بخشی از مقاله
چکیده
هدف:این مقاله از نوع مروری می باشد و که با هدف بررسی متون مربوط به تاثیر آموزش های مهد کودک و پیش دبستانی بر رشد علمی انجام شده است.روش جمع آوری اطلاعات: ازبین تعدادی از مقالاتی که با این عنوان جستجو شد 10مقاله به صورت مروری مورد مطالعه و بررسی قرار گرفت .
یافته ها : در اکثر این مطالعات عنوان شده بود که کودکانی که د.وره پیش از دبستان را در مهد کودک یا مراکز پیش دبستانی گذرانده اند نسبت به کودکانی که در این مراکز نبودند به صورت معنا داری از رشد هوش علمی بالایی برخوردار می باشند .
نتایج: حاکی ازآن است بین هوش علمی درکودکان به مهد رفته و نرفته تفاوت معنادار وجود دارد و میزان هوش علمی در کودکانی که به مهد رفته اند بیشتر است و آموزش های پیش ازدبستان دررشداهوش علمی کودکان تفاوت معناداری ایجاد کرده است که نتایج یافته های این پژوهش با بیشتری از پژوهش ها همسو می باشد.
مقدمه
پدیده هوش بارزترین فعالیت قوای ذهنی در بشر است که قدرت سازکاری او را در محیط میسر می سازد.مطالعه هوش از دیر باز مورد نظر روانشناسان بوده و سالهای اخیز تحقیقات فراوانی در این باب انجام گرفته است. هوش توانایی ذهنی است و قابلیت های متنوعی همچون استدلال، برنامه ریزی، حل مسئله، تفکر انتزاعی ، استفاده از زبان و یادگیری را در بر میگیرد
در رشد هوش وراثت ومحیط هر دوبه عنوان عوامل مهم وتعیین کننده هستند و می توان نتیجه گرفت که اگر کودکی با بالاترین زمینه هوشی - ژنتیکی - در محیط مناسبی قرارنگیرد یا به دلایلی نتواند از امکانات و فرصت ها استفاده کند، یقینا مانند کودک مشابه که در محیط مناسب قرارداشته است، از رشد هوش بالایی برخوردارنخواهد بود.همچنین ، کودکی که از بدوتولددپار عقب ماندگی ذهنی است، حتی اگردر بهترین شرایط محیطی قرارگیرد، بازهم عقب مانده خواهد بود.شرایط محیطی موثر در رشد توانایی های ذهنی عبارتند از: تغذیه سلامت جسمانی ، کیفیت تحریک فکری و ...می باشد
طرح مساله
اکثرمطالعات و پژوهشها نشان می دهد که محیط خانواده پاسخگوی رشد همه جانبه کودک بعد از 4 سالگی نیست و کودکان در این سن نیاز به شرکت در فعالیتهای اجتماعی بیشتری دارندوحضوردر محیط های پیش دبستانی این امکان را به آنها میدهد تا با همسالان خود ارتباط برقرارکرده و به تدریج مهارتهای اجتماعی لازم را به دست بیاورندو همچنین کودکان برای برخورداری کامل از آموزشهای دوره ابتدایی نیاز به یک انضباط فکری دارندکه به طورمعمول خانواده قادر به فراهم ساختن آن نیست.
یکی ازمهمترین دغدغه خانواده های امروزی تربیت و آموزش فرزندان می باشد.الان طوری است که اولیاازهمان اوایل کودکی درفکرتحصیل وآموزش فرزندان هستندوپیگیرمراکز و موسسات مختلف می باشند و معمولا بین مردم اختلاف نظر هست که مراکز مهد کودک و پیش دبستانی برای کودک آنها مفید است یا نه؟آیا واقعا این مراکز سبب رشد و پرورش هوش و استعدادهای کودک می شوند و یا فقط برای سودجویی و منفعت طلبی یک سری افراد ، دایر شده است.
اهمیت و ضرورت موضوع
آموزش و پرورش در دوره پیش از دبستان برای رشدکلی وهمه جانبه کودک اهمیت بسزایی دارد.شش سال اول زندگی کودک سالهای حساس هستند زیرا میزان رشد دراین سالها نسبت به مراحل دیگر رشدسرعت بسیار بیشتری دارد.پرورش کامل استعدادهای کودک بویژه در این سالها نیاز به محیطی محرک و برانگیزنده دارد
طبق تحقیقات انجام یافته در دانشگاههای معتبر دنیا از جمله نیویورک ، تاثیر محیط های غنی تربیت بر رشد در سالهای اولیه حیات کودک انکار ناپذیر است ؛این آموزشها باعث رشد کرتکس مغز می شود و شیارهای آنراعمیق تر می کند و باعث افزایش وزن آن میشودهمچنین قطررگ هایی که خون را به کرتکس مغز می فرستند مینماید وحجم سلولهای ترشح شده آنزیم حافظه ساز را افزایش می دهد در نتیجه مغز تقویت شده و یادگیری آسان تر انجام می شود
آموزش و پرورش در دوران اولیه کودکی برنامه ای است برای کودکان 3تا 6ساله که در دوره پیش از دبستان هستند. این برنامه ،برنامه است که محیط بازی محرکی را برای رشد هوشی ، کلامی ، اجتماعی ، عاطفی و جسمی کودک فراهم می آورد
عامل وراثت در هوشمندی کودک نقش مهمی ایفا می کند. محیط رشد کودک نیز چنین است به لحاظ علمی ثابت شده است که تجربه های گوناگون، آموزش های متنوع و محیطی گرم و صمیمی، به رشد تواناییهای کودک کمک شایانی می کند.مسلما سالهای اولیه زندگی کودک نقش اصلی را در رشد او بازی میکند.
برای اینکه نتوانیم پایه های محکمی برای آینده وی بسازیم باید به نیازهای کودکان بی توجهی نکنیم. هرچه کودک بزرگتر می شود سرعت رشد ذهنی وی نیز افزایش می یابدو تا قبل از ورود کودک به مدرسه به تکامل می رسد. فرایندهای فکری بزرگ و اجزای آن یا به عبارتی تنظیم معلومات درکود ک و بکار گیری هوش ، همه و همه در 6سالگی تکمیل می شود. لذا به نظر می رسد نوع و میزان تجارت اولیه کودک اساس تحول و دگرگونی فکری وی در آینده خواهد بود
هیچ برنامه آموزشی و پرورشی برای کودکان در سنین قبل از دبستان بدون هدف آماده کردن کودکان برای دبستان کافی نخواهد بود. تجربیاتی که کودکان در این سنین کسب می کنند کارآنها را در هنگام تحصیل در سال اول و دوم آسان می کندو در موفقیت تحصیلی آنها در تمام دوران تحصیل تاثیر می گذارد. کودکی که به کودکستان نرفته، در سال اول دبستان با دو اشکال روبرو است. یکی اینکه باید بدون تجربه قبلی به یاد گرفتن دروس مختلف از قبیل خواندن و نوشتن بپردازد و دیگر آنکه محیط تازه و بی سابقه ، برای او ممکن است نگرانی ایجاد کند، که خودبخود از پیشرفت او در دروس جلوگیری می کند.
براساس تحقیقات عموم محققان دوران کودکی برای رشد هوش بیشتر ضروری است وچنانچه آموزش ها و محرکهای لازم و مناسب در این دوره ارائه نگردد در دوره های بعدی محرکات و آموزشها تاثیرات کمتری در تغییر پذیری فرد داشته و با تلاشهایی که به منظورجبران به عمل آید فقط %50 فرصت از دست رفته قابل جبران خواهد بود.[
اهداف تحقیق
در مجموع هدف مقاله ، بررسی تاثیر آموزش های مهد کودک بر افزایش رشد هوش علمی کودکان می باشد و پژوهشگر دنبال این است که تاثیر آموزشهای مهد کودک را بر رشد علمی کودکان نشان بدهد.
در کنار هدف اصلی مقاله اهداف فرعی دیگری را نیز مد نظر دارد که عبارتند از:
· بررسی تاثیر فضای آموزشی بر خلاقیت
· بررسی نقش بازی بر توانی های ذهنی کودکان
مبانی نظری
اسپیرمن معتقد است که در همه فعالیتهای روان شناختی روانی یک عامل کلی هوش و شماری از عوامل اختصاصی هوش وجود دارد .به عبارتی او هوش را به یک هوش کلی و تعدادی هوش اختصاصی تقسیم میکند
طبق اظهار مایر - - 2000هوش به توانایی استدلال انتزاعی و محاسبات ذهنی گفته می شود که طبق قواعد خاصی انجام میگیرد.
براساس نظریه بنجامین بلوم ، حدود %50از رشد هوش از تولد تا 4سالگی صورت می گیرد.%30 این رشد بین تا 8سالگی وتنها%20آن از 8تا 17سالگی محقق می شود.بلوم تاثیر زندگی در محیط غنی و محروم را در اقزایش و کاهش نمره هوشی مورد تاکید قرارداده است.
روسو وبلر معتقدند که الگوهای یادگیری کودک سالها پیش ازآغاز مدرسه رفتن او شکل می گیرد از این رو تدارک دیدن فرصتهای مناسب برای آموزش در سالهای پیش از دبستان کمک بسیار زیادی در شناخته های اولیه کودک می نمایدو برعکس نبود یک محیط آموزشی مناسب زیان های جبران ناپذیری در این بادگیری ایجاد می نماید.
نظریه رشدی هوش پیاژه:
پیاژه از پژوهشهای خود به این نتیجه رسید که بین کودکان در سنین مختلف تفاوتهای کیفی وجود دارد. او از این پژوهشها به نتایج زیر دست یافت :
-1رشد عقلی از الگوی مشخصی پیروی می کند .
-2در نحوه تفکر کودکان در سنین مختلف تفاوتهای کیفی وجود دارد .
-3 هماهنگ با رشد و افزایش سن، ساختها و تواناییهای شناختی جدید نیز رشد می کنند . -4رشد هوشی در حدود سالهای پایانی نوجوانی کامل می شود.