بخشی از مقاله

چکیده

نقش مهم زبان در فرهنگپذیري و هویتیابی جامعه بدیهی است. از منظر روانکاوي لاکان، ویژگیهاي نهفته در زبان، موجب فرهنگی شدن افراد و مترادف با هویت یابی آنهاست. او فرهنگی شدن هر فرد را عبور از مرحله »آینگی« و ورود به مرحله »نظام نمادین « میداند. این فرایند در فرد، به واسطه زبان صورت میپذیرد. جامعه شامل »دیگري« هایی در قالب قوانین، آداب و رسوم، ارزشها، هنجارها و همچنین ادبیات و اسطورههاست.

در این چهارچوب اسطورهها به عنوان زبان یا روح مشترك جامعه، سی نه به سینه منتقل شده و در قالب حکایت و داستان، با استفاده از تمثیل و تشابه تداوم یافتهاند. این گونه اسطوره ها امر فرهنگی شدن و انتقال آن را تسهیل کردهاند. »سیمرغ« از اسطورههاي شاخص ایرانی است. خرد ایرانی، در بهرهمندي از اسطورهها، همراه با تحولات بینش خود مفاهیم کاملتري از اسطورهها را به کار گرفته و در نمادپردازي از سیمرغ نیز عمدتاً مفهوم انسان کامل را در نظر دارد.

مقدمه

تأثیر نقش زبان و کلام بر هویتیابی هر انسانی حائز اهمیت است. در این چهارچوب، زبان فارسی با پیشینه کهن خود و رد پاي آن در روح مشترك جامعه، کاملاً شاخص است. افراد جامعه در این هویتیابی با زبان متعارف جامعه می-کوشند که در مسیر تعالی و تحول گام بردارند تا از این رهگذر، خواستهها و نیازهاي بیشمار خویش را پاسخگو باشند. یکی از ویژگی  ها و خصوصیات هر انسانی نیاز بدیهی او در میل به تغییر و تحول فطري اش به سوي تعالی است.

در ادبیات عرفانی ایران، از این تغییرات و تحولات در درون و برون فرد به سیر آفاق و انفس یاد میشود. این مقاله به تلفیق رویکرد روانکاوي ژاك لاکانi و نقش اس   طوره، در زبان فارسی پرداخته تا به وارسی این تحول درونی در انسان از نگاهی نو به یک واقعه تاریخی بپردازد. یکی از این متون ادبی، حکایت سیمرغ در رساله الطیر سهروردي است و نگارنده در بیانی تمثیلی، و بهرهگیري از کارکردهاي زبان، به واقعه عاشورا از زبان حال مرغان اساطیري پرداخته تا گونهاي از امر فرهنگی شدن را در ارزشهاي دینی جامعه باز گوید.

پیشینه پژوهش

مطالعه بر روي متون، قرائتهاي جدیدي را نسبت به واقعه عاشورا و رسالهالطیر که به شکلی جداگانه، بازخوانیهایی شدهاند، نشان میدهد؛ اما این قرائت ها بسیار محدود بوده و به نظر میرسد بازخوانی حاضر، قرائتی جدید از واقعه عاشورا با الهام از رسالهالطیر، است. در این شیوه، نویسنده می کوشد تا با خواننده ارتباطی نو بیافریند و خواننده، خود به طور فعال درگیر متن شده و در عین حال، پیچیدگی هرچه بیشتر متن، با بالا رفتن درك خوا ننده همراه باشد. در واقع نویسنده، خواننده را به مشارکت دعوت میکند تا ماجراي داستان به عمقی متقابل و دو جانبه تبدیل شود - صهبا، . - 61:1392 جامعه ایران در بیان واقعه عاشورا، غالباً از ژانر مقتل - جمع آن: »مقاتل - ii« بهره برده و از متون ادبی-عرفانی کمتر استفاده کرده است.

یکی از نمادهاي برجسته در متون ادبی_ عرفانی ایران، سیمرغ است. سیماي سیمرغ در فرهنگ ایران، در کتاب اوستا و روایات پهلوي، موجودي خارق العاده است. در اوستا، وارغنه نام دیگري از مرغوسئن است و این مرغ نیز معادل سیمرغ است - رضی،. - 413: 1379 این نماد در شاهنامهي فردوسی و سامنامه خواجوي کرمانی - 689 ه.ق - ، با همین مفهوم و درنهایت به عنوان یکی از فرشتگان مقرب، جبرئیل، یاد شده است - پورنامداریان، . - 59-60 :1375 ابن سینا 359 -  ه.ق - از نماد سیمرغ در کتاب رسالهالطیر خود استفاده می  کند که ناظر به تحول باطنی فرد و خاصیت آئینه    گی و معرفت آدمی به خویشتن و خداست. سهروردي این رساله را به زبان فارسی بازگردانده است.

ابن سینا در رساله اش، سیمرغ را جلوهي حقتعالی می    داند. همچنین مولانا در اشعار خود به سیمرغ به عنوان مظهر انسان کامل و آئینهي کمال اشاره میکند. منظومهي منطق الطیر فریدالدین عطار نیشابوري - 540 ه.ق - ، بواقع بازخوانی دیگري از رساله الطیر ابن سینا است. در این قرائت یک یک مرغان، فردیت خود را ظاهر می سازند تا بالاخره در وحدتی عارفانه، به رهبر خود، که سیمرغ، یا بواقع همان سی مرغ اند، بپیوندند، سفري از خود، در خود و به خود. عط ار افزون بر رسالهالطیر ابن سینا، از رسالات ابوالرجا چاچی و احمد غزالی و عین القضات همدانی و نجم الدین رازي بهره برده است - میر احسان، . - 1386 احمد غزالی - 450 ه.ق - در رسالهالطیر خود از پرندهاي به نام »عنقا« یاد می کند که همان سیمرغ است - غزالی، . - 13 :1389 این اثر قرینهاي از رسالهالطیر ابن سیناست.

همچنین نجم الدین رازي - 654  ه.ق - و خواجه یوسف همدانی در رتبه الحیاه و رسالهالطیر، به داستان مرغان اشاره می  کنند. پیش از همه این کتب، قرآن کریم هم به زبان مرغان اشاره کرده و پیامبر اکرم - ص - و امام علی - ع - به تأویل آن میپردازند والبته عطار در منطق الطیر از آن بهره برده است - میر احسان، . - 1386 اغلب گزارش وقایع مربوط به شرح حال و توصیف و شهادت انسان هاي کامل در عصر خود در بیان مقاتل آمده است. ولی بین دو شیوه عرفانی و مقاتل تلفیقی صورت نگرفته است. این مقاله با بهرهگیري از ن قش زبان و کلام در ساختاري ناخودآگاهوار و با الهام از روایت عاشورا و رسالهالطیر، احوال یاران حضرت اباعبداالله - ع - را در صحراي نینوا توصیف میکند تا واقعه عاشورا را به زبان مرغان اساطیري باز گوید.

رویکرد لاکان و نقش ناخودآگاهانهي اسطوره به مثابه »دیگري« لاکان تحت تأثیر فردیناند سوسورiii و برداشت ساختارگرایانه درباره شکل گیري سوژه در زبان، از دیدگاه فروید iv در شکل گیري ایگو - خود - در جریان رشد کودك استفاده می کند و با قرابتی بین این دو نظرگاه، روانکاوي خود را مطرح میسازد. او برخلاف فروید، ناخودآگاه را با مفاهیم زیست شناختی توضیح نمی دهد. لاکان ناخودآگاه را مانند زبان داراي ساختار می بیند. لاکان، ایگو را نشانه، مجموع دال و مدلول میشناسد؛ نشانه اي که در نظامی مانند زبان به وجود می آید.

به عبارتی بدل شدن به یک شخص، شبیه آموختن یک زبان جامعه اش است. هر فردي با آموختن زبان، گویی از پیش در این زبان جامعه موجود رشد میکند. از دیدگاه لاکان، جدا از زبان، سوژهاي وجود ندارد. این نکته از نظر فلسفی اهمیت تعیین کننده اي دارد، چرا که انسان به عنوان سوژه، مستقل از سوژه هاي دیگر نیست و هرگاه زبان از رابطه با دیگران جدایی ناپذیر باشد، شکل گیري نفس هم ساختهي اجتماع است - مهدي زاده،. - 1392

لاکان مراحل رشد روانی انسان را در سه مرحله: خیالی، نظام نمادین و امر واقع بیان کرد. در مرحله خیالی - مرحله آیینه-گی - کودك اعضاي خود را به صورت پاره پاره و گسسته تجربه و درك میکند. کودك در همین حا ل از کلیت خود، تصویري مستقل و داراي هویت نداشته ولی همواره خود را با مادر و اطرافیانش یکپارچه میبیند. لاکان این مرحلهي سوژه را به مثابه تصویري می داند که خود را در آینه می بیند؛ در نظر لاکان، صورت مادر یا هر چیز دیگر، همان تصویر خیالی کودك در آینه است.

مرحله بعد، نظام نمادین است و ارتباط کودك، بواسطه ي عبور از مرحله آینهگی - خیالی - و استفاده از زبان، با محیط و جامعه و هنجارها و باید و نبایدها آغاز میشود. ذهن کودك با ورود به دنیاي نمادین، در دو ساحت آگاه و ناخودآگاه، تقسیم شده و این خود موجد اضطراب خواهد شد. زبان و قوانین حاکم برآن، محدودیتی بر انسان ایجاد میکند و راه برون شد از آن را ندارد - شیري و دیگران، . - 82-88 :1391 مرحله نمادین، مرحله اي است که شخص در یک همذات پنداري در مسیر هویت یابیاش ناخودآگاه از»بودن« خود فاصله می گیرد و با درون فکنی در ابژهها »دیگري« را به عاریت میگیرد. »دیگري« به مثابه »نظم نمادین«، دالهایی است که فرد را احاطه کرده و عیان میشود - ایستوپ،. - 86:1392

کودك با ورود به نظم نمادین، از اتصال و یکپارچگی دوران خیالی گسسته و در پرتاب شدن به مرحله نمادین با »فقدان« شدیدي مواجه می شود و برا ي جبران آن، با »میل« به »دیگري« در صدد همانندسازي با فرهنگ و تمدن جامعه خویش برمی آید. ورود کودك به قلمروي نمادین یا همان ساختار خود زبان است که همواره کودك را با فقدان یا غیبت مواجه میکند؛ زیرا هرگاه از واژهاي استفاده می کنید، شیء مورد نظرتان حضور ندارد؛ اگر دنیاي شما جامعیت تمام داشت و غیبتی نبود، نیازي به استفاده از زبان نبود - شیري و دیگران،. - 85-87 :1391در »امر واقع«، وراي مرحله »خیالی« و »نمادین«، محدودهاي وجود دارد، متشکل از»ابژههاي دیگري کوچک« که هر کدام از آنها نم ادي از نخستین فقدان هاي کودك در میل به نیازهایش است، ولی کودك در خیال یکپارچگی با مادرش بسر می برد. قلمرویی که در آن کودك برخوردار از یک وحدت است و این حیطه همواره از دسترس ما خارج است.

امر واقع، مرحلهي بودن در ما و بیرون از ماست. در مرحله خیالی کودك، جایی که او خود را در آن به غلط یک وجود کامل میبیند و تصور میکند با معنایی روشن و منسجم سخن میگوید، اما بواقع در معرض همه نوع خیالی است؛ حتی نادیده گرفتن مرحلهي نظم نمادین که پیش روي او است؛ این مرحله قلمروي »ایگو« یا »من کودك « است. امر نمادین، قلمرو فرهنگ است، با تمام قوانین و معانی نمادین که در »بیرون« وجود دارد و پیشتر موجود بوده است؛ ساختاري خاص از دال ها و دیگري. در نزد لاکان ، امر واقعی، آنجاست؛ هم در درون ما و بیرون ما، هم بیرون از زبان و دلالت مقاومت کننده. در امر واقعی، هر چیزي صرفاً خودش است و همواره به همانجا برمیگردد. شکاف و تفاوت میان دالها در زبان، فقدان و غیاب را به انسان سخنگو نشان می دهد.

 اما امر واقعی هیچ رخنه  اي در خود ندارد. ما به عنوان موجودات انسانی، موجوداتی    کوچک، در دنیاي هستی وارد شده    ایم و ناگزیر به ورود به نظم نمادین خود هستیم - ایستوپ،126:1392     - . در نگاه لاکان، در نمادین شدن امر واقع، یک امر واقع، به یک معنا بر نظام نمادین تقدم دارد و متعاقباً به محض آن که در شبکه نمادین گرفتار میشود، به وسیله آن ساختار مییابد. امر واقع، فاقد هیچ چیز نیست؛ یک شکاف و گشودگی در مرکز نظم نمادین است. از طرفی دیگر، ابژه ي امر واقع، در معناي لاکانیاش، ابژهاي متعالی است؛ ابژهاي که در نظام نمادین، تحقق یک فقدان در »دیگري« است - صدر الغروي،. - 1390 البته این حیطه از دسترس ما خارج است و فقط زمانی به آن دسترسی پیدا می کنیم که حصار زبان را بشکنیم. امر واقع، بر عکس مرحله خیالی و مرحله نمادین، جایگاهی انباشته از وفور و فراوانی است. 

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید