بخشی از مقاله
چکیده
استفاده و کاربرد صحیح از هر ابزاری مسبوق بر شناخت فلسفی و فرهنگ کاربرد بر آن ابزار خواهد بود. طبق تعریف نقد صحیح عبارتست از ارزیابی خردهگیرانه دربارهی چیزی یا کسی، از آن جهت که قابل نقد میباشد. بر این اساس در نقد فلسفی تعریف را نه به ترازوی صدق و کذب، بلکه به ترازوی شایستگی و ناشایستگی و رسا و کامل بودن مورد سنجش قرار خواهد گرفت. مقالهی حاضر در صدد ارائهی چارچوبی جامع در نقد فلسفی تئوریهای مدیریت بوده است. از این-رو تلاش گردیده پس از ارائهی رویکردی نوین، جامع و سیستمی، به نقد یکی از تئوریهای رایج و مورد توجه در علوم سازمان و مدیریت، یعنی نظریه آشوب پرداخته شده است. بر این اساس نظریه بر اساس مدل جامع و سهوجهی بسط یافته، از سه منظر: دیدگاه، پارادایم حاکم و سطح تجزیهوتحلیل مورد مُداقه قرار گرفته است. در حوزهی دیدگاه سه عامل جامعه، سازمان و انسان مورد نقد قرار گرفته، در حوزهی پارادایم از سه جنبه هستیشناسی، شناختشناسی، روششناسی و ارزششناسی مورد نقد قرار گرفته و نهایتا سطح تجزیهوتحلیل تئوری مورد نقد و بررسی قرار گرفته است. در انتها نتایج و خروجیهای کاربردی در مورد تئوری و روششناسی پژوهش مورد اشاره قرار گرفته است.
بیان مساله
تاملی سطحی در ادبیات موضوع نشان میدهد که در جامعهی علمی ایرانی به مسئله روششناسی که حلقه گمشده میان نظریه و نقد عملی است توجه کمیصورت پذیرفته است. این اختلاف از اندکی تعمّق و مقایسهی اختلاف مقالات آی اس آیٌ با مقالات علمی پژوهشی داخلی حاصل خواهد گردید. چنانچه در هر مقالهی آی اس آی شاهد آن میباشیم که بخش اعظم مقاله مربوط به روششناسی و متدولوژی پژوهش میباشد و بخش اندکی به بحث در مورد نتایج و تکنیکها و غیره میپردازند. حال آنکه در مقالات علمی پژوهشی داخلی این موضوع کاملا بالعکس بروز پیدا مینماید. از اینروی به نظر میرسد پیدا کردن ابزار روشمند در نقد و بررسی آثار علمی، و ارائهی نتایج بر اساس آن، در هر یک از شاخههای علوم ضروری بوده که این موضوع در علوم انسانی به عنوان یک شاخهی میان رشتهای از علوم از اهمیتی دو چندان برخوردار خواهد بود. از اینروی علوم سازمان و مدیریت نیز از این قاعده مستثنی نخواهد بد.
سنگ بنای مدیریت و ادبیات علمی آن، تئوریها و نظریههای ارائه شده توسط صاحبنظران این حوزه بوده، که این تئوریها پس از گذراندن دورهی زایش و آزمایش، در ادبیات علمی شناخته و معرفی گردیده و به عنوان مبنای تئوریپردازی، و بعضا به عنوان یک پارادایم علمی مورد کاربرد قرار گرفتهاند. لیکن دستیابی به فهم صحیح و دقیق از یک تئوری مسبوق بر نقد فلسفی آن خواهد بود. - قراملکی، - 1390 چرا که نقد فلسفی یک تئوری به عنوان مهمترین گام در شناخت و در ادامه بهرهمندی از نتایج و کاربرد آن تئوری مطرح میباشد. توجه به مبانی هستیشناسانه، شرایط زمینهای و اقتضایی که تئوری در آن بیان گردیده، سطحی که تئوری به آن تعلق میگیرد، عوامل و زمینههای فرهنگی تئوری و غیره همگی مسبوق بر حصول درکی عمیق و فلسفی از تئوری و ارائهی نقدی صحیح از آن، خواهد بود.
نتایج بررسی در ادبیات موضوع نشان داده که علیرقم تطبّع آثار متعدد در حوزهی علوم سازمان و مدیریت و همچنین آثاری متعدّد که به نقد فلسفی تئوریهای این حوزه پرداخته، همچنان شاهد رویکردی جامع، چندوجهی و استاندارد در نقد فلسفی تئوریهای سازمان و مدیریت نبوده و نمیباشیم. و از اینروی در بسیاری موارد شاهد بروز تحلیلهای اشتباه، سادهانگارانه و سطحی از تئوریها میباشیم، که حتی در مواردی در منابع مختلف صورت متعارض از یکدیگر پیدا نمودهاند. از اینروی به نظر میرسد در راستای تعریف روششناسی صحیح، تعریف رویکردی که بتوان از آن طریق ابعاد مختلف یک تئوری را بررسی نموده و شفافسازی نمود، از اهمیت ویژهای برخوردار خواهد بود. در مقالهی حاضر با ارائهی چارچوبی پیشنهادی و نوین که از جامعیت مناسبی برخوردار بوده و همچنین از جنبهی کاربردی نیز برخوردار میباشد، به تحلیل یکی از تئوریهای پرکاربرد و مشهور در حوزهی ادبیات علوم و سازمان و مدیریت، یعنی تئوری آشوب، به عنوان یک مورد مطالعه پرداختهایم.
مقدمه
درچند دهه اخیر انقلاب عظیمی درعلوم طبیعی بودهایم. این انقلاب درشیوه درک وتبیین پدیدهها؛ به وسیله اندیشمندانی صورت گرفته است که درسالیان گذشته تبیینهای خودرا درقالبهای منظم ومشخص ارائه میدادند. جهان رامجموعهای ازسیستم هایی تصور میکردندکه مطابق باقوانین جبری طبیعت به طریقی مشخص وقابل پیشبینی درحرکت است. ازاین رو معتقد بودندمعلولها به صورت خطی برآیند علل خاصی هستند. اکنون آنها برنقش خلاقانه بی نظمی وآشوب تآکید کرده وجهان رامجموعهای از سیستمهائی میدانند که به شیوههایی خود سازمانده عمل مینمایند وپیامدهای این شیوه زندگی وجود حالات غیر قابل پیشبینی وتصادفی است. اما در این شرایط قوانین جبری طبیعی کماکان حاکمیت دارند و پی برده شده که سیستمها به شیوهای دورانی عمل میکنند که درآن بینظمی منجر به نظم ونظم منجر به بینظمی میشود. امروزه دیگر تصور ساده ازنحوه فعالیت جهان جای خود رابه تصوری پیچیده وپارادوکس گونه داده است. این علم جدید، تئوری پیچیدگی نامیده میشود وجنبهای ازاین علم که توجه همگان را به خود جلب کرده است، تئوری آشوب یا نظم در بینظمی نامیده میشود.
تئوری آشوب
در نیمه دوم قرن بیستم، در حوزه ریاضیات و فیزیک مدرن، روش علمی و تئوری جدید “آشوب” پا به عرصه ظهور گذاشته است - الوانی و دانائی فرد، . - 1381 این نظریه، مرتبط به سیستمهایی است که دینامیک آنها در برابر تغییر مقادیر اولیه، رفتار بسیار حساسی نشان می دهد به طوری که رفتارهای آینده آنها دیگر قابل پیشبینی نمیباشد. هیلز آشوب یا بی نظمی را اینگونه تعریف می کند: بی نظمی و آشوب نوعی نظم در بی نظمی است. بی نظم از آن رو که نتایج آن بی نظمی منظم غیر قابل پیش بینی است و منظم بدان جهت که از نوعی قطعیت برخوردارست. - Hayles, 1990 - اورمن میگوید که آشوب مترادف با تئوریهای پیچیدگی است و به منظور توضیح و تفسیر انواع پدیدههای طبیعی و مصنوعی از قبیل الگوهای جوی، قیمت های سهام ، ضربان قلب و تراکم ترافیک مورد استفاده قرارمیگیرد. - overman, 1996 - تئوری آشوب در حقیقت جریانی است کیفی در سیستمها، و به جای آنکه بدنبال پیشبینیهای عددی پیرامون وضعیت آتی باشد، در پی درک ویژگی کلی رفتار بلند مدت سیستم ها است. از اینروی کلمه آشوب بعضی اوقات، متضاد با نظام هستی، تعبیر می شود . نظامی که معنای ضمنی "نظم" را درخود داردیکی از تعاریف مهم و مورد توافق اکثریت نظریه پردازان در مورد تئوری آشوب " مطالعه سیستم های پویای غیر خطی و پیچیده " میباشد. بر اساس این تعریف ، این تئوری ، حرکت پیچیده و پویاییهای سیستمهای هوشمند و خبره را بیان مینماید و از این روی تئوری آشوب ، تئوری سیستم های غیر خطی نامیده شده است. - Kauffman, 1991 -
ویژگیهای تئوری آشوب
از 4 ویژگی عمده تئوری آشوب که در منابع مختلف مورد اشاره و توجه قرار گرفته عبارت است از: اثر پروانهایٌ، خودسازماندهیٍ یا سازگاری پویا، خودماناییَ یا خاصیت هولوگرافی و جاذبههای غریبُ. این چهار ویژگی در ادامه و به اختصار مورد اشاره قرار خواهند گرفت:
1 اثر پروانهای: ادوارد لورنز استاد هواشناسی دانشگاه امسیآیِ در سال 1973، نتایج محاسبات دستگاه معادلات دیفرانسیل متشکل از سه معادله دیفرانسیل غیرخطی و معین مربوط به جابهجایی حرارتی جو را منتشر و ملاحظه کرد که در محدوده معینی از عوامل معادلات، بدون مدخلیت عناصر تصادفی یا ورود اغتشاش خارجی نوع نوسانات نامنظم در پاسخ به سیستم بروز داده میشود. وی در ادامه تحقیقات خود با شگفتی به این نتیجه رسید که یک تغییر جزئی در شرایط اولیه معادلات پیشبینی کننده وضع جوی منجر به نوسانات در پاسخ سیستم و تغییرات شدید در نتایج حاصل از آنها میگردد. لورنز، این خاصیت را اثر پروانهای نام نهاد، به این معنا که یک تغییر جزئی در شرایط اولیه میتواند به نتایج وسیع و پیشبینی نشده در سیستم منجر گردد که این مسأله، سنگبنای تئوری آشوب است - . - Lorenz, 1993 زیرا، در نظریه آشوب یا بینظمی اعتقاد بر آن است که در تمامی پدیدهها، نقاطی وجود دارند که تغییر