بخشی از مقاله
چکیده
واژه خرد در دیباچه کاربردی فراوان دارد که گاه این خرد در پیوند با خداوندمتأثّ - ر از فرهنگ شیعی و ایرانی باستان - و واسطهآفرینش اوست و عقل کلّی یا دادار خرد خوانده میشود و گاه در پیوند با مردمان که در این ریخت، با دو گونه خرد روبهرو خواهیم شد: خرد مطبوع - در پهلوی: آسن خرد - و خردِ مسموع - در پهلوی: گوشسرود خرد - که وجودِ این دو گونه خرد هم در فرهنگ شیعی و هم ایرانی دیده میشود.
خویشکاریِ خرد غریزی - مطبوع - آن است که مردمان را از پلیدی دور کند و به نیکی برانگیزدامّا؛ خرد شنیداری - مسموع - با دو چهره در دیباچه رخ مینماید: یکی در چهردانشِه دین و دو دیگر، دانستنیهایِ تاریخیاساطیری که سبب پندگیریِ مردم از آموزههای پیشینیان میشود و فردوسی اینگونه خردِ شنیداری را موجب بهروزی مردمان انگاشته است. در ضمنِ بحث، علل فلسفهستیزیِ فردوسی و همینطور پیوندِ دانایی و توانایی نیز بررسی شده است.
1مقدّ.مه
واژه خرد از واژگانی است که در دیباچه شاهنامه ظهور و بروزی فراوان دارد. این واژه از سویی در پیوند با آفریدگار و از سوی دیگر، در پیوند با انسان است. به بیانی روشنتر و دقیقتر، هر آنچه به خداوند درباره خرد نسبت داده شده است، به بشر نیز منسوب گشته و آدمی از آن بهرهمند است؛ چنانکه اگر یزدان،آفریدگارِ/ دارنده/ رِمهت خرد - عقل کلّی - و جان - نفس کلّی - نامیده شده است، انسان نیز از خرد و جان - عقل و نفس جزیی - بهرهمند است - فردوسی، - 3/1 :1386 و همانگونه که خداوند دانایی و توانایی دارد و از همینروی، آفرینش را پدیدار کرده است - همان: - 7/1 آدمی نیز میتواند با داناییبه، توانایی و آفرینش و خلاقیّت برسد - همان: . - 4/1
بر پایه آنچه بیان شد، باید این نکته را در نظر داشت که اگرچه از واژه خرد، در لفظمعنیِ، واحدی برداشت میشود، میتوان بر آن بود که در مواضعمختلفِ دیباچه شاهنامه، مفهومی دوگانه از آن بر میخیزد؛ چنانکه خرد در پیوند با یزدان، وسیله آفرینش است و در پیوند با انسان، وسیله-ای که او را به رستگاری میرساند، از بدی دور میکند و به خوبی ره مینماید. در پی، پس از بررسی واژه خرد، به خویشکاری و نقشهای گونهگون آن در دیباچه پرداخته خواهد شد.
واژه خرد
خرد در فارسیِ دریمترادفِ عقل است - تبریزی، :1357 ذیل خرد - . این واژه درمتنِ اوستا، در ریختِ xratu-، دربردارندمعنیِه توانِ مینوی، اراده، عزم و نیّت است - Bartholomae, - 1961: 535-537 و در زبان سنسکریت به شکل krátu- به کار رفته است که هممعنی واژه xratu- در اوستاست - جلالینائینی، :1357 ذیل kratu-؛ - Reichelt, 1968: 228؛ بنابراین، در متن اوستا و زبان سنسکریت، به کسی که بهرهمند از همه ویژگیهای معنوی بوده است،
xratumant- و krátumant میگفتند . - Bartholomae, 1961: 537 - واژه خرد در فارسی باستان به صورتِ [UD X- است که معادل یونانی آن را V در معنای توان و نیرو و مترادفِ ایلامیاش را P issatum به معنی سخن یا پیامِ خرد گفتهاند - Kent, . - 1953: 180 این واژه در پهلوی در ریخت xrat/xrad نمایان شده استکه همان معنیِ واژه خرد در فارسیِ دری را داراست . - Machenzie, 1971: 94; Nyberg, 1974: 219 - امّا این واژه که در دیباچه شاهنامه بسیار تکرار شده است، چه کارکردهایی دارد؟
.3 بحث و بررسی 1.3خردِ. در پیوند با خداوند
در آغازین بیت شاهنامه، ازخداوندِ» جان و خرد« سخن گفته شده است. پرسش اینجاست؛ خردی که فردوسی در نخست بیت مطرح میکند از چه ماهیّتی بهرهمند است و چه خویشکاری-ای دارد؟ در پاسخ باید گفت کهخرد در بیتِ نخست دیباچه، خردیستا که متعلّق به آفریدگار است وآن را باید عقل کلّی پنداشت که در کنار جان - نفس کلّی - هستی را میآفریند؛ به سخنی دیگر، بُنمایه آفرینش، خرد استکه چه در فرهنگِ دینیِ ایران باستان - مطابق با آنچه در اوستا، متون پهلوی و مانوی آمده است - وچه در نزدِ شیعیانِ اسماعیلیکه فردوسی تعلّق به آن فرقه، یا تأثیرپذیریهای بسیار از آن دارد - زریابخویی، 28-17 :1389؛ اردستانیرستمی، :1394 - 98-67 این باور دیده میشود.
.1.1.3 دانایی و توانایی یزدان
فردوسی پس از آنکه از چگونگیِ شکلگیری و فرینشآ جهان از سویِ یزدان سخن میراند، صفاتی چون دانا، توانا و دادگری را جانشینِ نامِ خداوند میکند و او را بدین ویژگیها میخواند:
چو دانا توانا بد و دادگر ازیرا نکرد ایچ پنهان هنر
- فردوسی، - 7/1 :1386