بخشی از مقاله

چکیده

در کنار سایر عناصر ساخت هویت، عاشورا بهعنوان یکی از تاثیرگذارترین حوادث دوره اسلامی، نقش مهمی در ایجاد »معنا« برای ایرانیان داشتهاست. این رویداد تاریخی ازآنجاکه قابلیت گذر از تاریخ و تبدیل به اسطوره و حماسه را داشت؛ توانست در »ساخت معنا« برای جامعه بستر مناسبی فراهم آورد. طی فرآیندی با ایجاد »شناخت« به سوالات مهمی درباره زندگی انسان مانند هستی و مرگ پاسخ میدهد.

در چنین فضایی، رهبری جامعه- امام خمینی- در انقلاب برای تغییر ساختار سیاسی و همچنین دفاع برای حفظ کیان کشور، با »شباهتسازی« میان نقشهای عاشورا و نقشهای حاضر، به »اینهمانی« پرداخت. سپس ازاین رهگذر، در کنشی متقابل، در راستای تقویت هویت ملی به ارائه تعریف از »خود« و »دیگر«ی روی میآورد. این نوشته با استفاده از منابع کتابخانهای، به مطالعه گفتمان عاشورا و اندیشه حاکم بر دفاع مقدس و تبیین و تحلیل تاثیر حماسه عاشورا بر دفاع مقدس میپردازد. با شناخت نمادها و گزارههای موثر عاشورا به این سوالات پاسخ میدهد:

حماسه عاشورا چه تاثیری بر گفتمان امام خمینی در انقلاب داشت.

نقش عاشورا بر رهبری امام خمینی در هنگام جنگ تحمیلی چه تاثیری داشت. گفتمان عاشورا چه تاثیری در شعر دفاع مقدس داشت.

مقدمه
در عصر حاضر، پیشرفتهای علمی جوامع بشری را به یکدیگر نزدیک کرده، معرفی و تبیین هویت ملی امری ضروری است. خاستگاه و منابع هویت ایرانی، در یک تقسیمبندی کلی میتوان به بخشهای متاثر از باستان و اسلامی تقسیم کرد. هویت روند آفرینش معنا نزد انسان است؛ جغرافیا، تاریخ، فرهنگ، دین و سیاست از جمله عواملی است که طی فرایندی به »ساخت معنا« یاری میرسانند. از آنجا که چنین فعالیتی در جوامع انسانی رخ میدهد دو رکن مهم »تحول« و »تداوم« را نیز به همراه دارد.

به دیگر سخن، فرآیندی سیال و چندوجهی که به تولید معنا میانجامد.

بنابر آنچه از اساطیر برداشت میشود، انسان تجلی هستی است. هرچه در هستی اتفاق میافتد در انسان نیز جلوهای می- نماید.

گرچه در آب و گل صغیر تویی/ نسخه عالم کبیر تویی/ هرچه در آسمان گردان است/ در تو چیزی مقابل آن است

در بیان دیگر، انسان بهعنوان عالمصغیر در مقابل عالمکبیر که هستی باشد، تصور شدهاست. رغم اینکه مولوی این برداشت را امری ظاهری میداند.» پس به صورت عالماصغر تویی/ پس به معنا عالماکبر تویی

اسطوره هرچند حکایت از نگاه انسان به مسایل مهم زندگی و هستی، پیشاز حضور دانش و فراگیرشدن زندگی مبتنی بر- آن دارد؛ بااینوجود انسان مدرن نیز ازآن رهایی ندارد. به گونهای که زندگیاش به اسطوره نیازمند است. 

چرا که اسطوره به جایگاه و حضور انسان در نظام آفرینش »معنا« میبخشد. به سوالات مهمی که درباره حیات و مرگ انسان و ارتباط آن با ارکان هستی و چیستیاش پاسخ میدهد. شاید نتوان، کارکرد اینگونه اسطوره را فعالیت فلسفی دانست. اما بیشک سرآغاز کوشش فکری انسان برای پاسخ به سوالات مهمی بود که زندگیاش را با »معنا« میساخت.

ازجمله کارکردهای مهم اسطورهها تبیین ساختار اجتماعی و سیاسی و مناسبات قدرت در جامعه است.

بشر هرچه از سیر زندگانیاش میگذشت دستگاه اندیشهاش پیچیدهتر میشد. بنابراین در کنار اسطوره نیاز به عناصر جدیدی داشت تا مسایل تازه خود را پاسخ دهد. ازاینرو، به خلق حماسه پرداخت. » حماسه از چند عنصر تشکیل میشود که یکی از آنها اسطوره و مایههای اساطیری است.

در این بستر، انسان با معرفی و اثبات »خود« به نفی »دیگر«ی رویمیآورد تا با ساختن »غیر« به مشخص کردن مبانی هویتی خود بپردازد.

الیاده براین باور است، اسطوره بیانگر سرگذشت قدسی و معنوی همه چیزهاست که در زمان »نخستین« رویدادهاست. بنابراین » سخن از رخدادی حقیقی و واقعی است - 14 :1362 - .« ازآنجاکه در نظام فکری مردم ایران، یکتاپرستی و گرایش به سمت خدا از سابقه بسیار زیادی برخورداراست. برخلاف یونان، که خردورزی بر عنصر اسطوره بنیان نهاده میشود؛ روایتهای تاریخی، دینی و حماسهها نیز در ایجاد ساختار اندیشه و تفکر نقش مهمی دارند. این فرآیند پساز گسترش دین زرتشت و سپس با اسلام تقویت گردید.

دراین میان، عاشورا بهعنوان یکی از موثرترین رویدادهای تاریخی پس از اسلام در ساخت »هویت« در جامعه ایرانی تاثیر شایانی دارد. این واقعه تاریخی در تمامی ارکان خود این قابلیت را داشت تا حماسه ای جاودان و تاثیرگذار باشد. چراکه حماسه» آداب و ترتیب زیستن و سرانجام چگونه مردن یک جامعه را در خلال جملات خود بازگو میکند«  و میآموزد. بستر مناسبی که تلاشهای فکری بشر در مواجه با سوالات اساسی چون مرگ، زندگی، عشق و فداکاری را در خود جای دادهاست

عاشورا، حماسهای سترگ بود که علاوهبر-این میتوانست اسطورهای جاودان گردد.

تاریخ آکنده از نماد است. اسطوره زمان و مکان را از آن گرفته و جنبه ازلی و ابدی به آن میدهد. چون » ما بیشتر ارزش و حقیقت را در اساطیر میبینیم تا تاریخ

ازاینرو، انسان اینبار از تاریخ به اسطوره گذر میکند. »قهرمان«ش - حسین- سیر تاریخی مبارزه حق و باطل را با وراثت از »آدم« ادامه میدهد. به بهترین شکل آن را احیاء می-کند.

فضای مناسب را در اختیار انسانها قرار میدهد. تا مسایل مهم حیات و مرگ را در اسطورهشان بیابند. ازاین رهگذر است که انسان با همذاتپنداری، خود را همراه »قهرمان«ش میبیند؛ با آن در تمام گذشته سیر میکند. چراکه حسین را » وارث آدم«، نه فقط آدم، بلکه تمام اسطورههای دینیاش میداند.

- قیامت- نیز هدفگذاری کند. ازاینروی، »قهرمان«ش دوباره به میدان آمده و اینگونه از »آینده« میپرسد: » هل من ناصر ینصرنی؟« چنین انسانی در بستر عاشورا پاسخی که به این سوال میدهد، ریشه در همان مبارزه همیشگی حق و باطل دارد.

و ازآنجاکه اسطوره را جهت ایجاد هویت تا »پایان« لازم دارد؛ تا برای معرفی »خود« و »غیر« رهگشایش باشد؛ در پاسخ و سلام بر تو ای وارث آدم برگزیده خدا. سلام بر تو ای وارث نوح پیغمبر خدا. سلام بر تو ای وارث ابراهیم خلیل خدا. سلام بر تو ای وارث موسی هم سخن با خدا. سلام بر تو ای وارث عیسی روح خدا. سلام بر تو ای وارث محمد حبیب خدا. سلام بر تو ای وارث امیر مؤ منان علیه السلام.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید