بخشی از مقاله

مالی رفتاری چشم اندازی نوین در سرمایه گذاران

چکیده:

در فرایند استاندارد انتخاب پرتفوی، با تعیین حد پذیرش ریسکُ، محدودیت هاِ و اهداف ّ، مقادیر بهینه دارایی ها طبق الگوی استاندارد میانگین-واریانسْ قابل تعیین بود. لیکن طی نمودن فرایند مذکور توسط افراد انسانی ناممکن است چراکه انسان در معرض تورش های رفتاریَ است. به عنوان مثال افراد در مواجهه با تغییرهای کوتاه مدت و روندهای بلند مدت سهام دست به تغییر پرتفوی می زنند. مالی رفتاری پارادایمی است که با توجه به آن ، بازارهای مالی با استفاده از مدل هایی مورد مطالعه قرار می گیرند که دو فرض اصلی و محدود کننده پارادایم سنتی 1 -بیشینه سازی مطلوبیت مورد انتظار -2عقلانیت کامل را کنار می گذارد. ودر تلاش برای تفسیر رفتار سرمایه گذاران از منظر روانشناختی می باشد.

تاریخچه مطالعا تی پژوهش
تا اوایل قرن بیستم میلادی اقتصاد نئو کلاسیک،روانشناسی را به عنوان یک عامل اثرگذار در مباحث اقتصادی نادیده می انگاشت. وقوع چند رویداد مهم دردهه های 1930و1950،پایه و اساس اقتصاد رفتاری را شکل داد. توسعه"اقتصاد آزمایشگاهی"مفروض های زیر بنایی انسان اقتصادی را مورد تردید قرار داد. تورسکی و کانمن با انجام مطالعه های پیرامون تصمیم گیری در شرایط عدم اطمینان،چگونگی وقوع،علل و اثرات خطای انسان در منطق اقتصادی را روشن کرد و"تئوری چشم انداز"را ارائه کردند.

فرناندز و دیگران (2009) تورش های رفتاری را به دو گروه طبقه بندی نمودند: تورش های شناختیُ و تورش های احساسیًٌ، که هردوی این موارد موجب تصمیم گیری غیرعقلایی انسان می شود. تورش های احساسی همچون زیان گریزیٌٌ ریشه در بینش و عواطف ناگهانی داشته و اصلاح آن ها به سهولت مقدور نمی باشد. تورش های شناختی همچون در دسترس بودنٌٍ ریشه در اشتباه در شیوه استدلال دارد و کسب اطلاعات موجب بهبود و کاهش خطای تصمیم می شود، لیکن شفرین نشان داد که انتخاب پرتفوی با چارچوب تئوری دورنما متفاوت از انتخاب پرتفوی در چارچوب تئوری مطلوبیت مورد انتظار است. (بدری،1388،ص(77

کانمن و تورسکیٌَ 1979) و (1992 در تبیین تئوری دورنما و الگوی جدیدتر آن تئوری دورنمای تجمعیٌُ مفهومی جدید در رفتار مالی سرمایه گذاران را تبیین نمودند: سرمایه گذاران تصمیم های سرمایه گذاری را بر اساس سود- زیان انجام می دهند نه ارزش نهایی سرمایه گذاری (حسابداری ذهنی)، افراد بیش از آن که از سود خشنود شوند از زیان بیزارند (زیان گریزی).(همان منبع،ص (82

اودینٌِ (1998) حدود 10.000 حساب معاملاتی سرمایه گذاران را مورد تجزیه و تحلیل قرار داد. یافته های وی نشان داد که افراد به شدت تمایل به شناسایی سود سهام برنده دارند، وبر و کامرر (1998) نشان دادند که افراد بیشتر تمایل دارند که سهام با ارزش بالاتر نسبت به قیمت خرید (برندگانٌّ) را بفروشند تا سهام زیر قیمت خرید (بازندگانٌْ). تالر و جانسون (1990) و باربریس و همکاران (2001) مدلی را ارائه کردند که بر اساس آن افراد پس از یک دوره سود زیان گریزی کمتر و در پس یک زیان، زیان گریزی بیشتری از خود بروز دادند. این پدیده تحت عنوان اثر پول خانگیٌَ شناخته می شود.

اودین (1999) یکی از دلایل حجم بالای معاملات افراد را اعتماد بیش از حدٌُ دانست. او مطرح کرد که اعتماد بیش از حد سبب می شود افراد تصمیم های دیگران را متاثر از اثر تمایلاتی، و در مقابل تصمیم های خود را عقلایی تر بدانند. این رفتار به خصوص در حوزه هایی که افراد دانش هم داشته باشند تشدید می شود، مثلاً افراد سهام آشنای محلی یا مربوط به کشور خود را نسبت به سهام شرکت های خارجی ترجیح می دهند، چرا که احساس می کنند اطلاعات بیشتری نسبت به آن دارند در حالیکه ممکن است این تصور نادرست باشد. مثال دیگر آنست که افراد موفقیت های ناشی از شانس را ناشی از مهارت خود می پندارند، افراد موفقیت های خود را بخاطر دارند ولی شکست ها را خیر. این پدیده تحت عنوان دست داغًٍ مطرح می شود.(موسوی،1389،ص(4

وبر و زوخلٌٍ (2003) عنوان کردند که سرمایه گذارانی که صبح را با سود آغاز نموده اند خود را در معرض ریسک های عصر قرار نمی دهند، و بدین ترتیب از زیان احتمالی دوری نموده و سود کسب شده پیشین را حفظ می نمایند. شفرین و استاتمنٍٍ (1985) پدیده اثر تمایلاتیٍَ را مطرح کردند که افراد سهام بازنده را برای دوره بلند مدت نگهداری می کنند و در مقابل سهام برنده را به زودی به فروش می رسانند، که این رفتار تحت عنوان ترس از پشیمانیٍُ نیز مطرح می شود. آن ها نشان دادند که ریسک گریزی افراد پس از یک دوره زیان کاهش می یابد و برعکس در پس یک دوره سود افراد ریسک گریزتر رفتار می کنند، این رفتار تحت عنوان ریسک پذیری نامتقارن ذکر می شود.(همان منبع،ص(5

مقدمه

مساله انتخاب دارایی ها و تشکیل پرتفوی دارایی ها همواره یکی از موضوع های مورد بحث در تئوری های مالی بوده است.تا اواخر قرن بیستم عمده تئوری های مالی به صورت موردی و غیر سیستماتیک مطرح شده بود. مارکویتزٍِ (1952) اولین تئوری پرتفوی سهام جهت کاهش ریسک و ارزیابی بازدهی دارایی های ریسکی (مدل میانگین واریانس)وتنوع بخشی پرتفوی را ارائه نموداین تئوری با فرض تعادل در بازارموجب بسط تئوری های مالی اثباتی از جمله طرح خط بازار سرمایه جیمز توبینٍّ (1958)،مدل قیمت گذاری داراییهای سرمایه ای 1964 توسطشارپ، لینتنر و بلکٍْ فرضیات بازار کارا اوگن فاما1965، مدل قیمت گذاری اختیارات 1973بلک وشولز شدو در دهه 80و90 آموس ورسکی،دانیل کاهنمن وریچارد تالربه شناسایی رفتارهای غیر عقلایی سرمایه گذاران پرداخته وتئوری های مالی رفتاری را ارائه نمودند. پارادایم غالب در تئوری های مالی مبتنی بر حداکثر سازی مطلوبیت مورد انتظار وریسک گریزی است. درحالی که مطالعه ها تجربی از دنیای واقعی انتقاد های فراوانی را در سالهای اخیر به تئوری های مالی مدرن مالی و فرض انسان عقلایی وارد کرده است .مطالعه ها روانشناسان نشان می دهد در عمل رفتاری متفاوت از آنچه که تئوری های مدرن مالی از انسان عقلایی ترسیم می کنند از خود بروز می دهند.ادامه مطالعه ها حوزه مالی از جمله بررسی علمی رفتار قیمت اوراق بهادار حاکی ا ز وجود تناقض هایی در واقعیتها و مفروض های بازار کارا بودبنابراین اندیشمندان حوزه مطالعه ها مالی که همواره درصدد شناخت وتبیین رفتارهاو علل وقایع بازارهای مالی بودند، تلاش نمودند با کمک گرفتن از علوم رفتاری درصدد تشریح رفتار تصمیم گیرندگان در بازارهای مالی برآیند، و با طرح محدودیت های تئوری های مالی عقلایی در تبیین واقعیت ها از جمله محدودیت در آربیتراژ و محدودیت های شناختی انسان، عامل رفتار غیر عقلایی انسان در کنار سایر متغیرهای اقتصادی به عنوان عوامل موثر بر رفتارهای اقتصادی شناخته شد(رهنمارودپشتی، 1391،ص .(57-68

ادبیات تحقیق
تئوری مالی بر دو اصل اساسی استوار است:اول آن که افراد منطقی عمل می کنند و دوم آن که همه اطلاعات در دسترس هنگام تصمیم گیری در نظر گرفته می شوند.با این حال بسیاری از رفتارهای غیر منطقی و خطاهای تکراری در قضاوت ها در مطالعات آکادمیک مورد استناد قرار گرفته اند.با توجه به چنین خلاف قاعده هایی ٍَ وشواهد تجربی در آزمون کارایی بازار،پارادایم های سنتی مبتنی بر موازنه عام اقتصادیٍُ و فرضیه بازار کارا مورد تردید واقع گردید و مشارکت کنندگان بازار در جستجوی راه هایی تازه برای تشریح رفتارهای بازار مالی برآمدند.

طرفداران دانش "مالی رفتاری" اعتقاد راسخی دارند که آگاهی از "تمایلات روانشناختی" ًَ در عرصه سرمایه گذاری،کاملا ضروری ونیازمند توسعه جدی دامنه مطالعاتی است و برای کسانی که نقش روانشناسی در دانش مالی را به عنوان عاملی اثر گذار بر بازارهای اوراق بهادار و تصمیمات سرمایه گذاران بدیهی می دانند،قبول وجود تردید در مورد اعتبار "مالی رفتاری" ٌَ دشوار است.اگر چه هنوز بسیاری از دانشگاهیان و حرفه ای های طرفدار مکتب "مالی کلاسیک" ٍَ ،بررسی جنبه های رفتاری انسان و تاثیر آن» در تصمیمات مالی را به عنوان یک شاخه مستقل مطالعاتی باور ندارند،اما توسعه کمی و کیفی تحقیقات تجربی در این حوزه،نشان دهنده اهمیت تحقیقات رفتاری در بازارهای مالی بالاخص بازار سرمایه است.(رهنما رودپشتی،1391،ص (8،در شکل((1ارتباط مالی رفتاری با سایر حوزه ها تشریح شده است.

شکل(-(1معماری سنگ بناهای مالی رفتاری(رهنما رود پشتی، ،1391،ص( 11

مالی رفتار ی که عموما از آن به عنوان کاربرد روانشناسی در دانش مالی تعبیر می شود، به ویژه پس از ترکیدن حباب قیمتی سهام شرکت های تکنولوژی در مارس 2000 میلادی، به یک موضوع روز تبدیل شده است. علی رغم اینکه واژه مالی رفتاری در کتاب ها و نشریات تخصصی بسیاری مورد استفاده قرار گرفته است،تاکنون مفهوم ان به درستی و به طور جامع درک نشده است. شاید یکی از دلایل این موضوع، تشابه اسمی آن با واژه هایی نظیر>>علوم رفتاری<< ، >>روانشناسی سرمایه گذار<< ، >>روانشناسی شناختی << ، >>اقتصاد رفتاری<< ، >>اقتصاد تجربی<< و >>علوم شناختی << باشد.

مطالعه گسترده پیشینه کارهای انجام شده در سه دهه گذشته نشان می دهد که هنوز هم توافق کاملی میان اقتصاددانان مالی بر روی فرضیه بازارهای کارا وجود ندارد. یکی از مشکلات اعتبارسنجی تجربی فرضیه بازارهای کارا شکل گیری ابتدایی آن در قالب نظزیه بوده است به گونه ای که ساختن فرضیه ای جامع در شرایط پیچیدگی های موجود در بازار مالی را تقریبا غیرممکن ساخته است. دلیل دیگر، محدودیت های مترتب برمدل های آماری سنتی بوده است. چندین راهبرد بالقوه جهت تحقیق برای فرموله کردن مجدد فرضیه بازار کارا و همچنین توسعه ابزارهای جدید برای آزمون داده های تجربی وجود دارد؛راهبردهایی چون مدل های پیوسته زمانی، مقیاس های نسبی کارایی ، مدل های نا متوازن که غیر خطی هستند ومدل های پایه عامل را می توان با به کار گیری رهیافت سیستمی برای مطالعه تعملات بین مشارکت کنندگان در بازار بکار گرفت. رفتار غیر عقلایی سرمایه گذران را می توان به عنوان توضیح کلی تخطی از فرضیه کارایی بازار مبتنی بر بیش واکنش یک سرمایه گذارنسبت به مجموعه اطلاعات قطعی در نظر گرفت، بیش واکنشی که قیمت یک سهم را خارج از ارزش منصفانه آن تعیین می کند وسرمایه گذران منطقی این قیمت رابه مقدار واقعی برگشت می دهند.از مفاهیم چنین پدیده ای به بازگشت های قیمتیََ واستراتژی های سرمایه گذاری متقابلَُ تعبیر می شود.نتایجی که در آزمایشات (دی بونت) و (تالر)َِ در سال 1985 بدست آمد ویا (کوپرا) ، (لاکونیشوک) وهمکاران آنَّ دو درسال 1992 بدان دست یافتند وهمچنین یافته های (لمان)َْ در سال 1992 چنین مفاهیمی راتأییدکردند.(رهنما رود پشتی،1391ص(9

زیست شناسی به نام (استوارت کافمنََ) در سال 1988 ویک متخصص کامپیوتر به نام (جان هالندَُ) در همان سال اولین کسانی بودندکه با انجام تحقیقاتی در زمینه کاربردهایی در علوم اقتصادی، گام برداشتن در مسیری را آغازکردند که به دانش مالی رفتاری ختم شد.در حقیقت ،دانش مالی رفتاری کاربرد روانشناسی در زمینه رفتار مالی است به طوری که سعی در درک بهتر خلاف قاعده های بازارهای مالی داشته وبه تشریح چگونگی ابراز احساسات وخطاهای شناختی نافذ بر تصمیمات سرمایه گذران در فرایند تصمیم گیری آنان می پردازد.

امروزه پژوهشگران مالی رفتاری ،درمورد رفتار تصمیم گیرندگان در حوزه های علوم مختلف پرسش هایی را مطرح می کنند.تحقیقات جدید نمونه هایی از افراد وگروه های مختلفی را که در فرایند تصمیم گیری برای سرمایه گذاری درگیر هستند مورد آزمون قرار می د هند. ( ریکیاردیًُ) در سال 2005 پیشنهاد کردکه رشته مالی رفتاری به عنوان حوزه ای میان رشته ای که در حال توسعه مبانی نظری ،فنون ومهارتها وروشهای پژوهشی بر گرفته از مجموعه ای از علوم ورشته هایی همچون روانشناسی ،علم اقتصاد رفتاری ،حسابداری رفتاری وبرخی دیگر رشته ها توصیف گردد.(همان منبع،ص (10


مالی رفتاری- اقتصاد رفتاری
حوزه مالی که زاییده تفکر اندیشمندان علم اقتصاد است. با گذشت نیم قرن از دوران مدرن، با تفکرهای فرامدرن مواجه گردیده و با سرعت زیادی تئوری ها در حال شکل گیری و تکامل بوده و اکنون دیده می شود. که از این دیدگاه جدید در عمل نیز استفاده می شود. البته با نیم نگاهی به اواسط قرن بیستم و اوج تفکرهای اثبات گراییٌُ و تلاش تمامی علوم در راستای تبدیل واقعیت ها به مدل های کمی، البته به شک لی افراطی، علوم اجتماعی نیز از این قاعده مستثی نماندند. البته در علوم دقیق و کمی (که ماهیت متغیرها از نوع کمی بود) این روند بسیار موفقیت آمیز بود تا آن جا که پیشرفت علوم بیش از هر زمان دیگری در طول حیات بشر تجربه شد(بدری1388،ص (14

به نظر لینتنر (1998) مالی رفتاری، به مطالعه چگونگی تفسیر و عمل بر مبنای اطلاعات جهت انجام تصمیم های ساختاریافته سرمایه گذاری توسط افراد می پردازد. اولسن (1997) در توضیح خود از مالی رفتاری عنوان می کند که مالی رفتاری تلاش نمی کند نشان دهد رفتار عقلایی نادرست است بلکه در تلاش است که کاربرد فرآیندهای تصمیم گیری روان شناختی را در شناخت و پیش بینی بازارهای مالی نشان دهد(رهنما رود پشتی 1391،ص.(27

مالی رفتاری عبارت است از مطالعه عامل رفتار سرمایه گذاران خصوصاً در بازار سرمایه. رفتار سرمایه گذاران که از عوامل مختلفی از جمله ادراک و حس آنان سرچشمه می گیرد، بر فرایند تصمیم گیری آنان تأثیر می گذارد. بنابراین انتخاب سرمایه گذاری، تخصیص منابع پولی، قیمت و بازدهی، تابعی از رفتار سرمایه گذاران است. مدل های رفتاری، تئوری کلاسیک اقتصادی و مالی را با تئوری های روان شناسی ادغام کرده و با دیدگاهی وسیع تر، وقایع بازار سرمایه را توضیح می دهد

در رویکرد رفتاری به مالی، دو اصل یعنی محدودیت در آربیتراژ و دیگری دخالت مسائل روان شناختی در رابطه با تصمیم گیری سرمایه گذاران و به همین علت احتمال خطای عامل اقتصادی وجود دارد. محدودیت در آربیتراژ یعنی سرمایه گذاران به راحتی نمی توانند از فرصت های آربیتراژی استفاده کنند، چرا که این فرض مستلزم ایجاد شرایط خاصی از جمله پذیرش سطوح مختلف ریسک و تحمل هزینه های معاملاتی است و در نتیجه تعادل بازار وجود ندارد. از طرفی می دانیم بسیاری از مسائل مالی از جمله موضوع ارزش گذاریاوراق بهادار و خصوصاً اوراق مشتقه با فرض آریبتراژ انجام می گیرد(رهنمارود پشتی1391،ص.(57

بر اساس فرضیه بازار کارا، رقابت بین سرمایه گذاران برای یافتن فرصت های سودآوری استثنایی، قیمت بازار را به ارزش ذاتی دارایی نزدیک می کند. البته فرضیه بازار کارا چنین فرضیندارد که کلیه ی سرمایه گذاران رفتار کاملاً عقلایی دارند، بلکه معتقد است بازار دارای رفتار عقلایی است. اما مالی رفتاری معتقد است در ایجاد تعادل در نتیجه ایجاد شرایط آربیتراژی محدودیت هایی وجود دارد. به عنوان مثال در شرایط متعارف، سرمایه گذاران سهام با قیمت بالاٍُ را فروشی استقراضی خواهند کرد و سهام با قیمت پایینَُ را خواهند خرید. اما اگر تضمینی وجود نداشته باشد که اصلاح قیمت ها در یک فاصله زمانی کوتاه انجام خواهد شد، آربیتراژ کنندگان ریسک نکرده و اقدام به خرید و فروش استقراضی سهام نخواهند کرد. در مواقعی که قیمت بازار به مقدار زیادی با قیمت ذاتی فاصله داشته باشد و یا به عبارتی اشتباه در قیمت گذاری بزرگ باشد، باز هم آربیتراژ کنندگان با ریسک زیادی مواجهند و اقدام به آربیتراژ نمی کنند(همان منبع ،ص .(60

اصل دیگر دخالت عوامل روانشناختی سرمایه گذاران است که با مطالعه آن می توان خطای اشخاص را هنگام قضاوت و تصمیم گیری بررسی کرد. استفاده از مطالعه ها روانشناسی اجتماعی، انسان شناسی و روانشناسی شناختی در تحلیل بازار سهام و نیز تصمیم های سرمایه گذاران موفقیت های چشم گیری داشته است. در واقع بررسی و تجزیه و تحلیل بازار سهامه بعنوان مجموعه ای کاملاً تعریف شده، حاوی رفتار کاملاً عقلایی و منظم و به دور از در نظر گرفتن عوامل رفتاری مشارکت کنندگان در بازار، بخش بزرگی از واقعیت ها دور از نظر مانده و منجر به اشتباهات تحلیلی می شود.

روانشناسی شناختی چارچوبی است که در آن فرایندهای ذهنی انسان مورد مطالعه قرار می گیرند. در این شاخه از علم روان شناسی کارکردهای ذهنی یا فرایندهای شناختی شامل موضوع های: ادراک، یادگیری، حل مسأله، حافظه، زبان و احساس مورد بررسی قرار می گیرند. با مرور ادبیات روان شناسی شناختی می توان به تحقیق های زیادی برخورد که موضوع آن اشتباهات سیستماتیک انسان در نحوه فکر کردن یا پردازش اطلاعات است. به عنوان مثال گاهی اعتماد بیش از حد، اهمیت بیشتر دادن به آخرین اطلاعات دریافت شده و از این قبیل ممکن است باعث شود که افراد تصمیم های نادرستی اتخاذ نمایند. حتی ترجیحات فرد نیز می تواند انسان را از واقعیت ها دور کند. سه کارکرد اصلی روان شناسی شناختی در اقتصاد و مالی رفتاری که به توضیح فرایند ذهنی افراد هنگام تصمیم گیری می پردازد، به شرح زیر می باشند:

تصمیم های شهودی:ُُافراد معمولاً بر اساس قواعد سر انگشتی و نه تحلیل دقیق عقلانی تصمیم اتخاذ می کنند. با استفاده از این روش در تصمیم گیری ها سرعت افزایش می یابد، ولی با پیچده شدن موضوع تصمیم گیری، استفاه از این روش می تواند اشتباهات بزرگی به بار آورد.

چارچوب های تصمیمُِ: نحوه مواجهه با یک مسأله می تواند در شرایط تصمیم گیری اثرگذار باشد. به عبارت دیگر تصمیم گیرنده در چارچوبی که با مسأله مواجه می شود و هم چنین در چارچوب هنجارها، عادات و ویژگی های شخصی قرار دارد و این چارچوب ها بر تصمیم گیری وی تأثیر دارد. به عنوان مثال اگر فرد با دو انتخاب مواجه شود که به دو صورت برای او مطرح شود (تفاوت در نحوه شکل گیری مسأله)، ممکن است انتخاب های متناقض داشته باشد. بنابراین ترجیحات افراد به چارچوب طرح مسأله نیز بستگی دارد. این چارچوب می تواند بر اساس مقتضیات و نحوه بیان برونداد یک انتخاب تغییر کند.

عدم کارایی بازارُّ: تلاش ها برای توضیح رفتارهای مشاهده شده بازار که با انتظارهای عقلایی و کارآیی بازار در تضادند. از قبیل اشتباه در قیمت گذاری، تصمیم گیری غیر عقلایی و پدیده های غیر معمول در بازدهی می باشند.

طرفداران دانش »مالی رفتاری« معتقدند که آگاهی از »تورش های روانشناختی«ُْ در عرصه سرمایهگذاری، کاملاً ضروری و نیازمند توسعه جدی دامنه مطالعه ها مالی است و برای کسانی که نقش روانشناسی در دانش مالی را بهعنوان عاملی اثرگذار بر بازارهای اوراق بهادار و تصمیم های سرمایهگذاران بدیهی میدانند، قبول وجود تردید در مورد اعتبار »مالی رفتاری«َُ دشوار است. درعین حال هم چنان بسیاری از اندیشمندان »مالی کلاسیک«ُُ، به بررسی جنبههای رفتاری انسان و تأثیر آن در تصمیم های مالی بهعنوان یک شاخه مستقل مطالعه های اعتقاد ندارند.(بدری1388،ص (14

مالی رفتاری
مالی رفتاری به عنوان زیرشاخه های اقتصاد رفتاری، یافته های روان شناسی، جامعه شناسی و انسان شناسی را در قالب تئوری های مالی بیان می کند. مدل های مالی رفتاری برای توضیح رفتار سرمایه گذاران یا پدیده های غیر معمول توسعه یافته اند، جایی که مدل های عقلایی توضیح کافی در خصوص این پدیده ها ندارند. اندیشمندان این رشته بیان می کنند که مالی رفتاری می تواند استثناهای تجربی موجود در نظریه های رایج مالی را تبیین کند.

نظریه رایج مالی که همانا فرضیه بازار کاراست، معتقد است بازار مالی کلیه اطلاعات مربوط به یک سهم را در اختیار کلیه سرمایه گذاران قرار می دهد و از طرف دیگر رقابت سرمایه گذاران برای استفاده از فرصت های سودآور استثنایی، این فرصت ها را به حداقل و نهایتاً صفر می رساند. به عبارت دیگر رفتار بازار رفتاری عقلایی است. مالی رفتاری به این که اطلاعات به شکلی متقارن در اختیار همگان قرار می گیرد معتقد نیست. ضمناً وجود محدودیت های متعدد که موضوع این نوشته است، باعث می شود بازارها و به خصوص بازار مالی از قالب استاندارد و بایدهای خود فاصله گیرند(همان منبع)

تئوری های مالی کلاسیک بر اساس دو فرض بنا نهاده شده اند: این که افراد به شکل عقلایی عمل می کنند و تمامی اطلاعات در دسترس را در فرآیند تصمیم گیری مورد استفاده قرار می دهند. در همین حال مثال های زیادی از رفتار غیر عقلایی و اشتباهات مکرر در قضاوت و تصمیم گیری در مطالعه ها دانشگاهی به ثبت رسیده است (کانمن و سلویکًِ، .(1982

به علت وجود پدیده های غیر معمول و شواهد تجربی که برای آزمون کارآیی بازار مورد استفاده قرار گرفته بودند انگاره سنتی که بر اساس تعادل عمومی اقتصاد و فرضیه بازار کارا بنا شده بود با شکست مواجه شده است یا حداقل مشارکت کنندگان در بازار در مورد آن شک و تردید داشته اند. بدین ترتیب محققین در تلاش برای شناخت روش های جدید برای توضیح رفتار بازار مالی می باشند.


دو مناقشه میان مالی رفتاری و مالی کلاسیک
دو مفهوم اساسی که دانش مالی رفتاری و کلاسیک برسر آن کشمکش دارند،عبارتند از:انسان اقتصادی عاقلٌِ (یا همان بشر اقتصادیٍِ)و بازارهای کاراَِ .

روز دوشنبه 18 اکتبر سال 2004میلادی مقاله مهمی در روزنامه"وال استریت منتشر شد.پروفسور"یوجین فاما یکی از ارکان اصلی و نظریه پرداز معروف بازار کارای سرمایه،در این مقاله که با همکاری"کنت فرنچ" ِّ نوشته شده بود،اذعان نموده بود که قیمت های سهام در بازار می تواند تا حدودی غیر عقلایی باشد.اعلام این نظر از سوی یکی از بنیان گذاران مکتب فکری بازار کارا،سروصدای بسیاری به پا کرد. موجب خشنودی بسیاری از رفتارگرایان گردید.

پروفسور "استتمن"دانش مالی کلاسیک را اینگونه توصیف می نماید:"مالی کلاسیک مجموعه ای از دانش بنا شده بر پایه اصول "آربیتراژ میلر و مودیلیانی" ِْ ،مبانی تئوری پرتفوی "مارکویتز" َِ ،تئوری قیمت گذاری دارایی های سرمایه ای "شارپ ،لینتنر وبلک" ُِ و تئوری قیمت گذاری اختیار معامله "بلک-شولز و مرتون" ًّ است.تئور ی مالی کلاسیک ایجاد شده تا برای پاسخ به پرسش هایی که هنگام بروز پدیده هایی در دنیای واقعی پیچیده شکل می گیرد،توضیحی محاسباتی ارائه نماید.در عین حال مالی کلاسیک بر پایه مجموعه ای از مفروضات ساده کننده (دنیای واقعی) بنا شده است. به عنوان مثال مفهوم انسان اقتصادی عاقل در لایه های زیرین این نگرش نهفته است و می گویدکه انسان ها همواره تصمیمات عقلائی می گیرند.(همان منبع ،ص (8

نتیجه آن که مالی کلاسیک اصولا بر پایه توصیف قواعدی که حکم می کند سرمایه گذار چگونه باید رفتار کند، شکل گرفته است.اما مالی رفتاری سعی دارد پدیده های روانشناختی انسان در کل بازار و در سطح فردی را شناسایی کرده و از آنها بیاموزد.

نهایتا دانش مالی رفتاری همانند مالی کلاسیک بر پایه هایی از مفاهیم و مفروضات اساسی بنا شده است، با این تفاوت که مالی کلاسیک مفروضات خود را در بستری از ایده آل ها بنا نهاده است ، در حالی که مالی رفتاری این مفروضات را در بستری مشاهده شده (واقع گرایانه ) بنا می کند

نهایتاً دانش مالی رفتاری همانند مالی کلاسیک بر پایههایی از مفاهیم و مفروض های اساسی بنا شده است، با این تفاوت که مالی کلاسیک مفروض های خود را در بستری از ایدهآلها بنا نهاده است، در حالیکه مالی رفتاری این مفروض های را در بستری مشاهده شده (واقعگرایانه) بنا میکند(عبیده تبریزی.(1390 جنسنٌّ (1998) در توصیف انسان عقلایی مدل REMM 62 را مطرح نمود و کرد و چهار مشخصه را برای انسان اقتصادی برشمرد. بنابر دیدگاه وی انسان اقتصادی:

-1 ارزیابی کننده است،
-2 خواسته های نامحدود دارد،
-3 حداکثرکننده موقعیت های مطلوب است،
-4 خلاق در جستجوی منافع است. (فوربس، (2009
رابینَّ (2002) معتقد است سرمایه گذاران به عنوان انسان اقتصادی در تئوری های کلاسیک دارای مفروض های ذیل می باشند:
-1 ترجیحات تعریف شده و پایدار دارند،
-2 سرمایه گذاران ترجیحات خود را بر مبنای نتایج مورد انتظار بنا می نهند،
-3 سرمایه گذاران در تلاش برای حداکثر کردن مطلوبیت خود هستند،
-4 سرمایه گذاران عایدات آتی را با روش هندسی تنزیل نموده و ارزش فعلی تصمیم های را در نظر می گیرند. (فوربسّ، (2009 در واقع مفروض های اقتصاد سنتی در مورد مدل های اقتصادی عبارتند از:

-1 وجود تعداد معتنابهی خریداران و فروشندگان در بازار به نحوی که هیچ یک نمی توانند قیمت را تحت تأثیر قرار دهند،
-2 سرمایه گذاران انتظارات خود را با استفاده از تمام اطلاعات در دسترس شکل می دهند. به عبارت دیگر امکان استفاده از اطلاعات موجود برای پیش بینی قیمت آتی وجود ندارد،
-3 تغییر شرایط بازار متاثر از تغییرهای قیمت بوده که می تواند موجب تحریک عرضه و تقاضای بازار و تغییر قیمت و شرایط بازار می شود.

در مقابل تأثیر رفتار انسان ها در بازار موجب پدیده های ذیل شده است:

-1 پدیده واکنش بیش از حد و کمتر از حد به اخبار با توجه به تجربیات گذشته،
-2 تورش های تصمیم های سرمایه گذاران در بازار،
-3 در سال های اخیر علیرغم بازدهی اندک ادغام ها، شاهد رشد ادغام و قبضه مالکیت ها بوده ایم.
-4 وجود الگوی تکراری حباب و هیجان علیرغم تجربه های گذشته

به عبارت دیگر بروز سه عامل در فرایند تصمیم گیری انسان موجب ایجاد و توسعه مطالعه ها مالی رفتاری شده است:
-1 وجود تورش های رفتاری در تصمیم گیرندگان،

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید