بخشی از مقاله

چکیده

امروزه دکترینِ »الهیات زیستمحیطی« بیتردید از جمله مؤثرترین دیدگاههای جوهری بر ساحت هنجارسازی زیستمحیطی در نظامهای عقلانیت متعارف میباشد. وفق بازخوانیِ این گفتمان در دو سطح »اسلامیت« و »مسیحیت«، مفهوم »نفع بشر « و یا ترکیب »نفعارزشمندیِ- ذاتی« به عنوان ملاکات اخلاقی -حقوقی در حوزه اساسیسازی »حقوق حیوانات« مبنا قرار میگیرد. این نگاره، با رویکرد مطالعات کتابخانهای و روش توصیفی-تحلیلی، به بررسی ابعاد گوناگون حقوق حیوانات در نگاه »اخلاق و گزارههای تکلیفمدار مسیحیت و اسلام« میپردازد و در عرصهی تبدّل »هنجارهای اخلاقی زیستمحیطی« بهبایستیِ» حقوقیِ آن« بدین نتیجه دست مییابد که مبنای نفع-انگار در نگرش مسیحیت نمیتواند به عنوان مبنای فلسفی »هنجارهای حقوق محیط زیست« قرار گیرد، چندانکه پس از این، اشاره به جزئی از حقوق حیوانات گواهی بر عدم وجود یک رویکرد جامع به حقوق حیوانات در اندیشه مسیحیت است. رویکرد زیستمحیطی اسلام نسبت به حیوانات به عنوان منظومهای »متعادل و متوازن«، »جامع« و بر مبنای نگرش »ذاتی-ابزاری« ارزیابی میشود.

واژگان کلیدی: حیوانات، اسلام، مسیحیت، رویکرد حقمحور، هنجار زیستمحیطی.

مقدمه

یکی از موضوعات مهم جهان معاصر به خصوص پس از دهه 1970 میلادی، توجه به »محیط زیست« و »مسائل زیست محیطی« و »حق بر محیط زیست سالم، امن و شایسته« است. این حق از جمله حقوق اساسی بشر و به معنایرعایت شدنِ حق زمین، هوا، آب، خاک، گیاهان، حیوانات و سایر عرصههای زیست محیطی است که ارتباط با حیات بشر دارند. در یک نگاه، سرمنشأ بحرانهای زیست محیطی معاصر را میتوان در مواردی مانند کمبود و یا نقصان هنجارهای حقوقی مؤثر تحلیل کرد؛ از این روست که امروزه حق بهرهمندی از محیط زیست سالم و نیز جنبهی تعهدیِ آن،خصوصاً در عرصه حقوق حیوانات توسط بسیاری از سازمانهای بینالمللی و کشورهای جهان و نیز در تعدادی از اسناد بینالمللی و قوانین اساسی کشورها مورد شناسائی قرار گرفته است. از جمله آنکه؛ اولین کنفرانس سازمان ملل در مورد محیط زیست انسانی به موجب قطعنامه شماره - ××III - 2398 در سال 1972 در استکهلم برگزار شد.

در این کنفرانس چند سند مهم به تصویب رسید، که از جمله میتوان به »اعلامیه کنفرانس ملل متحد در مورد محیط زیست« در 26 اصل با هدف حفاظت از محیط زیست و یک دستورالعمل یا »برنامه عمل« مشتمل بر 109 توصیه، در مورد تمهیدات راجع به مقابله با مشکلات زیست محیطی اشاره کرد و تأسیس نهادی به نام برنامه محیط زیست سازمان ملل - یونپ - اشاره کرد. علاوه بر اینها رویکرد متنحمایتی از حقوق حیوانات نیز در قراردادهای دو یا چندجانبهی بسیاری مدنظر قرار گرفته است؛ از جمله کنوانسیون تجارت بینالمللی گونههای جانوران و گیاهان وحشی در معرض نابودی - 1973 - ، معاهده آنتارکتیک - اول دسامبر - 1959، کنوانسیون جلوگیری از آلودگی محیط دریائی از طریق دفع زائدات و سایر مواد - 1972 - ، کنوانسیون 1990 ولینگتون در مورد ممنوعیتماهیگیری به کمک تورهای شناور بلند در اقیانوس آرام جنوبی.

معالوصف، بهرغم همه این فعالیتها، توفیق چشمگیری در این زمینه به دست نیامده است و برخی از دانشمندان به این باور رسیدهاند که حتی افزونسازی هنجارهای حقوقی نتوانسته است به کاهش نقض »حق بر محیط زیست سالم«، منجر شود. به عبارت دیگر، بحران زیست محیطی بشریت معاصر، بحرانی است معنوی؛ نه مادی، و ریشه در جهان بینی و نگرشها و نگاه انسان امروز به طبیعت و تفسیری که از طبیعت ارائه میدهد، دارد و مادام که نگاه انسان معاصر به عالم هستی بر بنیادی غیر مادی استوار نگردد و رابطه او با محیط پیرامون اصلاح نشود از چنبره این بحران نجات نخواهد یافت - محقق داماد، :48 به نقل از فهیمی؛ مشهدی،. - 56 :1393

این عبارات همانی است که به عنوان اندیشه غالب و گرانیگاهی برای رجعت به رویکرد دینی در هنجارسازی زیستمحیطی رواج یافته است. بشر امروز راهحل رفع و دفع بحران زیستمحیطی را در گسترش اخلاق و نظام حقوقی دینی و تعمیم آن به حوزه هنجارهای حقوق محیط زیست منحصر میداند؛ چندانکه هات معتقد است: »با اخلاق مرتبط با حوزه فوق طبیعی، انسان قادر به تسکین و کاهش بحران زیست محیطی خواهد بود؛ چنان که خارج کردن خداوند از حوزه زندگی و فراهمآوری عقل گرایی و انسان مداری برای پر کردن خلأ بیرون راندن خدا توسط سکولاریسم به انسان اجازه نابودی محیط زیست را داده است - هات، - 305 :1382؛ به دیگر عبارت، توفیق هر نوع نظام حقوقی زیست محیطی در گرو شناخت مبانی اخلاقی حکمروا بر آن نظام حقوقی است و تا بنیاننهانِ یک نظام حقوقی زیست محیطی برای محیط زیست، شأن اخلاقی قائل نباشد و در تدوین هنجارها و انگارههای زیست محیطی ملاحظه اخلاقی نداشته باشد،

الحاصل، نظامی متشکل از گزارههای حقوقی منجمد خواهد بود که فاقد قوهی تمییز ارزش از ضد ارزش و گزارههای سعادت آفرین از گزارههای بدبختزاخواهدی بود. لذاست که نقشِ برگزینش نظامِ فلسفیِ حاکم بر یک نظم حقوقی را باید مقدم بر تدوین هنجارها دانست و پیشتر از همه از آن سخن راند. »مسیحیت« و »اسلامیت« به عنوان دو راهبرد پیشرو، ادیانی هستند که واجد نظام زیستمحیطی دارای خصائص فوق هستند و از اینرو منطق بررسی تطبیقیِ حقوق حیوانات در این دو شریعت امکانپذیر است؛ تأمین حداکثری و جامع حقوق حیواناتدر یکی از این دو دین، سوال اصلیِ این پژوهه است؛ از اینرو اصل وجود عنایات به زیستمحیط جزو ذاتیات این دو دین و مفروضالوجود ملحوظ میگردد. در ذیل پس از بازشناسی »مراد اخلاقی نظام مسیحیت و اسلام« در خصوص حیوانات، به تبیین حکمی-هنجاری حقوق حیوانات در ساحت این دو دین پرداخته میشود - رویکرد سندی-تحلیلی - و در نهایت برآیند چنین تطبیقی ارائه میگردد.

.1 نگرش فلسفی-اخلاقیِ الهیات مسیحیت و اسلام به »حیوان«

برداشتهای ناصواب از آموزههای اخلاقی از یکسو و استفاده ابزاری و توجیهی از اخلاق از سوی دیگر - به نام اخلاق و به کام سوداگران زیستمحیطی - ، خود میتواند به عنوان ابزاری مخربتر در اختیار غیرمتخلقان به اخلاق قرار گیرد. از اینروست که تبیین مکاتب مختلف اخلاقی زیستمحیطی و برگزینش مکتب صحیح از میان آنها بسیار ضروری مینماید تا در پرتو آن، بشر به گونهای تربیت یابد که رفتاری کریمانه، مهربان و توأم با احترام نسبت به حیوانات داشته باشد. در ظل و ذیل مکتب برگزیده، میتوان ظرفیت گستردهای برای حمایت از حیوانات و تبدیل آنها به کد قانونی فراهم کرد. هر دوگانِ مسیحیت و اسلامیت به عنوان ادیانی هستند که برخلاف مکاتب »احساسگرائی« و »شهودگرائی«، ملاک فعل مناسب در برابر حیوانات را تابعی از »خواستهها، میلها و عواطف افراد و یا برآیند خواست جوامع گوناگون« تلقی نمیکنند - ر.ک به جوادی، 55 :1375؛ و وارنوث، 9 - :1362اساساً این رویکرد که ارزشهای اخلاقی دریافت کردنی و نه توصیفی دانسته - شود در این اندیشهها محلی از اعراب ندارد. لیکن ملاک فعل اخلاقی در ترابط با شریعت مسیحیت و اسلام به یک نگرش دو قطبی ساده میشود:

.1-1 مسیحیت: ایده »پتک و سنگ«

اندیشههای مسیحیت و کتاب مقدس دیدگاههای پیچیدهای از شأن حیوانات ارائه میدهند؛ عقیدهی رسمی مندرج در کتاب مقدس که اجازه تفسیرهای متفاوت میداد و با ایدهها و دکترین ها مفسرین کتاب مقدس رقابت میکرد، تحت تأثیر مشخصههای توانا و اغلب متناقض سنت یونانی-رومی و یهودی بود. پیامد چنین وضعی یک اخلاق یکسان نیست بلکه یک »سنت از شکهای حل ناشده« و تاب» تفسیرهای متعدد و به معرض انقراض کشانیدنِ نسل برخی حیوانات« است. تفسیرهای بسیار بزرگ هستی و کشمکش پیرامون بهرهگیری حیوان، تصادم ذاتی ارزشها در مجموعه تاریخی کتاب مقدس و اندیشه مسیحی را در مورد حیوان به ورطه اثبات میکشاند.

در وهله اول، ایده »سلسله مراتب هستی« به عنوان »یکی از قدیمترین و پایدارترین پیش فرضها« در اندیشه غربی-که توسط اردر او لوجیز توصیف شده است- بیشترین کشمکش ذاتی در مورد جایگاه حیواناتتجسّدِ،» عدم حقوقی« مییابد. منشأ این مفهوم در یونان باستان است اما اولین نظام منسجمش توسط افلاطونیان ویکتوریایی در قرن سوم انجام شده است. این ایده در قرون میانه به پیش آورده شد و تا اواخر نیمه قرن هجده بر اندیشه غربی حاکم بود. این ایده هر چیزی در طبیعت را از لحاظ رئیسی و مرئوسی در جایگاه اختصاصی خود قرار میداد؛ از فرشته تا نوع انسان - در بعضی نمونه ها انسان اروپایی قبل از آسیایی ، آمریکایی، آفریقایی و مردها قبل از زنها - و حشرات خیلی پایین تر از پستانداران. - Rod Preece and David . - Fraser, 2000: 247

این ایده تمایز شدیدی بین انسان و مخلوقات پایین تر قائل میشود و انسان آزاد است تا حیوانات را براساس هوا و هوس خودش به کار بگیرد. دیوید مایبری لویس تذکر میدهد که در این سلسله مراتب " انسان کاملترین است و به انسان میگوید: »جهان طبیعی برای بهره برداری تو است. - Maybury-Lewis, 1992: 36 - « در این تفسیر از کتاب مقدس، »دنیای پس از انسان« فرومایه نامیده میشده - Milner, 1990: 201 - و برتری انسان با عنوان »کاملتر« توصیف میشود - Lovejoy, - 1936: viii و از این منظر، انسان میتواند به گونههای دیگر ظلم کند. کمیت شأنی این گونه از آفرینش خداوندی تا به حدی کاهش مییابد که عنوان »مخلوقیت از جانب اله« نیز سلب میگردد؛ به گونهای که چنین مخلوقاتی بیارزشتر از آن هستند که خدا طرحی برای آفرینش آنها داشته باشد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید