بخشی از مقاله

غدیر ، انتظار ، عاشورا


سرآغاز
اگر نگاهی دقیق و جامع به مکتب اسلام داشته باشیم ، به اهمیت سه رکن از ارکان و پایه های مکتب می رسیم یعنی سه موضوع غدیر ، عاشوراء و انتظار م جدا کنیم ، دیگر از اسلام چیزی باقی نمی ماند و همین است که بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران فرمودند : محرّم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است .
به راستی که در غدیر ، امامت شیعه رقم خورده است و در عاشوراء قیام شیعه در برابر ظلم ها به وقوع پیوسته است و با انتظار ، منتظر قیام دیگری در برابر تمام یزیدیانِ شرق و غرب هستیم و منتظر نجات نسل آدمی و تمام هستی از غربت دوری امام و رهبر آگاه و آزاد خویش ، مهدی فاطمه .


غدیر سرآغاز زعامت ، ولایت و حکومت امام معصوم است تا انسانها را به سر منزل مقصود هدایت کند ولی با خیانت مسلمان مآب های صدر اسلام ، حق زعامت امام معصوم ، غصب گردید تا آنجا که مقام امامت را در عاشورائی خونین ، با همراهان خویش ، به شهادت رساندند... راستی که اگر حقّ علی را نمی گرفتند ، چگونه جرأت می کردند که حسین و یارانش را آنگونه شهید کنند...


امروز و اما ، امروز منتظر عاشورائی دیگر هستیم آن هم به رهبری فرزند حسین - عَلَیْه السَّلام- مهدی فاطمه ، تا غدیر را به جایگاه خویش برگردانیم و آن پیمان صادقانه را ببندیم......
راستی که عاشوراء انتظاری محقق شده است و انتظار عاشورائیست محقق نشده برای پیوندی دوباره با غدیر ...
امام باقر- عَلَیْه السَّلام- فرمودند :


قائم ... روز عاشوراء ، روزی که حسین در آن روز به شهادت رسیده ، خروج می کند. 1
و باز در روایت آمده که:


حضرت مهدی- عَلَیْه السَّلام- بعد از ظهور ، انتقام غصب جایگاه امامت و ظلمی که به اهل بیت رسول خدا - صَلَی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم- شد ، را می گیرند 2 و چه مرتبط است آن خروج در روز عاشورا و این انتقام با عاشورا و غدیر و چه زیباست انتظار ظهور حجت خدا...
اما در زمینه سازی ظهور حضرت چه افرادی ، نقش مهمّی را ایفا می کنند؟ با بررسی بعضی از روایات انتظار ، به این نتیجه می رسیم که توجه و اعتماد اولیاء دین از میان ملت ها به ملت و کارگزاران شیعة ایرانی متمرکز شده است ، چنانکه می خوانیم که :

 

1- بحار الانوار ، ج 95 ، ص 190 .
2- همان ، ج 53 ، ص 14 ، حدیث مفصّل مفضل بن عمر
« اشعث بن قیس از سران منافقین ، روزی در حالی که جماعت ایرانیان ، به دور حضرت علی- عَلَیْه السَّلام- حلقه زده بودند ، با شکستن جماعت ، خود را به ایشان رسانید و گفت: این سرخ رویان که اطراف شما را گرفته اند و نزدیک شما نشسته اند ، بر ما چیره شده اند . حضرت سکوت کرده و سر به زیر افکنند. در حالی که پای بر منبر می کوبیدند و بعد فرمودند: کدام یک از آن شکم پرستان بی شخصیت مرا معذور می دارد و حکم به انصاف می دهد، که برخی از آنان مانند الاغ در رختخواب خود می غلطند و دیگران را از پند آموختن محروم می کنند . آیا مرا امر می کنی آنان را طرد کنم ، هرگزنخواهم کرد چون در این صورت از زمرة جاهلان خواهم بود ، اما سوگند به خدایی که دانه را شکافت و بندگانش را آفرید ، اینان حتماً شما را برای برگشت مجدد به آئین تان سرکوب می کنند همانگونه كه شما آنان را در آغاز برای پذیرش این آئین سرکوب نمودید . » 1


اما در ادامه آنچه به عنوان سؤال مطرح می شود این است که با توجه به اینکه انتظار نوعی عمل است نه حالت – که پیامبر اکرم - صَلَی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم- فرمودند : «اَفْضَلُ اَعْمَالَ اُمَّتِی اِنْتظارُ الْفَرَج » 2 - ، برای ظهور حضرت ، منتظرِ

1- شرح نهج البلاغة ابن ابی حدید ، ج 20 ، ص 284 .
2- بحارالانوار ، ج 50 ص 317 .


واقعی چه اعمالی را باید انجام دهد؟ آیا می شود برای این کار مهم به کارهای جزئی و جمع های کوچک بسنده کرد؟ مشخص است ، با توجه به مقدس ومهم بودن این هدف ، یعنی « زمینه سازی ظهور حضرت » نمی توان به کارهای جزئی بسنده نمود . آنجایی که از یک سو رسول خدا - صَلَی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم- برای رساندن مردم به یک حکومت جامع و عادل اسلامی ، غدیر را از جانب خدا هدیه می آورد و حسین - عَلَیْه السَّلام- برای این مهم نه تنها سر ، بلکه همة عزیزانش را می دهد، و از سوی دیگر مخالفان و دشمنان منجی عالَم ، با کاری سازمان یافته و جهانی در صدد خشکاندن این درخت سبز و محکم 3 هستند ، آیا ما می توانیم فقط به دعای ندبه ، دعای فرج و ... بسنده کنیم ، و حال اینکه فرزندان و جگر گوشه های ما در طرح کثیف دشمنان قرار گرفته اند؟!!


3-در این جزوه نمونه ای از فعالیتهای استعمارگران و صهیونیسم ذکر گردیده است.
در این زمان که دشمنان در صدد جدا کردن انسان ها از مکتب مهدوی هستند،


چرا ما در صدد گسترش جهانی این مکتب نباشیم و انسانها را با زلالی این مکتب آشنا نکنیم ؟؟؟
لذا برای این هدف یعنی « جهانی کردن فرهنگ انتظار و مهدویت » ضرورت دارد که کاری سازمان یافته را طراحی کنیم و پله های عمل را گام به گام با عنایت حضرت طی نماییم و به فراهم شدن این هدف که قطعی و ضروری است، سرعت بخشیم چرا که این هدف چه بخواهیم و چه نخواهیم تحقق پیدا می کند .
« به امید آن روز که او بیاید و جهان را از غربت نجات بخشد. »


آنچه در این جزوه می آید ، پاسخی است به سؤالات ذیل :
1) ريشة عقب ماندگی علمی و معنوی مسلمین ، و برنامه ها و فعالیت های دشمنان در این راستا چیست؟
2) در قبال برنامه های دشمنان ، ما چه کرده ایم و با چه کمبودهایی مواجه هستیم؟


3) روایات خاندان پیغمبر اکرم - صَلَی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم- ، برای زمینه سازی ظهور امام زمان ، ما را به چه سمت و سویی هدایت می کند؟
4) یاوران حضرت به شهادت روایات ، چه خصوصیاتی باید داشته باشند و چه نقشی را باید ایفا کنند؟
5) و بالاخره تعریف سازمان و سیستم چیست ، و کیفیت ارزیابی فعالیت های سازمانی ، چگونه است؟

 

« راز عقب ماندگی مسلمین و نقش دشمنان »

از ظلمی که به امامت شده گفتیم و از شهادت امام در عاشورا ...
به راستی ، ریشة عقب ماندگی مسلمین در علم و معنویت و ریشة ظلمی که امروزه نه تنها به مسلمین بلکه به نسل آدمی می شود و خلاصة کلام ریشة غربت نسل آدمی در جهان امروز، همان ظلمی است که به مقام امامت شد . آنجا که امیرالمؤمنین - عَلَیْه السَّلام- را به عنوان امام نپذیرفتند و غدیر را از مسیر اصلی خود ، منحرف کردند. اما در ادامه عواملی به عقب ماندگی و انحطاط مسلمین ، سرعت بخشید و از این انحراف و از این آب گل آلود استفاده نمود ، که در ادامه به ذکر آنها می پردازیم.
آنچه کارشناسان به عنوان علل عقب ماندگی مسلمین ، ذکر نموده اند ، عبارت است از:


1) فقر اقتصادی ، 2) بی سوادی ، 3) جنگ جهانی اول و دوم ، 4) اختلاف و انحراف مذهبی در درون مسلمین توسط خود مسلمین ، 5) اختلاف و انحراف مسلمین توسط استعمار ، 6) آموزه های انحرافی و ساختگی از دین بین مسلمین مثل : مذمت دنیا به عنوان مذمت دنیاپرستی و عدم تفکیک بین استفادة بهینه از دنیا و بین مفهوم دنیاپرستی ، 7) انحراف در معنا و منظور الفاظی مثل زهد ، تقدیر و سرنوشت ، توکل و ... ، 8) تفکر سکولاری و جدایی بین دین و سیاست تا آنجا که حتی بعضی این تئوری را مطرح نمودند که علی - عَلَیْه السَّلام-

رهبریت دینی و ابوبکر رهبریت سیاسی مسلمین را بر عهده داشت. ، 9) این تفکر که صحابة پیامبر و یا بزرگان امّت اسلامی اگر هم خطائی کرده اند ، بر آنها نباید خرده گرفت بلکه کوشش خود را کرده اند، اما خطائی هم شده است که این خطا بر حقانیت آنها ضربه ای وارد نمی کند و هیچ کدام از صحابة پیامبر از این قانون مستثنی نیستند حتی معاویه و لذا تقدّس آنها محفوظ است و احترام آنها لازم و لذا در مورد اصحاب پیغمبر گفتند که : « اِجْتَهَدَ وَ اَخْطَأَ » ، فلان صحابی کوشش کرده و اجتهاد داشته است هر چند به خطا رفته باشد. ، 10) و بالاخره اخلاق خود مسلمین که همّت و خلاّقیت را در پیشبرد زندگی فردی و اجتماعی آنچنان که باید به کار نبستند 1 و مواردی دیگر.


اما مهم ترین علت در میان عوامل ، دلبستگی مسلمین به دنیا و بیزاری از مرگ است . که رسول خدا - صَلَی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم- فرمودند:
« دیری نخواهد پایید که اقوام غیر مسلمان به سویتان یورش خواهند برد، همچون یورش گرسنگان به سفرة غذا .

1) جلد کتاب در فرهنگ آرماگدون نوشته اند ( سخنرانی استاد افقهی ، جلسات صهیونیسم شناسی ، تاریخ 14/ 5/ 84 )

سؤال شد که : یا رسول الله ، آیا ما در آن هنگام جمعیت کمی خواهیم بود ، فرمودند:
بلکه تعدادتان زیاد است اما ضعیف و ناتوان ، و خداوند ترس از شما را ، از دلهای دشمنانتان خارج خواهد نمود و در دل ها وهن خواهد دمید ، سؤال شد : وهن چیست؟ فرمودند: دلبستگی به دنیا و بیزاری از مرگ .»


به راستی آنجا که حق امیرالمؤمنین و به عبارتی روشن تر ، حقّ تمام امّت و تمام جهان را غصب نمودند دلیلی غیر از دلبستگی به دنیا داشته است ؟!!!
در اين ميان و در ايجاد عوامل عقب ماندگی مسلمین ، دست استعمار برای کم رنگ کردن فرهنگ اسلام ناب و شیعة اَثنا عشری ایرانی یعنی شیعه ای که در مقابل استعمار نه سکوت بلکه قیام می کند ، بسیار آلوده است و همین قیام علت دشمنی استعمار با شیعة اَثنا عشری ایرانیست. در کتاب شیعیان عرب ، مسلمانان فراموش شده می خوانیم که « شیعیان عرب ، با شیعیان ایران همسویی نداشته و با آمریکا دشمنی ندارند » و یا در مقالة پروفسور برنارد لوئین آمده که :


« سنّی گری عبارت است از همراهی با وضع موجود و نظام حاکم و شیعه گری عبارت است از: مخالفت با وضع موجود و نظام حاکم و نیز شیعیان اعتقاد دارند که تمامی دولت های اسلامی از زمان قتل علی بن ابی طالب تا به امروز ، نا مشروع و یا در امیدوار کننده ترین صورت آن ، موقّت بوده اند و تاریخ ، مسیر اشتباه در پیش گرفته است . »
بعضی از جامعه شناسان غربی روی کار آمدن دولت های غیر دینی را تنها راهکار عقب ماندگی مسلمانان می دانند.


به راستی که شیعیان مجاهد با مرکزیت ایران مهم ترین دشمن استعمار و یهود صهیونیسم و مسیحیت صهیونیسم هستند و چرا چنین نباشد در حالی که یهود فقط خود را خلیفة زمین می داند و می خواهد با زمینه سازی جنگ نهایی یعنی جنگ آرماگدون بر جهان مسلط شود و در این راه از برنامه ریزیهای کلان مالی ، فرهنگی 1 و نظامی دریغ نمی کند و تنها دشمن خود را ، کسانی می داند که با توجه به فرهنگ شیعی ناب و فرهنگ اسلامی ناب ، در مقابل استعمارگری های آنان قیام می کنند ؟!!


2) جلد کتاب در فرهنگ آرماگدون نوشته اند ( سخنرانی استاد افقهی ، جلسات صهیونیسم شناسی ، تاریخ 14/ 5/ 84 )
خلاصه ای از فعالیت های استعمار که اکثر آنها در رابطه با شیعة اَثنا عشری ایرانی است:
1) تشکیل مؤسسات و دانشگاه ها که موارد زیر به عنوان نمونه مطرح می شود:


دانشگاه های مختص به شیعه شناسی در اسرائیل به نام های : حیفا ، بارایلان ، دانشگاه عبری اورشلیم و تل آویو که موضوع کار این دانشگاه ها ، تشیّع و شیعیان ایران است.
در همایش سابق دانشگاه تل آویواز همة ضد انقلابان ایران دعوت شده بود ، که نتیجة آن چاپ کتابی به نام « تشیّع ، مقاومت ، انقلاب » بود و با دو موضوع ارزیابی وضعیت شیعیان اَثنا عشری در هر منطقه از جهان و بررسی اثرات انقلاب ایران بر آنها ، به تألیف رسید.


3) تألیف کتاب های مختلف به موضوعیت فرهنگ آرماگدون و ... و نیز استفادة جدّی از رسانه ها . 1
4) تألیف دائرة المعارف ها برای شناسایی دقیق کشورهای اسلامی.
5) طراحی های نظامی در راستای ترور نخبگان ، عملیات در حدّ وسیع آن هم برای ، کشتن مسلمانان و...

1- ر.ک: به آنچه در پاورقی قبل آمده است .
6) نفوذ در دولت ها ، با حاکمیت اسلامی ، مثل عربستان.
7) نفوذ در دانشگاه ها و مؤسسات آموزشی.
همانطور که امروزه ملاحظه می شود ، طرح ها و فعالیت های صهیونیسم و استعمار در بخش های سیاسی ، اقتصادی ، فرهنگی ، نظامی و... صورت می گیرد و محدود به یک موضوع نمی باشد.
در پایان یادآور می شویم که استعمار در سیر تاریخی خود ، سه دوره را پیموده است :
دورة اول ؛ استعمار کهن بود که کشورهای مستکبر برای تصرّف در منابع کشورهای دیگر، با حمله های نظامی سعی در رسیدن به مقاصد خود داشتند چنانکه در سال 1500 میلادی ، حملة اسپانیا به ایران به عنوان اولین استعمارگری غرب در ایران ، در تاریخ مطرح شده است.


دورة دوم ؛ استعمارنو بود . خصوصیت این دوره ، حملات فرهنگی به کشورهای دیگر بود، چرا که حمله های نظامی ، هزینه های جانی و مالی فراوان در برداشت. لذا به این فکر افتادند که با پیشرفت تمدن و صنعت در کشورهای خود و ایجاد شبهات و شهوات در کشورهای دیگر ، آنها را به سمت خود بکشانند و از این طریق ، منابع کشورهای ضعیف را با دسیسه های مختلف به غارت ببرند، مثلاً در گذشته با پول ، نفت را از دست مسلمین در می آوردند و حتی با فروش اسلحه و ... ، پول را نیز به خود باز می گرداندندو این معاملة دو به یکی است که با پیشرفت صنعت و فروش ابزار خود ، نسبت به مسلمین انجام می دادند.


اما دورة سوم ؛ استعمار فرانو است که در این دوره با سست کردن پایه های فرهنگی کشورها از یک سو و زمینه سازی برای هجوم نظامی به آنها به بهانة آزادی و امثال آن از سوی دیگر ، بنا دارند تا منابع کشورها و حتی دولتها و ملتها را به سمت اهداف خود جذب کنند و بتوانند صلح جهانی را آنگونه که خود می خواهند و در تعالیم صهیونیستی خود مطرح می کنند ، ایجاد کنند و ما امروز در این دوره به سر می بریم، دوره ای که بوش به عنوان رئیس جمهور آمریکا خود را رهبر آرماگدون – جنگ نهایی برای ظهور منجی ساخته و پرداخته خودشان - می داند و به کشورهای اسلامی به بهانة آزادی و حقوق بشر حمله می کند.


به راستی که در مقابل این فعالیت ها و برنامه ها، ما چه کرده ایم و چه باید بکنیم و روایات ائمه اطهار - عَلَیْهم السَّلام- ما را به چه سمت و سوئی هدایت می کند؟
« آنچه ما برای احیاء دین کرده ایم »


اما در قبال این فعالیت ها و در راستای احیاء فرهنگ اسلام ناب و زمینه سازی ظهور حضرت حجّت - عَلَیْه السَّلام- ما چه کرده ایم؟
تا به امروز فعالیت های خوبی در این زمینه انجام شده است که کاستی ها و کمبود هایی را نیز به همراه داشته و دارد که به عنوان نمونه به فعالیتهای ذیل و کاستی های هر کدام اشاره می کنیم:


1) از فعالیت هایی که در گذشته انجام شده است ، می توان از سفرهای مرحوم سیّد جمال الدین اسد آبادی برای ایجاد اتحاد در دولتهای اسلامی نام برد.
کاستی این نوع حرکت ها ، عدم برنامه ریزی برای ملتها است. چرا که حکومت های اسلامی و ایجاد دولتهای اسلامی متحد ، در بستر جامعة اسلامی و با همراهی افکار ملتها صورت می گیرد و سرعت پیدا می کند .


2) امروزه مراکز علمی و مؤسساتی در داخل کشور مشغول به کارند که بعضی از آنها با قدرت و خلاّقیّت بيشتري به فعاليت هاي خود در اين راستا می پردازند ، به عنوان مثال، کارهای خوبی در حوزه های علمیه به عنوان مرکز علوم اسلامی در حال طراحی و انجام شدن است اما هنوز ضعف هایی در عملکرد حوزه های علمیه دیده می شود ، که علی رغم تمام امتیازها و نقاط قوّت ، از خطر آنها نمی توان چشم پوشی کرد و غافل بود ، لذابرای شناخت این ضعف ها و به امید حلّ سریعتر آنها سخنانی را از بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران امام خمینی « رَحْمَةُ الله عَلَیْه » یادآور می شویم.


امام خمینی در برابر بعضی از افکار محدود و انحرافی که حوزه های علمیه را تهدید می کند ، به مناسبت های مختلف مطالبی را ایراد فرموده اند:
1 یک مجتهد باید زیرکی و هوش و فراست هدایت یک جامعة بزرگ اسلامی و حتی غیر اسلامی را داشته باشد و علاوه بر خلوص و تقوی و زهدی که در خور شأن مجتهد است، واقعاً مدیر و مدبّر باشد. حکومت در نظر مجتهد واقعی ، فلسفة عملی تمامی فقه در تمامی زوایای زندگیِ بشریّت است ، حکومت نشان دهندة جنبة عملی فقه در برخورد با تمامی معضلات سیاسی ، اجتماعی و فرهنگی است.
2 دست های اجانب برای این که مسلمین و روشنفکران مسلمان را که نسل جوان ما باشند، از اسلام منحرف کنند ، وسوسه کرده اند که اسلام چیزی ندارد، اسلام پاره ای احکام حیض و نفاس است ، آخوندها باید حیض و نفاس بخوانند ، حق هم همین است ، آخوندهایی که اصلاً به فکر معرّفی نظریات و نظامات و جهان بینی اسلام نیستند و عمدة دقّت شان را صرف کاری می کنند که آنها می گویند و سایر فصول اسلام را فراموش کرده اند، باید مورد چنین اشکالات و حملاتی قرار بگیرند ، آنها هم تقصیر دارند.
3 به عقیدة حضرت امام ، اصلاحات در حوزة علمیه باید حول سه محور انجام شود :
الف ) برنامه هاي درسی و آموزشی.
ب ) شیوه های تبلیغ و ارتقای بهبود سطح کمّی و کیفی ، در داخل و خارج از کشور .
ج ) تغییر در روحیه و بالا بردن انگیزه های روحی و معنوی ِ روحانیت .
4 و بالاخره فعالیت هایی که امروزه در خارج از کشور صورت می گیرد ، نیز با یکدیگر متفاوت می باشد . همانطور که فعالیت های خوبی در حال انجام است اما فعالیت هایی نیز صورت می گیرد که سطحی می باشند و اسلام به طور جامع در آن ها مطرح نیست . به عنوان مثال ، دانشگاه اسلامی آمریکا در شهر شیکاگو - تأسیس سال 1983 میلادی – ، که انتها و خروجی این دانشگاه عبارت است از : دادن مدارک لیسانس در مطالعات کلی اسلامی ، لیسانس در عربی و فوق دیپلم در آموزش و پرورش ابتدائی.
قابل ذکر است براساس تحقیقات علمی ، مدارس اسلامی موجود در اروپا و آمریکا فقط تفاوت اسمی با دیگر مدارس دارند.
«طرح استنباط شده از سخنان معصومین برای احیاء دین و زمینه سازی ظهورحضرت»
از فعالیت های استعمارگران و دشمنان ، و از آنچه ما انجام داده ایم ( که در عین برخورداری از قوّت ها و امتیازات ، کاستی ها و کمبودهایی هم دارد ) ، توضیحاتی را ارائه کردیم ، اما آنچه در روایات مطرح شده چیست؟ با توجه به ضرورت رفع این کاستی ها از یک سو و با توجه به ضرورت فعالیت های سازمانی از سوی دیگر ، باید در راستای زمینه سازی ظهور حضرت حجّت - عَلَیْه السَّلام- مبتنی بر کارسازمانی و ایجاد فضای جمعی و استراتژیک، حرکت نمود تا به آنچه در روایات مربوط به ظهور حضرت ، مطرح شده است ، زودتر نایل شویم و این مهم در صورتی تحقّق پیدا می کند ، که در قالب فعالیت های سازمانی به تربیت افرادی بپردازیم که با سه خصوصیت مربّیِّ معلّمِ مدیر همراه باشند چرا که به شهادت بعضی از روایات مربوط به ظهور ، یاوران و زمینه سازان واقعی ظهور حضرت - عَلَیْه السَّلام- از آن سه خصوصیت برخوردارند و با آن خصوصیت ها ، دیگران را جهت می دهند و سرپرستی و آماده می نمایند و زمینه ساز حکومت عدل جهانی می شوند.
آنها باید مربّی باشند که هم به تربیت و رشد خود بپردازند و هم برای رشد دیگران برنامه ریزی کنند تا نیروهایی در کنار حضرت مهدی - عَلَیْه السَّلام- و در راستای اهداف ایشان ثابت قدم بمانند ...
آنها افرادی هستند که معلّم هستند و احکام دین را و برنامه های دین در تمامی نظامهای دین به دیگران منتقل می کنند تا این سطح که علم را به غرب و شرق عالم انتقال می دهند .
و بالاخره افرادی هستند که توان مدیریت دارند و قادر به جهت دهی جمع ها و تشکّل های کوچک و بزرگ هستند تا این جمع ها به جریان زمینه سازی ظهور حضرت ، سرعت بخشند و در حوزة فکر و عمل به برنامه ریزی و زمینه سازی سریع و کلان برای ظهور حضرت ، بپردازند...
اکنون به ذکر بعضی از روایات مربوط به زمینه سازی ظهور حضرت و خصوصیات زمینه سازان این ظهور می پردازیم :
1) امام صادق - عَلَیْه السَّلام- فرمودند [ به نقل از عفان بصری] : آیا می دانی از چه رو شهر قم را قم نامیده اند؟ عرض کردم ، خدا و رسولش و شما آگاهترید. فرمود: همانا به این نام ، نامگذاری شده زیرا که اهل قم ، اطراف قائم گرد آمده و با وی قیام می نمایند و در کنار او ثابت قدم مانده و او را یاری می کنند. 1
2) از علقمه بن عبد الله روايتي نقل شده است که مضمون آن چنین است : نزد رسول خدا
بودیم که جوانانی از بنی هاشم آمدند و پیغمبر با دیدن آنها ، اشک از چشمانش جاری

 

1- بحارالانوار ، ج 57 ، ص 216 .
گشت و رنگ صورتش تغییر کرد ، از حالت پیغمبر سؤال کردیم ، فرمودند: ما اهل بیتی هستیم که خداوند برای ما آخرت و دنیا را اختیار کرده است و همانا اهل بیت من بعد از من طرد می شوند و دچار بلا و مصیبت می گردند تا این که گروهی از مشرق می آیند در حالی که پرچم های سیاه به همراه دارند ، خیر را می جویند، اما به آنها داده نمی شود پس جنگ می کنند ، در نتیجه پیروز می شوند و خیر به آنها داده می شود اما قبول نمی کنند و به مقابله برمی خیزند تا اینکه پرچم را به مردی از اهل البیت من می دهند و او زمین را از قسط و عدل پر می کند، پس هر کس از شما آن گروه را درک کرد ، باید که به آن ها ملحق شود.1


3) در روایتی دیگر از امام صادق - عَلَیْه السَّلام- آمده است که : « به زودی شهر کوفه از مؤمنان خالی می گردد و به گونه ای که مار در جایگاه خود فرو می رود ، علم نیز این چنین از کوفه رخت برمی بندد و از شهری به نام قم آشکار می شود و آن سامان، معدن فضل و دانش می گردد ، به نحوی که در زمین کسی در استضعاف فکری نسبت به دین به سر نمی برد حتی نو عروسان در حجله گاه خویش و این قضایا نزدیک ظهور قائم ما به وقوع می پیوندد. خداوند سبحان قم

 

1- بحارالانوار ، ج 51 ، ص 87 .

4) و اهلش را برای رساندن پیام اسلام ، قائم مقام حضرت حجّت - عَلَیْه السَّلام- می گرداند ، اگر چنین نشود زمین اهل خودش را فرو می برد و در زمین حجتی باقی نمی ماند .
دانش از این شهر به شرق و غرب جهان منتشر می گردد ، بدین سان بر مردم اتمام حجت می شود و کسی باقی نمی ماند که دین و دانش به وی نرسیده باشد ، آن گاه قائم
ظهور می کند و ظهور وی باعث خشم و غضب خداوند بر بندگان می شود ، زیرا خداوند از بندگانش انتقام نمی گیرد مگر بعد از آن که حجّت را انکار کنند. » 1


در این روایت، اهل قم به عنوان قائم مقام حضرت حجّت - عَلَیْه السَّلام- مطرح شده اند ، آنان که علم و دین را به سراسر عالَم منتقل میکنند.
با توجه به روایت کمیل از امیرالمؤمنین در حکمت 147 نهج البلاغه ، جایگاه اهل قم روشن تر می گردد، آنجا که امیرالمؤمنین می فرمایند:
اَللَّهُمَ بَلَی ! لاَتَخْلُوا الاَرْضُ مِن قَائِم للهِ بِحُجَّةٍ ...


آری ! خداوندا ! زمین هیچ گاه از حجّت الهی خالی نیست که برای خدا با برهان روشن قیام کند ، یا آشکارا و شناخته شده و یا بیمناک و پنهان تا حجّت خدا و

1- بحارالانوار ، ج 57 ، ص213 .
نشانه هایش از میان نرود . تعدادشان چقدر و در کجا هستند ؟
به خداوند سوگند که تعدادشان اندک ولی نزد خدا بزرگ مقدارند که خدابه وسیلة آن ها حجّت ها و نشانه های خود را حفظ می کند تا به کسانی که همانندشان هستند، بسپارند و در دل های آنان بکارند. آنان که دانش ، نور حقیقت بینی را بر قلبشان تابیده و روح یقین را دریافته اند و آسان گرفته اند آنچه راکه خوشگذران ها دشوار می شمارند و با آنچه که ناآگاهان از آن هراس داشته اند ، انس گرفته اند . در دنیا با بدن هایی زندگی می کنند ، که ارواحشان به جهان بالا پیوند خورده است . آنان جانشینان خدا در زمین و دعوت کنندگان مردم به دین خدایند . آه ! آه ! چه سخت اشتیاق دیدارشان را دارم .


5) در روایت آمده که رسول خدا فرمود :
یَخْرُجُ أُنَاسٌ مِنَ الْمَشْرِقِ فیوطئونَ لِلْمَهْدِی یَعْنٍی سُلْطَانُهُ .
مردی از مشرق خروج می کند و برای سلطنت و حکومت مهدی زمینه سازی می کند. 1
با دقت در این روایات مشخص می شود آنان که امام در موردشان می فرماید ، در کنارقائم ثابت قدم می مانند و نیز آنان که علم را در تمام عالَم جریان می دهند و زمینه ساز حکومت جهانی حضرت مهدی - عَلَیْه السَّلام- هستند و پرچم را به
1- بحارالانوار ، ج 57 ، ص213 .
حضرتش می سپارند ، باید به رشد رسیده باشند و مربّی و در ادامه معلّم باشند تا علم دین را در تمام ابعادش به شرق و غرب عالم منتقل کنند و باید که مدیر باشند تا مدیریت و توان این زمینه سازی ها و انتقال های گسترده و پیوسته را داشته باشند ، چنان که باید توان تشکیل گروه های نظامی و برنامه ریزی های نظامی را داشته باشند همان طور که از روایات گذشته به خوبی این مطلب دانسته می شود .


اما آنچه لازم است تذکر داده شود این است که همان طور که می دانید بین سه خصوصیت مربّی معلّم ِ مدیر رابطة طولی برقرار است چرا که در مرحلة اول کسانی می توانند معلّم باشند آن هم در نظام های مختلف دین، که مربّی بوده و بیشتر از زندگی معمولی را بخواهند و فراتر از آن ، به ضرورت دین رسیده باشند، و دیگران را هم به این سطح برسانند تا اولاً در ادامه بتوانند خود علوم دین را آن هم در نظام های مختلف فراگیرند و ثانیاً بتوانند این علوم را به افراد آمادة دیگر تعلیم دهند.
و در مرحلة دوم آن کسانی كه با دو بال آزادی ( تربیت ) و آگاهی ( علم ) همراه هستند ، می توانند آموزش های خود را و جهت دهی های خود را با توان و با ظرافت مدیریتی به نتایج بیشتری برسانند .

 


- شناخت سرمايه
1- به رشد رسیدن : *آینده - شناخت هدف
- شناخت مراحل راه
- شناخت موانع راه

*حال نيت :
سنت :


اهميت: 1 جمع
2 بدل
3 صعوبت
4 عدم ظرافت
5 حقوق
6 آسیب و زیان

*گذشته : استغفار


2- به رشد رساندن: *جذب: ملاکهای جذب 1 همت عالی در تحصیل
2 ارزشمند بودن ارزشها
3 تحلیل قوی از مسائل كلان
کشوری و جهانی
4 دارای ظرفیت و ظرافت بودن


راههاي جذب 1 روانشناسی چهره و بدن
2 سلام و احوالپرسی
3 چشم
4 صفحات وجه
5 فلتات لسان
*تثبيت: معاشرت با مخاطب
عاطفه و محبت


*سازماندهی ، براساس - علاقه
- نیاز مؤسسه
- اثر بخشی در اجتماع
به رشد رسیدن
آینده
مقدمه:
آدم ها هر کدام تعریفی ازموفقیت دارند و بسته به آن تعریف هر کدام آینده ای را برای خود به تصویر می کشند . مربّی برای به دست آوردن تعریف درستی از موفقیت و برای به تصویر کشیدن آینده ای روشن و متناسب با آن تعریف ، می بایست چهار شناخت را به دیگران انتقال دهد و آن ها به ترتیب اهمیت به شرح زیر می باشد :
الف) شناخت سرمايه ، ب) شناخت هدف ، ج) شناخت مراحل راه ، د) شناخت موانع راه.

 شناخت سرمايه:
یک معمار و یا یک مهندس به اندازة سرمایه و پولی که در دست دارد ، به همان مقدار اهدافش را ارتقا می دهد کسی که یک میلیارد دلار سرمایه دارد به هیچ وجه به فکر راه انداختن یک مغازة کوچک سبزی فروشی نخواهد افتاد . انسان ها نیز به مقداری که در خود سرمایه بیابند به همان مقدار نیز تعریفشان از موفقیت تغییر خواهد کرد ، آخر کسی که استعدادهای خود را در حدّ یک حیوان نمی داند ، موفقیت را به بیشتر از شکم و شهوترانی تعریف نخواهد کرد .


- راه شناخت سرمايه :
همانطور که یک اتاق را از نوع کاری که در آن اتاق انجام می شود و یا از وسائلی که داخل آن است می شناسند ، انسان نیز از امکانات و استعدادهای درونیش شناخته می شود و هدفش از زندگی نیز متناسب با همین استعدادها نمایان خواهد شد. انسان با حیوان در غرایز مشترک است و وجه تمایزش در روح و عقل و فکر به علاوة وجدان و ... می باشد.
نتیجه : حال نتیجه ای که از استعدادهای انسان می خواهیم بگیریم را با یک مثال بیان می کنیم:


کودک، در رحم مادر احتیاج به دست و پا ندارد. وجود دست و پا دلیل بر محدودیت رحِم و نیز دلیل وجود رحِمی بزرگتر می باشد که این استعداد و سرمایه های زیادی ( دست و پا ) در آنجا استفاده خواهد شد ، حال با توجه به این نکته ، اگر کودک در آن رحِم کوچک بماند ، به مرگ کودک و مادر منتهی خواهد شد . چرا که این استعداد و سرمایة اضافی در صورتیکه فاسد شود، رحم را نیز به فساد خواهد کشانید.


دنیا رحمِ دیگری است برای انسان که گنجایش و ظرفیت او را در حدّ جسم و نیازهای غریزی دارا است . ولی روح انسان از این دنیا فراتر است و همین است که انسان برای رسیدن به دنیا ، احتیاجی به امکانات اضافی ندارد ، این استعداد و سرمایه های اضافی نه تنها او را به نیازهای غریزی نمی رساند که به شدّت مزاحم اوست . کجاست انسانی که به راحتی شهوترانی کند و یا انسان بکُشد و یا به سرقت روی آورد و... بدون آنکه اندک زجر و اضطرابی را در دل پرورانده باشد ، اما این حیوان است که راحت است و بدون هیچ اضطرابی تا هنگامی که توان داشته باشد و غریزه او بخواهد به کار خود ادامه می دهد.


نتیجه : استعداد اضافی انسان حکایت از آن دارد که وجود انسان فراتر و بزرگتر از رحم 70 و یا 80 سالة دنیاست یعنی رحم و جایگاه ما بی نهایت است و ما فرزند بی نهایتیم.
پس طبق این مقدمات ، ما باید:
1 جهت همه افعال و اعمال و آمال ما بی نهایت ( خدا ) باشد، او که حدّی ندارد.


2 می بایست همتی را شروع کنیم بدون بازنشستگی زیرا کسی که ایمان به عظمت انسان دارد ، تا لحظه مرگ مشغول است و فعالیت می کند.
3 می بایست اعمال و احوال و آمال ما غیر از جهت الهی از محور دیگری یعنی سنت و اهمیت برخوردار باشد تا به صراط راه یابیم ، که صراط، راه میان بر است.
4 می بایست روز به روز و لحظه به لحظه وجود ما در حال رشد باشد که در غیر این صورت گرفتار هزار ناراحتی روحی ، افسردگی و ... می شویم . آن لحظه ای که از رشد باز می ایستیم وجود بی نهایت خود را در ظرف دنیا محدود کرده ایم و این مساوی با انفجار و از دست رفتن ، همانند انفجار دهها کیلو اورانیم هسته ای در ظرف کوچک باک ماشین و یا ریختن دریا در یک استکان است.


 شناخت هدف
با توجه به تعریفی که از انسان و سرمایه های عظیم او شد ، هدف انسان نیز باید بی نهایت باشد یعنی هدف باید رضای الهی باشد که در جهت غیر او خرج شدن ضرر و زیان است که بالاتر خُسر می باشد. و خسر تمام سرمایه را خرج کردن و هیچ سودی بدست نیاوردن است . حال سؤال این است که رضای او را چگونه می توان بدست آورد؟
پاسخ این سؤال به شرح ذیل است:


رضایت خدا در رضایت خلق اوست. خداوند بی نیاز ، و خلق او نیازمند است. آخر آن کس که عاشق خدا شد، نمی تواند عاشق خلق او نباشد که عشق به خدا در عشق به مردم گره خورده است که : « الخَلقُ عَیَال الله » ، چرا که زیر بنای عشق و محبت نامحدود ، بی نهایت بودن است و قساوت و بی رحمی ، در دلِ محدود جا دارد . حال باید دید با توجه به نیازهای متعدد خلق، و فرصت محدود ما مهم ترین نیاز کدام است چرا که بالاترین خدمت و بیشترین رضایت را کسی کسب می کند که مهم ترین نیاز را برآورده نماید . مهم ترین نیاز را از طریق سه مقدمه زیر می توان تشخیص داد.


/1 جامعه اي كه در آن امنیت و آرامش کامل باشد جامعه ای است صالح و مصلح و نه سالم . که جامعة صالح، سلامت را نیز به دنبال خواهد داشت و نه بالعکس .
/2 مهم ترین نیاز را در منظر خالق هستی از هدفی که برای خلقت هستی در نظر گرفته است می توان تشخیص داد که در قرآن فرموده :
« مَا خَلَقْتُ الْجِن وَ الاِنْس اِلاَّ لِیَعْبُدُونَ ».1


/3 مهم ترین کار را خدای پاک و منزه از هر عیب به مهم ترین آدم ها می دهد . زیرا سپردن کار سطحی به آدمهای مهم ، جفای به آن آدمهاست و نیز سپردن کار مهم به آدمهای سطحی ، جفای به آن کار است . و چه کسی است که نداند مهم ترینِ کارها هدایت بشر است و مهم ترین آدمها برای عهده داری این مسئولیت انبیاء و اولیای او هستند.
 شناخت مراحل راه:


مراحل ، پله هایی هستند که به طور طبیعی تا رسیدن به هر هدفی موجود می باشند . کسی که شناخت به مراحل رسیدن تا هدف را ندارد رفته رفته با بروز مشکلات ، تخفیف در اهداف خواهد داد و رفته رفته از آن هدف دست کشیده و حتی پشت به آن می کند. و همچنین مشخص کردن مراحل راه تا رسیدن به قلّه آن هم به صورت جزئی از ارکان موفقیت برای رسیدن به رشد برای یک مربّی است.


 شناخت موانع راه:
بُن بست ها و طوفانهایی هستند که ممکن است برای رسیدن به قلّه ها بوجود آیند. مربّی باید خود را برای برخورد با آنها آماده باشد و با احتمال ، برای آنها برنامه ریزی نماید و یا لااقل سعة صدرِ رویارویی با آن را در خود بوجود آورده باشد.
حال
پس از عبور آینده اکنون به مرحلة « حال » می رسیم که شخص مربّی برای الآن و زمان حالش چه طور باید حرکت کند و با چه ملاکهایی باید خود را به رشد برساند . و اینک درصد آن هستیم تا آن ملاکها را مورد بررسی قرار دهیم.
 نيت :
نيت، شناخت محركهاست كه در حالات و حرکات مربّی تأثیر گذار است یعنی مربّی وقتی با فقیر یا غنی ، بی سواد ، با سواد ، ... برخورد می کند چه حالتی به او دست می دهد که این حالت نمایانگر نیت و محرکات اوست .

 سنت :
سنت يعني هماهنگي اعمال ما با مجموعه سنن و آدابی که از فعل ، سکوت و کلام معصوم به دست آمده است.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید