بخشی از مقاله

بررسی میزان افسردگی در دختران دبیرستان منطقه 15 شهر تهران

چکیده:
موضوع تحقیق حاضر با توجه به اهمیت بیماری روانی خصوصاً افسردگی در جوامع امروز انتخاب گردیده هدف اصلی مورد نظر در این مطالعه تعیین میزان افسردگی به روش غربالگری (بک) در دختران دبیرستانی تعیین گردیده است.


نمونه انتخاب شده شامل 60 نفر می باشد که به روش خوشه-ای و تصادفی انتخاب گردیده است. در هر مقطع تحصیلی اول و دوم و سوم دبیرستان 20 نفر انتخاب گردیده است. بعد از انتخاب گروهها تست افسردگی بک (فرم 21 سوالی) در بین گروهها اجرا گردید بعد از جمع آوری داده های خام و تحلیل آماری نتایج به روش تحلیل واریانس یک طرفه (ANOVA) انجام گرفت. نتایج حاکی از آن است که بین میانگین افسردگی دانش آموزان بر اساس پایه تحصیلی آنها رابطه معناداری مشاهده نگردیده است.

 


فصل اول
 مقدمه
 بیان مسئله
 ضرورت انجام تحقیق
 اهداف تحقیق
 بیان فرضیه
 متغیرها
 واژه های کلیدی

مقدمه
شاید بتوان به جرأت گفت که افسردگی شایعترین بیماری قرن حاضر است که باعث افت کاری، افت تحصیلی، اعتیاد، پیدایش مشکلات شغلی، خانوادگی، زناشویی و غیره .... می گردد. در هر لحظه از زمان 15 تا 20 درصد افراد بزرگسال جامعه ممکن است عوارض و نشانه های

مختلف افسردگی شدید را از خودنشان دهند.
حداقل 12 درصد از جمعیت کشورهای پیشرفته در طی عمر خود برای معالجه علائم افسردگی شدید به متخصصان روانی مراجعه می کنند و حدس زده می شود که 75 درصد افرادی که در مؤسسات درمان روانی بستری می شوند دچار افسردگی هستند. مطالعاتی که در سالهای اخیر از طرف متخصصان سازمان جهانی بهداشت در کشورهای در حال توسعه آسیا و آفریقا انجام گرفته، از افزایش دامنه شیوع افسردگی در میان ملل در حال رشد حکایت می کند. (ملکی و دیگران)


افسردگی دانش آموزان و عدم توجه به تشخیص و درمان آنان می تواند موجب آسیب های اجتماعی فراوان در آینده گردد. افسردگی می تواند در خلق و رفتار، نگرش، تفکر و کارایی دانش آموزان تأثیر منفی گذاشته و باعث افت تحصیلی، اعتیاد و ... شود. تعیین میزان شیوع افسردگی در یک جامعه می تواند بعنوان حداقل یکی از فاکتورهای روانی آن جامعه بکار آید. بنابراین لزوم تحقیقاتی در رابطه با افسردگی که می تواند به تشخیص و ارتقاء اطلاعات عمومی از بیماری گردد ضروری به نظر می رسد. (همان منبع)
زندگی ماشینی و دور از طبیعت، افزایش فضشارهای روانی ناشی از شرایط اقتصادی و اجتماعی نظیر بیکاری، فقر و اعتیاد در جامعه زمینه ساز یکی از شایعترین اختلالات روان پزشکی بنام افسردگی می باشد که با وجود شیوع بسیار زیاد آن در جوامع مختلف و خصوصاً جامعه ما همچنان شاهد هستیم که بسیاری از بیمارانی ای که از این مشکل خلقی رنج می برند به علت عرف و فرهنگ جامعه و یا عدم اطلاع و آموزش صحیح و یا از ترس بیمار روانی خوانده شدن و طرد شدن از اجتماعی که در آن زندگی می کنند به پزشک مراجعه نمی کنند. (حمیدرضا رصافیانی)


بیان مسئله
بیماری های روانی از بدو پیدایش بشر وجود داشته و هیچ خردی در مقابل آن مصونیت ندارد و این خطری است که مرتباً بشر را تهدید می کند. شاید کمتر کسی که در طول زندگی خود لحظاتی نگرانی و افسردگی را احساس نکرده باشد.
فراموش کردن جزء روانی بهداشت و سایر جنبه های رفتاری بیماری و اساسی ترین خطای موجود در نظام بهداشتی محسوب می شود . بعضی آمارها نشان می دهد که حدود 30 درص

د از مردم در طول حیات خود به افسردگی مبتلا می شوند.
افکار خودکشی در همه سنین دیده می شود و بیشترین میزان آن هنگامی است که با یک اختلال افسردگی شدید همراه باشد. خطر خودکشی که علت 12 درصد مرگ ومیرها در دوره نوجوانی است در نوجوانان مبتلا به اختلالات افسردگی بالاست.
در دانش آموزانی که دچار تعارض و عدم امنیت روانی هستند به ناچار بخشی از نیروی فکری خود را صرف حل مسایلی خواهند کرد که باعث خستگی آنان شده و لذا دامنه توجه و دقت فرد افت کرده وتوجهی به مسائل کلان نخواهند کرد که در نهایت به افت تحصیلی می شود و این چرخه سبب افت تحصیلی وعدم امنیت روانی خواهد شد. دانش آموزان بعنوان نسل آینده ساز یکی از سرمایه های بنیادی جوامع محسوب می شوند که توجه به بهداشت روانی آنان از اهمیت زیادی برخوردار است.(حمید رضا رصافیانی)
در این پژوهش به بررسی میزان شیوع افسردگی در دانش آموزان مقطع دبیرستان در شهر تهران می پردازیم. تا آماری دقیق از شیوع علائم افسردگی در مقاطع ذکر شده و بررسی عوامل مؤثر در ایجاد آن می باشد بدست آوریم. امید است تا مسائل و مشکلات مختلفی را که دانش آموزان را به سوی افسردگی سوق می دهد شناسایی کرده و بتوانیم با توسل به راه حلهای مناسب با آنها مقابله کنیم . همچنین تعیین میزان شیوع افسردگی در یک جامعه می تواند به عنوان حداقل یکی از فاکتورهای روانی آن جامعه بکار آید.
بنابراین لزوم تحقیقاتی در رابطه با افسردگی که می تواند به تشخیص و ارتقاء اطلاعات عمومی از بیماری گردد، ضروری به نظر می گردد.

ضرورت انجام تحقیق:
افسردگی بیماری جدی است که هر سال 5/1 میلیون آمریکایی را مبتلا می کند و موجب می شود که نه تنها خود آنها، بلکه خانواده و دوستان آنها نیز رنج ببرند. خبر خوب اینکه افسردگی نیز مانند سایر بیماریها قابل درمان است، با این حال بیشتر افراد افسرده (نزدیک به 3/2 آنها) متوجه بیماری خود نمی شوند و در نتیجه درمان مورد نیاز را دریافت نمی کنند. اکثر مردم نیز افسردگی را یک بیماری نمی دانندبلکه آن را ضعف یا نقص شخصیتی می پندارند . (انجمن پزشکی امریکا). افراد افسرده و خانواده هایشان نیاز دارند و مایلند در مورد عوامل بروز افسردگی اطلاعاتی بدست

آوردند.
وجود چنین تحقیقاتی ضرورت بررسی بیشتر اختلالات روانی ناشی از افسردگی را در دانش آموزان توجیه می نماید. چرا که این مطالعات تا روشن تر نمودن مسائل، رهنمودهای لازم برای برنامه ریزی آتی را در اختیار مسئولین قرار خواهد داد. به علاوه اینگونه تحقیقات، زمینه مناسبی برای مطالعات بعدی تلقی شده و افراد علاقمند را قادر خواهد ساخت تا از نتایج بدست آمده استفاده نموده و در صورت لزوم به انجام پژوهش های مشابه بپردازند. بنابراین نتایج این تحقیق در راستای تکمیل مطالعات پیشین ضمن آشکار نمودن میزان افسردگی در دختران مقطع دبیرستان، اطلاعات لازم را در اختیار برنامه ریزان قرار خواهد داد که متناسب با نتایج حاصله اقدامات مورد نیاز را نیز به عمل بیاورند.
علاوه بر این علاقمندان به مسائل تعلیم وتربیت نیز می توانند از این مطالب سود برده و در صورت تمایل چنین مطالعاتی را دنبال نمایند.

اهداف تحقیق:
هدف کلی:
این تحقیق به بررسی میزان افسردگی در دختران دبیرستان منطقه 15 شهر تهران پرداخته است. بنابراین بررسی و مقایسه افسردگی این 3 مقطع در رابطه با میزان شیوع افسردگی ، کلی ترین هدف تحقیق محسوب می گردد. به عبارت دیگر، تحقیق حاضر ضمن آشکار نمودن چگونگی میزان افسردگی 3 گروه مذکور، آنها را با یکدیگر مقایسه می کند با توجه به مطالب فوق دستیابی به دانش و بینش جدیدی که از طریق بررسی این موضوع حاصل می گردد از مهمترین اهداف تحقیق حاضر به شمار می رود.
هدف جزیی:
تعیین میزان افسردگی در دانش آموزان دختر مقاطع تحصیلی دبیرستان شهر تهران

بیان فرضیه:
بررسی میزان افسردگی دانش آموزان دختر مقاطع تحصیلی دبیرستان بر اساس پایه تحصیلی


متغیرها:
متغیر مستقل:
در این پژوهش متغیر مستقل مقطع تحصیلی دانش آموزان دختر می باشد.
متغیر وابسته:
در این پژوهش متغیر وابسته افسردگی می باشد.
واژه های کلیدی:
میزان: به وسیله این میزان وفور کلیه موارد بیماری (جدید و قدیم) اندازه گیری می شود.
تعریف نظری افسردگی: حالت روانی که با احساس غمگینی، تنهایی، ناامیدی، ضعف عزت نفس و تقبیح خود شخص است، علائم همراه مشتمل¬اند بر کندی روانی – حرکتی یا گاهی تهییج، کناره گیری از تماس میان فردی و نشانه های نباتی از قبیل بی خوابی و بی اشتهایی ، این اصطلاح به چنین خلقی یا به اختلال خلقی اشاره دارد.


تعریف عملیات افسردگی: در این پژوهش بر اساس نمره تست (بک)(21 سوال) درجات مختلف افسردگی تعیین میگردد.
دانش آموز دختر مقطع دبیرستان: دانش آموز دختری که در دوره دبیرستان مقاطع اول و دوم و سوم ، در یکی از مراکز آموزشی شهر تهران در سال تحصیلی 1386 مشغول به تحصیل می باشد.


فصل دوم
 پیشینه تحقیق
 نظریه های مربوط به افسردگی
 تاریخچه افسردگی
 تشخیص افسردگی
 سنجش شدت افسردگی
 انواع اختلالات افسردگی
 علل افسردگی
 درمان افسردگی
 ارتباط افسردگی با بیماریهای دیگر
 افسردگی در گروههای مختلف
 علائم جسمانی افسردگی
 هشدارهای افسردگی
 افسردگی از عوامل ایجاد فساد در جوامع

نظریه های مربوط به افسردگی
علل افسردگی از دیدگاههای نظری عمده¬ای مورد بررسی واقع شده است.
نظریه زیست شناختی:


پیش فرضهای نظریه زیست شناختی این است که علت افسردگی یا در ژنها قرار دارد که از طریق توارث از والدین به فرزندان منتقل می شود، یا نارسایی عمل فیزیولوژیکی است که ممکن است پایه ارثی یا غیرارثی داشته باشد. یافته های مربوط به دوقلوها از 1930 به بعد بیانگر آن است که عوامل ارثی موجب نوعی افسردگی می شود. بسیاری از پژوهندگان عوامل ارثی را همراه با آنچه که در زندگی شخص به وقوع می پیوندند. یعنی ترکیب آمادگیهای ارثی و فشارهای روانی محیطی را علت احتمالی رفتار افسرده می دانند. کسانی که افسردگی دو قطبی دارند، یعنی هم دارای افسردگی هستند و هم مانی دست کم دو نسل از بستگاه آنها اغلب رفتارهای مشابهی

داشتند. همچنین در خانواده هایی که افسردگی دوقطبی وجود دارد شانس بیشتری برای ظهور افسردگی یک قطبی می باشد. این موضوع که چگونه افسردگی از طریق توارث منتقل می شود هنوز نامعلوم است.
یک زمینه عمده از تحقیق درباره علل زیست شناختی افسردگی مربوط است به نقش انتقال دهندگان عصبی. سالهاست که نظریه کتکول آمین در مورد افسردگی حاکم بوده است. این نظریه بیان کننده آن است که افسردگی مربوط است به کمبود کتکول آمینها ، به خصوص نوراپی نفرین، در محلهای گیرنده مخصوص مغز.
کتکول آمین دیگری بنام دوپامین نیز در ارتباط با افسردگی است.
سایر محققان افسردگی را به انتقال دهنده عصبی دیگر، یعنی سروتونین مربوط دانسته¬¬اند.
بسیاری از اطلاعات مربوط به نقش انتقال دهندگان عصبی نروترانسمیتر از طریق مشاهده اثرات دارو تجویز شده به بیماران حاصل شده است. مثلاً ملاحظه گردیده که ریسرپین یکی از نخستین داروهای آرامبخشی که برای فشار خون بالا مورد استفاده قرار میگرفت علت افسردگی در بعضی از افراد است. زیرا ریسرپین موجب تخلیه مقداری مواد شیمیایی در گروه کاتکول آمین که برای انتقال تحریک عصبی لازم است می شود، بعضی دانشمندان معتقد به رابطه بین انتقال دهندگان عصبی و افسردگی شده¬اند.


دو گروه است که اکنون برای معالجه افسردگی بیشترین مورد استعمال را دارد عبارت است از تری سیکلیکها (سه حلقه¬ایها) وضع کنندگان منو آمین اکسیداز (M.A.O) ابراز دیگر زیست شناختی برای جدا ساختن افراد افسرده که همگون بیشتری با یکدیگر دارند مطالعه دوره های خواب REM است، مرحله از خواب که چشمها به سرعت از سو به سوی دیگر حرکت کرده الگوی امواج مغزی دلالت بر منتهای فعالیت مغز دارند. به نظر می رسد که در بعضی از افراد افسرده فاصله بین خواب رفتن و شروع اولین دروه REM کوتاهتر است.

نظریه روان پویایی:
مطالعات روانشناختی درباره افسردگی توسط زیگموند فروید و کارل آبراهام شروع گردیدهر دو نفر در مقالات جداگانه درباره افسردگی این اختلال را به عنوان یک واکنش پیچیده نسبت به از دست دادن چیزی توصیف نمودند.
افسردگی اولین اختلالی بود که فروید علت آن را به جای تمایلات جنبی عامل هیجانی ذکر کرده بود. مالیخولیا چنان که فروید آن را نامید، اندوهی است افراطی مشوش کننده، طولانی مدت، اغلب نامربوط با محیط و ظاهر بی مورد.
فروید عقیده داشت که فرد مبتلا به افسردگی یک وجدان تنبیه کننده یا وجدان اخلاقی قوی دارد. او بر احساس گناه که وجدان موجب آن می شود تأکید می ورزید. طبق نظر فروید یک دلیل که وجدان این چنین قوی می شود کنترل احساسات خشم و پرخاشگری است که در غیر اینصورت ممکن است به صورت آسیب رساندن به دیگران تجلی نماید.
نظریه های روان پویایی بر احساسات و واکنشهای ناخودآگاه نسبت به موقعیتهای جدید که اساس آنها حوادث قبلی زندگی است تأکید می ورزند. اکثر نظم بندیهای روان پویایی بر تاریخچه روابط بین فرد شخصی که او به عنوان یک کودک بیشترین وابستگی را به وی داشته است – معمولاً مادر، متمرکز است. بدین ترتیب که یک سابقه تاریخی افسردگی عبارت است از اختلال در روابط اولیه

کودکی. این اختلال ممکن است فقدان واقعی والدین یا یک ترس خیالی درباره از دست دادن یکی از والدین باشد.
کوششهای درمانی طبق نظریه روان پویایی عبارتند از تغییر و اصلاح همخوانی هایی که در بین افکار و احساسات مراجع وجود دارد. روان درمانگری درازمدت معطوف به کشف پایه های ناخودآگاه اختلال عاطفی است که به نظر می رسد معلول تعارضات حل نشده دوران کودکی باشد.
چون اینگونه بازسازی کامل شخصیت در اکثر موارد ممکن نیست، درمانگری حمایتی کوتاه مدت اغلب در مورد افراد مبتلا به افسردگی به کار می رود تا به آنها فر صتی برای تصفیه افکار و احساساتشان داده شده در جهت سودمندی بهتر تشویق شوند.

نظریه یادگیری:
پیش فرضیه نظریه یادگیری آن است که افسردگی و فقدان تقویت به هم مربوط است. دلایل زیادی برای این فقدان تقویت وجود دارد. پاسخها ممکن است بدین دلیل مورد تشویق قرار گیرند که، هیچ تقویتی دریافت نداشته¬اند یا پاسخی ناخوشایند یا تنبیه کننده به دنبال داشته¬اند. بسیاری از نظریه پردازان که به دیدگاه یادگیری معتقدند در حد زیاد تحت تأثیر کارهای بی.اف.اسکینر به صورت شرطی سازی عاملی بودند. اندیشه های مربوط به کارهای اسکینر از طریق تأکید بر تأثیر متقابل اجتماعی، به ویژه اینکه چگونه رفتار سایر افراد به عنوان تقویت می تواند عمل نماید اصلاح گردیده است.
اوین سوهن و همکاران وی از پیشوایان تحقیق در زمینه افسردگی از نقطه نظر یادگیری هستند آنها به طورمعمول تأکید می کنند که میزان پایین برون شد رفتار واحساسات غمگینی یا ناشادی که با افسردگی همبسته می شوند مربوط است به میزان پایین تقویت مثبت و یا میزان بالای تجارب ناخوشایند. این حالات ممکن است توسط یکی از چندین دلیل ذیل واقع شود:
1. محیط فی نفسه ممکن است مسئله باشد. ممکن است عوامل تقویت کننده کم یا تنبیه کننده زیاد در محیط مشخص وجود داشته باشد.
2. شخص ممکن است فاقد مهارتهای اجتماعی برای جذب تقویت مثبت یا برای تطبیق مؤثربا حوادث تنفرانگیز ناخوشایند باشد.
3. به علت بعضی دلائل برای افرادی که مستعد افسردگی هستند تقویتها کمتر مثبت و تنبیه ها بیشتر منفی به نظر می رسد تا افراد عادی. این موضوع ممکن موجب کاهش رفتار یا کناره گیری گردیده منجر به تقویتهای کمتر یا تنبیه های بیشتر شود.
افراد افسرده ممکن است از طریق انجام دادن رفتار وابسته برای برقراری ارتباط کوشش نماید شاید آموزش به مهارتهای اجتماعی بتواند رویکرد درمانی مؤثری برای افراد افسرده باشد.

 


نظریه شناختی:
احتمالاً با نفوذترین نظریه روانشناختی که امروزه درباره افسردگی وجود دارد نقطه نظر شناختی است. اساس این نظریه این اندیشه است که یک تجربه معین ممکن است روی دو فرد تأثیر بسیار متفاوتی بگذارد. قسمتی از این اختلاف ممکن است به دلیل نحوه تفکر آنها درباره آن حادثه باشد واینکه و تا چه اندازه شناخت درباره آن دارند.
نظریه شناختی بک درباره افسردگی بر روشهای درمانی پیشرفته مؤثر بوده و تحقیقات زیادی را موجب شده است.

 

نظریه شناختی بک درباره افسردگی:
آرون بک معتقد است که افراد افسرده به این دلیل افسرده¬اند که راههای اشتباده آلود و مبالغه آمیز در فکر کردن دارند. شخص افسرده یک نظر منفی درباره خود، دنیا و آینده دارد. طبق نظر بک این شناختهای منفی علت افسردگی است، نه سایر چیزهای پیرامون شخص.
عقیده بک این است که احساس از دست دادن که اغلب نتیجه هدفها وتوقعات بالای غیرمنطقی است، عامل اصلی افسردگی محسوب می شود.
شخص مستعد افسردگی نه تنها بیش از حد تعمیم می دهد بلکه تمایل به بزرگ جلوه دادن گناهان شخصی و کوچک شمردن کیفیتهای شخصی دارد.
بک باور داشت که شخص افسرده علت هر گونه بدبختی را عیوب شخصی می داند. بک معتقد است که افراد افسرده تمایل دارندکه خود را با دیگران مقایسه کنند و این موضوع خود موجب می شود عزت نفس آنان کمتر شود. هر گونه مواجه با شخص دیگر فرصتی برای ارزیابی منفی از خود می شود. آنان موارد مثبت را به حداقل رسانده و موارد منفی را به حداکثر به نظر می رسد که شناختهای افراد افسرده درباره پیشرفت با شناختهای دیگران متفاوت است. افراد افسرده نه تنها پیشرفت خود را سخت گیرانه ارزیابی می کنند و در تقویت خود بعد از انجام عملی قصور می ورزند، بلکه سطح توقعات آنان قبل از شروع عمل نیز پایین است.

نظریه اصالت وجودی – انسانگرایی
در حالیکه نظریه های تحلیل روانی بر از دست دادن یک شیء مورد علاقه به عنوان علت اصلی افسردگی تأکید می ورند. نظریه های اصالت وجود بر از دست دادن عزت نفس متمرکز می شوند.
شیء از دست رفته می تواند واقعی یا سمبلیک باشد. قدرت، مقام اجتماعی یا پول.
ولی از دست دادن خود به خود بدان اندازه اهمیت ندارد که تغییر در خود ارزیابی فرد بر اساس آن از دست دادن. علت شایع افسردگی در مردان از دست دادن شغل است. شغل بیانگر ارزش شخص در نظر خودش می باشد. دست کم تا زمان افزایش زیاد میزان اشتغال زنان در خارج از خانه، یک علت شایع افسردگی در زنان از دست دادن همسر بوده است.


این از دست دادن فقط شخص مورد علاقه نبوده، بلکه منبع اصلی ارزش وی بوده است، زیرا موقعیت اجتماعی زن به طور سنتی مبتنی بر نقش شوهر بوده است. علاوه بر آن با از دست دادن نان آور خانواده ممکن است امرار معاش دچار مخاطره گردد.
نظریه پردازان انسان گرایی ممکن است بر اختلاف من آرمانی شخص و ادراک وی از حالت واقعی امور تأکید ورزند. بر اساس نظریه آنان افسردگی احتمالاً زمانی ظاهر می شود که اختلاف بین من واقعی و من آرمانی خیلی زیاد شود. به طوری که برای شخص قابل تحمل نباشد.

این اندیشه با شواهد تجربی جمع آوری شده توسط محققانی که میزان خود ارزیابی های افراد افسرده و غیرافسرده را بررسی کرده¬اند مطابقت دارد. (حسین آزاد)
پیشینه تحقیق:
به گزارش پایگاه آگاهی رسانی کمیسیون اروپا بیش از 4/1 مردم اتحادیه اروپا به گونه¬ای از بیماریهای روانی (در اندازه کم یا زیاد) مبتلا هستند و هر ساله 27 درصد از مردم کشورهای اروپایی به گونه¬ای از بیماریهای روانی رنج می برند.
بر اساس این گزارش بیماریهای روانی هر ساله 4 درصد به اقتصاد کشورهای اروپایی آسیب وارد می کند. بر پایه همین گزارش افسردگی رایج ترین بیماری روانی در میان مردم اتحادیه اروپا است و پیش بینی می شود تا سال 210 افسردگی به شایعترین بیماری در کشورهای اروپا تبدیل می گردد.
آمار؟ 20 درصد جمعیت ایران افسرده است. در تحقیقاتی که در دانشگاه هاروارد انجام شده این نتایج بدست آمده است که اگر علل اصلی و عمده مرگ و میر را به 10 دسته مهم تقسیم بندی کنیم، مهمترین آن افسردگی می باشد که بیشترین آمار مرگ و میر در مورد افسردگی دیده شده است .
اطلاعاتی که اخیراً از مطالعات همه گیر شناسی بدست آمده نشان می دهد که اخ

تلالات افسردگی جداً سلامت عمومی جامعه را تهدید می کند.
شواهد و مدارک حاصله از تحقیقات همه گیر شناسی حاکی از وجود یک دسته متفرند که با افسردگی ارتباط دارد. در میان این متغیرها، جنسیت در درجه نخست قرار دارد.
میزان افسردگی در زنان نسبت به مردان به مراتب بیشتر است (براون و هریس 1978)

داده¬های جدیدتر بیانگر آنند که در مورد افسردگی نباید تنها به عامل جنسیت نظر داشت. انسیل در سال 1982 بیان داشت تفاوتهای جنسی در افسردگی با میزان سن و وضعیت تأهل تغییر می کند.
ظاهراً اختلالات افسردگی در میان نوجوانان بیشتر و در میان منتشرها کمتر شایع است. (واسیمن و دیگران) بنابر داده¬های حاصل از درجه شیوع در فاصله زمانی 6 ماهه، اختلالات افسردگی در افراد 45 سال شایعتر است. ظاهراً با افزایش سن شیوع اختلالات عمده افسردگی کاهش می یابد.
بک (beck) علت افسردگی را افکار منفی نسبت به خود، تجربه جاری و آینده و خطاهای منطق می داند.
طبق داده های موسسه ملی بهداشت روانی، درجه شیوع اختلال، در طول عمر از 601 تا 915 درصد جمعیت در نوسان است. بزرگترین بخش این گروه، یعنی 7/3 تا 7/6 درصد کل جمعیت، دچار اختلال افسردگی¬اند. به دنبال آن اختلال افسرده خویی با دامنه 1/2 تا 8/3 درصد جمعیت و اختلال ماینا با 6/0 تا 1/1 درصد جمعیت قرار می گیرند.
این داده ها بر آنند که بخش وسیعی از جمعیت ایالات متحده در طول زندگانی خود یک حادثه تأثیرگذار را تجربه می کنند.
بررسی های صورت گرفته در فواصل کوتاهتر، نشان می دهد که در هر زمان معین بسیاری از مردم دچار اضطراریهای تأثیر گذار می شوند.
اختلالات افسرده خوی به میزان 1/2 تا 2/3 درصد ماینا و به میزان 4/0 تا 8/0 درصد به ترتیب دارای اهمیت هستند.
با توجه به جمعیت 250 میلیونی ایالات متحده و با توجه به نسبتهای ذکر شده، نتیجه می گیریم که در خلال هر فاصله زمانی 6 ماهه، 8 میلیون نفر از اختلال عمده افسردگی 7 میلیون نفر از بیماری افسرده خویی، 2 میلیون نفر از ماینا رنج می برند. (کاپلان)

 


تاریخچه افسردگی:
افسردگی تاریخی کهن دارد. واژه ملانکولی (مالیخولیا) را بقراط عنوان کرد که گمان می کرد حاصل صفرای سیاه است. حدود پانصد سال بعد از بقراط، اوایل قرن دوم میلادی آرتائوس کاپادو چیا رابطه بین مانی و ملانکولی را کشف کرد:
«مبتلایان به ملانکولی همه بیماریشان یک نوع نیست، یا از مسموم شدن مظنون هستند یا از مردم گریزی سر به دامان صحرا میگذارند، یا خرافاتی شده¬اند و از زندگی بیزار می گردند، هرگاه آرامش پیدا شود، خوشی بر آنان مسلط می شود (مالک اعتصام) .پزشک یهودی قرن دوازدهم «موزس میمونیوس» مالیخولیا را یک بیماری جداگانه می دانست. (بونه) در 1868 نیز یک بیماری روانی را ذکر کرده است که خود عنوان مالیخولیای شیدا گونه به آن داده بود.
در 1854 (ژول فالره) بیماری به نام جنون دوره¬ای (فوی سیرکولار) را توصیف کرده بود که در آن حالت خلقی افسردگی و مانیا به طور متناوب پیدا می شود.
تقریباً همزمان با او روانپزشک فرانسوی دیگری بنام (ژول بالارژه) بیماری جنون دوشکی (فولی آدوبل فورم) را توصیف کرده بود که در آن، فرد عمیقاً افسرده و دچار نوعی حالت بهت می شد و سرانجام از آن حال در می آمد در 1882 روانپزشک آلمانی (کارل کالبام) اصطلاح سیکلوتایمی را به کاربرد و مانیا و افسردگی را مراحلی از یک بیماری واحد قلمداد کرد.
در 1988 (امیل کرپلین) بر اساس اطلاعاتی که از روانپزشکان آلمانی و فرانسوی پیش از خود بدست آورده بود،نوعی سایکوز بنام سایکوز ماینا – افسردگی را توصیف کرده بود و اکثر معیارهایی را که امروزه روانپزشکان برای گذاشتن تشخیص بکار می برند، در آنجا گنجانده بود. کرپلین نوعی افسردگی هم بر شمرده بود که در زنان پس از یائسگی و در مردان در اواخر بزرگسالی شروع می شد و نهایتاً نام مالیخولیای کهولی (Involutional melanchatia) بر آن نهاده شد. این نوع افسردگی از همان زمان شکلی از اختلالات خلقی دیر آغاز دانسته شد.(Harold0

تشخیص افسردگی
در 10 سال گذشته از نقطه نظر شناخت یا تشخیص افسردگی، پیشرفت شگرفی شده است (ایندیکوت واسپترز 1978) . چند برنامه مصاحبه بالینی ساخت دار را طراحی کردند که برای تشخیص افسردگی معتبرند. برنامه طراحی شده این دو محقق برای اختلالهای عاطفی وشیز و فرنی هم به گستردگی بکار می رود. این راهنمای مصاحبه به دو شکل یافت می شود: یکی SADS که روی حادثه جاری بیماری تمرکز دارد، و دومی SADS – L که درباره بیماری و

جریانات وقایع قبلی ، داده های تارخی فراهنم می کند. این دو راهنما در پیوستگی با معیارهای تحقیقی تشخیص که جلوه دار راهنمای تشخیص و آماری اختلالهای روانی انجمن روان پزشکی آمریکا (1980 – APA) می باشد، بکار می روند. مصاحبه گر ورزیده با چنین ابزارهایی در مصاحبه¬ای 60 – 90 دقیقه¬ای بیماری را تشخیص می دهد. این ابزارها برای تشخیص افسردگی شدید نوعی هماهنگی فوق العاده دارند. هنگام مصاحبه SADS معمولاً کل روند را ضبط ویدیویی می کنیم تا در صورت داشتن سوالات بدون پاسخ و نیز جهت تشخیص قابل اعتمادتر، آن را تکرار می کنیم. تحت این شرایط متخصصان بالینی می توانند بنا به میل خود صدای مصاحبه را ضبط کند و سپس با مرور نوار آن، SADS یا SADS – L را درجه بندی نماید.


احتمالاً دشوارترین تمایزی که متخصص بالینی پس از انجام مصاحبه SADS باید متوجه آن شود، تمایز بین اختلال افسرده خویی و اختلال افسردگی عمده است.
مبتلایان به افسردگی عمده طبق مقیاس هامیلتون، به این عنوان که به طور قابل توجهی افسرده ترند درجه بندی شده¬اند و میزان اضطراب جسمانی، پریشانی معده¬ای – روده-ای، کاهش وزن، پارانویا، دلمردگی، و احتمال خودکشی آنها به نحوه فوق العاده¬ای، بالا ارزیابی شد. بیماران افسرده خود از لحاظ اشتهای افزوده، درجه فوق العاده بالایی را کسب کردند. جالب اینجاست که

بنابر پرسشنامه بک، به جز در چهار مورد، تفاوت چندانی بین کل بیماران نبود. بیماران

افسرده عمده، بی اشتهایی بیشتری همراه با کمبود وزن داشتند، در حالیکه بیماران افسرده خود را نارضایتی و خستگی رنج می داد.
سنجش شدت افسردگی
در خصوص سنجش شدت افسردگی، چند روش گزارش فردی و مقیاس درجه بندی بالینی معتبر وجود دارد. تفاوت این مقیاسها در تأکیدی است که بر جنبه های خاصی از نشانه های افسردگی دارند. برخی به شدت بر جنبه های جسمانی اختلال و برخی دیگر بر جنبه های شناختی آن تأکید دارند.

افسردگی:
افسردگی از لحاظ لغوی در زبان فارسی به معنای دلتنگی و پژمردگی آمده است افسردگی کم شدن تنش روانی است که روی خلق و احساسی که شخص از وجود خودش دارد، اثر گذاشته و این حالت با علائم متعدد روانی و جسمانی همراه می گردد . افسردگی که به گفته¬ای می توا

ن آن را اضطراب ثانویه نامید از نظر پزشکی یک نوع آزادگی است که قابلیت فعالیت جسمانی و عقلانی را کاهش می دهد ولی به آسانی قابل توصیف نیست. فروید در تعریف افسردگی می گوید: افسردگی حالتی است که به علت از دست دادن یک شیء مورد علاقه در شخص بوجود می آید که جنبه از دست دادن آن ممکن است آگاهانه یا ناآگاهانه باشد. مهم است که اختلالات افسرده ساز ار از حزن و اندوه روزانه که افسردگی نیستند جدا کنیم. اندوه طبیعی ناشی از مرگ عزیزان نیز افسردگی نیست. ممکن است افراد محزون یا کسانی که با اندوههای طبیعی رو به

رویند، در دوره¬ای کوتاه نشانه های افسردگی را تجربه کنند، اما آنها معمولاً می توانند کم و بیش به طور طبیعی به کارهای خود ادامه دهند و به زودی بی آنکه به درمان نیاز باشد بهبودی یابند.
کیزوهافلینگ (1974) عدم فعالیت را یکی از علائم بارز افسردگی می دانند. در بیمارانی که خلق افسرده¬ای دارند (یعنی در افسردگی) ، از دست دادن کارمایه (انرژی) و علاقه، احساس گناه، دشوارشدن تمرکز، از دست دادن اشتها، و افکار مرگ یا خودکشی وجود دارد. طول مدت یک دوره افسردگی به نظر می رسد 3 تا 6 ماه در بیماران سرپایی، و 6 تا 9 ماه در بیماران بستری باشد.
(مامک اعتصام)

انواع اختلالات افسردگی:
با پژوهش های بالینی و زیستی در مورد اختلالات خلقی تفکیک بالینی از پیش شناخته شده بیماران بار دیگر تأیید شده است و در DSM – IV به رسمیت شناخته شده است. دو اختلال عمده خلقی عبارت است از 1) اختلال افسردگی عمده 2) اختلال دو قطبی I که این دو اختلال را اغلب، اختلالات عاطفی هم می نامند، ولی آسیب اساسی در این اختلالات به خلق یا حالت هیجانی پایدار درونی فرد است، نه مربوط به حالت عاطفی یا تظاهر بیرونی محتوای هیجان فعلی فرد. بیمارانی که فقط حملات افسردگی پیدا می کنند، دچار اختلال افسردگی عمده خوانده می شوند، این اختلال را گاه افسردگی یک قطبی نیز می نامند که اصطلاح پذیرفته شده¬ای در DSM – IV نیست. بیمارانی که هم حملات ماینا و هم حملات افسردگی پیدا می کنند و بیمارانی که فقط دچار حملات ماینا می شوند، مبتلا به اختلال دو قطبی نامیده می شوند.
طبق DSM – IV تعریف اختلال افسردگی عمده عبارتند از یک یا چند حمله افسردگی عمده بدون سابقه¬ای از حملات ماینا، مختلط یا هیپوماینا. به طور کلی علائم و نشانه های افسردگی عبارتند از:
1. ناتوانی از احساس لذت بردن (Anhedonia)
2. کناره گیری از دوستان و خانواده


3. فقدان انگیزش، عقل کم برای ناکامی
4. نشانه های بنایی شامل: فقدان جنسی، بی اشتهایی و کاهش وزن بدن، پرخوری و افزایش وزن، سطح انرژی پایین و خستگی پذیری، اختلال قاعدگی، اختلال خواب (بی خوابی، پرخوابی، سحرخیزی) و تغییرات شبانه روزی (علائم نزدیک صبح شدیدتر است)
5. یبوست
6. خشکی دهان
7. سردرد


این افراد در معاینه علائم زیر را بروز می دهند:
1) رفتار و ظاهر کلی: کندی یا تحریک روانی، تماس چشمی ضعیف، اشکباری، غمگینی و پژمردگی، بی توجهی به ظاهر شخصی
2) عاطفه محدود یا قوی
3) تکلم: فقدان یا اندک بودن تکلم خودانگیخته، تک سیلابی، مکث های طولانی ، آهسته و یکنواخت بودن تکلم
4) محتوای فکر: 6 درصد افکار خودکشی دارند و 15 درصد خودکشی می کنند، احساس ناامیدی، بی ارزشی و گناه، اشتغال ذهنی – جسمی، بی تصمیمی، فقر محتوا توهمات و هذیانها، کمبود تفکر خود انگیخته
5) نظام حسی: حواس پرتی، اشکال در تمرکز، شکایت از ضعف حافظه، گم گشتگی
6) بینش: قضاوت مختل
طبق DSM – IV حمله افسردگی عمده باید لااقل دو هفته طول بکشد. بیمار دچار این حمله نوعاً یا افسرده است، یا علاقه¬اش را به اکثر فعالیتها از دست داده است. بیماری که دچار حمله افسردگی عمده تشخیص داده می شود باید لااقل چهار علامت از فهرستی شامل تعمیرات خواب و فعالیت، فقدان انرژی، احساس گناه مشکل در تفکر و تصمیم گیری و افکار عود کننده مرگ یا خودکشی را هم داشته باشد.
حمله مختلط، دوره¬ای به طول حداقل یک هفته است که در آن هر دو حمله ماینا و افسردگی عمده تقریباً هر روز پیدا می شود. تعریف اختلال دو قطبی عبارت است از داشتن حداقل یک حمله ماینا یا مختلط و گاهی حملات افسردگی عمده در سیر بالینی.
افسردگی دو قطبی را اختلال دو قطبی یا بیماری افسردگی – شیدایی نیز می نامند که در حال حاضر حدود 2 میلیون آمریکایی را به خود مبتلا کرده است.


علت افسردگی دو قطبی به طور کامل روشن نشده است. ولی بسیاری بر این باورند که اکثر مبتلایان به این بیماری احتمالاً زمینه ارثی آن را دارند، هرچند که محیط نیز در تقویت این وضعیت نقش دارد. افسردگی دو قطبی درمان قطعی ندارد ولی می توان آن را با دارو کنترل کرد. (انجمن پزشکی آمریکا).
چند نوع افسردگی عمده موسوم به انواع فرعی، وجود دارند که کمتر رایج هستند.
آنها عبارتند از افسردگی روان پریشی، افسردگی استثنایی، افسردگی پس از زایمانی ، روان پریشی پس زایمانی و اختلال ملال آور پیش از قاعدگی.


افسردگی روان پریشی: افرادی که افسردگی روان پریشی دارند، علاوه بر نشانه های افسردگی هذیان یا توهم نیز دارند. این اختلال تقریباً 15 درصد مبتلایان به افسردگی عمده دیده می شود. مبتلایان به این اختلال ممکن است عواقب کارهایی را که انجام می دهند به خوبی درک نکنند، بنابراین در معرض خطر از بین بردن خود هستند.
افسردگی استثنایی: افرادی که به افسردگی استثنایی مبتلا هستند، آمیزه¬ای از نشانه¬ها را دارند، بعضی از این نشانه¬ها، نشانه¬های معمولی افسردگی عمده و برخی دیگر از نشانه های غیرمعمول هستند. همچنین افسردگی استثنایی، از این نظر که معمولاً مزمن (طولانی مدت) است نه صرفاً چند دوره، با افسردگی عمده تفاوت دارد.
این افسردگی معمولاً در دوره نوجوانی آغاز می شود و ممکن است بیشتر زنان مبتلا شوند تا مردان. که مبتلایان به این افسردگی عموماً با داروهای ضد افسردگی، روان درمانی یا ترکیبی از این دو روش درمان می شوند:
افسردگی پس زایمان¬انی: این افسردگی همان نشانه های افسردگی عمده را دارد.
این افسردگی تقریباً در 10 درصد مادرانی که نخستین زایمان خود را انجام
می دهند، دیده می شود. طبق بعضی آمارها، زنانیکه دوران حاملگی یا زایمان سختی داشته¬اند، ازدواج موفق نداشته¬اند، و از طرف دوستان، خانواده و همسایگان کمتر حمایت می شوند. بیشتر در معرض ابتلاء به این بیماری هستند. افسردگی پس از زایمان، شدیدتر ، طولانی تر و ناتوان کننده تر از «گرفته بودن» عادی و موقت است که اکثر زنان در چند روز اول بعد از زایمان دارند. در صورت عدم درمان این بیماری ماهها و سالها دوام داشته باشد.


افسردگی پس از زایمان با یکی از ترکیبی از روشهای زیر معالجه می شود: درمان با صحبت کردن گروه درمانی، و داروهای ضد افسردگی.
روان پریشی پس زایمانی: در موارد نادر افسردگی پس زایمانی می تواند به وضعیت خطرناکتری بنام روان پریشی پس زایمانی تبدیل شود. این بیماری در یک یا دو هزارم مادران در نخستین زایمان روی می دهد. نشانه های آن عبارتند از توهمها، هندیها، و افکار مربوط به خودکشی. زنانیکه به این بیماری مبتلا هستند، به درمان فوری پزشکی نیاز دارند و احتمالاً باید بستری شوند.


اختلال ملال پیش از قاعدگی: این بیماری یک بیماری دوره¬ای است که 3 تا 5 درصد زنان در حال قاعدگی را به خود مبتلا می کند. زنانیکه این بیماری را دارند یا دو هفته قبل از عادت ماهیانه یا در طول آن احساس افسردگی عمیق یا تحریک پذیری می کنند و نشانه های آنان شدیدتر از نشانه های مربوطه به سندرم پیش از قاعدگی (PMS) است. درمان این بیماری شامل تمرینهای بدنی، انواع مختلف روان درمانی یا داروهای ضد افسردگی می باشد.
از مدتی پیش دو اختلال خلقی دیگر یعنی اختلال دیس تایمی (کج خلقی) و اختلال سیکلوتایمی (خلق ادواری) ، نیز به لحاظ بالینی به رسمیت شناخته شده است.
مشخصه این دو اختلال به ترتیب وجود علایمی کم شدت تر از علائم دو اختلال افسردگی عمده و دو قطبی است. مشخصه اختلال دیس تایمی به تعریف DSM – IV وجود لااقل دو سال خلق افسرده در غالب اوقات و وجود علائم دیگری از افسردگی است که قابل تطبیق با تشخیص اختلال افسردگی عمده نباشد. مشخصه اختلال سیکلوتایمی نیز وجود لااقل دو سال علائم مکر هیپوماینا و علائم افسردگی است که به ترتیب با تشخیص حمله ماینا و حمله افسردگی عمده تطبیق نکند.
مؤلفان DSM – IV هم در متن اصلی کتاب و هم در ضمائم آن اختلالات خلقی دیگری را نیز رمزگذاری کرده¬اند. این اختلال عبارتند از نشانگانهای مرتبط با افسردگی (یعنی اختلال افسردگی فرعی، اختلال افسردگی عود کننده گذرا، و اختلال ملال پیش قاعدگی) و اختلال مرتبط با اختلال دو قطبی I (دو قطبی II) است.
در اختلال افسردگی فرعی علائم به شدتی نیست که برای تشخیص اختلال افسردگی عمده تکافو کند، در اختلال افسردگی عود کننده گذرا، علائم به شدتی هست که برای تشخیص اختلال افسردگی عمده کافی باشد، ولی به مدتی است که برای معیارهای تشخیص اختلال افسردگی عمده ناکافی است. مشخصه اختلال دو قطبی II وجود متناوب حملات افسردگی عمده و حملات هیپوماینا است، یعنی حمله های دارای علائم ماینا معیارهای حمله های ماینا را که لازمه تشخیص اختلالات دو قطبی است، به طورکامل ندارد.
تشخیص های دیگر از دسته اختلالات خلقی شامل اختلالات خلقی ناشی از بیماری طبی عمومی، اختلال خلقی ناشی از مواد، و اختلال خلقی¬ای است که جای دیگر ذکر نشده باشد.
در طبقه بندی DSM – IV چند نوع بیماری افسردگی دو قطبی نادر وجود دارد که عبارتند از :
1) افسردگی با چرخه سریع
2) مانی ملال آور
3) افسردگی حالت مرکب
4) خلق ادواری (انجمن پزشکی آمریکا)

علل افسردگی:
علل افسردگی از عوامل ژنتیکی، بیولوژیکی، و محیطی (روانی – اجتماعی) می باش

د. در بسیاری از مردم نیز، علت افسردگی ناشناخته باقی می ماند.
عوامل ژنتیکی: ثابت شده است که در بعضی از اقوام و خانواده ها افسردگی شایعتر بوده، ولی وجود یک فرد افسرده در یک خانواده لزوماً دلیل بر امر در بقیه اعضا خانواده نمی باشد. اما هر چه درجه خویشاوندی نزدیکتر باشد، به همان نسبت آسیب پذیری برای افسردگی بیشتر است.
عوامل بیولوژیکی: تغییرات زیستی متعددی در مغز افراد روی می دهد. این تغییرات شامل تغییر در ارتباطات عصبی سیستم نمود درون ریز و هورمونهای سیستم انتقال دهنده های شی
عوامل محیطی (روانی – اجتماعی): فاکتورهای استرس زای اجتماعی و روانی بعنوان ریسک فاکتورهای بروز افسردگی شناخته می شوند.
استرس در فرم فقدان یکی از اقوام نزدیک مثل پدر و مادر و دوستان بعنوان ماشه¬ای برای بروز افسردگی در افراد آسیب پذیر بکار می رود. به طور کلی تحقیقات ژنتیک ثابت کرده است که عوامل استرس زای محیطی فرصت بروز آسیب پذیری یک ژن بخصوص را انجام و آنها را به سوی یک بیماری پیشرفته افسردگی هدایت می کند.
- رویدادهای زندگی و استرسهای محیطی:
استرسها و موقعیت های زندگی می تواند نقش اولیه را در ایجاد افسردگی داشته باشند، هر چند که در این مورد اختلاف نظر بین آنها وجوددارد.
عده¬ای معتدقند که سوگ و از دست دادن عزیزی می تواند منجر به افسردگی گردد. مطالعات نشان داده است که مرگ همسر مهمترین نقش را به عهده دارد. همچنین به دنیا آوردن فرزند، بازنشستگی، یائسگی و استرسهای عمده دیگر می تواند در ایجاد افسردگی نقش عمده داشته باشد.
- عوامل شخصیتی:
همه افراد با تیپها و خصوصیتهای شخصی مختلف ممکن است دچا رافسردگی گردند، اما افرادی با انواع شخصیتی وسواس، وسواس نمایشی بیشتر ممکن است دچار افسردگی گردند.
- عوامل یادگرفته شده:
بر اساس این، عامل ارتباط اجتماعی ناخوشایند که منجر به ارزیابی منفی فرد از خود می شود باعث ایجاد افسردگی است. زیرا با توجه به خصوصیات خاص خود نمی تواند صحبت، همدردی و ارتباط عاطفی لازم را از دیگران به دست آورند. بنابراین این افراد هم در مورد خودشان ارزیابی منفی داشته و هم دیگران را صادق نمی دانند و به تدریج آزرده و ناکام شده و افسردگی در آنان پدید می آید.
- تفکر منفی:
افرادی که دارای افکار منفی در خورد خود، زندگی و آینده هستند، دچار افسردگی می گردند این افراد به جنبه منفی هر چیزی و به نقایص خود خیلی توجه نموده و به طور مداوم خودشان را با دیگران مقایسه می کنند. نکته مهم اینکه این افراد هر نوع اطلاعات را تعبیر می کنند.
- مصرف داروها:


بعضی از داروها مثل داروهایی که در تنظیم فشار خون بالا مصرف می شوند و داروهای خواب آور باعث بوجود آمدن افسردگی می شود.
کمبود مواد غذایی مثل کمبود اسید فولیک و بعضی ویتامینها مثل B 12 باعث کاهش اثرات داروهای ضد اضطراب می شود.
اعتیاد به بعضی از داروها، مواد مخدر، و یا الکل باعث بوجود آمدن افسردگی م

ی شود .

درمان افسردگی
درمان دارویی:
اکثر مطالعات پزشکان حاکی از آن است که ترکیب روان درمانی و دارودرمانی مؤثرترین درمان برای اختلالات افسردگی است. آنچه که انقلابی در درمان بیماریهای افسردگی بیان کرده و تأثیری نمایان بر سیر آنان نهاده و هزینه اجتماعی این بیماریها را کاسته، رهیافتهای دارودرمانی بوده است.
از چهل سال پیش درمانهای مؤثر و مشخص مثل داروهای سه حلقه¬ای برای اختلالات افسردگی فراهم شده است مثل: ایمی-پرامین ، آمی تریپ تیلین ، نوروتریپ تیلین .
نخستین علائمی که پس از مصرف این داروها بهبود می یابد خواب و اشتها است که پس از حدود دو هفته شروع می شود. پس از حدود 3 تا 6 هفته علائم عمده بهبودی افسردگی بروز می نماید.
دسته دیگر داروها که انقلابی جدید و عمده برای درمان برپا کرده است مهارکننده اختصاصی بار جذب سروتونینها از قبیل فلوکستین و سینتالوپرام است.
به جرأت می توان گفت که هنوز در غرب، فلوکستین یکی از پرمصرف ترین داروهای رایج است. از عوارض جانبی این داروها سراسیمه گی، ناراحتی گوارش و تهوع می باشد. در عین حال داروهای اخیر SSRT مثل فلوکستین و سیتادوپرام از کمترین میزان عوارض جانبی در میان داروهای فوق برخوردار است.
درمان غیردارویی:
1 – نوردرمانی:
این نوع درمان برای معالجه افسردگی فصلی بکار برده می شود. اما اگر افسردگی فصلی شدید باشد نوردرمانی باید با دارودرمانی همراه گردد.
2 – شوک درمانی:


این شیوه در موارد زیر برای بیماران افسرده بکار می رود:
 افسردگی بیمار با درمان دارویی از بین نرفته باشد.
 بیمار قادر به تحمل داروهای ضد افسردگی نباشد.
 بیماری چنان شدید باشد که به بهبود سریع نیاز باشد مثلاً بیمار افکار خودکشی خیلی شدید داشته باشد.
در این روش جریان الکتریکی را به سر شخص وارد می کنند و یک حمله تشنجی ایجاد می شود.
ECT بی خطر و بدون درد بوده و میزان عارضه آن کم و در حافظه کوتاه مدت می باشد.
3 – روان درمانی:


این نوع درمان شامل درمانهایی است که از دارو استفاده نمی شود. موارد زیر از جمله موفق ترین شیوه های روان درمانی در درمان افسردگی است:
شناخت درمانی، روان درمانی بین فردی، رفتار درمانی، روانکاوی و روان درمانی خانواده گرفت که مصرف این مواد غذایی از جمله ماهی و روغن ماهی نقش باز دارنده-ای در ایجاد افسردگی دارند.
بعضی از دانشمندان با مصرف زیاد روغن ماهی (روغن امگا 3) در افراد داوطلب و مقایسه آن با افرادی که آن را مصرف نکرده¬اند ، به این نتیجه رسیده¬اند که هر چقدر مصرف امگا 3 (روغن ماهی) در جوامع بیشتر باشد، افسردگی به حداقل خواهد رسید. همچنین نشان داده شده است که مصرف روغن ماهی در ایجاد بقیه بیماریهای روانی نقش بازدارنده¬ای نیز دارد. قبلاً نیز نقش بازدارنده روغن ماهی در ایجاد بیماریهای قلبی و عروقی ثابت شده است.

درمانهای گیاهی و غذایی
بسیاری از فراوده های گیاهی که درایالات متحده آمریکا در دسترس عموم است جهت درمان بیماری افسردگی به کار می رود .
نوعی خاصی از مخمر آب جو با عوارض جانبی پائین در این زمینه شناخته شده ودرمان فرم خفیف تامتوسط افسردگی کاربرد دارد .درکشورهای دیگرمثل هند وسریلانکا ، برگ گیاه برگاموت رابصورت اسانس درچای واردکرده و دردرمان افسردگی بکار بردند .
به نظر میرسد که آمار افسردگی در ایالات متحده آمریکا روبه افزایش است .دلیل قطعی آن ناشناخته است ولی میتواند بعلت تغییراتی در استرس روزانه ، ساختار اجتماعی افراد ، تغییرات ژنتیکی ، تشخیص پیشرفته واصلاح شده ویا تغییراتی در رژیم غذایی افراد باشد تغییرات در رژیم غذایی افراد میدان وسیعی برای تحقیقات دانشمندان می باشد .
از آنجائی که بعضی از مواد غذایی بطور مستقییم درساختمان سرتونیها( یک واسطه شیمیایی که در ایجاد افسردگی نقش بسیار قابل ملاحظه ای دارد )بکار می رود ، میتوان اینگونه نتیجه گرفت که مصرف این مواد غذایی از جمله ماهی و روغن ماهی نقش بازدارنده ای در ایجاد افسردگی دارند .
بعضی از دانشمندان با مصرف زیاد روغن ماهی ( روغن امگا 3) در افراد داوطلب ومقایسه آن با افرادیکه آن را مصرف نکرده اند به این نتیجه رسیده اند که هر چه قدر مصرف امگا3 یا روغن ماهی در جوامع بیشتر باشد افسردگی به حداقل خواهد رسید .همچنین نشان داده شده است که مصرف روعن ماهی در ایجاد بقیه بیماریهای روانی نقش بازدارنده ای نیز دارند .قبلاً نیز نقش بازدارنده روغن ماهی در ایجاد بیماری قلب وعروقی ثابت شده است .

 

تحقیقات بر روی افسردگی:
تحقیقات و آینده آن در افسردگی:
بسیاری از کشورها در غالب سیستمهای دانشگاهی در پی آنند که راههای مختلف درمان و تشخیص بیماری را به روشهای کم هزینه تر و ساده تر بیابند.
تحقیقات در سالهای آینده روی تأثیر درمان در کودکان و نوجوانان و روشهای پیشگیرانه تر تمرکز خواهد یافت.


تحقیقات ژنتیکی بر روی افسردگی:
تحقیقات مفصل و دامنه¬داری روی دخالت ژنها انجام شده و یافته ها نقش مهم ژنها را در بروز افسردگی نشان می دهد.
تصویر برداری از مغز در افسردگی:
پیشرفتهای اخیر در تکنولوژی تصویربرداری از مغز این اجازه را به دانشمندان داده است که به روشنی در مورد بیماری افسردگی و تأثیر پذیری از داروها به مطالعه برخیزند. این کار توسط روشهای جدیدی که ایمن و غیر تهاجمی است صورت می گیرد.
اختلالات هورمونی در افسردگی:
محور هورمونی مطرح در افسردگی، محور هیپوتاموس در مغز می باشد. افزایش بیش از حد کارکرد در این محور می تواند زمینه ساز افسردگی باشد.

ارتباط افسردگی با بیماریهای دیگر:
افسردگی اغلب به طور همزمان با بسیاری از بیماری ها مثل بیماریهای قلبی، سکته های مغزی ، سرطان، و دیابت می تواند بروز پیدا کند. افسردگی موجود همراه این بیماری ها اغلب فراموش شده و درمان نمی شود. مطالعات اخیر تأکید بر این نکته دارد که برای حصول به این بیماری های ناتوان کننده بالا باید افسردگی و زمینه آن را به درستی تشخیص و درمان کرد.

افسردگی و بیماریهای قلبی:
شواهد قوی وجود دارد که وجود افسردگی ریسک بیماری قلبی را در افراد افزایش می دهد آنالیزهای آماری ثابت کردند که وجود افسردگی (عمده) شدید در افراد 4 برابر آنها را در مقابل انفارکتوس قلبی در یک دوره 13 – 12 ساله آسیب پذیرتر می کند. حقی در افرادی که افسردگی خفیف دارند، احتمال ابتلا به بیماریهای قلبی دو برابر بیشتر است.

افسردگی و دیابت:
افسردگی در طول زندگی هر شخص را می تواند هدف قرار دهد. ولی وقتی شخص دچار دیابت است مشکل بسیار حادتر است. این اتفاق در میان 16 میلیون آمریکایی روی داده است.
درمان بیماری افسردگی در بیماران دیابتیک به طور قابل توجهی به بهبود زندگی و همچنین کنترل دیابت کمک می کند. از طرفی مطالعات زیادی در کالیفرنیا و واشنگتن که وجود دیابت افسردگی در شخص را دو برابر می کند.


علت زمینه¬ای که بین دیابت و افسردگی وجود دارد هنوز ناشناخته است. افرادی که دچار دیابت هستند و همزمان اختلالات افسردگی را از خود بروز می دهند، به طور قابل توجهی عوارض دیابت در آنها بیشتر است.
افسردگی و اضطراب:
تحقیقات دانشمندان نشان می دهد که افسردگی اغلب با اختلالات اضطرابی مثل (ترس، وسواس، ترس از اجتماع و ...) همراه است. اما هنوز مشخص نیست که آیا افرادی که علائم این دو اختلال را دارند به دو بیماری مجزا مبتلا هستند و یا اینکه یک بیماری واحد دارند علائم هر دو اختلال را با هم دارا می باشند. مطالعات نشان می دهد که 20 تا 90 درصد مبتلایان به هراس، دوره های اختلال افتراقی عمده دارند. از علائم این اختلال توأم می توان موارد زیر را نام برد:
لرزش، طپش قلب، خشکی دهان، ناراحتی دهان، روده و موارد دیگر. برای درم

ان آنها از داروهای ضد اضطراب و افسردگی استفاده می شود و روان درمانی بسیار مؤثر می باشد.
افسردگی و چاقی:
به طور کلی تحقیقات نشان می دهد که در بعضی از افراد افسرده افزایش وزن مشاده می شود. دراین افراد کاهش وزن به طور قابل ملاحظه¬ای به اعتماد به نفس آنان و همچنین کیفیت بهتر زندگی و بهبود آن از افسردگی کمک می کند.
افسردگی و تیروئید:
افسردگی در طیف وسیعی از بیماریها می تواند اولین نشان بیماری باشد مثل کم کاری غده تیروئید، بنابراین پزشک باید در ابتدای کار علاوه بر معاینه کامل جسمی و عصبی و آزمایشات معمول، عملیات تشخیص مربوط به کارکرد تیروئید و همچنین غده فوق کلیوی را انجام دهد.

افسردگی در گروههای مختلف


-افسردگی در کودکان و نوجوانان
مطالعات و بررسی های انجام شده نشان داده است که افسردگی در کودکان و نوجوانان نیز وجود دارد که با افسردگی در بزرگسال شباهت دارد.
تفاوت عمده افسردگی در کودکان و نوجوانان با بزرگسالان در دو مورد است: به جای خلق افسرده ممکن است در کودکان و نوجوانان خلق تحریک پذیر باشد، و نرسیدن به وزن موردانتظار (کاهش و یا افزایش وزن) در آنها دیده شود.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید