بخشی از مقاله
پیامدهای اجتماعی قیام عاشورا
مقدمه
روزها همچنان از پی هم میگذرند و دوباره محرم با آن حال و هوای سحرانگیزش از راه میرسد. دوباره عطر خوش حسینی به مشام میرسد و نوای «یاحسین» گوش جان را نوازش میدهد. زمزمهای كه همواره ورد زبان ملت ایران بوده و با نشأت گرفتن از زمزمهها و نام حسین(ع) بود كه توانستند چنان حوادثی را بیافرینند به طوری كه با گذشت زمان هنوز فعل حسینیشان در اذهان حك شده باقی مانده است.
امام حسین ( ع ) به همراه 72 تن از یاران صدیقش حماسهای خلق كرد كه حتی با یادآوری آن میتوان به عظمت این نهضت حسینی پی برد و برای حركتها و مبارزات ظلمستیزانه بعدی، در طول تاریخ پس از امام(ع) و یارانش الگویی گشت. در باره رویداد عاشورا بسیار گفته و نوشتهاند. باز هم جاى گفتن و نوشتن باقى است، چرا كه این رویداد از چنان ابعاد بزرگ و گستردهاى برخوردار است كه هر چه بیشتر به تحلیل و بررسى آن پرداخته شود زوایاى نوتر و تازهترى از آن آشكار خواهد شد. عاشورا نه یك حادثه كه یك فرهنگ است، فرهنگى برخاسته از متن اسلام
ناب كه نقش حیاتى را در استحكام ریشه ها، رویش شاخه ها و رشد بار و برهاى آن ایفا كرده است. عاشورا هیچ گاه در محدوده زمان و جغرافیاى خاصى محصور نمانده است، بلكه همواره الهام بخش تشیع در راستاى حركت ها، جنبش ها و قیام هاى راستین شیعه ـ پل بسیارى از نهضتهاى دیگر ـ در برابر كانون هاى ظلم و كفر و نفاق بوده است. قیام عاشورا از سال 61 هجرى تا امروز همچون چشمهاى جوشان و خروشان از آب زلال و گواراى خود تشنگان معرفت و حقیقت را سیراب كرده، و الهامبخش بسیارى از نهضتهاى حقّ علیه باطل بوده است. انقلاب اسلام
ى، به رهبرى امام خمینى(ره) از عاشورا حسینی الهام گرفت. وصیت نامه سیاسی ـ الهی امام خمینی(ره) نیز این مفاهیم را بیان میدارد كه هر كس خود را بیشتر برای ظلم محیا كنید ، ظالم
بیشتر میشود و اگر در برابر ظالم ایستادگی كنید ظلم از بین میرود. روحانیت شیعه همواره براى حراست از كیان فرهنگ عاشورا، نه فقط آن را در طول اعصار متمادى بازگو كرده است، بلكه حتى به بازسازى آن و پاسدارى از ارزش هاى ناشى از آن پرداخته است. بازسازى م
ضامین و مفاهیم بلند فرهنگ عاشورا در هر عصر و زمانى به فراخور حال آن زمان، تأثیر بسیار شگرف و سازنده اى در راه پیشبرد اهداف مقدسى همچون نشر معارف و فرهنگ اسلام ناب، بر جاى نهاده است. تاریخ شیعه گواه صادق و روشنى از این بازسازىها است. این بار نیز آذرخشى دیگر از آسمان كربلا درخشید كه نور آن مشعل فروزان راه حق طلبان و حقیقت جویان، و ابهت و صلاى آن، در هم كوبنده الحاد و نفاق است. عاشورا رسالت بزرگى را بر دوش همه دینداران به ویژه آگاهان جامعه نهاده است. همگان پس از شناخت ابعاد آن موظفاند خود و جامعه خود را با آن مقایسه و از آن درس و عبرت بیاموزند، چرا كه زنده بودن تاریخ به ترسیم و تصویب آن و سنجش خودمان با آن است. از این روى، سخنی هر چند كوتاه پیرامون
اساسىترین بعد این حادثه بزرگ است كه در بخشی از آن تحت عنوان « عاشورا در محرم » كه بر گرفته از موضوعات مختلف پیرامون این حادثه تاریخی خواهد بود بیان می گردد .
1- تأثیرات اجتماعی:
- قیام حسین بن علی (علیه السلام) و اصحابش منشأ برکات فراوان اجتماعی چه در عصر خود و چه در دورانهای بعد شد. که از جمله این تأثیرات، به موارد زیر میتوان اشاره نمود:
الف) رفع جهالت و ضلالت مردم: همان طور که در ع
بارات مختلف و در زیارات گوناگون آن حضرت آمده است (از جمله در زیارت اربعین)، شاخصترین پیام اجتماعی و پیامد قیام سید الشهدا، نجات مردم از جهالت و گمراهی است. آن حضرت با قیام آگاهانه خود مرز میان حق و باطل را که به وسیله مستکبران رفته رفته کم رنگ شده و از بین میرفت، هر چه بیشتر تبیین نمود و ملاک حق و حقیقت را آشکار کرد. جهل ستیزی عاشورا نه تنها باعث بیداری مسلمین شد، بلکه افراد اهل کتاب بسیاری را نیز روشنی بخشید. تا جایی که برخی نمایندگان دول غیر اسلامی در دربار یزید و همچنین برخی از راهبان معتکف در دیرها را از خواب غفلت بیدار نمود و به سوی حقیقت رهنمون شد. و البته که اشعه های درخشان این موج بیداری، همچنان هم ادامه دارد و آزادگان جهان را رهبری میکند. در عصر حاضر نیز این خط سرخ شهادت حسین بن علی (علیه السلام) و اصحابش، خود ب
ه تنهایی گواهی بر صدق مدعای اسلام و تأییدی بر حقانیت آن است. آری، عاشورا، معیار اول خود را عقلانیت و جهلزدایی معرفی میکند و بارزترین هدف خود را آگاهی مردم بر میشمرد. اگر این قیام، بر حق نبود و تنها با تحریک احساسات مردم، خود را پابرجا نگه داشته بود، و از عواطف آنان سوء استفاده مینمود، هرگز نمیتوانست مردم را به عقلگرایی فراخواند و موجب آگاهی عمومی شود.
ب) خیزش عمومی: پس از وقوع عاشورا و به دنبال آگاه
ی عمومی و در امتداد راه عاشورا، قیامهای متعددی بر ضد ظلم، چه در همان روزگار و چه در دورانهای بعد، به وقوع پیوست که از مهمترین آنها در آن روزگار، قیام مردم مدینه است. قیامی که برپاکنندگان آن به پیروزی نمیاندیشیدند و تنها به خاطر وظیفه بپاخواسته بودند. در دورانهای بعد نیز قیامهای متعدد اسلامی و غیر اسلامی، با پشتوانه کربلا به وقوع پیوست که آموزه های کربلا را مبنای خویش قرار داده بودند. در طول تاریخ، قیامهای متعدد ماد
ی و یا دینی موجب خیزش مردم در برابر ظلم و ستم گردیده است. اما اثرات تعداد زیادی از آنها یا تنها محدود به عصر خویش بوده است و یا فقط از عواطف و احساسات مردم، استفاده نمودهاند که پس از مدتی فرونشسته است، اما عاشورا بر پایه اصول انسانی و انگیزه الهی همگان را به قیام فرا میخواند.
ج) حرکت و اقدام تنها برای خدا: مهمترین تأثیر قیام کربلا چه در بعد اجتماعی و چه در بعد فردی، عمل نمودن تنها و تنها به خاطر خداست و تنها او را دیدن و از غیر او چشم پوشیدن. حسین بن علی (علیه السلام) در راه خدا همه هستی خویش را فدا نمود و حتی راه پیروزی را نیز شرط قیام خود نمیدانست. تا جایی که در شب عاشورا به تمام یاران و خ
اندان خود فرمود: "اینها تنها با من ستیزه دارند، شما تاریکی شب پیش گیرید و بروید و بدانید هر که از شما فردا در این وادی باشد، کشته خواهد شد." و هم او بود که در کوران سختترین حوادث فرمود: "بر من آسان است، چرا که در مقابل دیدگان معبود است."
2- تاثیرات فردی: از دیگر تأثیرات عاشورا، تأثیرات فردی آن است. قیام حسینی، از اصلاح شرایط اجتماعی، اصلاح فرد فرد اجتماع را دنبال میکند، بلکه با به جای گذاردن تأثیرات عمیق فردی راه را برای اصلاح اجتماع فراهم میآورد؛ که از مهمترین این تاثیرات میتوان به موارد زیر، اشاره نمود:
الف) ترک نمودن گناه و عمل نمودن به اوامر الهی: هر مسلمان، هر شیعه و هر آزاده، هنگامی که در کنار خوان پر برکت عاشورا مینشیند، و به اندازه ظرفیت خویش از آن بهره میگیرد، به میزان ظرفیت و تعمق او، تا مدتی این اثر در وجود او شعلهور است و او را نه
تنها از ارتکاب معاصی و تخلف از امر الهی باز میدارد، بلکه تلخی گناه را احساس میکند و شیرینی اطاعت را در وجود خویش درمییابد. صدق این مدعا، هنگامی به اثبات میرسد که طالب حقیقت، لختی، خویشتن را به این وادی بسپارد.
ب) آزادگی و حریت: پس از گذشت سالیان متمادی، هنوز نغمه حسین (ع
لیه السلام) که بانگ بر میآورد: "اگر دین ندارید، در دنیای خود آزاده باشید"، جهان و جهانیان را به سوی خویش دعوت میکند. هنوز هم پیام حسین (علیه السلام) ادامه دارد و امروز نیز هرگونه ذلت و خواری اطاعت از ظالم را از دامان خود و پیروانش دور مینماید. آزادی از بند بندگی غیر حق و سر بر آستان حق ساییدن، یکی از پیامهای قیام حسینی است که امروز نیز محک و معیار شناخت اسلام اصیل و حفظ انسانیت انسان، در عصر حاضر میباشد و چنین است که دلدادگان حسین (علیه السلام) از هر کیش و مذهب و آیین، با اقتدای به او، خویشتن را از ذلت بندگی غیر خدا میرهانند.
ج) صبر و استقامت: شیعیان و به طور کلی بازنگران واقعه عاشورا، چنان تأثیری از صبر و استقامت حسین ابن علی (علیه السلام) پذیرفتهاند که در سختترین حوادث و ناگواریهای زندگی که عرصه بر آنان تنگ میشود و بردباریشان به انتها میرسد، از امام و رهبر خویش یاد میکنند و بدین وسیله، خود را تسکین داده و تحمل سختیها را بر خویش آسان مینمایند. هم او که سه شبانه روز در صحرایی سوزان، در محاصره آب قرار گرفت و به سختترین صورت، در م
عرض تشنگی بود. هم او که در برابر چشمانش، طفل 6 ماههاش را کشتند و فرزند جوان او را که مجمع خصائص انسانی و شبیهترین مردم چه از لحاظ ظاهر و چه از نظر خصوصیات اخلاقی به پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) بود نه تنها کشتند، بلکه بدنش را نیز پاره پاره کردند؛ اما حسین (علیه السلام) در تمامی این وقایع فجیع، زبان به ناسپاسی نگشود و تنها ذکر حق، التیام زخمهای قلب شریفش بود.
پس همانگونه که ذکر شد، نیاز بشر به آموزههای عاشورایی پس از گذشت قرنها و پای نهادن به عصر تکنولوژی، نه تنها از بین نرفته است، بلکه روز به روز فزونتر میگردد؛ چرا که بشر به موازات پیشرفتهای مادی خویش، باید از نظر اصول انسانی و معنوی توسعه یابد که ا
ین توسعه معنوی انسانی، او را در ادامه راه کمک مینماید و آدمی را به هدف اصلی زندگی، که همان گام نهادن در مسیر کمال و رسیدن به قرب الهی است، رهنمون میشود. عاشورا نیز با ابعاد فرا زمانی خود، امروزه عهدهدار چنین مسئولیت خطیری است. اگر آدمی در 1300 سال پیش هنوز بسیاری از کارهای حسین بن علی (علیه السلام) را درک نمینمود، اما
امروزه با احساس نیاز خود و با غور و تأمل خود در این مقطع حساس تاریخ، میتواند بر جراحت روزمرگی و غفلت از مبدأ و منتهای خود، مرهم نهد و ارزش قیام حسینی را با تعقل و تأمل خود و در حد توان درک نماید.
اما بزرگداشت قیام عاشورا توسط شیعیان و اقدام به بر پایى مجالس سوگواری و گریه نمودن در مصائب اهل بیت را از زاویه ای دیگر نیز میتوان نگریست که به اختصار به آن اشاره مینماییم:
همان طور که همه میدانند، روح، اساس و بنیان وجود آدمی است و جسم انسان کاملا در تحت سیطره روح است. ماهیت روح نیز با ماهیت جسم که مادی است تفاوت دارد و روح موجودی غیر مادی و مجرد است. به همین دلیل است که پیوند روحانی به مراتب عمیقتر و دارای ژرفای بیشتری نسبت به پیوند مادی و روابط جسمانی است. حال این پیوند چگونه حاصل میگردد؟ پیوند روحانی هنگامی میان دو شخص برقرار میگردد که هر دو دارای ارزشهای یکسان الهی و انسانی باشند. رابطه و پیوند میان شیعه و ائمه طاهرینش، یک پیوند روحانی و یک رابطه معنوی است و شیعه، حیات انسانی و معنوی خویش را مدیون آن ذوات مقدسه میداند. همان گونه که ذکر شد، ماهیت این وابستگی و پیوند، بسیار عمیقتر از پیوند مادی است، لذا هیچ جای تعجب ندارد که شیعیان در رثای محبوبان الهی خویش، مغموم و عزادار گردند چرا که رابطه روحانی آنان، همچنان نیز بر قرار است و به مصداق: "ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون"، شیعیان با ائمه خویش حتی در زمان حال، رابطهای عمیق دارند (و البته که رابط
ه معنوی و روحانی، امری فرای زمان و مکان است).
و نیز به همین دلیل است که شیعیان در ماتم اولیای خود اشک میریزند. اما برای
گریستن، فلسفهای دیگر نیز وجود دارد؛ و آن اینکه گریستن وسیلهایست برای تقویت محبت و محبت و دلدادگی، موجبات تبعیت از محبوب را فراهم میسازد و پیروی، همرنگی و سنخیت میآورد که این سنخیت، خود نیز موجب تقویت محبت میگردد. پس گریه از محبت منشأ میگیرد و خود نیز موجب تقویت محبت میشود و چنین است که انسان با دلدادگی به اولیای حق، گام در مسیر قرب الهی میگذارد و لحظه به لحظه، به سوی کمال سیر میکند. آری، درست است که گریستن تنها وسیله تقویت محبت نیست، اما در گریستن، نکتهای لطیف، نهفته است. ابراز و تقویت محبت وقتی کامل است و ادعای مدعی هنگامی صادق، که محب به غیر از حب محبوب، چیز دیگری به دل راه ندهد و هر آن چیز غیر از آن را از دل برون کند. گریستن این رسالت را به خوبی انجام میدهد و زنگار دل و باطن آدمی را میزداید و درون را صیقل میدهد و این خالص ساختن، جان آدمی را آماده تأثیرپذیری از والاترین انسانها مینماید.
پس امروز نیز بشریت، باید عاشورا و قیام حسینی را زیر ذره بین عقل و منطق قرار دهد و نیازهای فراوان فکری، عقیدتی و انسانی خود را در پرتو آن جستجو نماید تا در سایه این کنکاش، هر چه بیشتر در راه بهبود حیات معنوی و مادی خویش قدم گذارد و درون و برون خویش را از قید و بندهای خرافی، پالایش نماید.
الگو گیری ازعاشورا
تاریخ اسلام و شخصیتهای برجستة اسلامی نیز برای مسلمانان در همة دورهها الگو بوده است و تعالیم دین ما و اولیاء مكتب نیز توصیه كردهاند كه از نمونههای متعالی و برجسته در زمینههای اخلاق و كمال، سرمشق بگیریم. در میان حوادث تاریخ، «عاشورا» و «شهدای كربلا» از ویژگی خاصّی برخوردارند و صحنه صحنة این حماسه ماندگار و تكتك حماسهآفرینان عا
شورا، الگوی انسانهای حقطلب و ظلمستیز بوده و خواهد بود، همچنان كه «اهلبیت ( ع )» بصورت عامتر، در زندگی و مرگ، در اخلاق و جهاد، در كمالات انسانی و چگونه زیستن و چگونه مردن، برای ما سرمشقاند. از خواستههای ماست كه حیات و ممات ما چون زندگی و مرگ محمد و آل محمّد باشد: «اَللهُمَّ اجْعَلْ مَحْیای مَحْیا مُحَمّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ مَماتی مَماتَ محمّدٍ وَ آلِ مَحَمَّدٍ »
امام حسین ـ علیه السّلام ـ حركت خویش را در مبارزه با طاغوت عصر خودش، برای مردم دیگر سرمشق میداند و میفرماید: «فَلَكُمْ فی اُسوَةٌ» نهضت عاشورا، الهام گرفتة از راه انبیا، و مبارزات حقجویان تاریخ و در همان راستاست. استشهادی كه امام حسین ( ع ) به كار پیشینیان میكند، نشاندهندة این الگوگیری است. هنگامی كه حضرت میخواست از مدینه خارج شود، این آیه را میخواند: «فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً یتَرَقَّبُ قالَ رَبِّ نَجِّنی مِنَ الْقَوْمِ الظّالِمینَ»، قبل از حركت نیز در وصیتنامهای كه به برادرش محمد حنفیه نوشت و مبنا و هدف و انگیزة خروج را بیان كرد، از جمله تكیة آن حضرت بر عمل به سیره جدّ و پدرش و پیمودن همان راه بود و نهضت خود را در همان خطّ سیر معرفی كرد: «وَ اَسیرَ بِسیرَةِ جَدّی و اَبی عَلِی بْنِ اَبی طالِبٍ» و سیرة پیامبر و علی ( ع ) را الگوی خویش در این مبارزه با ظلم و منكر دانست. این شیوه، تضمینی بر درستی راه و انتخاب است كه انسان مبارز، از اولیائ دین و معصومین الگو بگیرد و برای كار خود حجّت شرعی داشته باشد. در سخنی دیگر، آن حضرت فرموده است: «وَلی وَ لَهُمْ و لِكُلِّ مُسلمٍ بِرَسُولِ اللهِ اُسْوَة و پیامبر اكرم ـ صلی الله علیه و آله »
را اسوة خود و هر مسلمان دیگر قلمداد كرده است. پیامبر اكرم ( ص ) ، دو فرزندش امام حسن ( ع ) و امام حسین ( ع ) را «امام» معرفی كرده است، چه قیام كنند، چه بنشینند: «اِبْنای هذا اِمامانِ، قاما اَوْ قَعَدا» پس از قیام عاشورا نیز در همان خطّ امام و اسوه و الگو بودن امام حسین ( ع ) بود و عمل آن حضرت برای امّت میتوانست سرمشق و سرخط باشد و
مبنای مشاركت پیروان امامت در مبارزه با حكومت یزیدی باشد، مبارزهای كه ریشه در جهاد همة پیامبران ربّانی و همة جهادهای مقدّس مسلمانان صدر اسلام در ركاب حضرت رسالت داشت.
در تاریخ اسلام نیز، بسیاری از قیامهای ضد ستم و نهضتهای آزادیبخش، با الهام از حركت عزّتآفرین عاشورا شكل گرفت و به ثمر رسید. حتّی مبارزات استقلالطلبانة هند به رهبری مهاتما گاندی، ثمرة این الگوگیری بود؛ همچنانكه خود گاندی گفته است: « من زندگی امام حسین ( ع )، آن شهید بزرگ اسلام را به دقت خواندهام و توجّه كافی به صفحات كربلا نمودهام و بر من روشن شده است كه اگر هندوستان بخواهد یك كشور پیروز گردد، بایستی از سرمشق امام حسین ( ع ) پیروی كند »
قائد اعظم پاكستان، محمدعلی جناح نیز گفته است: « هیچ نمونهای از
شجاعت، بهتر از آنكه امام حسین ( ع ) از لحاظ فداكاری و تهوّر نشان داد، در عالم پیدا نمیشود. به عقیدة من تمام مسلمین باید از سرمشق این شهیدی كه خود را در سرزمین عراق قربانی كرد، پیروی نمایند »
بارزترین نمونة آن، انقلاب اسلامی ایران بود كه درسها و الگوهای عاشورا، قویترین دستمایة جهاد مردم بر ضدّ طاغوت و دفاع رزمندگان در جبهة نبرد هشت ساله به شما
ر میرفت. نبرد و شهادت مظلومانه برای رسوا ساختن ظالم، عمل به تكلیف در شدیدترین حالاتِ تنهایی و بییاوری، رها نكردن هدف حتّی با كمبود نفرات و شهادت یاران، همه و همه از ثمرات الگوگیری از عاشورا بود.
امام امّت، در اسوه بودن عاشورا برای نهضت پانزده خرداد میفرماید: « ملّت عظیمالشأن، در سالروز شوم این فاجعة انفجارآمیزی كه مصادف با پانزده خرداد 42 بود، با الهام از عاشورا آن قیام كوبنده را به بار آورد. اگر عاشورا و گرمی و شور انفجاری آن نبود، معلوم نبود چنین قیامی بدون سابقه و سازماندهی واقع میشد. واقعة عظیم عاشورا از 61 هجری تا خرداد 42 و از آن تا قیام عالمی بقیة الله اروحنا لمقدمه الفداء در هر مقطع انقلابساز است. » سزاوار است كه نهضت عاشورا از ابعاد مختلف، مورد بازنگری دقیق قرار گیرد و شیوههای مبارزه، خطوط اصلی تبلیغ، عوامل ماندگاری یك حركت انقلابی و ثمربخشی آن در طول سالیان متمادی، و درسهایی كه برای به حركت درآوردن ملّتهای خفته و خمود در آن نهفته است، تبیین گردد و عاشورا به یك «مكتب» و «دانشگاه» تبدیل گردد.
عاشورا برای دوران ما چه پیامی دارد ؟
انگيزه، علت و چگونگی واقعه عاشورا و تأثير و استمرار آن حادثه تاريخی بر زندگی ايرانيان را، نمی توان تنها از ميان نقل و قول ها و روايات شيعه ای بيرون کشيد و تحليل نمود. اين سخن به معنای نفی گفتارها و اعتقادهای شعيان نيست بلکه، در برخورد جامع و تحليلی با مسائل تاريخی به خصوص با پديده ای که در تاريخ يک کشور واقعيت انکارناپذيری دارد، منط
ق حکم می کند که در جستجوی عامل منحصر به فرد نباشيم. مضافاً گروهی از روشنفکران مذهبی [اگر بر اين اصطلاح خُرده نگيريد] و از جمله شريعتی، وجود عناصری مانند نفرت دشمنان شيعه و اسطوره و افسانه سازيهای دوستان شيعه را علتی برای کج فهمی ها و برداشت های انحرافی مردم می دانند و نسبت به يکسری شبيه سازيها و عزاداری ها مواضع مشخصی دارند و مخالف برپايی آنها نيز هستند.
همچنين شناخت پديده ای بنام عاشورا، بدون فهم و تعمق درباره روندهای فکری ـ فلسفی، سياسی و اقتصادی صدر اسلام و نقش دو منظوره گروهی از ايرانيانی را که طراح و برنامه ريز اصلی اين واقعه بوده اند و در روز عاشورا نيز دخالت داشتند؛ بهيچوجه ممکن و مقدور نيست. پديده ای که هم گفتمانی خاص [نفی حاکميت سياسی] و هم سنتی خاص [جدايی مردم از حکومت] و هم مذهبی خاص [شيعه ايرانی] و هم نيروی خاصی [روحانيان] را در کشور ما رواج و تشکيل داد و تقويت ساخت. گفتمان و سنتی که پيش از آن در فرهنگ ايرانشهری سابقه نداشت و نسل های تازه و جوان و بی هويت ايرانی، که يکی ـ دو دهه بعد از تهاجم اعراب وارد مناسبات اجتماعی شده بودند، اين پديده را همآهنگ و تقويت کننده نفرت های دورنی خويش عليه مهاجمان می ديدند و آنرا دنبال می کردند. همانگونه که نسل جوان امروزی، طنزهای
ضد فرهنگی را بهترين تقويت کننده نفرت های دورنی خويش عليه جمهوری اسلامی می بيند و ناخواسته، با لومپنيسم موجود و در حال گسترش همآوا می گردند و آنرا ترويج می کنند.
استقبال ايرانيان از دين اسلام، جدا از اجبارها و خطرات جانی، علت و انگيزه های قوی سياسی و اقتصادی نيز داشت. بديهی است که يکی ـ دو نسل بعد از تهاجم اعراب به ايران، به لحاظ منطق و عقل، عملاً نمی توانستند به دين اسلام اعتقاد و باور داشته باشند. هر
عقيده تحميلی و اجباری، تنها بعد از گذشت زمان آن هم هنگامی که به عادتی عمومی مبدل گرديد و يا بعنوان سنتی که از نياکان به ارث رسيده باشد، آن وقت، قادر است در متن فرهنگ نفوذ کرده و جا باز کند. جامعه زير سلطه، چه در قديم و چه امروز، اگر فاقد قدرت نظامی برتر باشد و توان مقابله عليه مهاجمان را در خود نمی بيند، به حربه های سياسی و فرهنگی متوسل ميگردد و ايرانيان نيز چنين کرده اند تا از اينطريق، راه آينده را مطابق ديدگاه و خواس
ت خود هموار سازند.
اما نکته شگفت آور و مهم تاريخ بگونه ای رقم خورد که در زمان تهاجم، هم اعراب و هم ايرانيان، برسر انتخاب رهبری سياسی ـ دينی و چگونگی اداره جامعه و قبايل، گرفتار بحران شده بودند. جنگ نه تنها مانعی عليه رشد و شکوفايی انديشه گرديد، بلکه انگيزه بازگشت به گذشته را در بين ايرانيان دوباره زنده و تقويت ساخت. از اين منظر، خليفه عمر، که به فرمان او اعراب بر کشور ايران هجوم آوردند، فاقد آن خصوصياتی بود که پيش از اين، ايرانيان، شاه را با فره ايزدی پيوند داده و او را مظهر دو قدرت سياسی و دينی بر روی زمين می ديدند. شاه که بهره م
ند از فيض و خرد اهورايی است، سنبل دادگری و عدالت برای مردم بود. در حاليکه نه تنها عمر، بلکه علی بن ابيطالب خليفه چهارم مسلمين نيز چنين ادعايی نداشتند. اگرچه علی مخالف خلافت ابوبکر [اولين خليفه مسلمين] و به اصطلاح امروزی اپوزيسيون قدرت طلب بود، ولی هيچگاه داعيه امامت نداشت و هيچ وقت هم بر زبان نياورد که تداوم فيض نبوت، از طريق من استمرار خواهد داشت. هم علی و هم سه خليفه پيش از او در زندگی نشان دادند که مخالف بدعت و در امور حکومت و اداره جامعه مسلمين، پايبند به دستورات قرآن و سنت اند.
فهم اين نکته پيچيده و غير واقعی نيست هرگاه بگوئيم که سياستمداران ايرانی، از فردای تهاجم، در جهت تبديل خلافت به سلطنت گام برمی داشتند و انديشمندانش، در راستای همآهنگ و منطبق ساختن دين اسلام با تلقی و آرمانی که از مفهوم ايران شهری داشتند. در نتيجه به زعم سياستمداران ايرانی، بسته شدن دايره نبوت و عدم ارتباط خليفه ب
ا فيض الهی، در طول زمان، خلافت می توانست به سلطنت و سپس به سلطنت مورثی مورد علاقه و فرهنگ ايرانيان مبدل گردد. معاويه خليفه نخست خاندان امويان،
آرزوی ايرانيان را برآورده ساخت و در زمان حياتش، فرزند خود يزيد را به جانشينی انتخاب کرد و همان زمان «آقا زاده» های مخالف از جمله عبداللهبنزبير، عبداللهبنعمر و حسين بن علی، اين حرکت را پذيرفتند و با او بيعت کردند. بديهی است، ايرانيانی که در دستگاه حاکميت ابن زياد مشغول انجام وظيفه بودند از اين تغيير و از سلطنت نوبنياد يزيد، شديداً پاسداری می نمودند. آنان نه تنها حرکت حسين بن علی را بسمت کوفه برنمی تابيدند بلکه، مشوق اصلی ابن کشتار نيز شدند. و اين يکی از ده ها نکات مبهمی است که ايرانيان پيرو مذهب شيعه، در ورود و پرداختن به آن ـ شايد به اين دليل که نمی خواهند دستان آلوده به خون نياکان خود را در اين واقعه ببينند ـ دلهره دارند.