بخشی از مقاله
مقدمه
از روزي كه افراد بشر زندگي فردي را رها كرده و گرد هم جمع شدند تا در پرتو زندگي اجتماعي از امنيت و آسايش بيشتري برخوردار شوند همواره در راه ايجاد روابط بين فرد و سازگاري اجتماعي با مشكلاتي مواجه بوده اند.چه بسا كساني كه بدليل ناتواني در ايجاد روابط اجتماعي با سرخوردگي و يِِِأس از پيوندهاي عاطفي به انزوا و تنهايي روي مي آورند.
بدون ترديد در دنياي پيچيده ي امروز، فراواني ناراحتي ها در بخش هاي ناشي از مشكلات ارتباطي و سازگاري اجتماعي، به مراتب بيشتر از بيماري هاي قلبي است!در واقع بسياري از موارد ناراحتي هاي قلبي، خود نتيجه ي فشارهاي رواني-عاطفي و روابط ناسالم و ناموفق بين فردي است ("افروز 1376" 1376، ص-119)
يكي از مسائل و معضلات موجود در ايجاد روابط عاطفي و بين فردي كه در سال هاي اخير مورد توجه متخصصان تعليم و تربيت، روان شناسان و مشاوران خانواده قرارا گرفته است، پديده ي كمرويي است.در گذشته پديده ي كمرويي يك صفت پسنديده ي مرزي بود كه معمولا آن را با صفت پسنديده ايي چون شرم و حيا اشتباه مي گرفتند.اما امروزه كمرويي و داشتن احساس ناخوشايند در موقعيت هاي بين فردي مشكلي است كه مي توان از آن به عنوان يك معلوليت اجتماعي نام برد.
"افروز-1376)
معمولا در هر جامعه اي درصد قابل توجهي از افراد، با اين اختلال رفتاري و عامل بازدارنده ي رشد شخصيت اجتماعي مواجه هستند. در بسياري از مواقع، كمرويي اصلي ترين مانع شكفايي قابليت ها و خلاقيت ها و ايفاي مسئوليت هاست("افروز 1376)
در جامعه ما نيز كمرويي يكي از مشكلاتي است كه بسياري از افرا بويه نوجوانان دچار آن هستند.در بررسي هايي كه از تنوع مشكلات رفتاري گزارش شده است، در افرادي كه به هسته هاي مشاوره مراجعه كرده اند روشن مي گردد كه مشكل رفتاري انزواطلبي و كمرويي، رقم بالايي را به خود اختصاص داده، در حالي كه در سنین نوجواني تمايلات اجتماعي در نوجوانان رشد بيشتري پيدا مي كند و آنها دوست دارند كه با جمع بجوشند(غريب،1372).
جذب گروهي و پذيرفته شدن در جمع دوستان، براي نوجوانان اهميت فراواني دارد لذا هر گونه انزوا و كناره گيري در دوره ي نوجواني مخصوصا زماني كه اين حالات طولاني گردد بايد به دقت مورد بررسي قرار گرفته و ريشه يابي گردد.كمرويي رفتاري ست كه معمولا در نوجواني فراوان است.نوجوان جرات نمي كنند كه با يك ناشناس صحبت كند، در مقابل گروهي از افراد سخن بگويد، در يك فعاليت فرهنگي يا ورزشي مورد علاقه اش شركت كند و يا تلفن كند.و گاهي اين كمرويي جنبه ي انتخابي دارد، مثلا نوجوان فقط در مقابل نوجوان جنس مخالف، در چارچوب آموزشگاهي و يا رد مقابل بزرگسالان دچار كمرويي مي شود، در زيربناي اين كمرويي معمولا يك زندگي خيال پردازانه ي غني را مشاهده كرد.ترس وافر نوجوان اين است كه خيالبافي هايش توسط شخص ديگر كشف و يا حدس زده شود، بخصوص هنگامي كه شخص كار موضوع اصلي خيال پردازي هايش باشد.(مارسلي وبراكونيد، 1984، به نقل از دادستان، 1376)
كمرويي نوجوانان بيشتر به احساس گنهكاري يا شرمساري توام است.گنهكاري معمولا از اميال جنسي پرخاشگرانه اي كه بسوي يكي از اطرافيان جهت دارند ناشي مي شود و شرمساري از ترس هايي برمي خيزد كه با شخص نوجوانان مرتبط اند. بعنوان مثال «بدشكلي هراسي» با كمرويي همراه است و اين «بدشكلي هراسي» ها از نظر نوجوان توجيه كننده كمرويي وي هستند(مثلا به دليل جوش هاي صورت با ديگري حرف نمي زنند).
در اغلب موارد كمرويي در خلال نوجواني باقي مي ماند و به نظر مي رسد كه با ورود به زندگي
فعال دوره بزرگسالي، خود به خود كاهش مي يابد.(مارسلي وبراكونيد،1984، به نقل از دادستان،1376،ص-402).
اما گاهي كمرويي فرد شديد مي شود و در نهايت بايد گفت كه هرچند همه كودكان منزوي به بيماري رواني دچار نمي شوند اين حقيقت كه عده اي از نوجوانان كمرو به بزرگسالاني افسرده و بي كفيات از نظر اجتماعي تبديل خواهند شد، دليل كافي براي توجيه مسئله است.
خانواده اولين و مهم ترين محيطي است كه كودك در آن از كيفيت روابط انساني آگاهي پيدا م
ي كند.طبق تحقيقات،بيشتر روان شناسان و جامعه شناسان تجارب سال هاي اول كودكي كه معمولا در خانواده ايجاد مي گردد، سازنده زير بناي شخصيت و رفتارهاي بعدي كودك است(احدي و بني جمالي،1371).ن شده است.اولين بار واژه استرس براي رسانيدن مفهوم فشار فيزيكي بكار برده شده است فشار حاصله بيشتر در فرد باعث استرس مي شود.اين عامل ممكن است باعث اختلال اجتنابی يا كمرويي در فرد بشود.
هانس سليه-1930 تعريفي نوين و كاملا متفاوت براي فشار ارائه داد.(سليه با تاكيد بر سيستم اندروكريني معتقد است كه تحت تاثير هر عامل يا محركي قابل تغيير است.حفاظتي سازگار كن
ن
ده اي در ارگانيسم روي مي دهد)بنظر هر محرك فشارزا اگر فشار كافي داشته باشد ممكن است به ايجاد واكنش فنجه شود كه او ان را "سندرم سازگاري" عمومي ناميده است و معتقد است استرس يا فشار رواني عبارت است از مجموعه واكنش غير اختصاصي كه تحت تاثير محرك هاي گوناگون در ارگانيسم ايجاد مي شود«آزاد1383».
بيان مسئله
انسان ذاتا با طبيعت اجتماعي و گرايش به جمع آفريده شده است.به همين دليل عدم ارتباط متقابل با ديگران برايش مشكل است، هرچند ممكن است برخي از نيازهاي انسان بدون ارتباط با ديگران برآورده شود، در عين حال بسياري از نيازها هستند كه فقط از طريق تعامل با ديگران ارضا مي شوند «در دنياي پيچيده امروز يعني در عصر ارتباطات سريع و پيوندهاي اجتماعي، ضرورت هر چه بيشتر تعاون و همكاري هاي ملي و همفكري هاي عملي، حضور فعال فرهنگي و احاط
ه بر زنجيره علوم، فنون و تكنولوژی برتر را مي طلبد بدون ترديد پديده كمرويي يك معلوليت اجتماعي است»افروز-1376
كمرويي از جمله پديده هايي است كه در هر جامعه اي در بين افراد به چشم مي خورد و معمولا ميزان قابل توجهي از كودكان، نوجوانان، بزرگسالان به رغم ميل خويشتن، ناخواسته، خودشان را در حصاري از كمرويي محبوس مي كنند و به همين دليل قادر به شكوفاكردن استعدادها و خلاقيت هاي خويش و سود بردن از ظرفيت ها و قابليت هاي ارزشمند خويش نيستند.
دانش آموزي كه در مدرسه حالت پرخاشگري دارد، معمولا زودتر شناسايي گشته ومعلمان و مربيان درصدد رفع و درمان وي برمي آيند.ولي دانش آموزي كه در مدرسه حالت انزوا و گوشه گيري دارد و كمرو است، به علت اينكه براي ديگران مزاحمتي ايجاد نمي كند، كمتر اوليا به فكر رفع و درمان رفتار اين گونه دانش آموزان هستند.از طرفي چون اين گونه دانش آموزان كمرو هستند، نمي توانند
مشكل خود را با كس ديگري در ميان بگذارند و افراد ذيصلاح را از مشكلي كه دارند آگاه سازند و لذا رنجش و ناراحتي هاي آن ها هميشه پنهان مي ماند.فرد كمرو به رغم توانايي هايي كه دراد، به سبب كمرويي، كمي مي تواند توانايي هاي خود را نشان دهد و در نتيجه نمي تواند پاداش هاي مثبت از اطرافيان دريافت نمايد،لذا در يك دور معيوب كناره گيري از جمع قرار مي گيرد كه منجر به تشديد اين گونه اختلال در آنان مي گردد.
با توجه به اين نكته كه كمرويي مي تواند به سازگاري اجتماعي و ارتباطات بين فردي كمك نمايد.لازم است كه هرچه سريعتر گام هاي موثرتري درراه پيشگيري و درمان آن برداشته شود، اما ابتدا لازم است كه عوامل مرتبط با كمرويي تشخيص داده شود و فرد كمرو را شناخت.از بررسي و مرور تحقيقات انجام شده در ايران مشخص مي شود كه تحقيقات چندان گسترده اي در رابطه با مساله كمرويي صورت نگرفته است و اين مساله توجه پژوهشگران را آن چنانكه بايد به خود جلب
نكرده است.كه طبق بررسي هاي انجام شده كه توسط دانش جويان رشته هاي روان شناسي و شاخه هاي مربوط به آن انجام شده و به بررسي رابطه کمرویی با اضطراب و افسردگي و يا رشد اجتماعي كه مورد سنجش قرار گرفته را مورد بررسي قرار داده كه نتايج بدست آمده حاكي از آن است كه رابطه بين اضطراب و كمرويي رابطه معنا داري وجود دارد كه در تحقيق حاضر به بررسي رابطه بين استرس و كمرويي در بين دانش جويان دانشگاه آزاد اسلامي واحد ابهر پرداخته شده است.
اهميت و ضرورت مسئله
پرداختن به پديده كمرويي و مباني روان شناختي آن از اين رو حائز اهميت است كه همه ما به گونه اي تجاربي از كمرويي را در موقعيت هاي مختلفي داشته ايم.اما نكته مهم تر اين است كه بعضي ها در همه شرايط و موقعيت هاي اجتماعي، به كمرويي قابل توجهي دچار مي شوند و چنانچه كمرويي اين افراد به موقع تشخيص داده نشود و درمان نگردد ممكن است آثار نامطلوبي به همراه داشته باشدو رشد شناختي، عاطفي، رواني و اجتماعي افراد را بطور جدي متاثر كند.پس بايد كمرويي هر چه زودتر شناسايي شده و مورد پيشگيري و درمان واقع شود، چون در غير اين صورت كمرويي مي تواند بصورت نوعي بيماري رواني (روان نشرندي) درآيد.
در مورد ضرورت و اهميت نظري اين تحقيق مي توان گفت كه با توجه به اين كه در رابطه با مسئله كمرويي و تحقيقاتي كه انجام شده و در رابطه به افرادي كه دچار چنين مشكلي هستند اطلاعاتي در دست است، لذا انتظار آن مي رود كه نتايج تحقيق حاظر بتواند به دانش و آگاهي ما در اينزمينه افزوده و پيشينه اي باشد براي پژوهش هايي كه قصد دارند در زمينه مسائل روان شناختي به
تحقيق و مطالعه بپردازند تا با پژوهش هاي گسترده در رابطه با ابعاد علمي و نظري نتايج بهتري بدست بيايد.و با ارائه اين تحقيق مي توان و بررسي رابطه استرس و كمرويي و نوع برخورد صحيح و درست با جوانان از علائم ايجاد استرس در آنها كاسته و مي توان بيان كرد كه ارائه اينگونه تحقيقات در نهاد خانواده و نهاد هاي آموزشي مي تواند موثر باشد.
فرضيه تحقيق
1- بين استرس و كمرويي دانش جويان دانشگاه آزاد اسلامي ابهر رابطه وجود دارد.
متغيرهاي تحقيق
الف) استرس
ب) كمرويي
تعريف نظري و عملياتي مفاهيم
تعريف نظري استرس:استرس عبارت است ازواكنش هاي رواني، جسماني، هيجاني و رفتاري انسان به هر تهديد يا فشار ادراك شده دروني و يا محيطي
تعريف عملياتي استرس: عبارت است از نمره اي كه آزمودني از آزمون مربوط به استرس اندرو بدست مي آورد (عطوفي-1384)
تعريف كمرويي
كمرويي يعني توجه بيش از حد به خود، اعمال، گفتار و يا حتي رفتار خود.ترس از روبرو شدن با ديگران، ترس از ايجاد ارتباط با ديگران، ترس و نگراني از مورد تاييد قرار نگرفتن و يا نگراني از مورد استهزا قرار گرفتن، جرات اظهار نظر و بيان احساسات نداشتن، زياد به قضاوت ديگران اهميت دادن و مرور افكار غير منطقي و اتوماتيك منفي به هنگام مواجه شدن با يك موقعيت تازه و يا افراد نا آشنا و صرف نظر كردن از پرسش، صحبت و يا حتي پاسخ گفتن به سوالات مطرح شده البته گاهي هم افراد كمرو هول و هراس خود را زير پوشش نوعي استهزا و تمسخر مخفي مي كنند (زيمباردو 1996).
كمرويي يك ناتواني و معلوليت فراگير اجتماعي است و در هر جامعه اي درصد قابل توجهي از كودكان و نوجوانان با اين اختلال رفتاري و عامل بازدارنده رشد شخصيت اجتماعي مسئوليت هاست (افروز، 1374).
تعريف عملياتي كمرويي:عبارت است از نمره اي كه آزمودني از آزمون مربوط به كمرويي استيون بدست مي آورد.
فصل دوم
پيشينه و ادبيات تحقيق
تعريف استرس:
اصطلاح استرس از زبان انگليسي گرفته شده است و معادل آن در فارسي كلمه فشار است كه بسته تضاد وسيع و طيف گسترده آن را نمي رساند.
اين اصطلاح حداقل از قرن پانزدهم در زبان انگليسي مورد استفاده قرار گرفته است در اين زبان كلمه استرس را به معناي فشار يا كشش فيزيكي بكار مي بردند.تا قرن هفدهم كاربرد آن در حوزه هاي هندسي و معماري تعميم يافته و از آن پس اين كلمه در مفهوم سختي و فلاكت در مورد انسان نيز مورد استفاده قرار گرفت.بعبارت ديگر فشار وارده بر فرد جايگزين فشار وارده بر شيء شده بود در اوايل قرن بيستم سليه و بعضي ديگر استرس را در ارتباط با اختلال روان تني و بعنوان يك عامل بيماري هاي جسمي و رواني مطرح نمودند(بلورچي،1376).
بعدا در سال 1930 هانس سليه تمايز بين علت اختلالات بدني و اثرات آن را مطرح نموده و علل يا محرك هاي خارجي را تحت عنوان عامل استرس و حالت عدم تعادل بدن را تحت عنوان استرس معرفي كرد(بلورچي،1367).
براي شناسايي بيشتر واژه استرس بايد به تاريخچه آن برگرديم.يعني زمانيكه اين واژه براي رسانيدن مفهوم فشارفيزيكي بكار برده مي شد فيزيك دانان طبق فرمول P= ثابت مي كنند هرچه نيروي وارده بر سطح بيشتر فشار حاصله بيشتر خواهد بود.P يا فشار و واحد آن پاسكال F يا نيرو و واحد آن نيوتن و A يا سطح واحد آن متر مي باشد.حال اگر يك نيوتن نيرو بر روي يك متر مربع سطح وارد كنيم يك پاسكال فشار خواهيم داشت.هرچه نيرو افزايش يابد در صورتيكه سطح ثابت باشد فشار به همان نسبت افزايش مي يابد.باتوجه به اين مسئله كلودبرنارد فيزيولوژيست قرن 19 خاطر نشان مي سازد كه قسمت هاي مختلف بدن موجودات زنده بوسيله محيطي مايع مانند خون
احاطه شده كه براي ادامه زندگي بايد به طور مستمر وجود داشته باشد به نظر او هدف تمام ساختارهاي فيزيولوژيك تنها حفظ اين ثبات است
اين نظرات بوسيله والتر كانون گسترش يافت و او براي اولين بار اصطلاح فيزيكي فشار را در كند كه هنگام فشار، واكنش موجو زنده مجموعه كوششي است براي تضمين بقاي بدن با توجه به اصل جنگ و گريز(ديويد فونتانو،1990).
هانس سليه 1930 تعريفي نوين و كاملا متفاوت براي فشار ارائه داد.سيله با تاكيد بر سيستم درون ريز يا آندوكريني بر اين نظر است كه تحت تاثير هر عامل و يا محركي تغييرات حفاظتي و سازگاركننده اي درارگانيسم روي مي دهد.به نظر وي هر محرك فشار آور اگر فشار كافي داشته باشد ممكن است منجر به ايجاد واكنش كه او آن را سندرم سازگاري عمومي ناميده است بشود(فونتانو،1990).
خصوصيات اين سندرم عبارتست از ازدياد ترشحات هورمون هاي بخش قشري فوق كليه بر اثر تحريكات غده هيپوفيز مغز كه موجب واكنش هاي فيزيولوژيكي مي شود.سليه به هنگام طرح تاريخي اين موضوع چنين مي گويد:استرس عبارتست از مجمومه واكنش غيراختصاصي كه تحت تاثير محرك هاي گوناگون در ارگانيسم ايجاد مي شود(ديويد فونتانو،1990).
سليه مي گويد:هرچيز خوشايند يا ناخوشايند باعث استرس مي شود.يك ضربه دردآور به همان ميزان مي تواند علت يك استرس گردد كه يك بوسه صميمانه (ديويد فونتانو،1990).
سليه (1990) معتقد است كه استرس از نظر ماهيت اختصاصي، اما منشا ء غير اختصاصي دارد.اختصاصي بودن ماهيت آن يعني اينكه داراي تغييرات قالبي و
هميشگي يكسان و ويژه اي است كه مهم ترين آن عبارتند از واكنش غده قشري فوق كليه، بخش پيشين هيپوفيز، كاهش ميزان ائو زينوميل در خون و رشد فرايندهاي زحمي در دستگاه گوارش اما غير اختصاصي بودن آن از آن بيشتر است كه استرس بر اثر محرك هاي گوناگون بوجود مي آيد.تظاهر باليني وضعيت استرس، سندرم سازگاري عمومي نام گذاري شده كه داراي سه مرحله است(ديويد فونتانو،1
990)
الف) واكنش هشدار دهنده
ب) مرحله مقاومت
ج) مرحله تحميل و واماندگي
مرحله هشدار يا بحراني شامل دو بخش است:
- بخش شوك
- بخش ضدشوك
در صورت ارائه استرسور بسياري قوي ممكن است ارگانيسم در مرحله هشدار يا بحراني دچار مرگ شود اگر اين حالت اتفاق نيفتد تحت تاثير محرك فوق فعاليت بخش پيشين هيپوفيز افزايش پيدا كرده و در نتيجه آن فعاليت بخش قشري غده فوق كليه شدت مي يابد هورمون گلوكز كورتيكوئيد آزاد مي شود اين هورمون ها در واقع ضد حساسيت و ضد هيجاني هستند.
سليه اين موارد را عوامل سازگاركننده مي داند زيرا وجودشان به ارگانيسم امكان مي دهد تا تاثير مخرب مرگ هاي گوناگون داخلي و خارجي را خنثي كند واكنش هورمون هيپوفيز و غدد فوق كليه اين امكان را به ارگانيسم مي دهد كه به مرحله افزايش مقاومت منتقل شود در اين مرحله اگر سازگاري ايجاد شد تاثير محرك وارده را خنثي مي شود و اگر شدت محرك مانع از ايجاد سازگاري شود مرحله ديگري كه نشان بارز آن تحليل رفتن نيروهاي دفاعي ارگانيسم و حتي مرگ است در اين مرحله بينش حساسيت متقابل نيز ايجاد مي شود كه در آن حساسيت ارگانيسم نسبت به تاثير محرك ديگر زياد مي شود(ديويد فونتانو،1990).
اي تعريف استرس سه مدل طراحي شده را رائه مي نمايد. در اولين، استرس بعنوان يك محرك به حادثه محيطي تعريف مي شود كه رفتار بيش از حدي براي ارگانيسم بوجود مي آورد. در دومين مدل استرس راا بعنوان يك پاسخ فيزيكي و بدني نسبت به حوادثي كه تعادل و آرامش ما را به هم مي زند تعريف مي كند در سومين مدل، استرس بعنوان ارزيابي شناختي تعريف شده است كه منجر به درك اين موضوع مي شود كه تقاضا و توقعات محيطي بيشتر از توانايي ما براي مواجهه با آنها نيست (فونتانو به نقل از شعاري نژاد 1382)
بر مبناي اين تعاريف است كه دو مدل استرس ارائه شده است كه هركدام سعي مي كنن
د چگونگي بوجود آمدن اثرات استرس را تبيين كنند اين مدل ها مكمل يكديگرند وما را در درك تصوير كامل از چگونگي جريان استرس كمك مي كند
مدل تحريك بيش از حد
وقتي كه ما مي گوييم فشار زياد، سروصدا، شلوغي و ... استرس زا هستند در واقع معتقديم كه استرس ذاتا يك محرك و يا تحريك است گاهي اوقات اين عوامل بعنوان استرسور مطرح مي شوند كه باز هم منظور اين است كه اين محركات بطور ذاتي و خودكار بيش از توانايي و استعداد ما براي مواجهه با آن ها هستند.انسان در دريافت اطلاعات و محركات محيط محدوديت خاصي دارد يعني مقدار اطلاعاتي را كه در زمان كوتاهي مي توانيم آن را به جريان بياندازیم محدود است ما در برخورد با تهديدهاي محيطي تعبير و تفسير اطلاعات جديد و مقاومت در برابر پريشاني و آشفتگي و تصميم گيري درباره چگونگي عمل تمام انرژي ذهني و شناختي خود را صرف مي كينم حال اگر نيازها و تقاضاها ادامه يابد خستگي جاي آن را مي گيرد و خستگی به نوبه خود توانایی ما را در عمل نسبت به اطلاعات جدید کاهش می دهد و اگر نیازها هم چنان ادامه یابند دقیقا استرس زا خواهند شد و در آن صورت نسبت به محرکات حساس شده و نمی توانیم بطور واضح و آشکار فکر کنیم البته در انسان محرک های بیش از حد توان بطور خودکار و اتوماتیک منجر به پاسخ می شود بنابراین استرس بعنوان محرک مطرح می شود(لطف آبادي 1384).
ارزیابی شناختی
مدل دومی که راجع به تعریف استرس ارائه شده است چنین فرض می کند که در یک موقعیت استرس زا به تنهایی نمی تواند بسیار برانگیز باشد مگر اینکه ما آن را بعنوان یک محرک نامناسب ادراک کنیم یعنی اینکه معتقد شویم که نیازهای محیط بیش از منابع و توانایی برای مواجهه با آن ها هستند گرچه محیط تعیین کننده پاسخ استرس ما است اما به تنهایی کافی نیست بلکه استرس های محیطی از یک فیلتر بادید شناختی عبور می کنند بطوری که تفکرات ما درباره خودمان در واقع تعیین کننده پاسخ اصلی ماست عوامل زیادی در ادراک یک حادثه بعنوان استرس زاموثر که دو تا از مهم ترین آن ها توانایی در پیش بینی و کنترل آنچه اتفاق می افتد می باشد عدم توانایی در پیش بینی و یا فقدان کنترل دو عامل مهمی هستند که ما را به تجزیه و تحلیل یک حادثه راهنمایی می کند(لئومکه برگ).
برانگیختگی استرسورهاکند و منجر به برانگیختگی فیزیولوژی می شوند.
استرس، سیستم عصبی خودمختار، سیستم ایمن و مغز را تحت تاثیر قرار می دهد و روان شناسان فیزیولوژیک استرس را بعنوان یک پاسخ بدن به حادثه ای که آرامش و تعادل حیاتی را به هم می زند توصیف می کنند.خیلی ها معتقدند که حالت ناراحتی وقتی رخ می دهد که بدن از حالت آرامش و تعادل خود توسط برانگیختگی خارج می شود.
- نکته اساسی را باید در مورد استرسورها در نظر گرفت:
- استرسورهای مثبت به همان اندازه ي استرسورهای منفی می تواند منجر به پاسخ استرس شود یعنی استرسورها تنها منفی نیستند.
- استرسورها بیشتر جنبه فردی و شخصی دارند یعنی محرک های استرس زا یا استرسورها توانایی برانگیختگی پاسخ استرس را همه افراد ندارند.
- البته نتایج تحقیقات تجربی نشان داده است که گروهی از استرسورها وجود دارند که در بین افراد جامعه جنبه کلی و عمومی دارند.مطالعاتی که در سال 1967 توسط هلمز و راهه انجام گرفته بعضی از این استرورها را مشخص کرده است(بلورچی1376).
2) پاسخ استرسی:
پاسخ استرسی که در اثر اعمال استرسورها بوجود می آید بصورت مجموعه ای از واکنش های فیزیولوژیکی، ذهنی، شناختی در رفتاری ست.واکنش شناختی و ذهنی شامل تغییرات در حالت خلق و خو، تغییرات سرخودی تا تنش و افسردگی، مشکلات در تمرکز، خستگی و ... فرد است.واکنش رفتاری شامل پاسخ های اشکار و واضح به استرسورها یعنی پاسخ ها هم می توانند بصورت خشونت زیاد و پرخاشگری آشکار و هم بصورت اجتناب و دوری کردن از برخورد با استرسورها باشند.ناشکیبایی، اختلال در عملکرد جنسی و .... (بلورچی،1367).
منابع استرس:عوامل متعددی در بروز استرس موثر هستند و برخی مربوط به تقاضاهای محیطی و یا محرومیت های خارجی هستند و برخی مربوط به عوامل درونی و محرومیت داخلی می باشند در این قسمت به بعضی از منابع که همان استرسورها هستند اشاره مي شود:
الف) حوادث ضربه زننده:این دسته از استرسورها بیشتر از سایر موارد مورد بررسی قرار گرفته اند این حوادث ضربه زننده موقعیت هایی هستند که از خطرات استثنایی که معمولا خارج از تجربه های معمولی هستند حاصل می شوند موارد زیر را می توان جزء حوادث ضربه زننده نامید.
1- مصیبت های طبیعی مانند زلزله، سیل، طوفان های شدید و ...
2- مصیبت هایی که توسط انسان ایجاد می شود مانند جنگ، حملات هوایی، اسارت و ...
3- مصیبت هایی که ناشی از حوادث است مثل تصادف با اتومبیل، سقوط هواپیما و ...
4- تجاوزهای جنسی، قتل، شکنجه و ....(کوتاش1985).
ب) حوادث زندگی
در تعریف حادثه زندگی باید گفت که منظور فقط حوادث و فعالیت هایی هستند که تعامل روانی فرد را به هم ریخته و یا موجب از هم گسیختگی فرد می شود یا به عبارت دیگر وحدت روانی فرد را به هم می زنند.گرچه برخی از حوادث غیر منتظره زندگی مثل طلاق، بیماری و آسیب دیدگی های شدید، ترفیع شغلی، تغییر در خط و مشی زندگی، ترک یکی از اعضای خانواده، از دست دادن شغل از برجستگی و اهمیت خاصی برخوردارند اما حوادثی دیگر وجود دارد که جزء تحولات طبیعی زندگی بوده و هنگامی برای فرد جزء حوادث خوب و مفید ارزیابی می شوند مثل ورود به دانشگاه، فراغت از تحصیل، ازدواج، تولد اولین فرزند، بازنشستگی و .... جز حوادث زندگی هستند به هرحال تمامی حوادث زندگي اعم از مثبت ومنفی نیاز به سازگاری مجدد و اساسي فرد دارد که این سازگاری مجدد به نوبه خود می تواند استرس زا باشد(کوتاش،1985)
ج) تعارض یا کشمکش
تعارض منبع مهمی برای استرس به شمار می رود.تعارض هنگامی ایجاد می شود که فرد بایستی از میان اهداف و یا روش های متناقض و متفاوت یکی را انتخاب کند.بعبارت دیگر با نوعی ناکامی روبرو هستیم که در اثر درگیری دو انگیزه متفاوت ولی همزمان بوجود می آید و. منجر به فشارهای شدید در ارگانیسم می شود.تعارض به چهار دسته تقسیم می شود:
1- تعارض جاذب-جاذب
2- تعارض جاذب-دافع
4- تعارض دافع-جاذب مضاعف ها
5- تعارضات فوق نقش مهمی در ایجاد استرس برای آنان دارد با توجه به اینکه انواع تعارضات در زندگی روزمره بسیار زیاد است، لذا شناخت تعارض ها در فهم بهتر اختلالات رفتاری در عصر حاضر کمک بسیار می کند(کوتاش،1985).
د) ناکامی
ناکامی نتيجه مهم یک تعارض و هم منشا یک استرس هنگامی که فرد در رسیدن به هدف های خودش متوقف مي شود. با یک موقعیت ناکام کننده مواجه شده است که مشخصات آن احساس تنش و فشار خون است.کالمن و هامن در سال 1974 پنج منبع اصلی را برای ناکامی معرفی کرده اند که بعضی از آن ها نتیجه پیشرفت جوامع طبیعی امروز است(کوتاش،1985)
1-د) کمبودها
در جوامع امروزی که افراد بطور مداوم زیر بمباران آگهی های تبلیغاتی کالاهای جدید قرار دارند و تبلیغات بدنبال خود نیازهایی برای افراد بوجود می آورند و افراد برای آنها ارزش قائل می شوند اما چون نمی توانند همه آنها را بدست آورند دجار کمبودهای دائمی می شوند و در نتیجه دچار ناکامی می شوند(کوتاش،1985)
2-د) از دست دادن
از دست دادن ممکن است مرگ یک عزیز و دوست باشد یا جداشدن از یک دوست و همدم به اشکال مختلف.گرچه در اغلب موارد از دست دادن موجب اندوه می شود و در عین حال یک ناکامی نیز محسوب می گردد بخصوص هنگامی که در برابر چنین واقعه ای فرد احساس تنها بودن یا ناکافی یا ناتوانی کند و کنترل خود را بر محیط اطرافش از دست بدهد(کوتاش،1985).
3-د)شکست
از آنجا که جوامع امروزی براساس رقابت بنا شده است تقریبا انسان در همه زمان ها با یک سری از تجربیات شکست روبرو است هنگامی که هدف های انتخابی یک فرد بسیار بزرگ و یا دور از حقیقت باشد بطوری که با وجود پیشرفت های قابل ملاحظه در زندگی باز هم دست یافتن بر آن ها مشکل و یا غیرممکن باشد احساس شکست شکل خاصی به خود می گیرد یکی از جنبه های ناکام کننده شکست این احساس است که فرد به طریقی خود صرف نظر از اینکه این احساس واقع گرایانه بوده یا خیر(کوتاش،1985).
4-د) بی معنایی در زندگی
داشتن یک زندگی با معنا و با هدف به اسانی در جوامع امروزی بدست نمی آید.اگر چه این یکی از اهداف ایده ال هر جامعه است و به قول روانشناسان انسان گرا جز نیازهای اساسی انسان می باشد و بعنوان مثال بسیاری از افراد احساس می کنند که شغل معنی دار و رضایت بخش ندارند و چه بسا افرادی که در ارضاء این نیاز ناتوان هستند.در این نوع ناکامی جامع هم مقصر است زیرا کاری برای افراد انجام نمی دهد.
5) فشارهای مربوط به زندگی مدرن
اگر چه فرد در طول زندگی با الگوهای منحصر به فردی از فشارها روبروست اما از یک جنبه کلی برخی از استرس ها که خاص زندگی در جوامع کنونی است و عمومیت دارند تقریبا همه افراد کم و بیش در زندگی با آن ها مواجه می شوند در این میان می توان از استرسورهایی مثل تقاضای تحصیلی و شغلی، تقاضای مربوط به ازدواج، رقابت با دیگران، ترافیک و شلوغی، صنعتی شدن شهر و ... را نام برد.
علاوه بر این ها اوضاع و احوال فرهنگی و اجتماعی جوامع کنونی عرصه را برای فشارها و استرس های زیادی فراهم کرده است.جنگ های فرقه ای و ملی، تهدید به مرگ و جنگ، ترس استفاده از سلاح های هسته ای، شیمیایی، تعصبات گروهی، تبعیض های اجتماعی، قومی و عقیدتی، فقر اقتصادی، مشکلات شغلی، بیکاری، متزلزل بودن خانواده، از بین رفتن عاطفه انسانی و ... (کوتاش،1985).
مدل های استرس
1) مدل مبتنی بر پاسخ این مدل اساسا تاکید بر روی پاسخ خاص ارگانیسم دارد و به عبارت دیگر پاسخ های خاص هستند که انعکاس یک موقعیت را روی فردی که تحت تاثیر فشار و استرس قرار دارد تعیین می کند یعنی استرس را یک پاسخ خاص ارگانیسمی می دانند.
تحقیقاتی که براساس این مدل انجام گرفته است استرس را فقط یک متغییر وابسته ای قلمداد می کند که تحت تاثیر متغییر مستقل قرار دارد سندرم تطابق عددی که بوسیله سل
ه مطرح شده است مثالی از این مفهوم اساسا پاسخ استرسی است.در این مدل استرس بعنوان یک پاسخ غیر مشخص فیزیولوژیک تعریف شده که ارگانیسم به همه محرکات طبیعی پاسخ می دهد سیله تاکید می کند پاسخ استرس غیر مشخص است یعنی می تواند بعنوان یک الگوی عمومی تصور شود که به نگهداری و محافظت و وحدت بیولوژیک فرد کمک می کند.
نکته دیگر در این مدل این است که جریان پاسخ استرس در یک فرد که در معرض یک استرسور مداوم قرار گرفته است طی 3 مرحله مشخص و قابل تعریف صورت می گیرد اولین مرحله مواجه با استرسور، واکنش هشدار دهنده با خطر است که سبب کاهش سطح مقاومت شده و اگر استرسور به اندازه کافی و شدید باشد ممکن است منجر به مرگ شود و اگر شدید نباشد فرد وارد مرحله دوم می شود که فرد آهسته اهسته با استرسور سازگاری می کند و طی این مرحله خصوصیات پاسخ واکنش مرحله اول از بین می رود و مقاومت بالاتر از حد نرمال می شود و در مرحله سوم که نوعی تخلیه می باشد نیز احتمال مرگ وجود دارد زیرا ممکن است انرژی بدن برای سازگاری و مقابله با استرسور ادامه دار از بین برود(بلورچي،1385).
مدل مبتنی بر محرک
در این مدل استرس اصطلاحا به محرکات معینی که از محیط بر فرد وارد می شود و او را تحت فشار قرار می دهد اطلاق می شود.بعبارت دیگر استرس از محیط بر فرد برانگیخته می شود و در واقع واکنش استرسورها خارجی است که فشار نام دارد که برابر با مفهومی است که از استرس در فیزیک و الکترونیک بکار می رود.هلمز و راهه تلاش کردند که موقعیت های استرس زا را حوادث زندگی و نحوه برخورد فرد با این حوادث را مشخص کند و مرگ یکی از اقدام ها
می باشد.این دو مدل هر کدام فقط به جنبه هایی از تجربه استرس اشاره می کند (دادستان، 1385)
2) مدل مبتنی بر تاثیر متقابل
این مدل هم جنبه های محرک و هم جنبه های پاسخ استرس را در نظر می گیرد.طبق این مدل از طریق یک ارتباط ویژه جنبه های پاسخ بین شخص و محیط حاصل می شود.در این مدل فرد یک عامل فال! در جریان استرس متصور شده است و همچنین فرض می شود که خود تنظیمی در استراژی های مقابله ای، شناختی، رفتاری و هیجانی، نحوه برخورد با استرسور را تحت تاثیر قرار
می دهد، این مدل دارای چندین مرحله است:اولین مرحله وجود برخی ا ز نیازها و خواسته ها را در فرد نشان می دهد.در این زمینه باید گفت که معمولا دو نوع خواسته وجود دارد:نیاز های داخلی و نیاز های خارجی.
نیازهای داخلی که منابع قدرتمند استرسی هستند که نتیجه عملکرد عوامل محیطی است.کار بیش از حد که بوسیله کارفرما برای کارگر فراهم می شود. ناراحتی فیزیکی ناشی از فضای کاری
یا نیاز به کمک داشتن دائمی عضوی از اعضای خانواده گي فامیل.
مرحله دوم شامل ادراک مشخص از خواسته های درونی و بیرونی است و توانایی اش
برای برخورد و تماس با این نیاز مهم.استرس وقتی رخ می دهد که به یک عدم تعادل ویا عدم موازنه بین ادراک نیازها و خواسته ها از یک طرف و ادراک توانایی مواجهه با آنها از طرف دیگر وجود داشته باشد بعضی از متغیر های ارگانیسم مثل شخصیت، قدرت،EGO و هوش اختلافات فردی
و ارزیابی شناختی استرس به حساب می آیند اگر در یک موقعیت استرسور بیش از توانایی فرد باشد و شناختی هم از آن وجود نداشته باشد فرد به کارش ادامه می دهد، تا وقتی که ع
دم توانایی طولانی در مقابل با مواجه شدن با آن آشکار می شود.این عدم موازنه منبع راه تجزیه استرس می شود.مرحله سوم مدل، پاسخ استرسی است که روش های مواجه با استرسور است.تجربه هیجان – ذهنی استرس با تغییرات شناختی – رفتاری و فیزیولوژیکی که تلاش در کاهش تقاضا ونیازها با استرسور دارند همراه می شوند برخلاف سایر مدل ها که پاسخ به استرس آخرین مرحله به شمار می آید.
ککس ومک لی مرحله چهارمی نیز به مدل خود اضافه می نمایند، این مرحله در ارتباط با نتایج حقیقی پاسخ مواجه و مقابله با استرسور است.در صورتی که فرد در برخورد با نیازها و تقاضاها شکست بخورد یا وقتی که اثرات منفی ناشی از شکست را پیش بینی بکند ممکن است ادامه یابد.
مرحله چهارم شامل بازخورد است که در سرتاسر این سیستم رخ می دهد و ممکن است حوادثی را در قسمتی از این سیستم ایجاد کند.بازخورد دارای دو اثر متفاوت است می تواند بعنوان پاسخ مناسبی باشد که توانایی فرد را برای سازگاری بالا برد و هم بعنوان پاسخ نامناسبی باشد که ممکن است پاسخ استرسی را شدید کند و سبب افزایش ضرر و زیان شود یا ممکن است فرد را در دادن پاسخ هوشیار کند و بالاخره در بیماری فرد مداخله کند.فیزیک ممکن است در سطوح مختلف فیزیولوژیک روانشناسی و اجتماعی اتفاق بیافتد.بنابراین مدل تاثیر متقابل فرد و محیط استرس را نتیجه عملکرد ارتباط فرد با محیط می داند یا پاسخ معین و یا یک محرک مشخص ضرورتا نمی تواند بدون ارزیابی ارتباط فرد با محیط بعنوان استرس زا یا بدون استرس زا در نظر گرفته شود.( لطف آبادي ، 1385).
3) الگوی جنبه پردازی
آخرین مدلی که در زمینه استرس مطرح است مدل جنبه پردازی اطلاعات باشد این مدل بین استرس های روانشناختی، فیزیولوژیکی و بیوشیمی تفاوت قائل می شود.این مدل هم استرسور و هم پاسخ استرس را با هم در نظر می گیرد.اما این مدل تاکید دارد که نمی توان استر
س را بدون تغییر و تفسیر محرک بعنوان استرس زا شناخت، بنابراین مدل خبرپردازی تاکید زیا
دی روی ارزیابی شناختی و توجیه فرد دارد.
تغبیر و تفسیر فردی از استرس و همچنین اینکه کدام محرک در حافظه کوتاه مدت جریان می یابد و کدام نادیده انگاشته می شود نیاز به توجه انتخابی دارد همچنین خبرپردازی اطلاعات نیاز به کاربرد حافظه دراز مدت نیز هست زیرا از طریق استعداد شناختی و کمک از حافظه دراز مدت فرد اجازه می یابد که بعضی از محرکات را خوشایند و بعضی ناخوشایند تعبیر و تفسیر کنند با توجه به حافظه کوتاه مدت حافظه دراز مدت و جریان تصمیم گیری در ارزیابی شناختی،محرک و پاسخ
به عنوان استرس زا بودن لازم و ضروی هستند.
بر حسب ارزیابی شناختی، استرسورها با جریان هایی مثل موقعیت هیجانی، عاطفی، پاسخ هایی مثل اضطراب، ترس، عصبانیت وغم را برمی انگیزند. در این مدل فرض بر این است که تعداد زیادی از استرسورها بوسیله فرد ارزیابی می شود و فشار زیادی در این سیستم وجود دارد و بطور کلی فشار زیادتر بار اطلاعاتی را برای جریان های شناختی و بیولوژیکی فرد بیشتر می کند.این مدل سه نوع استرسور را بطور کلی پیشنهاد می کند:
1- پیش بینی درد فیزیکی وخطر
3- محرکات پیچیده ای که مستلزم هم پاسخ به نیازهای موازی و هم پاسخ به نیازهای جدید و پیچیده است (مایک، 1986)
انواع استرس:
استرس یا فشار روانی نیز خود دو نوع است:
1- نوع هیجان آور و امیدوارکننده (usteres)
2- نوع بد وبازدارنده (distrees)
استرس يا فشار رواني بستگی به تعبیر، تفسیر و برداشتی دارد که شخص از یک پدیده دارد، اینکه چگونه آن را تعبیر و چطور با آن کنار بیاید.اگر شخص دیدگاه منفی داشته باشد تفسیر نامطلوب و غیر منطقی موجب اضطراب، ترس، پریشانی و عدم تمرکز و برعکس، تعبیر درست، رفتاری سازنده به دنبال خواهد داشت بعنوان مثال اسکی، سخنرانی و ازدواج هر سه در فرد ایجاد استرس بدنی و روانی می کنند ولی موجب رکود و تحلیل نمی شوند زیرا شخص با دیدی مساعد به این موار
د می نگرد اگر شما بعنوان فرد امتحان دهنده، صرف از نظز از اینکه چه نوعی باشد تصور کنید که به خوبی از عهده آن برمی آیند هرگز دچار استرس، اضطراب و عدم تمرکز نمی شوید مگر اینکه از امتحان ترس داشته باشید که گذرانیدن امتحان، شایستگی وجودی، لیاقت و توانایی شخصیتت
ان را به مخاطره می اندازد.اختلاف فاحشی بین نوع فشار روانی خوب و امیدوار کننده و نوع بد و بازدارنده وجود دارد.با پیدایش احساس بد، امواج احساس خطر سریعا به مغز فرا می رسد و بلا فاصله پس از آن فرمان واکنش ستیز و گریز صادر می شود انرژی فراوانی در بدن بوجود می آید و در نتیجه بدن فرسوده و خسته می شود، اندوه ظاهر می شود. اما با پیدایش احساس خوب، فرد به تلاش بیشتری می پردازد و بجای وضعیت های نامطلوب جسمی، روانی، حالت های خوب و مساعد را نشان می دهد.
روش های پیشگیری از ایجاد استرس:
هانس سلیه پدر تحقیقات در زمینه استرس،پرسشی را در انتهای کتاب معروف خود بنام فشار زندگی مطرح می کند او می گوید که بشر قادر است با مطالعات علمی پدیده استرس برنامه دقیقی جهت تنظیم رفتار خود طرح ریزی می کند و درحدی که توان توسط آن از فشارهای زندگی جلوگیری نمود و یا حداقل از شدت آن بکاهد، آیا با طرح این برنامه می توانیم بدن اینکه استرس حاصل از کشمش ها و تلاش های بی خود را به خود هموار نماییم دارای یک زندگی رضایت بخش ومعنی دار بشویم.
سلیه به این مسئله مهم چنین پاسخ می دهد که هر فردی باید مشکلات خود را بر حسب خصوصیات خاص شخصیتی و محیطی خود حل نماید ولی اصولا دست یابی به قوانین کلی که روشن کننده نحوه تاثیر استرس بر روان و تن است هر فرد را در جلوگیری از استرس و یا مانع و یا رفع آنها مجهزتر می نماید بنابراین سلیه اهداف، قواعد و معیارهایی که برای رفتار سالم وپیشگیری از ایجاد استرس لازم است را به شدت تقسیم می کند.
الف) واکنش های استرس کلی هستند.
موجودات زنده تمایل به وحدت و کلیت خود دارند.اساس این وحدت رفتار جریان های عصبی تهیج و منع است. این منع و تهیج شامل تمام اعضای بدن می شود و حالت فعلی شخص نیز در آن دخالت دارد.بنابراین، برساس اهمیت و اولویتی که فرد برای موضوع ها قائل است بعضی کنش ها یا عمل ها منع می شوند در حالی که بعضی دیگر تسهیل می گردند.
مثلا هنگامی مشاجره اعمال مربوط به هضم و سایر اعمالی که مورد نیاز فوری ن
یست،
کندتر شده، اعضایی که برای افزایش فعالیت و کوشش بیشتر لازم اند به حرکت در می آیند.
جریان های تحریک و منع از طریق انعطاف پذیری لازم، فرد را برای مقابله با استرس آماده می سازند.تنها تحت شرایط غیر معمول یا غیرعادی است که عمل فرد به جای آنکه وحدت یافته و انسجام وار باشد، به صورت ناهماهنگ و پراکنده ظاهر می گردد. اعمال نامنظم، پراکنده و ناهماهنگ ممکن است نتیجه اختلال در اعمال عالی مغز توسط الکل، دارو و آسیب دیدگی باشند یا محصول فشار روانی فوق العاده.
ب) واکنش های استرسی اقتصادی هستند.
نه تنها فرد نسبت به استرس به صورت واحدی وحدت یافته عمل میکند، بلکه واکنش وی به نحوی است که حداقل انرژی و ذخیره خود را به کار می اندازد.میلر در 1965 اخطار می دارد که موجودات زنده خواه از لحاظ تکامل در رده بالا باشند خواه پایین، تمایل دارند که ابتدا فاعل هایی را بکار گیرند که برای آن کمترین بهاء بپردازند، اگر موثر واقع نشد، منابع اضافی و گران بهاتر وارد عمل می شوند.در سطح فیزیولوژیایی اگر به تدریج اسید به بدن یک سگ تزریق شود، ابتدا نفس بعنوان اولین مکانیزم دفاعی تشدید می گردد.اگر این تشدید تنفس موثر واقع نشد، مکانیزم های حفاظتی موثرتری مانند تغییرات زیستی-شیمیایی خود وارد عمل می گردد.در سطح اجتماعی، یک کشور در جنگ، ابتدا نیروی کمی اقدام می دارد.اگر موثر نبود نیروی خود را می افزاید تا جایی که برای دفع دشمن ممکن است به بسیج عمومی مبادرت ورزد.به همین نحو در سطح روانی اگر دانشجویی مردود شود یا نمرات پایینی بگیرد به طوری که زندگی اجتماعی وی به مخاطره بیفتد، در آغاز
فعالیت خود را افزایش می دهد، اگر در نیمسال بعد نیز نمره پایین کسب کرد ممکن است توقع خود را کاهش دهد و از داشتن نمره ای در حد قبولی راضی باشد.این حالت نوعی دفاع از ارزان لااقل برای آن زمان است، اگر باز مردود شود و نسبت به وضعیت تحصیلی اش به نحوی فزاینده احساس بی کفایتی، ناشایستگی و اضطراب بنماید ممکن است نامنصفانه سرزنش های خویش را متوجه استاد سازد.این کار مستلزم هزینه و بهای بیشتری است، زیرا در حال حاضر می تواند از اشتباهاتی که کرده است بهره بگیرد یا خود را به صورتی واقعی تر شکست خورده ببیند.
اصل اقتصاد روانی در سایر زمینه ها نیز صادق است.انسان نه فقط مایل است الگوهای مربوط به بقای خویش را بدان دلیل که منبع امنیت وی نسبت به دنيا هستند حفظ نماید بلکه بدان علت که این الگوهای ثابت، در مقایسه با الگوهای سازشی جديد و اصلاح شده، مستلزم کوشش کمتر و صرف انرژی پایین تری هستند تمایل به نگاهداری آنها دارد.این تمایل به مقاومت در برابر تغییر راه های تثبیت شده ادراک و عمل در سطح فردی رکود و در سطح اجتماعی عقب ماندگی فرهنگ
ی نامیده شده است.این موضوع مانع بزرگی برای درمان محسوب می شود زیرا الگوهای رفتار نابهنجار مدت هاس پس از ارائه رفتارجدید و موثر ادامه می یابند.یا انسان میل دارد که رفتارهای قدیمی خویش را که مستلزم صرف انرژی کمتری است حفظ نماید.
ج) خود به خود بودن واکنش های استرس
واکنش نسبت به استرس ممکن است طبق نقشه و اگاهانه باشد یا تا حدی آگاهانه و یا بدون آگاهی صورت پذیرد.مثلا گریه، صحبت تکرای و دلیل تراشی که برای ترمیم آسیب به کار کسی روند ممکن است نا آگاهانه باشند.حتی اگر شخص از آنچه انجام می دهد آگاه باش، آگاهانه بدان فکر نکرده و طبق طرح و نقشه قبلی نبوده است و در سطح روان شناختی، کنش های خود به خودی معمولا فرم عادت به خود می گیرند و واکنش هایی که در زمانی آگاهانه و طبق نقشه بوده اند دیگر توجه فرد را به خود جلب نمی کنند.درتمام موقعیت ها، جز موقعیت های عادی زندگی، توانایی فرد برای موثر و انتخاب واکنش مناسب به کوشش آگاهانه و انعطاف پذیری وی بستگی دارد.
د) واکنش های استرس به انگیزاننده هیجان اند
حالات هیجانی خاصی با واکنش های فرد نسبت به استرس همراه اند که از اندوه و افسردگی در یک قطب تا تحریک و هیجان شدید در قطب دیگر در نوسان است.سه الگوی هیجانی بسیار با اهمیت عبارتند از:
1- خشم:پاسخ فوری موجود زنده به استرس و ناکامی معمولا خشم به تدریج با حسد و کینه آمیخته شده و موجب آسیب رساندن، ضایع کردن و نابود ساختن شیء یا فردی که به نظر می رسد منبع ناکافی باشد می گردد. این واکنش ها غالبا غیر مستقیم جلوه گر می شوند و راه هایی هستند برای حفظ امنیت شخص، به هنگام خشم شدید یا زمانی که کنترل های داخلی شخص ضعیف شده یا موقتا پایین آمده اند مانند خستگی یا مستی در اثر الکل، عمل حمله ور شدن یا کشتن طرف دیگر ممکن است رخ بدهد.
2- ترس:خطرات مخصوص موجب ظهور ترس می شوند.ادراک خطر معمولا ترس را برمی انگیزد و ترس به نوبه خود موجب كناره گیری و فرار می شود.اما وجود ترس درافراد مختلف واکنش های متفاوتی را ظاهر می سازدومثلا سرطان در یک شخص ممکن است موجب مراجعه وی به پزشکان و آزمایشگاه های مختلف شود، ولی در شخص دیگر موجب کناره گیری کامل و عدم مراجعه به پزشک گردد.در روبرو شدن با خطر فوق العاده مانند آتش سوزی یا سایر بلاها شخص ممکن است دچار وحشت شده به حالت انجماد در آید و قادر به عمل کردن به صورت منظم و حتی حرکت کردن نباشد به نحوی که گویی رد جای خود خشک شده است.
3- اضطراب:احساس تهدید موجب ظهور اضطراب می شود.اضطراب عبارت است از ترس و تشویش در غیاب خطر واقعی و مخصوص ترس معمولا مربوط است به خطری که به روشنی قابل ادراک است،ولی منبع تهدید آمیز که اضطراب را برمی انگیزد آشکارا قابل ادراک نیست.کینه، ترس، و اضطراب ممکن است به صورت جداگانه یا در ترکیب با یکدیگر ظاهر شوند.مخاطرات و تهدیدها منابع بالقوه ترس و ناکامی هستند.
4- واکنش های استرسی تعیین کننده های داخلی و خارجی دارند
تعیین کننده های داخلی که واکنش های شخص را نسبت به استرس شکل می دهند عبارتند از:چهارچوب مراجعه،الگوها انگیزشی، شایستگی ها، تاب تحمل استرس، حالات روانی و فیزیولوژیایی فرد در زمان خاص، و مانند آن تعیین کننده های خارجی روابط بین اشخاص، حمایت ها و تایید های گروه هایی که شخص با آنها در ارتباط است، توقعات و خواست های اجتماعی، حوادث آنی، و وضعیت زندگی معمولی شخص و از این قبیل را در بر می گیرد.
گام هایی که در واکنش های استرس وجود دارد:
مغز انسان تمایل دارد که در پردازش استرس کامپیوتر بسیار موثری باشد.ولی مغز هم اشتباه می کند،و چنین اشتباهاتی ممکن است به رفتار ناسازگارانه جدی منجر شود.اگر به گام های معمولی که در سازش با موقعیت های استرس زا برداشته می شود توجه کنیم ماهیت و توالی حوادث بیشتری را به خود جلب می کنند تا جزئیات مخصوص مربوط به آنها.
این گام ها عبارتند از: الف) ارزیابی وضعیت استرس
ب) بررسی و تصمیم گیری برای برطرف ساختن استرس
ج)اقدام به عمل
(ارزیابی وضعیت چگونگی استرس)
کارشناسان ارتباط جمعی برآورد کرده اند که یک فرد در هر ثانیه چندین ده هزار اثر حسی دریافت می کند(کلمن به نقل از ميعادي 1384) بدین ترتیب، یک جریان غربال کردن و از صافی گذراندن کار آمد لازم است تا مغز از انباشته شدن اطلاعات بی ربط در امان باشد و اطمینان حاصل شود که ضرورت های سازشی بی ربط ادراک شده اند.این جریان شامل طبقه بندی کردن حالات استرسی و ارزیابی کردن میزان تهدید آن است.