بخشی از مقاله
چکیده
این مقاله میکوشد مهمترین آراء تربیتی شرح داده شده در کتاب جمهوری افلاطون را مورد بحث و بررسی قرار دهد. نتیجه بررسی های این نوشته نشان میدهد که افلاطون تحقق امر تربیت را در حرکت صعودی انسان از عالم کون و فساد - محسوسات - به عالم جاویدان - مُثُل - میداند. برای تحقق این مهم باید روح و جسم فرد به موازات و با هماهنگی یکدیگر تربیت شوند. همچنین فرد باید پس از کسب علوم مقدماتی نظیر حساب، هندسه و نجوم به فراگیری عالیترین دانش بپردازد. عالیترین دانش دیالکتیک بوده و به عالیترین موضوع یعنی کشف ماهیت ایده نیک - همان مشاهده صورت اصلیا اشیدر عالم مُثُل- می-پردازد. از نظر افلاطون کسی که با رعایت میانه روی مراحل تربیت را طی کرده، به شناخت سایه و پدیدار موجودات اکتفا نورزیده و به شناخت اصل موجودات دست یابد، تربیت در وی محقق شده است.
.2 مقدمه
تربیت دارای کاربردی گسترده و مهم است. بنابراین بررسی آراء تربیتی صاحب نظران این عرصه به منظور ایجاد تحول در این امر مهم برای تربیت نسلی متفکر و توانمند ضروری و اجتناب ناپذیر است. بی شک افلاطون یکی از صاحب نظران بزرگ در عرصه تربیت است. او در اکثر مباحث کتاب جمهوری - که یکی از دو کتاب بسیار مفصل اوست- به مسائل تربیتی پرداخته است. علاوه بر این آثار افلاطون و به ویژه جمهوری توسط صاحب نظران عرصه تربیت ستایش شده است. درتصدیق این موضوع می توان نمونه های بسیاری بیان کرد.
از دیدگاه شاتو جمهوری افلاطون بهترین رساله مکتوب درباره تعلیم و تربیت است. - شاتو، - 1369:185 بنا به تصریح آلفرد نورث وایتهد فیلسوف سرشناس قرن بیستم تاریخ فلسفه غرب چیزی جز مجموعهای از پانویسها به افلاطون نیست و چنانچه دو کتاب منون و قوانین بر کتاب جمهوری افزوده شود،تاریخ اندیشههای تربیتی و تاریخ فلسفه تربی نیز صرفاً پانویسهایی بر آرا افلاطون بهشمار خواهد آمد. - - siegel ,2015 افلاطون در کتاب جمهوری جامعه ای آرمانی ترسیم میکند و معتقد است زمامدار این جامعه باید شاهی حکیم باشد. او آراء تربیتی خود را در قالب تربیت پاسداران و زمامدار بیان میکند. نوشتار پیش رو به آراء تربیتی افلاطون پرداخته و از شرح جامعه آرمانی افلاطون چشم پوشی کرده است.
او معتقد است باید از بدو تولدِ فرد با تربیت تن و روان به شکوفایی توانایی های جسمی و معنوی فرد پرداخت. همانطور که برای رشد طبیعی یک گیاه و رسیدن به هدف اصلی پرورش آن لازم است که نخستین جوانه های آن از هر آسیبی در امان باشند. - ویل دورانت، 94 :1336 به نقل از کبیر، - 163-164 :1384 بنابراین برای حرکت انسان از عالم فساد به عالم ثبات باید مراقب اولین گامهای تربیتی او بود. نخستین گامها پرورش روح در قالب داستان سرایی و پرداختن به موسیقی و پرورش جسم در قالب ورزش هستند.
سپس فرد با فراگیری دانش های مقدماتی - حساب، نجوم و هندسه - در جهت فراگیری عالیترین دانش - دیالکتیک - گام برمیدارد. در واقع کسی که تلاش کند تا با فراگیری دیالکتیک ماهیت حقیقی ایده نیک را دریابد، هدف تربیت در او محقق شده استده. اینیک همان حقایق عالم مُثُل میباشد که صورت اصلی اشیاء را بر فرد آشکار میکند. نکته مهمی که افلاطون بر آن تاکید میکند رعایت اعتدال و میانه روی در مراحل تربیت فرد است. نوشتار پیش رو میکوشد با ارائه تعریف جامعی از تربیت ، مراحل و ضرورت هماهنگی تربیت روح و جسم را مورد بحث قرار دهد. در بخش پایانی این نوشتار، به ارتباط بین کسب عالیترین دانش و تحقق هدف اصلی تربیت پرداخته میشود.
.2 تعریف تربیت
در آثار مکتوب مختلف ازتمثیل غاررایب توضیح عالم مُثُل استفاده میشود. در اینجا برای بیان تعریف تربیت ازدیدگاه افلاطون از این تمثیل استفاده میشود. در تمثیل غار افلاطون از ما میخواهد که یک غار زیر زمینیتصوّر کنیم که دهانهای به طرف روشنایی دارد. دراین غار آدمیانی زندگی میکنند که از زمان کودکی پاها و گردنهایشان طوری زنجیرشده است که پشت به دهانه غار و روی به دیوار درونی آن دارند و هرگز نور خورشید را ندیدهاند.
پشت سرشان، یعنی بین زندانیان و دهانه غار، بریک بلندی آتشی روشن و بین آنها و آتش راهی مرتفع ودیواری کوتاه، مانند پردهای وجود دارد. درسراسر این راه مرتفع آدمیانی کهمجسّمهها و پیکرهای حیوانات و چیزهای دیگر را با خود حمل میکنند میگذرند، به طوریکه سایه آنچه با خود حمل میکنند بالای دیوار کوتاه ظاهر میشود. زندانیان که رویشان به دیوار درونی غار است نمیتوانند یکدیگر و چیزهای پشت سرشان را ببیند،امّا سایههای خود و سایه های این اشیاء را که روی دیوار غار افتاده است را میبینند.
آنها فقط سایهها را میبینند و اگر بتوانند حرف بزنند موضوع صحبتشان آن سایه هاست و گمان میکنند که حقیقت فقط آن سایه هاست. اگر یکی ازافراد موفق به خروج ازغار شود، در ابتدا زندگی خارج از غار برای او سخت خواهد بود اما با گذشت زمان زندگی در خارج از غار برای او عادی میشود. سرانجام می تواند خود خورشید را ببیند نه انعکاس خورشید درآب یاچیزهای دیگر. اومتوجه میشود که خورشید به او این امکان را میدهد تا امور را به روشنی و وضوح دریابد. بنابراین متوجه خواهد شد که حقیقت چیز دیگری جز آن سایه هاست.
- افلاطون،2، - 1129 -1133 :1390 بنابراین او معرفت حقیقی را با خروج از غارحس و گمان و حرکت به سمت روشنایی- جایی که خورشید اشیاء را همانگونه که هستند آشکار میکند-بدست میآورد. - گوتگ. - 28:1394 افلاطون با تمثیل غار انسانها را به جدا شدن از عالم محسوسات و پیوستن به جهان پایدار که همان جنبه های نامحسوس وغیر مادی جهان است، دعوت میکند. این تغییر حرکت به کمک تربیت محقق میشود. البته علاوه بر تربیت یکی از مهم ترین عوامل موفقیت در این تغییر حرکت خواست اراده خودِ انسان است. انسان باید شوق رسیدن به عالم جاویدان و کشف حقایق آن را داشته باشد.
نکته ی حائز اهمیت این است که آموزگاران فکر میکنند که ازآغاز آفرینش در وجود انسان هیچ دانشی پنهان نیست و آموزگار باید دانش را در وجود شاگردان جای دهد- مانند قرار دادن نیروی بینایی در چشم نابینا- اما این تصور نادرست است. ثابت شده است که نیروی شناسایی در فرد پنهان است و آموزگار باید فرد را از جهان فساد به سمت جهان جاویدان هدایت کند. یعنی باید به انسان کمک کرد تا خود را از غار محسوسات خارج کرده و به سمت حقیقت رهنمون سازد.
بنابراین هنرتربیت هنری است که باکمک آن میتوان جوانان را به سمتی دیگر هدایت کرد نه هنری که به وسیله آن بتوان نیروی بینایی را در وجود انسانها قرار داد. آموزگاران باید بپذیرند که نیروی شناسایی در انسان وجود دارد اما به سمت جهان پایدار هدایت نشده است و با مدد گرفتن از هنر تربیت می-توان فرد را به سمت جهان پایدار هدایت کرد. - افلاطون،1390، - 1134-1135 :2 با توجه به آنچه بیان شد تربیت یعنی تحقق عینی فرایند تغییر مطلوب در روح و جسم آدمی در جهت حرکت از عالم کون و فساد - عالم محسوسات - به عالم جاویدان - عالممُثُل - و کشف اصالت آن امر دیگر - حقایق عالم مُثُل که صورت اصلی اشیاء را شامل میشوند - . رعایت میانه روی و اعتدال نکته مهمی است که افلاطون رعایت آن را در تمام مراحل تربیت ضروری میداند و معتقد است تربیت فرد به همان اندازه که مزایا دارد معایب هم دارد و اگر در مراحل تربیت فرد افراط یا تفریط صورت گیرد فرد با خطرات جدی مواجه خواهد شد.
.3تربیت روح
افلاطون معتقد است انسان دارای دو بعد جسم و روح بوده و روح را عامل تمایز انسان از سایر جانداران و فنا ناپذیر میداند. روح انسان دارای دو جزء عالی و پست و سه قوه شهویه - تمایلات - ، غضبیه - خشم - و عاقله - خرد - است. قوه غضبیه باید در اختیار قوه عاقله باشد تا زمام روح بدست قوه شهویه نیفتد. قوه عاقله عالیترین قوه و مسئول حل مسائل و هدایت دو قوه دیگر است. در واقع قوه عاقله به مثابه ارابه رانی است که وظیفه مهار کردن دو اسبِ سرکشِ تمایلات و خشم را بر عهده دارد.
- استوتزل،3 :1368 به نقل از کاردان، - 22-23 :1392 تربیت معنوی برای روح زودتر از پرورش تن و قبل از تولد آغاز می-شود. البته عقیده اصلی افلاطون این است که روح انسان پیش از دمیده شدن در جسم مادی و پیش از آشکار شدن در عالم محسوساتدر عالم مُثُل بوده، در آنجا صاحب معرفت بوده وحقایق را شناخته اما آن ها را فراموش کرده است.در واقع کسب معرفت در عالم محسوسات چیزی جز تذکار نبوده و مربی تعلیم و تربیت چیزی را یاد نمیدهد بلکه مطالب فراموش شده را یادآوری میکند.
.1.3 اولین وسیله تربیت روح: داستان سرایی
اولین وسیله تربیت روح بیان سرگذشتها و داستان هاست. در واقع تربیت روحی به وسیله داستان سرایی مادران و مربیان آغاز میشود. نکته حائز اهمیت این است که نقشی که در آغاز زندگی در روح بسته شود همواره ثابت میماند. بنابراین باید بهخشتِ اولِ تربیت روحی کودک - که قصه گفتن است- اهمیت داده شود و کودک هر قصه ای را از هر کس نشنود، چون ممکن است اعتقادات نادرست پیدا کند.
بنابراین مادر و مربی باید در انتخاب محتوای داستان نکاتی را مد نظر داشته باشند. اول اینکه نباید در داستانها و اشعار تصاویری که هیچ شباهتی به اصل خدا ندارند، از او ساخته شود. - افلاطون، 1390، . - 941 :2در این صورت تصویر ذهنی نادرستی از خدا در ذهن کودک شکل گرفته و پرورش پیدا میکند. بزرگ شدن کودک با تصویر ذهنی و عقاید نادرست درباره خدا، زندگی او را رنج آور کرده و او را از کشف اصالت جنبه های نامحسوس جهان باز میدارد. دوم اینکه نباید درباره جنگ و کشمکش بین قهرمانان داستانها، قصه و شعر گفت. چون باید این اعتقاد در کودک ایجاد شود که دشمنی و جنگ ننگ بوده و خلاف دینداری است. سوم اینکه قصه ها باید مضامین اخلاقی داشته باشند.