مقاله در مورد آفات، افت کشها و محیط زیست چشم اندازی تاریخی درباره احتمال کاهش افت کش
آفات، افت کشها و محیط زیست چشم اندازی تاریخی درباره احتمال کاهش افت کش
آفتها موجودات زنده ای هستند که در مکان نامناسب و در زمان نامناسب، برحسب میل انسان، ظاهر میشوند. آنچه مورد نظر است این است که چگونه انسانها، مخصوصا از طریق استفاده از آفت کشها با آفات کنار میآیند. استفاده از آفت کشها بیش از سال ۱۹۰۰، به ندرت توجه دولت یا مقررات را به طور عمده به خود جلب کرد. بر عکس، از اواخر دهه ۱۹۰۰، حشره کشها (افت کشها) منبع اصلی کشمکشهای سیاسی و سیاسی در بسیاری کشورها هستند. در حق
یقت، مسئله کاهش افت کش، موضوع اصلی این کتاب، تا حدودی پاسخی به ناکامی طرح ریزی برنامههای نظارتی مناسب در مورد افت کشها میباشد. اگر چه، کاهش استفاده از افت کشها به طور اجتناب ناپذیر بر مهارت برای کاهش طبیعت و کاربرد زمین که در اصل هویت فرهنگی بقی مانده است، تاثیر میگذارد. تلاشها برای کاهش استفاده از آفت کش از درک بهتر در مورد تاریخچه کنترل آفات و آفت کشها، بهره من بود . این بخش یک طرح اولیه مختصر در مورد نکات اصلی فراهم میسازد و این نکات را با مثالهایی برای ایالت (مرکز) واشنگتن توضیح میدهد.
تغییر بینشها درباره افتها و افت کشها: آفات بعنوان تهدیدات محیطی: با آغاز قرن ۱۹، مشکلات آفت به اندازه کافی جدی شد تا توجه جمعی را ایجاب نماید. با انقلاب صنعنتی، کشاورزی قسمتی از اقدامی سرمایه داری گشت و معاش کشاورزان از این بهینه رفع شد. در کشاورزی تجاری، مشکل آفات، یک جنبه جدید یعنی بازاریابی نقدینه محصول، بجای کاربرد معاشی، به خود گرفت بدین معنی که کشاورزان بر درآمد نقدینه متکی بودند.
اگر پول قرضی گرفته شده برای تهیه کردن سرمایه غلات مورد استفاده قرار میگرفت که جنبه مهمی از کشاورزی تجاری بود، آنگاه سطح خاصی از درآمد نقدینه برای خدمات مربوطه به بدهی، ضروری بود.تحت این شرایط، ضرر ناشی از آفات، تهدیدی برای وجود مستمر این اقدام بود. بنابراین کنترل آفات تبدیل به راه حلی برای مشکل محیطی شد. آفت کشها، یکی از جدین روش جدید بود که برای کنترل آفات معرفی شد. محصولاتی که در قرن ۱۹ و پیش از آن گسترش یافته بود. شامل، نفت، سولفور، نیکوتین، دوتنون، مخلصه بابوبه، حشره کش سبز زنگ سمی و اسید آرسنیک، هستند (هاوارد ۱۹۳۰، پرکینژ ۱۹۸۲، صفحه ۱). آفت کشها تنها تکنولوژی کنترل آفت نیستند که در قرن ۱۹ معرفی شد، اما پیشرفت گزینهها هم بسته به افزایش جنبه تجاری کشاورزی بود. برای مثال، یکی از موفقترین کاربردهای کنترل بیولوژیکی که تا حال شناخته شده است. معرفی سوسک کفشدوزک استرالیائی و انگل حشره دو بال برای کنترل درجه بندی (میزان) توده پنبه ای در مرکبات کالیفرنیا بود. (دی باچ و روزن، ۱۹۹۱) همانگونه که دیچارد سوور تاریخ شناس به صورت مجاب کننده ای مورد بحث قرار داد، اشتیاق برای کنترل بیولوژیکی به طور گسترده ای از سوی پرورش دهندگان مرکبات به صورت مبتکرانه و به شدت تجاری، برانگیخته شد. (سوور، ۱۹۹۶). بنابراین با وجود روش کنترل افت، این شیوههای جدید همگی نشان داد که آسیب آف
ات موفقیت تجاری کشاورزان را تهدید میکند. کنترل آفات، شامل استفاده از آفت کشها، روشی برای کنترل پیشامد محیطی بود و افت کش، تکنولوژی انتخابی در طی قرن بیستم شد. بعد از ۱۹۰۰، صنایع هم علاوه بر کشاورزی شروع به متکی شدن بر افت کشها برای موف
قیت تجاری شدند. منبع اصلی تغییر در دههای ۱۹۵۰و۱۹۴، اختراع بسیاری مصنوعات جدید، آفت کشهای آلی، بود که با موفقیت حشره کشهای DDT پس از سال ۱۹۳۹ به فعالیت واداشته شد. (ترغیب شدند). پرکینز، ۱۹۷۸). در سال ۱۹۵۰، صنایع شیمیایی گسترده وسیعی از حشره کشها را مشخص کرد که ارزان، چند کاربردی و موثر در بسیاری مکانها بودند.
در نتیجه، جنگل داری، خانهها و باغها، موسسات خدماتی و تجاری و محلهای صنعتی و تفریحی همگی شروع به بکارگیری حشره کشها کردند. بر مرور گسترده در مورد معرفی و گسترش افت کشها به ورتون (۱۹۷۴)، دونلپ (۱۹۸۱) و پرکینز (۱۹۸۲) مراجعه کنید اگر چه علی رغم موفقیتهای تجاری افت کشها، عوامل متعددی روشی را که مردم آفات و افت کشها را میدیدند، تغییر داد. مقاومت افت کشها، نابودی دشمنان طبیعی و حشرات سودمند توسط افت کشها، پیشرفت استراتژیها کنترل گزینه ای، مشکلات سلامت عمومی آسیب به حیات وحش و موجودات زنده غیر هدف، آلودگی آبهای زمینی و جدیدتر از همه کابوس بهم خوردگی سیستم غدد درون ریز، به طور ویژه ای مهم بود.
مقاومت: مقاومت ارگانسیم آفات در مقابل آفت کشها اولین موج جدید، دیدگاههای اصلاحی بود. این پدیده اولین بار بعنوان حادثه مهمی در باغهای سیب مورد در ایالات واشنگتن در سال ۱۹۰۸ مورد توجه قرار گرفت، هنگامی که مقیاس سن جوس دیگر به درمان شستشوی سولفورآهک (کلسیم) پاسخ نداد. (پارکینز، ۱۹۸۲ صفحات ۳۴-۳۶). اگر چه، دشوار و دردسر ساز بود، مقاومت، صنعت تجاری اصلی را تا زمانی که حشره شناسان در الوزیانا در سال ۱۹۵۴ نتیجه گیری کردند که شبشک پنبه مقاومت را در حشره کشهای هیدروکربن کلرینه شده که عموما استفاده میشد.
متحول کرده است، مورد تهدید قرار نگرفت. (روزل و کلوور، ۱۹۵۵) . متصدیان شورای پنبه ملی، انجمن کاری که ارائه دهنده تمامی بخشها برای صنعت پنبه است، به سرعت برای جانبداری از تحقیق در مورد راه حلهای بلند مدت تر حرکت کرد که شامل شیوههای کنترل آفات با اتکای کمتری به کاربرد دیرینه از افت کشها بود (کنگره امریکا، ۱۹۵۸)حشره شناس کانادایی ای، وی، آی برون در سال ۱۹۶۰ نتیجه گیری کرد که (دوره طلایی) برای حشره کش ها گذشته است بدین علت که مقاومت بسیار رایج شده است. (برون، ۱۹۶۱) مقاومت افزایش بی .وقفه خود را تا امروز ادامه داده است به علاوه، اولین و مهمترین وقوع آن در حشرات که با نمونههایی از علفهای هرز مقام در برابر علف کشها و بیماریهای قارچی مقاوم در برابر قارچ کشها شروع به سازگار شدن بودند. مقاومت هم با مقاومت نامطلوب همراه بود بدین معنی که جمعیت آفات عدم حساسیت به مواد شیمیایی ای نشان داد که هرگز علیه آنها استفاده نشده بود. (هولومن ۱۹۹۳، موس و روبین ۱۹۹۳، بران ۱۹۹۴، تا باشنیک،۱۹۹۴، کنگره امریکا ۱۹۹۵). مقاومت نشان داد که توانایی حشره کشها برای کنترل طبیعت، محدود و ضعیف شده بود.
نابودی دشمنان طبیعی و حشرات سودمند: مشکلات افت حشره تنها یک نوع از مشکلات آفات است اما کنترل حشرات بی فایده (ناخواسته) با یک محدودیت جدی، مختل شد حشره کشها که حشرات درد سر ساز را هدف داشتند، حشرات غیر هدف را نیز کشتند برخی از این تلفات غیر عمدی حشرات انگلی و شکار گر بودند که از حشرات آفتی تغذیه میکردند. به عبارتی آنها دشمنان طبیعی گونههای آفات بودند و هنگامی که آشکار میشوند، سرکوبی آفات اصلی را ایجاد میکنند. دیگر موارد با میزان مرگ و میر غیر عمدی هم، فوایدی ایجاد م
ینماید، برای مثال، گرده افشانی و تولید عسل برای زنبورها درک این گروه دوم از مشکلات، نیاز به درک کاملتر اکولوژی جمعیت آفات دارد. افزایش در آفات حشرات بر اثر کاربرد حشره کشها اولین نشانه یک مشکل بود. اگر چه، حشره کشها، برای کشتن آفات طراحی شده بودند و بنابراین این مفهوم که آنها میتوانند جمعیت آفات را افزایش دهند، ضد شهودی بو۰ تا اواسط دهه ۱۹۵۰، اصلی را ایجاد کرد که نابودی دشمنان طبیعی احتمالا پیامد استفاده از حشره کشها میباشد (فولسون، ۱۹۲۷، بویس ۱۹۳۹، کلوزن ۱۹۳۶، سویئت من ۱۹۳۶، استوینر ۱۹۳۸، تامپسون، ۱۹۳۹، دباچ ۱۹۴۶، دی پر ۱۹۵۶، پرکینز ۱۹۸۲ صفحات ۳۸ تا ۱۴۴٫نابودی حشرات گرده افشان و تولید کنندگان عسل هم مشکلی بود که بعد از سال ۱۹۴۵ بخاطر افزایش استفاده از حشره کشهای آلی مصنوعی جدید جدی شد، زنبورهای عسل یک حشره گرده افشان فوق العاده مهم هستند که تقریبا سالانه منجر به ۱۰ میلیارد دلار افزایش تولید محصول میشد. کشاورزان تقریبا ۴ میلیارد دلار در سال صرف میکردند تا کندوهای زنبور را برای گرده افشانی و تولید بیشتر اجاره کنند بیش از ۴ میلیارد دلار در سال بخاطر گرده افشانی ناکافی، که بیشتر آن به خاطر آسیب حشره کشها به زنبورهای عسل ایجاد شده بود، به هدر رفت. کالج ۱۹۹۳، به ارکسیون ۱۹۹۴ مراجعه کنید)
همراه با نابودی دشمنان طبیعی، نابودی زنبورهای عسل و دیگر گرده افشانها، علامتی برای حشره شناسان و کشاورزان بود که تکنولوژی بر پایه آفت کشها به صورت بالقوه قابل اطمینان نبود. شیوههای جدید کنترل آفات مورد نیاز بودند.
پیشرفت گزینهها:
طرفداران کشاورزی آلی پس از سال ۱۹۴۵ افزایش قدرت یافتند، اما اشتیاق آنها برای کاهش اتکا به آفت کشها، برخوردهای مهمی بر تحقیقات دانشمندان نداشت. در عوض، مقاومت و نابودی دشمنان طبیعی و سودمندان حشره شناسان را تحریک کرد که آنها پیش از همه با این پدیده مورد تاثیر قرار گرفته بودند.
در دهه ۱۹۴۰ تحقیقات حشره شناسان در دانشگاههای کشور و اداره کشاورزی امریکا شروع شد و استراتژیهای جدید برای کنترل جستجو کرد که به طور کامل متکی به حشره کشها نبود آنها به نیاز برای توسعه روشهای جدید کنترل آفات آگاه بودند که برای کشاورزان برای دیگر مصرف کنندگان آفت کشها کارآیی داشته باشد. به عبارت دیگر آنها تلاشهای ابتکاری خود را برای متناسب ساختن شرایط اجتماعی و اقتصادی کشور میخواستند. دو استراتژی جدید از این کار پدیدار شد: کنترل یکپارچه آفات (IPM) و کنترل جمعیت کلی (TPM) و پرکینز ۱۹۸۲، صفحات ۶۱ تا ۱۲۶ . TPM مبداء خود را در تحقیق کنترل بیولوژیکی انجام شده در کالیفرنیا و نیاز کشاورزی مردم کالیفرنیا برای پاسخ به صنعت کشاورزی به شدت تجاری شده داشت. IPM بر استفاده از مقاومت گیاه میزبان متکی بود و سرکوبی توسط دشمنان طبیعی صورت میگرفت. هر وسیله دیگری برای سرکوبی آفات، شامل آفت کشها، تابع ساختار مقاومت گیاه میزبان و دشمنان طبیعی بود. IPM طراحی شده بود تا با جستجو کردن مکانهای خاصی از زمینههای انفرادی برای اندازههای جمعیت آفات و جمعیت دشمنان طبیعی عمل کند. آموزش معمولا غیر قابل حصول و غیر ضروری به نظر میرسید. تمامی اپراتورهای کنترل آفات مجبور بودند برای سرکوبی آفات سطوح پایین چیزی را انجام دهید که از نظر اقتصادی کنترل آن مقرون به صرفه باشد.
پس از سال ۱۹۵۹، IPM تبدیل به مهمترین استراتژی تحقیقی در حشره شناسی امریکا شد حتی با وجود اینکه سالها طول کشید تا تنها اجرای موفقیت آمیز محدودی از IPM در مزارع بدست آید. IPM مبداء خود را در اداره کشاورزی امریکا، مخصوصا درباره کار در مو
رد پاسخ به حشره کرم مارپیچ و شپشک پنبه داشت.
در سال ۱۹۵۲، محققان توانایی تکنیک عقیم کننده مردان را برای سرکوب جمعیت خاصی از حشره کرم مارپیچ در سطوح به شدت کم، سطوح که به احتمال زیاد حقیقتا «نابود کننده» بودند، نشان دادند. از این کار استراتژی TPM بوجود آمد که بر پایه حمله علیه جمعیت آفات در منطقه بسیار بزرگی از زمینهای کشاورزی و نه تنها مزارع شخصی کشاورزان بت، پس از آن روش عقیق ساز مردان برای سرکوبی آن به میزان هر چه بیشتر مورد استفاده قرار گرفت که احتمالا حتی تا نقطه نابودی ادامه داشته است. TPM تحقیقات بیشتری را در طی دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ آموزش داد اما این روش یک تکنولوژی سخت و دست و پاگیر برای معرفی بود. تمامی صاحبان زمینها در یک منطقه مورد نظر مجبور بودند در این برنامه مشارکت داشته باشند، یک دستاور اجتماعی که کسب آن مشکل بود. هر دوی IPM و TPM طراحی شده بودند تا کنترل حشرات را از مقاومت و نابودی دشمنان طبیعی برهانند. هر یک با محدودیتهایی موفق بودند اما هیچ کدام هنوز جای روشهای بر پایه حشره کشها را نگرفته بودند. سهولت واقتصادی بودن استفاده از آفت کشها در مقایسه با IPM و به خصوص TPM، کشاورزان و دیگران کنترل کنندگان آفات را به ادامه استفاده از مواد شیمیایی بر میانگیخت. تنها زمانی که مقاومت و نابودی دشمنان طبیعی جدی شد، IPM TPM وفاداری بیشتری به دست آورند. در غیر این صورت برنامههای کار تحقیقی برای گزنهها مخصوصا IPM ، برانگیخته شد.
مشکلات بهداشتی:
مواد شیمیایی برای سلامت انسان، سلامت حیوانات وحشی و زندگی گیاهان خطر ناک هستند. دراین زمان، مشکلات بهداشتی، موضوع اصلی برای برانگیختن نیرویی برای اجرای قوانین حشره کشها بود. اهمیت اولیه ۱) مشکلات خریداران در مورد ته ماندههای حشره کشها در داخل غذا، ۲) زهر مزمن و شدید آفت کشها بر روی کارگران مزارع ودیگر کسانی که از نظر شغلی درمعرض آن قرار داند و ۳) زهر مزمن و شدید برای حیات وحش بود.
ته ماندههای خشره کشها داخل غذا
حتی بیش از پیدایش آفت کشهای آلی، مصنوعی، ته ماندهها، جر و بحثهای داغی را بر میانگیخت. مخصوصا در دسرها سرب و آرسنیک و فلورین بودند. (ورتون ۱۹۷۴). برای اکثر بخشهای، ترکیبات حاوی این مواد تنها میوه جات و سبزیجات مورد استفاده قرار میگرفت. تنها محصولاتی با ارزش کافی که هزینههایی برای حفاظت آنها قابل توجیه است.
متاسفانه ، تلاشها برای سامان دادن به این ته مانده پیش از سال ۱۹۳۸ بحث انگیز و غیر کاربردی از کار در آمد. قانون غذا، دارو و لوازم آرایشی فدرال سال ۱۹۳۸ راهی را برای این امر که چگونه امیدهای سازمان غذا ودارو (FDA) راه حلهای قابل اجرایی برای بحثها در مورد ته مانده میباشد، گشود. (ورتون ۱۹۷۴ صفحات ۲۴۷-۲۴۳). اگرچه، وقوع ناگهانی جنگ جهانی دوم، اجرای قانون جدید را مختل کرد . بعلاوه، اختراع DDT در سال ۱۹۳۹، تلاش ابتکاری فوق العاده را برای یافتن آفت کشهای جدید دیگر برانگیخته بود. توجه همایشی مستمر درباره رویدادهای زهر شناسانه مطرح شده توسط آفت کشهای جدید شکل گیری کمیته انتخاب برای بررسی در مورد استفاده از مواد شیمیایی در غذاها و لوازم آرایشی در سال ۱۹۵۰ ، تحریک و ترغیب کرد. این کمیته در فرصتهای تبلیغاتی مناسب بین سال ۱۹۵۰ تا ۱۹۵۲ تحت ریاست جیمز جی دلانی (دموکرات ، نیویروک) بصورت بی وقفه وضعیت ته ماندهها را بررسی میکرد. در سال ۱۹۵۴، نماینده ای.ال . میلر (جمهوری خواه، بنراسکا) که در کمیته دلانی
خدمت میکرد، به صورت موفقیت آمیزی اجازه عبور پیشنهاد اصلاحی برای قانون غذا، دارو و مواد آرایشی فدرال را در صدر قرار داد (پرکینز، ۱۹۸۲، صفحات ۲۹-۳۴).
تحت آماده سازیهای جدید، تولید کنندگانی که میخواستندآفت کشی را دارد و ستد کنند که ته ماندههایی روی محصولات باقی میگذارد، نیاز به فراهم ساختن اطلاعاتی برای تحقیقات زهرشناسی در FDA پیش اینکه محصول بتواند فروخته شود د
اشتند.
FDA از این دادهها ودیگر اطلاعات در مورد سودمندی مواد شیمیایی، برای ایجاد یک مقاومت برای ته ماندهها استفاده کرد. اگر پیشنهاد اصلاحی میلر به طور کامل توجه فراینده ای را که به ته ماندهای حشره کشها در غذا معطوف شده بود، حل نکرد.
دلانی به توجه درباره نیروهای بالقوه برای فعالیتهای غذایی ایجاد کننده سرطان با پیشنهاد کردن، پیشناد اصلاحی دیگری به قانون غذا، دارو و لوازم آرایش فدرال پاسخ داد. در سال ۱۹۵۸ پیشنهاد اصلاحی دلانیاذعان میداشت که هیچ افزودنی هنگامی که توسط انسان و حیوانات بلعیده نمی تواند، مطمئن تلقی شود اگر این افزودنی هنگامی که توسط انسان و حیوانات بلعیده میشود باعث ایجاد سرطان شود و بنابر این باید ممنوع گردد.
آفت کشهایی که هنگامی که غذا در حال آماده شدن بود، متمرکز شده بودند. در اوایل دهه ۱۹۸۰ EPA، به سمت سامان دادن حشره کشهایی حرکت کرد که در طی فرآیند آماده سازی غذا با محدود کردن ته ماندههایشان در سطوحی که کمتر از یک در یک میلیون شانسی برای سرطان در تمام مدت زندگی ایجاد میکرد، متمرکز شده بودند، سیاستی که دقیقا در پیشنهاد اصلاحی دلانی نیامده بود. روش EPA هم اجتناب از مقاومتها برای چنین آفت کشی در غذاهای ناآمده بود، حتی زمانی که قانون غذاهای غیر آماده رااداره میکرد (پیشنهاد اصلاحی میلر) یک ریوکرد سودمند دارای خطر تنظیم شده بود. (ملریل ۱۹۴۴، فلام ۱۹۹۵). بحثهای علمی در ماده لیست در حال رشد مواد غذایی که تحت پیشنهاد اصلاحی دلانی باید باز داشت میشدند، گودش میکرد. برخی بحث میکردند که بهترین روش برای حفظ سلامت مشتریان پیروی از دلانی و کاملا ممنوع کردن هر نوع ماده سرطان زا میباشد. دیگران میگفتند که آزمایشات بر روی جوندگان در مورد سرطان زا بودن میتواند معتبر و ارزشمند باشد. مذاکرات اضافی در سال ۱۹۸۷ توسط آکادمی ملی علوم نشان داد که «گفته متناقض نمای دلانی» ممکن است باعث شود که تلاش شدیدی برای پیروی دلانی باعث افزایش و نه کاهش مشکلات بهداشتی گردد (انجمن تحقیقاتی ملی ، ۱۹۸۷) . در سال ۱۹۹۲، انجمن دفاع منابع طبیعی (NPDC) دادرسی را علیه سازمان حفظ محیط زیست EPA ارائه داد (کاسمن، ۱۹۹۴، مریل، ۱۹۹۴).
NRDC در خواست کرد که EPA باید پیشنهاد اصلاحی دلانی را با ممنوع کردن سرطان زاها اجرایی نماید. اگرچه ممکن است نتیجه کاملا با آنچه توسط NRDC تصور میشود متفاوت باشد. در سال ۱۹۹۳ دولت کلینتون نشان داد که میخواهد محدودیت شدیدی علیه مواد سرطان زا در غذاهای آماده نشان دهد و به مقاومتها در تمامی غذاها بر پایه اصل منفعت با خطر در پیشنهاد میلر سامان بدهد. (اسچیدر ۱۹۹۳). هنگامی که جمهوریخواهان در سال ۱۹۹۴ قدرت را در کنگره با یک عزم راسخ برای کاهش مقررات محیطی فدرال نابود کردند، مشخص شد که روزهای باقیمانده برای پیشنهاد اصلاحی دلانی به نظر اندک است. گروههای فعال دز زمینه محیط زیست،اگرچه عقیده دارند که پیشنهاد اصلاحی دلانی قانون کلیدی برای دور کردن ملت از اتکا به افت کشها است و احتمالا با هر ابطالی ضدیت دارد. (فلدمن۱۹۹۴). هر کس یک آفت کش را به کار میبرد باید به «سمی بودن شدید» یا سمی بودن نسبی آن توجه نماید. جذب کردن، استنشاق و تماس پوستی ، سه راه اصلی درمعرض بودن برای کارگران است. آفت کشهایی که پیش از سال ۱۹۴۰ مورد استفاده قرار میگرفت به طور بالقوه ممنوع بودند اما بیسایری از مواد شیمیایی که پس از آن استفاده میشدند به نسبت مواد سمی شدید کمتری داشتن
د. اگرچه پس از سال ۱۹۴۰، برخی آفت کشهای جدید آلی مصنوعی، مواد سمی شدید بسیار زیادی داشتند. معمولا، خطر ناکترین مواد حشره کشها بودند اما برخی قارچ کشها و دیگر مواد هم برای استفاده نیاز به مراقبت داشتند و دهه ۱۹۵۰متون بهداشت شغلی شروع پر شدن با گزارشاتی در مورد بیماریهای شغلی به وجود آمده بوسیله فت کشها کرد. (مدی ۱۹۹۰). در دهه ۱۹۶۰ پیشامدهایی برای کارگران مزارع در مورد آفت کشها یکی از دلایل بر پا کننده میتینگ برای سزارچاوز و اتحادیه کارگران مزارع در کالیفرنیا شد. کمیته سازمانی اتحادیه کارگران مزارع ۱۹۶۵) در برخی موارد، شیوع، سمومیت کاری درارتباط با مشکلاتی از مقاومت و نابودی دشمنان طبیعی رخ میداد. برای مثال، یک پزشک در تگزاس جنوبی یک افزایش ۴۰۰ درصدی در موارد مسمومیت را در سال ۱۹۶۴ به ثبت رساند یعنی هنگامی که تولید کنندگان پنبه. بعلت مقاومت شپشک پنبه در مقابل هیدروکربن کلریده شده آن را به ارگانو فسفات تغییر دادند (گالا هر ۱۹۶۷، ریچ ۱۹۶۸). سمی شدن شدید که در آن آغاز بیماری سریع است و بی شک با استفاده از آفت کشها مرتبط است، نسبتا آسان به ثبت میرسد.
چیزی که دشوارتر است، موقعیتهای دیریته است که ممکن است در دورههای بسیار طولانی از زمان توسعه یابند. با این وجود، برخی تحقیقات ارتباطی میان آفت کشها و تاثیر دیرینه وپیچیده یافته است. برای مثال، در دهه ۱۹۷۰ عقیم شدن مردان کارگر در تولید گیاهان DBCP مربوط به آفت کشها بود (گیگلیو ۱۹۹۳) مانند ۲، ۴-D که باعث ایجاد سرطان در کارگران جنگل دارای و کشاورزان غلات میشوند، مطرح کود، ادعایی که هنوز بحث وجدل را در میان متخصصان امراض واگیر دارد. بر میانگیزد. (ابراهیم، ۱۹۹۱).
تلاشهای سیاسی و قانونی و علمی به طور طعنه آمیزی تاثیرات ته ماندههای آفت کشها که تصور میشد به شکل چشم گیری در معرض بودن شغلی را کوچک جلوه میداد، مورد خطاب قرار داد. رویداد سعی بودن شدید مخصوصا در میان کارگران مزارع و به رغم تجمع شواهد علمی که به وضوح علل را روشن میسازد، تا امروزه ادامه یافته است. عدم قدرت این کارگران در مقایسه با صاحبان زمین که از آفت کشها استفاده میکنند این موقعیت الف بار و غیرعادلانه را باعث میگردد. در زیر، ما جزئیات بیشتری از یک وقوع بی اساس خاص از مسمومیت در سال ۱۹۹۳ در
در باغات ایالت واشنگتن از حشره کش موین پوس را شرح میدهیم.
مسمومیت حیات وحش:
مردم تنها گونه ای نبودند که مضرانه توسط آفت کشها تحت تاثیر قرار میگرفتند. بسیاری گونههای حیات وحش هم به صورت ناخواسته در معرض آفت کشهایی که در کشاورزی، جنگل داری، کشاورزی مناظر طبیعی و دیگر مکانها استفاده میشد، قرار داشتند احتمالا اینگونه بود که برخی جمعیت از چند گونه به صورت مضرانه ای با آفت کشهای آرسینکی و دیگر آفت کشهایی که بیش از سال ۱۹۴۰ مورد استفاده قرار میگرفت تحت تاثیر قرار گرفتند. اگر چه، افزایش وسیع در استفاده از آفت کشها که پس از سال ۱۹۴۵ رخ داد، موج قابل روئین بسیار بیشتری از شیوع بیماری و مرگ و میر ار اوایل دهه ۱۹۶۰ آغاز کرد. کتاب بسیار مشهودی که چاپ آن در صفحه سیاسی تکان دهنده بود: کتاب بهار خاموش راشل کارسون (کارسون ۱۹۶۲). کارسون اولین تئو.ری اکولوژیکی گسترده را درباره تاثیرات آفت کشها، فراهم ساخت تحقیق منطقی بهار خاموش نشان میداد که برخی مشکلات دیرین در مورد مسمومیت حیوانات وحشی و حیات وحش، اصل فکروی را تشکیل داده است. به طور ویژه، وی استفاده قدرتمندی از مرگ حیات وحش از
۱) معالجه جنگلها برای شب پرهها
۲) معالجه مراتع و جنگلها برای مورچه آتش افروز
۳) معالجه مردابها از پشتهها
۴) معالجه محیط دانشگاه برای بیماری نارون هلندی، ایجاد نمود
اگر چه، احتمال مهمترین دلیل برای موفقیت بهار
خاموش برای نظام محیطی قوی آن بود. این امر، گزارشی تخصصی با اصل .و تصویری برای تجسم کردن یک راه بهتر برای کنار آمدن با آفات بود. هر چند کارسون در فراهم ساختن زنگ خطر در مورد خطرات آفت کش شد، موفق بود، کتاب وی برای کم کردن استفاده از مواد شیمیایی خطرناک برای حیات وحش، کافی نبود، تحقیقات بیشتر DDT و دیگر هیدروکربنهای کلرینه شده را با مرگ پرندگان شکاری خاص در هر دوی امریکا شمالی واروپا از طریق نحیف کردن پوسته تخم آنها، ارتباط میداد. پرندگان مثل باز تیزپر دیگر نیم توانستند
بر تخمی بخوابند که به اندازه کافی برای آوردن یک جوجه به زندگی قوی بود. هنگامی که تولید مثل بسته شد، پرندگان ناپدید شدند. هیچ کس، حتی منتقدان شدید الحن در مورد آفت کشها هم هرگز در سال ۱۹۴۰ تصور نمی کردند که مقدار کمی از این مشکلات میتواند با متابولیسم کلسیم در پرندگان مرتبط باشند. بنابراین کشف تاثیر ضعیف شدن پوسته تخم مرغ احتمالا بیش از استفاده از این مواد غیر ممکن بود. اگر چه زمانی که این تاثیر درک سند، نشان داد که مقدار کمی از این مواد شیمیایی ظاهرا میتواند پیامدهای شدیدا موثر با گسترده وسیع و غیر قابل پیش بینی داشته باشد ضعیف شدن پوسته توسط DDT در تخمهای عقاب گر احتمالا در تصمیم گیری بر ممنوعیت مواد پس از سال ۱۹۷۲ در ایالات متحده موثر بود.تردیدی که DDT شاید ماده سرطان زا برای انسان باشد هم نقش مهمی در این امر بازی کرد (دون لپ ۱۹۸۱، صفحات ۲۳۵-۲۳۱)
مشکلات مشهور در دهههای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰: توجه به مقاومت، نابودی دشمنان طبیعی و موجودات سودمند و مشکلات بهداشتی همگی در صحنه سیاسی فعال باقی ماندن اگر چه، دو مشکل خاص، شهرت خاص کسب کرد.
آلودگی آبهای زمینی:
راشل کارسون به روشنی آلودگی منابع آب زیرزمینی را از طریق آفت کشها به صور مقاله ای در بهار خاموش شناسایی کرد. کارسون شواهدی را تنظیم کرد که آفت کشها آب سطحی را آلوده کردهاند اما مورد وی برای آسیب رساندن به آب زیرزمینی، تنظیم نشده بود.
(کارسون،۱۹۶۲، صفحات۴۳-۴۱) اختلاف در مورد استدلال وی وجود داشت به ایندلیل که برخی متخصصان این امر را ناممکن میدانستند که آفت کشها به داخل ذخایر آب زیرزمینی حرکت کنند(دوور، ۱۹۹) . در اواخر دهه ۱۹۷۰ و اوایل دهه ۱۹۸۵، این هتویو به سرعت شروع به تغییر کرد. EPA و آژاننهای نظارت ملی چهار آفت کش را بعنوان آلوده کنندههای آب زیرزمینی مشخص کرد. الدیکارب، یک حشره کش در نیویورک و ویسکونسین، Dicp، یک ماده ضدعفونی کننده وداروی دفع حشره در کالیفرنیا، اریزونا، کالورینای جنوبی و ماریلند، EDB، یک افزودنی ضدعفونی کننده و سوختنی در جورجیا،هاوایی، کالیفرنیا و فلوریدا، اترازین، یک علف کش در نبراسکا. اخیرا، گزارشی در ایالت واشنگتن در مورد وقوع آلودگی آفت کشها در آب زیرزمینی به ثبت رسید ( بوور، ۱۹۹۰، کوهن۱۹۹۰، پیکناتلو وکوهن، ۱۹۹۰، دیتر ۱۹۹۰، ائتلاف سموم واشنگتن و گسترش مشارکت دانشگاه ایالت واشنگتن ۱۹۹۴، استرتاج ۱۹۹۵ ) شفاف سازی این موضوع هنوز صورت نگرفته است واحتمالا این فگرانی در مورد افت کشها ودیگر آلابندهها در آب زیرزمینی در سالهای آینده افزایش خواهد یافت. غدههای درون ریز، ارگانی هستند ک
ه هورمونهایی ترشح میکنند که به تمامی قسمتهای بدن حمل میشود آنها تاثیری در یک محل کوچک از محصولات شان ایجاد میکنند. ترشحات غدد درون ریز، توام با مواد شیمیایی تولید شده با سلولهای عصبی، نقش مهمی در مشارکت در فعالیتهای مختلف در بدن و در سامان دادن به پیشرفت وعملکرد اندامها از دوران جنسی تا بزرگسالی بازی میکرد. اگر چه بسیاری عملکردها در سیستم تناسلی در تمامی موجودات (حیوانات) م
هره دار مخصوصات متکی به سطوح و انواع متعدد هورمونها میباشد. در هر دو افراد مونث و مذکر، نابودی با ناهنجاریهایی در سیستم تناسلی، اشکالاتی را در رشد و عملکرد اندامها و ساختارهایی که در تولید مثل دخالت دارند. ایجاد مینماید. تحقیقات بلند مدت وپیچیده برای مطرح کردن این داستان مورد نیاز بود. در اواخر دهه ۱۹۷۰ و اوایل دهه ۱۹۸۰، یک تئوری جدید و مفصل تر شروع به پیدا یش کرد، تمامی موجودات زنده، از لقاح یا مرگ، در یک دریایی اکسنوستروژنها، مواد شیمیایی که تاثیرات استروژنهای طبیعی را تقلید میکنند، غوطه ور هستند. در اواخر دهه ۱۹۸۰ و اوایل دهه ۱۹۹۰، تئوکولبورن و دیگران، تئوری اکسنوستروژن را بیشتر گسترش دادند، هر دوی حیات وحش و انسانهای اکنون از آسیب جدی از وان جهانی برای اکسنوستروژنهای رنج میبرند.
که بسیاری از آنها آفت کشها بودند. آنها تاکید کردند که اندامهایی به خصوص در خطر هستند آنهایی هستند که به صورت طبیعی به هورمونهای جنسی پاسخ دادند که به صورت اولیه اندامهای تناسلی بودند. شیوع نابودی درون ریز، که توسط کودبورن و همکارانش توصیف شد، بهت آور بود. به طور گسترده در مهره داران، این مواد شیمیایی میتواند بر عملکرد تیروئید، باروری و اختلافات جنسی طبیعی در زنان و مردان تاثیر بگذارد. (کلبورن، ۱۹۹۴، یتم مرور ارزیابی برخورد محیط زیست، ۱۹۹۴). سوخت بیشتر به این آتش با دو نوع دیگر از گزارشات اضافه شده است. اولا، شواهد در علم همه گیرشناسی در سالهای ۱۹۹۳ و ۱۹۹۴ این سئوال را عنوان کرد که ایا DDT و ته ماندههای آن با سرطان سینه در زنان مربوط است یا نه. در سال ۱۹۹۳ مطالعات ارتباط مهمی نشان داد (فولف ۱۹۹۳) اما مطالعه سال ۱۹
۹۴، تنها مواد اندکی ایجاد کرد که در مرز اهمیت بودند. (کریجو، ۱۹۹۴) جرو بحثهای چشمگیری پیرامون تفسیر این دو مقاله وجود داشت . جالب است که سطوح ته مانده در مطالعه ۱۹۹۴ بیشتر از مورد قبلی آن بود، یافته ای که ممکن است برای وفق دادن روند مهمی که در مطالعه سال ۱۹۹۳ یافته شد، مشکل باشد. دوم این که، نتایج منت
شر شده در سال ۱۹۹۲ و ۱۹۹۵ بر کیفیت منی و اسپرم در مردان توجه میکرد. تحقیق سال ۱۹۹۲، ۶۱
گزارش منتشر شده بین سالهای ۱۹۴۰ تا ۱۹۹۰ را مرور کرد و بحث کرد که کمیت منی تولید شده و غلظت اسپرم هر دو به طور چشمگیری پایین آمد. (کارسن، ۱۹۹۲)
در تحقیق سال ۱۹۹۵ تغییری در مقدار منی یافته نشد اما یک کاهش مهم در غلظت اسپرم و خود جنباینها و سهم اسپرم طبیعی یافت نشد (اوگر ۱۹۹۵)
هر دوی این تحقییات , موجب هم انتقاد و هم حمایت برای روش شناسی ویافته شدند (بریک و کروس ۱۹۹۲, شرینز, ۱۹۹۵). در اواسط سال ۱۹۹۵, تحقیق جدید گزارش داد که DDT و متابولیسمهای آن بعنوان یک استروژن عمل نمی کند اما به شکل آنتی اندورژن عمل ماکرو مینمایدلإ مشخصه ای که میتواند ناتوانایهای سیستم تناسلی مردان در انسان را توضیح دهد. (کلس ۱۹۹۵). تلفیق, مطالعات در مورد سرطان سینه و سلامت تناسلی مردان در انسان را توضیح دهد. (کلس ۱۹۹۵). تلفیق, مطلالعات در مورد سرطان سینه و سلامت تناسلی مردان نشان داد که نابودی غدد درون ریز یک مشکل بهداشتی در حال رشد از سال ۱۹۴۰ بوده است یعنی زمانی که آفت کشهای آلی مصنوعی بسیار رایج شده است. اگر چه, تا کنون نه اجتماعات علمی یا سیستمهای نظارتی فرحاجی برای نابودی غدد درون ریز نیافته اند.
از موارد کلی به موارد خاص:
آفت کشها و پیامدهای محیطی در ایالت واشنگتون: مشکلات محیطی که در بالا مورد بحث قرار گرفت, کم و بیش بر هر موقعیت کنترل آفات در هر مکانی تاثیر میگذاشته است. بیشتر توجه به شدت معطوف کنترل آفات کشاورزی, بزرگترین طبقه مستقل از کاربرد آفت کشها شد. تاریخچه کاربرد آفت کشها توسعه یافته است, لازم است که به موارد خاص نگاهی بیندازیم در اینجا ما اتفقات پیرامون دو محصول در ایالت و اشنگتون را بررسی میکنیم, محصول زغال اخته و سیب.
(شکل ۱-۲). (اداره بازرگانی امریکا, ۱۹۹۲) مشکلات در این دو محصول در این مکان نشان میدهد که آفت کشها و پیامدهای محیطی مشخصههای بسیار خاص محیطی دارند که راه حلهای متفاوتی را میطلبد.
دیدگاهها در مورد کاهش آفت کشها بستگی به موارد خاص در هر مورد دارد. اگر چه هر دوی زغال اخته و سیب بعنوان «محصولات فرعی» در زیر بنای ملی طبقه بندی شده ا ند. اهمی
ت آنها در کشاورزی ایالت واشنگتن بسیار بیشتر از آنچه این عبارت میرساند، میباشد تقریبا ۱۴۰۰ آکر (جذیب) از زغال اختهها در کشورهای بندری اقیانوس آرام و گزیز در واشنگتون غربی ساحلی به عمل میآیند. در سال ۱۹۹۴، تقریبا ۰۰۰/۱۵۰ جریب در تولید سیب. در واشنگتن، عمدتا در قسمت شرقی ایالات، وجود دارد.
از سال ۱۹۹۱ تا ۱۹۹۴، سیب، کالای درجه یک کشاورزی در واشنگتن بود که ارزش تقریبا یک میلیارد دلار در سال داشت. این اختلاف در اندازه و مقیاس حداقل تا حدودی برروشهای کنترل آفات و مشکلات محیطی که در این محصولات پدید آمد، تاثیر گذاشت پیش از DDT: پیش از دهه ۱۹۵۰، کشاورزان روشهای اندکی بر مقابله با آفات هر نوع محصول داشتند و حشرات، بیماریها و علفهای هرز به سرعت میتوانستند، از خرابی محصولات خبر دهند. بیماریهای گیاهان و میوه جات (مانند گندیدگی میوه و بیماری شکوفههای خراب) مشکل اولیه ای بود که کشاورزان زغال اخته به سرعت پس از اینکه مردابها (گندابها) در دهه ۱۹۸۰ بر قرار شدند، با آن روبرو بودند.. (چند ۱۹۵۶، صفحه ۴) حشرات مشکل ثانویه بود که توسط علفهای هرز دنبال میشد. برخی از رایج ترین راه حلیها شامل مس و آهک برای مقاله با بیماریهای قارچی، علف کندن شاخه، و گندابهای شناور برای مقابله با برفک و کنترل کرم زغال اخته بود. (ک، ۱۹۹۰). آرشات سرب به احتمال زیاد برای کنترل حشرات مورد استفاده قرار میگرفت
پایگاه آزمایشات کشاورزی ساحلی ایالت واشنگتن، در سال ۱۹۲۳ برای فراهم ساختن مساعدت به کشاورزی بازگشایی شد و به یافتن روشهای کنترل آفات به منظور افزایش محصول اخت
ه کمک کرد. تولید سیب، در قرن ۱۹ در واشنگتن آغاز شد و با روشهای آبیاری جدید که آب را به مناطق باغات میوه میرساند، افزایش یافت. این محصول به شدت از همان روزهای روزهای اولیه خود با بازارهایی در شرق ایالت متحده آمریکا و اروپا، تجاری بود. آفات مخصوصا بید، به صورت۹۵۰، ارسنات سرب حشره کش اولیه بود که برای کنترل بید به کار بوده میشود. در اوایل دهه ۱۹۲۰، این میزان استعمال زیاد، منجربه نگرانیهایی در مورد تاثیرات بهداشتی شد که از در مجاورت این در رسوبات ته ماندههای در میوه جات (دونلپ، ۱۹۸۱، صفحه، ۴۳) و مقاومت بید میآمد. (پرکینر، ۱۹۸۲، صفحه ۱۹). اگر چه این تاثیرات برای سالها به خوبی شناخته شده بود (اما مورد اختلاف نظر بود)، تنها در سال ۱۹۲۷ بود که FDA قادر به ایجاد محدودیتهای مقاومت دارویی گشت. حتی آنگاه هم، انجمن سیب بین المللی، در حفظ سطح رسبوبات در سطح پایین تر از آنچه در انگلستان صورت گرفته بود، موفق نبود. (دان لپ، ۱۹۸۱،صفحات ۲۵۶-۲۵۵و۵۵-۳۵)
دوران DDT: هنگامی که دهه ۱۹۵۰ آغاز شد، تولید کنندگان سیب و زغال اخته، سری جدیدی از ابزار بدست آوردند که کنترل بهتری را بر آفات به نسبت آنچه آنها قبلا تجربه کرده بودند، فراهم میساخت، به علاوه، قوانین فدرال اطمینان میداد که یک ذخیره ثابت از آفت کشها وجود دارد. (لوسبو، ۱۹۸۷ صفحه، ۶۳). سه برابر کردن تولید آفت کشها از سال ۱۹۴۵ تا ۱۹۵۰ (لوسبو، ۱۹۸۷، صفحه ۶۳) احتمالا، یک علت موثر برای افزایش شگرفت در وسعت زمینهای لجن زادو مردابی زغال اخته تا طی دهه ۱۹۵۰ در واشنگتن بود. ترکیب DDT و پاراتیون به طور موثری، زالوی زغال اخته فرنگی که قبلا محصول را به حداقل میبرد. کنترل کرد. (چاندلر ۱۹۵۶، صفحه ۱۴). در باغات، DDT تقریبا در سال ۱۹۵۰ جانشین آرسفات سرب شد بدین علت که به شکل شگرفی در کنترل بید موثر بود. اگر چه در اوایل دهه ۱۹۴۰، شواهدی از تاثیرات بهداشتی مزمن از قرار گرفتن در معرض DDT وجود داشت (دونلپ ۱۹۸۱، صفحات ۶۴-۷۲) در اوایل دهه ۱۹۵۰ شواهدی از مقاومت بید در مقابل DDT، بدست آمد. (پرکینز ۱۹۸۲، صفحه ۳۶) استفاده از DDT به زودی منجر نابودی دشمنان طبیعی و پیدایش آفات ثانویه مانند شته شد، اگر چه در برخی موارد پشه میتواند در جای مناسب خود آفت باشد. برای کنترل شتهها، اگر چه در برخی موارد شته میتواند در جای مناسب خود آفت باشد. برای کنترل شتهها، پرورش دهندگان استفاده از پالتیون را که حشره کش آرگان فسفات سمی و شدیدی بود، آموختند. (پراکینز ۱۹۸۲ صفحات ۱۸ تا ۲۰). مشکل شته، شته سیب دی گیر شته اسپیری کولا پنبه ای جدی ترین آفات در باغات واشنگتن هستند. (بعد از بید). آسیب شته میتواند درخت را از رشد باز میدارد و به میوه آسیب میرساند.
در هنگام تغذیه، شتهها یک مدفون جسبناک تولید میکنند که محیطی برای رشد کودک فراهم میسازد آسیب به میوه عمدتا یک طبیعت سطحی دارد. زیرا کپک مگر برای در مواردی که در حفره ساخته است. میتواند شسته و پاک گردد. به علت استانداردهای ظاهری و تقاضا مشتری برای میوه با ظاهر خوب، سیبهایی که توسط شتهها آسیب یدهاند از بازار میوه تازه برگردانده میشوند. پرورش دهندگان قیمت بسیار کمتری برای سیبهایی دریافت میکنند که برای پردازش مورد استفاده قرار میگیرند، بنابراین انگیزه اقتصادی قوی ای برای کم کردن آسیب شته وجود داشت. هنگامی که کشاورزان شروع به متکی شدن به آفت کشهای جدید موثر نر مبهوت کرد. در سال ۱۹۵۶، علف کش امینو تریازول ATZ در باتلاقهای واشنگتن مورد آزمایش قرار گرفت و به نظر رسید که احتمالا، نابود کننده مناسبی برای علفهای هرز زغال اخته میباشد (چندلر ۱۹۵۶، صفحه ۱۶) ATZدر مارس ۱۹۵۶، به ثبت رسید اما تنها میتوانست پس از برداشت محصول مورد استفاده گیرد بدین علت که ATZ مشکوک به مواد سرطان زا بود. در سال ۱۹۵۷، زغال اختهها توسط FDA توقیف شد بدین علت که جای شک بود که کشاورزان از دستوالعملهای پیروی نمی کنند و رسوبات در میوهها پیدا شده است. اگر چه سطوح مقاومت هنوز برای ATZ ایجاد نشده بود.، بنابراین تبعاتی وجود نداشت.
در سال ۱۹۵۹، پس از اینکه پیشنهاد اصلاحی دلانی، تصویب شد، FDA دوباره زغال اختههایی کشف کرد که به ATZ آلوده بودند. درست قبل از فصل تعطیلات FDA اطلاع داد که زغال اختهها به یک ماده سرطان زا آلوده است. زغال اختهها، به صورت عمومی تحریم شد (ممنوع شد) و باعث نابودی صنعت گردید اگر چه انتشار رسوبات آفت کشها راهی راهی برای نگرانیهای مختلف درباره آفت کشها ارائه داد، صنعت زغال اخته در مقیاس ۱۰ سال افت را تجربه کرد (بوسو؛ ۱۹۸۷، صفحات ۱۰۰-۹۴). در نتیجه، شرکت اوشن اسپری (ااسپری اقیانوس) برنامه ک
نترل در رسوبات شده بود، آفت کش خود را تصویب کرد و سطوح مقاومت را کمتر از آنچه توسط FDA قرار داده شده بود، خود را تصویب کرد و سطوح مقاومت را کمتر از آنچه توسط FDA قرار داده شده بود، تعیین کرد (ای- برداس، اطلاعات شخصی، ۱۹۹۴) این پدیده، به وضوح برخوردی جدی بین کشاورزان و دولت ایجاد نمود. دولت ابزاری را که کشاورزان میتوانستند برای حصول کنترل بر آفاتی که مزاحمت ایجاد میکردند، استفاده نمایند، محدود نمود.
میراث (بازمانده) ِDDT- اثرات محیطی:
در حالی که صنعت زغال اخته طی دهه ۱۹۶۰ تلاش میکرد تا دوباره اطمینان عمومی را بدست آورد، استفاده گسترده از حشره کشهای ازگانو کلوین منجر به نگرانی در مورد فرجام محیطی افت کشها و تاثیر آن بر حیات وحش شد. این نگرانیها هنوز تا امروز متداول است. با در نظر گرفتن اینکه زغال اخته بومن، زمینههای خیس و باتلاقها میباشد، پتانسیل برای تاثیر آفت کش به نظر چشمگیر میآید. در واشنگتن، مثل ماساچوست، گودگیاهی (زغال سنگی) که بین، ماسههای قهو ه مات در طول ساحل انباشته شده است، میحط مناسبی را برای پرورش زغال اخته، فراهم ساخته بود. بعلت افزایش فشار برای حفاظت زمینهای خیس طبیعی، گندآبهای (باتلاقهای) زغال اخته، اخیرا در مناطق غیر مشخص و سرزمینهای خیس با ارزش کمتر، گسترش یافته اند. اگر چه مقدار جریبهای گندابها (باتلاقها) در واشنگتن ساحلی به نسبت در مقایسه با مقایسه دیگر پرورش زغال آخته کوچک است و در مقایسه با محصولات کشاورزی دیگر که در واشنگتن پرورش داده میشود کم میباشد، تمرکز باتلاق در این قسمت از ایالات به طور بالقوه منابع آب محلی و حیات وحش را تهدید میکند. از دهه ۱۹۶۰، مطالعات بسیاری در مورد زغال اخته انجام شد تا عمل حشره کشها را در گندابها، تشخیص دهد. این مطالعات نشان داد که آفت کشهای اوگانو کلودین، در آب فاضلاب و رسوبات باقی میمانند. به طور کلی، اگر چه، مقدار طبیعی باتلاقهای زغال اخته به پیش گیری از جدا شدن و شسته شدن عمودی کم میکند. (میلر ۱۹۶۷، دوبرت و ژاکرمن،۱۹۶۹، لوم، ۱۹۸۴) در کنترلهای اخیر، که بعنوان قمستی از برنامه کنترل آفت کشهای ایالت واشنگتن اجرا میشود، تمرکز و غلظت حشره کشهای ارگانو فسفات و ارگانو کلرین در فاضلاب باتلاقهای زغال اخته در منطقه گری لند کشف شده است (منطقه بندری گری). حشره کشهای دیازینون، کلرپیرفس، وازینفوس، میتل پیش از سطوح پیشنهادی EPA کشف شده بود. DDD ِِو DDE (حاصل دگرگونی DDT) هم بالاتر از اندازه متعارق بودند (دیوسن و جاسنون، ۱۹۹۵). نتایج این مطالعات نشان میدهد که زیست آبی و حیات وحش ممکن است بر اثر استفاده از آفت کشها در باتلاقها در خطر قرار داشته باشد. تاثیرات برآبهای زیر زمینی کمتر شناخته شده است و نیاز به مطلالعات اضافی دارد. اگر چه، نتایج این مطلالعات، تهدیدی برای کشاورزان ارائه میدهد به دین دلیل که آنها میتوانند منجر به کاهش کنترلهای موثر شوند بعنوان بازمانده در تولید سیب، مشکلات محیطی از هر دوی آرسنات سرب و DDT هنوز در دره رودخانه یاکیها مشهود است، یعنی در جایی که بسیاری از سیبهای کشور پرورش مییابد
در یک بررسی از چاهای شمالی غربی یاکیما، آرسنات بیشتر از مقدار استاندارد در آبهای زیرزمینی ایالت واشنگتن در ۱۳ چاه از ۲۷ چاه نمونه گیری شده، بافت شد. (اللکسیون، ۱۹۹۲) DDT هنوز با غلظت زیاد در خاکهای کشاورزی یافت میشود. از زمانی که DDT جذب رسوبات شد، DDT با فرسایش به رودخانهها منتقل شد. ماهیها در رودخانه یاک
یما، غلظت DDT ای با ۱۳ بار بیشتر از آنچه در ماهیهای دیگر رودخانههای واشنگتن یافت میشود.، (اردند ارنیلا، ۱۹۹۳). به موجب این یافتهها، اداره بهداشت ایالت واشنگتن چندین گزارش مشاوره ای منتشر کرد. اگر چه، این ارزیابیها به تنهایی به این مردم مخصوصا بومیان امریکا (سرخپوستان) که بر ماهی به عنوان وسیله امرار معاش متکی هستند کمکی نمی کند کم کردن فرسایش تنها ارزیابی مهم میباشد که منجر به کاهش سطوح DDT در ماهیه
در سال ۱۹۷۲، DDT ممنوع شد، همان سالی که کنگره به شکل چشمگیری، قانون حشره کشها، قارچ کشها و مواد از بین برنده جوندگان، دولت آمریکا را اصلاح کرد. (FIFRA). با روشهای غیر مستقیم مهم، هر دوی نظارتی بر دیگر آفت کشهای ارگانو کلرین دیگر ادامه یافت، استفاده از ارگانو فسفاتها سمی با دقت بیشتری افزایش یافت. از سال ۱۹۶۶ تا سال ۱۹۸۲ استفاده از ارگانولکورین از ۷۰ درصد در حشره کشها به ۶ درصد کاهش یافت در حالی که کاربرد ارگانو فسفات در دوره ای یکسان از ۲۰ درصد ۶۷ درصد افزایش یافت.(اوستین ۱۹۹۳) اگر چه حشره کشهای ارگانو فسفات بسیار سریع تر در محیط به نسبت ارگانوکلورینها تجزیه میشود، مسمومیت شدید در این نوع حشره کشها منجر به مشکلات جدید مسمومیت آبزیان و حیات وحش و مسمومیت کارگران مزارع میگردد. موج لغو، ارگانو فسفاتها پس از سال ۱۹۷۲ بستگی به شواهدی اولیه استقامت آنها در میحط داشت. ارزیابی که در آن ثبت آفت کشها لغو شده بود، به میزان زیادی پس از سال ۱۹۸۸ افزایش یافت هنگامی که پیشنهاد اصلاحی برای FIFRA برای ثبت دوباره آفت کشهایی که پیش از سال ۱۹۸۴ ثبت شده بودند، لازم بود علت این پیشنهاد
اصلاحی حفظ سلاحت و میحط بود اما این امر ممکن است پیامدهای شدید، غیر قابل پیش بینی و زیانبخشی داشته باشد. بسیاری از تولید کنندگان احیاء دوباره این ثبتها را انتخاب نکردند مخصوصا در محصولات فرعی. دپاترسون ۱۹۹۴). لغو پارابتون در سال ۱۹۹۱، کاهش چشمگیری در پرورش دهندگان زغال اخته ایجاد کرد. آنها برای یافتن چارههای موثری برای دو آفت رایج تر باتلاق زغال اخته در واشنگتن، شپشک تاک سیاه و کرم سرسیاه، به عهده گرفتند.