بخشی از مقاله

چکیده

ایدئولوژىهاى نهفته در قصهها به قدرى است که بررسی آنها شناخت ما را نسبت به جامعه بشرى افزون می کند. افسانه به این دلیل که در خانواده مطرح میشود مفهوم غیر اخلاقی نمیتواند داشته باشد، و اصطلاح ناگفتهها به همین معناست که متن سعی در پنهانسازى واقعیتهایی دارد که در قصه مسکوت ماندهاند. البته با کمک ورسیونها و روایتهاى مشابه میتوان از این حذفها پرده برداشت. برطبق دیدگاه پییر ماشرى متن با ایدئولوژى محاصره می شود و تأکید متن بر ناگفتههاییست که نه تنها ممکن است به حاشیههاى بیاهمیت رانده شوند، بلکه چه بسا اساساً حذف میگردند.

هدف از انجام این تحقیق به صدا در آوردن سکوت داستان و توجه و دقت بیشترى به ناگفتهها و ناخوداگاه متن است. منظور از داستان حلقه ازدواج، قصه هایی با ورسیون مشابه این داستان هستند که دو قصه دیگر "دختر یهودى" و "نمدى" از آن جملهاند. این مقاله به بررسی تحلیلی و توصیفی قصههاي ازدواج با محارم براساس نظریهي ماشري میپردازد. و روش گردآورى داده ها به صورت کتابخانهاىاست . در بین این سه داستان، دختر یهودى جنبهي ایدئولوژیک قوىترى دارد و بار مذهبی آن خود از اهداف تأیین شدهاى حکایت می کند.

 مقدمه

نسخهى مشابه دیگر یک داستان را ورسیون- ورژن- میگویند. این نسخههاى بدل با تفاوتهاى خود از دیگر روایت ها به بیان حذفها و ناگفتههاى مستتر در متن کمک بسیارى میکنند. ناگفتهها یعنی آنچه که متن از آنها هراس دارد و به طور ضمنی در لابهلاى قصهها پنهان شدهاند. اما مفهوم اصلی در همین حذفها و شکافها مستتر است. پییر ماشرى ساختارگرا براى نخستین بار در مقالهي "نظریهاى در باب تولید ادبی" از سکوت متن سخن میگوید. بر اساس نظریه او ناخوداگاه متن که توسط ایدئولوژى مسلط جامعه سرکوب شده، به وسیله نشانهها میتواند آشکار شود. البته گاهی در این مورد نویسنده و یا راوى را به طور مستقیم میتوان دخیل دانست، که اینگونه ناگفتهها، حذف هدفدار اخلاقی نام دارد، که نمونههاى آن در داستانهاى مورد بحث ما نیز دیده میشود.

در این تحقیق ورسیونهاى دیگر داستان »حلقه ازدواج« را دو قصه دیگر» دختر یهودى و نمدى« تشکیل میدهند. البته »داستان نمدى «تنها تکهاى از دو قصهى دیگر را با خود به همراه دارد که تودوروف از آن به عنوان "پی رفت2” یاد می کند.

تم اصلی این روایتها بحث ازدواج با محارم - پدر و دختر - است که البته در هر سه داستان میل پدر به دختر در اوایل قصه به طور مستقیم بیان می شود. این تحقیق بر آن است که با روش کتابخانهاى و توصیفی-تحلیلی، علاوه بر مشخص کردن نشانههاى موجود در این سه داستان بر طبق نظریه ماشرى، پاسخگوى این سؤال باشد که چه حذفها و ناگفتههایی در این داستانها به چشم میخورد؟ و فرضیهي اصلی بیان و کشف ناگفته هایی دربارهي ازدواج با محارم در قصههاي حاضر است . در ادامه با شرح تفاوت ها و شباهتهاى میان آنها، علاوه بر نمادپردازى، به بررسی این داستانها پرداخته میشود. بباید در نظر داشت که این سه قصه حول محور مسائل جامعهي خود شکل گرفتهاند.

چارچوب نظرى

منظور از ناگفته ها آن دسته از عناصرى ست که متن دربارهي آنها سکوت میکند و در داستان ها بیان نمیشوند. ناگفتهها ریشه در حقایقی دارند که با زبان ساکت خود وضعیتها را به درستی نشان میدهند که دلایل مختلفی میتوان براى آن برشمرد از جمله، ساختارهاى اجتماعی جامعه، ساختارهاى فرهنگی جامعه، بنیانهاى مذهبی، باورداشتهاى سنتی و... که مانع از بیان بعضی از مسائل میشود که خود ناگفتهها را شکل می دهد.

کارکرد ناگفتهها از طریق حذف امکانپذیر است. نویسنده یا راوى به مدد حذفها به سه طریق میتواند ناگفتهها را بیان کند که عبارتند از حذف بومی -منطقهاى، حذف فراموش شده توسط راوى و حذف هدفدار اخلاقی. حذف بومی که در داستانهاى حاضر دیده نمیشود وابسته به این امر است که داستان در کدام شهر روایت شده است، که با توجه به آن عناصر موجود در داستان با تغییراتی مواجه می شوند.

به طورمثال در ورسیون داستانهاى» سه خواهر «تفاوت حیوانهایی که به دختر حمله می کنند -گرگ در مقابل خرس- از جمله تفاوتهاى بومی ست. ناگفتههاى فراموش شده توسط راوى ساختار داستان را قوت و ضعف می بخشند زیرا به وسیلهي آنها برخی مشکلات ورسیونهاى دیگر را میتوان حل کرد. این نوع حذفها که عمدتا بر اثر مرور زمان نمود مییابند به سبب شفاهی بودن این ناگفته ها را شکل می دهند. در داستان »دختر یهودى وصیت مادر «را میتوان از این حذفها دانست. سومین حذف، حذف هدفدار اخلاقیست. که به مراتب در ورسیون هاى »حلقه ازدواج «دیده میشود. به طورمثال در داستان »نمدى «ناپدرى بودن مرد از این دسته از ناگفته هاست.

به طور کلی زمانی که یک متن در رابطه با موضوعی سکوت میکند، باید توجه و دقت بیشترى به آن متن شود چرا که داستان میبایست به مسئلهاى اشارهکند اما عمداً چیزى نمیگوید. هر متنی دو وجه دارد، وجه سطحی و پیش رو، و وجهی که پنهان است اما نکات اصلی را در خود نهفته دارد، که از طریق جاهاى خالی و نشانهها میتواند خوانش شود و نارسایی متن را جبران کند. البته گاهی با تولید ناگفتههاى مستتر در متن حتی میتوان متن دیگرى آفرید . پییر ماشرى در سال 1966 براى اولینبار در مقالهي "نظریهاى در باب تولید ادبی" با به کار بردن ایدئولوژى به ناگفتههاى پنهان در متن اشاره میکند

ماشرى ساختارگرا ادبیات را در سلطهى ایدئولوژى میداند "ما همیشه در گوشهاى از متن با زبان ایدئولوژیک و نکتهاى پنهان مواجهه میشویم که به طور مشخص وجود ندارد

به بیانی دیگر بر اساس نظریه ماشرى در یک متن همیشه نباید به چیزهاى گفته شده بسنده کرد، زیرا هیچ متنی کامل نیست بلکه در هر واژهاى در متن میتوان به ردپایی از سکوت در داستان رسید او سکوت را منشأ هر نوع گفتار میداند، به عبارت دیگر از نظر ماشرى سکوت گفتار را در پی دارد. آنچه را که نمیتوانیم بگوییم در غالب سکوت خودنمایی میکنند. سکوت به متن زندگی جدیدى میدهد

او به افق ایدئولوژیک اشاره میکند . "افق ایدئولوژیک توصیفیست که منتقد از ایدئولوژى که متن را شکل میدهد اما هیچگاه به طور کامل در آن ظاهر نمیشود به دست میدهد . مثلا میتوان یک رمان اکتشافی کانادایی را که هیچ اشارهاى به مردم بومی نمی کند در پرتو این غیاب بررسی کرد"  این غیاب عنصر نهفته را مهمتر جلوه می دهد که البته میتواند بازگو کننده ى صداهاى متفاوت موجود در متن و تکثر معنا نیز باشد "چیزهاییست که نباید دربارهى آنها سخن گفت.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید