بخشی از مقاله
جزئيات زير كه بصورت خط برجسته نشان داده شده است در گواهي فوت شمارهي 9682 در مركز كاليفرنيا درج شده است.
اين جزئيات واقعيات برهنهاي (آشكاري) را از زندگي … Ferdinand Morton كه به نام delly Roll بيشتر شناخته شده است بيان ميكند. او يكي از برجستهترين شخصيتهايي است كه تاريخ موسيقي آمريكا از او ياد ميكند.
در واقع جزئيات درج شده در گواهي فوت او بيانگر هيچ يك از آخرين دستآوردهاي او كه به فرهنگ ملي ما پيشكش شده است، از قبيل صدها قطعهي تصنيفي او، سبك پيانو نوازي كه او پيشگام آن بوده است و حتي دلايلي كه او را در نزد موزيسينهاي برجسته محبوب كرده است، نميباشد.
حتي اين گواهي فوت اطلاعات نادرستي از بيوگرافي او بيان ميكند. در واقع تاريخ تولد حقيقي Morton 20 اكتبر 1890 بوده و نام حقيقي پدرش Edward. J Lamothe بوده و در واقع Edward Morton پدر خواندهي او محسوب ميشده.
آخرين نام درج شده در گواهي فوت به شخص خاصي نسبت داده نميشود اما در واقع Anita Gonzales الهامدهندهي حداقل 2 مورد از ساختههاي Morton بوده است. معدن شيرين (Sweet Anita mine) Anita
تانگوي مشكل Morton به نام Mama, Nita
آنيتا خواهر يكي از نوازندگان پيشگام كه هم پيانيست، كلارنيست و دراميست بوده، به نام Oliver- Dink- Johnson نسبت داده ميشود. او از زنان زيباي كريوليه بود كه ارتباط او با Morten به سالها قبل (احتمالاً به ابتداي قرن 20)- قبل از ترك مورتون از New orleans برميگردد. آنيتا نيز نقش تأثيرگذاري را در زندگي Morton jazz در كاليفرنيا بعد از جنگ جهاني اول بازي كرد البته آنيتا تنها براساس شواهد مدت اندكي را در آخرين روزهاي زندگي Morton با او به سر برده و جزو آخرين افرادي بود كه Morton را زنده ديده بود. البته آنيتا در تاريخ به عنوان همسر او معرفي ميشود اما در حقيقت هيچگاه مدرك ثبت شدهاي بر اين موضوع صحت نميگذارد.
اكثر طرفداران جاز با داستان پيروزي Morton در اين سبك آشنايند.
او شهرت و ثروت خود را از رهبري در گروه مشهور Red Hot peppers كه در واقع مهيجترين گروه موسيقي در تاريخ موسيقي new orleans بوده مديون است. Morton هيچگاه شخص شكسته نفسي نبود، او با 1000 دلار در كيف پوش و در هر جيبش مقداري الماس مغرورانه و مدعي اين بود كه سبك جاز ساخته اوست كه اين ادعا عادلانه صحيح است. كارت ويزيت او همواره معرفيگر او به اين گونه بود:
كه مبدع سبكهاي جاز و استومپ- Jelly Roll Morton هنرمند شمارهي يك در ضبطهاي ويكتور، نويسندهي عاليترين ملوديهاي دنيا.
در طي سال 1920 Morton توانست به موفقيتهاي بيوقفهاي دست پيدا كند اما اين موفقيتها در زمانهايي همانطور كه با سرعت حاصل ميشدند با سرعت نيز به شكست منجر ميشدند در سال 1930 دوران جاز تقريباً به دوران نهايي و انتهايي خود نزديك ميشد. ويكتور ديگر قرارداد ضبط Morton را تمديد نكرد و براي اجراهاي گروه Red hot peppers همديگر بليطهاي آن چناني رزرو و نميشد در آن زمان بود كه اين دوران به طور كامل پايان يافت و مكتب جاز كاملاً بسته شد. جاز نوازان بسياري براي بر سر مقدار دلارهاي موجود كه مصادف با سقوط جدي اقتصادي آمريكا (Depresion) بود رقابت و مبارزهي شديدي با يكديگر مينمودند. اين وضعيت به جايي رسيد كه Morton با آخرين الماس نيم قراتي خود كه در يكي از دندانهاي جلويياش كار گذاشته بود تنها ماند.
در آن سال او مجبور شد تا تحقير پيانو نوازي در يكي از شركتهاي ضبط نامطرح و محقر به نام wingy manone را تحمل كند. از كارهاي اين دوران او تكنوازي پيانو روي قطعه شعر never had no loving كه مورد مقبول واقع نشده بود. شركت wingy در مطرح كردن نام morton، به همانگونهاي كه خرسندانه نامهاي آرتي شاو، بودي فريمن و جان كيربي را مطرح مينمود، كوتاهي ميكرد.
شركت كلمبيا زيركانه ضبطهاي او را تا 20 سال بعد زماني كه اين ركوردها به عنوان اديسيون مخصوص براي كولكسيونرها در نظر گرفته شدند پذيرا نبود. حال مكتب swing craze بود كه به دوران طلايي مورتون فصل پاياني و مؤخره اضافه مينمود.
نام مورتون كوچك و ريز زير نوشتههاي قطعات روي ميليونها ركورد (صفحه) نوشته ميشد. اما عموم مردم به اعتبارات آهنگساز توجهي نمينمودند. مورتون هيچگاه جبران حقيقي براي عمدهفروشي آهنگهايش را، بعلت بيتوافقي بين او و انتشاراتش و محدوديتهاي ضبطي كه براي او توسط سازمان ASCAP ايجاد شده بود، كسب نكرد.
مورتون ميدانست كه او بوده كه در ايجاد «گروه بزرگ صدا» كمك نموده ولي هيچگاه به چنين اعتباري دست پيدا نكرد. نااميدانه و تلخوار حتي با كاهش شرايط سلامتياش او موفق شد كه در سال 1938 به مدت اندكي دوباره به سطح بيايد و توانست براي برخي از مريدان وفادارش در مسافرخانهاي به نام Jungle كه كلوب شلوغي بود بر بالاي يك رستوران همبرگفروشي در واشنگتون نوازندگي نمايد.
شركت Library of congress باعث شد تا او از مشاركت شركت ويكتور در سال 1939 صرفنظر كرد و به يك مشهوريت كوتاهمدت دوبارهاي دست پيدا كند در اين حين شركت General Recard نيز محتاطانه بسياري از تكنوازيهاي مورتون را روانهي بازار نمود اما بعلت ركود بازار و جفت شدن اين روند با نارضايتي و ناپذيرا بودن عموم مردم از آثار، موفقيتهاي او رو به محو شدن ميرفت. در سال 1945 كه هنوز موسيقي در ذهن توليدكنندهي او حيات داشت، تصميم گرفت به لوسآنجلس تغيير مكان دهد زيرا تصور مينمود كه ميتواند سلامتي و جواني شغلش را در آنجا بازيابد. اين تغيير مكان با نوشتههاي آلن لومكس بصورت زير همراه شد:
آقاي جليرول: جليرول بدشانس از ديار New orleans Creole و مبدع جاز.
مورتون سفرش را با ماشين Lincole فرسودهاش كه با زنجيري كاديلاكش را ميكشيد در پيش گرفت. در بين مسير مجبور شد به علت بارش سنگين برف ماشين Lincolnاش را در ايداهو بگذارد و با كاديلاكش كه با انبوهي از البسه و كتاب پر شده بود به راه ادامه دهد.
مورتون سپس يك باند جديد موسيقي را كه متشكل از كليد اوري، مات كري، باد اسكات، رام هال، اد گارلند بود را با خود به همراه برد.
بعد از آنكه مورتون به لوسآنجلس رسيد، گارلد به او كمك كرد تا باند (گروه) جديدش را در آنجا مستقر سازد و سالن ELKS را كه در خيابان مركزي واقع بود را براي مكان تمريناتشان كرايه كرد. اما در تمام اين مدت شرايط فيزيكي مورتون روزبهروز وخيمتر ميشد. او سر تمرينات مداوماً حاضر ميشد اما هنرجوي سابقش به نام باستر ويلسون را به عنوان پيانيست در نظر گرفت. اما در زماني كه ديگر جسم مورتون پاسخگوي فشارها نبود بيش از پيش ذهنش تيزتر و گيراتر از سابق عمل مينمود. به ياد دارم كه گارلند به من ميگفت كه تنظيمات مورتون بسيار شگفتانگيزند. او ميدانست كه گروههاي محوبب swing آهنگهاي او را نيز مينواختند ميشدند. قطعات King Porter Stomp و Shoe Shiners Drag روزانه از راديو پخش ميشوند در نتيجه با چنين شرايطي مورتون ميخواست به باندهاي ديگر شيوهي صحيح نواختن قطعاتش را نشان دهد.
اما متأسفانه در آن زمان ديگر هيچوقت ضبط آثارش صورت نگرفت و مورتون بعد از يك سال، در سال 1941 از دنيا رفت.
دوران طلايي موسيقي ملي ما، آخرين مخلوقات بينظير مورتون را شاهد بود، بدون آنكه خود آگاهانه متوجه آن شود.
هيچگاه بعد از آن زمان فرصت آنكه به تنظيمات مورتون دست پيدا كنم برايم حاصل نشد. زيرا دست نوشتههاي مورتون در اتاق جلويي باستر ويلسون به مدت 10 سال نگه داشته شد. اين دست نوشتهها در درون استوانهي چراغ برنجي، با تكه شالي ابريشمي لوله شده بود.
باستر قول داده بود كه روزي درون استوانه را بگردد و آن دست نوشتهها را به من تحويل دهد. من مداوماً به او متذكر ميشدم اما هيچگاه او تنهاي آن استوانه را نگشود و اينگونه رغبتي به تذكرات من نميداد. هميشه خط تماسش قطع بود و پس از مرگش زماني به خود آمدم كه خبر رسيد كه بيوهاش «كارمليا» كلاً از شهر رفته بود. با چنين شرايطي ديگر اميدم را از به ثبت رساندن چنين دست نوشتههاي تاريخي از دست دادم كه منجر شد آن آثار براي سالهاي متمادي گمشده باقي بمانند. اما در نهايت آن آثار در سال 1990 پيدا شدند، و زماني بود كه من اين خبر را از مقالهي فيليپ پاستور با عنوان Dead Man Blues خواندم. 13 عدد از قطعات تنظيم شده براي باند- بزرگ به همراه جزوات انبوهي توسط بيل راسل به كلكسيون تاريخي نيو- اورلانز تحويل داده شد. اركستري به تازگي كه توسط دون واپي تشكيل شده است كه 4 قطعه از ساختههاي مورتون را در فستيوال جاز نيو- اورلانز اجرا ميكند.
ضبطهاي شخصي مورتون كاملاً اين موضوع را آشكار ميكند كه قطعاتش از نظر مفهومي بسيار مدرن ميباشد. او در 2 عدد از قطعاتش به نامهاي «آقاي جو» و «ما ELKS هستيم» نشان ميدهد كه در فرمهاي ابتدايي نوشته شدهاند. ولي برخلاف آنها قطعه ي «آه عزيز من» حالت مفهومي و معاصري از تنظيمات swing را نشان ميدهد و با شگفتي ديگر مشاهده ميكنيم كه در قطعهي «گان- جم» ديزونانسها و گامهاي شرقي كاملاً مشهود ميباشد.
با نگاه به سبك گروه «واپي» كه در نيو- اولنز تشكيل شده بود ميتوان درگير اين سؤال شد كه چقدر بيشتر ميتوانست تنظيمات مدرنتر شوند اگر قطعات با يك گروه معاصر (مفهومي) نواخته ميشد.
بسيار باعث تأسف است وقتي ميشنويم كه مورتون آخرين روزهايش را با سختي و غمناكي پشت سر گذاشته بود. او همواره سعي در بيرون كشيدن خود از شرايط تاريكي شهرت ميكرد و از دستيابي به جايگاه واقعي خود در تاريخ مؤثرترين موسيقيدانان ملي از هيچ تلاشي فروگذار نبود. او مردي بود كه خود را پايهگذار سبك جاز ميدانست اما به سادگي از ذهنها محو شد.
زماني كه او را در قبرستان كالوري در شرق لوسآنجلس دفن ميكردند تنها نگين دندانش كه الماس نيم قراتي بود، ديگر ديده نميشد. افرادي كه بدن او را با احترام حمل مينمودند كساني جز اعضاي گروه او نبودند و تنها مرد سفيد پوستي كه در مراسم عزاداري او در كليساي كاتوليك حضور داشت، ديويد استارت از گروه شركت ضبط مردان جاز بود. 2 تن از رهبران سياهپوست پيشكسوت زمان او به نامهاي لينگتون و لاسن فورد در چنين مراسم عزاداري مهمي غايب بودند. زيرا لينگتون درگيري با كار موزيكال تأثري خود بود و لانس فورد نيز در كاسا مانانا به همراه گروهش اجرا داشت.
قبر مورتون در قسمت سراشيبي چمنزار قبرستان قرار دارد و براي مدتي طولاني بينشان و بيتوجه از ذهن دنياي موسيقي در انزوا قرار گرفت 9 سال بعد تقريباً قبر از رويش علفهاي هرز كاملاً پوشيده شده بود. زيرا مبلغي به قبرستان براي نگهداري از قبر داده نميشد.
در اوايل سال 1940 اعضاي گروه «اجتماع جاز» تصميم به جمعآوري پول براي سفارش سنگ قبري مرمرين و مبلغي نيز براي نگهداري قبر، در نظر گرفتند. به اين منظور تأتر مينارد در بلوار واشنگتون در 30 سپتامبر 1950 براي اجراي كنسرت خيريه رزرو شد.
از خوانندگان بلوز مانند مونه مور داوطلب براي اجراي كنسرت شد. آلبرت نيكلاس، زوتي سينگلتون و جو سوليوان نيز شركت كردند. جاني لوكاس جوان- نوازندهي ترومپت همچنين اعلام هر گونه خدمتي در اين زمينه نمود. براي اطمينان از جمعآوري حداقل 60 سنت بليط ورودي گروه تيل گيت را كه برندهي شركت ضبط چنجر بودند را دعوت به همكاري كردند.
من به همراه باب كريستي كه مدير و معاون SCHJS- برنامهاي راديويي كه هفتهاي اجرا ميشد- بوديم از اين فرصت استفاده كرده و كنسرتي را كه پيش رو داشتيم را تبليغ كرديم. در ابتدا فروش بليطها به كندي پيش ميرفت اما در اواسط سپتامبر ميدانستيم كه سالني پر خواهيم داشت.