بخشی از مقاله

معماری یونان در دوره ی کلاسیک
معماری دوره کلاسيک: اين عصر دوران ثبات و شکوفائی تمدن و هنر يونان است. قرن پنجم
و چهارم را بايد بهترين ايام تحول و تکامل معماری يونان به شمار آورد. اين دوره با
عظمت، پس از پيروزيهای درخشانی آغاز، و با اقدامات کشور گشايانه ی اسکندر مقدونی
پايان پذيرفت. اين فصل از حيات يونان نتيجه و مولود دوران باستانی و مقدمه دوران


هلنيستی بوده است. دوران کهن با آن که دوران کار و ابتکار محسوب می شد، ولی آثار
جوانی و ناآزمودگی از آن هويدا بود و در دوران هلنی که از لحاظ انتشار تمدن در دنيا
اهميت شايانی يافت. علائم پيری و مهجوری در آن به چشم می خورد. در صورتی که در
فاصله ميان اين دو دوره يعنی در دوره يونان کلاسيک جز موازنه . اعتدال و هماهنگی
چيزی ديده نمی شود.


هنر دوره کلاسيک که چکيده تاثيرات اجتماعی و مذهبی يک ملت است در نهايت کمال و
پختگی عرضه شده در هنرهای باستانی جای ويژه ای را به خود اختصاص داده است.
يونانيان موفقيت و پيروزيهای خود را در جنگها مرهون خدايآن می دانستند و همين مسئله
درهنر و معماری سرزمين شان کاملاً محسوس است.


در عصر کلاسيک با اينکه پس از جنگلهای ايران و يونان فترتی در هنرها حاصل شده بود
اما با عبور از مرحله گذرا يونانيان در جوانب مختلف هنر به ويژه در معماری و پيکر
تراشی فعاليتهای چشمگيری را آغاز کردند. هنرمندان اين عصر پديد آورندگان آثاری شدند
که نه پيش از آن و نه در عصر هلنی به آن دست يافته بودند. مرکز فعاليتهای هنری اين
دوره در شهر آتن بوده است . آتنيها که گرد آوری تکه سنگهای پراکنده آکروپليس آتن را


پس از ويرانی شهر در سال 480 ق . م کسر شاءن خود می دانستند ، به رهبری پريکلس نيرو
و استقلال جديدشان را با باز سازی کامل آکروپليس که در واقع يکی از بزرگترين پروژه
های ساختمانی جهان باستان تا پيش از روزگار روميان بود، به جهانيان نشان دادند
پلوتارک يکی از مورخين يونانی در 500 سال پس از باز سازی آکروپليس می نويسد:


«کارهای پرويکلس مخصوصاً از اين لحاظ ستودنی اند که شتابان ساخته شده اند، برای
آنکه قدرتهای جديد دوام بياورند زيرا هر کار خاصی که او انجام مي داد بی رنگ حتی در
آن زمان که تازگی داشته عنوان کاری باستانی شناخته می شد و دليلش زيبايی و ظرافت آن
کار بود و با اين حال کار مزبور از لحاظ نيرو و تازگيش، امروز نيز چنين است. که
گوئی تازه انجام شده است. در آن کارها گونه ای شکفتگی و تازگی وجود دارد که غبار
گذشت زمان را از چهره شان می زدايد.»
پيکر تراشی: در دوره ی کلاسيک به ويژه در قرن پنجم در پيکر سازی سه شيوه و سبک هنری
پديدار شد:
الف) شيوه هنر جدی (480 - 490 ق م)
ب) شيوه ی هنری تکامل يافته (430 - 460 ق م)
ج) شيوه ی هنری فوق العاده (400 - 430 ق م)
از دست آوردهای هنر پيکر سازی اين دوره می توان از متوپهای حجاری شده و پر تحرک
معبد زئوس در المپيا و معبد پارتنون در آتن و بناهای يادبود «گول باشی» در ترکيه
امروز ياد کرد. به همين دليل است که عصر کلاسيک را دوره پيکر سازی و معماری دانسته
اند. هر چند که تمامی اين پيشرفتهای چشمگير بی تاثير از مسائل سياسی، اجتماعی ،
اقتصادی و مذهبی جامعه يونان نبوده است. نقش مذهب و رابطه آن با هنر در اين دوره
تضعيف می گردد و آثار دنيوی در مقابل آثار مذهبی افزايش می يابد. اما مذهب به حياتش
ادامه می دهد. هر چند که هنر ديگر خدمتگزارش نيست.


معماری: معماری دوره کلاسيک به رهبری و پشتيبانی فيدياس معمار و پيکر تراشی که در
دولت يونان مقام وزير هنر را داشت، به اوج و رونق خود رسيد . با اينکه درباره
معماری اين دوره نوشته ها بسيار است، ولی بايد به چند بنای مهم اشاره کرد. شهر
آکروپل يا ارگ آتن که بر روی تپه ای ساخته شده از اقدامات بزرگ معماری اين معماری
است.


معبد «پارتنون» به سرپرستی «فيدياس» و دو معمار ديگر معبد الهه «آتنا» و معبد
«ارختئوم» و چند بنای ديگر هم بر بلندای آکروپل ساخته شده اند.
معماری اين دوره از جنبه های فنی پيشرفتهای شايانی کرد. سنگهای مورد استفاده
ديوارها به طور کامل تراش خورده و با بستهای فلزی با دقت بسيار نسبت به دوره کهن در
کنار هم قرار گرفتند نصب سفالهای بامپوش نيز بر همين منوال پيشرفت نمود. ساختمان
معابد دارای پلان سه بخشی بود که مشتمل بود بر 1 رواق ورودی (پيشخان) 2 - تالار
(اتاق) قرار گاه پيکره الهه 3 - پستو برای نگهداری نذورات.


پلان اصلی بناها چهار گوش بود، به جز چند پرستشگاه که با نقشه مدور ايجاد شده و دور
ستونی بودند که بهترين نمونه اين گونه بناها معبد «تولوس» است که در شهر دلفی قرار
دارد.
به جز معابد و ساختمانهای رسمی در اين دوره شهر سازی نيز پيشرفت نمود و انواع
بناهای عمومی مانند : تالارهای اجتماعات به شکل آمفی تئاتر گذرگاههای سر پوشيده و
ستونهای يادبود در خيابانها ، ورزشگاه و باشگاههای پرورش اندام پهلوانان ، ميدانهای
دو و اسب سواری با رديف جايگاه های پلکانی برای تماشاگران که اين گونه آمفی
تئاترهای سر گشاده بر شيب تپه و گرداگرد ميدان ورزش ساخته می شد.


آکروپليس: يکی از مجموعه بناهای باشکوه يونان در عصر کلاسيک آکروپليس در شهر
آتن است. اين مجموعه به رهبری «پريکلس» در اواخر قرن پنجم ق م يعنی هنگامی که آتن
به دوره قدرت رسيده بود احيا گرديد بزرگترين کاری بود که در تاريخ معماری يونان پديد
آمد و موجب آن شد که عاليترين يادگاری از دوران اعتلای هنر بر جای بماند.

همه
بناهای آکروپليس، هنر معماری دوره ی کلاسيک يونان را در آن هنگام که به کمال رشد
خود رسيد بود به منصه ی ظهور رسانده است . اين مجموعه شامل بناهای : معبد پارتنون؛
دروازه «پروپالايا»، معبد ارختئوم، معبد آرتميس، معبد الهه ی پيروزی «نيکه» ،
نگارخانه «کالکوئيکی» محل پيکره ی «آتناپروماخوس» ، محل معبد قديمی آتنا، و چند
بنای کوچک است.

معبد پارتنون: مهمترين بنای مجموعه آکروپليس معبد پارتنون است. اين بنا درعصر
کلاسيک ساخته شده است. و برای الهه آتنا (خدای پيروزی) که به افتخار او «آتن» هم از
او نام گرفته ايجاد شده است. بنا بر روی بلندترين نقطه تپه آکروپليس و مشرف بر
سراسر شهر آتن و نواحی اطراف آن بنا شده است. سنگ مرمر سفيد مصالح عمده ی بناست.
ساختمان به شيوه ی دوريک ساخته شده است.
معمارانی چون «کاليمراتيس» و «ايکتينوس» در ساختمان آن نقش اصلی را داشته اند. و
در فاصله سالهای 432 - 448 ق م ساخته شده است. بنا دور ستونی است در ايوان جنوبی
معبد پارتنون بر خلاف پرستشگاههای ديگر، به جای شش ستون از هشت ستون (سبک
هشت ستونی)


و برای طول آن هفده ستون در نظر گرفته شده است. طول و عرض آن 31 * 70 متر و
ارتفاع آن
72/13متر که ارتفاع هر ستون 43/10 متر است يادآوری اين نکته ضروری است که در
اين بنا دو شيوه دوريک و ايونيک با هم تلفيق شده اند و در ايجاد نقوش برجسته در چهار
گوشيهای تزئينی و سنتوريهای معبد نهايت دقت را به کار برده اند ، اين نقوش دارای
موضوعات مختلفی هستند.
فضای داخلی پارتئون دارای دو بخش جداگانه است. فضای کوچکتر


(اتاق باکره يا پارتئون ) با پلانی تقريباً مربع شکل و فضای بزرگتر (مقصوره) با پلان
مستطيل شکل که مجسمه الهه ی آتنا پارتنوس در آن قرار داشته است که مقصوره ی
مستطيل شکل را به سه راهرو تقسيم کرده اند . رديف ستونهای دوريک در مقصوره به
صورت ستونهای دوتايی بر روی هم قرار گرفته اند و به عنوان ستونهای نگهدارنده سقف


بکار گرفته شده اند در حالی که ستونهای نگهدارنده بخش اتاق باکره به شيوه ايونيک است.
ستونهای دوريک درنمای معبد نهايت تناسبات اين شيوه را داراست. يعنی ارتفاع هر يک از
آنها شش برابر قطر پايه شان است. تعداد خطوط مستقيم بسيار اندک در نمای معبد پراتنون
حائز اهميت و دقت است. ستونهای آن انحنای ملايمی به دورن دارند و فاصله های ميان آنها
يکسان نيست، اين فاصله ها در گوشه های معبد کمتر می شوند.


همچني« ستونهای کناری دارای ضخامت بيشتر هستد. علت اين امر جلوگيری از خطای ديد
است. زيرا ضخامت بيشتر ستونهای کناری از تغيير شکل يافتن آنها در اثر خطای ديد
جلوگيری می کند. شايد دليل اين ضخامت در گوشه ها برای بيان قدرت تحمل آنها در برابر
بار سنگين است و اين کار نه به خاطر عملکرد ساختمانی، بلکه بيشتر برای بيان سمبليک
به کار گرفته شده است.
دروازه ی پروپالايا: بنا مدخل

ورودی آکروپليس است . بنا به قولی ساختن آن پنج
سال طول کشيده است و هيچ گاه تکميل نشده و به وسيله «منسيلکس» معمار ساخته شده و
در طرفين آن کتابخانه و نخستين تالار نقاشی ايجاد شده بوده است.


معبد آتنا (آلهه پيروزی) : در کنار سر در ورودی قرار دارد. اين پرستشگاه نخستين
و کهن ترين نمونه از شيوه ی معماری ايونيک است که توسط يونانيها ساخته شده ، هر چند
که پيش از اين معبد چند نمونه در دلفی و المپيا ساخته شده بودند و ليکن ساخت آنها
توسط جزيره نشينان در دريای اژه بوده است. پس از فتح جزاير توسط آتنی ها بود، که
عناصر معماری شرق يونان به سرزمين اصلی يونان گسترش يافت.

معبد ارختئوم: اين بنا از نظر پلان با تمامی معابد يونانی متفاوت است و به نظر
بسياری از پژوهندگان هنر در ميان ساير آثار معماری يونان شاخص تر است. و بر همين
اساس دارای ويژگيهای خاص است و شايد علت آن هم ناهمواری زمين زير بنای آن و يا
عملکرد چندگانه اين معبد بوده است.


احتمالاً اين ساختمان بر اساس نقشه پيشه بينی شده ساخته نشده است. به نظر می رسد که
در نقشه اصلی قرار بر اين بوده که رواقهای کناری (شمالی و جنوبی) در مرکز ديوارهای
ساده و طولانی معبد اصلی قرار بگيرند تا تزئينات خود را به نمايش گذاشته و از خشکی
اين ديوارها بکاهند.
معبد به شيوه ی ايونيک ساخته شده و رواق جنوبی آن بر روی ستون پيکره ها استوار
است .


اين ستونها از استحکام کافی به عنوان ستون و در عين حال انعطاف لازم برای نشان
دادن اندام انسان برخوردارند. اين ستون پيکره ها با پوشاکهای چين دار شان، طوری
قرار گرفته و ايستاده اند که سنگينی بار ساختمان را بر روی پاهايشان به خوبی القا
می کنند پائی که زير بار نيست از زانو خم شده، برعکس پای ديگر عمودی است نکته جالب
اين است که در اين ستون پيکره ها ، عليرغم تحمل بار يعنی بار بر بودنشان تغيير در
حالت تعادل آنها در غالب اندام انسان پديده نيامده است. بنابراين احتمالاً ستون


پيکره ها، نمادهايی از شش نديمه های الهه بوده اند. ارختئوم در محل قديمی برگزاری
نبرد تن به تن بين «پوسيدون» و آتنا برای مسلط شدن بر شهر آتن ، يعنی موضوع
مجموعه تندسيهای سنتوری غربی پرتنون ساخته شده است.
بر گرفته شده از کتاب: آشنایی با معماری جهان اثر محمد ابراهیم زارعی

معماری اسلامی
ظهور اسلام در آغاز قرن هفتم ميلادی بنياد بسياری از کشورهای کهن و متمدن آن زمان
را دگرگون ساخت و قدرت و نفوذ آن در ترکستان غربی و پنجاب از يک طرف و اسپانيا از
طرف ديگر گسترش يافت. به اين ترتيب با پيدايش تغيرات اساسی در سرزمينهای مذکور,
هنر وتمدن کهن آسيا, شمال افريقا و حتی بخشی از اروپا دگرگون شد
و شالوده هنر های اسلامی که ترکيبی از هنر حکومتهای مغلوب (مانند ساسانيان و حکومت
بيزانس) با فرهنگ اسلامی بود شکل گرفت.


تشکل هنر اسلامی تقريباً, با روی کار آمدن سلسله اموی در سال 41 هجری مصادف بود و
اين امر با انتقال مرکز خلافت از مدينه به دمشق بی ارتباط نبود. تغييرمرکز حکومت,
مسلمانان را مستقيماً با هنربيگانه يعنی هنر ايران و روم آشنا کرد و از همين زمان بود که
هنر دوره بنی اميه, که التقاطی از هنر سرزمينهای همجوار بود, راه تازه ای در پيش گرفت.
در دوره امويان در زمينه احداث بناها ی مذهبی و غير مذهبی فعاليت قابل .


توجهی صورت گرفت؛ از جمله می توان به بناهای قبه الصخره, مسجد جامع دمشق,
قصرالعمره و بالاخره کاخ المشتی اشاره کرد که از شاهکارهای معماری اوايل اسلام به
حساب می آيند. اين بناها تزيينات بسيار زيبايی همچون نقاشی, حجاری, موزاييک و گچبری
دارند.
در 133 هجری قمری با آغاز حکومت عباسيان در عراق ـ پايتخت سابق ساسانيان ـ يک
شيوه هنری کاملاً ايرانی به وجود آمد و هنرهای مختلف اين عصر با الهام از عناصر دوره
ساسانيان شکل تازه ای به خود گرفت.


ايجاد شهر دايره ای شکل بغداد و مسجد سام
هاترا و معماری ساسانی دانست. در همين زمان سلسله های مستقل و ملی مانند
طاهريان, صفاريان, سامانيان در ايران تأسيس گرديد که در آفرينش هنرهای مختلف مانند
سفال سازی, معماری و تزئينات آن درخشش تازه ای يافت؛ به نحوی که در دوره های بعد
هنرمندان از آنها الهام گرفتند.


در نيمه اول قرن پنجم هجری در شرق ايران حکومت جديدی به نام سلجوقيان روی کار آمد
که حدود 150 سال دوام يافت. اين دوره يکی از درخشانترين دوره های ابداع و توسعه
صنايع و هنرهای مختلف اسلامی است. در اين دوره معماری و هنرهای وابسته به آن مانند
آجرکاری و گچبری نيز با الهام ا زمعماری عصر پيش از اسلام به شکوفايی رسيد.
در اوايل قرن هفتم هجری, هجوم مغولان, بسياری از کشورهای اسلامی از جمله ايران را به
ويرانی کشيد, ولی ديری نگذشت که مغولان فرهنگ و سنن ممل مغلوب را پذيرفتند و حتی
حامی هنر و هنرمندان اسلامی شدند.


با تأسيس سلسله ايرانيان به زودی مراکز حکومت آنان مانند تبريز, بغداد, سلطانيه و
اصفهان, محل اجتماع هنرمندان شد و بنا های مذهبی و غير مذهبی متعددی در قسمت های
مختلف ايران با تزينات بسيار برجسته گچبری و آجرکاری بنا شد. در اواسط قرن
هشتم هجری, حمله تيمور بار ديگر شهرها و مراکز اسلامی را به ويرانی کشيد, ولی
دوباره شهرها آباد شد و سمرقند و بخارا پايتخت تيموريان گرديد و با بناهای متعدد


مذهبی و غير مذهبی آراسته شد. در تزينات اين بناها از کاشی کاری معرق, که بهترين
نمونه کاشی کاري است, استفاده شده است. در اوايل قرن دهم هجری صفويان در ايران به
حکومت رسيدند و به ترتيب شهرهای تبريز, قزوين و اصفهان را به پايتختی برگزيدند. در
اين زمان هنرهای مختلف بويژه معماری شکوه و زيبايي خاصی يافت و بنا های مختلف اين
دوره با تزيينات متنوع کاشی کاری ـ که بتدريج جايگزين آجرکاری و گچکاری دوره های


قبل گرديده بود ـ آراسته شد. از قرن چهاردهم هجری به بعد, معماری و تزيينات به
شيوه دوره های قبل ادامه نيافت و تزيينات جديد جايگزين هنر معماری سنتی گرديد.
برخی از محققان نظير پروفسر ويلبر معتقدند که اجرای هر طرح معماری به سه عنصر
اجتماعی بستگی دارد. اول جامعه ای که به آن طرح نيازمند است؛ دوم شخص يا اشخاصی
که از اجرای طرح حمايت می کنندو هزينه مالی آن را متعهد می شوند؛ سوم معمار يا استاد
کارانی که طرح را اجرا می کنند. جذابيت تحقيق و مطالعه معماری ايران در اين است که
دريابيم چگونه اين عوامل سه گانه بر يکديگر تأثير می گذارند و سرانجام به احداث
بنايی منجر می شوند
کاربرد بناها
مطالعه درباره معماری ايران, نشان دهنده چگونگی گسترش آن در طی پانزده قرن گذشته
است. در هر دوره بناهايی با ويژگيهای گوناگون در روستاها, شهرها, جاده های کاروانی,
مناطق کويری, گذرگاههای کوهستانی و شهرهای ساحلی ايجاد گرديده که کاربردهای متفاوت
داشته اند.


اهميت معماری اسلامی وقتی آشکار می شود, که بدانيم در ساخته های اين دوره به کاربرد
مادی و معنوی بناها ـ که از مهمترين ويژگيهای آن است ـ توجه شده است.
برای دريافتن اهميت اين ويژگيها در گسترش معماری شايسته است طبقه بندی بناهای دوره
اسلامی و کاربرد آنها را مشخص کنيم.
بطور کلی بناهای دوره اسلامی را می توان به دو گروه عمده تقسيم کرد:
الف) بناهای مذهبی. شامل مساجد, آرامگاهها, مدارس, حسينيه ها, تکايا, و مصلی ها؛ ب)
بناهای غير مذهبی. شامل پلها, کاخها, کاروانسراها, حمامها, بازارها, قلعه ها و آب
انبارها.
در دو گروه فوق از بناهای دوره اسلامی, مکانی برای عبادت, تجارت و سکونت وجود داشته
است.

 

مساجد
مساجد مهمترين بناهای مذهبی هر شهر و روستا هستند که همواره نقش مهمی در زندگی
مسلمانان داشته اند. اقامه نماز جمعه, مراسم مذهبی, ايراد خطبه ها و تدريس در مساجد
انجام می گرفت؛ زيرا مسجد بهترين مکان برای ابلاغ فرامين حکومت به مردم بود.
کتيبه های باقيمانده بر ديوار بعضی از مساجد(مسجد جامع قزوين و مسجدجامع کاشان)
حاوی وقف مکانهايی برای برای توسعه و تعميرات مساجد از طرف واقف يا حکمران است.


اغلب مساجد در مرکز شهرها, نزديک بازارها و محدوده دارالحکومه ساخته می شدند و اگر
شهری به بيش از يک مسجد نياز داشت, مساجد ديگری از طرف حکومت يا افراد خير
احداث می شد. اهميت مساجد در شهرها به حدی بود که اگر شهری مسجد جامع يا آدينه
نداشت, اهميت شهری هم نداشت. در صدر اسلام مساجد نقشه های ساده ای داشتند, ولی در
طول زمان با طرحهای گوناگون و تزيينات مختلف, نقشه ها پيچيده شدند.
درنقشه مساجد, از قرن چهارم هجری دگرگونيهايی به وجود آمد و بر اساس آن, مساجد
متفاوت در شهرها احداث شد. مهمترين نقشه هايی که در مساجد به کار گرفته شده, شامل
يک ايوانی, دو ايوانی, چهار ايوانی, و ترکيب چهار طاقو ايوان بوده که معماران دوره
اسلامی آنها را از شيوه های معماری عهد اشکانی و ساسانی اقتباس کرده اند. مثلاً
نقشه چهار ايوانی ـ در ساخت بسياری از بناها ـ الهام گرفته از نقشه کاخ آشور, متعلق
به زمان اشکانيان است.


معماران دوره اسلامی مسجد را به شيوه های گوناگون می آراستند. در هر دوره يکی از
عناصر تزيطنی در آراستن مساجد متداول بوده است؛ برای مثال در عهد سلجوقيان
آجرکاری, در عهد ايلخانيان گچبری و در عهد تيموريان و صفويان کاشيکاري رواج بيشتری
داشته است و در مواردی نيز تزيينات آجرکاری, گچبری و کاشيکاری با هم به کار گرفته می شد.

مدارس
در صدر اسلام تدريس علوم مذهبی در مساجد انجام می شد. بتدريج با توسعه علوم اسلامی,
فضای آموزشی از مساجد جدا گشت. در قرن پنجم هجری (همزمان با حکومت سلجوقيان) به
تشويق خواجه نظام الملک, مدارس متعددی در شهرهای معروف اسلامی مانند بغداد, ری,
نيشابور و جرجان ساخته شد. بعدها نقشه چهار ايوانی, که مورد توجه معماران قرار


گرفت, برای فضاهای آموزشی طرحی متعارف شد. در اطراف ايوانها, حجره هايی به صورت يک
يا دو طبقه یرای استفاده و اقامت شبانه روزی دانشجويان و طلاب علوم دينی ساخته شد.
غير از ساعات تدريس, از مدارس به عنوان مسجد نيز استفاده می کردند. مدارس نيز
همانند مساجد با آجرکاری, گچبری و کاشيکاری تزيين می شد(مانند مدارس غياثيه, چهار
باغ و مطهری).


آرامگاهها و زيارتگاهها
به طور کلی آرامگاه به بنايی گفته می شود که يک يا چند شخصيت مذهبی يا سياسی در آن
دفن شده باشد. اين نوع بناها را به دو گروه مقبره های مذهبی(زيارتی) و مقبره های
غير مذهبی می توان تقسيم کرد.
مقبره های مذهبی در بيشتر شهرها و روستاها به امامزاده معروف شده اند و در مقايسه
با ساير بناهای اسلامی(بجز مساجد) از اعتبار ويژه ای برخوردارند. امامزاده ها بيش
از ديگر بناها ی دوره اسلامی مورد احترام و علاقه مسلمانان بويژه شيعيان هستند.


بناهای فوق در طول زمان توسعه يافته و از يک آرامگاه معمولی به مجموعه های بسيار با
شکوهی تبديل شده اند(مانند مجموعه بناهای مشهد, قم, بسطام و شيخ صفی). مقبره ها
اغلب با نقشه های مدور, مربع و هشت ضلعی با شيوه های گوناگون معماری احداث شده
اند(مانند مرقد اسماعيل سامانی در بخارا, گنبد قابوس در دشت گرگان, برج رادکان در
خراسان, برج علاء الدين در ورامين و بنای سلطانيه در زنجان). همانند ساير بناهای


اسلامی مقبره ها نيز با آجرکاری, گچبری, کاشيکاری و آينه کاری تزيين شده اند.
تنها در ايران دوره اسلامی است که ايجاد مقبره ها و زيارتگاهها از چنين سابقه
طولانی و ويژگیهای معماری منحصر به فرد و تزيينات باشکوه برخوردار است. اينگونه
بناها به نامهای برج, گنبد, بقیه و مزار نيز معروف شده اند(مانند برج رادکان, گنبد
قابوس, بقعه شيخ صفی).


حسينيه ها, تکايا و مصلی ها در بسياری از شهرهای اسلامی در مواقع خاصی مانند محرم,
صفر و رمضان مراسم دعا, روضه و سوگواری برگزار می شده است. اين مراسم بيشتر در
مکانهايی معروف به تکيه و حسينيه برقرار بوده است.
به طور کلی تکايا و حسينيه ها مکانهای محصوری بودند که در مسير گذرگاههای اصلی
شهرها قرار داشتند. از اين مکانها بويژه در ايام سوگواری ـ خصوصاً محرم ـ برای
مراسم تعذيه خوانی, پرده خوانی و سينه زنی استفاده می شد. در اين ايام مکان را


سياهپوش کرده, آن را با طوق و نخل و علامت و کتل آذين می کردند. مصلی اغلب در خارج
از شهرها قرار داشت و برای اقامه نماز عيد فطر و قربان از آن استفاده می شد.
اينگونه بناها دارای طرح و نقشه خاصی نبودند و با توجه به مکانهای شهری و عمومی در
گذرگاهها, ميدانها و راسته بازارها ساخته می شدند. همچنين اين مکانها فاقد تزيينات
معماری بودند(مانند امير چخماق يزد, پهنه و ناسار سمنان و گذر حاجی محله کاشان).
پلها


پلها و آب بندها از بناهای غير مذهبی هستند که در ادوار گذشته در مسير جاده های
کاروانی, راهها و روی رودها ايجاد شده اند. مهمترين پلها در مسير جاده های کاروانی
و جاهايی که طغيان آب رودخانه ها غير قابل کنترل بوده, بنا شده اند. از دوران بسيار
کهن, هنگامی که بشر توانست آب را مهار کند و مسير آن را مشخص سازد و از تنه درختان
برای عبور و مرور از عرض رودخانه استفاده کند, کار پل سازی آغاز شده است.


معماران ايرانی در احداث پلها علاوه بر تسهيل امر عبور و مرور, ايجاد اب بندها را
در نظر داشته اند. مشاهده قديمیترين پلها يعنی پل برديده از دوره هخامنشيان در جلگه
مرودشت, بيستون در کرمانشاه از دوره ساسانيان, بند امير در فارس از دوره آل بويه و
پل خواجوی اصفهان, مؤيد اين نکته است که معماران در امر پل سازی علاوه برگذر از
رودخانه به ذخيره کردن آب نيز توجه داشته اند.


ايران در دوره باستان و دوره اسلامی سهم قابل توجهی در توسعه پل سازی ـ از قرن هشتم
ق.م. تاکنون ـ به عهده داشته است. بقايای پلها و سدها نشان دهنده نوع معماری آن
زمان است. ذوق و سليقه معماران ايرانی در تزيين پلها نيز قابل توجه است؛ بعضی از
پلها دارای تزيينات آجرکاری و کاشيکاری است(مانند پل خواجوی اصفهان).
کاخها
احداث کاخها در ايران به گذشته های بسيار دور باز می گردد. مفهوم امروزی کاخ با
مفهوم اين کلمه در گذشته متفاوت است. در گذشته بناهايی منفرد با نوعی معماری برتر
از ديگربناها احداث می گرديد که کاربردهای متعددی داشت؛ مثلاً, ممکن بود زمانی به
عنوان معبد و نيايشگاه و گاه به جای قلعه دفاعی و سرانجام برای سکونت حکمرانان
استفاده شود(چغازنبيل). بتدريج ماهيت اين بناها تغيير يافت و کاخها ياقصرها در


ايران مقر حکومت سلسله های مختلف شد؛ برای مثال در زمان هخامنشی تخت جمشيد, در زمان
اشکانی کاخ آشور, در زمان ساسانی تيسفون و کسری و سروستان را می توان نام برد. در
دوره اسلامی اينگونه بناها بتدريج برای سکونت و امور حکومتی استفاده گرديد.
از صدر اسلام کاخ يا بنای با شکوهی که در مقياس برتر ساخته شده باشد, به جای نمانده
است. شيوه معماری کاخ العمره و کاخ المشتی ـ که در زمان امويان احداث گرديد و
بقايای آن هنوز پابرجاست ـ از شيوه هنری عهد ساسانی اقتباس شده است.
از زمان صفوی احداث کاخها وارد مرحله تازه ای شد و در پایه تختهای سه گانه آنها
(تبريز, قزوين و اصفهان) نمونه های جالب توجهی ساخته است.


کاخهای چهل ستون, هشت بهشت و عالی قاپوی اصفهان, صفی آباد بهشهر, فين کاشان و فرخ
آباد ساری از مهمترين نمونه های شيوه معماری عهد صفويان هستند.
ايجاد کاخها به همين شيوه تا عهد نادرشاه (مانند کاخ خورشيد کلات) و عهد قاجار
(مانند کاخ صاحبقرانيه و شمس العماره) ادامه يافت.
کاخها در ايران نقشه های گوناگونی داشته است: برخی کوشک مانند بوده اند( مانند هشت
بهشت صفی آباد), بعضی نقشه مربع و مستطيل داشته اند و برخی چند ضلعی بوده اند.
مهمترين مسأله در ساختن کاخها, بويژه از عهد صفوی به بعد, تزيين با کاشيکاری,
گچبری, آيينه کاری و سنگ کاری است.


کاروانسراها
ساخت کاروانسرا با توجه به اوضاع اجتماعی, اقتصادی و مذهبی, از روزگاران قديم در
ايران مورد توجه خاص بوده است. به طور کلی کاروانسراها به دو گروه برون شهری و
درون شهری تقسيم می شوند.
توسعه راههای تجارتی و زيارتی باعث شده که در بين جاده های کاروانی در سراسر کشور
کاروانسراهايی برای توقف و استراحت کاروانيان بنا شود. موقعيت جغرافيايی, سياسی و
اقتصادی در ايران از علل ازدياد و گسترش اين بناها بوده است. در ايران به فاصله هر


چهار فرسنگ(26 کيلومتر) کاروانسرايي برای استراحت بنا شده است. زيارت شهرهای
مذهبی مانند قم, مشهد و کربلا باعث شده بود تا کاروانسراهای متعددی در مسير جاده هايي
که به اين شهرها منتهی مي شود, احداث گردد(در مسير خراسان بزرگ, غرب به شرق,
کرمانشاه و مشهد). اين راه ارتباطی مهم از غرب به شهرهای مذهبی نجف و کربلا و از
شرق به حرم حضرت رضا(ع) در مشهد متصل می شده است. همچنين در زمان صفوی
برای رفاه حال زائران,
کاروانسراهايي در اين مسير بنا شده که در حال حاضر بقايای پنجاه کاروانسرا باقی
است.
معماری کاروانسراهای ايران بسيار متنوع است. معماران با توجه به موقعيت اقليمی
سرزمين ايران, کاروانسراهايي با ويژگيهای گوناگون احداث کرده اند. در ساخت
کاروانسراهای برون شهری از نقشه های چهار ايوانی, دو ايوانی, هشت ضلعی, مدور,
کوهستانی و نوع کرانه خليج فارس استفاده شده است. در احداث کاروانسراها مانند مساجد


و مدارس بيشتر از طرح چهار ايوانی استفاده شده و اتاقهايي در اطراف حياط, برای
استفاده مسافران ساخته شده است. برخی از کاروانسراها با شيوه های آجر کاری, گچبری,
و کاشيکاری مزين شده اند(مانند رباط شرف خراسان, کاروانسرای سپنج شاهرود و مهيار
اصفهان).
حمامها
حمامها از ديگر بناهای غير مذهبی ايران است که در شهرها و روستاهای مختلف احداث
شده است. در اديان مختلف آيين شستشو, غسل و تطهير از اهميت ويژه ای برخوردار است.
طبق مدارک موجود توجه به پاکيزگی و طهارت در ايران زمين به دوران قديم حتی پيش از
زرتشت می رسد. بنابراين نياز بشر به محلی برای شستشو و تطهير, موجب احداث حمامها
شده است.
طبق مدارک باستانشناسی از جمله قديميترين حمامها, حمامی در تخت جمشيد از دوره
هخامنشی و حمامی در کاخ آشور متعلق به دوره اشکانيان است.
بعد از ظهور اسلام, پاکيزگی ـ بويژه غسلهای متعدد و وضو برای نمازهای پنجگانه ـ در
زندگی روزمره مسلمانان از اهميت ويژه ای برخوردار شد تا جايي که سخن گوهربار رسول
اکرم(ص)«النظافه من الايمان» شعار هر مسلمان گرديد.


در شهرهای اسلامی حمامها در گذرگاههای اصلی شهر, راسته بازارها و کاخهای حکومتی
طوری ساخته می شد که برای تأمين آب بهداشتی و خروج فاضلاب مشکلی پيش نيايد. شايد
بتوان گفت حمامها پس از مسجد و مدرسه يکی از مهمترين بناهای شهری محسوب می
شدند.
فضای اصلی هر حمام, شامل بينه, ميان در و گرمخانه بود. به اين ترتيب که هر يک از
فضاهای فوق به وسيله راهرو و هشتی از فضای ديگر جدا می شد تا دما و رطوبت هر فضا
نسبت به فضای مجاور تنظيم شود. کف حمامها از سنگ مرمر و ديگر سنگها پوشيده شده
بود, ازاره حمام با سنگ و کاشی تزيين می شد. از جمله تزيينات داخلی حمامها آهکبری به
صورت ساده و رنگی بوده است (مانند حمام گنجعليخان کرمان, کردشت ميانه و خسرو آقا
اصفهان).


قلعه ها
آغاز خانه سازی بشر همواره با انديشه دفاع در برابر دشمنان همراه بوده است و قلعه
ها مظاهر بارز انديشه دفاعی انسان هستند.
به طور کلی قلعه ها به دو گروه عمده تقسيم می شود: قلعه های کوهستانی و قلعه های
دشت. همانطور که در معرفی کاخها گفته شد, از يک بنا ممکن است استفاده های گوناگونی
شود. از قلعه نيز در موقع آرامش و صلح به عنوان کاخ استفاده می شد. با اين توضيح
تخت جمشيد را, با توجه به طراحی آن, می توان يک قلعه دانست. همچنين از تخت سليمان
در تکاب آذربايجان غربی ـ که مکانی مقدس بوده ـ گاهی به عنوان نيايشگاه و زمانی به
عنوان کاخ استفاده می شده است.


بزرگترين و مستحکمترين قلعه هايي که در ايران بنا شده, متعلق به فرقه اسماعيليه
است. اين قلعه ها در بلنديهای رشته کوههای البرز بنا شده اند(مانند الموت, لمبسر,
گردکوه, سارو و امامه).


معماری اينگونه قلعه ها جنبه نظامی و دفاعی داشته و طرح و نقشه آنها ويژگيهای
گوناگونی دارد. قلعه ها در صعب العبورترين بلنديهای کوهستانی بنا می شدند و چون طرح
و نقشه ای از پيش آماده نداشتند, طراح يا معمار حصارها, برجها, اتاقها و وروديها را
با توجه به موقعيت طبيعی صخره ها, احداث می کرد. به اين علت اغلب قلعه های کوهستانی
دارای طرح هندسی مشخص نبودند. مصالح ساختمانی قلعه ها بيشتر قلوه سنگ و آجر, و
ملاط آن ساروج و آهک بود.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید