بخشی از مقاله

چکیده

موسیقی همچون رسانهای برای خلق جهان- نه تنها رسانهای دربارهی جهان- به جوانان و گروههای اجتماعی دیگر این امکان را میدهد که عاملیت خود را در تغییر و ایجاد تعادل در ساختارهای کلان اجتماعی نمایش دهند. موسیقی با ایجاد و ارسال پیامهای گوناگون کل جامعهی بشری را به سوی جامعهای برابرتر و انسانیتر دعوت میکند. مسئلهی اساسی در این مقاله یافتن پیوند بین موسیقی و انسجام اجتماعی در جامعهی ایران میباشد.

موسیقی خود به عنوان یکی از مهمترین منابع هویت فرهنگی، خلاقیت و ابتکار را برای جامعه به بار آورده، نظم و آرامش اجتماعی را حفظ و باعث تداوم و پویایی فرهنگ میشود. در بخش چارچوب نظری از نظریههای جامعهشناسانی همچون امیل دورکیم و فردیناند تونیس و همچنین آراء متفکران اجتماعی جهان اسلام استفاده نموده و سعی شده است از زوایای گوناگون به موضوع نگریسته شود. روش مقاله از نوع روشهای کیفی و اسنادی است که با توجه به نوع مطالعه روشی قابل اطمینان و مورد قبول عالمان اجتماعی است. یافتهها نشان میدهد که موسیقی به عنوان یکی از عناصر اساسی فرهنگ میتواند عامل انسجام اجتماعی و وحدت ملی گردد و به عنوان یکی از سازوکارهای نظم و ثبات اجتماعی در برنامهریزیها و سیاستگذاریهای فرهنگی در سطح گسترده و ملی گنجانده شود.

مقدمه

در دوران معاصر تمام تلاش ملت ها و دولت ها در راستای توسعه همگانی است و در این راستا از هر ساز و کاری بهره میجویند. در این میان فرهنگ و مناسبات آن با دیگر ابعاد جامعه اهمیت ویژهای مییابد زیرا هیچ گونه برنامه عمرانی و اجتماعی بدون پشتوانه فرهنگی و توجه به زمینههای اجتماعی و فرهنگیاش امکانپذیر نمیباشد. بیشتر فرهنگشناسان، میراث فرهنگیِ معنوی یا غیرمادی را سرچشمهی اصلی هویت فرهنگی میدانند که ریشهی عمیقی در گذشته دارد و بقا و حیثیت هر ملتی در گرو توجه و سرمایهگذاری در این حوزه است.

در زمان کنونی که بنابر علل بیشمار که تمام عناصر فرهنگی هویتساز، از جمله موسیقی، از همه سو مورد تهاجم بیگانگان قرار گرفتهاند، نیاز مبرم به مستندسازی و پژوهشهای علمی و جامع با استفاده از امکانات و ظرفیتهای علمی و تکنولوژی و حتی تدوین قوانین و مقررات حقوقی و لازمالاجرا و حمایتهای دولتی پیدا میشود - وجدانی، . - 1386 موسیقی برای هر یک از رشتههای علمی، جذابیت و موضوعیت خاصی دارد. روانشناسان به نقش موسیقی در رشد احساسات، عواطف توانِ شناختی افراد و هم چنین ظرفیتهای درمانی آن نظر خاص دارند.

متخصصان علوم تربیتی به تأثیراتی که موسیقی در ایجاد زمینههای بهتر برای آموزش و هم چنین نقش تربیتی آن نظر دارند، مردمشناسان به نقشی که موسیقی در گسترش فرهنگ داشته است توجه دارند و همواره بررسی موسیقی اقوام، ساختار و میراث موسیقی فرهنگهای مختلف، بخشی از فعالیت ایشان را تشکیل می داده است. جامعهشناسان نیز در دورههای مختلفی ازتحولِپژوهشِ جامعهشناختی، نگاههای متفاوتی به موسیقی داشتهاند.

برای جامعه-شناسان، مطالعهی کارکردهای موسیقی در راستای ایجاد هویت و تلاش برای داخل شدن درزندگیِفرهنگیِ جامعه، موسیقی وسیاستِ مقاومت در برابر قدرت، مصرف موسیقی و بازتولید جایگاههای طبقاتی، الگوی توزیع اجتماعی مصرف موسیقی، موسیقی و مدیریت احساسات عمومی، سازوکارهایاجتماعیِ تولید موسیقی و ... بسیار اهمیت داشته است - فاضلی، . - 1386 در دهههای اخیر جامعهشناسی موسیقی یکی از فعالترین زمینههای مطالعاتی بوده است - روی و دُود، . - 2010 موسیقی پدیدهای تکبعدی و منحصر به فرد نیست، بنابراین نمیتواند در یک تعریف محدود شود - همان، . - 5 اغلب موسیقی به مثابه یک موضوع تلقی می-شود- چیزی که لحظهای از آفرینش را دارد، یک نوع ثبات منشنماها در هر زمان و مکانی و پتانسیلی برای بکارگیری و تأثیرگذاشتن. همچنین، موسیقی میتواند از زمان و مکان خود مجزا شود و در یک کانتکست جدید قرار بگیرد.

به عنوان مثال زمانی که مَس بی مینور باخ آهنگی که بیشتر از 250 سال بعد از خلق آن در دنیای سکولار، به نسبت سریعتر در بعد مذهبی اثرگذار میشود - همان، . - 6 یکی از نخستین مسائل برای هر رشتهای از مطالعه، نگرش دیرباوریای است که با آن مواجه میشود. مطالعات جدی موسیقی نیز از این قاعده مستثنی نیست که اغلب با نگرش تردیدی گیجکننده مواجه میشود که دلالت میکند بعضی چیزهای مرموز وجود داردکه چیزهای »شوخی« جدی گرفته میشود یا کشف »شوخی« در »چیزهای جدی« است - تاگ، . - 1982 موسیقی واجد رابطهای عمیق با فضا و مکان، طبقات اجتماعی، جنسیت، گروههای سنی، و قومی است. موسیقی همچنین با شیوههای قومی، مناسک، شعایر دینی، الگوهای رفتاری و آداب و رسوم جمعی پیوند خورده است.

موسیقی به مثابهی محصولی اجتماعی یکی از موضوعات محوری پژوهش جامعهشناختی است. جامعه شناسی موسیقی مطالعه فرایندهای تولید، توزیع و مصرف موسیقی، به مثابه متن یا کالا، در کانتکستی اجتماعی است - شریعت پناه، . - 1390 مسلماً میتوان استدلال کرد که دلالتهای فرهنگی و اجتماعی سبکهای متفاوت موسیقی کاملاً سرشتی قراردادی و دلبخواهی دارند؛ یعنی اگرچه بین آنچه ذهن در سطوح مختلف انجام میدهد پیوندهای مستحکمی وجود دارد اما یک سبک موسیقی، به این سبب، واجد دلالتهای فرهنگی و اجتماعی است که گروه یا جامعهی مربوطه، مجموعهای از معناها و دلالتها را از بیرون، بر آن سبک موسیقی تحمیل میکنند، آن هم درست به شیوهای که این مجموعه معناها و دلالتها با کیفیتها و خصلتهای اساسی آن موسیقی رابطهی دلبخواهی و قراردادی دارند. استدلال ما این است که هر نوع از موسیقی در خدمت گروه یا جامعهی خاصی است، مشروط بر اینکه آن موسیقی به لحاظ سبک از دیگر انواع موسیقی قابل تفکیک باشد.

به بیان دیگر، موسیقی به خودی خود فاقد هرگونه خصلت درونی است که سبب شود معنا یا دلالتی را بیشتر از دیگر معناها و دلالتها انتقال دهد - شفرد، . - :1390 از طرف دیگر می توان گفت: »از آنجا که موسیقی را مردم خلق میکنند، بنابراین آنها کیفیتها و خصلتهای اساسی فرایند فکریشان را در قالب کیفیتها و خصلتهای درونی موسیقیشان بازتولید می کنند.« اگر این فرض را بپذیریم که فرایندهای فکری مردم بر ساختههایی اجتماعی هستند، در آن صورت میتوان گفت که کیفیتها و خصلتهای درونی سبکهای متفاوت موسیقی نیز برساختههای اجتماعی هستند و به لحاظ اجتماعی معنا دارند - همان - .

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید