بخشی از مقاله
چکیده
اسنادي سازي و شبه اسنادي سازي از فرآیند هاي پر بسامد در زبان فارسی اند و از آنجا که اعمال - ساخت نشاندار - این فرآیندها معمولا به تغییر الگوي سازه اي و البته به جملات دستوري و قابل قبول در این زبان می انجامد، نمی توان دلایل صرفا نحوي را در آن دخیل دانست و باید در جستجوي دلایل معنایی و کلامی بود. در این مقاله سعی برآن است عواملی را که بر این فرآیند هاي حرکت در ساخت جمله هاي خبري زبان فارسی تاثیر گذار هستند و همچنین تاثیري که این فرآیندها می تواند بر ساخت اطلاعاتی جمله و نحوه چینش اطلاع نو و کهنه داشته باشد مورد بررسی قرار گیرد. هموارتر شدن عمل پردازش اطلاعات و نیز تاکید بر سازهي حرکت داده شده را میتوان از دلایل اعمال این دو فرآیند به حساب آورد. نتایج این مقاله نشان دهنده ي تعامل نحو و کلام و تاثیر اطلاعاتی عنصر جا بجا شده به عنوان یک واحد نحوي استح
مقدمه
گویشوران زبان هاي دنیا براي بیان یک مفهوم ، امکان بهره گیري از صورت هاي مختلف نحوي را در اختیار دارند. انتخاب هر یک از این ساخت هاي نحوي که داراي نقش خاصی هستند شنونده را به سمتی هدایت می کند که در ارتباط میان اطلاع ارائه شده و سایر اطلاعات را در کلام دریابد. ساخت اطلاعی و نحوه ي توزیع اطلاع نو و کهنه از جمله موضوعاتی است که پس از مطرح شدن آن توسط اندیشمندان مکتب پراگ همواره به چالش کشیده شده و از جنبه هاي گوناگون مورد بررسی قرار گرفته است. یکی از جنبه هایی که می توان به آن اشاره کرد چگونگی قرار گرفتن اطلاع نو و کهنه در زبان ها است و اینکه این تفاوت ها به چه صورت خواهد بود.
مسلما همانگونه که الگوهاي گوناگون براي نحوه ي قرار گرفتن اجزاي کلام - فاعل و فعل و ... - وجود دارد ، براي ساخت اطلاعی نیز می توان چنین تمایز هایی قائل بود. ساخت اطلاعی تنها عامل تعیین کننده توالی واژه ها نیست اما از تاثیر گذارترین آنهاست. از آن جایی که زبان فارسی داراي آرایش واژگانی آزاد است ، سازه هاي درون جملات می توانند تا حدودي آزادانه در جمله جا به جا شوند. معمولا دانش زبانی هر فرد ، علاوه بر دانش نحوي ،صرفی ، آوایی و معنایی ، شامل دانش کلامی نیز می شود. دانش کلامی به سخنگوي زبان کمک می کند هر جمله اي را در بافت مناسب خویش به کار ببرد و اطلاع نو و اطلاع کهنه را در جملات به طور مناسب استفاده کند .
جملات زبان حامل پیامهایی از سوي گوینده یا نویسنده براي خواننده یا شنونده هستند. ابزار انتقال این پیامها نحوه آرایش سازه ها است. تغییر در ساخت نحوي جملات میتواند معناي گزاره آنها را عوض کند. اما همیشه تغییر در آرایش جملات باعث تغییر در این معنا نمی گردد . در این مقاله دیدگاهی پذیرفته شده که بر طبق آن ساخت اطلاعی جمله بر آرایش نحوي آن تاثیر میگذارد و تغییر در آرایش نحوي علاوه بر معناي گزاره اي میتواند از ساخت اطلاعی جمله نیز تاثیر بگیرد و معناي ارتباطی جمله را تغییر دهد - ولدووي . - 1990 در این تحقیق سعی بر آن است که تاثیر آرایش واژگانی را بر ساخت اطلاعاتی جمله بررسی کنیم . از این رو ، جمله هاي اسنادي شده و شبه اسنادي شده در زبان فارسی را در چهارچوب نظریه ي نقش گراي هلیدي ، به لحاظ نحوي و کلامی بررسی کرده ایم.
تبیین دو فرآیند اسنادي سازي و شبه اسنادي سازي تعامل میان حوزه هاي مختلف زبانی را نشان می دهد. معمولا سازه هاي جمله در جایگاه هاي اصلی خود - ساخت بی نشان - قرار دارند ، اما ممکن است در ساخت بنیادین جمله تغییراتی بوجود آید و ساخت هاي نشاندار اما دستوري بوجود آیند از جمله فرآیند اسنادي سازي که در آن سازه ي مورد تاکید به عنوان نخستین سازه ي جمله ي اسنادي شده ظاهر می گردد ؛ سپس فعل لبودنل و پس از آن باقی جمله پدیدار می شود. شگرد نحوي دیگر براي نهادن تاکید بر سازه ي بخصوصی در جمله ، شبه اسنادي سازي است که در آن سازه ي مورد تاکید در جایگاه مسند ظاهر می شود و در این نوع جملات نشاندار ، جایگاه مسند ، جایگاه کانونی یا جایگاه تاکید است.
در پی عملکرد این فرآیند ها گذشته از دگرگون شدن آرایش بی نشان ساختار جمله ، در آرایش اطلاعی آن نیز تغییراتی بوجود می آید. این تغییر می تواند یکی از دلایل بروز فرآیند هاي مذکور باشد. می توان با استفاده از برخی فرآیند هاي نحوي توزیع اطلاع نو و کهنه را در جمله تغییر داد. در حقیقت جملاتی که ساختار ل اطلاع نو + اطلاع کهنه ل را برهم می زنند نشاندار می باشند مانند فرآیند هاي اسنادي سازي و شبه اسنادي سازي. هدف از نگارش این مقاله ، از یک سو تبیین ویژگی هاي نحوي جمله هاي اسنادي شده و شبه اسنادي شده در چهارچوب نظریه نقش گراي هلیدي و از سوي دیگر ، بررسی ساخت اطلاعی ، نحوه ي چیدمان و گزینش آرایش واژگانی خاص ، چینش اطلاع نو و کهنه در این نوع جملات نشاندار و پی بردن به دلایل و عوامل کلامی چنین تغییرات سازه اي است.
هلیدي بر این باور است که زبان پدیده اي اجتماعی است ، به همین علت داده هایی که در تدوین دستور او به کار رفته اند متون واقعی گفتاري و نوشتاري هستند. بدین منظور در این مقاله داده هاي عینی گفتاري را در زبان فارسی معاصر از رادیو ، تلویزیون ، مکالمه هاي روزمره و داده هاي نوشتاري از روزنامه ها و مجلات جمع آوري کرده و با توجه به مبانی نظري تحقیق ، به تحلیل آنها پرداخته ایم.
در ساخت هاي نحوي جملات اسنادي شده و شبه اسنادي شده جملات ساخت نحوي دو بندي دارند، یک بند اصلی که حاوي فعل ربطی بودن است بند دیگر بند پیرو است که بیانگر گزاره اي واحد است. مطالعه داده ها نشان می دهد که از نظر ساخت اطلاعاتی جملات اسنادي شده ، فعل بودن به صورت فعل اسنادي ظاهر می شود و بند پیرو نسبت به بند پایه در حاشیه قرار می گیرد. در نهایت بررسی این ساخت ها نشان می دهد عواملی همچون تاکید در فرآیند اسنادي شدن و شبه اسنادي شدن موثرند. ساخت هاي اسنادي شده و شبه اسنادي شده در بسیاري از زبان هاي هند و اروپایی دیده می شود و مطالعات نحوي فراوانی در مورد ساخت هاي اسنادي شده و شبه اسنادي شده صورت گرفته است که بیانگر اهمیت این نوع ساختار ها و کاربرد فراوان آنها در میان سخنگویان یک زبان طبیعی است.
پیشینه مطالعات
از جمله مطالعات در این زمینه می توان به کتاب ساخت زبان فارسی خسرو غلامعلی زاده - 1384 - اشاره کرد که به معرفی و بررسی کلیه فرآیند هاي نحوي از جمله اسنادي سازي و شبه اسنادي سازي در فارسی می پردازد . همچنین مطالعات زیادي نیز در زبان هاي مختلف بر روي ساخت هاي اسنادي شده صورت گرفته است که می توان از میان آنها به موارد زیر اشاره کرد. به طور کلی، مطالعات صورت گرفته در این حوزه را می توان در قالب دو نگرش عمده دسته بندي کرد .
نگرش اول که پس گذاري - ؟غطصسکئه پ2أکب ککطکهکل - است در کتاب دستور انگلیسی جدید بر اساس اصول تاریخی، توسط یسپرسن - - 1927 مطرح شد. در این نگرش تأکید بر این است که ساخت هاي اسنادي شده، ماهیتی اسنادي دارند و بند اسنادي، توصیف کننده و مربوط به ضمیر اسنادي به شمار می رود. این دو با هم، یک سازة معنایی را تشکیل می دهند و حضور فعل ربطی، باعث برابري این سازه با سازة اسنادي شده می شود.
از پیروان این نگرش می توان آکماچیان - - 1970 ، اسکچر - - 1973 ، گندل - - 1977 اشاره کرد. - والی و رضایی 1392 به نقل از یسپرسن . - 1927 دومین نگرش با انتشار کتاب دیگري ازیسپرسن به نام لنحو تحلیلیل - - 1937 مطرح شد. طرفداران این نگرش معتقدند ضمیر اسنادي و حتی فعل ربطی، تنها براي پر کردن جایگاه نحوي خالی می آیند ، از این رو می توان این نگرش را رویکردل عنصر زایدل نامید. در حالی که بند اسنادي با عنصر اسنادي شده رابطه معنایی دارد.
از پیروان این نگرش می توان کیس - - 1998 ، هادلستون - - 1984 و لمبرخت - - 2001 اشاره کرد. - والی و رضایی 1392 به نقل از یسپرسن . - 1937 لمبرخت - 2001 - معتقد است توالی ضمیر اسنادي و فعل ربطی و نیز موصول، عناصري دستوري هستند که در ترکیب معنایی جمله شرکت نمی کنند؛ وي در عین حال، به عمل کردي کار برد شناختی براي ضمیر اسنادي و فعل ربطی در ارتباط با سازة اسنادي شده قائل است.