بخشی از مقاله
چکیده
مثل، سخنی کوتاه به نثر یا نظم است که بیانگر مفاهیم اخلاقی، اجتماعی، اندرز و دستورهاي زندگی است. مثل در هر ملتی نمایندة افکار و روحیات آن ملت است و چه بسا با شناخت ریشه یک مثل بتوان به قدرت اندیشه و چگونگی اصالت اجتماعی و ذوق ملتی پی برد. در پژوهش حاضر که به شیوة پژوهشهاي توصیفی تحلیلی انجام گرفته همهاست،مثَلهاي شاهنامه فردوسی بررسی شده و از میان آنها مثلهایی که به نام گویندهاي خاص یا عام آمده، به طور جداگانه، کاویده و طبقهبندي شده است. با کاوش در شاهنامه فردوسی، مشخص شد که حدود 482 مثل در آن به کار رفتهمتضمن گفتارهایی پندآمیز است. از میان این مثلهامثل،22از دانایی پرخرَد نقل شده است. در این مثلها، از این داناي پرخرد، با صفات گوناگونی همچون خردمندمرد خرد، سخنگوي آزادهمرد، موبد، دانندگان خرد، خردمند شیرینسخن، سخنگوي بلخ، گرانمایه نیکراي، یکی رهنمون، داناي ایران، یکی مرد پیر و... یاد شده است. برخی از پژوهشگران، گویندة این مثلهاي نقل قولی را نویسندة کتاب پهلوي »دانا و مینوي خرد« میدانند اما به نظر میرسد که ریشه این گفتهها به غیر از نویسندة »دانا و مینوي خرد« به اندرزنامههاي پهلوي و اشعار باقیمانده از نخستین شاعران پارسیگوينیز میرسد.
واژههاي کلیدي:مثَل، شاهنامه،ثَلهاي گویندهدار.
مقدمه
دانشمندان و زبانشناسان نامی، اگرچه پژوهشهاي ارزندهاي در مورد مثلها انجام داده و تفسیرهاي معتبري نیز ارائه کردهاند، تعریفی جامع و مانع براي »مثل« نیافتهاند. علیاکبر دهخدا در مقدمه امثال و حکم چنین مینویسد: »در زبان فرانسوي، هفده لغت یافت میشود که در فرهنگهاي عربی و فارسی همه آنهامراثَل“” ترجمه کردهاند و در فرهنگهاي بزرگ فرانسوي تعریفهایی که براي آنهااند،نوشتهمقنع نیست و نمیتوان با آن تعریفها، آنها را از یکدیگر تمییز داد« - دهخدا، . - 9-8 :1363 پژوهشگر نامی، آرچر تیلور - Archer Taylor - که پژوهشهایش در آغاز سدة بیستم میلادي تأثیري زیاد در این زمینه داشته است، نتوانست تعریفی جهانشمول براي »مثل« پیدا کند. وي اظهار میکند که تعریفی براي مثل نمیتواند وجود داشته باشد. با وجود این، تعاریف مختلفی از گذشته تا حال ارائه شده است که مهترینِم آنها تعریف فردریش شیلر - Friedrich Seiler - است. وي مثل - Proverb - را چنین تعریف کرده است: »سخنان برجسته، روشن، پندآمیز و مستقل که در زبان مردم رایج است.«
هر یک از علماي ادب نیز براي مثل، تعریفی ویژه دارند. علماي بلاغت عرب در تعاریف خود، عمدتاً بر جنبه تشبیه در مثل تأکید میورزند. در واقع، در نظر آنان، تشبیه، زیربناي ساخت مثل است؛ تشبیهی که تنها مشبهبه آن ذکر میشود و مشبه یا ممثول حذف میگردد. به طابوالعباسريکه محمد بن یزید، معروف به مبرﱠد - درگذشته به سال 285 ه.ق - ، مثل را سخنی رایج و شایع میداندکه به وسیله آن، حالی دوم را به حالی اول، یعنی حالتی کهرا اخیراً حادث شده است، به حالتی که پیش از آن حادث شده و شبیه به آن است، تشبیه کنند؛ چنانکه دربارة صنعتگر یا صاحب کالایی که از حاصل صنعت یا کالاي خود در نهایت احتیاجی که به آن دارد استفاده نمیکند، میگویند »کوزهگر از کوزة شکسته آب میخورد« و به گفتن این سخن، حالت آن شخص را به حالت کوزهگري که پیش از او وجود داشته و از کوزة شکسته آب میخورده است، تشبیه میکنند - دهخدا، :1377 ذیل »مثل. - « عبدالقاهر جرجانی نیز استعارة تمثیلیه متداول بر زبان مردم را مثل شمرده است - نک. شفیعی کدکنی، - 117- 116 : 1380 اما مثل برخلاف استعاره، در اثر کاربرد زیاد، مبتذل نمیشود. راز تازگی و تأثیر همیشگی مثل، در تناسب »لفظ مثل« با »وضعیت و صفتی« است که در آن، مثل را به کار میبریم - فتوحی، . - 267 :1389
علماي بلاغت ایرانی تا حدودي به ویژگیهاي دیگر مثل توجه داشتهاند؛ چنان که محمد بن عبدالخالق میهنی، صاحب »دستور دبیري«، مثل را اینگونه تعریف کرده است: مثل، سخنی پسندیده و کوتاه بود کی به روزگار در واقعهاي گفته باشند و امروز همان عبارت بر امثال آن میرانند؛ چنانک به جاي آنک گویند ”من در این کار، صاحب واقعهام، تو نظارگی“، مثل آرد کی ”مرا دل میسوزد، تو را دامن«“ - میهنی، . - 36:1962 میهنی بر کوتاهی و ایجاز امثال اشاره دارد. این ویژگی جزء جداییناپذیر امثال است. مثل، حاصل تراشخوردگی جملهاي حکیمانه در طول زمان است. این تراشخوردگی را هم در درونمایه میتوان دید، هم در شکل بیان و زبان آن. هیچ مثلی را نمییابیم که حشو و زواید داشته باشد. با حد اقل کلمات، معنی بزرگی خلق میشود - ذوالفقاري، . - 35 :1386 برقعی در تعریف مثل، اینگونه میآورد:
یک جمله کوتاه به نظم یا به نثر، گاهی دربردارندة پند و دستور اخلاقی و اجتماعی بزرگی است که با وجود کوتاهی لفظ و سادگی و روانی، شنونده را در افکار عمیق فرو میبرد و آن جمله را از گوش به اعماق قلب خود میفرستد و انفعالات و هیجانی در نفس او به وجود میآورد - برقعی، . - 5 :1351 پورنامداریان نیز مثل را اینگونه تعریف میکند: قولی کوتاه و مشهور است که حالتی یا کاري را بدان تشبیه کنند - پورنامداریان، - 140 :1375و غالباً شکل نصیحتآمیزي از ادبیات عامیانه است که محصول ذهن عوام و مبتنی بر تجربههاي عادي زندگی است - همان: . - 141 تعریف علماي غربی از مثل، نزدیک به تعاریف علماي ایرانی استجان. آنتونی کادن، مثَل را در »فرهنگ توصیفی ادبیات و نقد« چنین تعریف میکند: »سخن نغز و موجزي است که یک حقیقت کلّی را میرساند. در شکل و محتوا با پند و سخن قصار مربوط است. سابقه بسیار کهنی در بین اقوام و ملل دارد و یک شکل بیانی بسیار دیرین میباشد« - کادن، . - 353 :1380 مارتین گري نیز در »فرهنگ اصطلاحات ادبی«، در تعریف مثل مینویسد: »عبارت است از گفته عامهپسند کوتاه که نشاندهندة واقعیتی عام است و بعضی