بخشی از مقاله
چکیده
معراجنامههای مختلفی در طول تاریخ نوشته شدهاند که بعد از معراج پیامبر، معراجنامه بایزید را میتوان یکی از مهمترین آنها نامید. میتوان گفت که اغلب معراج نامههای نوشته شده، ویژگیهای همسان و مشابهی دارند که میتوان در مقایسه آنها با یکدیگر پی به این نکته برد که بسیاری از آنها در نوشتن معراج نامه خود، نگاهی هم به دیگر معراج نامهها داشتهاند. یکی از مراحل بررسی معراج نامهها، بررسی زندگینامه آنها است.
زندگینامه بایزید بسطامی پر است از ابهامات و نقل قولهای ضد و نقیض فراوان که اعتماد مطلق بر هر یک از آنها میتواند حکم لغزشگاهی را داشته باشد برای رسیدن به مقصود اصلی. در این مقاله سعی بر آن شده که با استفاده از مطالب عنوان شده درباره زندگینامه بایزید و همچنین بررسی معراجنامههای مختلف در نهایت به بررسی معراج نامه بایزید بسطامی پرداخته شود. در این راه استفاده از کلام و سخن بزرگان و یا هم عصران وی خالی از لطف نیست.
مقدمه:
معراج یا سیر انسان به جهان پنهان از جمله حوادثی است که با تکرار فراوان در تاریخ دیده میشود که از نمونههای برجسته و کهن آن می توان به معراج پیامبر - ص - و ویراف زرتشتی و بعد از آنها معراج نامه بایزید بسطامی اشاره کرد که ما در این مقاله این مورد آخر را بررسی خواهیم کرد و همانطور که اشاره شد، برای رسیدن به معراج نامه بایزید ابتدا باید به سراغ زندگی وی رفت. گام اول ما در این مقاله، یافتن پاسخی برای سوالات زیر است و شاید با جرئت بتوان گفت که در مورد هیچ یک از عارفان و حتی شاعران بزرگ جهان اسلام این همه سوالات بی پاسخ وجود ندارد که در مورد بایزید بسطامی می توان بیان کرد.
سوالاتی از قبیل: زمان تولد و مرگ او و اینکه اصلا در چه دورهای میزیسته؟ با چه کسانی بیشتر ارتباط داشته؟ بیان سخنانش به چه زبانی بوده؟ سرچشمه تفکر و سخنان او از کجا بوده؟ غیر از زبان خود زبانهای دیگری از جمله عربی را بلد بوده ؟ این مجموعه مقامات او نخستین بار توسط چه کسانی گرد آوری شده؟ در فاصله روزگار مجهول حیات وی تا عصری که سهلگی به گرد آوری مقامات او پرداخته، چه کسانی در مورد او سخن گفته اند و سخنان آنها چه بوده است و به چه زبانی بوده ؟
چه مقدار از این سخنان در اصل از او بوده و چه مقدار منسوب به او ؟ قدیمی ترین اطلاعات درباره او از کی ثبت شده است ؟ چه افرادی در نوشتن آنها به او کمک کرده اند ؟ همه اینها سوالاتی هستند که جواب خیلی از آنها را یا نمیدانیم یا در صحت و سقم آنها، گفتهها و سخنان ضد و نقیض فراوانی وجود دارد. اما هدف نگارنده از نوشتن این مقاله، تحقیق در مورد این شخصیت عرفانی، زندگی نامه وی و بررسی اجمالی معراج نامههایی که در زبان فارسی و عربی وجود دارند و در نهایت بررسی معراج نامه بایزید بسطامی است.
معراج نامه:
معراج را میتوان در معنی سیر انسان به جهان پنهان در نظر گرفت و معراج نامه هم شرح این سیر و اتفاقات و حوادثی که در طول این مسیر برای راهرو پدید می آید. افراد مختلفی در طول تاریخ در این معنی سیرها و تاملاتی داشته اند که کمی جلوتر شرح آنها بیان شده است و برخی از آنها از سیر خود گزارش هایی را به صورت آثار ادبی به نگارش درآورده اند و خوشبختانه تعدادی از آنها هنوز برجای مانده است. - بررسی و تطبیق گزارههای چند معراج نامه کهن و مقایسه آنها با معراج نامه شفیعی کدکنی، ص - 2
نگاهی اجمالی بر پیشینه سیر انسان به جهان دیگر:
از توجه به گزارش هایی که در لابه لای متون کهن به ثبت رسیده و همچنین اسنادی که به صورت لوح ها بر اثر کاوشهای باستان شناسی به دست آمده است و نیز از روایات و احادیثی که از صاحبان مکاتب دینی در دست داریم در مییابیم که گذشته این سیر و صعودها قدمتی به دیرینگی تمدن و فرهنگ دارد. در این جا تعدادی از این رویدادها یا کتب و رسائلی را که چنین گزارش هایی در آنها ثبت شده اند، صرف نظر از صحت و سقم آنها به طور خلاصه و در حد امکان بر اساس ترتیب تاریخی میآوریم.
فهرست اجمالی سیرها و منابع آنها به این قرار است - همان، صص 3و: - 4
سیر - - انکیدو - - به دوزخ، در حماسه - - گیل گمش - - حدود دو هزار و هشتصد سال پیش از میلاد مسیح. سفر - - دیونیزوس - - به دوزخ، در - - قطعه غوکان از اریستوفان - - شاعر یونانی در دوره سقراط. مکاشفه - - ار فرزند آرمینوس اهل پامفیلیا - - در کتاب جمهوری افلاطون - صص - 548-537 سفر - - تلما کوس - - و - - اولیس - - به دوزخ در اودیسه هومر. سفرهای - - تزئوس - - قهرمان افسانهای یونان و - - پلوکس و اورفئوس - - در میتولوژی یونان. سفرهای - - ایلیا، حزقیال، اشعیا، دانیال و زکریا - - از پیامبران بنی اسراییل به آسمان که در تورات آمده است. سفر خیالی - - یوشع بن لوی - - به دوزخ و آسمان در آثار قدیمی یهودی در قرن سوم میلادی. سفر - - تسپزیوس - - به آسمانها و عبور از میان ستارگان و دیدار ارواح که پلورتاک داستان آن را نقل کرده است.
مکاشفه یا رویای صادقانه - - یوحنا - - در انجیل. سفر - - انئا - - به دوزخ و دیدار آبنده روم، در انئیس و برژیل. سفر عیسی - ع - به دوزخ پس از مرگش برای نجات ارواح پارسایان - پیامبر باستانی - در احادیث مسیحی که در سرود 12 دوزخ دانته هم به آن اشاره شده است. - دوزخ. ترجمه شفا:. - 434 سفر یا مکاشفه - - سنت اگوستین - - از حکمای مسیحی . - 354- 430 - - مکاشفه کشیش ها و وابستگان کلیسا مانند مکاشفه - - اسقف براندان - - ایرلندی . - 486-578 - ماجرای - - خانم گلندوک - - در کتاب زندگانی امپراتور موریس، نوشته تئوفیلکت سیموکاتا. مکاشفات - - سن کارپوس، سن متائورس قدیس و پرپتوئا و کریستینا - - قدیسههای عیسوی. سفر - - پولس رسول - - به آسمان سوم در انجیل. رفتن - - جمشید - - به آسمان در شاهنامه - کزازی، . - 1379:32 سیر روحانی - - قدیس ویراف - - زرتشتی، حدودا قرن چهارم میلادی، در ارداویرف نامه. معراج پیامبر - ص - بر اساس قرآن و احادیث اسلامی.
معراج بایزید بسطامی در کتاب - - القصد الی الاله - - تالیف ابوالقاسم عارف در کتاب - شفیعی کدکنی، . - 337 - 322 :1385 رساله الغفران ابوالعلی معری - 363-449 - ه.ق. رساله - - التوابع و الزوابع ابن شهید اندلسی - - - 382-426 - ه.ق. رساله - - حی بن یقظان ابن سینا - - - قرن 4و - 5ه.ق . سیر سنایی به جهان غیب و افلاک - - سیرالعباد سنایی - - - قرن - 6 ه.ق. - - مصباح الارواح - - شمسالدین محمد برد سیری - قرن6و. - 7 - - کمدی الهی - - دانته الیگیری - قرن 14م - . - - بهشت گمشده - - جان میلتون شاعر و ادیب انگلیسی 1667 - م - . - - سیر و سلوک زائر - - جان بانی ین. - - جاوید نامه - - اقبال لاهوری. - - سرگذشت لوپسانگ رامپا - - - کزازی، . - 106- 104 :1376 - - معراج نامه محمد رضا شفیعی کدکنی - - - شفیعی کدکنی، . - 406-1385:397 سیر عمعق، دیوان عمعق - در قصیده: ای که در مدح ابوالحسن شمس الملک نصیرالدوله ناصرالدین نصربن طفقاج خان ابراهیم است - . ناگفته نماند که در قرون وسطی در میان راهبان و قدیسههای مسیحی از این نوع رویاهای صادقه یا دریافت الهامات غیبی به کرات نقل شده است.
معراج در قرآن کریم:
ماجرای معراج پیامبر اکرم - ص - در قرآن کریم در دو سوره به صورت کوتاه و فشرده بیان شده است که عبارتند از: سوره اسراء یا بنی اسرائیل و سوره نجم. خداوند در سوره اسراء می فرماید: - - سبحان الذی اسری بعبده لیلا من المسجد الحرام الی المسجد الاقصی الذی بارکنا حوله لنریه من آیاتنا انه هو السمیع البصیر... - - - اسراء - - 1جلوه معراج پیامبر در خمسه نظامی، صص - 19-18 و تمام ماجرای شب معراج در همین دو سوره و چند آیه بالا بیان شده اند که مفسران با توجه به آیات گوناگونی که به دستشان رسیده است، به تفسیر و بر افزودن حواشی بسیار بر ماجرای معراج نبی مکرم - ص - پرداخته اند. - بررسی تطبیقی معراجیههای خمسه نظامی با نگاه موردی به سه معراج نامه کتاب المعراج، معراج النبی و الاسراء والمعراج، ص - 29
معراج پیامبر:
اما از وقایعی که خاص سرزمین تازیان است و به ادب فارسی وارد شده و بر آن تاثیر فراوانی نهاده است، معراج پیامبر اسلام - ص - است که شاعران و نویسندگان ایرانی در آثار خود بسیار از این واقعه بهره برده و بدان توجه ویژهای داشته اند تا آنجا که موضوع مدح و معراج پیامبر - ص - را از بخشهای اصلی ادبیات کلاسیک به شمار آورده اند - بررسی و مقایسه مدح و معراج پیامبر - ص - در چهار مثنوی عطار: الهی نامه، اسرارنامه، منطق الطیر، مصیبت نامه، و به جرئت می توان گفت که همه آنها اگرچه به وصف واقعه معراج نبی مکرم اسلام - ص - نپرداخته اند، دست کم بدان توجه داشته اند و واژه - - معراج - - را حال برای پیامبر اکرم - ص - یا برای ممدوح خود در آثارشان به کار برده اند - نظامی گنجوی و معراج رسول - ص - ، صص . - 23- 26 برخی دیگر که در سرودن شعر شرعی دست داشته اند، به موضوع معراج التفات بیشتری نشان داده اند و به صورت خاص در بخشی از اشعار خود به آن پرداخته اند و به اصطلاح، اشعاری در ماهیت و کیفیت معراج سروده اند.
- بررسی تطبیقی معراجیههای خمسه نظامی با نگاه موردی به سه معراج نامه کتاب المعراج، معراج النبی و الاسراء والمعراج، مقدمه - . اما در مورد کیفیت معراج که روحانی بوده یا جسمانی، میتوان گفت که بیشتر شاعرانی که درباره معراج شعر گفته اند به کیفیت عروج پیامبر اکرم - ص - نیز پرداخته اند. چنانکه بیشتر ایشان به عروج جسمانی نظر دارند و گروهی نیز معراج روحانی را پذیرفته اند. نظامی و خاقانی هر دو به عروج جسمانی اعتقاد دارند - تصویر معراج در اشعار سنایی، خاقانی و نظامی، صص - 45-50 و این در حالی است که در معراجیههای نظامی کیفیت معراج پیامبر اکرم - ص - هم جسمانی است و هم روحانی - و شاید در جمله قبل نیز منظور عروج جسم به همراه روح باشد - چنانکه در مخزن الاسرار ابتدا جسمانی بودن معراج را بیان میکند و می گوید - بررسی تطبیقی معراجیههای خمسه نظامی با نگاه موردی به سه معراج نامه کتاب المعراج، معراج النبی و الاسراء والمعراج، صص : - 34-33 با قفس قالب از این دامگه مرغ دلش رفته به آرامگه. نظامی - 14:1380 -
پیشروان معراجیه سرایی:
یکی از پیشروان معراجیه سرایی در ادب فارسی، نظامی گنجوی است و در تمام آثار خود ذکر تمحید و مناجات خداوند، نعت رسول اکرم - ص - و وصف معراج و شب معراج را به زیبایی هرچه تمام تر بیان کرده و بدین گونه ذکر واقعه معراج را سنتی برای مثنوی سرایان بعد از خود قرار داده است. احتمالا وی در سرودن این معراجیهها به برخی از معراج نامهها از جمله المعراج قشیری، معراج النبی ابن عباس و الاسراء و المعراج ابن حجر عسقلانی و سیوطی نظر ویژهای داشته است.
درباره بایزید:
بایزید بسطامی جزو آن دسته از شخصیتهای عرفانی است که چهره بسیار درخشان وی در تاریخ تفکر والای ایرانی در پس غبارهای ناآگاهی و تعصب و گاه به علت عدم درک مفاهیم رمز آمیز و بلند و فاخر عرفانی پنهان گردیده و ناشناخته مانده است. با این حال مطالعه تک تک اقوال و سخنانش یک حالت معنوی و روحانی به خواننده میبخشد و وی را به شدت تحت تاثیر قرار میدهد، لذا به جهت جهان بینی و باورهای ویژهای که داشته قابل تامل و عبرت انگیز است. با توجه به اینکه عارفان و صوفیان با اقوال و سخنان خویش شناخته میشوند.
در معنای زبان شناسی و سوسوری آن نقش اصلی را در خلاقیت عارف دارد، بایزید بسطامی یکی از مظاهر تجلی - - حال عالی - - در - - قال درخشان و ممتاز - - به شمار میآید. - شفیعی کدکنی، - 24 :1384 ابویزید طیفور پسر عیسی پسر سروشان بسطامی ملقب به سلطان العارفین در ظاهر در نیمه اول قرن دوم هجری یعنی در سال آخر دوره حکومت امویان به دنیا آمد. اما با توجه به این نکته که از شرح حال وی مطالب زیادی در دسترس نمیباشد و در صحت همین اندازه از اطلاعات هم صحبتهای ضد و نقیضی وجود دارد و دیگر اینکه این اطلاعات ممکن است با شرح حال بایزیدان دیگر نیز در هم آمیخته باشد می توان از نقل قولهای متعددی استفاده کرد.
می گویند او در محله ای به نام موبدان - منسوب به موبد - متولد شده و موبدان اجداد او بودهاند . موبد، پدر سروشان و والی قومس بوده است و این محله را به نام او موبدان خواندهاند و از آنجا به محله وافدان نقل مکان کردهاند و وافدان نام اعرابیی بوده که در آن محله سکونت داشته است. پس ازآن، نام محله به نام ابویزید شد و آن را بویزیدان میگفتنداز .ابوعبداللّهِ داستانی نقل شده است که او را از محله خود نفی کردند و او به محله وافدان رفت.