بخشی از مقاله

چکیده
شاعران، هنرمندانی هستند که از تمام امکانات مادی و معنوی اطراف خود برای انتقال اندیشه و احساس خویش به مخاطب کمک میگیرند. از جمله عناصری که شاعر ارتباط بسیار نزدیکی با آن دارد، واژه و عناصر تشکیل دهنده ی آن یعنی حروف هستند که علاوه بر وظیفهی انتقال معنی، به عناصری تصویرساز نیز تبدیل شدهاند. حروف الفبا به سبب شکل هندسی خاص و همچنین قابلیت ایهامسازی در برخی از آنها ازطریق قدرت خیالپردازی شاعران آرایههای متعددی خلق کردهاند که در این مقاله به شیوه تصویرپردازی و مضمون سازی شاعران سبک عراقی از حروف الفبا پرداخته میشود تا گوشهای از هنرنمایی یکی از بهترین سبکهای شعر فارسی نشان داده شود. برخی از حروف مانند »الف« ، » جیم«، »دال«، »لام«، »میم« و »نون« کاربرد بیشتری دارند. و شاعران انواع صفتهای بیانی از جمله تشبیه، استعاره، مجاز و کنایه را برای تصویرسازی از حروف الفبا به کار بردهاند که بیشترین بسامد از آن صفت تشبیه میباشد.

مقدمه

هنر شاعری از جمله هنرهای زبانی است که برای ارتباط با مخاطب خود و انتقال اندیشه و عاطفهی موردنظر شاعر با زبان خاص و به شیوههای گوناگون، زیباییآفرینی میکند.

این هنرمندان خوشزبان با ایجاد خلاقیت و نوآوری با خلق صور خیال تازه، به عرصههای متعدد خیال وارد میشوند و از انواع ظرفیتهای موجود در جهان اطراف خود استفاده میکنند. سبک عراقی از سبکهای برجسته شعر فارسی است که شاعران نامآور زبان فارسی در این دوره هنرآفرینی کردهاند. برای بررسی یکی از جنبههای هنری دورهی مذکور این مقاله به بررسی تصویرهای الفبایی این سبک پرداخته است. در ابتدا به عنوان مقدمه به تعریف شعر، سبک و تصویر پرداخته میشود تا زمینهای برای ورود به بحث اصلی فراهم گردد.

شاعر برای انتقال عاطفه به مخاطب، زبان خود را به طرق گوناگون تقویت می کند. ایجاد خلاقیت و نوآوری با ابداع تصاویری تازه، ورود به عرصه های گوناگون خیال و ... از ویژگیهای شاعران خلاق در راستای تقویت زبان ادبی و ایجاد سبک شخصی است.

غنا در معنی لغوی، آواز و سرود و تغنمی را در بردارد. حال آنه اصطلاحاً در برگیرنده بیان احساسات و عواطف شخصی است؛ ادبیات غنایی قابلیت پوشش دادن طیف وسیعی از معانی و مضامین شاعرانه را دارد و تمامی موضوعات از قبیل عشق و جوانی و پیری و مرگ و غم و شادی و سایر عنوانهای اینچنینی را شامل می شود و تنها مباحثی که نمی توان آنها را در حوزه ادب غنایی دانست، حماسه و عناوین حماسی است.

به گفته دکتر شفیعی، شعر غنایی ماده ساده و محدودی دارد که عبارت است از هر گونه احساس شادی یا غم یا خشمی که به گونه ی شعر درآید؛ این نوع شعر تصویر گرد مرحله ای است که فرد شخصیت خود را باز می یابد، خواه شخصیت خود او، خواه شخصیت دیگران.

با توجه به این موضوع در یک نگاه ادب غنایی را می توان مشتمل بر شعرهای عاشقانه، فلسفی، عرفانی، مذهبی، هجو، مدح، وصف طبیعت و وصف شراب و اغتنام فرصت دانست.

در هر حال شعر غنایی در ادبیات امروز ما بیشتر به اشعار شاعرانه گفته می شود؛ قالبا این اشعار در زبان فارسی غزل و در داستانهای عاشقانه مثنوی است که اولی را » لاولیریک« و دومی را » دراماتیک لیریک« می نامند. منظومه هایی چون لیلی و مجنون، خسرو شیرین و ویس و رامین در ادب فارس از این نوع ادبی به شمار می روند.

در شعر غنایی» من« گسترده و اجتماعی شاعر مد نظر است. این نوع ادبی در بستر جامعه های جوان رشد می کند و شاعر با رجوع به درون خویش و گوش فرا دادن به نواهای درونیش با استفاده از ابزارهای ادبی ای چون تصویر و موسیقی اثری هنری خلق می کند یکی از دستمایه های شاعران برای ایجاد تصاویر زیبا و دل انگیز حروف الفباست.

»شعر« شعر بیشتر از آنکه تعریفپذیر باشد تعریفگریز است؛ درواقع میتوان گفت به تعداد اشعار، شعر قابل تعریف میباشد. پویابودن شعر آن را از یک تعریف خاص و قطعی دور میکند و همین امر سبب به وجود آمدن مکتبهای متعدد و سبکهای گوناگون شعری شده است. بنابراین تعریف شعر کار دشواری است. اما برای شناخت نظر نویسندگان گذشته و حال و آگاهی از تفاوتهای موجود در میان تعابیر آنها به چند تعریف اشاره میکنیم.

شعر از نظرگاه خواجه نصیر چنین خلاصه شده است:

-1 »شعر کلام مخیّل است یعنی کلامی است که ایجاد انفعال نفسانی یا عاطفه میکند و این انفعال بدون اراده و اختیار خواننده صورت میگیرد.

-2 شعر لذتبخش است و سبب شگفتی در نفس میشود که باتوجه به اینکه دو انفعال نفسانی شگفتی و لذّت ناشی از تأثیر زیبایی بر نفس انسانی است، میتوان گفت کلام مخیّل یا شعر زیبا هم هست.

-3شعر مؤثر است و بر اثر نفوس به سبب همان برانگیختن عاطفه و ایجاد شگفتی و لذّت تأثیر بیشتری نسبت به کلام عادی یا کلام علمی دارد.

-4 شعر ممکن است مقتضی تصدیق هم باشد. اما این صفت اصلی و ضروری شعر نیست. در شعر انفعال تخیلی مهم است نه انفعال تصدیقی.«

یا به عبارتی دیگر: »شعر حادثهای است که در زبان روی میدهد و درحقیقت گوینده شعر با شعر خود عملی در زبان انجام میدهد که خواننده، میان زبان شعری او و زبان روزمره و عادی یا به قول ساختارگرایان چک: زبان اتوماتیکی- تمایزی احساس میکند. این تمایز میتواند علل بسیاری داشته باشد، علل شناخته شده و عللیغیرقابل شناخت، اتفاقاً شعر حقیقی، شعر ابدی، همان شعری است که علت تمایز آن از زبان مبتذل معمول، در تمام ساحات قابل تعلیل و تحلیل نیست.

به طور کلی میتوان گفت: شعر» در لغت به معنی آگاهی و در اصطلاح سخنی است که در آن عاطفه و تخیّل با زبانی آهنگین بیان میشود. شعر اتفاق و حادثهای است در زبان، یعنی دگرگونی کلمات همراه با کاربرد خاصّی از زبان و این کاربرد خاص به سخن و کلام شعریّت میبخشد. و آنرا از سخن معمولی متمایز میسازد.

مرز شعر با سخن معمولی نیز همین است یعنی کاربرد خاصّ لغات و واژگان، شاعر لغات عادی و روزمره را به نحوی دیگر به کار می برد تا مطلب خود را بیان کند و احساس خود را اظهار دارد. ارزش شعر در جوهر و ذات شعر است و جوهر شعر، احساس و عاطفه میباشد. زبان تنها وسیله و ابزار کار شاعر نیست. زبان برای شاعر به اندازه معنی با ارزش است. شاعران واقعی کسانی هستند که به زبان با ژرفترین احساسات مینگرند. شعر رابطی است بین انسان با احوال و حالات درونی شاعر، شعر همواره به عنوان یک رسانه فرهنگی مهم در ادب و فرهنگ ایرانی مطرح بوده است.«

سبک سبک در حقیقت ویژگیهای مشترکی است که درآثار کسی مکرراً دیده میشود. البته لازم به ذکر است که این اشتراکات تنها شامل مختصات لفظی نیست بلکه اندیشه و تفکر را نیز در برمیگیرد. ارائه تعریف دقیق از سبک بسی دشوار است.

اما سبک از دیدگاههای متفاوتی تقسیمبندی شده است که مهمترین آنها تقسیمبندی براساس دوره به صورت زیر میباشد: سبک خراسانی - از نیمه قرن دوم تا پایان قرن پنجم - ، سبک دوره سلجوقی - قرن ششم - ، سبک عراقی - از آغاز قرن هفتم تا پایان قرن نهم - ، سبک حد واسط - قرن دهم - ، سبک هندی - از ابتدای قرن یازدهم تا نیمه اول قرن دوازدهم - ، دوره بازگشت - از نیمه قرن دوازدهم تا پایان قرن سیزدهم - ، سبک حد واسط یا دوران مشروطیت - نیمه اول قرن چهاردهم - ، و سبک نو - از نیمه دوم قرن چهاردهم تا کنون - . - رک. شمیسا، - 12-13 :1382 تقریباً همزمان با آغاز قرن هفتم، بروز بسی تحولات تاریخی موجب پیدایش سبک عراقی شد. در سبک عراقی عرفان و غزل به اوج خود رسید.

در این دوره برخلاف سبک خراسانی کاربرد لغات عربی رونق گرفت. از طرفی مختصات فکری سبک عراقی در قیاس با سبک خراسانی تفاوتهای عمیقی پیدا کرد. در حالی که سبک خراسانی پیرو ویژگیهایی از قبیل ستایش خرد، اعتدال در اغراق، فقدان تفکر حماسی، شادیگرایی، وصال، عینیت با توجه به دنیای بیرون، توجه به حماسه ملی ایران، اختیار و اراده، مناعت و غرور، پستی مقام معشوق و عدم توجه به علوم بود؛ سبک عراقی نیز درصدد ستایش عشق، غلو و مبالغه و رواج عرفان بود.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید