400000 تن وزن دارد بنابراين محل ساختن بايد در زميني كه خاك آن سفت و سخت باشد انتخاب ميشد، در غير اين صورت هرم در اثر وزن زياد خود در زمينه فرو ميرفت. اين مكان ساختماني، در جنوب پايتخت امروزة مصر، قاهره، بر يك برآمدگي فلات گونه كويري در هفت كيلومتري روستاي گيزه پيدا شد زميني كه سفت و صخرهاي بود و ميتوان وزن هرم را تحمل كند.
هرم خئوپس چگونه ساخته شد؟
آنگاه سطح زيربناي هرم صاف و هموار شد. براي اين كار گرداگرد زمين زيربنا، ديوار آببندي شدهاي از شن و سنگ ساخته شد؛ درون اين چهار ديواري، شبكهاي از كانالهاي متعدد عمود برهم، تنگاتنگ و متصل به يكديگر حفر گرديد، به طوري كه زمين زيربنا مانند صفحة شطرنج بسيار بزرگي به نظر ميرسيد. اين كانالها با آب پر شدند، ارتفاع سطح آب بر روي ديوارههاي كانالها علامتگذاري شد، آنگاه آب كانالها تخليه شد. سنگ تراشها تمام زوائد و برجستگيهايي را كه بالاتر از خطوط سطح آب بودند تراشيده و صاف و هموار كردند. آنگاه درون كانالها دوباره پر شد و مسطح گرديد- اكنون سطح زيربناي هرم آماده بود.
تنها براي انجام اين كارهاي مقدماتي حدود 4000 انسان- مشتمل بر هنرمندان، معماران، سنگتراشان و ديگر پيشهوران- حدود 10 سال كار كردند. تنها پس از آن بود كه كار اصلي ساختمان هرم آغاز شد.
به گزارش تاريخنگار يوناني، هرودوت (كه از سال 490 تا 425 قبل از ميلاد مسيح ميزيست)،
ساخت اين هرم 20 سال ديگر طول كشيد، و تقريباً 100000 انسان در ساختن آرامگاه عظيم خئوپس كار كردند. تنها براي ترب، پياز و سيري كه براي پخت غذاي كارگران خريداري ميشد، بنا به گزارش هرودوت 1600 «تالنت»، يا به حساب امروزي 20 ميليون مارك هزينه شده است.
امروزه بسياري از پژوهشگران و باستانشناسان درباره آمار و ارقام مربوط به تعداد كارگران شك و ترديد دارند. آنها عقيده دارند، در كارگاه ساختماني هرم، براي اين همه انسان، جا و مكان كافي براي كار نبوده است؛ آنها ميگويند اگر بيش از 8000 كارگر در اين كارگاه كار ميكردند، حتي با وجود كار منظم و برنامهريزي شده در اثر تنگي جا، مانع كار يكديگر ميشدند.
در زمان ساخت هرم، مصر سرزميني ثروتمند بود. هر سال رود نيل از اواخر ماه ژوئن ]اوايل تيرماه- م[ تا اواسط ماه نوامبر ]اواخر آبان ماه- م[ از بستر خود به بيرون جاري ميشد و زمينهاي كشاورزي دو طرف بستر خود را با قشر ضخيمي از گل و لاي ميپوشانيد، كه زمين خشك كويري اطراف رود را به زمينهاي بارور و حاصلخيز تبديل ميكرد. به اين ترتيب در سالهاي خوب و پربركت تا سه بار محصول شامل غلات، ميوه و انواع سبزي برداشت ميشد.
بنابراين از ماه تير تا ماه آبان كشاورزان مصري به دليل طغيان رود نيل نميتوانستند در مزارع خود كار كنند. از اين رو آنها هنگامي كه هر سال در اواسط ماه ژوئن يك كارگزار دربار فرعون در روستاها پديدار ميشد و در فهرستهاي بزرگ، نام كساني را كه ميخواستند در ساختمان هرم كار كنند، وارد ميكرد، بسيار خوشحال ميشدند.
چه كساني روي اهرام كار ميكردند؟
تقريباً همه تمايل به كار داشتند؛ اين كار، بنابراين بيگاري نبود، بلكه خدمتي داوطلبانه بود. براي اين كار دو دليل وجود داشت: هر مردي كه همكاري ميكرد، مادامي كه به كار هرم مشغول بود، مسكن، لباس، غذا و كمي دستمزد دريافت ميكرد؛ پس از چهار ماه هنگامي كه طغيان رود نيل فروكش ميكرد و زمينهاي كشاورزي اطراف رود آمادة كشت ميشد كشاورزان به روستاهاي خود بازميگشتند. علاوه بر اين، براي هر مصري كار كردن در آرامگاه فرعون وظيفة بديهي و افتخار بود؛ زيرا هر كس كه در اجراي اين وظيفة بزرگ كمك ميكرد، بر اين باور بود كه خود نيز تا حدودي در جاودانه نمودن شاه مظهر خدا سهم داشته است. به اين ترتيب بود كه هميشه در اواخر ماه ژوئن انبوه كشاورزان روانة روستاي گيزه ميشدند. آنها در آنجا اطاقهاي موقتي كه به شكل پادگان و
سربازخانه در يك منطقه ساخته شده بود مسكن داده شده و به گروههاي هشت نفري تقسيم ميشدند. كار ميتوانست آغاز شود. اين مردان بر كرجيها سوار ميشدند و به طرف ديگر رود نيل ميرفتند و سپس پياده تا معادن سنگ راه مي پيمودند. در آنجا تخته سنگها را از كوه جدا ساخته و آن را با چكش، قلم، اره، و مته بنا به مأموريتي كه داشتند به ارتفاع و پهناي بين 80 سانتيمتر و 145 سانتيمتر در ميآوردند. هرگروه تخته سنگ آماده شده خود را با كمك طناب و اهرم به زور
و مشقت بر سورتمهاي چوبي سوار ميكردند و سپس آن را بر جادهاي كه از الوار چوبي بنا شده بود به ساحل رود نيل ميكشيدند. قايقهاي بادباني كارگران و سنگهاي مكعبي را كه بعضي از آنها تا 5/7 تن وزن داشت به ساحل مقابل حمل ميكردند.
آنگاه تخته سنگ دوباره بر جادههاي چوبي تا محل ساختمان كشيده ميشد. چون در آن زمان هنوز دستگاهي مانند جرثقيل و بالابر اختراع نشده بود، اكنون مشكلترين قسمت كار آغاز ميشد:
سورتمه و تخته سنگ با كمك طناب و اهرم بر سطحي شيبدار به عرض 20 متر كه تا بالاي هرم ميرسيد و از آجرهاي گلي با گل و لجن ساحل رود نيل ساخته شده بود به روي قسمتي از هرم كه تا آن زمان آماده شده بود كشيده ميشد و در آنجا گروه آن را با دقت ميليمتري در مكاني كه استاد معمار تعيين و مشخص كرده بود مستقر ميكرد.
هر چه ارتفاع هرم بلندتر ميشد و بيشتر دل آسمان را ميشكافت، طبيعي است كه به همان نسبت سطح شيبدار طولانيتر و داراي شيب بيشتري ميگرديد، و به همان نسبت سكوي بالايي كه بر روي آن كار انجام ميگرفت كوچكتر ميشد. به اين ترتيب كار همواره مشكلتر ميشد.
خطرناكترين كار چه بود؟
آنگاه نوبت خطرناكترين كار رسيد: تخته سنگ نوك هرم به نام «پيراميدون» كه هرمي شكل بوده و 9 متر ارتفاع داشت، روي سطح شيبدار به بالا كشيده شد و در محل خود قرار داده شد. تنها در انجام اين كار چه تعداد از كارگران به كام مرگ رفتند، معلوم نيست.
به اين ترتيب در مدت 20 سال كار، هستة هرم به وجود آمد- كه برجي متشكل از 128 طبقه بود، و 4 متر از برجهاي «كليساي جامع اشتراسبورگ» بلندتر بود. در اين زمان هرم خئوپس همانطور كه ما آن را امروز ميبينيم به نظر ميرسيد- يعني به شكل يك كوه پلكاني. اما كار هنوز پايان نيافته بود: فواصل طبقات به نحوي با سنگ پر شد، كه هرم اكنون سطحي ناصاف، ولي بدون لبه داشت.
در پايان چهار وجه مثلثي شكل خارجي هرم با صفحاتي از سنگ آهك صيقلي داده شده كاملاً سفيد پوشانيده شد. لبههاي اين صفحات سنگي چنان دقيق كنار هم جفت شده بود كه حتي لبة چاقو هم ميان درز دو صفحه سنگي وارد نميشد؛ تنها از فاصلة چند متري هرم به مانند يك كوه عظيم سنگي يكپارچه به نظر ميرسيد. صفحات خارجي با سختترين سنگ سنبادهها مانند آينه صيقل داده شده بودند؛ آرماگاه خئوپس- بنا به گزارش شاهدان عيني آن زمان- در نور خورشيد و يا حتي زير تابش نور ماه به طرز اسرارآميزي مانند قطعهاي كريستال بزرگ كه از درون بدرخشد، برق
ميزد. به هر حال «هرم خئوپس»، تمام سنگي و توپر نيست. درون اين ساختمان يك سيستم راهروهاي پيچ در پيچ وجود دارد، كه از طريق يك كانال به طول 47 متر- كه موسوم به «گالري بزرگ» است- به اطاقي به طول 5/10 متر، عرض 30/5 متر و ارتفاع 80/5 متر موسوم به «شاهنشين» ختم ميشود. اين اطاق به طور كامل با سنگ خارا پوشيده شده است، ليكن داراي هيچگونه تزئين و آرايشي نيست. در اين اطاق يك تابوت سنگي از سنگ خارا، كه درپوش ندارد، قرار گرفته است. اين تابوت سنگي بايد هنگامي كه هنوز هرم در حال ساختمان بوده است، به اين محل، حمل شده باشد، زيرا با ابعادي كه دارد، قابل عبور از هيچ يك از راهروها نيست. چنين شاهنشينهايي تقريباً در تمامي اهرام موجود در مصر يافت شدهاند. اين مكان آخرين استراحتگاه فرعون بوده است.
پس از مرگ فرعون، جسد او كه با دقت تمام با مواد خوشبوكننده، آغشته و مومي شده بود در شاهنشين دفن ميشد. امعاء و احشاء كه از درون جسد خارج شده بود، داخل محفظههايي خالي از هوا موسوم به «كانوپ» گذاشته ميشد و كنار تابوت سنگي در شاهنشين قرار ميگرفت.
در حالي كه به اين طريق جسد فناشدني فرعون به آرامگاه ابدي خود سپرده ميشد، «كا»ي مرده آرامگاه را ترك ميگفت. «كا»- كه به اعتقاد مصريان آن زمان من دوم بود، نوعي تصوير منعكسة
انسان پنداشته ميشد، كه به هنگام مرگ بدن را ترك گفته و ميتوانست آزادانه بين اين دنيا و آن دنيا حركت كند اين «كا» شاهنشين را ترك ميكرد و بر روي پوستة خارجي هرم- كه آنچنان صيقلي بود كه هيچ موجود فاني نميتوانست روي آن حركت كند- تا نوك هرم بالا ميرفت. در آنجا خداي خورشيد، «رع» پدر فراعنه، در سفينة خورشيد خود، منتظر بود، كه اكنون شاه مرده سفر به ابديت را با او آغاز ميكرد.
در هر صورت اين مسئله كه آيا هرم بزرگ واقعاً آرامگاه ابدي فرعون خئوپس بوده است يا خير، اخيراً مورد شك و ترديد برخي از دانشمندان قرار گرفته است. آنها براي اين شك و ترديد خود سه دليل ميآورند:
• شاهنشين برخلاف رسوم آن زمان كاملاً بدون آرايش و زينت است.
• تابوت سنگي، كه بايد جسد شاه مرده را دربرميگرفت، كاملاً صاف و صيقلي نشده و لذا ناتمام است؛ درپوش نيز وجود ندارد.
• و بالاخره اينكه دو كنال هواي تنگ و تاريك از شاهنشين از طريق روزنههاي كوچكي به سطوح خارجي هرم و به هواي آزاد ارتباط دارد. ولي مردهها نياز به هوا ندارند- كه اين نيز دليل محكمي عليه اين امر است كه هرم خئوپس واقعاً آرامگاه فرعون خئوپس باشد.
بيش از 3500 سال، درون هرم بزرگ از آسيب دست بشر مصون باقي ماند. مصون و محفوظ به دليل اينكه دربهاي ورودي با دقت پوشانيده شده بودند، و نيز به خاطر ترسي كه وجود داشت. ترس از اين كه به اعتقاد مصريان مقبرههاي پادشاهان توسط ارواح محافظت و نگهباني ميشدند، كه هر متجاوزي را كه به داخل هرم نفوذ ميكرد، به قتل ميرسانيدند.
چه كسي نخستين بار به درون هرم خئوپس راه يافت؟
به اين ترتيب بود كه قبر دزدها ابتدا قرنها پس از ساختن اهرام به سراغ آنها آمدند. مأموران خليفة عباسي و پسر هارونالرشيد (كه از 813 تا 833 ميلادي خلافت ميكرد)، نخستين كسي بود كه به درون هرم خئوپس رفت. او دستور داد تونلي تا اطاق شاهنشين (آرامگاه اصلي- م) حفر كنند، به اين اميد كه در آنجا، بمانند تمام آرامگاههاي شاهان ديگر. گنجهاي بزرگ و ثروت زيادي پيدا كند
. اما او هيچ چيز نيافت- هيچچيز مگر لايهاي از فضله و مدفوع موشهاي صحرايي بر روي ديوارها و كف آرامگاه به ضخامت 28 سانتيمتر كه در آنجا لانه كرده بودند. به اين ترتيب جويندگان گنج و قبر دزدها علاقه و توجه خود به هرم خئوپس را از دست دادند.
براي دزدان ديگر اين طور نبود: هنگامي كه قسمتي از قاهره در سال 1168 ميلادي (سال 547 هجري شمسي-م)، توسط اعراب به آتش كشيده و بطور كامل منهدم شد تا به دست جنگجويان صليبي نيفتد، مصريان به هنگام بازسازي شهر خود، صفحات سنگ آهكي سفيد و براق و صيقلي پوشش فوقاني هرم را كنده و به زير كشيدند و از آنها براي ساختن خانههاي نو استفاده كردند. امروزه هنوز هم اين صفحات سنگي را ميتوان در بسياري از مساجد شهر قديمي پيدا كرد. آنچه كه از هرم باقي ماند، فقط هستة مياني هرم به شكل پلكاني بود- كه جهانگردان امروزه هنوز هم آن را به همان شكل و شمايل با ديدة اعجاب و تحسين مينگرند.
سنگ يكپارچة نوك هرم، «پيراميدون» و همچنين سنگهاي طبقات فوقاني هرم نيز قرباني اين سنگ دزديها شد. به همين دليل امروزه اين هرم ديگر 6/144 متر ارتفاع ندارد بلكه ارتفاع آن فقط 20/137 متر است. نوك هرم امروزه مربعي به ضلع 10 متر است.
در سال 1842 ميلادي (1221 هجري شمسي- م) بر اين سكو جشن عجيبي برپا گرديد: پادشاه وقت آلمان «فردريك ويلهلم چهارم» كه عاشق هنر بود، يك هيئت اكتشافي را به رهبري باستانشناسي به نام «ريچارد لپيوس» به درة نيل فرستاده بود تا كارهاي هنري عتيقه و قديمي مصري و ديگر اشياي هنري ساخته شده را براي موزة تاريخ مصر كه طرح ساخت و گشايش آن در برلين در حال اجرا بود، جمعآوري و فراهم كند. (اين موزه در سال 1855 ميلادي افتتاح شد.)
چرا پرچم پروس برفراز هرم به اهتزاز درآمد؟
در پانزدهم اكتبر (23 مهرماه-م) روز تولد شاه پروس، لپسيوس با تني چند از اهالي صحرانشين از هرم بالا رفت و بر بالاترين قسمت آن پرچم عقابدار پروس را برافراشت. اين دانشمند بعداً نوشت «ما پرچم را به اهتزاز درآورديم و سپس با سه بار فرياد «زنده باد امپراتور» به آن احترام گذاشتيم.»
«لپسيوس» كريسمس سال 1842 را نيز به طريق ويژهاي سپري كرد: در شب مقدس (شب تولد
حضرت عيسي مسيح (ع)- م)، او بر بالاترين سكوي هرم آتشي بزرگ براي كريسمس برپا كرد، و در اطاق شاهنشين هرم يك اصله درخت خرماي جوان در تابوت سنگي خئوپس كاشت و آن را با هداياي كوچكي براي همكارانش زينت داد.
اگرچه اين مراسم جشن و سرور امروزه در نظر ما غريب و حتي تا حدودي مسخره ميآيد- ولي به هر حال اين جشنها موفقيت چشمگيري به دنبال داشتند: هنگامي كه روزنامهها اخبار مربوط به اهتزاز پرچم بر فراز هرم چهار هزار ساله را منتشر كردند، علاقه و اشتياق به آثار بزرگ عهد
باستان- كه تا آن زمان تنها مورد توجه و علاقه نخبگان روحي اين آثار بود- در اذهان عموم ايجاد گرديد. با اجراي جشنهاي روستاي گيزه، عجايب هفتگانة جهان دوباره براي آلمان كشف گرديد.
اسرار اهرام بزرگ
در سال 1985 دو آرشيتكت فرانسوي بعد از چند روز سفر دريايي براي گردشي و بازديد از اهرام بزرگ خئوپس در جيزه پا به خاك مصر گذاشتند. آن دو بعد از بازديد از آن بناي عظيم به مسائل متعددي برخوردند كه به نظرشان مفهوم و معني نداشت. براي مثال تعداد زيادي از قالبهاي سنگي در عوض شكل معمولي و رايج، بطور عمودي روي هم گذاشته شده بودند.