بخشی از مقاله
چکیده
جورج اورول در سال 1944 مزرعه حیوانات را به نگارش درآورد؛ یعنی همان سالهایی که حکومت کمونیستی استالین در اوج خود، در اتحاد جماهیر شوروی حاکم بود. این کتاب هنوز پس از گذشت بیش از هفتاد سال، مقام اول مبارزه با حکومت تلخ و بدفرجام استالین را به خود اختصاص داده است. سالها بعد، در آستانه فروپاشی حکومت شوروی، غزاله علیزاده نویسنده شهیر ایرانی دست به قلم برده و مسئله انقلاب روسیه و حوادث رخداده در آن را دستمایه موضوع داستان ماندگار خود، خانه ادریسیها، قرارداد.
نگاه منتقدان ایرانی در آن سالها چنان درگیر جریانهای مختلف ادبی دهه هفتاد بود که اثر بزرگ غزاله چندان به دیده اعتبار و اهمیت نگریسته نشد. مرگ حاشیهدار و پر سر و صدای غزاله در سال 1375، اندکی نگاهها را به سمت خانه ادریسیها چرخاند و جایزه بیست سال داستاننویسی را به وی اختصاص داد ولی پس از آن دوباره خانه ادریسیها به دست فراموشی سپرده شد. این پژوهش با هدف نمایاندن برخی گوشهها و ظرافتهای این اثر و جایگاه واقعی آن در ادبیات فارسی و جهانی و با روش ادبیات تطبیقی در قیاس با مزرعه حیوانات انجام گرفته است.
مقدمه:
جورج اورول در سال 1943 و پس از مرگ مادرش کار بر روی رمانی را شروع کرد که شهرت خود را تا به امروز به آن مدیون است: »مزرعه حیوانات .« رمان او به دلیل اشاره غیرمستقیم به شوروی که آن زمان متحد انگلیس بود، تا یک سال چاپ نشد. اما، با انتشار کتاب در 1945 در انگلیس و 1946 در آمریکا، اورول به شهرت رسید. مزرعه حیوانات که در ایران به نام »قلعه حیوانات« نیز شناخته شدهاست، رمانی پادآرمانشهری درباره گروهی از حیوانات است که صاحب مزرعه - آقای جونز - را از مزرعهاش فراری میدهند و خود اداره مزرعه را به دست می گیرند. رهبری این جنبش را گروهی از خوکها بهدست دارند، ولی پس از مدتی این گروه نیز به رهبری خوکی به نام »ناپلئون«، همچون آقای جونز به بهرهکشی از حیوانات مزرعه پرداخته و هرگونه مخالفتی را سرکوب میکنند.
جورج اورول که در جریان جنگ داخلی اسپانیا با سیاستهای حکومت سوسیالیستی شوروی آشنا و در ضمن از پاکسازیهای خشونت آمیز دوران استالین خشمگین بود، با نگارش این رمان از استبداد طبقه حاکم شوروی به سختی انتقاد کرد. در این رمان، انقلاب حیوانات مزرعه نماد انقلاب کارگری بر ضد نظام سرمایهداری است. اورول در جایی نوشت که مزرعه حیوانات اولین کتابی بود که در آن وی تلاش کرده با آگاهی کامل از آنچه که مینویسد، اهداف سیاسی و هنری را یکی کند . - Orwell,1936 - وی در این کتاب، به خوبی از عهده به تصویر کشیدن اوضاع و احوال دوران سیاه حکومت استالین بر روسیه برآمده است. امکان ندارد شخصی که تاریخ را میداند و به شرایط روسیه در آن دوران آشناست، مزرعه حیوانات را بخواند و ناپلئون وی را به یاد استالین نیندازد. همچنان که میجر پیر یادآور لنین و اسنوبال همان تروتسکی مشهور و رقیب استالین است.
عنوان اصلی کتاب »مزرعه حیوانات: افسانه پریان« بود. اما ناشر آمریکایی، در چاپ 1946 قسمت دوم عنوان یعنی »افسانه پریان« را حذف کرده و در نتیجه در همان دوران زندگی اورول، همه ترجمهها به جز یکی، این قسمت از عنوان را حذف کردند. در برخی نسخهها هم این عبارت به عنوان اضافه شده است: »طنز، طنز معاصر.« اورول برای ترجمه فرانسوی عنوان «Union des républiques socialistes animales» را پیشنهاد کرد که صورت کوتاه شده آن «URSA» به معنای »خرس« در لاتین است که نماد روسیه بود.
مجله تایم این کتاب را به عنوان یکی از بهترین رمانهای انگلیسی زبان جهان انتخاب کرد. در لیست کتابخانه مدرن رمانهای قرن بیستم، مزرعه حیوانات عنوان سی و یکم را به خود اختصاص داد. در 1996 جایزه هوگو را به خود اختصاص داده و در زمره بزرگ-ترین و مهمترین کتابهای دنیای غرب قرار گرفت. غزاله علیزاده، در سال 1370 بزرگترین اثر خود یعنی خانه ادریسیها را به چاپ رسانید. یعنی درست همان سالی که بالاخره انتظارها به سر آمده و حکومت مستبدانه و خودکامه اتحاد جماهیر شوروی به پایان کار خود رسید.
در آن سالها، ایران تازه از بلای جنگی خانمانسوز رها شده بود. ادیبان و منتقدان و بزرگان کشور حالا که وقتی برای نفس کشیدن یافته بودند، ناگهان با جریانهای ادبی مختلفی روبرو شدند که سرتاسر دهه هفتاد را به خود اختصاص داد. حاشیهها و جنجالهای ادبی آن سالها، به اثر آرام و بی سروصدا و در عین حال بزرگی چون خانه ادریسیها اجازه رخ نمودن نمیداد. تا جایی-که رضا قاسمی در خاطراتش تعریف میکند که غزاله به دعوت یداالله رویایی برای شرکت در جلسه انجمن زبان فارسی در پاریس شرکت کرد، ولی هیچکدام از حاضرین در جلسه خانه ادریسیها را نخوانده بودند تا بتوانند درباره آن نظر بدهند! پنج سال بعد، غزاله در جواهرده رامسر به زندگی خود پایان داد.
مرگ وی با حاشیههای گوناگونی روبرو شد، ولی همین حاشیهها باعث گردید نگاهها به سمت و سوی رمان بزرگ وی بچرخد. این توجه اندک و کوتاه مدت باعث شد که سه سال بعد جایزه بیست سال داستاننویسی ایران به خانه ادریسیها تعلق گیرد. پس از آن خانه ادریسیها دوباره به کنج عزلت و گمنامی فرو غلتانده شده و دیگر کسی از آن یادی نکرد. کتاب اما آنقدر ارزش داشت که منتقدان بزرگی چون محمدمختاری و جلال ستاری بر آن دو نقد نسبتاً کامل و جامع بنویسند و نویسندگان بزرگی چون رضا براهنی و رضا قاسمی به آن به دیده ارج بنگرند. این پژوهش تمام سعی و تمرکز خود را بر آن نهاده است که با نقد و بررسی کوتاه خانه ادریسیها، به بیان برخی ظرافتهای آن و همچنین شباهتهایش به مزرعه حیوانات بپردازد که باعث میشود بتوان آن را در زمره یکی از بزرگترین آثار داستانی فارسی در قرن حاضر به شمار آورد.
مکتب فرانسوی ادبیات تطبیقی
مکتب فرانسوی ادبیات تطبیقی از اوایل قرن بیستم تا جنگ جهانی دوم تحت تأثیر مستقیم مکتب پوزیتیویسم - اثباتگرایی - که در آن زمان دوران شکوفایی خود را سپری میکرد، به وجود آمد. در مکتب پوزیتیویسم، آنچه در خور تحقیق و پیگیری است که عینی و محسوس و قابل شناخت باشد. بر همین اساس تمام متونی که دارای رابطه تاریخی اثبات شده مابین خود نیستند، از دایره بحثهای ادبیات تطبیقی خارج میشوند.
از سوی دیگر نظریهپردازان این مکتب معتقدند ادبیات تطبیقی شاخهای از تاریخ ادبیات است که به بررسی روابط ادبی بین ملتها و فرهنگهای مختلف میپردازد. میتوان گفت ادبیات تطبیقی در یک جمله به بررسی تأثیر و تأثرات ادبی، با تمرکز بر دو اصل عمده تفاوت زبانی بین دو ملت و در نتیجه دو فرهنگ مختلف و اثبات رابطه تاریخی بین آن دو میپردازد و در تلاش برای ردیابی یک ایده خاص و موتیف در میان ملل مختلف است.
در مورد تفاوت زبانی باید گفت که اندیشمندان این مکتب معتقدند: »زبان به اهل خود و هم پیوندانش چهارچوبهای فکری واحدی میدهد. از اینرو، جای هیچگونه اختلاف اصولی در آثار ادبی که به یک زبان نگاشته میشوند، نیست.« براساس این دیدگاه آثاری که به یک زبان نگاشته شده اند در دایره بررسیهای تطبیقی قرار نمیگیرند. برای مثال، »داستانهای عاشقانه در ادبیات تازی مانند، جمیل و بثینه، کثیر و عزه و لیلی و مجنون به دلیل اشتراک زبانی موضوع مناسبی برای پژوهشهای تطبیقی نیستند، ولی داستان این عربهای دلباخته، چون لیلی و مجنون میتواند موضوع مناسبی در جهت بررسیهای تطبیقی باشد. به شرط آنکه با داستانهای مشابه خود در ادبیات دیگر ملل مقایسه شود، یا این که شاعری در سرزمین های دیگر از آن متأثر شود و آن را به زبان ملی خویش به نظم کشد. به عنوان مثال، منظومه لیلی و مجنون نظامی که تحت تأثیر داستان مزبور در ادبیات عرب سروده شده است« - ندا، . - 27 :1387
نکته حائز اهمیت در این مکتب، این است که در مکتب فرانسوی، هدف تنها تطبیق و مقایسه صرف نیست. بلکه، مقصود بررسی پیوندهای آثار ادبی و نویسندگان ملل مختلف و کشف سرچشمههای الهام گرفته شده میان آنهاست. در این راستا بیشتر به ردیابی دگرگونیهای صورت گرفته یک اندیشه در میان آثار ادیبان و نویسندگان ملل مختلف پرداخته میشود. از جمله نمایندگان این مکتب، میتوان به ماریوس فرانسوا گییارد، ژان ماره کاره، رنه اتیامبل و پل وان تیگم اشاره کرد.
خانه ادریسیها، همتای مهجور مزرعه حیوانات
داستان در زمان و مکان خاصی رخ نمیدهد. به نظر میرسد در عشق آباد میگذرد. شهری که بر ویرانههای نساء -- پایتخت اشکانیان -- ساخته شده است. بازماندگان خاندان اشرافی ادریسی که در خانهای بزرگ و مجلل، اما قدیمی زندگی میکنند، پس از انقلاب آتشکارها دستخوش بحرانهای طوفانآسای ناشی از انقلاب میشوند. افراد عادی به خانه فرستاده میشوند که با آداب زندگی اشرافی آشنایی ندارند.
در واقع میتوان گفت خانه ادریسیها استعاره از سرزمینی است که توسط دیگران مورد هجوم قرار گرفته است. درونمایه اولیه داستان بیماری، دلتنگیهای تسکین ناپذیر و جستجویی اشراقی است. تمام شخصیتهای رمان در گذشته اسیر هستند، حتی بیشتر رمان در توصیف گذشته و نقش آن بر حال است. توانایی و خلاقیت نویسنده در این است که شخصیتهای زیادی را وارد جریان اصلی رمان کرده و سعی دارد تمام احساسات شخصیتها را به شکلی بیان کند که خواننده بتواند تک تک آنها را درک کند. منتقدان معتقدند این سبک نوشتاری کمیاب است، زیرا نویسنده شخصیتهای زیادی را وارد رمان کرده که هرکدام به شکلی محور اصلی رمان هستند.
همچنین، منتقدان باوردارند که این رمان در بردارنده تمام احساسات حاکم بر زندگی عادی است. احساساتی نظیر، عشق، نیروی نبرد، عدالتخواهی، قدرتخواهی، نفرت و ظلم و غیره. غمی که فضای داستان را در بر گرفته، غمی نیست که خواننده از آن رنج ببرد، غمی است که احساس نزدیکی به داستان را افزایش میدهد. خانه ادریسیها، سرشار از اتفاقات عجیب و غریب است. زندگی و شخصیتهای به ظاهر عادی ساکن خانه، و اتفاقات پیش پا افتاده آن از پیچیدگی ویژهای برخوردار هستند، آنها ظاهراً نمیجنگند، ولی برای رسیدن به حق تلاش میکنند. آزادیخواهی در شخصیتهای داستان موج میزند، ولی شاید به خاطر عادت، اجبار و تنآسایی است که هرگز خانه را ترک نکردهاند:
»به من بگو چرا؟ چی میارزد؟... خانه امن، کتابها و خاطرات لطیف رحیلا برای من کافی بود« - ص . - 132 علیزاده به صورتی زیرپوستی، روندی تاریخی را دنبال میکند، هرچند اصرار نورزیده که این موضوع را شفاف بیان کند. اما، خوانندهای که اهل مطالعه بوده و کمی با تاریخ آشنا باشد، به راحتی میتواند نشانههای این روند تاریخی را پیدا کند. داستان به سادگی حول و حوش انقلاب روسیه و حوادث پس از آن میگذرد. آتشکارها همان نیروهای کمونیست هستند که به امید آزادی و به دست آوردن زندگی بهتر دست به قیام زده و امپراطوری روسیه را از بین بردند، حکومتی به اصطلاح مردمی تشکیل داده و تلاش کردند خودشان در انجام امور مملکتی دخیل باشند. اما گذر زمان نشان داد که انقلاب به بیراهه کشیده شده است.
پس از مرگ لنین - و در همان دوران زندگی وی - نبرد برای به دست آوردن قدرت آغاز شد. استالین و تروتسکی به عنوان رقبا شروع به کنار زدن یکدیگر کردند و سرانجام استالین - بزرگ قهرمان- توانست قدرت را در دست بگیرد و تروتسکی - قهرمان قباد - را محکوم به تبعید و سپس مرگ کند. از آن پس کشور روسیه که اتحاد جماهیر شوروی خوانده میشد، در زیر نیروی مستبدانه و دیکتاتوری استالین به حیات شوربختانه خود ادامه داد:
»جوانکی اینجاست که از گذشته دم میزند. افکار شبمانده تبلیغ میکند، این اعمال منع قانونی دارد« - ص . - 137 »غیر از اعضای آتشخانه و راهپیمایان، همه بالقوه دشمند« - ص . - 176 ...» کارخانهها پرکوب به راه افتاده، کارگران محبوب ما، سرودخوانان و پرتوان، همه با لباسهای نو، سرکار حاضر میشوند، در مراسم صبحگاهی راست کردن پرچم دیلم آهنین اشک شوق از دیده میریزند، هفتهای یک بار، دسته جمعی، میروند گردش، آواز می-خوانند، میرقصند، بازو به بازوی هم بالا و پایین میپرند، سبزهها را لگد میکنند، برای بزرگ قهرمان هورا میکشند، نشاط و شور حاکم بر روح مردم حدو اندازه ندارد.«