بخشی از مقاله
چکیده
تحلیل ساختارگرایانه از دیگر شیوههایی است که در قرن اخیر توسط منتقدان آثار ادبی مورد توجه قرار گرفته و یکی از شگفت ترین دستاوردهای نقد ادبی معاصر است. این نوع تحلیل به دنبال یافتن الگویی کلی جهت بررسی انواع آثار ادبی بویژه داستان میباشد. در این راه نظریهپردازان بسیاری گام نهادهاند که کلود برمون زبانشناس و روایتشناس ساختارگرای فرانسوی یکی از آنهاست. وی برای تحلیل داستان به ارائه الگویی پرداخته است که برای بسیاری از داستانها مناسب است.
با بررسی داستان مردان آفتاب غسان کنفانی بر اساس الگوی ساختارگرایانه برمون، میتوان انواع توالی مرکب و ساده و توالی زنجیره ای، پیوندی و انضمامی را در آن مشاهده کرد. نویسنده با چیدمان منظم توالیهای داستان، تغییر موقعیتها و استفاده از انواع شخصیت کارگزار و کارپذیر داستان را به سمت ساختاری منسجم پیش میبرد که سرانجام با شکست قهرمانان، الگوی برمون در آن نمود بیشتری مییابد.
.1 مقدمه
غسان کنفانی از نویسندگان مشهور فلسطینی است که به علت تجربه شرایط سخت زندگی در تبعید و آوارگی دارای آثاری ارزشمند و تاثیرگذار در زمینه ادبیات مقاومت و پایداری میباشد. وی در واقع در داستانهایش زندگی میکند و از ناگفتههای دوران حیاتش پرده بر میدارد. آثار کنفانی از جهات گوناگون توسط ناقدان و صاحبنظران مورد توجه قرارگرفته است. در هر داستان از کنفانی برگی از تاریخ مقاومت مردم فلسطین را میتوان یافت که نشانگر گذر مردم این سرزمین از شرایطی سخت و دشوار میباشد.
یکی از رویکردهایی که در حوزه نقد ادبی از آغاز سده بیستم به آن توجه شد،بررسی ساختار اثر ادبی برای درک وجوه فرایند خلق شگفتی و زیبایی در آن بود. این رویکرد جدید را فرمالیسم یا شکلگرایی مینامیدند که بعدها زمینهای برای مطرحشدن نظریههای ساختارگرایی شد . ساختارگرایی نظریهای است که شناخت پدیدهها را منوط به بررسی قواعد و الگوهای سازنده ساختار بنیادی آنها میداند.
نخستین روایت شناسی که در حوزه ساختارگرایی با بررسی انواع مختلف روایت طرحی فراگیر پیشنهاد کرد، ولادیمیر پراپ بود . مهمترین اثر او در این زمینه ریختشناسی قصههای پریان است . تحقیقات او الگوی کار بسیاری از ساختارگرایان، مانند برمون قرار گرفت
هدف این مقاله این است که بر اساس الگوی ساختارگرایانه کلود برمون، به بررسی داستان مردان آفتاب بپردازد.
سوال اصلی پژوهش این است که چگونه داستان مردان آفتاب بر اساس الگوی برمون قابل تحلیل است؟
بدین ترتیب فرض بر آن است که این داستان دارای پیرفتها و توالیهای گوناگون میباشد و انواع شخصیت کارگزار و کارپذیر در آن وجود دارد.
.2 پیشینه پژوهش
آثار غسان کنفانی به دلیل غنا و اهمیت، از جوانب گوناگون توسط اصحاب نقد - در زبان عربی و فارسی - ، مورد بررسی قرار گرفته است که میتوان به موارد زیر اشاره کرد.
.1 مقاله »شگردهای روایت زمان در ادبیات پایداری فلسطین« به قلم دکتر فرامرز میرزایی و مریم مرادی که توسط فصلنامه نقد و ادبیات تطبیقی به چاپ رسیده است. این مقاله به بررسی آرایشهای زمانی در درونمایه دو داستان» مردان آفتاب« و »برایتان چه مانده« غسان کنفانی میپردازد.
2. مقاله »مبانی نظری مقاومت در آثار غسان کنفانی« به قلم دکتر محمد صادق بصیری و دکتر نسرین فلاح که توسط نشریه ادبیات پایداری به چاپ رسیده است. این مقاله به بررسی سیر مقاومت در آثار و زندگی غسان کنفانی میپردازد.
3. کتاب الأمّ» فی روایات غسان کنفانی« که مرکز السنابل للدراسات والتراث الشعبی آن را به چاپ رسانده است. در این کتاب جایگاه زن در داستانهای غسان کنفانی از جمله : رجال فی الشمس ، ماتبقی لکم ، عائد الی حیفا و ... مورد بررسی قرار میگیرد.
4. مقاله »الشخصیه فی قصص و روایات غسان کنفانی« نوشته م.م هیام عبدالکاظم ابراهیم که مجلهکلیه التربیه در دانشگاه قادسیه آن را منتشر کرده است، در این مقاله انواع شخصیت در آثار کنفانی مورد بررسی قرار میگیرد ، ازجمله شخصیت عربی فلسطینی، شخصیت یهودی و شخصیت صهیونیستی.
با توجه به جست و جوهای انجام شده پژوهشهای بسیاری در زمینه نقد و بررسی آثار کنفانی صورت گرفته است اما تاکنون داستان رجال فی الشمس کنفانی از نگاه ساختار گرایانه، آن هم بر اساس الگوی برمون مورد تجزیه و تحلیل قرار نگرفته است که در این جستار به آن پرداخته میشود.
.3 مبانی نظری
کلود برمون، زبانشناس و روایتشناس ساختارگرای فرانسوی، صاحب دو مقاله»پیام داستانی« و »منطق ممکنهای داستانی« و نیز کتاب منطق قصه از دیگر پژوهشگران ساختارگرایی است که در پی یافتن منطقی جهانی برای داستان، به الگوی فراگیر و ثابتی در این زمینه دست یافت. برمون در این سه اثر خود به طرح داستان و ویژگیهای آن توجه کرد.
او پیشنهاد کرد به جای آنکه کارکرد در معنای مورد نظر پراپی را به عنوان کوچکترین واحد روایت در نظر بگیریم، توالی منطقی چند کارکرد را به عنوان واحد اساسی مد نظر قرار دهیم. او این توالی منطقی چند کارکرد را پیرفت نامید. برمون با تغییراتی که در نظریه پراپ داد به این نتیجه رسید که از اجتماع سه نقش ویژه - کارکرد - یک توالی یا پی رفت به دست میآید و طرح قصه هم چیزی نیست مگر تجمع توالیهای مختلف. معمولا این سه نقش ویژه باید از سه مرحله منطقی بگذرند تا بتوانند تشکیل یک توالی دهند