بخشی از مقاله

انواع اختلالات رفتاري


شخصيت يعني مجموعه‌اي از رفتار و شيوه‌هاي تفکر و هيجاني شخص در زندگي روزمره که با ويژگي هاي بي همتا بودن، ثبات(پايداري) و قابليت پيش بيني مشخص مي‌شود. از اين تعريف اين نکات قابل استنباط است:


بي همتايي و تفاوت:
شخصيت يک فرد بي‌همتاست و با وجود بعضي مشابهت‌ها، دو شخصيت يکسان و همسان وجود ندارد.
ثبات داشتن و پايداري:
اگر چه افراد در شرايط و محيط هاي گوناگون، ظاهرا رفتارهاي متضاد و مختلفي دارند، ولي در طول زمان (مثلا چندين دهه) رفتار و همچنين شيوه تفکر آن ها داراي يک ثبات نسبتا دائمي است.


قابليت پيش بيني:
با توجه و مطالعه رفتار و نوع تفکر اشخاص مي‌توان سبک رفتاري و تفکري آنها را با احتمال زياد پيش بيني کرد. قابليت پيش بيني رفتار با "ثبات در رفتار" رابطه متقابل دارد.
اختلال شخصيت چيست؟
آيا تا به حال کسي را ديده‌ايد که در برابر يک انتقاد ساده، واکنش خشمگينانه شديدي داشته باشد؟


آيا از خود پرسيده‌ايد که:
چرا بعضي از افراد انواع "خال کوبي" را روي پوست خود دارند؟
چرا بعضي از افراد براي خود، خانواده و ... برنامه ريزي سختگيرانه دارند، به صورتي که در شرايط بحراني هم حاضر به تغيير آن نيستند؟
اختلالات شخصيتي گروهي از حالات رواني مي باشند كه بيماري نبوده، بلكه شيوه هاي رفتاري هستند. خصوصيات اين اختلالات عبارتند از:
* الگوهاي رفتاري نسبتاً ثابت، انعطاف ناپذير و ناسازگار كه به بروز مشكلاتي در ارتباط برقرار كردن با ديگران و مشكلات شغلي و قانوني منجر مي گردد.


* افراد دچار اين حالات تصور مي كنند كه الگوهاي رفتاري شان طبيعي و صحيح است.
* شخصيت اين افراد در برخورد با موقعيت‌هايي که واکنش با آن ها مستلزم تغييرات و تصميمات جديد است، ناسازگارمي باشد، يعني تفکر و رفتار انعطاف ناپذيري از خود بروز مي‌دهند.


بنابراين، اختلال شخصيت يعني رفتارهاي ناسازگار و انعطاف ناپذير در برخورد با محيط و موقعيت ها.
انواع اختلال شخصيت:
بدبين(پارانوييد):
اين افراد داراي شك و بي اعتمادي غير منطقي هستند و حالت تدافعي و حساسيت بيش از حدي نسبت به ديگران دارند.


منزوي(اسكيزوييد):
از نظر هيجاني سرد هستند. در برقراري ارتباط با ديگران مشكل دارند. گوشه گير ، خجالتي، خرافاتي و از نظر اجتماعي منزوي هستند.
وسواسي:
كمال گرا، داراي عادت خشك و مردد بوده و نيازهاي طبيعي خود را مهار مي كنند.
نمايشي(هيستريك):
وابسته، فاقد بلوغ فكري، زود رنج، عاطل و باطل، دائم خواستار تشويق و توجه ديگران بوده و با ظواهر يا رفتار خود با ديگران ارتباط برقرار مي كنند(جلب توجه مي كنند).

خودشيفته(نارسيستيك):
داراي يك حس خودباوري بيش از حد بوده و شيفته قدرت هستند. نسبت به ديگران بي علاقه هستند. خواستار توجه ديگران بوده و احساس مي كنند كه سزاوار توجه ويژه هستند.
دوري گزين(اجتنابي):
ترس و واكنش بيش از معمول نسبت به رد شدن، اعتماد به نفس پايين، از نظر اجتماعي گوشه گير و وابسته هستند.


وابسته:
غيرفعال، بيش از حد پذيراي نظرات ديگران، ناتوان در تصميم گيري و فاقد اطمينان هستند. بي تفاوت، مهاجم، سرسخت، بدخلق و قهركننده، ترسان از صاحب اختيار بودن و سهل انگار هستند. هميشه كارها را به تعويق انداخته، استدلالي بوده و به سختي از ديگران كمك پذيرفته يا عقايد خود را كنار مي گذارند.


ضداجتماعي:
خودپسند، بي عاطفه، بي نظم و بي قاعده، تحريك پذير و بي پروا هستند. از تجارب، درس عبرت نمي گيرند و در تحصيل و كار ناموفق هستند.
بينابيني:
تحريك پذير، داراي شخصيت ناپايدار و تغيير شخصيتي هستند. احساسات خود از جمله خشم، ترس و احساس گناه را نابجا بروز مي دهند. نمي توانند خود را كنترل كنند. مشكلات هويتي دارند. ممكن است اقدام به خودزني كنند(ايجاد جراحت يا سوزاندن قسمتي از بدن براي كاهش تنش خود) و گاهي دست به خودكشي مي زنند.


عوامل افزايش دهنده خطر:
* سابقه سوء رفتار ديگران با فرد در كودكي
* سابقه خانوادگي اختلالات خلقي
عواقب مورد انتظار:


درمان براي برخي بيماران مؤثر بوده و يك تغيير تدريجي در شخصيت و رفتار به همراه دارد. براي ساير بيماران درمان نقش نگه دارنده داشته و در مورد برخي بيماران، نتيجه ي درمان نااميد كننده است.
عوارض احتمالي:
- مشكل در حفظ شغل و ارتباط با ديگران، اضطراب و افسردگي
- سوءمصرف داروها
- عدم پايبندي به درمان


- خودكشي
ميزان شيوع اختلال شخصيت
شيوع در جمعيت کلي
ميزان شيوع اختلال شخصيت در کل جمعيت حدود 4 تا 6 درصد برآورد شده است. اگر چه در بين انواع مختلف اختلالات شخصيتي، تفاوت هاي معني‌داري وجود دارد، براي مثال برآوردها براي اختلال پارانوئيد حدود(5/0 تا 5/2 درصد) است، در حالي که براي اختلال اجتنابي بين(1 تا 10 درصد) اعلام شده است.
شيوع در بين دو جنس
در ميزان شيوع اختلال شخصيت بين دو جنس، تفاوت هاي معني‌دار ديده مي شود. براي نمونه طبق برآوردها، اختلال ضداجتماعي واختلال وسواسي- جبري در مردان بيشتر از زنان است. اختلال نمايشي و وابسته در زنان بيشتر از مردان(گاهي دو برابر مردان) است.
درمان :
درمان اين اختلالات مستلزم اعتماد متقابل بين درمانگر و بيمار است. تحقق اين امر ممكن است مشكل باشد، زيرا در اين اختلالات اغلب انگيزه دريافت درمان مربوط به اطرافيان بيمار است نه خود بيمار. دو راه کار درماني وجود دارد:
1- درمان روان شناختي


* خانواده درماني و گروه درماني
* روش هاي تغيير رفتار با يادگيري مهارت هاي اجتماعي، تقويت رفتارهاي به جا، محدودكردن رفتارهاي نابجا، يادگيري بروز احساسات، تحليل شخصي از رفتار و مسؤوليت پذيري در مورد رفتارها.
2- دارو درماني
هيچ دارويي براي علاج يا درمان اختلالات شخصيتي وجود ندارد، ولي ممكن است داروهايي براي درمان بيماري هاي همراه با آن تجويز شوند، مثلاً:


- داروهاي ضد افسردگي
- داروهاي ضد اضطراب

افرادي که شديدا به ديگران وابسته اند
اختلال شخصيت وابسته
بيماران مبتلا به اختلال شخصيت وابسته (Dependent Personality Disorder)، نيازهاي خود را تحت‌الشعاع نيازهاي سرگردان قرار مي ‌دهند، مسئوليت‌هاي مهم زندگي خود را به گردن ديگران مي‌ اندازند، به خود مطمئن نيستند و اگر مدت کوتاهي تنها بمانند، احساس نگراني و ناراحتي مي ‌کنند.
اگر تمايل داريد با اين افراد بيشترآشنا شويد، گفتگوي زير که با دکتر محمدمهدي قاسمي، روان‌پزشک، انجام شده است را مطالعه نماييد.


اختلال شخصيت وابسته در آقايان بيشتر است يا خانم‌ ها؟
اختلال شخصيت وابسته در خانم ‌ها شايع ‌تر از آقايان است. تقريبا 2/5درصد از تمام اختلالات شخصيتي در اين مقوله جاي مي‌ گيرد. اين اختلال در بچه ‌هاي کوچک خانواده شايع ‌تر از بچه‌ هاي بزرگ تر است. کساني هم که در کودکي بيماري جسمي مزمني داشته ‌اند ممکن است بيش از بقيه ي افراد، مستعد اين اختلال باشند.


رفتار اين افراد را چگونه تحليل مي ‌کنيد؟
مشخصه اختلال شخصيت وابسته، رفتاري حاکي از وابستگي و سلطه ‌پذيري به صورت الگويي نافذ و فراگير است. افراد مبتلا به اين اختلال از تصميم‌‌ گيري عاجزند، مگر آن که با ديگران زياد مشورت کرده و کاملا مطمئن باشند. آن ها از موقعيت‌ هاي مسئوليت‌آور پرهيز مي ‌کنند و اگر از آن ها خواسته شود که نقش مدير را در جايي به عهده بگيرند، مضطرب مي‌ شوند و ترجيح مي‌ دهند تحت سلطه باشند.


انجام تکاليفي را که مربوط به خودشان است دشوار مي ‌يابند، اما اگر قرار باشد آن تکاليف را براي کسي ديگر انجام دهند مداومت در آن ها کاري برايشان ندارد. اين گونه بيماران دوست ندارند تنها باشند و دلشان مي ‌خواهد کسي را پيدا کنند که بتوانند به او دلبسته شوند و همين دلبستگي، روابط آن ها را خدشه ‌دار مي سازد.


اگر بخواهيم درباره مهم ‌ترين خصيصه ‌هاي اين افراد صحبت کنيم به چه نکاتي مي ‌توان اشاره کرد؟
مهم‌ ترين خصيصه "اختلال شخصيت وابسته" نداشتن اعتماد به نفس، وابستگي کامل به ديگران، رفتار تسليم ‌جويانه، کمرويي، ترديد و پرهيز از پذيرش مسئوليت است. نياز بيش از حد شخصيت وابسته به اينکه تحت حمايت و مراقبت قرار گيرد، سبب مي ‌شود تسلط ديگران و اجحاف و بد

رفتاري آنان را بپذيرد. ترس اين افراد از جدايي موجب مي ‌شود رفتاري تسليم ‌جويانه و حقارت ‌آميز در برابر ديگران در پيش گيرند. فرد مبتلا به اختلال شخصيت وابسته، خود را بدون کمک ديگران کاملا بي ‌پناه و ناتوان‌ مي ‌پندارد، در نتيجه مي ‌کوشد که با رفتارهاي حقيرانه و چاپلوسانه، حمايت و مراقبت ديگران را کسب کند.


اين رفتارها از چه زماني بروز مي‌ کند؟
اين رفتارها از ابتداي جواني و در زمينه‌ هاي گوناگون بروز مي‌ يابد. شخصيت وابسته در تصميم‌ گيري‌هاي معمولي روزانه هم، دچار مشکل است. اين افراد هيچ‌ گاه کاري را خودشان شروع نمي‌ کنند و منتظر مي ‌مانند ديگران آغازگر کار باشند و حتي درباره مسايل کاملا شخصي از ديگران مي‌ خواهند برايشان تصميم بگيرند و مسئوليت را بر عهده آن ها مي‌ گذارند، بنابراين ديگران براي اين افراد تعيين مي‌ کنند که آنان چه کاري بايد انجام دهند يا چه کاري نبايد انجام دهند.

با اين توضيحات "گفتن نه" براي افراد با شخصيت وابسته نيز خيلي دشوار است؟
اين افراد به دليل اين که مي‌ ترسند حمايت يا تاثير ديگران را از دست بدهند قادر به گفتن "نه" نيستند و نمي ‌توانند مخالفت خود را با نظر ديگران بيان کنند.


اين افراد مي ‌ترسند کاري را به تنهايي انجام دهند و براي خريد، رفتن به مطب پزشک، رفتن به مدرسه فرزند بايد فرد ديگري آنان را همراهي کند. چنين افرادي جرات و جسارت ندارند يا به خود حق نمي‌ دهند نسبت به ديگران به ويژه افرادي که به آنها تکيه دارند، خشمگين شوند زيرا همواره مي‌ ترسند حمايت و اتکاي اين افراد را از دست دهند، در نتيجه مورد ظلم و بدرفتاري از سوي ديگران قرار مي ‌گيرند و با اينکه ناراحت اند وخودخوري مي‌ کنند، ولي لام‌ تا کام حرفي نمي ‌زنند.


رفتار افراد وابسته در جمع چگونه است؟
هنگامي که در جمع، موضوعي مطرح مي ‌شود که اين افراد اطلاعات خوبي از آن داشته باشند، سخني نمي گويند و منتظر مي‌ مانند تا ديگران اظهارنظر کنند، زيرا به عنوان يک اصل پذيرفته ‌اند که ديگران در هر موردي بهتر و مطلع‌ تر از آنان هستند. در واقع اين افراد اعتقاد پيدا کرده‌اند که براي آغاز، ادامه يا پايان هر کاري محتاج به کمک ديگران هستند، چه اين کار رسيدگي به کودک ‌شان

 

باشد يا تهيه گزارش براي رييس اداره. آنان اين گونه باور دارند که از کارکرد مستقل ناتوان هستند و خود را به صورت افرادي نيازمند به ياري هميشگي ديگران مي ‌پندارند و در عين حال احتمال دارد که اگر به اين افراد اطمينان دهيم فرد ديگري، کارشان را سرپرستي يا تاييد مي‌ کند، به خوبي از عهده انجام کار برآيند.


بنابراين افراد وابسته هيچ ‌گاه به موفقيتي در زندگي‌شان دست نمي‌ يابند.
دقيقا همين ‌طور است، زيرا اين افراد تصور مي ‌کنند که هر پيشرفت يا موفقيتي موجب طرد شدن آنان از سوي ديگران مي ‌شود. شخصيت وابسته براي حل مشکلات خود هميشه به ديگران اتکا دارد و در نتيجه مهارت‌هايي را که لازمه يک زندگي مستقل است، نمي ‌آموزد و به اين ترتيب سبب تداوم وابستگي خود مي ‌شود.


روابط و تعاملات افراد وابسته، با ديگران چگونه است؟
فرد وابسته مي‌ خواهد روابط خود را با ديگران به هر قيمتي حفظ کند، بنابراين ناچار به تحمل انواع حقارت ‌ها مي‌ شود و پيوندهاي او با ديگران نامتعادل و مخدوش است. اين فرد بدون ‌آن که هدف والايي داشته باشند تنها به منظور حفظ رابطه خود با ديگري ممکن است دست به فداکاري‌ بزند و بدرفتاري‌هاي لفظي و جسمي را تحمل کند. اگر تنها بماند، به علت ترس‌ شديد و غير واقعي در مورد ناتواني از مراقبت خود، احساس ناراحتي و درماندگي مي‌ کند. در برخي موارد خود را تنها به اين دليل که تنها نماند وابسته مي ‌کند، در حالي که از بودن با ديگران هيچ لذتي نمي‌ برد. هنگامي که رابطه نزديک او با ديگران به پايان برسد،( مثلا در اثر مرگ آن فرد يا قطع رابطه از سوي افراد)، شخصيت‌ وابسته به سرعت در جستجوي رابطه با ديگري برمي‌ آيد تا مراقبت و حمايتي که نياز دارد فراهم کند.


افراد وابسته معتقدند که بدون حمايت ديگران قادر به زندگي نيستند، اين باورها چه تبعاتي در پي دارد؟
چنين تفکري موجب مي ‌شود تا اين افراد بدون بررسي و دقت، خود را به فرد ديگري وابسته کنند، به‌طور مثال مرد وابسته ‌اي که زنش تحمل رفتارهاي او را نداشته و از وي جدا شده است، بلافاصله با نخستين زني که به تقاضاي ازدواج او پاسخ مثبت دهد، ازدواج مي ‌کند. اين افراد نسبت به خود، ديدگاهي منفي و بدبينانه دارند. توانايي‌ هاي خود و حتي آنچه را که مالک هستند ناچيز مي‌ شمارند، ممکن است هميشه در خلوت و در جمع خود را نادان فرض کنند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید