بخشی از مقاله

بررسی عوامل ارادي و غیر ارادي در انحلال وکالت


چکیده :

با یک تقسیم بندي میتوان گفت عقد وکالت در قانون مدنی از دو طریق مرتفع می شود: -1 به عزل وکیل توسط موکل و استعفاي وکیل که اراده طرفین در تحقق آن دخالت دارد و باعث فسخ قرارداد وکالت میشود. -2 به موت یا جنون وکیل یا موکل که بطور غیرارادي پایان یافتن ناخواسته
وکالت تلقی میشود و باعث انفساخ وکالت میشود.موارددیگري چون سفاهت وکیل و موکل ،از بین رفتن موضوع وکالت ،انجام عملی منافی با وکالت توسط موکل و پایان مدت وکالت نیز ازعواملی هستند که بموجب آنها قرارداد وکالت منفسخ میشود. لذا در جایی که وکالت بلاعزل یا با حق توکیل به غیر بسته میشود ،مرگ یا جنون موکل یا وکیل اول یا وکیل توکیل سوالاتی در مورد بطلان وکالت مطرح میشود که قانون مدنی پاسخ روشنی ندارد و بعضا نیاز به الصاق و الحاق موادي دارد.

واژگان کلیدي:انحلال وکا لت،عزل و استعفا،فوت،جنون،وکالت بلا عزل،تو کیل در وکالت

مقدمه :


در این مقاله سعی بر این است تا عوامل انحلال قرارداد وکالت بررسی شود.در ابتدا ماهیت عقد وکالت وسپس موارد انحلال و آثار احتمالی که میتوان براي هر کدام متصور بود بررسی میشود.میپردازیم ،انحلال در لغت به معناي باز شدن و حل شدن است و وکالت در لغت به معناي ،وکیلی،تفویض و واگداري،کاري را به کسی واگذار کردن و اعتماد کردن است .بر اساس ماده 656 قانون مدنی" وکالت قراردادي است که به موجب آن یکی از طرفها،طرف دیگر را براي انجام امري نائب خود میکند".

منظور از انحلال قرارداد وکالت این است که قراردادي بصورت صحیح بین دو شخص منعقد شده است اما به جهاتی قرارداد مذکور بهم میخورد. از جمله موادري که موجب انحلال و مرتفع شدن عقد وکالت میشود:عزل موکل و استعفاي وکیل و فوت یا جنون وکیل و موکل.(کاتوزیان،(447:1391 همانگونه که از تعریف وکالت دیدیم این عقد از هر دو طرف جایز است و به مغهوم نیابت وجانشینی و اذن است،که یک سوي آن موکل و طرف دیگر وکیل قراردارد..بدین ترتیب وکالت گاه با اراده طرفین (عزل و استعفا)و گاه بدون اراده طرفین (فوت،جنون و.......)از بین خواهد رفت و موجب انحلال قرارداد وکالت می شود.

در اینجا لازم دانستیم قبل از پرداختن به علل انحلال به بررسی عقد وکالت و دو اصطلاح فسخ وانفساخ و آثار آن بپردازیم


فصل اول: تعریف وکالت


وکالت عقدي است که به موجب آن یکی از طرفین (موکل)طرف دیگر (وکیل)،را براي انجام امري نایب خود می کند.(ماده 656 قانون مدنی)

وکالت به مفهوم اذن و نمایندگی است،چیزي که در قانون مدنی از آن به نیابت یاد شده است،نمایندگی بر پایه اعتماد داده می شود پس وکالت عقدي است که شخصیت وکیل علت عمده عقد است.

عقد وکالت مبتنی بر نیابت و تفویض اذن است بنابراین هم اذن دهنده (موکل)می تواند از اذن خود رجوع کند و هم نایب(وکیل و ماذون)حق استعفا دارد،پس گفته می شود وکالت عقدي است
جایز

انحلال وکالت


وکالت عقدي است جایز،این عقد بر مبناي اعتماد و تکیه بر شخصیت طرفهاي متقابل بسته می شودپس طبیعتابه در خواست هر یک از طرفین یا فوت و حجر یکی از آنهامنحل می شود،ماده 678 قانون مدنی بیان میدارد وکالت به طرق زیر مرتفع می شود:-"1 به عزل موکل ؛-2به استعفاي وکیل؛-3به فوت یا جنون وکیل یا موکل"البته به این موارد باید سفه،از بین رفتن متعلق و موضوع وکالت،پایان مدت در وکالت هاي مدت دار را افزود.

در یک تقسیم بندي کلی،موارد انحلال به دو گروه تقسم می شود:

-1 موارد فسخ -2 موارد انفساخ


فسخ قرارداد


زمانی که یکی از طرفهاي قرارداد بصورت یک جانبه و بدون اینکه لازم باشد طرف دیگر را راضی کندقرارداد را بهم بزند می گویند او قرارداد را فسخ کرده است،و به اختیاري که فسخ کننده براي فسخ قرارداد دارد خیار فسخ میگویند.فسخ به اراده طرفین انجام میشودو هرگز بصورت قهري و خودبخود انجام نمی پذیرد.


انفساخ قرارداد


زمانی که یک قرارداد بدون اینکه طرفهاي قرارداد خواسته باشندبصورت خودبخود از بین برود میگویند منفسخ شده است.انفساخ به حکم قانون انجام می شودو اراده طرفهاي قراردادنقشی ندارد ،چه طرفها راضی باشند چه راضی نباشند.(عدل،(331:1372
بدین توضیح عواملی که باعث انحلال وکالت می شود دو دسته اند:

-1عواملی که باعث فسخ قرارداد وکالت میشوند.

-2عواملی که باعث انفساخ قرارداد وکالت میشوند
فصل دوم: عوامل ارادي در انحلال وکالت


عوامل ارادي که باعث فسخ قرارداد وکالت می شود:

-1-1 عزل وکیل توسط موکل

طبق ماده 679 قانون مدنی موکل میتواند هر وقت بخواهد وکیلش را عزل کند،قرارداد وکالت قراردادیست جایز پس موکل می تواند هر وقت بخواهد وکیلش را عزل کند و زمانی که موکل وکیل را عزل کند قرارداد وکالت را فسخ کرده است.(کاتوریان،(198 :1376

امکان عزل وکیل به دئ صورت صریح و ضمنی قابل اعمال است:
عزل ضمنی:موکل عملی را که مورد وکالت است خود انجام دهد ،یا عملی انجان دهد که منافی با وکالت باشد مثلا وکیل دیگر بگیرد.
عزل صریح:در اینجا موکل بطور کلی نیازي به توجیه کارخود براي عزل وکیل ندارد و هر وقت بخواهد می تواند او را عزل کند و مقتضاي عقد وکالت است چون وکالت عقدي جایر است.

اما در موردي موکل حق عزل وکیلش را ندارد:

مورد اول:اگر شخصی در ضمن قرارداد لازم به عنوان وکیل انتخاب شده موکل حق ندارد او را عزل کند.(صفایی،( 272: 1384

طبق ماده 680 قانون مدنی اگر موکل ،اگرموکل وکیلش را عزل کرد در مواردي که امکان عزل

وجود دارد تا زمانی که وکیل از عزل آگاه نشده ،کارهایی که وکیل انجام می دهد درباره موکل موثر است.(امامی،(237: 1372

مورد دوم:عدم عزل وکیل ضمن یک قرارداد لازم مورد توافق قرار بگیردودر این حالت یک قرارداد وکالت بسته می شود، بعد ضمن یک عقد لازم جدا موکل وکیل خود را غیر قابل عزل میکند،بدین ترتیب موکل دیگر نمی تواند وکیل خود را عزل کند.( کاتوریان(206: 1376 و (امامی،(233 :1376


-1-2 استعفاي وکیل

همانگونه که گفته شد وکالت عقد ي است جایز و طرفین حق دارند هر وقت خواستند آنرا عزل کنند استعفا وکیل عزل کردن خود از وکالت است،به همین دلیل وکیل نیز حق داردهر زمان که

خواست از وکالت استعفا دهد،خواه موکل اطلاع یابد یا نه،برخلاف عزل که آگاهی یا عدم آگاهی موثر بر اقدامات بعدي اوست.البته استعفا نباید نابهنگام و نامتعارف باشدوگرنه وکیل باید ضرر نامشروعی که به بار آورده را جبران کند.این قاعده عقلی است که هر کس مسوول جبران خسارت ناشی از اعمال خود است حتی فرض عدم قصد تضرر عامل زیان.

طبق ماده 681 قانون مدنی حتی اگر وکیل استعفا دهد تا زمانی که موکل قرارداد وکالت را بهم نزده وکیل می تواند در کارهاي موکل دخالت کند.

فصل سوم: عوامل غیر ارادي در انحلال وکالت


عوامل غیر ارادي که باعث انفساخ قرارداد وکالت می شوند.


-1-1 فوت وکیل یا موکل

از ویژگیهاي عقد جایزاین است که در صورتی که یکی از طرفهاي قرارداد فوت کند آن قرارداد منفسخ می شود.در اینجا هم فوت وکیل هم موکل باعث انفساخ می شود.( امامی،(239 :1372 بند 3 ماده 678 قانون مدنی به انحلال قراردادها در صورت فوت یکی از طرفها تصریح کرده است.در خصوص اذنی بودن و انحلال وکالت بر اساس فوت برخی نوشته اند که مبناي اختیار وکیل و تصرفاتش اذن موکل است،در نتیجه با فوت موکل منبع اذن قطع میشود و با فوت وکیل موضوع خود را از دست میدهد.(کاتوزیان،(29 :1375

همچنین با فوت موکل نیابتی که طبق ماده656 قانون مدنی براي انجام کاري به وکیل داده بود از بین میرود و در باره وکیل هم با فوت او ادامه اذن منتفی و عقد وکالت منفسخ می شود. در خصوص ماده 670 قانون مدنی اگر دو نفر به نحو اجتما ع وکیل باشندبه موت یکی از آنها وکالت دیگري باطل می شود،در این حالت چون هدف موکل در ابتدا این بوده که دو نفر مجتمعا و مشترکا وکیل باشند و اقدانم نمایند پس اگر یکی از آنها فوت کند دیگري نمی تواند به تنهایی مبادرت به وکالت کند ودر صورت انجام عمل او باطل است.بعضی معتقدنداگر یکی از آنها بمیرد وکالت دیگر باطل و جایز نیست حاکم ضم امین کند.و برخی نوشته اند هر گاه موکل بجاي وکیل
متوفی وکیل دیگري انتخاب کند آن دو میتوانند مجتمعا امر وکالت را انجام دهند.(امامی،: 1372. 29

-1-2 جنون وکیل یا موکل


جنون و دیوانگی صفت کسی است که فاقد تشخیص نفع و ضرر و حسن و قبح است و احراز جنون با دادگاه است.(جعفري لنگرودي،(200 :1382

جنون دو کونه است :ادواري که گاهی بر انسان بروز میکندو اطباقی که حالت ودیوانگی همیشگی است.با توجه به اینکه بند 3 ماده678 فوت وجنون وکیل یا موکل را موجب انقضاي وکالت می داندتا حدودي هر انچه در بحث فوت وکیل و موکل گفتیم اصولا در مورد جنون نیز صادق است .ما در اینجاجنون یکی از طرفهاي وکالت را مورد بررسی قرار می دهیم.

فرض در حالتی است که موکل و وکیل در حالت سلامت عقلی اقدام به بستن عقد وکالت کرده اند،یا حتی مجنون ادواري در حالت افاقه قرارداد وکالت را منعقد نموده است،اما پس از آن و قبل از انجام موضوع وکالت موکل یا وکیل دچار بیماري جنون و وکالت منفسخ و اذن قطع می گردد.یعنی هر آنچه در هنگام عقد وکالت براي صحت لازم است در ادامه آن هم ضروري است.

اما بحثی که اینجا مطرح است بطلان عقد وکالت در خصوص جنون ادواري است زیرا در مورد جنون دایمی بدون شک این بیماري در هر یک از طرفین عقد موجب بطلان است.اما در مورد جنون ادواري مستقلا حکمی دیده نشده با این حال می توان گفت با عارض شدن جنون به هر یک از طرفین چه ادواري چه دایمی وکالت باطل می شود ،زیرا بر اساس بند 3 ماده 678 قانون مدنی بطور اطلاق جنون عقد وکالت را مرتفع میکند و ثانیاو قتی عقد وکالت در جنون ادواري مرتفع گردیدو اذن مرتفع شداتصال اذن قطع شده و گسسته موجه نخواهد بودو این امر که اعمال حقوقی مجنون ادواري در حال افاقه نافذ است(ماده1213 قانون مدنی)در اینجا مصادیق ندارد و نمیتوان گفت هرگاه جنون دست داد وکالت باطل و هر وقت به حالت افاقه رسید عقد منحل شده دوباره معتبر می شودکه در اینصورت ممکنه وکالت نامه ها بارها باطل و مجددا خودبخود اعتبار یابد. در اینجا مناسب دانستیم اثر فوت در وکالت بلا عزل و وکالت در توکیل را مورد بررسی قرار دهیم.

-1 فوت یا جنون وکیل یا موکل در وکالت بلا عزل

طبق ماده 679 قانون مدنی"موکل می تواند هر وقت که بخواهد وکیل را عزل کند مگر اینکه وکالت وکیل یا عدم عزل در ضمن عقد لازمی شرط شده باشد"در اینجا میخواهیم بدانیم فوت موکل یا وکیل که در حالت مطلق موجب بطلان عقد بودهآیا در وکالت بلا عزل که حق فسخ در آن نیست اثر دارد؟در پاسخ به نظر می رسد که با مرگ یا جنون هر یک از طرفین در وکالت بلاعزل هم بقاي آن منتفی می شود،زیرا اولا بند3ماده 678 بطور مطلق فوت یا جنون وکیل یا موکل را موجب انقضاي وکالت می داند.ثانیا مطابق ماده 654 قانون مدنی به عنوان قاعده حاکم بر همه عقود جایز ،فوت یکی از طرفین موجب انفساخ عقد جایز خواهد شد و بلا عزل بوده وکالت ،اسقاط حق عزل ماهیت آن را تغیر نمی دهد.پس با فوت هر یک از طرف هاي قراردادوکالت عقد وکالت باطل می شود.

البته نباید غافل شد که وکالت نامه هاي بلا عزلی که امروزه در معاملات رایج است وکالت صرف نیست بلکه از نظر طرفین و عرف گاهی معامله تمام عیار است ،زیرا قصد اصلی و هدف مشترك تنظیم کنندگان انتقال مالکیت است و با بیع نامه غیر رسمی و با مفاد ماده 10 قانون مدنی

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید