بخشی از مقاله
چکیده
تاکنون به صورت نظری بارها ادعا شده است که بازار محوری با بهبود عملکرد بازرگانی شرکتهای رابطه داشته و موجب سوق دادن بیشتر عملکرد نیروهای سازمان به سمت بازار و مشتری میشود؛اما تحقیقات منظم و تجربی برای درک عمیق تر و اثبات این ادعاها به خصوص در محیط ایرانی کمتر انجام شده است، و همچنین هوش عاطفی با توجه به چالش های موجود و برخورد با این موانع می تواند از اهمیت بالایی برخوردار باشد، لذا هدف تحقیق حاضر،بررسی رابطهء بین بازار محوری و هوش عاطفی در محیطی ایرانی است.
این تحقیق از نظر روش،توصیفی- پیمایشی مبتنی بر همبستگی میباشد.شرکت نیرو محرکه به عنوان جامعهء آماری تحقیق درنظر گرفته شدهاند..نتایج این تحقیق نشان میدهد که بین بازار محوری و هوش عاطفی رابطهء مثبت وجود دارد.کلیه عناصر مربوط به بازارمحوری و هوش عاطفی با یکدیگر رابطه معنی داری دارند این تحقیق از لحاظ هدف کاربردی می باشد.
واژگان کلیدی: بازار محوری، هوش عاطفی،مشتری محوری،رقیب محوری،هماهنگی بین وظیفه ای،صنعت قطعه سازی خودرو
مقدمه
بحث درباره اهمیت هوش عاطفی نسل حاضر، به ویژه نوجوانان و جوانان در جهان نسبت به گذشته افزایش چشمگیری داشته است زیرا آنان افسردهتر، منزویتر، خشمگینتر، سرکشتر، عصبیتر، پرخاشگرتر و بیش از گذشته تابع امیال آنی و زودگذر خویش هستند به علاوه، صاحبنظران از جمله گلمن ضمن مهم شمردن هوش شناختی و هیجانی، 80 درصد از موفقیتهای افراد را در گروی مهارت هایی میدانند که مرتبط با هوش هیجانی است.
بسیاری از مدیران تمایل دارند سختگیر باشند و قادر نیستند رابطه خوبی با کارکنان برقرار سازند. آنها نمی توانند در محیط کسب و کار، فرهنگ سازمانی، فرایند کاری و فناوری تغییر ایجاد کنند. این مدیران به رغم داشتن دانش فنی خوب، نمی توانند مدیران موفقی باشند. مدیران اثربخش مدیرانی هستند که به خوبی از قابلیتهای عاطفی خود بهره می گیرند و رابطه اثربخش و سازنده برقرار می کنند. در واقع، مدیران موفق تأکید بر ارتقای هوش عاطفی و پرورش قابلیت های عاطفی دارند. این مهم نشان دهنده اهمیت هوش عاطفی و کاربرد آن در سازمانه است.
تعریف نظری متغیرها
ابعاد هوش عاطفی در مدیریت و رهبری با استفاده از تعریف - گلمن - 1999 از هوش عاطفی به شرح زیر میباشد:1 خودآگاهی: خود آگاهی یا تشخیص احساس در همان زمان که در حال وقوع است، بخش مهم و کلیدی هوش عاطفی را تشکیل میدهد. توانایی کنترل و اداره لحظه به لحظه احساسها نشان از درک خویشتن و بصیرت روان شناسانه دارد. مدیران و رهبرانی که درجهی بالایی از خود آگاهی دارند، با خود و دیگران صادق هستند و می دانند که چگونه احساسهایشان بر آنها، سایر مردم و عملکرد شغلیشان تأثیر میگذارد آنها با یک احساس قوی از خود آگاهی با اعتماد به نفس، در استفاده از قابلیت کوشا هستند.
خود کنترلی - خود مدیریتی - : کنترل و اداره احساسات مهارتی است که بر پایه خود آگاهی شکل می گیرد. مدیران و رهبران قادرند محیطی از اعتماد و انصاف خلق کنند، عامل خود نظم دهی به دلایل رقابتی بسیار مهم است، زیر در محیطی که سازمانها مستهلک میشوند و فناوری کار با سرعتی گیج کننده تغییر شکل مییابد. فقط افرادی که بر هیجانهایشان تسلط یافتهاند، قادر به انطباق با این تغییرات هستند.
خود انگیزی: هدایت احساسها در جهت هدف خاص برای تمرکز، توجه و ایجاد انگیزه در خود بسیار مهم است. کنترل احساسها زمینه ساز هر نوع مهارت و موفقیت است و کسانی که قادرند احساسهای خود را به موقع بر انگیزانند، در هر کاری که به آنها واگذار شود، سعی میکنند مولد و مؤثر باشند.4 همدلی: توانایی دیگری که بر اساس خود آگاهی عاطفی شکل میگیرد، همدلی با دیگران است که نوعی مهارت فردی محسوب میشود، آنها با ملاحظه و فکر، احساسهای کارکنان را همراه با سایر عوامل در تصمیم گیریها در نظر میگیرند. امروزه همدلی به عنوان جزئی از رهبری بسیار مهم است، رهبران همدل بیشترین همدردی را با افراد اطرافشان نشان میدهند.
مهارتهای اجتماعی یا تنظیم روابط با دیگران: هنر ارتباط با مردم به مقدار زیاد، مهارت کنترل و اداره احساسهای دیگران است. این مهارت نوعی توانایی است که محبوبیت، قوه رهبری و نفوذ شخصی را تقویت میکند. مهارتهای اجتماعی می تواند به عنوان کلید قابلیتهای رهبری در اکثر سازمانها در نظر گرفته شود. زیرا وظیفه رهبر انجام کار از طریق دیگر افراد است. در این راستا رهبران به مدیریت مؤثر روابط نیاز دارند و مهارت های اجتماعی آن را ممکن میسازد.
بازارمحوری: عبارت از ایجاد آگاهی درباره ی بازارجهت پیش بینی نیازهای جاری وآتی مشتریان،با هدف انتشار این بینش در تمام واحدهای سازمانی و پاسخگویی گسترده به آن می باشد.مشتری محوری: درک مداوم و پیوسته نیازهای مشتریان هدف فعلی و بالقوه و استفاده از آن دانش - دانش شناخت نیازهای مشتریان - درراستای ایجاد ارزش مشتری،است.رقیب محوری: درک مداوم قابلیت ها و راهبردهای رقبا ی عمده بالقوه و فعلی که نیازهای مشتریان هدف سازمان را تامین می کند و استفاده از آن دانش - دانش شناخت رقبا - در راستای ایجاد ارزش برتر مشتری است.هماهنگی بین وظیفه ای: هماهنگ بودن همه ی وظایف سازمان و بهره برداری از اطلاعات مشتری و بازار به منظور خلق ارزش برای مشتری است.
تعریف عملیاتی متغیرها
کلیه متغیرها از طریق پرسشنامه عملیاتی می شود.1.اهداف کسب و کار ما بر اساس رضایت مشتریان هستند2مدیران عالی این شرکت در هر وظیفه ای که مشغول باشند به صورت مرتب با مشتریان فعلی و بالقوه ملاقات دارند.3. ما اطلاعات مربوط به تجربه های موفق و ناموفق خود در برخورد با مشتریان را در بین واحدهای مختلف توزیع می کنیم4. استراتژی های ما برای کسب مزیت رقابتی بر اساس درک نیازهای مشتریان قرار دارد5.استراتژی های ما از این اعتقاد سرچشمه می گیرد که چطور ما می توانیم برای مشتریان ارزشمند باشیم6. ما اغلب رضایت مشتریانمان را اندازه گیری می کنیم7.برای ما کیفیت مهم است و توجه چندانی به خدمات پس از فروش نداریم.
8همه مدیران ما می دانند که هر کارمند چگونه می تواند به منظور ارزش آفرینی برای مشتریان مفید باشد9.توجه به سلیقه مشتریان همواره در صدر کارهای ما قرار دارد.10 ما حداقل سالی یک بار از مصرف کنندگان نهایی در مورد کیفیت کالاهایمان نظر خواهی می کنیم11. در این شرکت اطلاعات حاصل از سنجش رضایت مشتریان در همه سطوح سازمانی منتشر و توزیع می شود12. این شرکت به شکایات مشتریان توجهی نمی کند.
13.اگر متوجه شویم که مشتریان انتظار دارند ما کالا یا خدماتی را تغییر دهیم واحدهای سازمانی مربوط همه تلاش خود را در این زمینه به کار خواهند گرفت.14.ما تا حدی به کیفیت کالاها و خدمات خود توجه می کنیم که مشتریانمان راضی باشند.15.بنا به دلایلی باید تغییر در خواسته های مشتریان را نادیده گرفته و از کنار آن بگذریم16. ما نسبت به مشتریان خود احساس تعهد داریم17. ما در مقابل فعالیت های رقبا خیلی سریع واکنش نشان می دهیم.