بخشی از مقاله

چکیده
هدف ازاین پژوهش، تحلیل روابط و مناسبات شخصیت ها در داستان » گیله مرد « از بزرگ علوی است. در این تحلیل، از الگوی کنش گر گریماس استفاده شده است. شش نقش اصلی یا به تعبیر گریماس؛ کنش گر، در این داستان بازیابی شده که عبارتند از : فرستنده، پذیرنده، فاعل، هدف، یاری گر و باز دارنده.براساس نتایج بدست آمده در این داستان - گیله مرد - فرستنده - استبداد ستیز یا عدالت خواه است. بچّه ی گیله مرد و زن او نقش یاری گر را ایفا می کنند. فاعل، گیله مرد است.  هدف یا مفعول، نمایش اعتراض علیه ناروایی های اجتماعی است. پذیرنده ، مردم جامعه و بازدارنده، محمّد ولی و مأمور بلوچ است. این پژوهش نشان می دهد که الگوی گریماس می تواند در تحلیل شخصیّت های داستان گیله مرد کمک کندو البته می توان از این الگو برای تحلیل شخصیت های داستان ها و روابط بین آن ها استفاده کرد.
مقدمه:

بیان مسأله، طرح پرسش و پیشینه ی تحقیق. تحلیل و باز خوانی داستان بر اساس نظریه های جدید می تواند در شناخت بیشتر و عمیق تر این آثار مؤثر واقع شود . در این پژوهش با توجه به الگوی کنش گر گریماس به تحلیل روابط و مناسبات شخصیت ها در داستان گیله مرد اثر بزرگ علوی پرداخته می شود. پرسش اصلی تحقیق این است که روابط و مناسبات در داستان گیله مرد بزرگ علوی چگونه است؟ تا کنون با توجّه به علم روایت شناسی، پژوهش هایی در مورد تعدادی از روایت ها و داستان ها صورت گرفته است که بر اساس نظریه های پراپ، بارت و گریماس نوشته شده است. از جمله می توان به این موارد اشاره کرد:

صالحی نیا - - 1387در »تحلیل ساختار روایت در قرآن، کتاب مقدس و چند متن عرفانی«نگاهی ساختگرایانه داشته است و روحانی وشوبکلایی - - 1391در تحلیل داستان » شیخ صنعان« منطق الطیر بر اساس نظریه ی کنشی گریماس و نیز نادر ابراهیمی - 1387 - کهن الگوی کنشگر گریماس را در نقد و تحلیل داستان بکار برده است ؛بابک احمدی - 1388 - در» ساختار تأویل و متن« بدان پرداخته است .

قافله باشی و بهروز - 1386 - در» نقد ریخت شناسی حکایت های کشف المحجوب و تذکره الاولیا« بر اساس این نظریه ها و نیز کریمی و فتحی - - 1391در» تحلیل ساختاری طرح داستان کیومرث بر اساس الگوهای تودوروف، برمون و گریماس«وهمچنین نصیحت و دیگران - 1391 - در نشانه معناشناسی ساختار روایی داستان » و ما تشاوون « براساس نظریه گریماس،داستان هایی را تحلیل کرده اند. داستان گیله مرد تا کنون با توجّه به این نظریه ها تحلیل و بازخوانی نشده است و تحلیل ساختار روایت این اثر با توجه به نظریه های مطرح در روایت شناسی،قابل تحقیق و پژوهش است. بنابراین در این پژوهش با توجّه به پرسش اصلی از نظریه ی گریماس استفاده شده است.
الگوی کنش گر گریماس و مبانی نظری تحقیق

ولادیمیر پراپ - 1895-1970 - ساختارگرایی بود که برجسته ترین و مهم ترین پژوهش ها را در موضوع دسته بندی و شناخت ساختار قصّه های فولکلوریک انجام داد. او داستان های عامیانه را بر اساس قواعد صوری آنها انجام داد و روش خود را ریخت شناسی خواند. - احمدی، - 144 : 1390 اواز بررسی صد حکایت فولکلوریک و قصّه های کودکان، به اصطلاح »نقش ویژه« رسید. منظور او از این اصطلاح،کنش» یک شخصیّت بر اساس اهمیتی که در مسیر کنش های حکایت دارد« است. - همان: - 145او بر این اساس، شخصیّت ها را به هفت دسته ی کلّی و اصلی تقسیم کرد:

- 1 » قهرمان، دلاوری که جستجو گرست،ا گاه قربانی توطئه ها می شود، امّا معمولاً پیروز است. - 2 شاهدخت یا در مواردی زنی نیکوکار، و به هر رو زنی که قهرمان در جستجوی اوست - 3 بخشنده یا پیشگو، که نخست آزمایشگر قهرمان است و سپس یاور او می شود - 4 یاوران و دوستان قهرمان - 5 فرستنده که قهرمان را به مأموریتی می فرستد - 6 بدکار و شریر که دشمن قهرمان است - 7 قهرمان دروغین یا شیاد، که خود را به جای قهرمان معرفی می کند. - « همان -

آلژیرداس ژولین گریماس /1917 - لیتوانی - بر اساس ریخت شناسی پراپ، »روایت شناسی« خاص خود را پایه گذاری کرد . با این تفاوت که »گریماس تلاش می کرد به یک دستور جهانی برای روایت دست یابد، در حالی که پراپ بر یک شکل ادبی واحد تاکید داشت - « آرام و رواز، . - 101 : 1385 هدف گرماس دست یابی به دستور زبان داستان بود. او مفهوم نقش ویژه را کنار گذاشت و اصطلاح »پی رفت« را به کار برد. او سه پی رفت برای داستان قائل شد: اجرایی، پیمانی یا هدفمند و متمایزکننده. »

او به جای هفت دسته شخصیت های پروپ، سه دسته از تقابل های دوگانه ای را پیشنهاد کرد که بنا به قاعده های معناشناسیک شکل می گیرند.« - احمدی، - 162 : 1390 بر این اساس، او الگوی» کنش شخصیّت ها« را مطرح و این الگو را به شش واحد تقسیم کرد: -1 فرستنده ی پیام یا تقاضا کننده -2 گیرنده ی پیام -3 موضوع -4 یاری دهنده -5 مخالف -6 قهرمان - همان: - 163 یکی از ویژگی های این الگو، سیّال بودن و انعطاف پذیری آن است؛ به این نحو که یک شخصیّت می تواند ابتدا فرستنده و سپس، یاریگر یا حتّی گیرنده شود.

زمینه ی داستانی گیله مرد
داستان گیله مرد، روایت حال یک مرد گیلکی است که به دلیل کشمکش با مسئولان محلّی، دستگیر و برای محاکمه به فومن فرستاده می شود. در این مسیر، دو مأمور همراه او هستند که هریک وضعی متفاوت دارند. یکی، محمدولی و دیگری، بی نام است. محمدولی، در اندیشه ی منافع سیاسی و اقتصادی و مأمور دوم، در اندیشه ی بازگشت به خانه است. او با هوای مرطوب شمال بیگانه و لذا از آن، در عذاب است. گیله مرد در تمام مسیر راه تا رسیدن به مسافرخانه ای که داستان در آن جا به سرانجام می رسد، درصدد فرصتی برای رهایی خود و گرفتن انتقام تحلیل ساختاری داستان » گیله مرد « بزرگ علوی بر اساس نظریه گریماس  3  /

زنش استه توسّطک مأمورین کشته شده است. در طول داستان، صدای ضجّه ی زن او از اعماق جنگل به گوش می رسد و او را در تصمیمش استوارتر می کند. او بعد از رسیدن به مسافرخانه، با تطمیع مأمور دوم، او را با خود همراه می کند تا محمدولی را غافلگیر و فرار کند . مأمور دوم ابتدا میذیرد؛پ امّا در نهایت و در پایان داستان، از پشت به او شلیک می کند و او را از پای در می آورد. زمینه ی داستانی، شرایط سیاسی و فرهنگی ایجادکننده ی داستان است؛ یعنی شرایطی که نویسنده را برمی انگیزد تا داستان خود را بنویسد. درباره ی زمینه ی داستانی گفته اند: » ایجاد زمینه ی داستانی روشن و مشخص برای اکثر خوانندگان اولویت روان شناختی زیادی دارد . هنگام خواندن داستان دوست داریم بدانیم کجا هستیم و به دنبال نشانه ی زمانی و مکانی واضحی از زمان و مکان واقعه می گردیم - « تولان، - 95 : 2001 .از این نظر، داستان »گیله مرد« روایت گر » فضای مبارزه و درگیری اجتماعی سال های پس از شهریور 1320 است. « - قاسم زاده، . - 86 : 1383

بزرگ علوی، نویسنده ی داستان گیله مرد» تا زمان برافتادن دستگاه استبداد و اشغال کشور در شهریور 1320 در زندان به سر برد. چهار سال اسارت در زندان و هم نشینی با زندانیانی که هر یک از فعّالان عمده ی جنبش های اجتماعی بودند، دید و جهان نگری علوی را تغییر داد . پس از آزادی ، دو کتاب » ورق پاره های زندان« و » پنجاه و سه نفر« را انتشار داد و در سال 1330با چاپ مجموعه ی نامه ها به عنوان یکی از جدّی ترین پیشوایان واقع گرایی پرآوازه شد« - همان - .
واقعه

گریماس ساختار عام و جهانی را سطح درونی Immanent level و پرداخت خاص هر نویسنده یا شاعر را سطح بیرونی Apparent level می داند. در داستان گیله مرد، سطح درونی روایت، الگوی عام » استبداد ستیزی « است و سطح بیرونی، همان روایت »گیله مرد« است که بزرگ علوی از این ساختار عام پدید آورده است.

شخصیت

برای تحلیل شخصیت های داستان » گیله مرد « بر اساس الگوی گریماس، می توان شخصیت ها یا همان کنش گرها را این گونه دسته بندی کرد:

فرستنده - ابر یاریگر - : همان شخصی است که از قهرمان می خواهد تا مأموریّتی را انجام دهد. به نظر می رسد این کنش گر در داستان گیله مرد، همان جامعه باشد که گرفتار استبداد است و گیله مرد مأمور است تا برای نجات جامعه یا افرادی از آن، مبارزه کند.

هدف : معرفی چهره ی ظالم و نمایش اعتراض نویسنده علیه نا روایی های اجتماعی. فاعل: آگل و در ادامه گیله مرد. پذیرنده - ذینفع - : گیله مرد ها و مردم جامعه به طور عام و فرزند و زن گیله مرد به طور خاص.
یارگر: جز بچه ی گیله مرد که پیش مارجان است، فکر، حس و نیروی انتقام - گرفتن انتقام کشته شدن زنش از مأموران - هم می تواند یاریگر و محرّک فرار او باشد.

بازدارنده: محمدولی وکیل باشی و مأمور بلوچ. همین امر را می توان به زبان نمودار به صورت زیر ترسیم کرد:

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید