بخشی از مقاله

بازار سرمایه


بازار سرمایه چیست؟
یكی از مفاهیم رایج سرمایه گذاری، مفهوم بازار سرمایه است. تعدادی از سرمایه گذاران بالفعل و بالقوه بورس اوراق بهادار تهران در سومین نمایشگاه بین المللی بازار سرمایه از نگارنده خواستند تا به زبان ساده مفهوم بازار سرمایه را تشریح نماید.
از این رو مقاله حاضر در پی پاسخ به سه سوال زیر است: الف) بازار سرمایه چیست؟ ب) وظایف و كاركردهای آن كدام است؟ ج) نقاط ضعف و قوت بازار سرمایه كشور چیست؟

بازار سرمایه بطور كلی بازار سازوكاری است كه به كمك آن مردم به خرید و فروش كالا و خدمات می پردازند. بازارها نیازمند بازیگران و زمان كار مشخص هستند. خریداران در بازار دارای قدرت انتخاب مناسب هستند و می توانند از بین كالاها و خدمات، بهترین آنها را انتخاب نمایند. فروشندگان نیز به خریداران بسیاری دسترسی دارند و از این رو هزینه های ارتباطی كمتری می پردازند. بازار سرمایه نیز مشابه هر بازار دیگری است، اما مهمترین كالای این بازار، سرمایه است. بازار سرمایه بخشی از بازارهای مالی است. بازار سرمایه در مقابل بازار پول، جایگاه تامین بلندمدت سرمایه شركتهاست. بازار سرمایه زیربنای فعالیت های تجاری، صنعتی، دولتی و خصوصی است. بازار سرمایه واسطه ای برای تخصیص وجوه بلندمدت به منظور تشكیل دارایی های سرمایه ای است. وجوه این بازار از سرمایه گذاران انفرادی، شركت های سرمایه گذاری، صندوق ها، بانك ه

ا و دیگر دارندگان وجوه بدست می آید. وجوه مذكور جهت تامین مالی طرح های كسب وكار و توسعه ای شركت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار مورد استفاده قرار می گیرد. به عبارت دیگر، بازار سرمایه، وجوه را از بخش های دارای مازاد جمع آوری می كند و آن را به سمت كسانی كه نیازمند تامین مالی هستند، هدایت می كند. كارایی بازار سرمایه، حاصل عملكرد بازیگران و نیروهای رقیب در آن است. در كشورهای پیشرفته، بازار سرمایه و بخصوص بورس اوراق بهادار مهمترین جایگاه تامین سرمایه واحدهای تجاری و صنعتی است . در حالیكه در كشورهای كمتر

توسعه یافته همچون ایران، تمركز تامین مالی بر سیستم و شبكه بانكی است.
روانشناسی بازار سرمایه
بازار سرمایه ایران به دلیل افزایش سهم عوامل محیطی و فزونی یافتن ریسك سیستماتیك نسبت به ریسك غیر سیستماتیك، به مراتب پیچیده تر از گذشته شده است.
بازار سرمایه ایران به دلیل افزایش سهم عوامل محیطی و فزونی یافتن ریسك سیستماتیك نسبت به ریسك غیر سیستماتیك، به مراتب پیچیده تر از گذشته شده است. تغییرات رو به تزاید نرخ فلزات كانی و افزایش بهای جهانی نفت، منجر به رشد جهشی شركت های تولیدكننده مواد اولیه در نیمه اول سال جاری شد. تهدیدهای منطقه ای، اعتصابات كارگری و تقاضای روزافزون برخی كشورها برای مواد اولیه جهت تداوم رشد اقتصادی و سایر عوامل منجر به افزایش بهای بسیاری از مواد كانی و غیركانی در بازارهای بین المللی شد. بنابراین با توجه به روابط پیچیده در دنیای معاصر برنامه ریزی استراتژیك متناسب با این شرایط بسیار دشوار و غیرعملی است زیرا برنامه ریزی استراتژیك فرآیندی است كه در آن به محیطی قابل پیش بینی و به روابط خطی نیاز دارد. گری هامل استراتژیست برجسته معتقد است برنامه ریزی یك فرآیند است و فرآیندها نمی توانند استراتژی تولید كنند. بنابراین استراتژی یك برنامه نیست بلكه رویكردی است كه براساس آن، فرصت های بالقوه مورد شناسایی قرار می گیرد، در واقع تشخیص فرصت ها، جوهره اصلی استراتژی محسوب می شود.توانایی درك محیط و تشخیص پارادایم الگوی ذهنی جدید، از اصول اساسی تفكر استراتژی جدید به شمار می رود. ناتوانی در تشخیص فضای جدید باعث می شود سرمایه گذاری ها به درستی صورت نپذیرد و فرصت های در حال شكل گیری مورد شناسایی قرار نگیرند.
●استراتژی چرخشی پرتفوی سبد سهام
به طور كلی سرمایه گذاری در بازار سرمایه از طریق تجزیه و تحلیل و مدیریت پرتفوی سبد مالی انجام می شود. روند سرمایه گذاری با مدیریت صحیح پرتفوی تداوم می یابد. به همین جهت تبیین استراتژی چرخشی سهام در پرتفوی از ضرورت های سرمایه گذاری در بازار سرمایه است. سرمایه گذارانی كه نسبت به حركت چرخشی سهام در پرتفوی خود كم توجه بوده و یا اعتقادی به آن ندارند و دارایی های مالی خود را با باور تكرار روزهای خوش نگهداری می كنند، ممكن است لطمه

 

مالی را در درازمدت متقبل شوند. بنابراین ورود و خروج به موقع در بازار سرمایه و ایجاد تعادل بین ریسك هزینه و ریسك از دست دادن فرصت ها اهمیت زیادی در فرآیند سرمایه گذاری در بازار سهام دارد. از این رو سرمایه گذاران باید به طور مرتب نسبت به تركیب سبد سهام خود از صنایع مختلف

توجه كنند و مزیت ها و معایب آن را بررسی كنند. اگر در سبد مالی خود سهام شركت های فعال در صنایع پیشرو، وجود دارد، آن را باارزش ترین دارایی مالی خود بدانید و سعی كنید حداكثر بازده را از آن به دست آورید. در غیر این صورت از بازار عقب افتاده اید و باید حركت را از نقطه دیگر و با تٲخیر آغاز كنید. تاخیر در ورود، ریسك سرمایه گذاری جدید را افزایش می دهد و یا احتمالا بازدهی كمتری نصیب پرتفوی می شود. كسب سود در گرو خرید و فروش مناسب و به موقع است. دقت در این مرحله حائز اهمیت است، بنابراین روند حركتی قیمت سهام، حجم معاملات مربروانی بازار قرار نگیرید. در چنین شرایطی می توان خرید را پلكانی انجام داد تا بخشی از ریسك كاهش یابد. یا از خرید با تاخیر زمانی بسیار منصرف شوید.
ولی فراموش نكنیم یك سرمایه گذار موفق و هوشیار همیشه به دنبال اصلاح سبد مالی خود است. به طور كلی نحوه تصمیم گیری در بازار سرمایه، متاثر از دو رویكرد پیش نگر یا پس نگر است. رویكرد پیش نگر بر مبنای پیش بینی فرصت های نهفته در بازار شكل می گیرد و ریسك و نیز بازده بالاتری به همراه دارد. در حالی كه رویكرد پس نگر به مراتب محافظه كارانه تر و كم ریسك تر بوده و پس از ظهور فرصت ها به ایجاد قابلیت های لازم جهت كسب بازدهی می پردازد و بالطبع میزان كسب بازدهی آن هم كمتر است. مجموع باورها، اعتقادات، خصوصیات شخصیتی ازجمله میزان ریسك پذیری سرمایه گذاران، به انتخاب یكی از آن دو رویكرد منجر می شود.

●روانشناسی سرمایه گذاران در بازار سرمایه
بازار سرمایه، نمونه ای از جوامع انسانی محسوب می شود، بنابراین می توان برخی از مراحل معاملات خرید و فروش احساسی، تاثیر جو روانی بازار و پیروی محض از شایعات بازار را با مراحل تبدیل یك پدیده جدید به هنجار و پذیرش و پیروی عامه از آن در جامعه، به عنوان بخشی از رفتار انسانی مورد مقایسه و مطالعه قرار داد. راجرز جامعه شناس آمریكایی در تحقیقات خود اعضای جامعه را در زمینه پذیرش تدریجی یك پدیده، به پنج دسته، نوآورها inovators، زود پذیرها early adopters، اكثریت زود early majority، اكثریت دیرlate majority و دیر پذیرها یا عقب مانده ها laggards تقسیم می كند. در این تقسیم بندی بیشترین تعداد شامل افراد اكثریت زود است. در واقع بعد از شروع حركت هنجاری ابتدا، زود پذیرها و سپس اكثریت زود، «استراتژی اطمینان» را در پیش می گیرند و برای عقب نماندن از پدیده ای كه می رود به زودی هنجار شود، پیروی

می كنند. در این الگو موتور حركت زود پذیرها هستند. با نگاهی عمیق به بازار سرمایه و نحوه تصمیم گیری سرمایه گذاران در هنگام معامله می توان این الگو را مشاهده كرد. سفته بازان در بازار سرمایه نقش زود پذیر ها را بازی می كنند، در واقع موتور حركت در بازار سرمایه آنان هستند. سفته بازان پس از شناسایی صنایع پیشرو و یا بعضا با سفته بازی در سهام، فعالی

ت خود را عملیاتی می نمایند و به دنبال آنان اكثریت زود اقدام به معامله سهام می كنند. با گذشت تدریجی زمان و با تاخیر در چند نقطه در دامنه تغییرات حجم مبنا، اكثریت دیر و سپس با تاخیر بعدی دیر پذیرها یا عقب مانده ها وارد معاملات می شوند. عموما ورود دیر پذیرها و عقب مانده ها در بازار سرمایه هنگامی صورت می گیرد كه نوآورها و زود پذیرها در حال خروج از بازار هستند و

با كسب بازده مورد انتظار، ریسك را به تازه واردان منتقل می كنند. در این شرایط نسبت قیمت به درآمد p/e سهام به مرور افزایش یافته و ریسك خرید و نگهداری سهام افزایش می یابد. به طور مثال می توان به وضعیت سهام شركت های سیمانی در چند سال گذشته

اشاره كرد. بنابراین به نظر می رسد شخصیت سرمایه گذاران با انتخاب رویكرد و زمان ورود آنان در معاملات سهام رابطه مثبت داشته باشد. بدین ترتیب سرمایه گذاران می توانند با درك مناسبی از شرایط جدید نسبت به افزایش قابلیت های خود بیفزایند و تصمیمات خود را مورد ارزیابی قرار دهند.به طور كلی اتخاذ استراتژی سرمایه گذاری در بازار سهام، با اهداف سه گانه كوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت و میزان سهم هر یك از آنان در سبد سرمایه گذاری تبیین می شود و با شخصیت روانی سرمایه گذاران مرتبط است.
در یك الگوی تحلیلی، شخصیت سرمایه گذاران و رفتار آنان در بازار سرمایه را می توان با الگوی راجرز در زمینه دسته بندی افراد در مواجهه با تغییر ارزش ها مطابقت داد:
▪نوآورها: نوآورها صنایع پیشرو را مورد شناسایی قرار می دهند. این سرمایه گذاران، عموما سرمایه خود را به دو قسمت كوتاه مدت و میان مدت تقسیم می كنند و برای آنان سرمایه گذاری بلند مدت جاذبه ای ندارد. سبد مالی آنان از ریسك و نیز بازدهی بالایی برخوردار است.
▪زود پذیرها: این افراد هنگامی كه پارادایم جاری در بازار سرمایه تغییر می كند و فرصت جدیدی برای بهره برداری به وجود می آید، فعالانه بخش قابل توجهی از استراتژی را بر محوریت نوآورها استوار می سازند. در نتیجه چیدمان سبد مالی آنان از ریسك و نیز بازدهی نسبتا بالایی برخوردار است.
▪اكثریت زود: این دسته از سرمایه گذاران فرصت های جدید را شناسایی كرده و آن را در قواعد پارادایم جاری می پذیرند و میزان سرمایه گذاری میان مدت بیشترین درصد را در سبد مالی آنان تشكیل می دهد. سبد مالی آنان از بازدهی و نیز ریس

ك متوسطی برخوردار است.
▪اكثریت دیر: این افراد حداقل درصد سرمایه را به سرمایه گذاری كوتاه مدت تخصیص می دهند، استراتژی آنان فاقد برتری است و منجر به تحول اساسی در بازده مورد انتظار نمی شود و سبد مالی آنان با حداقل ریسك و نیز بازدهی همراه است.
▪دیر پذیرها و عقب مانده ها: این افراد استراتژی سبد سهام خود را براساس جو روانی بازار و با تاخیر زمانی تشكیل می دهند. بنابراین سبد مالی

آنان با بازدهی كم و ریسك بسیار تشكیل می شود. این طبقه بندی به ما كمك می كند تا درك روشنی از سرمایه گذاری خود داشته باشیم و چنانچه انتظارات خود را از حضور در این بازار، تحقق نیافته می بینیم تغییرات لازم را برای دستیابی به نتایج مورد انتظار در رفتار سرمایه گذاری خود بدهیم. بنابراین تعیین میزان هر یك از اهداف سه گانه سرمایه گذاری همیشه تابعی از ریسك و بازده است. با توجه به اهمیت ریسك پذیری د

ر بازار سرمایه، بدیهی است كه میزان موفقیت سرمایه گذاران علاوه بر دانش و اطلاعات عمیق نسبت به بازار، تا حدود زیادی بستگی به خصوصیات شخصیتی سرمایه گذاران دارد.
اخلال در بازار سرمایه
بحث قیمت گذاری سیمان از آغاز سال جدید دوباره مطرح شد و رونق موقتی را به این گروه بازگرداند، اما مطابق معمول پس از توافقات اولیه برای افزایش نرخ سیمان به ناگاه بر مسوولان آشکار شد که این امر به دلایلی فعلاً مقدور نیست و ماجرا هنوز ادامه دارد.
در دو سال گذشته میزان فعالیت سهامداران و گردش مالی و در یک کلام سودآوری سرمایه گذاری در بورس اوراق بهادار کاهش جدی و چشم گیری یافته است. اثرات این موضوع فرار سرمایه ها از فعالیت های تولیدی به سمت دلال بازی و خرید و حبس کالاهای سرمایه یی به مانند طلا و مسکن و زمین است که مستقیماً شاخص تورم را افزایش می دهد. آنچه منظور نظر از تحریر این مطلب است نه اثرات فرار سرمایه از بازار بورس اوراق بهادار که عوامل اصلی ایجادکننده آن است.
به اعتقاد بسیاری از کارشناسان مهمترین عامل کاهش رونق در بورس اوراق بهادار افزایش تنش سیاسی به ویژه در روابط بین المللی و منطقه یی است. این موضوع اگر چه تا حدود زیادی منطبق بر واقعیت به نظر می رسد اما باعث کتمان بخش بسیار مهمتری از عوامل مخرب فضای کلی بازار بورس اوراق، یعنی تصمیمات ناگهانی و غیرکارشناسی دولت نمی شود. به عنوان مثال از آغاز سال ۸۶ تاکنون و در مدت زمانی حدود یک ماه، عملکرد دولت باعث فروپاشی چندین گروه بسیار پراهمیت بازار شده است که به طور خلاصه به آن اشاره خواهد شد.
در ابتدای سال خبر آزادسازی نرخ محصولات پتروشیمی که به احتمال بسیار زیاد همراه با برداشتن سوبسید انرژی متعلقه به این شرکت ها خواهد بود ضربه شدیدی را به وضعیت به نسبت باثبات شرکت های پتروشیمی حاضر در بورس وارد کرد.
این تصمیم گیری همچنان می تواند در میان مدت عملکرد شرکت های پایین دستی به مانند کربن، دوده های صنعتی، تولید کنندگان روغن های صنعتی و خودرو را نیز به شدت مورد تاثیر قرار دهد. بعد از انتشار خبر این تصمیم بلافاصله شرکت های معظ

م پتروشیمی خارک، پتروشیمی اراک و پتروشیمی آبادان به صف فروش فرو رفتند و شرایط نامساعد آنان هنوز نیز ادامه دارد. شرکت های پتروشیمی به ویژه شرکت پتروشیمی خارک به دلیل عظمت آن تعداد بسیار گسترده یی سهامدار دارند که همگی آنان از شرایط پیش آمده متضرر شده اند.
گروه تولیدکنندگان سیمان یکی دیگر از گروه

های اصلی حاضر در بازار بورس اوراق بهادار است. عدم اخذ تصمیمی نهایی و منطقی درباره نحوه قیمت گذاری سیمان و قیمت نهایی آن سبب شده است سهامداران گروه شرکت های سیمانی در دوره های متناوب زیان های گسترده یی را شناساطرح شد و رونق موقتی را به این گروه بازگرداند، اما مطابق معمول پس از توافقات اولیه برای افزایش نرخ سیمان به ناگاه بر مسوولان آشکار شد که این امر به دلایلی فعلاً مقدور نیست و ماجرا هنوز ادامه دارد. البته در موضوع تثبیت قیمت سیمان نباید از اعمال فشار واسطه ها و کسانی که از رانت های ویژه برخوردارند و اختلاف قیمت هنگفت بین نرخ دولتی و قیمت بازار آزاد سود سرشاری را نصیب آنان می کند غافل بود، سود سیاه و کلان این افراد به قیمت زیان صد ها هزار سهامدار جزء شرکت های سیمانی به دست می آید و آن طور که پیش بینی می شود این روند فعلاً ادامه خواهد داشت.
گروه تولیدکنندگان روی یکی دیگر از گروه های بسیار حساس بازار است که به واسطه تصمیمات لحظه یی مسوولان در خطر زیان بسیار شدیدی قرار گرفته است. اعمال تعرفه ۳۰ درصدی بر صادرات شمش روی باعث شده است این گروه در شرایط بسیار شکننده یی قرار گیرد. این نکته وقتی اهمیت مضاعف پیدا می کند که دریابیم گروه روی به ویژه شرکت توسعه معادن روی ایران سهامداران بسیار گسترده یی دارند و معمولاً تمامی فعالان بازار بورس بخشی از سرمایه خود را به سهام یکی از زیرمجموعه های گروه روی اختصاص داده اند.
نکته جالب تر اینکه در زمستان گذشته و در مقطعی که حفظ شاخص کل به عنوان تنها وظیفه سازمان بورس شناخته می شد، این سازمان در اقدامی عجولانه و غیرکارشناسی شرکت های زیرمجموعه روی را که نمادشان در آن مقطع بسته بود وادار به صدور اطلاعیه حتی در ساعت ۹ شب کرد تا با بازگشایی نماد این چند شرکت از کاهش بیشتر شاخص کل جلوگیری کند؛ بدون هیچ گونه توجهی به این واقعیت که این امر باعث زیان شدید سهامداران گروه روی خواهد شد. از دیگر نکات جالب در مورد گروه روی بی تصمیمی درباره چگونگی و زمان واگذاری مجدد معدن انگوران به شرکت توسعه معادن روی یا هر شرکت دیگری است.
این موضوع وقتی اهمیت مضاعف پیدا می کند که دریابیم با آغاز فصل گرما فرصت استفاده از این معدن آغاز شده و هر چه سریع تر می باید نسبت به باطله برداری از قسمت های فروریخته آن اقدام کرد، در غیر این صورت اکثر شرکت های رویی در آینده با مشکل جدی کمبود خاک روبه رو خواهند شد. همه موارد فوق باعث شده است سرنوشت شرکت های رویی بر اثر تصمیمات دولت با ریسک شدیدی روبه رو شوند و آینده این شرکت ها در اب

هام باقی بماند.
موضوع قابل ذکر دیگر مساله کاهش نرخ بهره بانکی است. تصمیم چند روز پیش کمیته فرعی شورای پول و اعتبار مبنی بر عدم کاهش نرخ بهره در سال جاری که بعدها مورد تایید خود این شورا نیز قرار گرفت موجب جذب سریع سرمایه ها به شرکت های بانکی و لیزینگی حاضر در بورس اوراق بهادار شد.
اما این خبر خوش برای سهامداران این شرکت ها نیز چند روزی بی

شتر دوام نیاورد و اعلام شد که هیات دولت قصد دارد مانند سال های گذشته نرخ بهره را ۲ درصد کاهش دهد. جدا از اینکه این کاهش نرخ تا چه اندازه می تواند اثرات تورمی ایجاد کند، همین بی توجهی کامل به آرای یک گروه متشکل از کارشناسان خبره دولت

ی خود قابل تامل است.
اگر قرار است تصمیمات حیاتی مربوط به نرخ بهره مبتنی بر آرای یک نفر گرفته شود پس فلسفه وجودی نهادهای متخصص چیست و چرا دولت کارشناسان شورای پول و اعتبار را باز خرید نمی کند و آنها را به خانه نمی فرستد؟ با این کار در هزینه های دولتی نیز صرفه جویی خواهد شد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید