بخشی از مقاله
چکیده
همراستا با پیشرفت وب، از سپهر اطلاعاتی عبور نموده، به سپهر ارتباطی و سپس سپهر زیستی وارد شدیم. شکلگیری این سپهر زیستی، زیربنای طرح ایدهای نو با نام پارادایم سهجهانی شدنها را میگشاید. انسان بهعنوان یک کنشگر فعال به فضای مجازی وارد شده و این فضا جایگزین زیستگاه پیشین وی یعنی طبیعت شده است.
به طبع آن تفکر بینشمحور به این فضا راه یافته و اسطورهها نیز در بستر آن باززایش میشوند. اکنون این سپهر جدید زیستی، به بستری وسیع برای فعالیتهای فیزیکی انسانی، ارتباطات و روابط اجتماعی بدل شده است. با پذیرش تحقق سپهر زیستی، باید ساختارهای نوین اندیشهای و شیوههای پذیرش تبعات همزیستی با این شرایط جدید را مورد بررسی قرار داد.
هدف از این مطالعه، ارایه الگویی جهت منطبق شدن با این فضا، بر پایهی ساختار پیشنهادی کمبل است. روش پژوهش توصیفی- تحلیلی و متکی به استفاده از منابع کتابخانهای است.
زندگی وبوار ما را با یک جهان جدید آشنا نموده است. در نتیجه اسطورههای مربوط به اینترنت نیز به تبیین جایگاه و شیوهی تعامل انسان در این زیستگاه جدید میپردازند. در این پژوهش ساختارهای نوین اندیشهای و برداشتهای هویتی که زیربنا و ایدهبخش این فضای جدید بودهاند، بررسی شد. مشخص شد که منطبق شدن با این فضا نیازمند چه تغییراتی در هویت و شیوهی تعاملات ما است.
نتایج این مطالعه، نشان میدهد که اسطوره سفر قهرمان، جامعه یکپارچه، آرمانشهر، هویتهای چندگانه و پایان جهان، چگونه سبب تغییر ماهیت انسان در اینترنت شدهاند.
-1 مقدمه
تفکر بینشمحور یا به تعبیری اسطورهای، در صدد تبیین هستیشناسانهی انسان و پاسخ به مسایل وجودی وی است. از طریق درک کلیت جهان، تفسیرکنندهی پدیدههای هر عصر بوده و بر خلاف دانش که به امور جزیی اشاره دارد، به توجیه تمامیت پدیدهها میپردازد. از اینرو گذار به دانش بهمعنای از میان رفتن بینش نیست. به دلیل یک سنخ نبودن، قیاس دانش و بینش و تصور ارجحیت دانش بر بیش تصوری خالی از معنا است. رابطه بینش و دانش دوسویه است. دانش توان آنرا دارد که به محملی برای رویکردهای اجتماعی، فلسفه، جریانهای هنری بدل گشته و زمینهی رشد و تفسیر بینش را فراهم آورد.
اساطیر فرآوردهی بینش هستند که در قالب روایی، بهعنوان عامل انتقال بینش، تداوم یافتهاند. اساطیر بهمثابهی احیای روایتگونهی واقعیتی ازلی و جزیی حیاتی از تمدن بشری هستند که جهت برآوردن نیازهای روانی و آرزوهای آرمانی به زبان آمدهاند. اسطورهها بازگو کنندهی روش زیستن بشر و زندگی پس از مرگ هستند. اسطورهها در ناخودآگاه جمعی بشر رسوب کرده و بیان هستی را با تخیل، هنر، تاریخ، ادبیات و مذهب در هم میآمیزند. از اینرو با کنش و اجرا پیوند دارند. در نظر یونانیان باستان »کنش1«، تجربهای زیستی بوده که با فراگردهای روزمره آدمیان در ارتباط است. در این تجربهی زیستی مردم به فعل در آورندگان روایتها هستند.
با توجه به این پیشینه، پیش فرض کلی بر این پدیده استوار است که دانش قادر است زمینهای برای بروز بینش مفهومی پدید آورد. صورتی نو برای مفاهیم آفریده و عاملی جهت به فعلیت در آوردن آنها باشد. با فرا رفتن اینترنت از ابزاری فنی جهت انتقال اطلاعات، امروزه این فضا به محلی وسیع برای فعالیتهای فیزیکی انسانی، ارتباطات و روابط اجتماعی بدل گشته است.
به طبع آن تفکر بینشمحور بهعنوان یک سنت فکری به این سپهر زیستی جدید نیز راه یافته است. این سپهر زیستی، محملی برای کنش مبتنی بر بینش، و حاملی برای سنت روایی آن یعنی اساطیر اینترنت خواهد بود.
فرضیهی اصلی پژوهش آن است که زندگی وبوار ما را با یک جهان جدید آشنا نموده است. زیستن در این فضا، نیازمند تغییر در شیوهی اندیشه و کسب مهارتهای ویژه جهت ملحق شدن به جامعهی شبکهای است.
مظاهر عصر حاضر که عصر شتاب نام گرفته، در بسیاری از موارد با اسطورهپردازی، تناقض داشته و چنین مینماید که انسان امروزی به این عناصر بیتوجه شده است. اما در ناخودآگاه، زمینهی تولید اسطورهها، همواره فراهم است. یکی از جایگاههای اسطورهای، اینترنت است. اسطورههای مربوط به اینترنت به تبیین جایگاه و شیوهی تعامل انسان در این زیستگاه جدید میپردازند.
نادیده انگاشتن این جهان، بهمعنای حذف نیمی از جهان کنونی خواهد بود. شایسته است تا تحقق یک سپهر زیستی نوین در بستر شبکهی جهانگستر اینترنت را پذیرفت و شیوههای مختلف پذیرش تبعات همزیستی با این شرایط جدید را مورد بررسی قرار داد. در صورت پذیرفتن این پیشفرض، باید ساختارهای نوین اندیشهای و برداشتهای هویتی را بیابیم که زیربنا و ایدهبخش این فضای زیستی است.
همراستا با تحول وب و تکنولوژی مسلط بر آن، از سپهر اطلاعاتی عبور کرده، به سپهر ارتباطی و سپس سپهر زیستی وارد شدیم. شکلگیری این سپهر زیستی، زیربنای طرح ایدهای نو با نام پارادایم سهجهانی شدنها را میگشاید. به این ترتیب انسان بهعنوان یک کنشگر فعال به فضای مجازی وارد شده و این فضا جایگزین زیستگاه پیشین وی یعنی طبیعت شده است. این سپهر، به بستری وسیع برای فعالیتهای فیزیکی انسانی، ارتباطات و روابط اجتماعی بدل خواهد شد. با پذیرش تحقق سپهر زیستی، باید ساختارهای نوین اندیشهای و شیوههای پذیرش تبعات همزیستی با این شرایط جدید مورد بررسی قرار گیرد.
این پژوهش، پس از منطبق نمودن انسان با این فضای زیستی جدید، شناخت قابلیتهایش در تحقق آرمانهای جمعی و تبیین جایگاه آن بهعنوان اسطورهای زنده، برخی از پندارهای متداول دربارهی معنا و مفهوم اسطوره و امکان باززایش و خلق اسطورههای جدید در روزگار خردگرایی دانشورانه به چالش فرا میخواند. در اینترنت، واقعیت، آرمانگرایی و توهم به شیوه دیرپایهی اسطورهسازیهای کهن درهم آمیخته، بسیاری از مفاهیم اعتبار خود را از دست میدهند. این فضای بیانتهای مجازی با دارا بودن ویژگیهای اساطیری، مهمترین بستر تحقق آرمانهای جمعی بشر است.
-2 اسطوره سازی از دیدگاه کمبل
»جوزف کمبل2«، با توجه به بنمایهها و مضامین مشترک اساطیر در فرهنگهای مختلف، به این امر اشاره میکند که اسطورهها از اشکال واحد کهنالگوها تبعیت میکنند. با توجه به فرهنگهای مختلف استحاله یافته و شکلهای نوین به خود میگیرند. »کمبل« اسطورها را محصول مشترک ناخودآگاه با خودآگاه، و ارتباط میان فرد با جامعه میداند. از نظر او اسطورها، محصولات خودبهخودی برآمده از خواب نیستند، بلکه الگوی آنها تحت تاثیر خودآگاه ما قرار داشته و کنترل شده است. از دیدگاه کمبل، اسطورهها، کهنالگوهایی هستند که کشف و درک شدهاند. آنها بازتابی از ترسها، آرمانها، اهداف و انگیزهبخش ما در زندگی هستند. قدرت اسطوره به زندگی ما معنا و به تلاشهایمان هدف بخشیده و نیروی خیال ما را شبیهانگیز و پندارگونه برمی انگیزانند
از نظر کمبل، اسطورهها در تمامی دورانها حضور داشته و به تبیین ارتباط درون و بیرون ما میپردازند - همان: . - 15-48 بهعبارتی، اسطورههای جهان، داستان واحدی را بیان میکنند. تعدد اسطورهها به دلیل ویرایشهایی گوناگون از داستان است. با توجه به تجربیات اجتماعی منحصر در هر فرهنگ، اسطورهها بهگونهای متفاوت، در جوامع مختلف و در زمانها مختلف متجلی میشوند. در این میان، یک اسطورهشناس تطبیقی با شناخت گستردهی خود، میتواند ارتباط بینادین میان آنها را مشاهده و کشف کند
از اینرو اسطوره را روح زنده آن چیزهایی میداند که از فعالیتهای ذهنی و فیزیکی بشر نشات گرفته و عامل پویایی و تکامل جامعهی انسانی است. در نتیجه نمیتوان تمایل اسطورهسازی بشر را برای همیشه سرکوب کرد.
با این نگرش، چهار کارکرد اصلی برای اسطورهها در نظر میگیرد. نخستین تابع از زندگی اسطوره، برقراری ارتباط میان دوجهان یا نقش عرفانی است. این کارکرد مذهبی اسطوره، مردم را به حفظ تواضع و به رسمیت شناختن راز و رمز اسطوره وا میدارد. دومین کارکرد، ارایهی بعد کیهانشناختی است. کارکرد سوم، نقش جامعهشناختی است. کارکرد چهارم که مهمترین بخش در اسطورهشناسی است. فرد در توافق با خود به مثابهی جهان اصغر و دنیا به مثابهی جهان اکبر است. همچنین بر اساس دیدگاه کمبل، اساطیر سرچشمهای از تجربههای فردی، یادگیری و منافع سیاسی برای نوسازی جامعه و تجربهی زیستن هستند
-3 تغییر ماهیت اسطورهها بر اساس ساختار پیشنهادی کمبل
کمبل در بحث از اسطورهها، نخست ذهن ما را به این پرسش جلب میکند: »تا کی زمین گهوارهی ما خواهد ماند و ما را در پناه خویش خواهد پذیرفت
از نظرگاه کمبل، اسطورهها همانند ذرات سفال شکسته بخشی از پیشینه و اعتقادات دورنی ما را نمایان میسازند. فناوری و رایانه، برای نجات ما کافی نیست. ما باید به شهود و احساسمان تکیه کرده و از خرد عقبنشینی کنیم تا بتوانیم از زندگی وبوار لذت بریم. اکنون که این سپهر زیستی جدید جایگزین بستر باستانی شده است، بینش اسطوره ای به جای تبیین ارتباط با طبیعت به تبیین ارتباط ما با این بستر جدید میپردازد. این جهان نو برخلاف زمین قدیم، وابستهی وجود ما است. ما پارهای از آن، بلکه تمام آن هستیم.
بر پایه چهارچوب نظری به تحلیل اسطورهشناسانهی سپهر زیستی جدید، پرداخته شد. هدف از این مطالعه، تبیین رابطهی انسان، و بررسی تغییرات هویتی و شیوهی تعامل مورد نیاز جهت منطبق شدن با این فضا است. جهت دستیابی به این هدف دو پرسش آغازین طرح شده است:
-1 آیا فضای اینترنت ما را با یک سپهر اسطورهای جدید آشنا نموده است؟
-2 منطبق شدن با این فضا نیازمند چه تغییراتی در هویتیابی و شیوهی تعاملات انسان است؟
-1-3 اسطوره سفر قهرمان
قهرمان، مهمترین تک اسطورهای است که کمبل بخش گستردهای از آثار خود را به آن اختصاص داده است. قهرمان از دیدگاه او، تجسم آرمانهای بشری است. انسانی است که توانایی غلبه بر محدودیتهای شخصی و بومی را دارد. بازتابدهندهی امیدهایی هست که به زندگی معنا میدهند. نماد غلبه بر تمایلات درونی و واجد ارزشهای قابل ارج است. دانش و قدرت را به خدمت میگیرد و برای بهدست آوردن آزادی تلاش میکند
کمبل معتقد است شخصیتهای اسطورهای همانند قهرمانان در تمامی فرهنگها، فرایندی مشخص را سپری میکنند که بهصورت الگویی معین قابل پیگیری است
طبق این فرایند قهرمان معاصر نیز، مراحلی مشابه با قهرمان کهن را سپری میکند. در نتیجه الگوی تکاسطورهی قهرمان کمبل را میتوان در اسطورهشناسی نوین و در تحلیل سفر انسان به یک سپهر زیستی جدید نیز مورد استفاده قرار داد.
کمبل در تشریح سفر قهرمان سه مرحله جدایی، تشرف و بازگشت را در نظر میگیرد. در نخستین مرحله، قهرمان دعوت به ماجرایی را میپذیرد و از شناختهها بهسوی ناشناختهها حرکت میکند. این مرحله، خطر رویارویی با شکست، زیان و جسارت پیشرفتن به سوی اهداف یا باورهای بزرگتر است. مطابق با الگوی سفر قهرمان کمبل، قهرمان جهان مجازی نیز با ورود به فضای پر رمز و راز اینترنت، سفر خود را بهسوی ناشناختهها و دریچههای نوینی از زندگی آغاز میکند. او جهت پیمودن مسیر قهرمانی، شجاعت به خرج میدهد.
با پا گذاشتن در این راه از محدودیتها عبور کرده و بر اهریمن چیرگی مییابد. پس از ملحق شدن به جامعهی شبکهای، جرات فراتر رفتن از ضوابط وضع شده را مییابد. با تنظیم دوبارهی هویت و ساختن جهانی نو، بر مشکلات فایق میآید. قادر است چیزهایی را بیش از آنچه هست ببیند. ویژگی قهرمان، پشتکار بیحد، بلندپروازی و تصمیم برای رفتن به سمت ناشناختهها است. به این ترتیب به دومین مرحله از سفر قهرمان میرسیم.
دومین مرحلهی جستوجوی قهرمان، مواجه با چالشها و تلاش برای کشف تازهها است. پس از ورود به این جهان جدید، خود را در مرزهای سیال قلمروهای ناآشنا مییابد. در این مرحله با نیروی ذهن بر وضعیت ناپایدار چیرگی یافته و تلاش میکند منابع کنونی را به نحوی متفاوت، سامان دهد. پشتکار او مانع از تسلیم در برابر شکستها میشود. این راه باوجود مخاطرات فراوان، بستری جهت یافتن فرصتهای سودمند است.
مرحلهی سوم بازگشت است. در این مرحله، قهرمان همراه دانش یا دستاوردی جدید به میان جامعه بازمیگردد. استقبال مردم نشانهی موفقیت او است. هدف او، جسارت دوباره رفتن به سمت ناشناختهها برای آوردن دانشی است که مردم ارج مینهند.
مطابق الگوی کمبل، در این جهان نوساخته، هر فرد به تنهایی میتواند قهرمان فضای متکثر مجازی باشد. قهرمان جهان مجازی را میتوان بانی یک شهر، یک روش و یا بخشی از فرآیندی دانست که سبب بهبود زندگی مردم میشود. بازگشت قهرمان به زندگی عادی، خود مرحلهای است که باید سپری شود
پس از بازگشت، قهرمان متعلق به قلمروی محدود این جهانی نیست. بلکه شهروند هر دو جهان است. میتواند به آزادی در هر دو قلمرو رفت و آمد کند. آخرین عمل قهرمان که در زندگینامهاش ثبت و جاودانه میشود، مرگ یا عزیمت اوست
این اسطوره نشان میدهد که عصر قهرمانان بزرگ به پایان رسیده و اکنون قهرمانان متکثر دانشمحور، فرصتی برابر برای قهرمان شدن و تغییر جهان در اختیار دارند. در این فضا یک قهرمان بهعنوان مغز متفکری میتواند کنترل جهان مجازی را در دست داشته باشد.
-2-3 اسطوره جامعه یکپارچه
نقش جامعهشناختی، سومین کارکردی است که کمبل برای اسطورهها در نظر میگیرد. از دیدگاه کمبل با شکلگیری یک جامعه و گسترش ارتباطات، اساطیر نیز در درون آن از طریق تجربههای فردی و با اهداف گوناگون زاده میشوند
کمبل میگوید: هر نظام اسطورهای در جامعهای معین و در محدودهای بسته رشد میکند. در نتیجه کلید راهنما، جامعهای است که با آن پیوند دارید
مطابق این ویژگی اسطورهای، ما یک انسان در طبیعت نیستیم، بلکه عضوی از یک جامعه هستیم. الزام به وابستگیهای جغرافیایی و تاریخی از شرایط لازم جهت عضویت در یک گروه اجتماعی است. با عضویت در یک گروه است که جدایی از طبیعت و همبستگی با اساطیر ممکن میشود
در این سپهر، شبکههای اجتماعی مجازی، یک جامعهی گستردهی جهانی را شکل داده است
این شبکهها زیربنای تشکیل جوامعی از افراد همفکر سراسر جهان را فراهم آورده که موجب دگرگونی در تعاملات اجتماعی شده است. جامعهی نوین را میتوان جامعهی شبکهای نامید که ارتباطات و تلقی نسبت به خود، دیگران و جهان را متحول نموده است. برخلاف جهان واقعی، شرط عضویت در گروه اجتماعی مجازی، الزاماً وابستگیهای جغرافیایی و فرهنگی نیست، برخورداری از اندیشهی پیچیده، از مهمترین شرایط ملحق شدن به جامعهی شبکهای است.
اندیشهی پیچیده به نوع خاصی از شیوهی تفکر گفته میشود که برخلاف اندیشهی تک بعدی، تفکری غیر خطی و چند ساحتی است. این اندیشه از یک منبع واحد سرچشمه نمیگیرد بلکه رفت و برگشتی بیوقفه میان قطعیت و عدم قطعیت است . اندیشه ی پیچیده مغایر با اندیشه ساده گر، یعنی نظم، جداییپذیری و منطق نیست، بلکه اصول نظم و بینظمی، جداسازی و پیوند، خودگردانی و وابستگی را در طرحی وسیعتر، در درون خود ادغام میکند.
-3-3 اسطوره آرمانشهر
با عضویت در شبکههای اجتماعی مجازی و برقراری ارتباطات جهانی، میتوان شهرهایی به وسعت جهان بنا کرد. ولی این شهر بدون اسطورهپردازی، شهری بیشناسه و بیهویت است. فضای مجازی را میتوان بهعنوان اسطورهی آرمانشهری در نظر گرفت که در آن با عدم قطعیتها و تداخل انسانها با فرهنگهای مختلف مواجه هستیم. بدون آنکه هیچ کدام بر دیگری برتری داشته باشد. این فضا به گروههای اجتماعی صرف نظر از جنسیت، هویت، قومیت و مذهب اجازه حضور همزمان داده و آنها میپروراند. این شهر، فضایی زیستی است که هر کس میتواند آنرا مطابق خواستهی خود بنا کند. در این »شهر بیشناسه«،» 3تصور عمومی« جایگزین »فضای عمومی« میشود.
بهعنوان مثال در بازیهای شخصیتمحور، امکان ساخت فضای آرمانی مهیا میشود. میتوان صاحب دهکده یا کشوری وسیع بود، با دشمنان واقعیاش جنگید، با سایر کشورها متحد شد و قلمرو خود را گسترش داد. این تأثیرگذاری به میزانی است که کشورهای مجازی در بتن جهان واقعی به رسمیت شناخته شده است.