بخشی از مقاله
چکیده
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه بین هوش عاطفی - هیجانی - با عملکرد کارکنان سازمان تامین اجتماعی شرق تهران انجام شده است. جامعه مورد مطالعه در این پژوهش را کارکنان سازمان تامین اجتماعی شرق تهران بزرگ با جنسیت زن و مرد که جمعیت آنان در سال 1396 حدود 1600 نفر بوده، تشکیل می دهند.×جهت جمع آوری داده ها، پرسشنامه ای بین 400 نفر از کارکنان 200 - زن و 200 مرد - که از طریق نمونه گیری تصادفی - خوشه ای ، از نوع نمونه گیری تصادفی خوشه ای یا نمونه گیری خوشه ای جغرافیایی انتخاب شده اند، توزیع گردید. برای اثبات یا رد فرضیه های پژوهش از آزمون های همبستگی پیرسون - Pearsons correlation - و آزمون تی مستقل - T-Test - و آزمون تحلیل واریانس - - One-Way ANOVA استفاده شده و از نرم افزار Spss مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج بدست آمده از تحقیق حاضر نشان می دهد که با اطمینان %95 متغیر های هوش هیجانی - خودآگاهی، خودتنظیمی، آگاهی اجتماعی، مهارت های اجتماعی و خود انگیزی - با عملکرد کارکنان سازمان تامین اجتماعی شرق تهران رابطه دارد، اما تفاوت معناداری در هوش هیجانی و عملکرد زنان و مردان و مدرک تحصیلی آنان و کارکنان رسمی و غیر رسمی بدست نیامد.
کلمات کلیدی : هوش هیجانی، خودآگاهی، خودتنظیمی، آگاهی اجتماعی، مهارت های اجتماعی، خود انگیزی، عملکرد کارکنان. ×
مقدمه
توجه به توسعه منابع انسانی از با اهمیت ترین پدیده های نیمه دوم بویژه دو دهه آخر قرن 20 بوده است و از آنجاکه منابع انسانی یک سازمان، ارزشمندترین منبع آن محسوب می شوند و از طرفی کارکنان بیشترین وقت از زندگی خود را در محیط های کاری و در تعامل با دیگران سپری می کنند بمنظور برقراری تعاملات مؤثر با دیگران و لذت بردن از کار در میان آن ها، نیاز به مهارت های ارتباطی،انسانی و اجتماعی می باشد که علاوه بر این موارد اخیراً دستاوردهای تازه ای نیز توجه اکثر صاحبنظران مدیریت را به خود جلب کرده است که از آن بعنوان هوش عاطفی - هوش هیجانی - - EI - 1 یاد شده است. مفهوم هوش عاطفی ژرفای تازه ای به هوش انسان بخشیده است و آن را به توانایی ارزیابی هوش عمومی فرد از خود گسترش داده است.[1] هوش عاطفی با شناخت فرد از خودش، ارتباط با دیگران و سازگاری و انطباق با محیط پیرامون که برای موفق شدن در برآورد خواسته های اجتماعی لازم است، مرتبط می باشد. بار-آن معتقد است هوش عاطفی توانمندی تاکتیکی - عملکرد فردی - است در حالی که هوش شناختی 2 - IQ - قابلیت استراتژیک - قابلیت دراز مدت - است. هوش عاطفی پیش بینی موفقیت را ممکن می سازد، زیرا نشان می دهد که چگونه فردی دانشی را در موفقیت بلادرنگ بکار می گیرد .[1]
عاطفه یا هیجان در راهنمایی کردن رفتار و همچنین لذت بردن از زندگی و موفق بودن در زندگی مهم است. نمره های بهره هوشی - IQ - حاصل از آزمون های بهره هوشی نتایج مهم را خوب پیش بینی نمی کند. تعدادی از مطالعات نشان داده اند که هوش عاطفی اساسی است برای کفایت هایی که بیشترین اهمیت را برای سلامتی، خوشحالی و موفقیت در زندگی دارند - چرنیس3، . - 11 :2002 اصطلاح هوش بهره - IQ - سابقه حدود یکصد سال تحقیق بر روی صدها هزار نفر را به همراه دارد، اما هوش عاطفی مفهوم جدیدی است، اصطلاح هوش عاطفی در سال 1990 بوسیله پیتر سالووی× 4استاد دانشگاه ییل و همکارانش عنوان گردید و بحث های بسیاری را برانگیخت. توجه به هیجان ها و کاربرد مناسب آن ها در روابط انسانی درک احوال خود و دیگران، خویشتنداری و تسلط بر خواسته های آنی، همدلی با دیگران و استفاده مثبت از هیجان ها در تفکر و شناخت موضوع هوش عاطفی می باشد.
سازه هوش هیجانی - عاطفی - بیش از یک دهه است که توسط نظریه پردازان جدید هوش معرفی شده است و به اهمیت تأثیر آن در موفقیت افراد، هر روز تأکید بیشتری می کند. چیزی که بیش از همه مشغله فکری روانشناسان شده، یافتن یک پاسخ عملی برای این سؤال است که چرا تعدادی از افراد به رغم داشتن هوش شناختی بالا در کارهای خود شکست می خورند و بر عکس تعدادی از افراد با هوش بهر پایین در تلاش های خود موفقند؟ اهمیت این موضوع در این است که چنانچه افراد بدانند برای موفقیت بیشتر در محیطهای کار، تحصیل یا زندگی صرفاً استفاده از هوش شناختی کافی نیست و هوش عاطفی هم در دستیابی به موفقیت بیشتر نقش دارد، قادر خواهند بود به موفقیت های بیشتری نایل شوند. هوش منطقی - - IQ در بهترین حالت خود تنها عامل 20 درصد از موفقیت های زندگی است و80 درصد از موفقیت ها به عوامل دیگری وابسته است و سرنوشت افراد در بسیاری از موارد در گرو مهارت هایی است که هوش عاطفی را تشکیل می دهند - سیاروچی و دیگران، . - 19 :1383 هوش عاطفی با توانایی درک خود و دیگران - خود شناسی و دیگر شناسی - ارتباط با مردم و سازگاری فرد با محیط خویش پیوند دارد، گلمن در کتاب خود تحت عنوان هوش هیجانی این طور بیان کرده است که هوش هیجانی بیشتر از هوش تحلیل گر، پیش بینی کننده موفقیت ها در مدرسه، در کار و در منزل می باشد - گلمن5، :1995 . - 54هوش هیجانی از ابعاد مختلفی تشکیل شده است که عبارتند از :
.1خود آگاهی. آگاهی نسبت به هیجان ها.
.2خود تنظیمی. اداره یا مدیریت هیجان های خود.
.3خود انگیزی. هدایت احساسات در جهت هدف خاص.
.4آگاهی اجتماعی. درک هیجان ها و احساسات و عواطف افراد دیگر.
.5مهارت های اجتماعی. هدایت یا آموزش افراد دیگر برای اینکه بتوانند هیجان های خود را اداره کنند - گلمن، :1998 317؛. - 318 از طرفی برای عملکرد هم تعاریف متعددی وجود دارد از جمله عملکرد عبارت است از ماحصل فعالیت های یک فرد از لحاظ اجرای وظایف محوله در مدت زمان معین .[2] با توجه به تجربه کاری و مشاهده مستقیم رفتار کارکنان تامین اجتماعی شرق تهران این طور به نظر می رسید که رفتار آن ها با یکدیگر به گونه ای است که چندان خرسند نیستند. آن ها در شرایط دشوار و بحرانی، در سازگاری با تغییر، در درک احساسات دیگران و در مدیریت مؤثر در روابط خود با دیگران ضعیف عمل می کنند در صورتی که اکثر آن ها افرادی تحصیل کرده هستند و از بهره هوشی بالایی برخوردارند که همه این ها بر عملکرد آن ها تأثیر می گذارد. بنابراین در پژوهش حاضر محقق به دنبال پاسخ به این سوال است که چه رابطه ای میان متغیرهای هوش هیجانی - عاطفی - و عملکرد کارکنان سازمان تامین اجتماعی شرق تهران وجود دارد؟
مبانی نظری پژوهش
نظریه پردازان مدیریت منابع انسانی و مهارتهای اجتماعی به این نتیجه رسیده اند که عنصر ضروری دیگر برای موفقیت و کامیابی افراد هوش هیجانی است. به نظر گلمن هوش هیجانی نوع دیگری از هوشمندی است که به ما نمی گوید در طول دوران تحصیل چه نمره ای گرفته اید بلکه بیشتر به این نکته می پردازد که ما تا چه اندازه می توانیم احساسات و ارتباطات خود را کنترل کنیم. گلمن اعتقاد دارد ، افراد در هر جایگاهی که با دیگران در تعامل هستند، اگر بخواهند بهره وری بهینه و عملکرد بالایی داشته باشند و در سایه همکاری با دیگران به اهداف خود برسند لازم است در کنار توانایی فنی و حرفه ای به برخی از ویژگیهای خاصی که گلمن مجموعه آنها را هوش هیجانی می نامد ، مجهز باشند زیرا همین تواناییها هستند که در مواجهه با دیگران و یا موقعیتها شخص را هشیار، آرام ، محترم ، مراعات کننده ،حمایتگر ، گوش دهنده ،پاسخگو ، توضیح دهنده و پذیرنده می گرداند - گلمن، . - 62 :1995
به عقیده او، هوش هیجانی بعنوان یک منبع قدرت در بسیاری از موارد مهم تر از ضریب هوشی است. نظر کلی گلمن درباره هوش هیجانی می تواند این گونه باشد که هوش هیجانی نوع دیگری از هوش است مشتمل بر شناخت احساسات خویش و استفاده از آن برای اتخاذ تصمیمات مناسب در زندگی ، توانایی اداره مطلوب خلق و خوی ، وضع روانی و کنترل تکانش ها، همان هوش هیجانی است. عاملی که به هنگام شکست ناشی از دست نیافتن به هدف در شخص ایجاد انگیزه و امید می کند. به نظر او افراد برای فایق شدن بر چالشها باید مولفه های هوش هیجانی را در خود پرورش دهند این مولفه ها شامل خود آگاهی، خود کنترلی - مدیریت بر خود - ، همدلی، مهارتهای اجتماعی و خودانگیزی است. البته مایر و سالووی1 علاوه بر جامعیت و تمامیت ماهیتی، بر تواناییهای هیجانی که هیجانات و ادراکات را به هم مرتبط می سازد، توجه دارند در حالیکه مدل گلمن، شایستگیهای اجتماعی هیجانی - برخی ویژگیهای شخصیتی و نگرشها - را در خود جای می دهد - جردن2، - 291 :2004؟ از نظر وروم3 توان و تمایل فرد عوامل اساسی در عملکرد و بهره وری فرد محسوب می