بخشی از مقاله
چکیده
یقظه و بیداري از جمله مفاهیم خاص دینی و عرفانی است که در مقابل آن غفلت و نا آگاهی قرار دارد و لازمه رسیدن به مقام توبه و گام نهادن در وادي سلوك است . یقظه حالی است که با جذبه و عنایت الهی آغاز می شود و انقلابی درون ، انسان به پا می کند که سبب می شود سالک به نوعی بیداري معنوي برسد و او را به سر منزل سلوك می رساند. و به دیدار حق نایل می گرداند تا جایی که سالک کوس انا الحق می زند ، که از این قبیل عرفا و شعرا کم نداریم، که به این بیداري معنوي - یقظه - دست یافته اند. نوشتار حاضر بر آن است تا با تأکید بر اهمیت یقظه و توبه در مراتب سیر وسلوك، شخصیت مولوي را با هدف شناخت دقیق یقظه بررسی کند . و تاثیري که سنایی و عطار در این بیداري بر شخصیت او گذاشته اند را به تعمق بپردازد ؛ زیرا مخاطبان شعر مولانا با بررسی شخصیت و شعرمولانا متوجه بیداري و همچنین تاثیرگذاري سنایی و عطار در شکل گیري این یقظه در وجود مولانا می شوند .
مقدمه :
یقظه و بیداري در مقابل غفلت و بی توجهی قرار دارد و از جمله مفاهیم خاص دینی و عرفانی است که در مراتب و مقامات سلوك از آن یاد می شود ، یقظه از جذبه هاي حضرت حق است که بر بندگان بر گزیدهخویش می فرستد که سبب دگرگونی حالات بنده می شود ، بنده اي که غرق گناه و بی توجهی نسبت به حق بوده به ناگاه با جذبه اي از جانب خداوند متنبه می شود و مسیر توبه و بازگشت به حضرت باریتعالی را طی می کند و مقرب درگاه حق می شود.
این توبه داراي مراتب ، اقسام ، شروط و نتایجی است فردي که به بیداري معنوي رسیده باید این مراتب و شرایط را پشت سر بگذارد تا مورد رحمت خدایتعالی قرار گیرد.مولوي سرشناس ترین عارف ایرانی است که شهرت جهانی پیدا کرده و از آن جهت که درد او درد همه ي انسان هاست متعلق به تمامی انسان هاست ، مولوي از جمله کسانی است که به بیداري معنوي دست یافته و این بیداري در سراسر آثاري که از او برجاي مانده مشهود است ، مولوي معتقد است که یقظه اکتسابی نیست بلکه باید رحمت خداوند شامل حال سالک شود و جذبه ي بر دل او بتاباند تا متنبه شود و مسیرتوبه را طی نماید.
این پژوهش بر آن است که شخصیت مولوي را از منظر بیداري معنوي بررسی کند ؛ با تعمق در زندگی و سرگذشت مولوي می توان متوجه یک سلسله ارتباط میان سنایی ، عطار ، و مولوي از جهت بیداري معنوي شد که به نظر می رسد نمی تواند اتفاقی باشد از آنجایی که مولوي خود را پیرو سنایی و عطار می داند ؛ نمی توان این بیداري را اتفاقی دانست ، و می توان یک ارتباطی میان این دو شاعر بزرگ که مولوي کار آنها را به اوج رسانده پیدا کرد .
معناي یقظه چیست ؟
دهخدا در شرح معناي لغوي یقظه می گوید : یقظه - حامص ماخوذ از تازي - به معنی بیداري و هوشیاري که معمولا به سکون قاف خوانند و نیز به فتح قاف . - دهخدا ، - 216: 1352 خویش را در خواب کن زین ا فتکار سر زیر خواب در یقظه بر آر - مولانا حضرت علی - ع - می فرماید : » فاستصبحوا بنور یقظه فی الابصارو الاسماع والا فئده « با نور یقظه و بیداري چشمها ، گوشها ، و قلبها را روشن ساختند - نهج البلاغه ، - 323:1385 یقظه نوعی بیداري و توجه است که از جانب حق تعالی بر قلب سالک فرود می آید و او را آگاه می کند ؛ مسیري که تا کنون طی کرده اشتباه بوده ، در واقع این آگاهی هست که سبب بیداري می شود ، و مادامی که این آگاهی به وجود نیاید سالک در غفلت و نا آگاهی باقی خواهد ماند و این آگاهی همان یقظه است .
یقظه در نزد عارفان :
یقظه نقطه شروع تربیت معنوي است که با جذبه و عنایت الهی رخ می دهد » بیداري ، جذب و کششی از سوي حق تعالی است « - شجاعی ، - 53 :1388 بیداري است از خواب غفلت و موجب آن واعظ االله و معرفت وتجلی انوار الهی است در قلوب که به واسطه اجابت دعوت هادیان الی طریق الحق و خدمت اولیا االله حاصل می شود - سجادي ، - 429 :1339 » جذبه ي آسمانی تاریکی ها را به روشنایی و کدورت ها را به صفا بدل می کند ،روح را آرامش می بخشد ، و حتی به جایی می رسد که خوف و اندیشه مرگ و شهادت را از بین می برد « - همایی ،:1376 - 635
با توجه به تعبیر استاد همایی از این بیداري روحانی ناگفته پیداست که یقظه سبب نوعی ایمان در قلب سالک می شود ، ایمانی که سالک دیگر سر از پا نمی شناسد و ترس در وجود او معناي خودش را از دست می دهد و سالک براي جلب نظر حق تعالی از جان خویش مایه می گذارد ، و به همین خاطر است که مراحل سخت توبه را با نهایت شوق انجام می دهد یقظه : » خداوند تعلق نفس یعنی روح را بر سه قسم قرار داده ؛ یکی آنکه پرتو آن بر جمیع اجزاء بدن اعم از ظاهر وباطن لمعان کند و آن را یقظه می نامند ، دیگر آنکه پرتو آن به کلیه منقطع شود که آن را موت گویند و سوم آنکه پرتو از ظاهر بدن منقطع شود که آن را نوم گویند - «عبدالنبی ، - 413 :1331
»محبت و عشق کمند جاذبه اي است که مشیت حق سالک را بدان وسیله در طلب می آورد ، عاشق را جذبه معشوق به عشق و طلب می کشاند و تا این جذبه در کار نباشد محبت در قلب سالک راه پیدا نمی کند« - زرین کوب، الف - 280 : 1384 لطف خداوند باعث می شود که بنده اي غرق گناه با جذبه اي به معرفت الهی دست پیدا کند و خود را که غرق در نا آگاهی بوده به بالاترین درجه از معرفت خداوند برساند چنانک نجم الدین رازي می گوید : سالک صادق را از اسفل سافلین به اعلی علیین می رساند. - رازي ، - 311 : 1387
نظري کرد روزي به من سوخته دل هرچه من یافته ام جمله از آن یافته ام - همان :
یقظه عبارت است از: بیداري از خواب غفلت و موجب آن »واعظ االله « و معرفت و تجلی انوار الهی در قلوب است که به واسطه ي اجابت دعوت هادیان الی طریق الحق و خدمت اولیا حاصل می شود - کاشانی، - 17 :1315تعریفی که عبدالرزاق کاشانی از یقظه می کند برخلاف سایر تعاریف نقل شده می باشد او معتقد است که تجلی انوار الهی - یقظه - زمانی رخ می دهد که دعوت سالک توسط هادیان حق پذیرفته شود وخدمت اولیا االله نیز کرده باشد پس اکتسابی است و سالک می تواند با تلاش فراوان به آن دست پیدا کند و این برخلاف سایر تعاریف عرفاست.
تقدم توبه یا یقظه ؟
در بحث تقدم توبه یا یقظه ، بیشتر علما یقظه را آغازین مرحله سلوك می دانند و از آن به عنوان ضرورتی پیش از توبه و مقدمه بازگشت از گناه یاد می کنندپیش از توبه و مقدم بر آن .