بخشی از مقاله
قيام امام حسين(ع
« بنام خدا »
« ان الحسين مصباح الهدي و سفينه النجاه »
گذشت روزگار بهترين مربي و معلم بشري است.
استفاده از سيره بزرگان تاريخ گذشته سنت عمومي بشري است كه هر قوم و ملتي آداب و عادات و حركات و كردار و گفتار بزرگان خود را به عمل گذشته و بصورت شئون آن ملت و رسوم اجتماعي درآورده است. پس مجموعه انديشه و گفتار و كردار بزرگان يك قوم آداب و مليت و شئون قوميت آن جامعه را تشكيل مي دهد. اين سيره پسنديده به قدري در ميان بشر معمول شده كه جزو سنن عمومي بشري به حساب رفته بلكه كتب آسماني هم همين سيره را تعليم و عمل بدان را تشويق و تأكيد فرموده است.
قيام امام حسين(ع) و واقعه عاشورا نه يك مقطع از تاريخ اسلام كه جرياني هميشه جاري در حيات اسلام و باور مسلمانان است و مقطع قابل تأمل و درس آموز براي همه جهانيان خصوصاً آناني كه آزادگي را لازمه تكامل و سعادت بشري مي دانند محسوب مي شود.
بهترين سند ما در اين رابطه فرمايش خود حضرت است كه ايشان در وصيت نامه خود به برادرشان محمد حنفيه فرمودند. من خارج شدم براي طلب اصلاح در امت جدم و لذا يكي از مهمترين علل قيام حضرت همين مسئله است. «طلب اصلاح در امت رسول اكرم» و سپس فرمودند كه مي خواهم «امر به معروف و نهي از منكر» كنم.
بنابراين اگر بخواهيم دلايل قيام امام حسين(ع) را در چند جمله كوتاه عنوان كنيم. طلب اصلاح در امت پيامبر(ص) ، امر به معروف ، و نهي از منكر سه دليل اصلي و عمده قيام امام حسين(ع) به شمار مي روند.
پس از وفات پيامبر اكرم(ص) مشكلات فراواني به وجود آمد. در اين رابطه بد نيست به ماجراي غدير خم اشاره كنيم كه پيامبر اكرم(ص) براي نصب اميرالمؤمنين علي ابن ابيطالب(ع) مأموريت يافتند و به فرمان الهي علي(ع) را نصب كردند طبق نقل طبري پيامبر اكرم(ص) در غدير خم فرمودند: خداوند علي را نصب كرد و البته پيامبر ، امامت همه ائمه را در اين رابطه با اين ويژگي متذكر شدند.
به هر حال در زمان نصب حضرت علي(ع) افراد مخالف در اين قضيه كم نبودند و خداوند به حضرت رسول(ص) نيز اين مخالفتها با شدت بيشتري ادامه يافت و خلافت از محور اصلي منحرف شد ولي به هر صورت در زمان خليفه اول و دوم به ظواهر اسلام عمل مي شد اما در زمان خليفه سوم وضعيت دگرگون شد و شكل حكومت با شكل حكومت پيامبر اسلام كاملاً تفاوت پيدا كرد. اين جريانات همگي نشان از انحراف مي دهد و اين انحراف ادامه يافت تا بر زمان حكومت معاويه و يزيدبن معاويه مي رسد و شرايطي فراهم مي شود كه به تدريج اين دو نفر تيشه به ريشه اسلام بزنند.
از يك سو معاويه شخصيتي بود كه مشكل عقيدتي و فكري داشت و اساساً با اصل اسلام مشكل داشت ولي به عقيده خود را ظاهر نمي كرد و آن را بروز نمي داد در حالي كه يزيد علاوه بر همه انحرافاتي كه داشت تظاهر نيز مي كرد و صريحاً عقيده خود را نمايان مي ساخت در واقع يزيد بن معاويه در زمان خلافت خود با رسم تكرار مي كرد كه بني هاشم با ملك بازي مي كردند ، جبرئيلي در كار نبود و وحي و قرآن را دروغ مي دانست. بنابراين انحراف اسلام به طور كلي از اين زمان شدت گرفت و چنانچه فكر يزيد در جامعه ادامه مي يافت شايد ديگر عبارات «اشهد ان لا اله لا اله» و «اشهد ان محمد رسول ا… » نيز شنيده نمي شد چرا كه يزيد اساساً وحي را منكر مي شد.
در چنين وضعيتي امام حسين(ع) با شرايط خاصي كه بوجود آمده بود يا بايد با چنين حكومتي و با يزيد بيعت كند و تسليم چنين حكومتي شود و با اين كه شهادت را بپذيرد و با توجه به اين كه تنها اين دو راه را پيش پاي ايشان نهاده بودند امام حسين(ع) شخصاً در اين رابطه مي فرمايد:
من مخير شده ام بين كشته شدن و يا تن به ذلت دادن در حالي كه دور است از من كه زير بار ذلت بروم و فرمودند كه دامن حضرت زهرا(س) اجازه نمي دهد كه من زير بار ذلت بروم.
لذا مي بينيم ايشان راهي جز آن نداشتند كه بر كربلا بروند و با خون خود اسلام را احيا كنند همانطور كه پيامبر اكرم(ص) مؤسس اسلام بودند علت بقاي اسلام نيز حضرت ابي عبدا… (ع) بودند و شايد به همين دليل بود كه پيامبر(ص) در روايتي فرمودند: حسين از من است و من از حسين هستم و در مورد اين تعبير شايد منظور حضرت اين است كه دين و نام محمد به خاطر قيام امام حسين(ع) زنده و پا برجا خواهد ماند.
قيام امام حسين(ع) سر مشقي است كه حضرت در مقطع خاص خود نوشته اند تا چنانچه ملل و مردم دنيا در آن مقطع قرار گرفتند از آن استفاده كنند.
حضرت محمد(ص) درباره امام حسين و برادرش امام حسن(ع) فرمود:
اين دو (فرزند من) سرور جوانان اهل بهشت هستند.
سيري در زندگي امام حسين(ع)
امام حسين(ع) در شهر مدينه طيبه پس از برادر بزرگوارش امام حسن(ع) در زماني كمتر از مدت بارداري و در شش ماهگي متولد شوند. زمانيكه حضرت فاطمه زهرا(س) حسين(ع) را باردار بود پدر بزرگوارش رسول خدا به او فرمود: حبيب من جبرئيل از طرف خداوند متعال به من خبر داده كه اين فرزند ذكور است و به دست شقي ترين امت من به شهادت خواهد رسيد. فاطمه(س) وقتي اين را شنيد گريست و اظهار ناراحتي كرد پيغمبر(س) به او فرمود: ولادت اين فرزند من حتمي است و خداوند امامان 9 گانه را از نسل او متولد خواهد كرد. مدت بارداري آن بزرگوار شش ماه و دوران شير خوردگي ايشان 2 سال مي باشد كه مجموعاً سي ماه مي شود.
روز تولد امام حسين(ع) بعد از ظهر پنج شنبه شعبان المعظم در سال چهارم هجري بوده است در روايت آماده است زماني كه امام حسين(ع) متولد شد جبرئيل با گروههاي منظم فرشتگان جهت تبريك و تهنيت به پيامبر(ص) نازل گرديد. در راه هبوط گذرايشان بر جزيره اي در دريا افتاد كه در آن فرشته اي حاملين عرش الهي به نام (فطرس) به جهت خطايي كه از او سرزده و مشمول غضب الهي شده بود مدت زيادي در آنجا زنداني و در عذاب به سر مي برد.
فرشته محبوط هنگامي كه جبرئيل را به آن صفوف منظم و بسيار زيبايي ملائكه كه با بهترين وضعي در زينت و آرايش بودند مشاهده كرده سبب اينگونه ترول را جويا شد جبرئيل خبر ولادت با سعادت امام حسين(ع) را به او گفت: فطرس از او درخواست كه او به جمع ملحق شود و وي را نيز در معيت خود ببرد. وي در معيت جبرئيل به خدمت امام حسين رسيد ،
و همين كه در كناره گهواره حضرتش قرار گرفت و بدن خود را به آن گهواره و بدن شريفش حسين(ع) رسانيد بالهايش به او بازگشت و خداوند توبه اش را پذيرفت و مقام اولش را بازيافت او در آسمان ها به خود مي باليد و مي گفت من آزاد شده حسينم و به اين جهت در دعاهاي روز سوم شعبان مي خوانيم: در اين روز شريف فطرس فرشته به گهواره اش پناهنده شد و ما نيز پس از او (امروز) به قبر شريفش متوسل و پناهنده مي شويم. از (بحار الانوار مجلسي)
حضرت شش سال و چند ماه با جد بزرگوارش(ص) سي سال با پدرش اميرالمؤنين و ده سال با برادرش امام حسن مجتبي(ع) و ده سال پس از شهادت ايشان كه مجموعاً پنجاه و شش سال و چند ماه مي شود در دنيا زندگي كر دند.
امام حسين(ع) همسران متعددي داشت كه از آنها صاحب ده فرزند شد ، شش فرزند پسر و چهارم فرزند دختر كه عبارتند از:
1- علي اكبر ، كه در كربلا و در هجده يا بيست و پنج سالگي به درجه شهادت نايل گشت و مادرش به نام ليلا دختر ابي مره ثقفي است.
2- علي اوسط زين العابدين امام چهارم كه در روز عاشورا به علت بيماري سختي كه داشت از تعرض و قتل مصون ماند و ائمه هدي از نسل حضرتش هستند. مادر ايشان شهر بانو دختر كسري يزد گرد آخرين پادشاه پارسي هاي پيش از اسلام است.
3- علي اصغر ، كه در واقعه عاشورا در آغوش پدر بزرگوارش ، گلويش هدف تير «حرمله» ملعون قرار گرفت و در برابر پدر ، سرش از گوش تا گوش بريده شد در حاليكه بيش از شش ماه از سن شريفش نمي گذشت مادرش رباب دختر امرو القيس است.
4- محمد و جعفر ، اين دو نيز در روز عاشورا در محضر پدربزرگوارشان امام حسين(ع) به شهادت رسيدند و مادرشان از قوم بني قضاعد مي باشد.
5- دختران يكي سكينه رباب مادر ايشان است.
ديگر از دختران ، فاطمه و زينب بوده و چهارمين ايشان نامش رقيه است.
امام آن روزي كه از مدينه حركت مي كند چنين مي فرمايد:
من قيام نكرده ام براي اخلال و فساد و ظلم ، بلكه قيام من به خاطر امر به معروف و نهي از منكر و نشان دادن راه رسول اكرم و پدرم اميرالمؤمنين و اصلاح مفاسد در امت جدم است.
چيزي كه بايد گفت اين است كه ائمه طاهرين(ع) راجع به عزاداري و زيارت ابي عبدالله الحسين سفارش بسيار دارند و ثواب بزرگي بر آن شمرده اند. ما يكي از روايات بسيار را كه صاحب وسايل شيعه در كتاب فرار وسايل نقل كرده است مي آوريم و سپس توضيح مختصري در اينباره مي دهيم:
فضيل ابن سيار از امام صادق(ع) نقل مي كند كه فرمود: خدا رحمت كند افرادي را كه ولايت را زنده مي كنند ، قيام ابي عبدالله قيام نظامي نبود بلكه قيام عاطفي تبليغي بود.
امام حسين(ع) نمي خواست شخص يزيد و يزيديها را بردارد. بلكه مي خواست شخصيت يزيدي ها و بني اميه و مروان را نابود كند ، مردم را بيدار كند و روش شهادت و فداكاري و ايثار و شهادت پروري را به انسان مي آموزد. تهذيب نفس بخصوص صبر ، استقامت شجاعت و زيربار ظلم نرفتن از اثرات مستقيم آن است. نقش ديگر اين گونه مجالس زنده كردن دو قانون از قوانين بزرگ اسلام يعني امر به معروف و نهي از منكر است.
گريه براي امام حسين(ع) تشكيل مجلس عزا ، دسته هاي عزا ، زيارت از دور و نزديك ، ايجاد بناهايي مثل حسينيه و سقاخانه و زنده نگه داشتن ولايت زنده نگه داشتن خود حسين(ع) است. نيمه ماه رجب سال 60 پس از مرگ معاويه پسرش يزيد به خلافت رسيد و به مردان مدينه نوشت از همه مردم مخصوصاً چهار نفر شخصيتهاي بارز حجاز بيعت بگيرد.
حسين بن علي(ع) ـ عبداله پسرعمو ـ عبدالرحمن پسر ابوبكر ـ عبدالله بن زبير از اين جمله بودند ، روز 26 ماه رجب والي مدينه حسين(ع) را دعوت كرد براي ارائه نامه يزيد و بيعت از ايشان امام فرمود: سزاوار نيست بيعت من در پنهاني باشد فردا در مسجد پيغمبر(ص) صحبت مي كنم امام شب 27 رجب ناگهان با زن و فرزند از مدينه به مكه مهاجرت نمود. پنج ماه در مكه ماندند پس از آن يزيد مطلع شد بود به مكه نامه نوشت سي نفر شمشير زن انتخاب كند حسين را در حال طواف و احرام دستگير كرده يا به قتل برسانند
. امام حسين روز هشتم ذي حجه ناگهان با زن و فرزند به طرف كوفه حركت كردند يزيد مطلع شد ابن زياد را كه حاكم بصره بود به امارت كوفه گماشت و او به دفاع كوفه پرداخت و روز اول محرم سال 61 با سر كرده يزيد بين دو راهي كوفه ـ عراق برخورد و شبانه به طرف كربلا كوچ كردند. صبح روز دوم بود كه بر كربلا رسيدند و آنجا خيمه و بارگاه سلطنتي گستردند.
عمر سعد مأمور كار حسين(ع) شد به كربلا آمدند تا روز نهم محرم 33 هزار نفر به دستور ابن زياد براي يكسره كردن امام حسين به كربلا فرستاده شدند ، از روز هفتم محرم آب به روي حسين(ع) بستند ـ عصر نهم تيراندازي شروع شد و جنگ حتمي گرديد. صبح روز دهم جنگ آغاز شد و حملات طرفين شروع شد و عصر عاشورا پسر پيغمبر خدا را شهيد كردند و پس از آن به غارت و آتش زدن خيام پرداختند سرهاي شهدا را بريدند و اهل بيت اما را اسير كردند و به طرف شام بردند.
سيره زندگي امام حسين(ع) مظهر اعلاي انسانيت و مشعل هدايت و ارشاد براي يافتن راه سعادت و كامراني است. تاريخ جنگ يكروزه آن حضرت مهيج ترين سطور لرزاننده تاريخ است كه برجسته ترين سطور آن تعليمات عاليه است كه حضرت اباعبداله(ع) از عصر تاسوعا تا عصر عاشورا در فنون ديانت ـ سياست ـ اجتماع ـ ناموس ـ تقدير از خادم و تحقير خائن ـ حمايت مظلوم و دشمني با ظالم ـ نرفتن زير بار ظلم و ستم ـ استقامت و پافشاري در راه عقيده و ثبات قدم در قيام به حق ـ ابراز شجاعت و شهامت ـ جود و بخشش ـ مراقبت در اقامه نماز و تعليم قرآن مجيد بزرگترين منجي عالم بشريت ـ درس قيام و دادخواهي براي گرفتن حق از دست بيدادگران ستم پيشه و جماد و از خود گذشتگي در راه حق و حقيقت.
دشمن كه نتوانست با آوردن حزب اموي و سلطنت معاويه و يزيد اسلام را نابود كند در مقام محو خاندان نبوت بر آمد كه ممتازترين شخصيت شاخص آن حضرت اباعبدالله حسين بن علي(ع) بود او را كشتند و اهل بينش را به اسارت بردند به گمان آنكه زمينه حكومت براي قرنها در دودمان آنها استقرار خواهد يافت غافل از اينكه كشتن حسين(ع) و اسارت اهل بيت او تيشه اي بود براي ريشه كن كردن كاخ خلافت يزيد و در هم پيچيدن تومار نقشه حزب اموي ، بزودي سلطنت آنها به دست آل مروان افتاد و آنها هم ديري نزيستند و همگي رسوا شدند.
امام حسين و نماز
نماز ذكر و سبب يادآوري و شكر گذاري پروردگار است و بر هر عبارتي رحجان دارد. نماز افضل طاعات و عبادات مي باشد. زيرا شامل كليه وظايف عبادات بدني و قلبي است و موجب ايجاد خوشبختي و رستگاري انسانهاست.
نماز امام حسين(ع) يك راز و نيازي بود در معركه جنگ كه گروهي مشغول تيراندازي بودند ، حضرت اباعبداله(ع) با تمام حضور قلب بدنش در مقابل خداوند از خوف خدا ميلرزيد و مي گفت «لاحول و لا قوه الا بالله العلي العظيم» و چقدر خوشوقت شد كه در آن غوغاي جنگ و رستاخيز توانست از فرصت استفاده كند و اين دو ركعت نماز را بگذارد و راز و نيازي با خدا كند.
حضرت حسين با علم به شهادت و از ديده دور انديشي به كربلا رفت و در مقابل يك قدرت مستبد و ظالم قيام كرد و خود را به مهلكه نينداخت بلكه جاودان و پايدار گرديد تا قوانين آدميت رازنده و بر قرار ساخت. حضرت حسين(ع) با علم يقين دست زن و فرزند را گرفت و در يك بيابان بي آب و علف جانمرد و هزاران نفر كه مانع قيام و تصميم او بودند همه را با يك منطق مستدلي قانع كننده ساكت نمود و به مقصد خويش حركت كرد.
او ميدانست 72 نفر در مقابل چند هزار نفر غير قابل مقاومت است. آن حضرت آگاه بود يك جوان مثلاً سيزده ساله در مقابل انبوه دشمن فتح ندارد ولي چون نتيجه شهادت را به فتح و پيروزي مسلمانان مي دانست قيام كرد تا دين خدا باقي بماند و كتب آسماني مورد توجه بشر قرار گيرد ، اين حسين كه تربيت شده مهد نبوت و آغوش عفت و دامان ولايت است.
قيام كرد تا حق را از باطل جدا سازد و مثل اعلاي آنرا بنمايد.
قيام كرد تا عدالت را در برابر ستمكاري نشان دهد.
قيام كرد تا فضيلت و راستي و درستي را در برابر نادرستي و حيله و مكر و تهمت و افتراز را روشن سازد.
قيام كرد تا نور را از پس ظلمات ابرهاي مصنوعي بني اميه بيرون كشيده و مستجلي سازد تا هميشه پر تو افكن گردد.
قيام كرد تا چهره محبوب قرآن و حديث نبوي را از ميان تفاسير جعل و احاديث موضوعي مزدوران منفعتي اموي بيرون آورده نشان دهد و حقيقت را از مجاز بنماياند قيام كرد تا جنايات عمومي و خيانات هاي حزب اموي را با مظالم بيدادگري آنها كه در لباس حيله مرتكب مي شدند نشان دهد.
پس از شهادت امام حسين(ع) و يارانش حضرت زينب آن تربيت شده مكتب علوي استعداد و درس خود را از پروش خاندان ولايت در بازار كوفه و شام و مجلس يزيد بروز داد و علت تامه اين قيام گرديد با كلمات پر حرارت و آتشين خود در موقع شناسايي يك حركت فكري و تحول و وحي در مردم بوجود آورد كه چشم روزگار نديده و گوش بشر نشينده است.
او با خطبه هاي خويش تخم انقلاب براي نابودي دولت اموي در دل مردم پاشيد و توجه آنان را به دين اسلام و فداكاري رهبران آن جلب كرد و نشان داد كه ائمه دين همه با يك نقشه منظم و يك برنامه كامل و ثابت و غير قابل تزلزل كه خواه به كشتن يا كشته شدن خواه به گوشه نشيني و انزوا يا در كنج سياه چالهاي زندان و مسموميت در هر حال مشغول انجام وظيفه هستند. هنوز رايحه عطر خونهاي دشت كربلا به مشام مي رسد و صداي شيون اسب بي صاحب حسين(ع) از نينوا به گوش مي رسد.
هنوز بوي سوختن خيمه گاه آل رسول از فراسوي تاريخ به مشام مي رسد.
هنوز صداي خرين «مهلاً مهلا» زينب كبري(ع) و فرياد استغاثه او از تل زينبيه قلوب دلدادگان عاشق را مي لرزاند.
و هنوز نداي دلرباي تلاوت قرآن رأس بريده فرزند زهرا(س) براي بيداري خفتگان و عبرت غافلان و دلجويي اهل بيت خود ، از بازار كوفه بلند است كه: بشتابيد براي استعانت مظلوم و بستيزيد با ظالمان تاريخ.