بخشی از مقاله

چکیده:
جنوب غرب آسیا در اکثر نظریات رایج جهانی به عنوان بخشی از خاورمیانه محسوب میگردد. این اصطلاح، واژهای سیاسی است که حدود و ثغور آن نامشخص است و یا اجماعی علمی بر روی آن وجود ندارد. در حالیکه جنوب غرب آسیا، اصطلاحی جغرافیایی است که بر بخشی از قاره آسیا اطلاق میشود که در بخش جنوب غربی این قاره قرار گرفته است و مجموعه کشورها و واحدهای سیاسی این بخش از این قاره را شامل میشود.
بررسیهای این پژوهش نشان میدهد که از یک سو این بخش از قاره آسیا یک کلان منطقه جغرافیایی است که بر اساس متغیرهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی از چندین منطقه ژئوپلیتیکی و نیز واحدهای سیاسی ترکیبی و واحدهای سیاسی مجزا تشکیل شده است. بین هر یک از مناطق ژئوپلیتیکی سلسله مراتب ژئوپلیتیک بر مبنای وزن و قدرت ژئوپلیتیک برخوردار است. از سوی دیگر واحدهای سیاسی درجه یک در هر یک از مناطق ژئوپلیتیکی سعی در بسط حوزه نفوذ در خود منطقه ژئوپلیتیکی از یک سو و واحدهای ترکیبی و تلفیقی دارند.
این مقاله با روش توصیفی- تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانهای سعی در تحلیل مناطق ژئوپلیتیکی جنوب غرب آسیا و روابط ژئوپلیتیکی حاکم بر هر یک از این مناطق دارد.
واژگان کلیدی: جنوب غرب آسیا- مناطق ژئوپلیتیکی- تمدن سامی- تمدن ایرانی- تمدن تورانی


مقدمه
ساختار جغرافیای سیاسی جهان الگوهای سیاسی- فضایی متنوعی دارد. این الگوها به لحاظ مقیاس جغرافیایی و ماهیت قدرت و نقشآفرینی با یکدیگر متفاوتند. ساختار جغرافیای سیاسی جهان از چهار سطح تشکیل شده است که شامل سطح فروملی(درون کشوری)، سطح ملی(کشوری)، سطح منطقهای(فراکشوری) و سطح کروی(جهانی) است. هر یک از سطوح مزبور ویژگیها، قلمرو، ماهیت، قدرت و کارکرد خاص خود را دارند و در سطح خود از تنوع نیز برخوردار میباشند.
در بین سطوح مزبور سطح ملی یا کشوری به دلیل ویژگی استقلال و حاکمیت از اصالت قدرت برخوردار است و نقش اصلی را در شکلدهی به سطوح دیگر ایفا میکند. سطح ملی همچنین رابطه ارگانیک و نظامیافته با سه سطح دیگر دارد و مستقیماً با سطوح مافوق و مادون خود در تعامل و کنش متقابل است(حافظنیا،:1383 .(57 تفاوت بین سطح ملی و سطح فراملی در این است که سطح ملی در قالب نظام سرزمینی مورد مطالعه قرار میگیرد که بر اساس همبستگیهای واحدهای سیاسی استوار است در حالیکه سطح فراملی در قالب نظام غیرسرزمینی واقع شده است که بازیگران عرصه جهانی بر پایه تشابهات یا تعاملات کنشهای خود را تنظیم مینمایند(ابی.صعب،.(92 :1373 اغلب صاحبنظران در تعریف منطقه معیار قرابت جغرافیایی را از اجزاء و ارکان اصلی آن میدانند( (Hettne & Others,2000: XX-XXI). تعاریف زیر این موضوع را نشان می دهد:

- منطقه عبارتستاز: گروهی از کشورها و دولتهای مجاور هم از نظر جغرافیایی که معمولاً دارای مؤسسات سیاسی و اقتصادی مشترک میباشند .(Nel &MCGowan:1999:328)

- منطقه عبارتست از: ناحیهای کم و بیش محدود که از وحدت نسبی یا ساختاری برخوردار بوده و از سایر نواحی متمایز میباشد. چنین ناحیهای بسته نبودهو توسط عوامل و بازیگران مختلف دائماً تولید و باز تولید میشود .(Jones, 2004:174)
منطقه جغرافیایی شکلدهنده منطقه ژئوپلیتیکی است. منطقه ژئوپلیتیکی حاصل تقسیم قلمروهای ژئواستراتژیک است که در نظریه ساختار ژئوپلیتیک جهانی ارائه شده توسط سائل بیکوهن (Taylor & Flint, 2000:371) به این قلمروها پرداخته شده است. کوهن در نظریه خود ساختار ژئوپلیتیکی جهان را به قلمروهای ژئواستراتژیک بحری وبرّی متمایز تقسیم نموده است. در نظریه وی قلمرو بری به دو منطقه و قلمرو بحری به شش منطقه ژئوپلیتیکی تقسیم کرده است(.(Cohen, 1994: 28 در ارتباط با منطقهگرایی نظریات مختلفی ارائه شده است که عبارتند از:

نظریه کارکردگرایی در فرایند همگرایی منطقهای: بر اساس این نظریه پیچیدگی فزاینده نظامهای حکومتی، وظایف اساساً فنی و غیرسیاسی آنها را افزایش داده است. از اینرو وحدت سیاسی فرایندی است که طی آن همگرایی سیاسی به عنوان یک وضعیت تحقق مییابد. وحدت باعث افزایش یا تقویت پیوندهای موجود میان واحدهای تشکیلدهنده یک نظام میگردد(.(Wolf,1973:351-355
نظریه وابستگی: کارل دویچ در تحلیل نظریه همگرایی خود سطح ملی مورد ارزیابی قرار میدهد که تشکیل هر واحد سیاسی به جریان ارتباطات و مبادلات در درون آن واحد و نیز بین آن واحد و دنیای خارج از آن بستگی دارد. دویچ از این دیدگاه خود در ارتباط با تشکیل جامعه امنیتی استفاده کرده و شرایطی مختلفی را برای تشکیل چنین جامعهای ضروری میداند که شامل همسازی ارزشهای عمده؛ وجود نوعی شیوه زندگی متمایز؛ پیشبینی یا انتظار دستیابی به پاداشهایی مشترک قبل از تحمل فشارهای ناشی از ادغام؛ افزایش برجسته تواناییهای سیاسی و اداری حداقل برخی از واحدهای شرکتکننده؛ برتری رشد اقتصادی برخی از واحدهای شرکتکننده و پیدایش با اصطلاح نواحی مرکزی که نواحی نسبتاً ضعیفتر دور آنها جمع شوند؛ عدم گسستگی ارتباطات اجتماعی هم میان قلمروهای جغرافیایی و هم میان اقشار اجتماعی مختلف؛ افزایش نخبگان سیاسی؛ تحرک افراد, دستکم میان اقشار سیاسی مربوطه وکثرت مبادلات و ارتباطات(دوئرتی و فالتزگراف، .(686 -666 :1384

نظریه نوکارکردگرایی در فرایند همگرایی منطقهای: در این نظریه اتخاذ تصمیم همرایی یا مخالفت کردن با همگرایی به این امر بستگی دارد که گروههای عمده تشکیل دهنده واحد معطوف به همگرایی، چشمانداز همگرایی را ثمربخش ببینند یا زیانبار. جوزف نای2 یکی دیگر از نوکارکردگرایان است که مدل نوکارکردگرایی وی بر اساس مفاهیم »ساخت و کارهای فرایندی« و »ظرفیت« همگرایی استوار است. چهارچوب وی بر اساس نوعی رویکرد نوکارکردگرایانه مبتنی است و معتقد است که در متون نوکارکردگرایی هفت ساخت و کار فرایندی وجود دارد. وی بر اساس همین ساخت، به مفهومسازی و صورتبندی مجدد نظریه نوکارکردگرایی میپردازد. این هفت ساخت و کار فرایندی عبارتند از:
- پیوند کارکردی وظایف یا مفهوم تسری افقی- عمودی؛
- افزایش مبادلات؛
- پیوندهای عمدی و تشکیل ائتلاف؛
- جامعهپذیری نخبگان؛
- تشکیل گروههای منطقهای؛
- جاذبه ایدئولوژیک و هویت بخش؛
- شرکت بازیگران خارجی در فرایند همگرایی(-Gehrin,1996: 227-236 & Dahlberg,1970: 122 (128

طرح مساله جنوب غرب آسیا، بخشی از قاره آسیا به شمار میرود که بر مبنای متغیرهای شامل مناطقی است. آنچه در الگوهای ارائه شده در ادبیات موجود میتوان شاهد بود، کل این بخش از قاره آسیا را به عنوان یک منطقه میشناسند در صورتیکه بر مبنای هر یک از متغیرهای اقتصادی، فرهنگی و سیاسی میتوان تنوعی از مناطق را در این بخش از جهان مورد مطالعه قرار داد. این پژوهش بر مبنای متغیر فرهنگی مناطق این بخش از جهان را مورد بررسی و تحلیل قرار داده است.
سوالات و فرضیات تحقیق
سوالات تحقیق:
سوال اصلی: چه مناطق ژئوپلیتیکی در جنوب غرب آسیا وجود دارد؟ سوالات فرعی:
-1 بر مبنای متغیر فرهنگی مناطق ژئوپلیتیکی جنوب غرب آسیا کدامند؟
-2 هر یک از مناطق ژئوپلیتیک جنوب غرب آسیا از چه الگویی ساختار درون منطقهای تبعیت میکنند؟

قرضیات تحقیق:
-1 مناطق ژئوپلیتیک جنوب غرب آسیا شامل سه منطقه عربی، تورانی و ایرانی بوده و عراق به عنوان کشور امتزاج یافته از فرهنگ ایرانی و عربی، دارای فرهنگ تلفیقی است.
-2 در مناطق ژئوپلیتیکی سه گانه جنوب غرب آسیا، در منطقه ژئوپلیتیک عربی با سلطه عربستان و پس از آن کشورهای دیگر منطقه عربی هستند. در منطقه ژئوپلیتیک ایرانی، غلبه با سلطه ایران و پس از آن کشورهای افغانستان و تاجیکستان قرار دارند. در منطقه ژئوپلیتیکی تورانی، ساختار قدرت درون منطقهای با سلطه ترکیه به عنوان قدرت درجه 1 و پس از آن کشورهای دیگر منطقه جنوب غرب آسیا قرار دارند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید