بخشی از مقاله

كمرويي چيست


هيچ كس خالي از نقص نيست و كمرويي يكي از نواقص آدمي است . در عين حال هر نقصي تا حدودي قابل جبران است . براي تغيير دادن خويش هيچ گاه دير نيست ، فقط كافيست بخواهيم و عمل كنيم .


کمرویی چیست؟
کمرویی مقوله ای نا روشن است، هر چه نزدیکتر به آن بنگریم، تنوع بیشتری در آن مشاهده می کنیم. بنابراین قبل از آنکه حتي بتوانیم درباره ی نحوه ی مقابله با آن فکر کنیم، می باید از مضمون کمرویی شناخت بیشتری داشته باشیم. فرهنگ لغت انگلیسی آکسفورد می گوید که اولین استفاده ی ثبت شده از این لغت در یک شعر آنگلوساکسون بوده است که حدود هزار سال بعد از میلاد مسیح سروده شده است، که در آن شعر معنی این لغت به سهولت ترسانده شده بوده است.


« کمرو بودن» نشانگر صفت فردی است که « به خاطر ترسویی، احتیاط کاری و بی اطمینانی نزدیک شدن به او مشکل است.» فرد کمرو « هشیارانه از مواجهه با افراد یا چیزهایی مشخص یا انجام کاری همراه آنان بیزار » است. « وجود بیزار است, به طور محسوسی ترسو است. »
ممکن است فرد کمرو « کناره گیر یا بی اعتماد باشد.» یا از خمیر مایه ی دیگری باشد «

شخصیتی پرسش انگیز ، بی اعتماد و مشکوک.» فرهنگ لغت و بستر کمرویی را به عنوان « ناراحت بودن در حضور دیگران» تعریف می کند.
اما به نظر نمی رسد که این تعاریف مطلب زیادی به آنچه عموماً درباره ی کمرویی می دانیم بیفزاید. هیچ تعریف واحدی کفایت نمی کند، زیرا کمرویی برای افراد مختلف دارای معانی متفاوت است. شرایط پیچیده ای است که آثار مختلفی برجای می گذارد- از ناراحتی مختصر تا ترس بی مورد از مردم تا روان رنجوری حاد. برای درک بهتر این پدیده پرسشنامه تحقیقی استانفورد در زمینه کمرویی را به حدود 5000 ارائه کردیم.

 ملاحظه می کنید؟
بله – خیر-
اگر پاسخ شما منفی است آیا در هیچ دوره ای از زندگی ، خود را به عنوان فردی کمرو ملاحظه کرده اید؟


بله – خیر-
در این پرسشنامه تعریف مشخصی از کمرویی ارائه نکرده ایم. به جای آن به هر فردی اجازه داده ایم که تعریف خودش را به کار گیرد. اول از افراد درخواست کردیم که بر چسب کمرو بودن را بپذیرند یا رد کنند. سپس می خواستیم بدانیم چه چیز موجب اتخاذ چنان تصميمي شده است

. ما پرسيديم چه افراد يا موقعيتهايي موجب بروز احساس كمرويي در آنان مي گردد و چه افکار ، احساسات ، اعمال و آثار جسمانی ای به دلیل احساس کمرویی پدید می آیند. همان گونه که در نمونه ی پرسشنامه که در صفحات بعد چاپ شده است ملاحظه می کنید سعی کردیم به شناخت برخی جوانب کمرویی نیز دست پیدا کنیم.
کمرویی پدیده ای جهانی است.
پایه ای ترین یافته ی تحقیق ما این است که کمرویی رایج، کاملاً گسترده و جهانی است. بیش از 80 درصد افرادی که مورد سوال قرار گرفتند پاسخ دادند که در برخی مقاطع زندگی خود خجالتی بوده اند، خواه در حال حاضر یا در گذشته یا همیشه. از این عده بیش از 40 درصد خود را در حال حاضر خجالتی ارزیابی کردند – و این بدان معنی است که چهار نفر از هر ده نفری که ملاقات می کنید یا 84 میلیون آمریکایی!


برای برخی افراد، کمرویی برای مدت زمان طولانی یک مزاحم همیشگی زندگی بوده است. حدود یک چهارم افراد خود را به عنوان کمروی همیشگی، الان و همیشه، ذکر کرده اند.از این عده فقط چهاردرصد- مطلقاً کمرو- به ما گفتند که تعریف شخصی آنان از کمرویی بر پایه ی این واقعیت قرار گرفته است که آنان در تمام اوقات، تمام موقعیت ها و واقعاً در حضور همه ی افراد کمرو هستند.
میزان شیوع کمرویی در فرهنگ های مختلف و میان افراد مختلف تفاوت دارد. هر چند ما هیچ گاه ندیدیم که در میان گروهی از افراد کمتر از یک چهارم آنان خود را به عنوان کمرو در حال حاضر

معرفی کرده باشند و در واقع این آمار در میان برخی گروه ها، مانند دختران سال اول دبیرستان و دانش آموزانی از میان برخی فرهنگ های شرقی تا 60 درصد افزایش می یابد. درصد افراد مطلقاً کمرو در میان تمام گروه هایی که بررسی کردیم هیچ گاه کمتر از 2 درصد نبوده است و ممکن است در میان برخی گروه ها مانند گروه ها مانند ژاپنی ها تا 10 درصد نیز افزایش یابد.


افرادی که به این پرسشنامه پاسخ گفتند برای تصمیم گیری درباره ی اینکه خجالتی هستند یا نه از یک شاخص استفاده می کردند: هر چند وقت یک بار احساس خجالتی بودن می کنید. حدود یک سوم افراد حداقل نیمی از اوقات در بیشتر موقعیت ها احساس خجالتی بودن می کردند. حدود 60 درصد افراد گفتند که فقط گاهگاهی خجالتی هستند، اما آنها تعداد این اوقات را به قدر کافی زیاد

می دانستند که خود را کمرو معرفی کنند. مثلاً ممکن است فقط هنگام صحبت در حضور جمع احساس کمرویی کنید، اما همین یک مورد هم برای ایجاد مشکلات جدی در صورتی که مانند بسیاری از دانش آموزان و تجار مجبور به ارائه مکرر گزارش در حضور جمع باشید، کافی است.
کمتر از 20 درصد افراد پاسخ دهنده گزارش دادند که خود را به عنوان کمرو معرفی نمی کنند. کمرویی هر معنایی برای هر کدام از آنها داشته باشد، آنان احساس می کردند که یک ویژگی

شخصیتی شان نیست. اما جالب اینجاست که اکثر این افراد وجود نشانه هایی از کمرویی مانند سرخ شدن، تپش قلب، احساس التهاب در معده را در موقعیتی های مشخص اجتماعی خاطر نشان کرده اند. به بیان دیگر، برخی افراد و برخی موقعیت ها آنان را وادار می کرد که به همان افکار، احساسات و اعمالی که مشخصه ی افراد کمرو است، واکنش نشان دهند. این کمروهای

موقعیتی خود را به عنوان افراد خجالتی نمی دیدند، بلکه برخی رخداد های نا آشنا مانند وارد شدن در اتاقی که افراد غریبه در آن حضور دارند، موجب بروز ناراحتی موقتی در آنان می شد. تفاوت میان افرادی که حاضرند خود را خجالتی بنامند و کسانی که صرفاً واکنش های خود به برخی موقعیت ها را همراه با خجالت می بینند تفاوت مهمی است .


بیان این مطلب که کمرویی تجربه ای جهانی است تا حدودی تعمیمی گسترده است. اما بر پایه های مستحکمی قرار دارد. تنها 7 درصد تمام آمریکایی های نمونه گیری شده گزارش دادند که هیچ گاه دچار احساس کمرویی نشده اند. به همین ترتیب در فرهنگ های دیگر فقط اقلیت کوچکی از افراد ادعا می کنند که هیچ گاه مشخصاً کمرویی را نیازموده اند.

کمرو کیست؟
کمرویی در میان دانش آموزان خردسال شایعتر از بزرگسالان است، بسیاری از بزرگسالانی که خود را غیر کمرو می بینند با برنامه ریزی بر کمرویی دوران کودکی خود غلبه کرده اند، معهذا تحقیق ما موکداً این باور را که کمرویی فقط عارضه ی دوران کودکی است، رد می کند. ممکن است این پدیده در میان کودکان آشکارتر باشد، زیرا آنان عموماً نسبت به بزرگسالان در معرض بررسی دقیقتر روزانه ی اعمالشان قرار دارند. اما کمرویی در میان بخش قابل ملاحظه ای از جمعیت بزرگسالان ادامه می یابد.


برخی شواهد تحریک آمیز نشان می دهند که در دوران نوجوانی کمرویی بیشتری در میان دختران پدید می آید تا پسران . در یک نمونه گیری از دانش آموزان سالهای چهارم، پنجم و ششم یک مدرسه ی ابتدایی حد متوسط افرادی که در حال حاضر کمرو بودند 42 درصد بود- مانند نمونه ی اصلی . این دختران و پسران به طور مساوی خود را به عنوان کمرو معرفی می کردند. اما زمانی که به دانش آموزان کلاس های هفتم و هشتم، می نگریم، نه فقط سطح متوسط کمرویی به 54 درصد افزایش می یابد بلکه این دختران نوجوان هستند که موجب این افزایش شده اند. شاید دلیل این امر آن باشد که نیاز به محبوب بودن در مدرسه و از نظر جسمانی جذاب بودن به گونه ای جا افتاده است که فشار بیشتری بر دختران وارد می شود تا پسران.


تعداد زنان خجالتی از مردان بیشتر است، اینطور است؟ نخیر اشتباه است!
این یکی دیگر از تعمیم های کاذب است که احتمالا بر پایه ی ملاحظاتی چون قاطع تر بودن، پرخاشگر بودن و قابل رویت بودن در تقابلات اجتماعی پدید آمده است. اطلاعات ما هیچ تفاوتی را از نظر شیوع کمرویی میان جنسیت های مختلف نشان نمی دهد. در واقع درصد دانشجویان پسری که گفته اند کمرو هستند. قدری بیشتر از دانشجویان دختر است. اما این تفاوت جنسیتی جزیی برای برخی گروه های غیردانشگاهی جهت معکوس دارد و بر حسب فرهنگ های مختلف تفاوت های موجود است.


حرکت کمرویی مرموز است، حتی افرادی را که قبلاً هیچ گاه کمرو نبوده اند نیز مبتلا می کند. تازه واردین قدری کمتر از نصف افرادی هستند که در دوران کودکی خجالتی نبوده اند اما به دلایلی اخیراً کمرو شده اند.


کمرویی چگونه بر افراد تأثیر می گذارد؟
به تدریج به مفهوم کمرویی دست می یابیم. هرچند نمی توانیم دقیقاً آن را تشریح کنیم، می دانیم که متداول است. با بررسی نحوه ی تأثیر گذاری کمرویی بر افراد مختلف یکی دیگر از مکنونات این شرایط پیچیده بر ما آشکار می گردد.
کمرویی پیوستار روانی گسترده ای را در بر می گیرد: می تواند از احساس عدم کفایت در حضور دیگران تا حوادث آسیب زای ناشی از اضطراب، کاملاً زندگی یک فرد را ویران می کند، را در بر گیرد. به نظر می رسد کمرو بودن اسلوب ترجیحی برخی افراد در زندگی است؛ اما برای دیگران به منزله ی محکومیت تحمیلی زندگی بدون احتمال وجود عفو می باشد.


در انتهای این پیوستار افرادی قرار دارند که با کتاب خواندن ، فکر کردن و کارکردن با اشیا یا حضور در طبیعت احساس راحتی بیشتری می کنند تا معاشرت با افراد دیگر . نویسندگان، دانشمندان، مخترعین، جنگلبانان و مکتشفین احتمالاً شیوه ای از زندگی را برگزیده اند که آنان را قادر می سازد بیشتر وقت خود را در دنیایی بگذرانند که فقط انسان ها به طور پراکنده در آن حضور دارند. آنان بسیار درون گرا هستند. و همراهی با دیگران در مقایسه با نیاز آنان به تنهایی و داشتن خلوت ، جذابیت محدودی دارد.


در حقیقت امروزه افراد بسیاری جذابیت زندگی تنها در جزیره ای دور افتاده را دوباره در می یابند. اما حتی در درجاتی از این بخش کوچک از پیوستار کمرویی، افرادی جای گرفته اند که می توانند به آسانی هر زمان که لازم باشد با دیگران ارتباط برقرار کنند، با افرادی که به دلیل عدم توانایی در پیشبرد یک گفتگوی ساده، کنش متقابل را دشوار می یابند، می توانند گروهی از مردم را مخاطب قرار دهند یا یک میهمانی رسمی را در کمال آرامیش برگزار کنند.

می باشد، کسانی که در موقعیت های مشخص با افراد معینی احساس بی کفایتی و ترس می کنند. ناراحتی آنان آنقدر شدید است که به زندگی اجتماعی آنان آسیب وارد شده و عملکرد آنان مختل می گردد، و ابزار این مطلب که چه فکر می کنند و دوست دارند چه کار کنند را دشوار یا غیر ممکن می سازد.


از آنجا که منبع واحدی از کمرویی- ترس از مردم- موجب بروز واکنش های مختلف می شود، رفتار بیرونی یک فرد همیشه شاخص قابل اطمینانی برای تعیین میزان کمرویی واقعی او به شمار نمی رود. کمرویی همیشه بر طرز رفتار ما تأثیر می گذارد اما لزوماً این تأثیرگذاری آشکار یا مستقیم نیست. در نهایت می توان گفت اگر شما فکر می کنید خجالتی هستید پس هستید، بدون در نظر گرفتن اینکه در انظار چگونه رفتار می کنید.


افرادی که در پیوستار کمرویی در طیف میانی قرار دارند عموماً به خاطر عدم تسلط بر مهارت های اجتماعی و یا فقدان اعتماد به نفس کمرو می باشند. برخی افراد بر مهارت های اجتماعی لازم جهت تداوم بخشیدن به حرکت نرم و روان ماشین ارتباطات بشری تسلط ندارند. آنان نمی دانند که یک گفتگو را چگونه آغاز کنند یا در کلاس درس چگونه از سخنگو بخواهند که بلندتر صحبت کند. دیگران برای انجام کاری که می دانند صحیح است اطمینان لازم را ندارند.


در انتهای پیوستار کمرویی افرادی قرار دارند که ترس آنان از افراد دیگر هیچ حد و مرزی نمی شناسد- افراد مطلقاً کمرو- هر زمان که برای انجام کاری در حضور مردم صدا زده می شوند، بینهایت می ترسند و به قدری به واسطه ی اضطراب پدید آمده احساس ناامیدی می کنند که تنها راه را فرار و پنهان شدن می یابند. این پی آمد حاکی از عدم صلاحیت، که در افراد بینهایت کمرو پدید می آید به افراد جوان یا دانش آموزان محدود نمی گردد.


در بدترین حالت، کمرویی می تواند به روان رنجوری حاد مبدل گردد، یک بیماری ذهنی که می تواند موجب افسردگی شده و حتی در نهایت تأثیر بسیاری در اقدام به خودکشی داشته باشد. یک خانم تاجر، خود را زن پنجاه ساله ی جذابی معرفی می کند که جوانتر از سن خودش به نظر می رسد. وی در یک گفتگوی رادیویی درباره ی کمرویی تصویری چنین کوتاه و خرد کننده از موقعیت روانی خویش ارائه می دهد:


«من تنهاتر از آن هستم که بتوان تصور کرد. من در تنهایی مطلق بدون حتی یک دوست در دنیا زندگی می کنم . بارها شکست خورده ام و تجربیات زندگی مرا ناخشنود و کناره گیر رها ساخته است. تعطیلات را در تنهایی مطلق به سر می برم. این زمان برای من سرشار از غصه و احساس افسردگی می باشد و هر چه می گذرد از تعطیلات آینده بیشتر و بیشتر واهمه پیدا می کنم، و این حالت به خاطر شدت تنهایی من است، در زمانی که اکثر مردم همواره دوستان یا اقوام خویش هستند. خیلی مواقع به پایان بخشیدن به این زندگی فکر می کنم اما جرأت انجام این کار را ندارم.»


برای این افراد و کسانی که در هر جای دیگری از پیوستار قرار دارند، کمرویی مشکلی شخصی است. آسیبی کوچک یا یک تشویش جزیی نمی باشد بلکه مشکلی واقعی است.
جنبه ی مثبت کمرویی
هر چند بسیاری از این حکایات و شرح حال افراد ناراحت کننده هستند اما باید به خاطر داشته باشیم که کمرویی دارای جوانب مطلوب نیز می باشد. بین ده تا 20 درصد کل افرادی که کمرو هستند آن را دوست دارند. آنان کمرویی را ترجیح می دهند زیرا جنبه ی مثبت آن را شناخته اند.


« محتاط» ، «گوشه گیر»، «فروتن» ، «محجوب» وصف حال افراد کمرو می باشد که مفاهیم ضمنی هر کدام مطلوب است. علاوه بر آن چنین مضامینی پس از صیقل یافتن معمولاً «ارضا کننده» یا «متعلق به طبقات بالا» ملاحظه می شوند.
یک روانشناس انگلیسی در کتابی که در سال 1927 نوشته است دیدگاهی خوشایند از محاسن کمرویی ارائه می کند:


«کمرویی، حداقل در این سرزمین، به قدری رایج است که ما می توانیم آن را به عنوان پدیده ای مادرزاد بپذیریم، به عنوان خصلتی که نشانگر متانت جوانان است و هنگامی که پس از گذشت سالها در وجود افراد باقی ماند، گواه وجود صفات حسنه خاصی در افراد می باشد، حتی به نظر می رسد خصوصیت ملی افراد یک جامعه باشد، چیزی که نباید از وجود آن متأسف بود.»


کمرویی موجب می شود فرد خردمند و به شدت درون نگر به نظر آید. همچنین موجب افزایش خلوت فردی افراد می گردد و لذتی را که فقط تنها بودن می تواند به ارمغان آورد، به وجود می آورد. افراد کمرو با تشر زدن یا آسیب رساندن به دیگران، خود را به آنان تحمیل نمی کنند چنانچه بیشتر افراد قدرتمند چنین می کنند. ایزاک باشیویس سینگر، نویسنده، این مطلب را با فصاحت تمام چنین بیان می دارد:


«من فکر نمی کنم افراد باید خود را از دست کمرو بودن خلاص کنند. کمرویی توفیق اجباری است. فرد کمرو نقطه ی مقابل فرد پرخاشگر است. به ندرت دیده شده است که افراد کمرو گناهکاران بزرگی باشند. آنان به جامعه اجازه می دهند که در صلح و آرامش زندگی کند.»
یک امتیاز دیگر کمرویی آن است که فرد نسبت به دیگران شانس انتخاب شدن بیشتری دارد. کمرویی فرصتی را پدید می آورد که فرد بتواند کنار بایستد، موقعیت را بنگرد و سپس آگاهانه و با اندیشه عمل کند. افراد کمرو با علم به اینکه هیچ گاه افرادی نفرت انگیز و بسیار پرخاشگر یا

پرمدعا به نظر نخواهند رسید احساس ایمنی می کنند. همچنین فرد کمرو می تواند به آسانی از تعارضات میان فردی اجتناب کند و در بعضی مواقع به عنوان یک شنونده خوب به او بها داده شود.
یک نتیجه مثبت و مشخصاً جالب توجهی که کمرو بودن پدید می آورد گمنام و ایمن ماندن فرد است. کمرویی به خودی خود می تواند به عنوان نقابی برای دور نگاهداشتن فرد از توجه دیگران و کنار ماندن در حضور یک جمعیت بزرگ به انسان خدمت کند. در شرایط گمنامی معمولاً افراد خود را از قید فشارهای ناشی ازکارهایی که «مجبورند» یا «باید» انجام دهند،آزار می بینند. رفتار فرد از قید محدودیتهایی که معمولاً ازطریق قراردادهای اجتماعی بروی تحمیل می شود، رها


می گردد. جشنهایی مانند هالووین که افراد با گذاردن نقاب برچهره درآن شرکت می کنند، تغییرات شگرفی را که درشخصیت افراد به واسطه گمنامی درزیر نقاب و تشویقهای فرهنگی پدید می آید آشکار می سازند.
مادر من به طور حسی دریافت که اگر برادرم را درپشت نقابی پنهان کند ، او احساس آزادی عمل بیشتری خواهد داشت. البته برای کودکان دیگر او هرچیزی بود به جز گمنام . اما دیدگاه او با آنها متفاوت بود و درشناخت کمرویی بعد ذهنی آن از اهمیت بیشتری برخوردار است.
زماني كه سكوت طلايي نيست


یک انسان خجالتی کمرویی خود را به راههای مختلفی آشکار می سازد. 80 درصد افراد می گویند که بی میلی آنان به صحبت کردن هشداری است به آنان و دیگران که اشکالی درکار است. تقریباً نیمی از افراد کمرو می گویند که برقراریارتباط چشمی برای آنان بسیار دشوار یا غیر ممکن است.«اگر من نمی توانم چیزی را واضح بگویم ،حداقل می توانم به آرامی آن را بیان کنم.»این واکنش عمومی حدود 40 درصد خجالتی ها است.آنان درباره خودشان این قضاوت را دراند که لحن صدای خیلی نرمی دارند (مشکل معلمان سخنران و مشکل تمام افراد خجالتی). بخش دیگری از افراد کمرو از برقراری ارتباط با افراد دیگر خود داری می کنند یا از به دست گرفتن ابتکار عمل ،زمانی که لازم است،عاجزند.


فیلیس دیلر چنین می گویند:
«معلمانی که مرا از دوران کودکی کی شناختند به والدینم می گفتند که من خجالتی ترین نوجوانی هستم که که آنان تا به حال دیده اند. من آنقدر کمرو بودم که هنگام برگزاری جشن مدرسه دراتاق رختکن می ایستادم . همچنین به قدری از ایجاد سرو صدا در هنگام برگزاری مسابقات ورزشی می ترسیدم که فریادم را در گلو خفه می کردم.»


این فقط افراد کمرو نیستند که از صحبت کردن اجتناب می کنند. تحقیقات نشان می دهند که سکوت یک واکنش عمومی نسبت به اضطرابی است که همه ما در شرایط مشخص احساس می کنیم . اما ازآنجا که افراد خجالتی ازبیان افکار و حالات خویش عاجزند ، درشکل دهی دنیای خود اثر بخشی کمتری دارند. افراد زاطریق انجام معاملات و مذاکرات – در زمینه خدمات ،انجام تعهدات،وقت،مسایل ایمنی،علاقه و امثال آن- با یکدیگر ارتباط پیدا می کنند. چنانچه لُرِتالین،خواننده ترانه های سنتی می نویسد:«زندگی مانند آن است که وارد یک بازار معامله بشوی.»بدون مبادله آزادانه افکارواحساسات خود با دیگران ، این معامله بزرگ تحقق نخواهد پذیرفت.


«سکوت عمومی » عبارتی است که به بهترین وجه بی میلی افرار کمرو به برقراری ارتباط با دیگران رانشان می دهد . سکوت عمومی به معنای عدم تمایل فرد به صحبت کردن مگر تحت تأثیر هیجان زیاد، تمایل به ساکت باقی ماندن و گرایشی به سوی آزادانه صحبت نکردن می باشد.
پرفسور جرالد فیلیپس و دستیاران وی در طول ده سال گذشته به تحقیق در زمینه نشانه های سکوت عمومی پرداخته اند. فیلیپس معتقد است که سکوت عمومی صرفاً به معنای اجتناب از

صحبت کردن درحضور جمع نمی باشد ،بلکه مشکل عمومی تر و عمیق تر است. حتی زمانی که کدانس آموزان ساکت روشهای ویژه ای را درزمینه صحبت کردن درجمع فرا گرافتند، بعضی از آنانهنوز شایستگی برقراری ارتباط را ندراند . در.اقع او می نویسد حدود یک سوم دانش آموزان پس ازمسلط شدن بر مهارتهای مربوط به صحبت کردن حتی اضطراب بیشتری پیدا کردند.


شاید دلیل این امر آن است که این افراد دیگر بهانه آشکاری برای اجتماعی نبودن ندارند اما هنوز هم درسطح فردی هنگام برقراری ارتباط با دیگران احساس ناراحتی می کنند . آنان«نحوه » برقراری ارتباط را فرا گرفته اند اما هنوز می باید در زمینه «چه» و«چرای» آن کار کنند.


مشکل سکوت عمومی فقط به معنای عدم آگاهی از مهارتهای ارتباطی نیست بلکه اساسی تر آن است که ادراکی تحریف شده درباره معنای ارتباطات بشری را درمی گیرد. شخص خاموش مانند سهامداری بسیار محافظه کار دریک بازار بورس بسیار خطرناک و فعال عمل می کند.
علايم جسماني كمرويي


افراد کمرو درسطح فیزویولوژیک نشانه های زیر را گزارش داده اند: نبض تند می زند، قلب به شدت می تپد، فرد به میزان قابل توجهی عرق میریزد و درمعده حالت التهاب و دلشوره فرد را آرام نمی گذارد. جالب توجه است که همه ما این واکنشهای جسمانی را با احساسی هرقدرقوی تجربه کرده ایم ، خواه درآن لحظه عصبانی ، هراسان، تحریک شده یا تخشنود باشیم . بدن ما درتمایز میان این احساسات ماهیتاً متفاوت کمک زیادی به ما نمی کند . اگرمجبور به اتکا بر نشانه های جسمانی بودیم هیچ گاه نمی دانستیم چه موقع بگوییم «بله» یا «خیر»، آیا دوست باشیم یا بجنگیم.


یکی از علایم جسمانی که افراد خجالتی نمی توانند پنهان کنند وبخشی از انگیختگی عمومی نیست، سرخ شدن است. یک فروشنده میانسال تأثیرات این حالت بر زندگی خود را شرح می دهد:
«من متوجه شده ام که عادت سرخ شدن درچهره درموقعیتهای مشخص درمن تقویت می شود. این حالت برای من بسیار ناراحت کننده است، زیرا مانع شرکت من دربسیاری از فعالیتهایی که خط کاری من می طلبد ، می شود. صحبت درحضور جمع غیر قابل تصور است، پیشبردن بحث درگروههای کوچک به ندرت به خوبی انجام می پذیرد و گاهگاهی حتی مکالمه رودررو بدون بروز علایم شرمسازی دشوار می باشد . موقعیت هر روز بدتر می شود.»
برای اکثر ما مواقعی پیش آمده است که از شرم سرخ شده ایم ، احساس تپش قلب کرده ایم یا احساس کرده ایم دلمان مالش می رود. افراد غیرکمرو این واکنشها را به عنوان ناراحتی مختصر می پذیرند و به جوانب مثبت آنچه بعداً اتفاق خواهد افتاد ناراحتی مختصر می پذیرند و به جونب مثبت آنچه بعداً اتفاق خواهد افتاد می نگرند- داشتن یک گفتگو یخوب با یک رهبر مذهبی- اجتماعی یا گرفتن نشانی صحیح از یک پلیس خارجی . اما افراد کمرو فکر خود را بر این نشانه های جسمانی متمرکز می کنند. درواقع گاهی اوقات حتی قبل از وارد شدن به موقعیتی که ممکن است در آنان احساس کمرویی ایجاد نماید، دچار کمرویی می شوند. آنان ابتدا علایم را تجربه می کنند و فقط به مصیبت می اندیشند : تصمیم می گیرند از ملاقات با رهبرمذهبی- اجتماعی یا شرکت در تور پاریس پرهیز کنند.

دست پاچگي
معمولاً سرخ شدن با احساس دستپاچگی همراه می شود، احساس کوتاه مدت و شدید ناشی از دست دادن عزت نفس که همه ما گاهی بدان دچار می شویم. زمانی که به طور ناگهانی یک نورافکن عمومی بر روی یک رخداد خصوصی زندگی ما پرتو می افکند دست پاچه می شویم. گاهی اوقات وقتی کسی چیزی درباره ما به فرد دیگری ابراز می دارد این حالت پدید


می آید.«جان به خاطر عدم شایستگی از کارش اخراج شد» یا «آلیس یک ساعت وقت صرف آرایش کردن خودش کرد- باید او را بدون آرایش می دیدی!» این جملات برای دست پاچه کردن هر یک از ما کافی است . از سوی دیگر تحسین دور ازانتظار معمولاً افراد با شرم و حیا را نیز دستپاچه می کند . درمواقع دیگر وقتی درحین انجام عملی مخفیانه مچ ما گرفته می شود دستپاچه می شویم. سرک کشیدن داخل یک ماشین متوقف شده ، دست زدن به بینی ، مرتب کردن لباس شخصی.


همچنین وقتی در می یابیم که دیگران عدم صلاحیت ما را دریافته به زودی متوجه خواهند شد و آن راتأیید نخواهند کرد نیز دستپاچه می شویم.

خودآگاهي
کمرویی درعمل باعث می شود که فرد به خودکم بها دهد واز این رو فردکمرو افکار، احساسات و اعمال بسیاری را که به طور مرتب تهدید به ظاهر شدن می کنند، سرکوب می کند. افراد کمرو واقعاً در این دنیای درونی فکری زندگی می کنند. درحالیکه سکوت فرد کمرو وی را دراجتماع ساکن

جلوه گر می سازد اما دردرون وی دربزرگراههای افکارش با تصادم احساسات و راه بندانهای پرو سور صدای ایجاد شده توسط خواسته های سرکوب شده جنجالی برپا است.
مهمترین صفت مشخصه فرد کمرو خود آگاهی بیش از اندازه وی می باشد. خود آگاهی ،«درتمام دائم با شخص خود بودن» و خویشتن نگری دربسیاریاز نظریات مربوط به شخصیت سالم نقش مرکزی داشته و درچندین روش درمان رایج از اهداف کار به شمار می آیند. گرایش مشابهی به سوی خود کاوی و ارزیابی افکارو احساسات فرد، هنگامی که به وسواس مبدل شود،علایم اختلال روانی را نشان می دهد. بیشتر اوقات افراد کمرو تا این حد جلو می روند.


بیش از85 کل افرادی که خود را کمرو می دانند می گویند که ذهنشان به شدت به خودشان مشغول است. اسن خود آگاهی دارای ابعاد عمومی و خصوصی می باشد(چنانچه در تحقیقات آرنولد باس و دستیارانش آشکار شده است.)
خود آگاهی عمومی درتوجه شخص به تأثیر خودش بر دیگران انعکاس می یابد:«درباره من چه فکر می کنند؟»،«چه تأثیری روی آنها می گذارم؟»،«آیا من را دوست دارند؟»،«چگونه می توانم از علاقه آنها اطمینان حاصل کنم؟» اگر شما از نوع افرادی هستید که دارای خود آگاهی عمومی
می باشند، می باید با صدای بلندبه بیشتر این موضوعات پاسخ مثبت دهید:
* اسلوبی که برای انجام کارها درپیش می گیریم برایم مهم هستند.
* روش معرفی خودم به دیگران برایم مهم است.


* درباره وضع ظاهری خودم حساسیت دارم.
* معمولاً نگران به جای گذاردن یک تصور خوب از خودم هستم.
* یکی از آخرین کارهایی که قبل از ترک خانه انجام می دهم ، نگاه کردن در آینه است.
* طرزتفکر دیگران درباره من برایم حائز اهمیت است.
* معمولاً از وضعیت ظاهری خودم آگاهی دارم.
خود آگاهی خصوصی فکری است که به درون فرد متوجه شده است. نه فقط فرآیندبرگداندن توجه فرد به درون خویش میباشد بلکه مضمون منفی ثمرکز خود محور گونه را درخود دارد: «من بی لیاقت هستم»، «من پست هستم»،«من احمق هستم»،«من زشت هستم»،«من بی ارزش هستم.» هرفکری ، برای تحقیق زیر میکروسکوپ قوی تحلیل گر بسیار مناسب است.


این تحلیلروانی با آنچه توسط زیگموند فروید انجام پذیرفته است قابل قیاس می باشد- با یک استثنا. فروید بر آن بود که منشأ آن افکار و خواسته ها را بیابد و بدون سردرگمی معنای آن را کشف کند. هدف این خود جویی آن بود که فرد را برای عمل کردن ازقد آن حصار غیرمنطقی رها سازد و به او کمک کند با هردو نوع تکانه های نرک و خشن بیشتر همراه گردد. برعکس تجزیه و تحلیل وسواس گونه فرد کمرو در خودش به پایان می رسد، با انتقال نیروی لازم برایعمل به قوه تفکر، عمل کردن را خفه میکند.
اگر شما در زمره افراد دارای خود آگاهی خصوصی می باشید، به تمامی یا اکثر موضوعات زیر پاسخ مثبت خواهید داد:


*همیشه سعی می کنم خدم را ارزیابیکنم.
* به طور کلی ، نسبت به خودم خیلی آگاه هستم.
*درباره خدم خیلی فکر می کنم.
*معمولاً موضوع رویاهای خودم هستم.
* همیشه مشغول موشکافی خودم هستم.
* عموماً به احساسات درونی خدم توجه می کنم.


* دائماً انگیزه های خودم را بررسی می کنم.
* گاهی اوقات این احساس را دارم که درمشاهده خودم اشتباهی وجود دارد.
* نسبت به تغییراتی که در حالاتم پدید می آید هشیار هستم.
* وقتی مشغول کارکردن بر روی مشکلی هستم ، از روش تفکرم آگاهی دارم.
این تمایز میان دو نوع خود آگاهی می تواند تا کمرویی ادامه یابد. تحقیقات پُل پیلکونیس دو گروته اساسی از افراد کمرو را معرفی کرده است: کسانی که در حضور جمع کمرو هستند و کسانی که در خلوت خویش کمرو هستند. گروه اول بیشتر نگران است مبادا رفتار بدی داشته باشد، اما دیگری نگران احساسات بد است.


اضطراب افرادی که از نظر عمومی کمرو هستند بیشتر از رفتار ناشایسته و عدم موفقیت در پاسخگویی مناسب به موقعیتهای مختلف اجتماعی سرچشمه می گیرد. نگرانی آنان نسبت به عملکرد ماناسب احتمالی خویش از طریق اخذ نمرات بالا درمقیاس خود آگاهی عمومی نشان داده شده است. برای افرادی که درخلوت خویش کمرو هستند، آنچه فرد انجام می دهد نسبت به احساسات ذهنی حاکی از ترس و ناراحتی از آشکار شدن کمبودهایشان در مرتبه دوم قرار دارد . همان طور که انتظار می رفت ، این اعضای باشگاه خصوصی درمقیاس کلی خود آگاهی مانند مقیاس خود آگاهی خصوصی نمره بالایی کسب کردند.


افرادی که از نظر خصوصی کمرو هستند
درمقایسه با افراد کمروی درونگرا، کمروهای برونگرا آشکارا موقعیت بهتری دارند. فردی که از نظر خصوصی کمرو است و شایسته نیز می باشد با آگاهی بر آنچه می یابد برای جلب رضایت دیگران انجام داد تا مقبول واقع شده وپیشرفت کرد، می تواند موفق باشد.
چنین افرادی چنانچه با استعداد باشند، ممکن است در حرفه خود به سرعت ارتقا یابند، و حتی به افراد سرشناسی مبدل گردند. اما هیچ کس نمی داند برای پیش بردن این بازی چه نیرویی صرف شده است. انرژی عصبی زیادی برای شرکت در این رویداد صرف شده است و برای اجرای جزئیات بسیار کوچک آن انرژی زیادی تلف شده است . ممکن است دیگران آنها را افرادی بسیار بردبار ، کارفرمایی بیرحم یا افرادی که درخود هستند بدانند. متأسفانه حتی موفقیت نیز همیشه رضایت کامل را به همراه نمی آورد .برون گرای کمرو از این سرمایه گذرای عظیم آگاه است، و به عنوان پی آمد های طبیعی انتظاربهترین را دارد و با هیچ چیزی کمتر از آن ارضا نمی شود.
عموماً کمروهای برون گرا وقتی از درون کمد بیرون آمده و ادعا می کنند که «من کمرو هستم»،

دوستان خود یا اجتماع را شگفت زده می کنند.«نه ، تو نه! منظورم این است که تو خیلی موفقی ، تو درحضور جمع کار می کنی . دوستانی داری. حکایات خنده دار تعریف می کنی و به دیدار دوستان می روی .» افرادی که ازنظر خصوصی کمرو هستند معمولاً از بازررسی گریزانند. آنان تشویق خاطر خود را برای خویشتن نگاه می دارند و آن را درپوشش مهارتهای اجتماعی به خوبی فرا گرفته شده پنهان می کنند ، گاهی اوقات با استفاده از الکل آن را غرق می نمایند و از حضور در موقعیتهایی که بر آن مسلط نیستند اجتناب می کنند . ممکن است زمانی که از سخن

ران زبر دست درخواست شود که دریک مهمانی آواز بخواند، زبانش قفل شود.
جانی ماتیس درباره ارتباط میان کمرویی خود و عملکردش چنین می گوید: « من در شروع کار واقعاً خجالتی بودم. نیمی از کارم را صرف فراگیری کارهایی که باید در جمع انجام دهم کرده ام. زمانی فکر می کردم که گریز از اشتباهات امکان پذیر نیست و هیچ گاه نخواهم توانست روی آرام بوده و وانمود کنم به آنجا تعلق دارم. زمانی احساس می کردم در جهنم هستم . کاملاً متحیر می شدم. اما هنوز هم یقین ندارم که درفاصله بین آوازها چه کنم و چه رفتاری داشته باشم. نسبت به سابق آرامش بیشتری دارم، اما هنوز هم روی صحنه کمرویی مشکلی است.»


جان ساترلند، خواننده بین المللی اپرا، که همیشه بر روی صحنه نقش رهبری را ایفا می کند، این اظهارات را ادا می کند:
«من آنقدر ترسیده بودم که نمی خواستم روی صحنه بروم. اما در همان زمان، همیشه می دانستم که فرار کردن غیر ممکن است. مسأله غرق شدن یا شنا کردن است. هیچ کس نمی تواند آن کار را برای شما انجام دهد. اگر می خواهی برنامه اجرا کنی باید روی صحنه بروی.»
و بالاخره کارول برنت، یک مجری واقعی، درباره انگیزه های پیچیده یک مجری کمرو به نکته جالبی اشاره می کند:
«من مدتها پیش دریافتم که معمولاً کمرویی با نوعی خود خواهی غیر معمول درهم آمیخته است. شرح این مسأله دشوار است، اما هنگامی که شما از یک سو صادقانه از رویارویی با افراد می ترسید، از سوی دیگر می خواهید که آنان شما را تصدیق کنند، شما (با ترسو لرز) می گویید:«به من نگاه کنید! من را بپذیرید!»


اینک اجازه دهید زرق و برقها را از جلوی چشمان خویش کنار زده و به افرادی که هر روزه- سرکار، اطراف خانه، در مدرسه یا میان آشنایان خویش- می بینیم نگاهی نزدیکتر بیفکنیم . ابتدا هر یک از اعضای خانواده خود را درزمینه کمرویی مورد ارزیابی قرار دهید. سپس از آنها بخواهید به این سئوال پاسخ دهند:«آیا خودت را یک انسان کمرو می بینی؟» می توانید از آنها بخواهید که حدس بزنند شما چه جوابی خواهید داد. همین کار را با افراد دیگری که تقریباً آنها را خوب می شناسید انجام دهید . یادداشت کردن نکاتی درزمینه پیشگویی هایتان بسیار ارزشمند خواهد بود.


دقت نظر خود را بسنجید و حساسیت خود را نسبت به پدیده کمرویی در انسانها و مجموععه های مختلف مورد ارزیابی قرار دهید . احتمالاً در می یا بید که انجام این تمرین ارزش شریک شدن با دوستان و خانواده را دارد. انجام این کار می تواند یک بحث زنده

را به وجود آورد ، به افراد کمرو اجازه دهد که صحبت کنند واحساسات خود را بیان نمایند.
افراد کمرویی که ما مورد بررسی قرار دادیم معمولاً به سیوع کمرویی درکل جمعیت پربها می دادند. احتمالاً آنا بیشتر از افراد غیر کمرو دنیا را جایی می بینند که مملو از افراد کمرو است. علاوه بر آن ، تقریباً نیمی از افرادی که می گویند در حال حاضر کمرو هستند، فکر می کنند که آشنایان و دوستان ایشان ، آنها را کمرو نمی بینند.
برای تمایز میان افراد کمرو و غیر کمرو در یک گروه، تماشاچیان بهتر عمل می کنند. افرادی که ازنظر خصوصی کمرو هستند مواقع این آزمون را پشت سر می گذارند، همچنین افرادی که کمرویی آنان محدود به موقعیتهای مشخص است، مانند صحبت کردن در حضور جمع، درموقعیتهای دیگر شناسایی نوخاهد شد.
از یک گروه چهل و هشت نفره دانشجویان که همگی در یک خوابگاه زندگی می کردند خواسته شد بگویند آیا دیگران کمرو هستند سا خیر. کسانی که خود را «کمرو» ملاحظه می کردند، فقط از طرف 45 درصد افراد دیگر کمرو ارزیابی شدند. اما یک سوم دیگر دانشجویان خود را به عنوان افراد غیر کمرومعرفی کردند(بیست درصد آنان دیگران را نمی شناختندیا مطمئن نبودند.) دانشجویان غیر کمرو توسط تقریباً سه چهارم دانشجویان دیگر به طور یقین غیر کمرو ارزیابی شدند. اما از نظر 16

درصد دانشجویان کمرو ارزیابی شدند. (یازده درصد مطمئن نبودند). دانشجویان کمرویی بودن که توسط 85 درصد افرادی که آنها را می شناختند به عنوان غیر کمرو شناسایی شدند و از سوی دیگر چندین نفر که خود را غیر کمرو می دانستند توسط بیش از نیمی از دوستان کمرو ارزیابی شدند.
چه چیز موجب می شود که دیگران شما را تا این اندازه متفاوت با خودتان بنگرند؟ تأثیری که شما بر جای می گذارید یقیناً چیزی بیش از نشانه های کمرو بودن یا نبودن است. اما اشتباهاتی که افراد دیگر درادراک خود از کمرویی ما می نمایند، می توانیم مطالب بسیاری درباره خودمان بیاموزیم.
در تحقیق مربوط به خوابگاه ، برخی دلایل برای قضاوت کردن درباره خجالتی بودن یک فرد از این

قراربود:« آن فرد به نرمی صحبت می کند، مبتکر آغاز گفتگو ها یا تداوم بخشیدن به آن نیست، از ابراز عقیده یا «نه»گفتن می ترسد، درحضور جنس خالف ناراحت است، به چشمان شما نگاه نمی کند و فقط با یک گروه کوچک از دوستان که آنان نیز تمایل به سکوت دارند، معاشرت می کند.»

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید