بخشی از مقاله
نقش آثار تخيلي در آماده سازي جوانان براي جامعه اطلاعاتي[1]
گاينر آير (Gayner Eyre) [2]
مركز مطالعات اطلاعات دانشگاه چارلز استوارت واگا واگا، نيوساث ويلز، استراليا
ارائه شده : درشصت و هفتمين شورا و مجمع عمومي
كنفرانس سالانه فدراسيون بين المللي انجمن ها و موسسات كتابداري. 25-16 اوت 2001
ترجمه: حسن صياميان- عضو هيات علمي دانشگاه علوم پزشكي استان مازندران
افسانه شهرابي و عبدالمجيد عباسي راد - كارشناسان علوم كتابداري و اطلاع رساني
چكيده
هدف اين مقاله، بررسي جايگاه مطالعه در كسب توانايي اطلاعاتي در ميان نسل جوان است؛ و توجه به اينكه تا چه اندازه مي توان اين مهارت را بوسيله آثار تخيلي چه از طريق كتاب و چه از طريق وسايل الكترونيكي افزايش داد. گرچه توجهي به ماهيت اصلي مهارتهاي سوادآموزي شده است اما آثار اندكي در خصوص بررسي نقش آثار تخيلي در ارتقاء افراد با سواد اطلاعاتي وجود دارد. مدت مديدي است كه آثار تخيلي نقش مهمي در كسب مهارتهاي مطالعه ايفا نموده است. ولي در اين ميان به نقش كمكي اين نوع آثار در رشد قوه تخيل ، درك داستان و لذت بهره مندي از داستان توجهي نشده است. مطالعه به نوبه خود در رشد جسماني، عقلاني، زباني ، احساسي و عاطفي ، شخصيتي ، اجتماعي ، اخلاقي و روحي افراد نقش به سزايي دارد.
آثار تخيلي به رشد ذهني و عاطفي افراد كمك مي كنند و در واقع افراد بشر از طريق داستان چيزهاي بسيار زيادي مي آموزند. در عصر غناي اطلاعات ، نهادهاي آموزشي و برنامه هاي تكويني ديجيتالي كه مهارت هاي اينترنتي و رايانه اي را در بر دارند، بر ضرورت سواد اطلاعاتي تاكيد مي ورزند.شكي نيست كه در عصر اطلاعاتي به منظورت توانمند ساختن افراد در حفظ و نگه داري اطلاعات به چنين استراتژيهايي نياز داريم
، اما توان اطلاعاتي افراد از طريق پيشرفت توانايي اطلاعاتي در زمينه هاي مورد نياز به واقعيت مي رسد. توانايي اطلاعاتي، مستلزم يك سري مهارتهايي است كه علاوه بر دانش مهارتهاي فني و منابع اطلاعاتي ، سواد عمومي را نيز شامل مي شوند. رشد روزافزون آثار مكتوب در باره سواد اطلاعاتي، بيشتر روي دو مورد اوليه تأكيد دارند. ولي اين دو ، فقط بخشي از مسأله مي باشند تصور كنيد كه اگر نوجوان يا بزرگسالي قادر به مطالعه نباشد چه اتفاقي خواهد افتاد، دنيايي از اطلاعات شايد از لحاظ فيزيكي و يا رسمي در دسترس باشد ، هنگامي اين اطلاعات ارزش خواهد داشت كه توانايي خواندن و مطالعه وجود داشته باشد.
آثار تخيلي امروزه نه تنها در قالب چاپي بلكه در قالب هاي الكترونيك و صفحات وب نيز ارائه مي شوند. آثار تخيلي به صورت الكترونيكي و استفاده از امكانات الكترونيكي موجود نقش مهمي در كسب توانايي اطلاعاتي ايفاء مي كنند. به عنوان مثال معلوم شده است كه در استراليا با داشتن چنين امكاناتي خيلي از پسرها را به مطالعه تشويق كرده است.
عليرغم ازتباط مشخص بين استفاده از آثار تخيلي و توسعه مهارتهاي سوادآموزي و اهميت چنين مهارتهايي در تربيت افراد با سواد اطلاعاتي فاصله قابل توجهي ميان آثار مكتوب راجع به شناسايي اين آثار و درك نقش اين آثار تخيلي وجود دارد. مطالعه اي در انگلستان و استراليا طراحي شده است كه مي خواهد ضمن نگاهي به رئوس مطالب ، اين موارد را با مقررات مدرسه و كتابخانه هاي عمومي در هم بياميزد. تفاوت بين آماده سازي كتابخانه هاي مدارس انگليس و استراليا توان بالقوه اي را براي تحقيقات بعدي ايجاد كرد.
هدف اين مقاله، بررسي جايگاه مطالعه در كسب توانايي هايي اطلاعــــاتي در ميان نسل جوان و توجه به اينكه تا چه اندازه مي توان اين مهارت را بوسيله آثار تخيلي چه از طريق كتاب و چه از طريق وسايل الكترونيكي افزايش داد.
گفته مي شود كه ما اكنون در عصر اطلاعاتي زندگي مي كنيم. عصر جديد اكثرا از طريق رشد فنآوري و بويژهً فناوري هاي اطلاعاتي و ارتباطي شناخته شده است. همگرايي فنآوري هاي ارتباطات از راه دور ، فناوري هاي كامپيوتري و پخش برنامه و رايانه در مقايسه با اثر تغييرات گذشته در جامعه مانند انقلاب صنعتي با ظهور صنعت چاپ، تأثير چشمگيرتري بر جامعه از خود بجاي گذارده است.
نتيجه انقلاب اخير جهاني شدن بي سابقه اي است كه عليرغم همه مسائل قانوني و اجتماعي منجر به برقراري ارتباط آني بين مردم سرتاسر جهان شد. اين تأثير آنقدر زياد است كه امروزه جامعه شناسان و مردم شناسان در پي يافتن تعاريف جديد براي جامعه ، هستند زيرا تعاريف جغرافيايي پيشين ديگر پاسخگوي نياز امروز نيست. نتيجه نهايي، باز هم، همانند آثار تحولات پيشين، افزايش نابرابري ها و بي عدالتي ها در جامعه ، ميان ملت ها و حتي ميان افراد مختلف است.
براي كار مؤثر در جامعه اطلاعاتي، به ميزان بالايي از سواد و يك سري مهارتها نياز است كه بتوان از ديگران پيشي گرفت. در يك بررسي (4)OECD در سواد آموزي بزرگسالان(OECD 2000) گزارش شد كه در قرن بيستم ، يك نفر از جهار نفر در هر مطالعه ، مهارتهاي ضروري سواد براي اداره زندگي در دنياي امروزي را دارا نبوده اند؛ شايد اين پيش فرض موجه اي باشد كه اين “مطالعه” در مناطق فقير نشين و يا در كشورهاي جهان سوم انجام شده است،
اما اينطور نيست. نمونه هاي مورد مطالعه، از كشورهاي امريكا، كانادا، چهار كشور اسكانديناوي ، آلمان ، انگلستان ، ايرلند ، استراليا و نيوزلند بوده اند. در تأييد اين آمارها، هارت من، دراجر و برنشتاين (اقتباس شده در سال 1991 در فيشر 1999 ، ص 56) گزارش كردند كه حداقل بيست درصد از بزرگسالان ايالت متحده آمريكا از نظر كارآيي بي سواد هستند. يعني چيزي بين 40 الي 45 ميليون نفر از مردم ايالات متحده امريكا توانايي درك مطالب نوشتاري كه نيازمند اساسي ترين مهارت هاي مطالعه 0خواندن)مي باشد را ندارند. (فيشر، 1999، ص. 57)
فقدان مهارتهاي سواد براساس معيار، سبب بروز مشكلاتي در زندگي، كار و ادامه حيات مي گردد. اسميت ( اسميت،2000 ، ص 378) معتقد است كه امروزه فاصله اي ميان مهارتهاي كارگران و سواد مورد نياز در محل كار وجود دارد. سايرين تأكيد دارند كه اين خلاء در دو دهه اخير بيشتر شده است. به عنوان مثال ميكولكي (ميكولكي، 2000، ص 380) پيش بيني مي كند.
براي اينكه بتوان به تحقيق و جست وجو در سطوح پيشرفته اطلاعات موجود در آميزه اي از تصاوير سه بعدي و چاپي دست زد، به توسعه سواد آموزي چند جانبه نياز است. كارگران آينده، به كسب مستمر مهارت هاي رو به رشد سواد جهت برقراري ارتباط مستمر در جوامع مختلف كاري نياز دارند. در بين متون موجود ، نمونه هايي از اين نيازها را مي توان پيدا كرد. هول ( هول، 2000 ) به يك مطالعه موردي اشاره مي كند كه كارگران يكي از كارخانجات الكترونيكي به خاطر ناتواني و درك دستورالعمل هاي مكتوب ، مرتكب اشتباه فاحش و خطرناكي شدند كه مبلغ گزافي ضرر روي دست آنها گذاشت.
انسان نه تنها در محل كار ، بلكه تقريباً در تمام مراحل زندگي خود نيازمند و خواستار چنين مهارتهايي است. مراقبتهاي بهداشتي يكي ار اين نمونه ها است. فيشر (فيشر،2000) عقيده دارد كه فشار زيادي كه روي حرفه هاي پزشكي اعمال مي شود به اين منظور است كه مدت اقامت مددجو در بيمارستان كمتر شود و مددجويان زودتر ترخيص شوند. براي اين كه مددجويان بتوانند تصميمات آگاهانه تري بگيرند، بايد مهارت هاي لازم جهت فهم اطلاعات ضروري را دارا باشند.
دسترسي به سواد اطلاعاتي:
اگر شخصي بخواهد در عصر اطلاعات جايگاه خود را حفظ كند، بنابراين نياز به اين دارد كه با سواد اطلاعاتي باشد. مثالهايي كه تا كنون بحث شده به اهميت اين مسأله اذعان دارند؛ ولي منظور از دسترسي و دستيابي به سواد اطلاعاتي واقعاً چيست؟
بر سر تعريف اين عبارت بارها و بارها به صورت اغراق آميزي بحث شده است ولي بالاخره همگان توافق كردند كه سواد اطلاعاتي، تركيبي است از مهارتهاي اطلاعاتي گذشته با توانايي بهره برداري از فنآوري جديد. در حقيقت، يك رشد آشكار ، از مهارتهاي كتابخانه اي و از راه مهارتهاي اطلاعاتي به سواد اطلاعاتي، وجود دارد. ما به بعضي از اين نتايج بعداً در اين مقاله اشاره خواهيم كرد.
آنچه در زير مي آيد رايج ترين و مختصرترين تعريف ذكر شده مي باشد كه عبارت است از:
توانايي در دسترسي ، ارزيابي و بكارگيري اطلاعات از منابع مختلف(دويل ، 1994 نقل شده دربراون ، 1999 ص ، 58).
براون اشاره مي كند كه سواد اطلاعاتي در واقع شامل مهارتها و توانايي هاي متنوعي را در بر مي گيرد كه شامل: مهارتهاي تفكر انتقادي ، حل مسأله ، مهارت هاي شخصي ، اجتماعي، ارتباطي و هم چنين سواد رايانه اي و كتابخانه اي است. (براون، 1999 ، ص 58)
در عصر غناي اطلاعات ، نهادهاي آموزشي و برنامه هاي تكويني ديجيتالي كه مهارت هاي اينترنتي و رايانه اي را در بر دارند، بر ضرورت سواد اطلاعاتي تاكيد مي ورزند. شكي نيست كه در اين عصر اطلاعاتي به منظور توانمند كردن افراد در حفظ و نگه داري اطلاعات به چنين استراتژيهايي نياز داريم؛ اما تحقق قدرت اطلاعاتي افراد از طريق پيشرفت توانايي اطلاعاتي از زمينه هاي مورد نياز به واقعيت مي رسد. رشد توانايي اطلاعاتي افراد ، مستلزم يك سري مهارتهايي است كه علاوه بر مهارتهاي فن آوري و دانش بكارگيري منابع اطلاعاتي، سواد عمومي را نيز شامل مي شود.
ضرورت مهارت هاي مطالعه در دستيابي به سواد اطلاعاتي:
گفتگوهاي فراواني در سواد اطلاعاتي به تأكيد بر نيازهاي فنآوري تمايل دارند. اين مقاله، در رابطه با اينكه مهارت هاي فني و رايانه اي، مهم يا مرتبط هستند بحثي ندارد، بازيابي منابع، اشاعه و قابليت دسترسي به اطلاعات، هرگز همانند زمان كنوني آسانتر و سريعتر نبوده است. در حقيقت، در تهيه اين مقاله، بيشتر مديون و مرهون توانايي بكارگيري و دسترسيي به ساختار الكترونيكي از طريق ابزارهاي فني هستيم. مهارت هاي فني جهت ادامه زندگي هميت فراواني دارند
. اما اين فقط بخشي ا ز مساله است. تصور كنيد اگر كسي نتواند آنچه را كه بر روي صفحه نمايش كامپيوتر مي آيد را درك نمايد چه اتفاقي مي افتد؟ دنيايي از اطلاعات شايد از نظر فيزيكي و رسمي قابل دسترسي باشد اما اگر دستيابي به آن به دليل عدم توانايي فرد در خواندن ميسر نباشد، هيچ ارزشي نخواهند داشت. (رش، 1996 ص 14) بنابراين بايد پذيرفت كه با وجود آن كه موفقيت در كسب سواد اطلاعاتي به كاربرد اطلاعات و مهارتهاي فني بستگي دارد، ولي مهارت هاي خواندن هم داراي نقش وافري است. (رويس 1999 ص 145).
بيائيد فرض كنيم كه همه 12 تا 16 ساله ها، فنآوريهاي جديد را در مشاقانه پذيرفته اند. البته هميشه، چنين امكاني وجود ندارد. يكي از دانشجويان من كه در دوره دكتري در بخش آموزش پيش دانشگاهي) (Further Educationتدريس مي كند. او واقعه بسيار غم انگيزي را از ماجراي دانش آموزي 16 ساله گزارش مي كند كه پس از چندين ماه حضور در كلاس هاي آموزش رايانه دست به خودكشي زد
. تحمل او ديگر تمام شده بود و تنها دليلش ، عدم توانايي مهارتهاي مطالعه بود. اين دانش آموز كه ديگر قادر نبود عقب ماندگي خود را بيش از اين پنهان نمايد و يك راه بيشتر برايش باقي نمانده بود؛ اقدامي كرد كه به نظرش ، تنها راه نجات و رهايي از اين مشكل ، خودكشي است. البته شكر خدا اين مورد، موردي بسيار نادر است. اما به هر حال، داشتن مهارت هاي مطالعه ، اساس و پايه اي براي سواد آموزي تابعي (كاربردي) است.
زماني، اگر كسي مي توانست صرفا نام خويش را بنويسد و امضاء كند ، باسواد تلقي مي شد. گرچه ، امروزه سواد پا را از قلمرو مفاهيم مذهبي و علمي فراتر نهاده (Brievik & Gee,1989,p.22) و ما همگي به كمك نهضت هاي مختلف در سراسر جهان براي كمك به توده مردم در كسب سواد اطلاعات و آگاهي داريم ، اما بايد بدانيم كه اكثر ما شغل هايمان را مديون چنين نهضت هايي هستيم!
بعدها مفهوم سواد آموزي به معني مهارت هاي مطالعه، نوشتن و درك مفاهيم تغيير يافت. در دهه 1950، يونسكو مفهوم آن را به ”توانايي به كارگيري مواد چاپي به منظور انجام فعاليت هاي روزمره زندگي ” توسعه داد.( هريس و هوجين، 1992، ص. 142) اما سواد، يك مفهوم پويا و در تكامل تدريجي و متغير است ، يعني هر چه نيازها در جامعه تدريجا” بيشتر مي شوند، لزوم توانايي كاربرد سواد در جامعه توسعه مي يابد و بالطبع مفهوم سواد متناسب با اين موقعيت تغيير خواهد كرد.
گاجل در مطالعه اي كه براي رسيدن به دركي عميق تر از سواد فنآوري، طراحي كرد، متوجه وجود مبحثي دو قطبي شد كه در يك قطب آن مهارتهاي فني و در قطب ديگر مهارتهاي سواد وجود داشت.(گاجل،، ص. 4) شش موضوع بنياني از بحث سواد شكل گرفته است كه عبارتند از: قدرت تشخيص، هويت فرهنگي، داشتن اطلاعات(ميزان آگاهي)، زبان، ارتباطات، كاربرد مطالعه و نوشتن.(همان، ص. 3) گاجل مي افزايد: بدون شك و ترديد، عمومي ترين ويژگي باسوادي كه مضمون اصلي محسوب مي شود، خواندن و نوشتن است. .(همان، ص.4)
كنيفـــــــل(1999،ص. 36) بحث مي كند كه بيشتر دوستداران و هواخواهان فناوري جديد، نظريه پردازان مطالعه را به باد استهزاء مي گيرند، اما اين ايده بايد قلب يا محور فعاليت هر كتابخانه اي باشد. در حقيقت، نياز به بهره گيري موثر از فنآوري ها، خوانندهء فعال بودن را بيش از همه ضروري مي سازد.
رويس اهميت مطالعه را به شرح زير خلاصه مي نمايد:
سواد اطلاعاتي به خواندن متكي است و براي خواننده فعال شدن بايد از اهرم دو گانه عادت به مطالعه در سال هاي اوليه زندگي و ممارست كافي مدد جست. مثلا شما اگر نتوانيدبا يك انگشتي يا دو انگشتي تايپ كنيد موقعيت خود را در دنياي امروز از دست نخواهيد داد و به عبارتي ميتوانيد به زندگي عادي خود ادامه دهيد،
شما مي توانيد حتي بدون استثناء با بكارگيري ميان برهاي صفحه كليد و نيز بدون درك از قدرت همه جانبه نرم افزار خود هم به حيات خويش ادامه دهيد؛ اما زندگي بدون مهارتهاي پيشرفته مطالعه تقريبا سخت و متحمل هزينه بالايي است. در عصر اطلاعات ، مطالعه و مهارتهاي مطالعه نه تنها فرصت حفظ موقعيت را به كاربران نهايي مي دهد بلكه راه خوبي براي ترقي و كاميابي آنها فراهم مي كند.(رويس، 1999)
اهميت آثار تخيلي در رشد كودكان
مدتهاي مديدي است كه اهميت نقش آثار تخيلي، علاوه بر كمك به رشد تخيل در كسب مهارتهاي مطالعه، درك قصه و لذت استفاده از داستان، بر همگان آشكار شده است. اسپنيك در يكي از آثار اصلي خود تحت عنوان: ”كودكان به عنوان خوانندگانChildren as readers” هشت حيطه رشد كه مطالعه آنها نقش بسزايي دارد تعريف مي كند: رشد جسماني، عقلاني ، زباني، عاطفي يا احساسي، اجتماعي ، شخصيتي، اخلاقي و روحي (اسپينك، 1989،ص. 42-29) آثار تخيلي به رشد عاطفي و ذهني افراد كمك مي كند. در حقيقت، يادگيري بشر با داستان آغاز مي شود.
بيش از يك صد سال قبل چارلز ديكنز در كتابرمان خود ” روزگار سخت” با ارائه تصيويري از انقلاب مربوط به فنآوري زمان خويش،نسبت به خطرات سركوب قوه تخيل و تمركز بر واقعيات گوشزد كرد. شايد پيام او بيشتر در جامعه امروز مصداق داشته باشد، جامعه اي كه در آن جاذبه يا فريفتگي جديدترين ابزار و نرم افزار مي تواند ضرورت ديگر تحولات را تيره و تار جلوه دهد.
نشانه هاي اميدوار كننده اي وجود دارند كه از شناخت توانايي و ضرورت آثار تخيلي حكايت دارند. كيبي (كيبي، 2000، ص. 381) در يكي از مباحث خود اعلام مي كند كه در حقيقت،سواد و سواد آموزي در قرن بيستم رشد چشميگيري نسبت به زمان هاي ديگر داشته و در ايالات متحده امريكا ، افراد 18 ساله اين زمان خوانندگان بيشتري نسبت به ادوار گذشته هستند
. به عقيده رويس (ص. 145) كه در كتابهاي اخير خود مژده افزايش تعداد كتابفروشي و صنعت نشر را آورده است. او در ادعاي خود به بررسي هاي اخير كه حاكي از افزايش تعداد كتابفرشي هاي جديد، افزايش فروش كتاب و افزايش مطالعه عليرغم تاكيد جامعه بر روي فناوري ، چاپخانه ها ترقي كرده اند و ميزان فروش مردم به طور كلي و عليرغم تاكيد بر فن آوري است، تاكيد مي كند.
آيا آثار "هاري پوتر" مويد اين نظر است؟ آيا اين مدرك دال بر اين است كه آثار تخيلي هنوز در حال ترقي و ضروري هستند؟ يك نوجوان 17 ساله علت علاقه خود را به نوشته هاي " هري پوتر" اينگونه ابراز مي نمايد:
متوجه شدم كه مطالعه كتابهاي "هري پوتر" بسيار لذت بخش هستند. فكر مي كنم براي لذت بردن از اين كتابها بايد هنوز كمي تخيل و حس خيالپردازي و علاوه بر آن كمي حس كنجكاوي داشت. كتابهاي هاري پوتر به بخشي از وجود انسان كه معتقد به معجزه است راه پيدا ميكند و تخيل وي را آزادانه در ميان صفحات سحر و جادو رها مي كند. (Cawkwell, 2001, p. 669)
ويليام كاك ول، دانش آموز نيوزلندي، كلاس دوازدهم، پسري نوجوان است و به گروهي تعلق دارد كه به شكلي سنتي ، شهرتي در مطالعه داستان هاي تخيلي ندارند. آگر شما كتابدار با تجربه اي براي گروه سني خاصي از كودكان هستيد،
مطالعه و مزاياي بر خوردار شدن كودكان با آثار تخيلي ، يك باور در اعماق وجودتان خواهد بود. بيش از سه دهه تحقيقات، پروژها و يك سلسله يافته هاي معلمان مذهبي شواهدي بر چنين مزايايي است. با اين حال، آگاهي هاي جديدي نيز از نظر پژوهشي در اين حوزه وجود داشته است. مطالعات زيادي وجود دارد كه تاكيد مي كند عاداتي كه در سال هاي پيش از دبستان، رشد مي كند تاثير زيادي بر سواد آموزي در سنين بالاتر دارد.
(جردن و ديگران، 2000). نتيجه پژوهش ”آغاز كتاب خواني” بيرمينگام در انگلستان نشان مي دهد كه پيشرفت تحصيلي كودكاني كه مطالعه مي كنند بيش از كودكاني است كه مطالعه نمي كنند. (گوهوري، 1997). اين مطالعه همچنين نشان مي دهد كه دادن كتاب به كودكان خردسال ، عملكرد آنها را، از سن هفت سالگي به بعد ، در دبستان بهبود مي بخشد. تحقيق ابتكاري مشابهي با عنوان: ” كودكان به سوي كتاب ها“ نيز اهميت ورود زود هنگام مطالعه در روند پيشرفت سال هاي آتي كودكان را نشان مي دهد. (هاردمن و جونز، 1999)
دولت انگلستان با توجه به شواهد موجود در مقدمه برنامه ” ساعت سواد آموزي“ سال 1999 نياز به خواندن را كاملا درك كرد. (دي اف اي اي ، 1998) پس از اين اتفاق ، ابتكارات ديگري مانند” عزم ملي كتابخواني يا به عبارتي بسيج ملي كتاب خواني“ به منظور ترويج كتابخواني ، برنامه ريزي كرد.
اين عزم از ماه مي 2001 ، كانون اين فعاليت بر تقويت مطالعه كودكان و بزرگسالان خواهد بود. مشخص است كه فراهم آوردن محيطي مناسب در خانه، رشد مهارتهاي سواد آموزي را تقويت مي كند. به نظر مي رسد كه اين امر. سبب پيدايش بي شمار زيادي طرح هاي سوادآموزي خانواده در تمام جهان شده است.
نتيجه تحقيق هانون و نات براون در دانشگاه شفيلد موجب پديدار شدن يك الگويي واقعي گرديد كه اولين قدم براي برنامه اشتراك كتاب را در برداشت. (هانون، 1996) اين الگو از يك سلسله ابتكارات نظير طرح PRINTS، در نيوفوند لند كانادا ناشي شده است. اين پروژه از اين مساله حمايت مي كند كه والدين بايد روزانه يك فعاليت سواد آموزي همراه كودكان خود را برنامه ريزي كنند. (فاگان، 2000)
رشد عادت مطالعه در سال هاي اوليه زندگي، همچنين سبب بروز عشق به مطالعه در بسياري از كودكان مي گردد. تحقيق انجام شده توسط كراشن (1993) نشان مي دهد كه كتابخواني " داوطلبــــــانه" يا مطالعه آزاد اختياري ، به كسب مهارتهاي سواد آموزي، درك سريع تر مطلب و نوشتن بهتر منجر مي شود؛ درست بر عكس، آنهايي كه مطالعه اختياري نمي كنند در درك مطلب، خواندن، و ساير مهارت ها ضعيف تر هستند.
رويس اظهار مي دارد كه وظيفه آموزشگاه ها ، پرورش خوانندگان خوب است. وثژگي هاي يك خواننده خوب ، از طريق وانايي در انتخاب كتب مناسب و چگونگي نحوه مطالعه آن، مشخص مي گردد. او اظهار مي دارد كه خواند به منظور تفريح، كليد رشد سواد است. ( رويس، ص. 151) سال هاست كه مشخص شد، آثار تخيلي با كيفيت خوب نقش بسيار مهمي را در تشويق كتابخواني تفريحي دارد.
جكي مارش تحقيق ديگري را در دانشگاه شيفيلد ارائه مي دهد. (مارش، 2000) در اين تحقيق، تاثير فرهنگ عامه را در در ايجاد انگيزه جوانان مورد بررسي قرار داد. چندين منبع متعدد، شامل شخصيتهاي تلويزيوني را در يك غار(Batcave) جاي داد. بر طبق گزارش تحقيق ، جوانان دسته دسته وارد غار مي شدند و اين پروژه مخصوصا در تشويق پسر بچه ها و تعدادي از بچه ها كه توسط معلم به عنوان بي انگيزه ترين دانش آموز در فعاليتهاي سوادآموزي معرفي شده بودند، موثر واقع شد.
يادداشتهاي آمورشي نيز به دسترسي به سواد هيجاني(Emotional Literacy) را تائيد مي نمايد.جري(2001) معتقد است كه شناخت سواد با تكيه بر احساس و هيجان در كمك به تقويت اعتماد به نفس جوانان و در نتيجه موفقيت اجتماعي و آموزشي آنها ضروري است. و اين موضوع بي ارتباط با آماده كردن افراد براي جامعه اطلاعاتي نيست. جري علاوه بر اين معتقد است كه اگر مي خواهيد به زندگي خود ادامه دهيد و بر آن مسلط باشيد، بايد توانايي برقراري ارتباط با ديگران را گسترش دهيد و احساسات خود را مهار كنيد و مانند رهبران و مديران دنياي امروز، بيش از حد كافي ، چنين مهارت هايي را به نمايش بگذاريد.
لو و كينزر با پيش بيني ماهيت سواد آموزي در هزاره جديد تاكيد دارند كه در آينده راهبردهاي يادگيري هاي اجتماعي نسبت به سواد آموزي حساس خواهند بود. كودكان براي يادگيري از يكديگر نياز به برقراري ارتباط دارند و درك شناخت از ديگران، مفهوم جديدي در جوامع جهاني مي يابد.براي نيل به اين هدف، اين نويسندگان از نظريه ” تجارب يادگيري جمعي“ طرفداري مي كنند. دلايل ارائه شده به شرح ذيل است:
فنــــــاوري جديد اطلاعات و ارتباطات به ما اجازه خواهد داد تا از كلاس هاي آموزشـي خود فراتـر رفته ، حلقــه هــــاي جديد ارتباطي بوجود آورده و جهان رابه روش قدرتمند و جديــد بنگريم(2000،ص. 1)
مهارت هـــــاي ارتباطي نوشتاري نيز در محل كار ما از اهميت اساسي برخوردار هستند. در هر معتقد است كه زمينه اجتماعي فعاليت سواد آموزي به وسطه فن آوري هاي جديد تعيين مي شود و اينكه ، محل هاي كار امروزي شامل سايت هاي كاري پراكنده اي هستند كه با پيوند هاي الكترونيكي به هم مرتبط شده اند. آموزش عالي بيش از گذشته از طريق آموزش از راه دور انجام مي شود. اين مساله به معناي اعتماد و تكيه بسيار زياد به ارتباط نوشتاري است. (درهر،2000، ص. 382 )
دو باره به هشت حوزه ايكه توسط اسپنيك معرفي شده بود بر مي گرديم كه با تشويق به مطالعه آثار تخيلي امكان تقويت آنها وجود دارد: مطالعه به نوبه خود در رشد جسماني، عقلاني، زباني ، احساسي و عاطفي ، شخصيتي ، اجتماعي ، اخلاقي و روحي افراد نقش به سزايي دارد. آثار تخيلي به رشد ذهني و عاطفي افراد كمك مي كنند و در واقع افراد بشر از طريق داستان چيزهاي بسيار زيادي مي آموزند. مادي( فيزيكي)، عقلاني ، زباني، عاطفي يا احساسي، اجتماعي ، شخصيتي، اخلاقي و روحي (1985، ص. 42-29) به نظر مي رسد اينها تا اندازه اي نيازهاي فوق را در بر بگيرند.
امروزه آثار تخيلي فقط شامل آثار نوشتاري نيستند، صفحات وب بسيار خوب متعددي به اين منظور اختصاص يافته اند. آثار تخيلي به صورت الكترونيكي و كاربردي امكانات الكترونيكي در دسترسي به آثار نقد ، سهم مهمي در دسترسيبه توانايي اطلاعاتي ايفاء مي كنند. به عنوان مثال معلوم شده است كه در استراليا چنين امكاناتي خيلي از پسرها را به مطالعه تشويق كرده است. پيشرفت تدريجي و مهارت مطالعه را مي توان به كمك استفاده از وب تقويت كرد
. به عنوان مثال اخيرا مدرسه اي در كلاك ويل ايالت تنسي به خاطر كاربرد فناوري در افزايش مهارت هاي كتابخواني جايزه اي دريافت كرد( مرحله تكميلي، 2001 ، ص. 24). در واقع روي صفحه كامپيوتر هزاران داستان را مي توان دريافت كرد و بيشتر صفحات وب كه به منظور جستجوي شخصيت ها و نويسنده هاي مورد علاقه بچه ها است در اختيارشان قرار مي گيرد
كه آثار نويسنده معروف " هري پوتر" را نيز شامل مي شود. انوس (2001، ص. 24) خاط نشان مي كند كه وب منبع خوبي از داستان هاست كه دسترسي به آنه در جاي ديگر امكان پذير نيست. بدون ترديد، وب منبعي از داستان هاي كلاسيك، افسانه ها و عناوين جـــــــــن و پــــــــري قديمي را كه ديگر تجديد چاپ نمي شوند را مي توان در آن پيدا كرد.
نقش كتابخانه هاي مدارس
براي آنهايي كه در كتابخانه هاي مدارس كار مي كنند يا با مدارس همكاري دارند زياد عجيب نيست كه بگوئيم بيشتر مطالعات پيش بيني نموده اند كه در مدرسه ماهيت سواد آموزي به همگرايي مواد آموزشي در سواد آموزي ، با اطلاعات شبكه جهاني و فناوري ارتباطي بستگي خواهد داشت( لو و كينزر، 2000) كاربرهاي اطلاعاتي توانمند و ماهر به وجود سه مهارت در خويش مي بالند:
مطالعه ، كنترل و اداره اطلاعات و مهارت فناوري متكي هستند. در اين مورد كه كتابخانه مدارس نقش مهمي در پرورش و تشويق اين مهارتها ايفاء مي كند بحثي نيست.(رافرتي(1999) از اينكه سياست مدارس تماما در جهت ” يادگيري براي عصر اطلاعات “ باشد جانبداري و حمايت مي كند. در حاليكه لانك فورد (1999) به شدت روي نقش اصلي كتابخانه مدارس در اين فرايند تاكيد دارد.
اما تحقيق خودم در چند سال قبل نشان داد(آير، 1999)، بيانگر اين امر بود كه با تحولات پيش آمده، در برنامه ريزي هاي تامين مالي و بودجه هاي وابسته به آن، بودجه كتابخانه هاي مدارس فارغ از گرآوري آثار تخيلي، صرفا به تهيه موادي كه از برنامه آموزشي پشتيباني مي كند ، تمايل خواهند يافت.