بخشی از مقاله

چکیده

هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر قصه درمانی به شیوه گروهی بر کاهش کمرویی دانش آموزان بوده است و جامعه آماری پژوهش را کلیه دانش آموزان پایه پنجم ابتدایی آموزش و پرورش ناحیه 3 اهواز تشکیل می دهند. افراد به روش نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای انتخاب و به دو گروه آزمایش و گواه گمارده شدند. ابزار به کار رفته در این پژوهش پرسشنامه کمرویی رافی بوده است و طرح پژوهش طرح پیش آزمون– پس آزمون با آزمون پیگیری بود.

ابتدا بر روی هر دو گروه پیش آزمون اجرا گردید، سپس مداخله آزمایشی - قصه درمانی به شیوه گروهی - در طی 15 جلسه 90 دقیقه ای، به مدت 2 ماه و هفته ای 2 جلسه به اجرا در آمد و پس از اتمام برنامه درمانی پس آزمون اجرا گردید. دانش آموزان پس از گذشت 1 ماه نیز تحت آزمون پیگیری قرار گرفتند.

جهت تجزیه و تحلیل داده ها از روش آماری تحلیل کواریانس یک متغیری - - ANCOVA استفاده شد. یافته ها نشان داد که نشان داد که قصه درمانی به شیوه گروهی باعث کاهش کمرویی دانش آموزان گروه آزمایش در مقایسه با گروه گواه گردید و این کاهش تا مرحله پیگیری همچنان ادامه داشته است. لذا می توان قصه درمانی را به عنوان یک فن اثربخش در درمان کمرویی کودکان به کار گرفت.

مقدمه
یکی از مشکلات عمده که تأثیر بازدارنده و مهم بر کارآمدی و پویایی کودکان دارد و از شکل گیری سالم هویت و نیز شکوفایی استعدادها و قوای فکری و عاطفی در آنان جلوگیری می کند، مشکل در برقراری ارتباط اجتماعی است. عده ای از توانایی برقراری ارتباط صحیح با دیگران برخوردار نیستند. این عدم توانایی تحت عنوان کمرویی1 مشکلات ارتباطی فراوانی برای آنان ایجاد می کند

کمرویی یک پدیده پیچیده و مرکب ذهنی، روانی و اجتماعی است که به دلایل بی شمار درطول دوران رشد به تدریج پدیدار ی شود و با دارو برطرف نمی شود. کمروییاساساً رفتاری اکتسابی و آموخته شده است و برای درمان و برطرف کردن آن باید یادگیری زدایی صورت گیرد و رفتار تازه و مطلوب اجتماعی در فرد فراگیر شود. اگر در مورد رفتار غیراجتماعی این قبیل کودکان و نوجوانان چاره اندیشیده نشود فرد دچار استرس های شدید شده واحتمالاً خطرناک ترین وضع را برای ابتلا به بیماریهای شدید روانی مانند اسکیزوفرنی و یا افسردگی خواهد داشت

در واقع کمرویی احساسی است مرکب از هیجانها که شامل ترس، میل و علاقه، تنش و حالت خوشایند است و ممکن است همراه با افزایش در ضربان قلب و فشار خون باشد. کمرویی می تواند به سبب کاهش ارتباط چشمی و فیزیکی مقابل و توداری و ساکت بودن، از طریق مشاهده مورد تشخیص قرار نگیرد. گفتار فرد کمرو اغلب نرم، ملایم و همراه با لرزش و تردید است. کودکان کوچکتر ممکن است شست خود را بمکند و در بعضی دیگر، فعالیت مبهم و پراکندهمتناوباً جانشین فعالیت های جذاب و لبخند می گردد 

ژاوو، کونگ و وانگ - 2012 - 4 نشان دادند افراد کمرو ارزیابی های منفی از خود دارند و در موقعیت های اجتماعی عزت نفس ندارند.

نتایج پژوهش کیت - 2007 - 5 نیز مؤید آن است که افراد کمرو به جنبه های منفی شخصیت شان زیاد توجه دارند، آن ها نقاط ضعفشان را بزرگ و نقاط قوتشان را کم ارزش می دانند؛ این امر منجر می شود که ادراکات و عقاید ضعیفشان شکل گیرد. افراد کمرو نه تنها تصویرسازی منفی از خود در ذهن دارند، بلکه به قضاوت های غیرطبیعی می پردازند و احساس می کنند دیگران آنها را قبول ندارند 

چیک و باس - 2006 - 7 در مطالعات خود به این نتایج دست یافتند که کمرویی با مردم آمیزی پایین یکسان نیست؛ در حالی که مردم آمیزی با دیگران به صورت یک برتری در مقابل تنهایی است. چیک و باس کمرویی را برابر خودآگاهی از تنش در حضور دیگران می دانند که یکی از مهمترین علائم تشخیص آن می تواند اضطراب ذهنی و اجتناب از رفتار اجتماعی باشد. کمرویی یک مشکل فردی بی سر و صداست و چنان شایع گشته که می توان آن را یک بیماری اجتماعی نامید زیرا کمرویی موجب اضطراب اجتماعی، هراس اجتماعی، عدم اعتماد به نفس، نداشتن مهارت های اجتماعی و عدم سازگاری با جمع می شود

کمرویی از طریق دو الگوی رفتاری مرتبط یعنی رفتار محتاطانه و انزاوی اجتماعی، قابل تشخیص است. در نوزادان، ضعف یا فقدان احتیاط و دودلی در تقرب و اجتناب از افراد غریبه که خصوصیت قابل تشخیص در کمرویی است مشاهده می شود. کودکان ممکن است در مقابل کمرویی، به عنوان یک ویژگی خاص رشدی آسیب پذیر باشند در سال اول کودکی، در پاسخ به افراد ناآشنا، کمرویی توأم با ترس شدید ظاهر می شود

به طور کلی کمرویی یک سازه ی روان شناختی و در عین حال یک عارضه اجتماعی است که آثار و علایم آن بیشتر در جمع بروز می کند. به بیانی دیگر، کمرویی مربوط به یک مشکل روانی اجتماعی و آزار دهنده ی شخص است که همواره به صورت یک ناتوانی ومعلولیت اجتماعی ظاهر می گردد

کمرویی خود کانون مفرط نگرانی است و اغلب مشغولیت ذهنی با افکار خود، احساسات یا واکنش های فیزیکی را موجب می گردد. میزانی از کمرویی می تواند مسائل مختلف و گسترده ای از رنج و ناراحتی و دستپاچگی اجتماعی خفیف تا ناتوان سازی هراس اجتماعی را برای افراد ایجاد کند. کمرویی می تواند به عنوان یک احساس ناراحتی یا بازداری اجتماعی در موقعیت های تعاملی، که به صورت یک طرفه مانع دستیابی به اهداف تحصیلی یا شخصی می شود، تعریف شود

متخصصان بالینی از منابع مختلفی مثل افسانه ها، فیلم، موضوعات کارتونی و همزمان به وسیله تخیلات درمانگر یا کودک برای قصه سازی در فرآیند درمان کمرویی استفاده می کنند. رویکرد های داستانی در روان شناسی تاکنون بر چند محور زیر متمرکز بوده اند:

-1 استفاده از قصه به مثابه یک فن درمانی در روان درمانی فردی و خانوادگی -2 استفاده از قصه در جایگاه ابزاری تشخیصی -3 استفاده از قصه در حکم روشی برای پرورش توانایی های کودکان. در قصه درمانی فرض بر این است که تغییر در زبان و ادبیات قصه های زندگی خود به تغییر در معانی زندگی فرد منجر می شود و تغییر در قصه زندگی فرصت های جدیدی برای رفتار و روابط با دیگران ایجاد می کند

رویکردهای داستانی به روان درمانی با این ایده همگرایی دارد که درماناساساً نوع ویژه ای از گفتگوی خلاق است که توانمندی مراجع را آشکار می سازد و به او جرأت و شهامت تغییر کردن می دهد

در واقع قصه گویی یکی از مناسب ترین فنون برای درونی سازی تغییر است، بدون این که لازم باشد کودک بینش یا فهم خود را در مورد چگونگی وقوع تغییرات به زبان آورد

اهمیت قصه گویی کودکان در رشد مهارت های مباحثه و گفت و گوی آنها در سطحی گسترده آشکار شده است. قصه سازی کودک، فرآیندهای رشد هیجانی و شناختی او را تسهیل می کند و به او دیدگاه نو و اخلاقی از دیگران و روابط بین افراد ارائه می کند. در همین مورد برخی پژوهشگران از توانایی قصه گویی کودکان برای ارزیابی و سنجش مشکلات و تواناییهای مختلف آنها استفاده کرده اند، برای نمونه تحلیل قصه های کودکان را روش مناسبی برای ارزیابی مهارتهای زبانی دانسته اند. تأثیرات عاطفی و قابلیت های درونی هر فرد، در میزان همانند سازی با قهرمان یا ضد قهرمان نقش مهمی ایفا می کنند.

به عبارت بهتر، پذیرش و همسان سازی یا درون فکنی خصلت های قهرمان داستان،صرفاً از خوب یا بد بودن وی بر نمی آید، بلکه تحولات عمیق درونی، سرنوشت قضیه را روشن می سازد - یاسائی، . - 1382 چند جزء اساسی قصه سازی در خلق داستان استعاره ای از نظر مایلز و کراولی1986 - 3، به نقل از اشنایدر و داب4، - 2005 عبارت است از: - 1 - ارائه یک تعارض استعاره ای، مشابه با تعارض کودک - 2 - تجسم فرآیند های ناخود آگاه از طریق انواع شخصیت ها مثل قهرمانان و تبهکاران که توانائیها و ترس های قهرمانان را نمایش می دهد

ایجاد مجموعه شرایط یادگیری همزمان، که باعث حس پیروزی و موفقیت در قهرمانان شود - 4 - ارائه یک بحران استعاره ای که سر انجام باعث حل تعارض شود - 5 - رشد احساس هویت جدید در قهرمان، وقتی که پیروزی می رسد - 6 - این راه حل منجر به فرآیندی همراه با احساس هویت جدید شود.

رویکردهای داستانی به روان درمانی، با این ایده همگرایی دارد که درماناساساً نوع ویژه ای از گفتگو است که قابلیت ها، شایستگی ها و راه حل ها را از خود مراجع یا درمانجو فرا می خواند، به گونه ای که روان درمانگر طی یک گفتگوی خلاق توانمندی مراجع را آشکار می سازد و به او جرأت و شهامت تغییر کردن می دهد.

در این فرایند درمانگر و مراجع موضوعات پیچیده را در فرایند حل مسأله کشف و تفسیر می کنند و به این ترتیب مراجعان اعم از کودکان و بزرگسالان بهتر می توانند مشکلات شان را مدیریت کنند. قصه در هر نوع روان درمانی و در هر نقطه از فرایند درمان می تواند به کار رود. در حقیقت قصه گویی مخرج مشترک بین آرایه وسیعی از جهت گیری های نظری و رویکرد های درمانی است

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید