بخشی از مقاله
مهدي (عج)
مقدمه
گفتم كه روي ماهت از ما چرا نهان است
گفتا تو خود حجابي ورنه رخم عيان است
گفتم كه از كه پرسم جانا نشان كويت
گفتا نشان چه پرسي آن كوي بي نشان است
مرزهاي جغرافيايي در هم ريزد ، دنيا رنگهاي ديگر گيرد ، مصلح گل جهان ، حامي مستضعفان ، بنيانگذار حكومت واحد جهاني ، حضرت حجه بن الحسن المهدي (عج) ظهور كرده ، كاخهاي ظلم و استبداد را بر سر ستمگران فرو ريزد و شالوده حكومت واحد جهاني را بر اساس عدالت و آزادي استوار سازد . بر فراز كره خاكي ديگر ستمي روي ندهد و در زير آسمان نيلي از تبعيض و بي عدالتي نشاني نماند .فساد و تباهي از جهان رخت بربندد و معيارهاي برجسته انساني ، ارزش واقعي خود را بازيابد .
و اينك يكهزارو يكصد و پنجاه سال است كه دست نيرومند الهي در آستين « غيبت » فرو رفته ، تا روزي پس از سپري شدن دوران غيبت ، ظهور كرده ، آفتاب عدالت را بر كوي و برزني بتاباند و بر جنايتها و خيانتهاي انسانها خاتمه دهد .
نام و ياد مهدي (عج) « مصلح كل » همواره آرام بخش جان هاي فرسوده و دل هاي سوخته بوده است . دير زماني است كه همه ي مظلومان و مغضوبان تاريخ زخم هاي آشكار و پنهان خويش را با نام او و اميد ديدارش التيام مي بخشند .خون هاي به ناحق ريخته شهيدان ، قطره اشك هاي چشم يتيمان ، همه و همه ، آمدنش را فرياد مي كشند و گويي هر چه زمان مي گذرد ، همين آرام بخش قدومش بيشتر گوشمان را نوازش مي دهد .
ولي افسوس كه هنوز از انظار پنهان است و شايد ديدگان ما لياقت ندارند تا جمال بي مثالش را نظاره كنند . اما بايد دانست كه اين اميد و انتظار براي عاشقان ديدارش به مانند اكسيري شفابخش است كه دردهاي آن را التيام مي بخشد و راه را براي ظهور آن عزيز هموارتر مي كند .كه پيامبر اسلام در اين باره مي فرمايند :
« افضل اعمال امتم انتظار فرج است . »
بخش اول
سيري بر زندگي حضرت مهدي (عج)
پدرش امام حسن عسگري (ع) است ، مادرش نرجس ، سيده كنيزان و بهترين ايشان است . تولدش نيز به سال 255 يا 256 هجري قمري ، در فجر نيمه ماه شعبان در شهر سامرا در خانه امام حسن عسگري (ع) واقع شده است . نام آن حضرت محمد ، همنام و هم كنيه با پيامبر اكرم (ص) و ملقب به امام عصر و صاحب الزمان است ، كه آخرين خليفه خدا در زمين ، قائم به شمشير ، خاتم خلفا و اوصياي پيامبر بزرگ اسلام (ص) است .
دوران تربيت حضرت مهدي (عج)
تا سال دويست و شصت كه پنج سال يا چهار سال و كسري از سن شريفش گذشته در كفالت و تربيت پدر بزرگوارش حضرت امام حسن عسكري (ع) و بروح القدس سپرده شده بود و در اين مدت مخفي از همه ميزيست مگر بعضي از خواص شيعه و موالياني كه از ولادتش مطلع بودند و يا او را در ايام كودكي مشاهده كرده بودند.
ويژگيهاي امام عصر (عج)
مهدي منتظر ، صاحب الامر ، بقيه الله همنام و هم كنيه خاتم الانبيا (ص) است ، فرزند امام حسن عسكري(ع) و حضرت نرجس خاتون (ع) ، دوازدهمين جانشين پيامبر اسلام (ص) از ائمه معصوم عترت پاك رسول الله (ص) و اكنون تنها نماينده حضرت حق و مظهر رحمت او در روي زمين ، و تنها مايه اميد منتظرين در تاريكيهاي ظلمت و جور است . آن حضرت در سال 255 ه.ق در شهر سامرا متولد گرديد و هنگام وفات پدر و تصدي مقام ولايت پنج ساله بود و مصداق آيهي شريفهي ( و آتيناه الحكم صبيا ) قرار گرفت و از ديد عامهي مردم پنهان بود و به مدت 75 سال ارتباط مردم با وي به وسيلهي نمايندگان خاص آن حضرت ابوعمرو ، عثمان بن سعيد ، ابو جعفر محمد بن عثمان و حسين بن روح برقرار بود و اينك ويژگي هاي امام زمان (عج) را از زبان مبارك جد بزرگوارش خاتم الانبيا (ص) بيان ميكنيم ؛ پيامبر اسلام (ص) به سلمان فرمود: « نام او نام من است ، و خوي او خوي من است ، كنيه او اباعبدالله است ، پرچم من در دست اوست ، او زمين را پس از آنكه پر از ظلم و جور شده ، پر از عدل و داد ميكند ، ساكنان زمين و آسمان از او خشنودند ، مردگان آرزوي زنده شدن دارند تا در حكومت او زندگي نمايند ، كاخهاي گمراهي را در هم ميشكند و حجابها را از دلها برميدارد ، به داد مظلومان ميرسد ، به خانه كعبه رو ميكند و ميگويد : « من بقيه ( ذخيره ) خداوند و حجت و خليفه او بر شما هستم .»
ياران مخصوص او به شماره اصحاب بدر و شماره ياران طالوت يعني 313 نفر همگي جوان و شجاع ، گويي شيراني هستند كه از بيشه زار بيرون آمده اند ، دلهاي آهنيني دارند ، معتقد به يكتايي خدايند و شب همچون شخص بچه مرده ناله ميكنند ، و شب و روز به عبادت مشغولند ، دلهاي آنها نسبت به همديگر مهربان و متفق است ، اگر در جهان ، يك روز هم باقي بماند ، حتما ظهور خواهد كرد ، او قاتل دجال و حامي دين من است ، از آسمان منادي حق ، او را با نام ( قائم ) بخواند كه صداي او را همه مردم جهان از شرق و غرب بشنوند ... قطعهي ابري بالاي سر امام حركت ميكند جبرئيل فرياد ميزند اين مهدي خليفه خداست ، آن امامي كه در انتظارش بوديد همين است از او پيروي كنيد . »
خصلتهاي معنوي حضرت مهدي (عج)
محدثان ، كمال معنوي و ولايت امام را در سن كودكي ، به سرگذشت عيسي مسيح و يحيي زكريا (ع) همانند دانسته و در توصيف امام گفته اند : چهرهاش گندمگون ، ابروانش پيوسته ، چشمانش سياه و جذاب ، شانه هايش وسيع ، دندان هايش گشاده ، بيني اش كشيده و زيبا ، گونه هايش كم گوشت و اندكي متمايل به زردي است - كه از بيداري شب عارض شده – بر گونه راستش خالي مشكين است عضلاتش محكم ، هيئتش خوش منظر و رباينده ودر ميان شانه اش ، اثري چون اثر نبوت است . او شبيه ترين مردمان به حضرت محمد (ص) است .
او شاهدي بزرگ بر پايان تمامي ستم ها و بي عدالتي ها و جهالت ها و ناروايي ها است و به همه آنچه كه مايه انحطاط و درد و رنج محرومان عالم است، پايان ميبخشد .
آن آخرين قهرمان بني نوع انسان و طلايه دار تحقق ارزش هاي متعالي در نظام ارزشي اسلام و ايده آل آينده بشريت ، داراي علم آدم (ع) ، طول عمر نوح (ع) ، توحيد و تسليم ابراهيم (ع) صبر ايوب (ع) ، قضاوت و داوري هاي داوود (ع) ، حشمت و بزرگواري سليمان (ع) ، صداقت و مبارزه موسي (ع) ، زهد و پارسايي عيسي (ع) است و صاحب دعوت الهي و تكليف و تعهد رسالت جهاني حضرت محمد مصطفي (ص) و برخوردار از قدرت وصولت و توان علي مرتضي (ع) است .
داراي عصمت و پاكي مادرش فاطمه زهرا (ع) ، شكيبايي و بردباري امام مجتبي (ع) ، شجاعت سيد مظلومان حسين (ع) ، عبوديت و پرستندگي و لطافت روحي زين العابدين (ع) ، پسنديدگي و شايستگي امام محمد باقر (ع) ، وارث انديشه هاي عظيم و عميق و بينش ژرف امام صادق (ع) ، و داراي آگاهي هاي بي كران مقاومترين اسوه عصمت الهي و مبارزترين مدافع محرومان ، عالم و آگاه و داناي آل محمد ، امام موسي كاظم (ع) است .
داراي حجت و روشنگري استوار حضرت رضا (ع) ، سخاوت و بخشندگي امام جواد (ع) ، نقاوت و طهارت و قداست امام هادي (ع) و هيبت و شكوه و عظمت امام عسكري (ع) است .
خلاصه اينكه تجلي گاه حكمت و وحي الهي و مظهر غيبت خدا ، امام معصوم و غايب ، مجراي فيض باري تعالي ، كلمة الله ، حجت الله و خلف صالح رسول اكرم اسلام (ص) و مصلح انسان ، حضرت قائم منتظر مهدي (عج) و به قول حضرت امام خميني (ره) عصر انسان كامل و عصارهي همه موجودات است . به قول قرآن كريم : « ان الله اصطفاه عليكم و زاده بسطه في العلم و الجسم » .
برگزيدگي از سوي خداوند و گستردگي علمي و فكري و درك درست و شناخت صحيح امور اجتماعي و حوادث سياسي الهي نظام محمدي و نيز برخورداري از قدرت و توان خدايي براي اجراي عدالت و قسط و زيبايي قامت و موزوني اندام و شايستگي جسماني براي اجراي فرمان خدا و رياست حكومت اسلامي در تمامي ابعادش ، از امتيازات اختصاصي آن حضرت است .
بخش دوم
غيبت
پس از هجوم ماموران خلافت عباسي ، به خانه امام حسن عسگري (ع) و جستجوي فرزند و جانشين آن امام ، روشن گشت كه خطري كه جان امام آينده را تهديد مي كند ، خطري بس سهمگين است . اين هجوم و پيگيري ، در پيدا كردن مهدي ، ايجاب مي كرد تا براي نگهداري جان باقيمانده سلسله امامت ، و سلاسه نبوت ، و مصلح بزرگ بشريت ، اقدامي بس جدي به عمل آيد . در امر غيبت امام دوازدهم و علل آن مسائل بسياري وجود دارد . يكي از علتهاي ظاهري و ملموس آن ، همين چگونگي و پيشامد بود ، كه از سوي دشمنان پديدار گشت ، و باعث امر عظيم ” غيبت “ شد . و بدين ترتيب زمينه ناپديدي امام از نظرها فراهم آمد . و دوازدهمين هادي ، به فرمان الهي ، و به قدرت و حكمت خدايي ، از نظرها پنهان گرديد .
فلسفه غيبت
حضرت داراي دو غيبت است : يكي غيبت صغري كه مدت آن – در صورتي كه دورهي زندگي ايشان در زمان پدرش را نيز در نظر بگيريم – 75 سال بوده است ،و ديگري غيبت كبراي آن حضرت ، كه از 329 هجري آغاز شده و تا به حال ادامه دارد.
نكته قابل توجه اينكه ، در هيچ يك از اين دو برهه از غيبت ، رابطهي امام با مردم به طور كلي منقطع نبوده است و نخواهد بود . اكنون ، به برخي از حكمتها و علتهايي كه براي غيبت امام مهدي (عج) در معارف ديني ما ذكر شده است ، اشاره ميكنيم .
1) يكي از اسماي حسناي خداي تعالي ، حكيم است و بيش از هشتاد بار در قرآن مجيد خدا را با آن ميخوانيم .
چون خداي تعالي حكيم است و كار بي هدف انجام نمي دهد ، بنابراين ، تمام حوادثي كه به امر و فرمان او صادر ميشود ، براي هدف و مقصدي است ، اگر چه مقصد و هدف از آن ، فعل است نه فاعل .
در معارف ديني ما و همچنين در فلسفه الهي ، بين هدف فعل و هدف فاعل ، تفاوت بسياري وجود دارد ، بدين معنا كه خداوند مقصد و هدف ندارد ، چون غني محض و كمال مطلق است ؛ و نه تنها نقص به ساحت قدس او راه ندارد ، بلكه كمال ناقص نيز براي او قابل تصور نيست .
لكن فعل خداوند ، يعني كارهايي كه انجام مي دهد ، براي هدف و مقصدي است كه از آن فعل است . به تعبيري روشن تر ، در اينجا دو مطلب وجود دارد :
الف) خداوند هدف ندارد ، چون لغني عن العالمين است .
ب) اقتضاي حكمت او اين است كه هر كاري را انجام ميدهد ، هدف دار است و خداوند حكيم ، به اقتضاي حكمت عالمانهاش ، هر پديدهاي را كه حيات و زندگي عنايت كرده ، براي هدفي بوده است و آن پديده را به سوي مقصد و هدفش هدايت ميكند .
در حوزهي اوامر و نواهي نيز ، تمامي فرمان هاي الهي و باز داشتن هاي او بر اساس حكمت و مصلحت است ، كه مصلحت ها متوجه بندگان اوست ؛ خواه اين حكمت ها و مصلحت ها را بشناسيم يا نشناسيم . چون حكيم است ، بنابراين ، تمامي كارهاي او داراي مصلحت بوده و حكيمانه است .
مسئله غيبت امام مهدي (عج) كه از مسائل بسيار مهم و پيچيده در ميان زندگي انبيا و اولياي الهي است ، به لحاظ همان مصالحي است كه مربوط به خود آن حضرت و پيروان ايشان است ..
و از مسائلي كه بسياري از ابعاد آن براي ما روشن نيست و سري از اسرار اين عالم است ، مسئلهي غيبت است ، و اين رازي است بين خداي حكيم و ولي الله اعظم ، كه مظهر تام وتمام اسم اعظم و قلبش تجليگاه حكمت پروردگار عليم و حكيم است : حافظ ، اسرار الهي كس نميداند ، خموش . و اين خموشي ، نوعي تسليم و اوج ايمان و قبول است در برابر سنت حكيمانهي خداي حكيم .
2) حفظ جان آن حضرت ، تا سلسلهي امامان باقي ميماند و در شرايط مناسب براي تحقق وعدهي الهي به پا خيزد .
اگر حادثهي غيبت رخ نميداد ، بر اساس پيشگويي ها و بشارت هاي پيامبر اكرم (ص) و امامان شيعه (ع) كه فرموده بودند : امام مهدي (عج) قيام خواهد كرد و بساط جور و بيداد را برميچيند و سردمداران شرك و كفر و نفاق را بر خاك ذلت مينشاند ، طاغوت هاي زمان ، آن بزرگوار را به شهادت ميرساندند و وعدهي پروردگار متعال جامهي عمل نميپوشيد ، پيامبر اكرم (ص) فرمود :
فرزندم مهدي ناگزير از غيبت است ( سنتي است كه به طور قطع بر زندگي او جاري است ) . پرسيدند : براي چه ؟ فرمود : از ترس كشته شدن .
3) آزمايش نيروهاي مؤمن و خالص كردن ياوران آن حضرت .
يكي از سنتهاي خدايي جاري در زندگي انسانها از زمان بعثت پيامبران – كه غير قابل تحويل و تبديل است – سنت امتحان و آزمايش است .
امام مهدي (عج) به همراه ياوران خود بايد نظام هاي پست حاكم را واژگون كنند و زنجيرهاي اسارت را از دست و پاي ملت ها بردارند و روشن است كه ياران و پيروان آن حضرت نيازمند چنين آزمايش بزرگ ( تحمل غيبت و انجام وظايف مسلماني در اين برهه ) هستند ، تا بسان پولاد آبديده شوند و از ناپاكان ، متمايز گردند .
4) آمادگي روحي و فكري مؤمنان براي پذيرش برنامه هاي آن حضرت و تبعيت آگاهانه از دستورهاي آن بزرگوار .
طبيعي است كه اين پذيرش ، نيازمند زمينهي لازم ، يعني بلوغ انسانها است ؛ و احساس نياز شديد به ارزش هاي معنوي ، يكي از جلوه هاي بلوغ فكري و عقلي آدمي است و امام مهدي (عج) براي برطرف كردن چنين نيازي قيام خواهد كرد : اذا قام قائمنا وضع الله يده علي رؤس العباد فجمع به عقولهم و كملت به احلامهم .
آري ، خداي متعال لطف و رحمت خود را بر بندگانش جاري ساخته و در پرتو اين عنايت است كه ذهن هاي كمال يافته ، براي پذيرش آن حضرت آماده ميشوند و دلها در برابر حشمت و عظمت او تسليم ميگردند .
5) آمادگي خود حضرت براي تكليفي بزرگ ، رسالتي عظيم كه دست تقدير الهي بر عهده او نهاده است يملا الارض قسطا و عدلا كما ملئت ظلما و جورا .
علي (ع) اصلي ترين و اصيل ترين هدف قيام آخرين وصي خاتم الانبيا (ص) را در كلام خود به عنوان ملحمهاي از ملحمههاي بزرگ ( كشتاري از كشتارهاي بزرگ ) به گونهاي جامع و گويا به صورت دو برنامه مهم در عرصهي جهاني و اسلامي مطرح ميكند :
1-پس از دوراني كه هدايت وحي تابع هوسهاي اين و آن بوده است ، او هوسها را تابع هدايت وحي – در عرصهي جهاني – ميكند .
2-در حالي كه به نام تفسير ، نظريههاي گوناگون بر قرآن تحميل شده ، انديشهها را – در عرصهي اسلامي – تابع قرآن ميكند .
طبيعي است كه درگيري در چنين معركهاي كه از يكسو پاكسازي عرصهي زمين از جور و بيداد هوسبازان و شهوت رانان بيدادگر و حكومت هاي مبتني بر هوسها وتمايلات حيواني است ، و از سوي ديگر ، رهايي قران از اسارت انديشه ها و آراي سراسر خطاي عالمان سست عنصر دنيا طلب ، كه كاري است بس بزرگ و بي نظير .
تحقق نظام مبتني بر هدايت پيامبران و كرامت انسانها و هدايت آرا و انديشه ها در مقام تبيين و تفسير كتاب الهي به سرچشمه هاي علوم آل محمد (ص) كه زندگي دانش و مرگ جهل و بي خبر ي اند : هم عيش العلم و صوت الجهل ، نيازمند شرايط و زمينه هايي است كه مهمترين آنها آمادگي كامل آن حضرت است .
به همين دليل ، در معارف ديني ما يكي از فلسفه هاي غيبت و مستو ري او از خلق ،تكامل معنوي آن بزرگوار است .اگر چه وجو د بركت خيزش مظهر تام و تمام اسم اعظم خدا ،بلكه خود او اسم اعظم و اعظم آيات الهي است و قلب نوراني اش ، مركز اتصال غيب و شهود است ،ليكن بنا بر اصل قراني :
قل رب زذني علما به طور مستمر او در دست تربيت و تعليم جلال و جمال حق ،رو به سوي تعالي براي دريافت فيض گسترده خداوند دارد و در حال تكامل است و با حضور همه جانبه خود در زندگي انسانها، بويژه مؤمنان، به هدايت باطني نيتها و اعمال بندگان خدا مشغول است و سلوك الهي او ، كه رمز بقاي ليله القدر است ، براي آمادگي تمام عيار آن غايب از نظر و حاضر در جهان است .
دوران غيبت صغري
پس از انتقال امامت بآنحضرت و خواندن نماز بر جنازه پدر بزرگوارش در اثر تعقيب معتمد عباسي براي دستگير كردن وي ، غيبت فرموده حتي بر خواص هم رسما ظاهر نميشد .
غايب شدن امام دوازدهم از نظرها ، به دو مرحله تقسيم گشت : مرحله كوتاه مدت ( غيبت صغري ) ، و مرحله دراز مدت ( غيبت كبري ) . غيبت اول ، از دو جهت محدود بود : از جهت زماني و از جهت شعاعي . از نظر زماني ، بيش از 70 سال به طول نينجاميد ، و از اين رو غيبت صغري
ناميده گشت .
از نظر شعاعي نيز ، اين غيبت ، غيبتي همه جانبه نبود ، و شعاع و دامنه آن محدود بود . يعني در طول مدت 70 ساله اين غيبت ، اگر چه امام از نظرها پنهان بود ، ليكن اين غيبت و پنهاني ، نسبت به همه كس نبود ، بلكه كساني بودند كه به صورتي با امام در تماس بودند . و اينان نايبان خاص امام بودند ، كارهاي مردم را ميگذرانيدند ، نامهها و سؤالات مردم را به نزد امام ميبردند - يا ميفرستادند – و پاسخ امام را به مردم ميرساندند . و گاهي گروهي از مردم ، به وسيلهي آن نايبان خاص - كه ذكرشان ميآيد – به ديدار امام دوازدهم بار مييافتند . اين بود كه در اين مدت ، امام ، هم غايب بود و هم غايب نبود .
نواب چهارگانه
نائب اول : ابو عمرو عثمان بن سعيد العمري الاسدي ، وي براي سه امام نيابت كرده حضرت امام علي النقي (ع) –حضرت امام حسن عسكري(ع) و حضرت مهدي (ع) . نيابت او براي حضرت مهدي(ع) از سال 260 هجري قمري تا سال 280 هجري قمري بود . (يعني 20 سال تمام ) .
نائب دوم : فرزنداو محمد بن عثمان العمري بعد از وفات پدرش به نيابت از حضرت مهدي (ع) انتخاب شد از سال 280 هجري تا سال 305 هجري قمري – يعني 25 سال تمام – و او نيز از حضرت امام حسن عسكري (ع) نيابت كرده است .
نائب سوم : ابوالقاسم حسين ابن روح نوبختي پس از وفات محمد بن عثمان به نيابت منصوب شد . از سال 305 هجري تا سال 326 هجري قمري ( يعني 21 سال تمام )
نائب چهارم : ابوالحسن علي ابن محمد سمري از سال 326 هجري بعد از وفات حسين ابن روح به نيابت تعيين شد و تا سال 329 هجري قمري كه در نيمه شعبان وفات كرد نائب آن حضرت بود . – يعني 3 سال تمام – محل نيابت اين چهار نفر در بغداد بود و بعد از وفات در بغداد مدفون گشته و مزارشان معروف است .
و عمر حضرت مهدي (ع) در پايان غيبت صغري و ابتداي غيبت كبري 74 سال بود .
دوران غيبت كبري
شش روز پيش از وفات سمري توقيع شريف كه بر دستش جاري شد حاكي از آن بود كه وفات تو نزديك شده ديگر به كسي وصيت مكن و كسي را به نيابت تعيين مكن كه غيبت كبراي تامه واقع گرديد و ظهور نخواهد بود مگر بعد از مدت طولاني و قساوت دلها و پر شدن زمين از جور و ظلم و هر كس ادعاي مشاهده كند ( يعني ظهور رسمي كه بعد از آن غيبتي نيست پيش از سفياني و صيحه آسماني ) او دروغگو و افترا زننده است . سپس حضرت مهدي (عج) فرمود: و اما الحوادث الواقعه فارجعوا فيها الي رواه احاديثنا فانهم حجتي عليكم و انا حجه الله .يعني : حوادث و اموري كه بر شما ( شيعيان ) رخ مي دهد و ( نيازي به مرجع ) پيدا مي كند مراجعه نمائيد به راويان احاديث ما ، زيرا كه اينان حجت منند بر شما ( يعني علما و مراجع شيعه) و من حجت خدايم .
نايبان عام ، در غيبت كبري
شب كه خورشيد جهانتاب نهان از نظر است
قطع اين مرحله با نور مهي بايد كرد
در هيچ دوره اي از غيبت ، پيوند حضرت حجت ابن الحسن (ع) با مردم نگسليده است . در دوره غيبت صغري ، سفارت و نيابت خاصه وجود داشت ، و چهار تن ، يكي پس از ديگري ، سفير خاص و نيابت مشخص امام بودند . دوره غيبت كبري ، دوره نيابت عامه است .در دوره غيبت كبري و نيابت عامه ، در هر عصري ، عالم بزرگي كه واجد همه شرايط لازم فقاهت ورهبري باشد ، در راس جامعه قرار مي گيرد ، و رهبري از آن او است ، و رجوع مردم به اوست ، و او صاحب ولايت شرعيه است به نيابت از امام .
بنابراين اصل ديني ، مشروع بودن امور ، و اسلامي بودن روابط سياسي و اجتماعي ، و مشروعيت حكومت ، و لازم الاجرا بودن مقررات دولتي ، همه و همه ، بستگي دارد به تصويب و تنفيذ نايب امام (ع) . و اگر نايب امام ، حكومتي را تصويب و تنفيذ كند ، آن حكومت ، طاغوتي است ، زيرا چنين حكومتي ارتباطي به خدا ، و دين خدا ، و امامت و نظارت شرعي و الهي ندارد .
اين مقام تنها براي حفظ فروع فقهي و انتقال آنها از نسلي به نسل ديگر نيست ، بلكه اين مقام ، براي حفظ و انتقال موجوديت تشيع ، و نگهباني دين خداست .بنابراين بايد همواره كسي در راس جامعه شيعه قرار گيرد كه شايستگيها و اهليتهاي لازم را داشته باشد .
بخش سوم
رسول اكرم (ص) : افضل العباده انتظار الفرج .
انتظار و منتظر بودن امري است مسلم كه در تمامي اديان آسماني و ساير فرق از آن صحبت به ميان آمده و به انحاء مختلف اين مسئله مورد تامل قرار گرفته و از آن به زبانهاي گوناگون بحث به ميان آمده آنگونه كه فوتوريسم يعني اعتقاد به دوره آخرالزمان و ظهور منجي غيبي و مصلح جهاني نمونه اي از آن مي باشد كه در كيشهاي آسماني يعني جودائيسم (يهود) و سه مذهب عمده مسيحيت ( كاتوليك – پروتستان و ارتدوكس ) و به طور كلي در ميان مدعيان نبوت به مثابه يك اصل مسلم و قابل قبول مطرح مي باشد .
انتظار
برخي از علما معتقدند انتظار واقعي روح را اميدوار و از پوچي مي رهاند و بسيج عمومي مومنان است براي اصلاح جامعه مورد رضايت حضرت ولي عصر (عج)
تعدادي از انديشمندان بر اين عقيده اند كه انتظار همانا ديده دوختن به راه تحقق امري است كه منتظر را به حالت انتظار واداشته و هر چه اين معنا در نظر مهمتر باشد براي تحقق آن بيشتر تلاش مي كند .
و در جمعبندي چكيده نظرات ارائه شده انتظار عبارتست از :
امري سازنده و تمرين جهت تعالي روح و انديشه و اعتقادي ژرف به ظهور منجي و نگهباني براي ايمان انسانها از سستي و ياس و دريچهاي است اميدواركننده به سوي اجراي فرامين الهي در جهت تحقق اهداف قرآن و عترت و دارويي براي محرومان و مصلحان در انتظار آن يار دور از نظر كه از فطرتي الهي برخوردارند .
انتظار، در قرآن
((وعد الله الذين آمنوا منكم وعملوا الصالحات ، ليستخلفنهم في الارض ، ... و ليمكنن لهم دينهم الذي ارتضي لهم و ليبدلنهم من بعد خوفهم امنا ...))
-خداوند به دين باوران مسلماني كه كارهاي شايسته و نيك انجام دهنده ، وعده داده است كه به طور حتم آنان را فرمان روايان زمين گرداند ، ... و زمينه لازم براي حكومت دين در جامعه ونفوذ آيين خداپسندانه را برايشان فراهم آورده ، و امنيت و آرامش را جايگزين ترسها و نگرانيها سازد ...
انتظار در احاديث
پيامبر اكرم (ص) فرمودند :
شما را به مهدي مژده ميدهم ، آنگاه كه مردمان با هم اختلاف يابند و ناامنيها و دل نگرانيها آنان را در بر گيرد ، به پا ميخيزد ، و عدل و داد را در دنيايي كه آكنده از ظلم و ستم گشته ، ميگستراند . و اموال ( داراييها و امكانات اقتصادي ) را به طور مساوي بين همه تقسيم ميكند ، ( و اين چنين است كه ) اهل آسمان و ساكنان زمين از او خشنود ميشوند .
انتظار در انديشهها
ابن سينا
هر كسي ، علاوه بر آنچه ( درباره امام و خليفه ) گفته شد ، داراي خواص پيامبري باشد ، چنين كسي رب النوع انسان تواند بود ... و امور بندگان خدا به دست او سپرده تواند شد . و اوست فرمانرواي جهان خاكي ،و همو خليفه است در زمين .
امام خميني (ره)
... مهدي منتظر در لسان اديان و به اتفاق مسلمين از كعبه ندا سر ميدهد و بشريت را به توحيد ميخواند .
... براي چنين كار بزرگي كه در تمام دنيا عدالت به معناي واقعي اجرا بشود ، در تمام بشر كسي به جز مهدي موعود – سلام الله عليه - ... نبوده است . كسي كه ... عدالت را در تمام دنيا اجرا خواهد كرد حضرت مهدي ... است ، آن هم نه ... عدالت در زمين براي رفاه مردم ... بلكه عدالت در تمام مراتب انسانيت . اگر انسان هر انحرافي پيدا كند ، انحراف عملي ، ... روحي ، ... عقلي ، برگرداندند اين انحرافات ايجاد عدالت در انسان است ... وقتي ... ايشان ظهور كنند ... تمام بشر را از انحطاط بيرون ميآورد و تمام كجيها را راست ميكند .
علامه طباطبايي
علامه طباطبايي ذيل آيه وعد الله الذين آمنوا ... ليستخلفنهم في الارض ... ميگويد :
اين آيه وعده ... زيبايي است ... خداي سبحان به كساني كه ايمان آورده و عمل صالح انجام دهند ، وعده ميدهد كه به زودي جامعهاي بر ايشان برپا ميدارد كه به تمام معنا صالح باشد ، و از ملكه كفر و نفاق و فسق پاك باشد ، زمين را ارث برند و در عقايد افراد آن و اعمالشان جزو دين حق ، چيزي حاكم نباشد ، در امنيت زندگي كنند ، ترسي از دشمن داخلي و خارجي نداشته باشند ، از كيد نيرنگ بازان و ظلم ستمگران و زور گويي زورگويان آزاد باشند .
اين جامعهي طيب و طاهر با صفاتي كه از فضيلت و قداست دارد هرگز تا كنون در دنيا منعقد نشده ، و دنيا ... تا كنون چنين جامعهاي به خود نديده است ، ناگزير اگر مصداقي پيدا كند ، در روزگار مهدي (عج) خواهد بود . چون اخبار متواتري كه از رسول خدا (ص) و ائمه اهل بيت (ع) در خصوصيات آن جناب وارد شده ، از انعقاد چنين جامعهاي خبر ميدهد ... حق اين است كه ... آيه شريفه جز با اجتماعي كه به وسيلهي ظهور مهدي (عج) به زودي منعقد ميشود ، قابل انطباق با هيچ مجتمعي نيست .
شيعه و انتظار
شيعه ، اين گروه پيرو ، در انتظار حكومتي است كه در آن خردها زنده شود و نور ايمان و فروغ عدل و فضيلت ، بر پهنه گيتي گسترده شود و طومار سياهي و تباهي در هم پيچيده شود ، حكومتي جهاني توسط راهبري الهي كه ميراث بر مرسلين است ، براي نشر آيين حق كه همان اسلام است ، تشكيل گردد . به همين جهت ، از ابتداي پيدايش تشيع ، يعني همان دوران حيات پيامبر گرامي كه به طرفداري از علي (ع) به وجود آمد ، در سامان بخشيدن به چنين حكومتي ، شيعه به حركت در آمده و در رهگذر تكامل خويش در انتظار آن حكومت بوده است . علي (ع) و يارانش در شرايط زماني و مكاني آن روز ، كه خفقان بر سراسر كشورهاي اسلامي حاكم بود و خلافت و جانشيني پيامبر (ص) از مسير اصلي و اسلامي خود منحرف شده بود ، به عنوان اعتراض بر خلاف نا حقي كه فقط بر اساس اميال و آرزوهاي گروهي خيانتگر پي ريزي شده بود ، آمادگي خود را در تشكيل اين حكومت به گونههاي مختلفي اعلام كردند .