بخشی از مقاله

چکیده

مهم ترین و بارزترین جهت حرکت عام روشنفکري در ایران، در مقولهاي به نام روشنفکري دینی جلوه گر شد که وجه بارز آن را می توان در اهمیتی دانست که دین در سنت ایرانی داشته و دارد. مهندس مهدي بازرگان سرسلسله روشنفکري دینی در ایران بود که دغدغه هاي دینی و آرزوي پیشرفت و ترقی جامعه در کنار حیات نسبتاً طولانی وي، در دوره هاي مختلف به او ابعادي چند گانه بخشیده است. او هر جا که دین به نحوي مورد تهاجم قرار می گیرد در صحنه حاضر شده و به دفاع از آن پرداخت و داراي فعالیت هاي دینی، علمی، اجتماعی و سیاسی بود که همواره فعالیتهاي دینی او بر فعالیتهاي سیاسی اش مقدم بود. از او بیش از 100 اثر مذهبی، 16 اثر قرآنی، و 70 اثر اجتماعی و 160 اثر سیاسی به جاي مانده است.

ایدهها و ریشه فکري خود را از اسلام و غرب کسب می کند و در واقع یک مسلمان معتقد و متفکر دردمند بود که به اندیشه در مورد علل تفوق غرب و عقب ماندگی و انحطاط ایرانیان وا می دارد. روند تحول اندیشه مهندس بازرگان، بر مبناي تقسیم بندي دو گانه دینی علمی و دینی سیاسی وي است که علت آن تجربه گرایی و عمل گرایی اوست. قبل از این که به اروپا برود و افکارش در آنجا شکل بگیرد، با تامل در آیه للایغیر ما به قوم حتی یغیرو ما بانفسهمل قرآن کریم، تحول فکري یافته و تفکر جدیدي پیدا کرده بود که بعدها تبدیل به شعار سیاسی وي شد. او در سال هاي آغازین فعالیت فکري خود، با رویکردي معرفت شناسانه در پی تبیین رابطه علم و دین است که بیشتر پاسخی به سنت گرایان و مدرنیستها است.

با توجه به ایدئولوژي اسلامی خود نیز نشان داد که چگونه می توان از قرآن و سنت، جواب مسائل اجتماعی و سیاسی را ارائه و عرضه نماید. دو اصل مورد استناد وي یعنی اصل قانون بقاي انرژي و اصل آنتروپی یعنی اصل انحطاط انرژي نه تنها در مبانی نظري وي، بلکه در موضوع انسان شناسی، هستی شناسی و معرفت شناسی نیز بکار گرفته است. در این ایدئولوژي، خداوند قانونگذار اصلی و فناناپذیر است و هیچکس دیگرحق قانونگذاري را ندارد.

مهندس بازرگان به عنوان مهمترین چهره پیشگام در گرایش آزادي محور، براي بازسازي اسلام به مدرنیته تمام روي میآورد و نسخه اي پوزیتیویستی از اسلام، همراه با یک نظریه اجتماعی لیبرال ارائه میدهد. او فرهنگ ایرانی و رفتار اجتماعی را به عنوان علت عقب ماندگی و موانعی در راه پیشرفت و آزادي می داند. سخت کوشی را لازمه ترقی و آزادي کشور می داند که این دو با اخلاقیات دینی سنخیت دارند.

به اعتقاد او سازگاري ایرانیان با عوامل محیطی، مهمترین ویژگی روحی و فرهنگی مردم ایران در تاریخ 2500 ساله گذشته بوده است. همچنین اعلام می دارد که مشکل ما این است که به خاطر فرهنگ استبدادي جامعه ایران با کار جمعی آشنا نیستیم و باید فضاي را فراهم کنیم که روحیه کارهاي جمعی به وجود بیاید. او استبداد را عامل عقب ماندگی و عدم پیشرفت ایران می داند و میپذیرد که حکومتهاي سکولار و لائیک در جهت رفاه و منافع مادي جوامع خود گام بر میدارند، و حتی با مذاهب و دین جامعه ستیزي ندارند. قصد اصلی خود را دفاع از اسلام به عنوان دین معرفی می کند و یکی از موانع را دور شدن جامعه ایران از آموزههاي واقعی اسلام ارزیابی کرد.

مهندس بازرگان براي رفع انحطاط و ایجاد حرکت و رشد در جامعه اسلامی به روش هاي گوناگونی متوسل می گردد یکی از دردهاي مزمن و عمیق جامعه را که درهاي امنیت و سلامت و آقائی و سعادت را به رویشان بسته است، خصلت خودبینی و زندگی فردي است. او شخصیتی میان مطهري و شریعتی دارد و عمده نظرات و دیدگاه هاي او داراي سازگاري درونی است. نقد او از سنتهاي اجتماعی و رفتاري ایرانیان ویژگی مشترك او با جریان روشنفکري سکولار است و نگاه وي از درون دین به دین است و در نتیجه با همین نگاه سؤال اصلی خود را پاسخ داده و براي تأیید آن از متن دین استمداد می جوید.

-1  مقدمه:

مکتب نوسازي - مدرنیته - در قرن بیستم را می توان محصول تاریخی سه رویداد مهم در دوران بعد از جنگ جهانی دوم به شمار آورد. اولین رویداد، ظهور ایالات متحده آمریکا به عنوان یک ابر قدرت بود و با اجراي طرح مارشال براي بازسازي اروپاي جنگ زده، به یک رهبر جهانی مبدل گردید و در دهه 1950، عملاٌ مسئولیت اداره امور همه جهان را به عهده گرفت. واقعه دوم، گسترش جنبش جهانی کمونیسم بود. اتحاد جماهر شوروي نفوذ خود را نه تنها در اروپاي شرقی، بلکه حتی در چین و کره در قاره آسیا نیز گسترش داده بود.         

رویداد سوم، تجزیه امپراتوري هاي استعماري اروپا در آسیا، آفریقا و آمریکاي لاتین بود که موجب ظهور شماري از کشور ملت هاي جدید در جهان سوم گردید. این کشورهاي نوظهور، هریک به دنبال الگویی براي رشد و توسعه اقتصادي و همچنین اعتلاي سیاسی و استقلال خود بودند - سو3، 1392، ص. - 25 به عبارت دیگر کشور جهان سومی که عقب نگه داشته شده بود، میخواست پیشرفت کند و توسعه یابد.

دو الگو جلویش بود؛ یکی الگوي لیبرال آمریکایی - آمریکا در جنگ هاي جهانی هم آسیبی ندیده بود - و دیگري الگوي کمونیسم شوروي. در این زمان آمریکا توانست کشورهاي اطراف شوروي - چون ایران و همسایگان آن - را جذب کند تا جهان از خطر گسترش بیش از پیش کمونیسم در امان بماند و این گونه بود که توسعه مساوي آمریکایی شدن دانسته شد و دسته اي از دانشمندان علوم انسانی از رشته هاي مختلف - روان شناسی، جامعه شناسی، علوم سیاسی و ... - به خدمت گرفته شدند تا براي نوسازي = - مدرنیزاسیون - کشورهاي جهان سوم برنامه دهند - سو، 1392، صص 29. - 26

مردم در کشورهاي توسعه نیافته، تجدد و نو شدن را تجربه نکرده اند و نمی کنند بلکه بیشتر مشاهده کننده تغییراتی هستند که خود در پدید آمدن آن چندان دخالتی ندارند، یعنی در وجود آنها جنبش و جوشش تجدد اگر هم باشد از خارج آمده و عارضی است و حال آن که عقل متجدد و نقاد با جنبش و جوشش و نو شدن ملازم و مقارن است و این جنبش و جوشش و نو شدن است که به صورت عقلانیت، پابت و متحقق می شود - لاورنس، 1379، ص. - 17 از جمله آن می توان به حادثه انقلاب اکتبر 1917 و انقراض شوروي در 1991 اشاره کرد که از حوادث عجیب در تاریخ تجدد و تجدد هایی است که هنوز در محدوده این تاریخ مطالعه نشده است - لاورنس، 1379، ص. - 18

با مروري بر مطالعات مکتب نوسازي در ایران، اکثر مورخان سرآغاز برخورد و واکنش با غرب را دوره صفوي می دانند - پدرام، 1382، ص. - 14 ولی غربزدگی عمدتاً و به صورت گسترده، از دورهي قاجار به بعد در ایران موجب ایجاد احساس حقارت در برابر غرب در دل جریانِ به اصطلاح روشنفکري گردید. برداشت سطحی از مدرنیسم غربی، بدون پشتوانهي عقلانی و عدم توجه به زیرساختهاي آن، روشنفکران را به رفتاري احساسی نسبت به بهرهگیري از تمدن غربی واداشت.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید