بخشی از مقاله
ماهیت حقوقی سازمانهای بین المللی غیردولتی با تاکید بر ماهیت حقوقی فدراسیون بین المللی فوتبال (فیفا)
چکیده
پس از جنگ جهانی و ظهور سازمانهای بینالمللی در عرصه نظام بینالملل، جهان شاهد تغییر در چینش بازیگران بینالمللی بود. این تغییر چینش بار دیگر و در دهههای اخیر و با ورود سازمانهای بینالمللی غیردولتی در حال اتفاق افتادن است. هر چند حضور سازمانهای غیردولتی در عرصه بینالملل مسبوق به سابقه است ولی در دهههای اخیر این امر سرعت فزایندهای را در پیش گرفته است. یکی از این سازمانها که در عرصه ورزش نقش مهمی را ایفا میکند، فدراسیون بینالمللی فوتبال است. یکی از مسایل مهم و مورد توجه در حقوق بین الملل، شخصیت حقوقی این سازمانهای بینالمللی غیردولتی است. این پژوهش در پی شناسایی ماهیت حقوقی سازمانهای بینالمللی غیردولتی و بالاخص ماهیت حقوقی فیفا است. به طور کلی و با توجه به نظریات مطرح در حقوق بینالملل، حرکت به سمت شناسایی شخصیت حقوقی بینالمللی سازمانهای بینالمللی غیردولی است. از سوی دیگر، شخصیت حقوقی بین المللی فیفا نیز با توجه به گستره فعالیت و نقشی که در حقوق بینالملل به واسطه فعالیتهای فراتخصصی خود در عرصههای مختلف من جمله حقوق بشر دارد، قابل اثبات است و میتوان با تاکید بر شاخصههای ذکر شده برای آن قایل به شخصیت حقوقی بینالمللی شد. در این پژوهش از روش کتابخانهای، مبتنی بر فیشبرداری از منابع مکتوب و اینترنتی استفاده گردیده است. همچنین از شیوه توصیفی – تحلیلی در این نوشتار بهره گرفته شده است.
کلمات کلیدی: سازمانهای بینالمللی، شخصیت حقوقی، فیفا، لیبرالیسم
.1 مقدمه
با شکلگیری جهان معاصر و پیدایش کشورهای گوناگون در عرصه جامعه جهانی، سطح ارتباطات و روابط بینالمللی شاهد تحولی عظیم شد. روابط کشورها که ابتدا به صورت دوجانبه مطرح بود، به سمت همکاریهای همهجانبه و چند جانبه در حال حرکت بود. این امر موجب تشکیل اتحادیههای بینالمللی مانند اتحادیه جهانی پست و اتحادیه بینالمللی تلگراف و کمیسیونهای رودخانهای مانند کمیسیون راین و کمیسیون الب و غیره شد. این همکاریهای بینالمللی زمینه ساز تشکیل تابعین جدید در حقوق بینالملل شد. این تابعین جدید، سازمانهای بینالمللی بودند که با توجه به گسترش روابط بینالمللی پا به عرصه جامعه بینالمللی گذاشت(زمانی، .(1387
اگر چه با گذری بر تاریخ سیاسی دنیای باستان، منشاء نخستین نهادهای بینالمللی را میتوان در دولت شهرهای یونان یافت اما نقطه عطف در این زمینه، معاهدات صلح وستفالی 1648 است که نتیجهی یک کنفرانس بینالمللی بود و تجزیهی اروپا را در پی داشت. به عقیدهی بسیاری از صاحبنظران، کنفرانسهای وستفالی را میتوان اولین اقدام در راه ایجاد تشکیلات بینالمللی در دوران جدید نامید . عهدنامههای وستفالی به جنگهای سیسالهی اروپا پایان داد. در کنفرانسهایی که بعد از این جنگها تشکیل شـد، دولتهای اروپا جهت حل اختلافات خود از طریق کنفرانسهای بینالمللی اقدام کردند. معاهدات وستفالی اصول اساسی حقوق بینالملل را پایهریزی کرد و حاکمیت و برابری کشورها از جمله اصول عمدهی روابط بینالملل قلمداد گردید. بر این اساس برخی صلح وستفالی 1648 را آغاز دورهی تاریخی در دیپلماسی میدانند، چون در این دوره مفاهیم حاکمیت، دولت ـ ملت و حکومت شکل گرفت. اینگونه بود که دولتها به عنوان تابعان اولیه و اصلی مطرح شدند و زمینههای نخستین سازمانهای بینالمللی دولتی را با تشکیل کنفرانسهای بین دول پایهگذاری کردند (فروغینیا، .(1391 اما شبه نمونه معاصر آنان در قرن نوزدهم میلادی و پس از انقلاب فرانسه و جنگهای ناپلئونی در قالب دیدارهای منظم سران قدرتهای اروپایی به منظور حفظ وضع موجود و امنیت دولتهای خود از شورشهای داخلی با عنوان کنسرت اروپا تشکیل گردید. با گذر زمان اکثر کشورها اعم از بزرگ و کوچک برای یافتن شیوههای همکاری، ایجاد تفاهم و یا رفع اختلافات و پرهیز از مناقشات و مخاصمات به مذاکره و همکاری روی آورده و از سوی دیگر در پی گسترش تجارت و ارتباطات و پیدایش حساسیت بر روی مسائلی که کل جامعه بشری را تحت تاثیر قرار می دهد؛ موجبات تثبیت سازمانهای بینالملل را فراهم کرد (مصفا و امین منصور، .(1392
»به طور کلی سازمانهای بین المللی حاصل حرکت رو به جلوی تمدن بشری است که به محلی برای طرح مشکلات و چالش های فراروی بشری از جانب دولتها و ملتها و محملی برای حل آنها است . این ترتیبات با تلاش مشترک از طریق گفتگو و مذاکره در پی یافتن راهحلها و تحقق عملی تصمیمات هستند و قوام دهنده این همکاریها و تداوم آن نیز مبتنی بر منافع همگانی و جمعی است« (مصفا و امین منصور، .(1392 پس از جنگ جهانی اول با شکلگیری جامعه ملل، سازمانهای بین المللی در سطحی بالاتر مورد توجه قرار گرفتند. اما نقطه عطف این جریان در شکلگیری سازمان ملل متحد خود را بروز داد. به طور کلی پس از جنگ جهانی دوم، سازمانهای بین المللی به طرز شگفت انگیزی شروع به رشد و نمو کردند. بر اساس سالنامه سازمانهای بینالمللی قریب به 67000 سازمان بینالمللی در جهان در حال فعالیت هستند .(UIA, 2014) این سازمان ها در زمینه های گوناگون فعالیت میکنند. برخی در زمینه های گوناگون مانند سازمان ملل متحد و برخی دیگر در زمینههای تخصصی فعالیت می کنند که نمونه باز آن سازمان جهانی تجارت است.
با قدرت یافتن سازمانهای بین المللی، این تابعان جدید حقوق بین الملل مورد کاوش نظریههای مطرح در روابط بینالملل قرار گرفته و هر یک به نحوی و از دیدگاه خود به روایت ماهیت و چیستی این سازمانهای بینالمللی پرداختند. رهیافتهای رئالیسم و مارکسیسم به سازمان های بینالمللی با دیده شک و تردید مینگریسند؛ اما رهیافتهای لیبرالیسم و جهان وطنانگاری، دیدگاه خوشبینانهای نسبت به سازمانها و نهادهای بینالمللی داشتند. در رهیافـت رئالیسم، دولتها به عنوان تنها تابعان نظام بینالملل محسوب میشوند؛ در رهیافت مارکسیسم نیز سازمانها و نهادهای بینالمللی به عنوان وابستههای کشورهای قدرتمند مفروض میباشند و خود به عنوان یک بازیگر مستقل محسوب نمی شوند. اما در سمت مقابل، رهیافت لیبرالیسم و رهیافت جهان وطنانگاری، به سازمانهای بینالمللی اهمیت زیادی میدهند؛ خصوصا در رهیافت لیبرالیسم که دولتها تنها بازیگران نظام بینالملل محسوب نمیشوند بلکه در کنار آنها سازمانهای بینالمللی، نهادهای بینالمللی و گروهها نیز فعالیت دارند . در رهیافت جهان وطن انگاری نیز بر نقش سازمانهای بینالمللی غیردولتی تاکید زیادی میشود؛ زیرا که بر اساس این نظریه، انسان ها به عنوان شهروندان دولتهای خاص محسوب نمیشوند، بلکه همه در یک جهان زندگی میکنند و سرنوشت مشترکی
دارند. بنـابراین برای حـل مشکلات جامعه جهانی، باید نهادهای غیردولتی و سازمانهای بینالمللی غیردولتی به وجود آید؛ چرا که دولتها یا قادر نیستند که بر اینگونه مشکلات فائق آیند و یا اینکه نمیخواهند این مشکلات برطرف شوند (سازمند، .(1387 با گذر زمان، روز به روز در حال فاصله گرفتن از نظریههای مارکسیسم و رئالیسم و حرکت به سمت رهیافتهای لیبرالیسم و جهان وطنانگاری هستیم. به نوعی که امروز سازمانهای بینالمللی در جامعه جهانی به عنوان بازیگران اصلی در کنار دولتها به ایفای نقش میپردازند.
.2 روش تحقیق
با توجه به ماهیت موضوع ، روش گردآوری اطلاعات در این پژوهش مراجعه به متون موجود و جمع آوری فیشهای تحقیق و نقد و بررسی آنها است .با توجه به روش کتابخانهای که برگزیدهایم،منابع اطلاعاتی مورد استفاده، منابع کتابخانهای و اینترنتی می باشد. به خصوص با توجه به کمبود شدید منابع چاپی در این زمینه، مهمترین منبع مورد استفاده، منابع اینترنتی می باشد. همچنین در این پژوهش از شیوه ی توصیفی تحلیلی استفاده می شود ؛ یعنی کوشیده می شود ابتدا موارد مورد بحث را توصیف و تشریح و سپس در مواردی تحلیل و تبیین شود که در بعضی فصل ها جنبهی توصیفی بر دیگر جنبه ها غلبه دارد .
.3 پیشینه تحقیق
کارهای تحقیقاتی انجام گرفته در این زمینه بسیار ناچیز میباشد. این امر در داخل کشور بسیار مشهود و در پژوهشهای خارجی نیز تا حدودی قابل مشاهده می باشد. دلیل اصلی این امر عدم توجه به جایگاه سازمانهای بینالمللی غیردولتی در حقوق بینالملل و همچنین کم اهمیت انگاشتن این قبیل سازمانها در قبال سازمانهای دولتی است. در میان پژوهش های موجود، مهمترین پژوهشها مربوط به تشکیلات و ساختار حقوقی سازمانهای غیردولتی از جمله فیفا میباشد. هدف از این پژوهشها رسیدن به درک درستی از سازمانهای ورزشی و سازمان های بینالمللی غیردولتی میباشد. از این قبیل پژوهشها میتوان به موارد زیر اشاره کرد: مناسبات سازمان ملل متحد و سازمان های غیردولتی در آیینه تغییر اثر پوریا عسکری (1388)، وضعیت سازمان های بینالمللی غیردولتی در حقوق بین الملل و حقوق ایران اثر سید یاسر ضیایی و سید هادی پژومان (1388)، تجزیه و تحلیل ساختار تشکیلات ورزش فوتبال و ارائه ساختار جدید متناسب با وضعیت کنونی فوتبال کشور و جهان اثر محمد خبیری .(1374)
.4 سازمانهای بینالمللی
همانطور که ذکر آن رفت در رهیافت لیبرالیسم به سازمانهای بینالمللی دولتی و در رهیافت جهان وطنانگاری به سازمانهای بینالمللی غیر دولتی اشاره شده است. به طور کلی سازمانهای بینالمللی بر اساس اعضای تشکیل دهنده آن به دو دسته تقسیم میشوند. دسته اول سازمان های بینالمللیدولتی و دسته دوم سازمانهای بینالمللی غیردولتی است. هر چند در خصوص طبقهبندی سازمانهای بینالمللی نظرات و پیشنهادات مختلفی ارایه شده است. برخی از طبقهبندیها بر اساس ترکیب جغرافیایی سازمانها صورت گرفته است که بر اساس این معیار، سازمانها را به سازمانهای جهانی و سازمانهای منطقهای تقسیم کردهاند . گروهی دیگر، سازمانهای بینالمللی را بر اساس اهداف آنها به سازمانهای سیاسی، نظامی، فرهنگی، ادبی، ورزشی و غیره تقسیم کردهاند . برخی دیگر سازمانهای بینالمللی را بر اساس اختیارات آنها طبقه بندی کردهاند، که بر اساس این معیار میتوان سازمانهای بینالمللی را به سازمانهای تصمیمگیرنده و سازمانهای اجرایی طبقهبندی کردهاند (آقایی، .(1383
.1-4 سازمانهای بینالمللی دولتی
درباره تعریف سازمان بینالمللی دولتی اختلاف نظر وجود دارد و نمیتوان تعریف جامع و مانعی از سازمان بینالمللی ارایه داد که بیانکننده تمام معنی و دربرگیرنده همه سازمانهای بینالمللی با ساختارهای گوناگون آنها باشد. اما در این بین ذکر برخی از تعاریف میتواند ذهنیت ما را نسبت به این ماهیت روشن کند. در یکی از تعاریف آمده است که تجمعی از کشورها که بر اساس یک سند تاسیس (معاهده) تشکیل میشود و اعضای آن، اهداف مشترکی را در نهادها و کارگزاریهای ویژه با فعالیت خاص و مداوم دنبال مینمایند (موسیزاده، .(1375
از سوی دیگر پرفسور مادام باستید معتقد است: »سازمانهای بینالمللی دولتی، تشکیلاتی هستند که به منظور برآوردن هدفهای مشترک از راه انجام یک سلسله اقدامات هماهنگ و مداوم بین دولتهای حاکم بوجود میآیند.« این سازمانها دارای ارکان و اختیارات مخصوص به خود هستند و از حق تصمیمگیری مستقل نیز بهرهمندند (آقایی، .(1383 تعریف دیگری نیز وجود دارد که به صورت ساده و کارآمد به تعریف سازمانهای بینالمللی میپردازد. بر اساس این تعریف سازمانهای بینالمللی به اجتماع نهادینه گروهی از کشورها گفته میشود که به منظور تحقق هدفهای معین و مشترک در زمینههای مختلف با یکدیگر همکاری میکنند. بر اساس تعاریف فوق میتوان ویژگیهای سازمانهای بینالمللی را به شرح زیر خلاصه کرد :
1ـ سازمانهای بینالمللی از اجتماع کشورها تشکیل میشوند.
2ـ سازمانهای بینالمللی بر اساس یک سند تاسیس ایجاد میشوند. 3ـ اعضای سازمان اهداف مشترکی را دنبال میکنند.
4ـ فعالیت سازمانها در چارچوب ارکان و کارگزاریهای منظم و خاص صورت میگیرد. 5ـ فعالیت سازمان مداوم و مستمر است.
-6 دارا بودن شخصیت حقوقی و استقلال (ضیاییبیگدلی، (1385 اما بر اساس جدیدترین تعریف از سازمانهای بینالمللی، ماده 2 پیشنویس مقدماتی کمیسیون حقوق بینالملل در مورد مسئولیت سازمان
های بینالمللی؛ چنین بیان میدارد که واژه سازمان بینالمللی به سازمانی دلالت دارد که به وسیله یک معاهده یا هر سند تابع حقوق بینالملل ایجاد شده و دارای شخصیت حقوق بینالمللی مستقل باشد. همچنین این ماده میافزاید که علاوه بر دولتها سایر نهادها نیز میتوانند عضو سازمان بینالمللی باشند، لذا بینالدولی بودن سازمان، عنصر اساسی مفهوم سازمان بینالمللی قلمداد نمیگردد (زمانی، .(1387
.1-1-4 شخصیت حقوقی سازمانهای بینالمللی دولتی
همانطور که در بند ششم ویژگیهای سازمانهای بینالمللی بیان شده است یکی از مهمترین خصوصیات سازمانهای بینالمللی، دارا بودن شخصیت حقوقی می باشد. شخصیت حقوقی از مفاهیم اعتباری است که بر اساس نیازها و ضرورتهای خاصی پیدا شده و همراه با تحول این نیازها، تحول و توسعه یافته است. در تعریف شخصیت حقوقی آمده است که، صلاحیت دارا شدن حقوق و تکالیف برای موضوعات غیرانسانی و شخص حقوقی موضوع و موجود غیرحقیقی است که از نظر علم حقوق از قابلیت دارا شدن حقوق و تکالیف را برخوردار است (صفار، .(1390
در سیر تاریخی سازمانهای بینالمللی اعم از بینالدولی و غیردولتی، با وجود اینکه این سازمانها دارای سابقه ای متصل به قرن 19 هستند اما مساله شخصیت حقوقی بینالمللی آنها در دهههای اخیر مطرح گردید و حتی پیش از سال 1949 و رای مشورتی دیوان بینالمللی دادگستری، بسیاری از نویسندگان به ویژه نویسندگان روسی مایل به پذیرفتن شخصیت حقوقی سازمانهای بینالمللی نبودند، بلکه با قبول دیدگاه سنتی و کلاسیک بر آن بودند که تنها کشورها دارای شخصیت حقوقی هستند (قربان نیا، .(1377
در میان ویژگیهای سازمانهای بینالمللی، شخصیت حقوقی به عنوان مهمترین عامل شکلگیری سازمانهای بین المللی مطرح است. با وجود اهمیت این مساله، اما در عمل شناسایی شخصیت حقوقی سازمانهای بینالمللی در عرصه بین المللی با مشکلات خاص خود روبرو شد. در حقیقت بیم و واهمهای که دولتها از قدرت گرفتن سازمانهای بینالمللی در جامعه بینالمللی داشتند و به نوعی آنان را رقیب خود می پنداشتند، باعث شد شناسایی شخصیت حقوقی بینالمللی سازمانها با تاخیر مواجه شود و دلیل آن این بود که به اشتباه داشتن شخصیت بین المللی و دولت بودن را معادل هم میانگاشتند . دیوان بینالمللی دادگستری با وقوف به این نگرانی ها و برداشت های نادرست، در رای مشورتی دیوان در قضیه جبران خسارات وارده به کارمندان سازمان ملل1949 اعلام میدارد:
»برخورداری سازمان ملل از شخصیت حقوقی بینالمللی ، به طور حتم به معنای آن نیست که سازمان یک دولت است یا به این معنا نیست که شخصیت حقوقی سازمانها یعنی حقوق و تعهداتش همان حقوق و تعهداتی است که دولت دارد و به طریق اولی علی رغم استنباطی که از این اصطلاح داریم این به معنای فوق دولت بودن سازمان نیز نمیباشد« (زمانی، .(1387
در جنگ اعراب و اسرائیل در سال 1948 یکی از مامورین سازمان ملل متحد به نام کنت فولک برنادوت کشته شد. برنادوت کارمند سازمان ملل متحد و تبعه سوئد بود .حال متعاقب این قضیه، مجمع عمومی قطعنامهای صادر کرد که بر مبنای آن از دیوان سوال شد
مامورین سازمان ملل هنگام انجام وظیفه خسارتی ببینند، سازمان ملل متحد به منظور جبران خسارت وارده، حق اقامه دعوی علیه دولت دولت تازه ایجاد شده یا دولت مسئول خسارت را دارد یا خیر؟
این سوال در دسامبر 1948 توسط دبیر کل وقت سازمان ملل متحد به دیوان ارسال شد و پاسخ دیوان مبنای تحول در حقوق بینالملل شد. دیوان در پاسخ باید مشخص میکرد که آیا سازمان ملل متحد دارای شخصیت بین المللی هست یا خیر ؟ زیرا تا آن زمان دولتها تنها خود را تابعان حقوق بینالملل میدانستند و تفاسیری که از اسناد بینالمللی ارایه میشد فقط شخصیتی را برای این سازمان به رسمیت میشناختند که حداکثر شخصیتی داخلی برای انجام کارهای سازمان میبود. بالاخره دیوان در 11 آوریل1949 نظریه خود را ارایه نمود. دیوان در پاسخ اظهار میدارد:
»اعضای سازمان ملل متحد، به اتفاق نظر دستگاهی به وجود آوردهاند که دارای شخصیت بینالمللی مستقل است و بنابراین میتواند اقدام به تعقیب حقوقی و ارایه دادخواست بینالمللی برای جبران خسارت وارده بر سازمان یا ماموران خود علیه دولت وارد کننده خسارت بنماید، اعم از آنکه آن کشور عضو سازمان باشد یا نه؛ زیرا با توجه به اینکه اساس مسئولیت بینالمللی مبتنی بر نقض یک قاعده حقوق بینالملل است ممکن است کشور متبوع مامور سازمان نتواند حدوث خسارات ناشی از نقض یک قاعده بینالمللی را در قبال خود اثبات کند، در چنین صورتی سازمان از این حق منتفع میشود« (قربان نیا، .(1377 همچنین در این نظریه مشورتی آمده است که: »شخصیت حقوقی برای دستیابی به اهداف و اصول منشور ملل متحد، ضروری و لاینفک است و اختیارات، وظایف و حقوق سازمان تنها در پرتو شخصیت حقوقی آن دارای مفهوم است.« بر این اساس هدف سازمان ملل متحد انجام وظایف و استفاده از حقوقی بود که جز با امکانات وسیع شخصیت بینالمللی قابل توجیه نیست و تاکید میکند که سازمان ملل متحد دارای شخصیت بین المللی مستقل و استناد آن به کشورهایی که آنها را خلق کردهاند محدود نمیشود (جلالی، .(1382
با صدور این رای تحولی عظیم در حقوق سازمانهای بینالمللی شکل گرفت و سازمانهای بینالمللی را در زمره تابعان فعال حقوق بینالملل مطرح کرد. این قدم نقش بسیار موثری در برداشتن گامهای بعدی سازمانهای بینالمللی در جهت ایفای نقش موثرتر در جامعه بینالملل داشت.
.2-4 سازمانهای بینالمللی غیردولتی
هر چند سابقه سازمانهای بینالمللی خصوصی دارای قدمتی بیش از یک قرن و حتی بیشتر از سازمانهای بین المللی دولتی هستند اما جهش کمی این سازمانهای غیردولتی را باید در نفرت و دلزدگی ناشی از فجایع جنگهای جهانی به ویژه جنگ جهانی دوم دانست که سبب شد تا ملتها همپا با نوسازی خویش، به تدریج در وهله اول به ضرورت مشارکت در امور مربوط به کشور و حکومت خود پی برده و سپس در مرحله دوم در عرصه بینالمللی زمینههای تاثیرگذاری خود را فراهم کرده و با ایجاد گروههای فراملی نقش اثرگذاری در فرایندهای تصمیم گیری جهانی داشته باشد. پس از پایان جنگ جهانی دوم و هم دوش با تحولات مرتبط با ایجاد سازمان ملل، مفهوم سازمان غیردولتی نیز از فراگیری بیشتری برخوردار شد. هر چند نام این نهاد در منشور ملل متحد ذکر نشده،امّاماده 71 این منشور، در حالی که به وظایف و اختیارات شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل میپردازد، نام سازمانهای غیردولتی را نیز به عنوان نهادهایی که شورا میتواند از ظرفیتهای آنان جهت کسب اطلاعات دست اول و بهینه از وضعیت مناطق مورد نظر خود، استفاده نماید، مطرح میکند (گلشنپژوه، .(1386 امروزه فعالیتهای وسیعی در موضوعات گوناگون مانند زمینههای انسان دوستانه (کمیته بینالمللی صلیب سرخ)، علمی و فرهنگی (مؤسسه حقوق بینالملل)، فنی (یاتا)، ورزشی (کمیته بین المللی المپیک)، سیاسی (اتحادیه بین المجالس)، مذهبی (شورای جهانی کلیساها) و غیره توسط سازمانهای بینالمللی غیردولتی صورت می پذیرد (ضیاییبیگدلی، .(1385
در حال حاضر بیش از 31000 سازمانبین المللی غیر دولتی در حیطههای مختلف فعالیت دارند و در برخی زمینه ها با سازمان ملل متحد همکاری دارند و از این تعداد، 3900 سازمان به عنوان مشاور شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل با این شورا همکاری دارند و دارنده مقام مشورتی هستند .(Anonymous, 2014) مهمترین دلایل شمار زیاد این سازمانها و افزایش روز به روز این گونه سازمانها را در دو عامل می توان جستجو کرد :
الف) سادگی روند ایجاد آنها که نیازی به انعقاد معاهده بیندولتی ندارند و در چارچوب حقوق داخلی کشورها ایجاد میشوند.
ماهیت حقوقی سازمانهای بینالمللی غیردولتی با تاکید بر ماهیت حقوقی فدراسیون بینالمللی فوتبال (فیفا)
ب) این سازمانها به دلیل اینکه از ساختار بیندولتی برخوردار نیستند، از انطباق بیشتری با شرایط عینی برخوردارند و چون در عین حال از ابزارهای مادی لازم هم برخوردار هستند به اهداف خود ساده تر میرسند (عباسی اشلقی و موسویفر، .(1391
در باب تعریف سازمانهای بینالمللی غیر دولتی همچون سازمانهای بینالمللی اتفاق نظر وجود ندارد و چه بسا پیچیدهتر از آنان نیز میباشد. با توجه به این موضوع که سازمانهای غیردولتی بر اساس حقوق داخلی دولتها بوجود میآیند، امکان اجماع نظر پیرامون یک تعریف مشخص و واحد را مشکل میکند. به طور کلی تعاریف ارایه شده از سه منبع میباشد. این سه منبع، تعاریف ارایه شده از سوی سازمانهای بینالمللی، سازمان ملل متحد و ارکان آن و بالاخره تعاریف موجود در دکترین حقوقی که از سوی حقوقدانان برجسته میباشد را در بر میگیرد. از مهم ترین این تعاریف ارایه شده میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
در تعریف ارایه شده از سوی شورای اروپا، سازمانهای غیردولتی؛ جمعیتها، جنبشها یا گروههایی هستند که با استقلال از دولت، بدون قصد منفعت طلبی و در جهت دفاع از منافع خاصی همچون مسائل شغلی، اجتماعی، فرهنگی، تجاری، علمی، سیاسی، انساندوستانه، مذهبی و غیره تشکیل گردیدهاند. از سوی دیگر بانک جهانی به منظور تسهیل قاعدهمند نمودن ارتباط وسیع خویش با سازمانهای غیردولتی، آنها را در چهار چوبهای خاصی تعریف نموده است که از آن میان میتوان به موارد ذیل اشاره نمود.
-1 سازمانی از افراد خصوصی است که با اعتقاد به یکسری اصول خاص اجتماعی، فعالیت خویش را در راستای ایجاد توسعه در جوامعی که خدمات خود را به آن ارایه میدهند، هدایت مینماید.
-2 سازمانی با هدف توسعه اجتماعی است که به تقویت مردم کمک مینماید.
-3 سازمانی مستقل، دموکراتیک و مردمی است که در جهت تقویت بنیههای اقتصادی و یا اجتماعی گروههای حاشیهای فعالیت مینماید.
-4 سازمانی متعهد به بررسی علل ریشهای مشکلات است که در جهت بهینه کردن کیفیت زندگی افراد، بخصوص فقرا، مستضعفین و افراد حاشیهنشین در مناطق شهری و روستایی فعالیت مینماید (بابایی، .(1393
در ماده یک کنوانسیون اروپایی شناخت شخصیت حقوقی سازمانهای بینالمللی غیردولتی، سازمانهایی تحت عنوان بینالمللی غیردولتی شناسایی میشوند که دارای شرایط زیر باشند:
-1 دارای هدف غیرانتفاعی برای جامعه بین الملل باشد. -2 در یک کشور عضو، سند به ثبت رسیده باشد.
-3 فعالیتهای خود را حداقل در دو کشور ادامه دهند.
-4 دارای مرکز قانونی در یک کشور عضو بوده و مدیریت مرکزی و کنترل آن در سرزمین آن عضو یا عضو دیگر باشد.
اما در اسناد سازمان ملل با دو تعریف برخورد میکنیم. در تعریف اول اداره اطلاعات سازمان ملل، سازمانهای غیردولتی را چنین تعریف کرده است:
»سازمان غیردولتی به موسسهای اطلاق خواهد شد که به صورت غیردولتی و داوطلبانه در سطح محلی- ملی یا بینالمللی فعالیت داشته و اشخاص با علایق مشترک آن را اداره می نمایند . ارائه خدمات بشردوستانه، نظارت به اعمال دولت و سیاستهای اتخاذی دولت و تشویق به مشارکت سیاسی در امور خارجی و غیره از جمله فعالیتهای این سازمانها است« (دولترفتار حقیقی، .(1388
اما در تعریف دیگری که در قطعنامه 288 شورای اقتصادی اجتماعی سازمان ملل ارایه شد، سازمانهای بینالمللی غیردولتی هر سازمانی را در بر میگیرد که در نتیجه انعقاد معاهده میان کشورها به وجود نیامده باشد (ضیایی بیگدلی، .(1385
همانطور که ذکر شد در تعریف سازمانهای بین المللی غیردولتی، ذکر تعاریف حقوقدانان میتواند به درک درستتر و کامل تری ما را رهنمون سازد. دیان اتو، سازمانهای غیردولتی را چنین تعریف می کند: یک سازمان غیردولتی، شخصیتی غیرانتفاعی است که اعضای آن، شهروند یا مجموعهای از شهروندان یک یا چند کشور هستند که نوع فعالیت آن به منظور پاسخگویی به احتیاجات افراد جامعه و یا جوامعی که سازمان مذکور با آن همکاری مینماید، تعیین میشود« (دولترفتار حقیقی، .(1388
دو تن از حقوقدانان به نامهای سالمون لستر و هلموت آنهیر در تعریف این سازمانها اینچنین بیان داشتهاند: »سازمان غیردولتی، تشکیلات مستقل، منعطف، دموکراتیک و غیرانتفاعی است که فعالیتهای خود را در جهت کمک به تقویت بنیههای اقتصادی و اجتماعی گروههای حاشیهای، حل معضلات عامه و گاه رفع مسائل قشر خاصی متمرکز نموده است« (دولترفتار حقیقی، .(1388