بخشی از مقاله
در طول حداقل 200 سال گذشته، كاربرد واژه انفجار متداول بوده است. در زمانهاي قبل از آن اين واژه به تجزيه ناگهاني مواد و مخلوطهاي انفجاري با صداي قابل توجهي نظير «رعد» اطلاق شده است. اين مطلب از ديرباز شناخته شده است كه انفجار تجزيه سريع مقدار معيني ماده است كه به محض رخداد يك ضربه يا گرمايش اصطكاكي اتفاق ميافتد. بنابراين تجزيه اين مواد در شرايط مناسب ميتواند بصورت ساكت و آرام رخ دهد.
كلمه انفجار از نظر فني به معني انبساط ماده به حجمي بزرگتر از حجم اوليه است. آزاد شدن ناگهان انرژي كه لازمه اين انبساط است. غالباً از طريق احتراق سريع، دتونيشن (كه در فارسي همان انفجار معني ميشود)، تخليه الكتريكي با فرايندهاي كاملاً مكانيكي صورت ميگيرد. خاصيت متمايز كننده انفجار، همانا انبساط سريع ماده است. به نحويكه انتقال انرژي به محيط تقريباً بطور كامل توسط حركت ماده (جرم) انجام ميشود. در جدول زير مقايسهاي بين چند فرآيند آزادسازي انرژي انجام شده است:
چگالي انرژي
(Watt/cc) سرعت سوخت، شدن مواد
(g/sec) فشار
(atm) ماده
10 1 1 شعله استيلن
106 103 2000 باروت تفنگ
1010 106 400000 دتونيشن يك ماده منفجره قوي
جدول (بالا) مقايسهاي بين سه فرايند آزاد سازي انرژي
براي شعله تقريباً هيچ انتقال جرمي به اطراف رخ نمي دهد در حاليكه نيروي پيشرانش يك اسلحه قادر به راندن گلوله است و يك ماده منفجره قوي هر چيز در تماس با خود را تغيير شكل داده و يا ويران ميكند. قدرت منهدم كننده اين مواد را «ضربه انفجار» ناميده ميشود كه مستقيماً با حداكثر فشار توليد شده مرتبط است. توجه كنيد كه در جدول (بالا)، هيچگونه توصيفي از محل رخداد (تونيشن ماده منفجره قوي ارائه نشده است. اين بدان معناست كه فرايند دتونيشن از محدوديتهاي فيزيكي مستقل است.
با توجه به مطالب بالا واضح است كه دتونيشن تنها يكي از انواع حالات پديده انفجار است بعبارت ديگر واژه دتونيشن تنها بايد به فرآيندي اطلاق شود كه در طي آن يك «موج شوك» انتشار يابد.
متاسفانه بعلت قفرلفات مناسب فني در زبان فارسي، دتونيشن به معني عام انفجار ترجمه ميشود و بنابراين در ادامه اين مبحث براي پرهيز از اشتباه و رسا بودن مطلب همان واژه دتونيشن را به كار برده خواهد شد.
سرآغاز تحقيقات اخير بر روي دتونيشن به سالهاي 45-1940 م. كه «زلدويچ» و «ون نيومان» هر يك به طور جداگانه مدل يك بعدي ساختار امواج دتونيشن را فرمولبندي كردند باز ميگردد، گرچه يك مدل واقعي سه بعدي تا اواخر سال 1950 م به تاخير افتاد.
2- پديده دتونيشن:
دتونيشن يك واكنش شيميائي «خود منتشر شونده» است كه در طي آن مواد منفجره اعم از مواد جامد، مايع، مخلوطهاي گازي، در مدت زمان بسيار كوتاه در حد ميكروثانيه. به محصولات گازي شكل داغ و پرفشار با دانسيته بالا و توانا براي انجام كار تبديل ميشود. فرض بگيريد قطعهاي از مواد منفجره، منفجر گردد. به نظر ميرسد كه همه آن در يك لحظه و بدون هيچ تاخير زماني نابود ميگردد. البته در واقع دتونيشن از يك نقطه آغازين شروع شده و از ميان ماده بطرف انتهاي آن حركت ميكند. اين عمل بخاطر آن آني بنظر ميرسد كه سرعت رخداد آن بسيار بالاست.
از نظر تئوري دتونيشن ايدهال واكنشي است كه در مدت زمان صفر (با سرعت بينهايت) انجام شود. در اينحالت انرژي ناشي از انفجار فوراً آزاد ميشود اصولاً زمان واكنش بسيار كوتاه يكي از ويژگيهاي مواد منفجره است. هر چه اين زمان كمتر باشد، انفجار قويتر خواهد بود. از نظر فيزيكي امكان ندارد كه زمان انفجار صفر باشد. زيرا كليه واكنشهاي شيميائي براي كامل شدن به زمان نياز دارند.
پديده دتونيشن با تقريبي عالي مستقل از شرايط خارجي است و با سرعتي كه در شرايط پايدار براي هر تركيب، فشار و دماي ماده انفجاري اوليه ثابت است منتشر ميشود. ثابت بودن سرعت انفجار، يكي از خصوصيات فيزيكي مهم براي هر ماده منفجره ميباشد در اثر دتونيشن، فشار، دما و چگالي افزايش مييابند. اين تغييرات در اثر تراكم محصولات انفجار حاصل ميگردند.
پديدهاي كه مستقل از زمان در يك چارچوب مرجع حركت ميكند. «موج» ناميده ميشود و ناحيه واكنش دتونيشن، «موج دتونيشن» يا موج انفجار ناميده ميشود. در حالت پايدار اين موج انفجار بصورت يك ناپيوستگي شديد فشاري كه با سرعت بسيار زياد و ثابت VD از ميان مواد عبور ميكند توصيف ميشود واكنش شيميائي در همسايگي نزديك جبهه دتونيشن است كه باعث تشكيل موج انفجار ميشود. اين موج با سرعتي بين 1 و تا 9، بسته به طبيعت فيزيكي وشيميائي ماده منفجره حركت ميكند. اين سرعت را ميتوان با استفاده از قوانين ترموهيدروديناميك تعيين نمود. عواملي كه در سرعت انفجار نقش دارند عبارتند از: انرژي آزاد شده در فرآيند، نرخ آزاد شدن انرژي، چگالي ماده منفجره و ابعاد خرج انفجاري.
يك مدل ساده براي اين پديده مطابق شكل زير از يك «جبهه شوك» و بلافاصله بدنبال آن يك ناحيه انجام واكنش كه در آن فشارهاي بسيار بالا توليد ميشود، تشكيل شده است. ضخامت ناحيه واكنش در انفجار ايدهآل صفر است و هر چه انفجار بحالت ايدهال نزديكتر باشد. ضخامت اين ناحيه كمتر است. نقطه پايان اين ناحيه، محل شروع ناحيه فشار دتونيشن است.
مدل يك بعدي دتونيشن
فشار دتونيشن با رابطه زير به سرعت دتونيشن و دانسيته مواد منفجره وابسته است:
(1)
كه P مصرف فشار دتونيشن و P مصرف چگالي محصولات و P0 چگالي ماده منفجره است. بر اساس اين فرض كه چگالي محصولات دتونيشن بزرگتر از چگالي مواد منفجره اوليه است، يك رابطه كاربردي بصورت زير استخراج ميگردد.
(2)
از آنجا كه زمان رخداد واكنش شيميائي در يك فرآيند دتونيشن بسيار كوتاه است. انتشار و انبساط گازهاي داغ حاصل در ناحيه واكنش بسيار اندك و غير متحمل است و لذا اين گازها هم حجم مواد منفجره اوليه باقي ميمانند. اين مطلب دليل اصلي اين نكته است كه چرا فشار پشت جبهه انفجار بسيار بالاست. اين فشار براي مواد منفجره نظامي در حدود Gpa 19 تا Gpa35 و براي مواد منفجره جاري كمتر است.
همانطور كه قبلاً ذكر گرديد، موج دتونيشن مستقل از شرايط خارجي است. عليرغم اين استقلال، جريان محصولات گازي كه در پشت جبهه موج حركت ميكنند به زمان و شرايط مرزي وابسته است براي مثال يك بلوك مستطيل بزرگ از يك ماده منفجره را در نظر بگيريد كه بر روي كل يكي از سطوح آن، به طور همزمان دتونيشن آغاز ميشود. اين سطح در خلا قرار دارد و هيچ مانعي براي انبساط گازها وجود ندارد. موج صفحهاي دتونيشن با سرعت ثابت بدرون ماده پيشروي ميكند و گازهاي حاصل از انفجار كه بلافاصله در پشت اين جبهه موج قرار دارند با سرعتي كمتر از سرعت موج كه سرعت جرم نام دارد در همان جهت حركت ميكنند.
اما در سطح عقبي، گازها مشغول فرار در جهت مخالف هستند (در اثر خلا). همچنين فشار گاز در پشت جبهه موج بسيار بالاست، ولي در خلا پشت سر، صفر است لذا فشار بصورت منحن وار بين ايندو موقعيت تغيير ميكند. نموداري از تغييرات فشار و سرعت جرم براي يك ماده منفجره جامد در شكل زير نشان داده شده است.
همانطور كه ملاحظه ميشود ناحيه همسايه منطقه واكنش بسيار كم تحت تاثير تغيير شرايط مرزي قرار ميگيرد.
آغاز همزمان دتونيشن از روي كل يك سطح مشكل است. در عمل آسانتر است كه آغاز انفجار از يك نقطه باشد. در اينحالت موج دتونشين از يك نقطه درون ماده منفجره گسترش يافته و گراديان فشار در اينحالت از آنچه در شكل صفحه قبل نشان داده شده، تيزتر خواهد بود.
وقتي از مواد منفجره براي راندن و بحركت در آوردن ساير مواد و سازمانها استفاده ميشود محاسبه دقيق پروفيل فشار و سرعت جرم، وروديهاي لازم براي محاسبات حركت سازه رانده شده ميباشد. شكل اين پروفيلها به معادله حالت محصولات انفجار وابستهاند، معادلاتي كه تلاشهاي بسياري براي بدست آوردن آنها انجام شده و در دست انجام است.
3- موج شوك:
يك موج شوك، جبهه شوك يا مختصراً يك شوك، موجي است كه در ماده يك جهش فشاري (يا تنشي) ناگهاني و تقريباً ناپيوسته ايجاد ميكند، اين موج بسيار سريعتر از امواج صوتي منتشر ميشود، بدين معني كه اين موج نسبت به محيط پيرامون خود فرا صوتي است و اين خاصيت خود را بدون تغيير حفظ ميكند.
موج شوك از جمله خواص اغلب مواد است و از خاصيتي از ماده كه بر اساس آن سرعت انتقال صوت در ماده بصورت ميباشد منتج ميشود. انديس s معرف حالت آنتروپي پاياست. اين موج از نظر ترموديناميكي برگشت ناپذير است. و لذا آنتروپي سيستم در جبهه شوك در اثر لزجت و هدايت حرارتي افزايش مييابد. امواج شوك كه امواج فشاري نيز ناميده ميشوند، عامل شتابگيري ذرات ماده، در جهت انتشار خود هستند.
بر اساس مطالب بالا اكنون به تشريح دقيقتر موج شوك در پديده دتونيشن و نيز در قطعه كار (ورق فلزي) ميپردازيم.
1-3- موج شوك در فرآيند دتونشين:
موج شوك عبارتست از يك ناپايداري شديد فشاري (هيدروديناميكي) كه با سرعت ثابت و بسيار بالا، از ميان مواد منفجره عبور ميكند. واكنش شيميائي در پشت و در همسايگي بسيار نزديك آن رخ داده و موج شوك را پشتيباني ميكند. موج شوك و ناحيه واكنش مجموعاً «جبهه انفجار» را تشكيل ميدهند. ضخامت موج شوك در حدود mm001/0 و ضخامت ناحيه واكنش در حدود mm1 تا cm1 است. شكل زير ساختمان يك جبهه انفجار را نشان ميدهد.
3-2- موج شوك در سطح قطعه كار:
يك بلوك بزرگ از ماده منفجره را در نظر بگيريد كه داراي دو سطح موازي هم است، در نظر بگيريد. يكي از اين سطوح در تماس با يك ورق بزرگ و تخت فلزي است و از روي سطح موازي آن، بطور همزمان يك دتونشين صفحهاي آغاز ميشود. بدين ترتيب يك جبهه انفجار تخت درون بلوك پيشروي خواهد كرد. هنگاميكه هنوز اين جبهه به سطح ورق فلزي نرسيده است، فشار در اين سطح برابر فشار اوليه باقي خواهد ماند. اما درست در لحظهاي كه موج دتونيشن به اين سطح ميرسد يك پرش ناپيوسته فشار، به فشار دتونشين كه بالغ بر چند صد هزار اتمسفر ميشود، بر روي سطح رخ ميدهد. اين فشار عظيم باعث ميشود كه فلز وادار به حركت ميشود.
اين حركت در ابتدا از سطح تماس ورق و مواد منفجره آغاز شده و سپس در كل ضخامت ورق پيشروي ميكند كه مطابق شكل صفحه بعد مرز بين فلز متحرك با فلزي كه هنوز شروع به حركت ننموده است. موج شوك نام دارد. توجه كنيد همانطور كه در دتونشين، موج شوك مرز مشترك ناحيه آرام و مغشوش است. در سطح فلز نيز مرز بين سكون و حركت فلز است. هر دو موج يك ناپيوستگي شديد در محيط مربوط به خود بوجود ميآورند. ولي يك تفاوت عمده بين موج شوك منتشر شده در فلز با موج شوك دتونيشن وجود دارد و آن اين است كه برخلاف موج شوك دتونيشن، سرعت و فشار خود را از دست ميدهد. علت اين امر به تفضيل در بخش
در پشت شوك، فلز در حال حركت است و به دانسيتهاي بزرگتر از مقدار اوليه خود متراكم ميشود. حتي موادي كه معمولاً تراكم ناپذير در نظر گرفته ميشوند، بطور محسوسي در برابر اين موج متراكم ميشوند. تراكم فلز آنرا گرمتر خواهد ساخت. بنابراين موج شوك مرز بين فلز داغ و سرد نيز خواهد بود.
4-3- معادلات و روابط حاكم در دتونيشن يك بعدي
در اثر واكنش شيميايي با سرعت خيلي زياد (چند كيلومتر بر ثانيه) كه با درجه حرارت و فشار بالا انجام ميشود و در پشت سر خود محصولات گازي داغ و پر فشار را ايجاد ميكند، ميگويند انفجار انجام شده است انفجار حالت دائم در ماده منفجره با سرعت ثابت حركت ولي انفجار ايدهآل انفجاري است كه در آن واكنش در زمان صفر (با سرعت بينهايت زياد) انجام شود. چون طبق تعريف زمان انجام واكنش برابر صفر است انرژي ناشي از انفجار فوراً آزاد ميشود و فشار بسيار بالايي توليد ميكند همانطور كه ميدانيد يكي از علتهايي كه مواد انفجاري فشار بالايي را تولدي ميكنند مربوط به زمان كوتاه واكنش آنها ميباشد.
البته از نظر فيزيكي چنين چيزي امكان ندارد زيرا كليه واكنشهاي شيميايي براي كامل شدن به زمان محدودي نياز دارند، بنابراين مرز بين مواد واكنش يافته و مواد اوليه دقيقاً بر هم منطبق نيست و ناحيهاي با ضخامت محدود بين اين دو مرز وجود دارد كه اين ناحيه را ناحيه واكنش گويند. اگر دستگاه مختصات بر روي جبهه انفجار قرار داده شود. در آن صورت اين ناحيه از نظر هندسي بدون تغيير باقي ميماند. علت اصلي اين كار اين است كه با قرار دادن دستگاه مختصات بر روي جبهه انفجار، فرايند از نظر رياضي حالت پايدار پيدا ميكند ولي اگر مبدا مختصات در روي يك نقطه ثابت قرار داشته باشد فرآيند غيردائم است و تجزيه تحليل آن مشكل ميشود). چون انرژياي كه ميكند، ثابت بودن سرعت انفجار يك مشخصه فيزيكي و مهم براي ماده منفجره ميباشد با استفاده از اين خاصيت (همانطور كه در شكل زير نشان داده شده است) ميتوان آن را به شبيه به يك ناپيوستگي تيز دانست كه با سرعت صابت انفجار در طول ماده منفجره حركت ميكند.
در سمت راست جبهه انفجار مواد منفجره واكنش نيافته با مشخصات و P0 و T0 و E0 وجود دارند و در سمت چپ جبهه انفجار محصولات گازي با خواص و P و T و E قرار دارند. البته فرض شده است كه تمام مواد منفجره در واكنش شركت كردهاند. در اثر انفجار گازهايي در دماي بالاي T و فشار زياد P به وجود آمده است و در اثر فشرده شدن گازها دانسيته آنها به P رسيده است كه از P0 بيشتر ميباشد و سرعت جريان (U) و در جهت راست ميباشد.
انفجار در زمان محدود و معيني انجام ميشود، اين نوع انفجار را انفجار واقعي گوييم.
باعث پيشرفت انفجار در طول ماده منفجره ميشود از اين ناحيه سرچشمه ميگيرد. ماهيت اين ناحيه مهم است و تاثير زيادي روي سرعتهاي انفجار و ابعاد و كارآيي مواد منفجره دارد. ضخامت ناحيه انفجار براي مواد منفجره مختلف با هم تفاوت دارد كه اين امر باعث تفاوت سرعت انفجار آنها ميشود. ضخامت ناحيه انفجار در انفجار ايدهآل برابر صفر است و هر چه انفجار به حالت ايدهآل نزديكتر باشد ضخامت اين ناحيه كمتر است.
در بررسي فرآيند دتونيشن اصطلاح منحني هوگونيت زياد به چشم ميخورد. منحني هوگونيت روابطي را كه شرايط موجود در جبهه شوك را توصيف ميكنند بيان ميكند. اين معادلات را معادلات رانكين- هوگونيت مينامند. از رسم اين معادلات در صفحه P-V منحنيهاي هوگونيت بدست ميآيد .
قوانين بقاي جرم و اندازه حركت را بايد از ديد ناظري كه با سرعت موج حركت ميكند و بر روي جبهه موج قرار دارد بررسي كرد، براي نوشتن معادلات حجم كنترلي را در نظر گرفته و روابط مربوطه نوشته ميشود.
براي داشتن يك ايده كلي از معادلات دتونيشن ابتدا به بررسي معادلات كلي انفجار پرداخته ميشود و سپس معادلات رانكين- هوگونيت انفجار توضيح داده ميشود.
شكل ديفرانسيلي اين معادلات بصورت زير ميباشد.
معادله پيوستگي
معادلات، معادله حالت گازهاي حاصل از انفجار و نيز تعيين مكانيزم واكنش شيميايي لازم است. همانطور كه از شكل معادلات پيداست، حل تحليلي براي آنها وجود ندارد و حل عددي آنها حتي با فرض اينكه معادلات حالت و مكانيزم واكنش معلوم باشد. بسيار مشكل است، (براي بدست آوردن معادله حالت بايد فشار و دما و حجم را اندازهگيري كرد و با ارتباط دادن آنها به هم معادله حالت را بدست آورد، چون فشار و دماي ناشي از انفجار بسيار زياد است معادله حالت را نميتوان به روش معمولي بدست آورد و براي بدست آوردن اين معادله از روشهاي غير مستقيم استفاده ميشود). اگر معادلات بالا براي حالت يك بعدي نوشته شود، سيستم معادلات به صورت زير در ميآيد:
معادله ممنتم:
معادله انرژي:
معادله پيوستگي اجزاي شيميايي:
معادله حالت:
در عبارات بالا i از 1 تا 1-N تغيير ميكند. همانطور كه مشخص است، اين سيستم داراي 5+N معادله و 5+N مجهول است و چون تعداد معادلات و مجهولات مساوي است ميتوان اين سيستم را حل نمود. براي حل كردن جزء جرمي محصولات واكنش است و R سرعت پيشرفت واكنش بر واحد جرم است. چون روش معرفي شده و معادلات گفته شده فقط به خاطر آشنايي با معادلات مربوط به انفجار بود، حالت خاصي كه بيشتر به موضوع بحث مربوط است در نظر گرفته ميشود. با بكار بردن معادلات بقاي جرم و ممنتم و انرژي براي سيستم نشان داده شده در شكل * معادلات زير بدست ميآيند:
(1)
(2)
(3)
با استفاده از معادلات فوق معادلات زير بدست ميآيند.
(4)
(5)
(6)
(7)
با استفاده از معادله (4) ميتوان نتيجه گرفت كه حجم ويژه در پشت جبهه انفجار كمتر از جلوي جبهه انفجار است، چون P1-P0 مقدار مثبتي است و و نيز مقادير مثبتي هستند، پس بايد بزرگتر از صفر باشد، در نتيجه بايد كوچكتر از باشد. با استفاده از معادله (5) و با توجه به مثبت بودن نتيجه ميشود كه VD مثبت است و چون طبق معادلهها u1 بايد مثبت باشد، ميتوان نتيجه گرفت كه u1 و VD بايد هم جهت باشد (u1 سرعت ذرات انفجار است)
اگر معادله حالت محصولات انفجار معلوم باشد ميتوان تمام مقادير P1 و را كه معادله (v) را ارضا ميكنند يقين نموده. منحني گذرنده از اين نقاط، منحني (رانكين - هوگونيت) نام و در شكل صفحه قبل با منحني AB نامگذاري شده است. چون كمتر از است نقطهاي كه مختصات آن است بايد در سمت چپ نقطهاي كه داراي مختصات است قرار داشته باشد.
سوالي كه بايد به آن جواب داده شود اين كه با فرض دانستن نقطه كجاي منحني رانكين - هوگونيت واقع است. نقطه تعادل محصولات پشت جبهه انفجار، نقطه تماس منحني رانكين- هوگونيت و خط مستقيمي است كه از نقطه بر اين منحني مماس شده است. اين خط مستقيم «خط وايلن» نام دارد كه موقعيت ابتدايي را به موقعيت نهايي متصل ميسازد. بعبارت ديگر تحول واقعي انجام شده بايد در امتداد خط وايلي انجام شود. ملاحظه ميشود كه شيب اين خط منحني است و مقدار آن به شرايط اوليه مساله و سرعت دتونيشن بستگي دارد.
محل تماس خطر رايلي با منحني رانكين- هوگونيت، نقطه «چاپمن- ژوگت» ناميده ميشود. اين نقطه مشخصات ترموديناميكي يك دتويشن واقعي را به دست ميدهد.
منحني رانكين- هوگونيت، يكي منحني ثابت در صفحه است و نقطه هر جاي اين منحني واقع شود. نقطه CJ همان محل تماس خط رايلي را با منحني است. بنابراين با تغيير موقعيت نقطه در صفحه، محل نقطه CJ هم بر روي منحني تغيير خواهد كرد.
انفجار ايدهآل:
امواج انفجاري بر اساس قوانين توموهيدروديناميك معمولاً در سرعت ثابتي كه مقدار آن به انرژي شيميائي آزاد شده در انفجار، نرخي كه اين انرژي آزاد ميشود، دانسيته ماده منفجره و قطر خرج بستگي دارد منتشر ميشود. كه بر اساس هيدروديناميك مقدار ماكزيمم حاصل شده از تئوري ميباشد به انفجار ايدهآل نسبت داده ميشود. همانطور كه ميدانيم با افزايش قطر خرج سرعت انفجار انفجار هم افزايش مييابد وليكن اگر قطر خرج به حد معيني برسد ديگر افزايش بعدي قطر در سرعت انفجار تاثير ندارد و طول خرج هم اگر از اندازه معيني بزرگتر باشد ديگر افزايش بعدي در طول خرج تاثيري در سرعت نخواهد داشت. براي بدست آوردن اين سرعت ماكزيمم از طريق تجربي به اين صورت عمل ميشود كه در فاصله بقدر كافي دور از نقطه شروع انفجار در خرج لولهاي كه قطر آن بقدري بزرگ باشد كه ديگر افزايش بعدي در قطر خرج نتواند باعث افزايش سرعت شود مقداري بدست ميآيد كه همان D* ميباشد.
ممكن است بوسيله بوسترگذاري قوي كه در ماده منفجره مفروض صورت ميگيرد سرعتي بالاتر از D* مشاهده شود. اما اين فقط در مجاورت آني بوستر روي ميدهد و هميشه اين عمل همراه با كاهش سرعت است بطوريكه در فاصله طولاني كافي از نقطه شروع يا چاشني گذاري سرعت به مقدار D* افت پيدا ميكند و اين زمان است كه شرائط ايدهآل باشد و در غير اينصورت به مقدار D كه كوچكتر از D* است نزول مييابد. انفجار غير ايدهآل مربوط ميشود به انتشار حالت يكنواخت موج در يك سرعتي كه كمتر از سرعت ايدهآل D* باشد. و اين غير ايدهآل شدن به نرخ تبديل ماده منفجره به محصولات انفجار و اختلافات فشار و حرارت جانبي مربوط ميگردد. سرعتهايي با مقدار كمتر يا بيشتر از D* كه بر اثر بوسترگذاري ضعيف با قوي ايجاد ميشوند تحت عنوان امواج انفجاري ناپايدار و گذرا بررسي ميشوند. بدين ترتيب اگو انفجار ثابت و پايدار در خروجي كه داراي طول كافي بزرگ (L) است سرعت آن برابر D* باشد به آن انفجار ايدهآل ميگويند، اما اگر اين سرعت نهايي با حالت يكنواخت كمتر از D* باشد به آن غير ايدهآل ميگذارند.
سرعت انفجار ايدهآل بطور كامل بوسيله ترموهيدروديناميك ماده منفجره و متغيرهاي مستقل دانسيته اوليه ماده منفجره و تركيب شيميايي آن تعيين ميشود. همه كميتهها حداقل در اصول با استفاده از تئوري ترموهيدروديناميك و يك معادله حالت مناسب قابل محاسبه ميباشند. براي ماده منفجره ايدهآل مفروضي كه سرعت فقط تابع دانسيته اوليه يعني D=D(P0) است سه نوع رابطه اساسي متفاوت براي D(P0) در انفجار ايدهآل بدست آمده است كه متداولترين آن رابطه خطي ويژه D(P0) براي مواد منفجره جامد C-H-N-O در دانسيتهايي بين 5/0 و حالت كريستالي ماده منفجره ميباشد. اين رابطه بوسيله فرمول زير بيان ميشود.
(1)
كه سرعت انفجار در دانسيته و شيب منحني يا خط سرعت بر حسب دانسيته ميباشد. علامت ستاره هم نشان دهنده انفجار ايدهال ميباشد. براي مقايسه مستقيم مواد منفجره، غالباً مناسب اين است كه مقدار برابر g/cc1 انتخاب گردد.
با روشهاي موجود سرعت حقيقي خرج مفروضي با دقتي در حدود 1/0 در صد امكان اندازهگيري دارد. اما منحني بندرت اين دقت را دارا ميباشد و علت آنهم نوسان و تغييرات در دانسيته خرج و خطاي عملي در سنجش ميباشد. در مواد منفجره ريختگي، پرسي و مايع ممكن است كسي بتواند را با دقت بالائي اندازه بگيريد. اما در خرجهاي دانهاي و فلهاي براي اينكه در اندازهگيري دقتي بهتر از 2 درصد بدست آيد مشكل زيادي خود را نشان مي دهد. به اين دليل است كه در كتابها به طور مكرر براي فاكتورهاي و مربوط به معادله (1) اختلافاتي ديده ميشود.
در جدول صفحه بعد پارامترهاي معادله (1) را براي بخشي از مهمترين مواد منفجره كه اطلاعات تجربي آنها در دسترس ميباشد ليست كرده است. در انفجار ايدهآل گازي نسبت به مواد منفجره فشرده شده ديده ميشود كه سرعت انفجار، حساسيت خيلي كمتري به دارا ميباشد و اين امر به خاطر پيروي كردن آنها از قوانين گاز ايدهآل ميباشد.