بخشی از مقاله
چکیده
در این مقاله سعی شده است با توجه به پیچیدگیهای برنامه کمینهگرا در تحلیل ساخت جملات زبان فارسی، نظریه نحو سادهتر 3 جکنداف و کالیکاور - 2005 - معرفی و مزایای آن در بازنمایی ساختار جملات نشان داده شود. بازنمایی ساختار جمله بر اساس نظریه نحو سادهتر در سه لایه مفهومی، نقش دستوری و نحوی مورد بررسی قرار میگیرد. با توسل به روابط مختلف بین این سه لایه می توان به سادگی ساختهای نحوی متفاوت از جمله ساختهای ارتقایی، کنترلی و ساختهای حاوی ضمیر ناملفوظ را تبیین کرد. در این مقاله پس ازمعرفی این رویکرد، برای نشان دادن پیچیدگیهای رویکردهای صرفاً نحوی ودر مقابل سادگی و قابل اعمال بودن رویکرد نحو سادهتر برای زبان فارسی، نمونههایی از ساخت جملات کنترلی در زبان فارسی بر اساس این رویکرد بررسی میگردد.
-1 مقدمه
پیچیدگیهای نظریههای نحوی باعث شده است که مطالعه برخی ساختها نحوی با ابهامات مواجه شود. این امر خود باعث اختلاف نظر بین زبانشناسانی گردیده است که سعی کردهاند با توسل به دستور زایشی و با مطالعات صرفاً نحوی به بررسی ساختهای مختلف نحوی از جمله کنترلی و ارتقایی بپردازند. به صورتی که بالاخص در مورد زبانهایی که متمم خودایستا می پذیرند به عنوان مثال در مورد وجود یا عدم وجود ساختهای ارتقایی و حتی درباره توزیع گروه اسمی آشکار و ضمیر مستتر در جایگاه فاعلی جمله متمم در ساخت کنترلی بحث بسیار استنقاط. ضعف رویکردهای صرفاً نحوی در تحلیل یکسان از چنین ساختهایی سبب شده است معناشناسانی مانند جکنداف و کالیکاور 2003 - ، - 2005 با اتخاذ رویکرد معناشناسی واژگانی 4 به ضرورت تعامل نحو ومعنا در بررسی این ساختها بپردازند.
همواره جکنداف و کالیکاور جریان اصلی دستور زایشی را به علت عدم توازن مناسب بین نحو ومعنا و اهمیت بیش از اندازه به نحو نقد کردهاند. به نظر آنها در چهار دهه اخیر نظریههای نحوی انتزاعیتر و اشتقاقهای5 آن پیچیدهتر شده است. حال آنکه نظریه نحویی بیشترین قدرت تبیین را دارد که کمترین ساختار نحوی را برای ارتباط بین ساخت واجی و معنایی لازم داشته باشد. این نظر اساس فرضیه آنها را که تحت عنوان " نحو سادهتر" نام گرفته است، تشکیل میدهد. نظریه نحو سادهتر جکنداف و کالیکاور با دستور واژی-نقشی، دستور ساخت گروهی هسته بنیان، دستور ساختاری - 6فیلمور 1988، فیلمور و کی1993 7، زوویکی1994 8، گلدبرگ - 1995 9 و دستور رابطهای - 10پرلماتر - 1980 11 و دیگر چارچوبهایی که از بدنه اصلی دستور زایشی نشأت گرفته همسو است.
برخلاف جریان اصلی دستور زایشی که بر پایه اشتقاق بنا شده است در نظریه نحو سادهتر محدودیتها12 اساس کار قرار میگیرند. همچنین در این نظریه در نحو هیچ لایه پنهانی که توسط حرکت، درج13 و حذف به لایه آشکار مربوط شود وجود ندارد. از طرف دیگر در نظریه حاکمیت و مرجع گزینی و برنامه کمینهگرا تعامل نحو و معنا بسیار ساده فرض شده است. همچنین به علت پذیرفتن همشکلی تعامل 14 در این نظریههای نحومدار عقیده بر این است که همواره معنای یکسان توسط ساختار نحوی یکسان نشان داده می شود. این امر بر پیچیدگیهای ساختار نحوی میافزاید. در صورتی که در نظریه نحو سادهتر تعاملی که از نحو و معنا ارائه شده است انعطافپذیرتر است.
در این نظریه با کنار گذاشتن همشکلی تعامل، صورت سادهتری از نحو ارائه میشود که در آن کمترین ساخت نحوی به عنوان میانجی معنا و واجشناسی لازم است. بهعلاوه در جریان اصلی دستور زایشی، نحو منبع همه پیچیدگیهای ترکیبی15 در نظر گرفته میشود، در صورتی که در نظریه نحو سادهتر واجشناسی، نحو و معنا عناصر مستقل زایشی در نظر گرفته میشوند که هرکدام نوعی از پیچیدگیهای ترکیبی را دربرمیگیرند. در این نظریه واژگان نیز از دستور جدا نیست بلکه به هر سه نوع ساخت نحوی، معنایی و واجی ارتباط پیدا میکند. نمودار - 1 - این موضوع را روشن میکند.
1-2 لایه نحوی
منظورکلی جکنداف و کالیکاور از نحو تقریباً همان چیزی است که در نظریه دستور واژی-نقشی، دستور ساخت گروهی هسته بنیان و دستور کمبریج زبان انگلیسی - هادل استون و پولوم - 2002 18 دنبال می شود و تا حدی با دیدگاهی که در تحقیقهای روانشناسی زبان درباره نحو اتخاذ شده سازگار است. جکنداف و کالیکاور تحلیل دوشقی19 کین20 - 1994 - را از ساختار نحوی مورد تردید قرار میدهند و معتقدند بهترین روش، به کار گرفتن کمترین ساختار نحوی برای تبیین ترتیب کلمات و تکواژها و تناظر بین آنها و معنای آنها است. به عنوان مثال آنها گروه اسمی را به عنوان زنجیرهای که مقولههای تشکیل دهنده آن دارای ترتیب خطی و هسته آن - N - است به شکل زیر نشان می دهند.