بخشی از مقاله
تاریخ ، جغرافیا و زندگی عمومی مردم طالقان
طالقان از آغاز تا اسلام
هزاران سال پیش یکدسته از مردم فقیر اما نیرومند و دلیر در نواحی شمال ایران سکونت گزیدند و این عده که در نوشته های مورخین مارد یا امارد نامیده می شوند ابتداء در اکثر کشورهای آسیای باختری پراکنده بودند و بتدریج در اثر فشار قبایل مختلف در منطقه ای متمرکز گردیدند .
از وضع زندگی و اوضاع اجتماعی و دینی این گروه اطلاعات دقیقی در دست نیست و همینقدر معلوم است که قومی چادر نشین و بیابانگرد بودند و در درون غارها و شکاف کوهها زندگی می نمودند و غذای آنان از گوشت حیوانات تأمین می گردید .
پیرنیا بنقل از کنت کورث می نویسد که زنان آنان فاقد صفاتی می باشند که از خصائص زنهاست یعنی ظرافت و لطافت ندارند و لباس آنان تا زانو نمی رسد موهای سرشان راست ایستاده و فلاختی بر سر دارند که هم زینت و هم اسلحۀ آنهاست .
بعضی از مورخین سه طایفه مشهور دیگر یعنی طایفۀ تپوری و گیل و کادوزی یا کادوسی را شعبه ای از مارد می دانند . دسته ای نیز کادوزیها را از اعقاب طایفۀ گیل می پندارند .
این گروه از اوایل قرن ششم قبل از میلاد استقلال داشته و از هیچیک از پادشاهان چه قبل از اسلام و چه بعد از آن پیروی ننمودند .
حدود سرزمین آنها از خاور بگرگان و استان خراسان و از شمال بدریای خزر و از باختر بلنکران و از جنوب خاوری به سمنان و دامغان و بسطام و از جنوب باختری به قزوین ( کسپین ) محدود می گردید .
بعضی از مورخین حوزۀ زندگی ماردها را بین تپوریها که در مازندران سکونت داشتند و کادوزیان که در گیلان زندگی می کردند تعیین می نمایند .
با توجه بحدود زندگی ماردها و اینکه سفیدرود را نیز در قدیم امارد می نامیدند می توان گفت تاریخ طالقان از حوادث زندگی این قوم جدا نبوده و در هر حال مطالعه در زندگی ماردها م
طالعه در اوضاع و حوادث تاریخی و مذهبی و اجتماعی مردم این منطقه نیز می باشد .
از مجموع گزارش مورخین پیداست که طالقان از زمان اسکندر ( 330 ق م ) تا دوران سلطنت قباد ( 496 م ) در دست خاندان جشنسف بوده است و در نامه تنسر جشنسف شاه و شاهزاده طبرستان و فدشوارگر ( گیلان و دیلمان و رویان و دماوند ) نامیده می شود و پس از انقراض آل جشنسف کیوس ( کیوش ) پسر یزرگ قباد بحکومت این ولایت منصوب گردید و پس از آنکه کیوس
بدست برادرش انوشیروان کشته گردید فرمانروائی این ناحیه بآل قارن یا سوخرائیان داده شد .
در سال 22 هجری یعنی پس از گسسته شدن رشته استقلال ایران از دیلمان مردی بنام موتا ( مورتا ) برای راندن تازیان با نعیم بن مقرن بجنگ پرداخت ولی موتا پس از نبرد سختی شکست خورده و کشته شد تازیان ری و قزوین را گشودند اما از حدود قزوین خارج نگشته آنجا را برسم دوره ساسانیان ساخلوگاه خود ساختند همینکه امپراطوری اسلام دچار دودستگی گردید و جنگ جمل و صفین پیش آمد دیالمه از کوهستان خود بسمت قزوین هجوم آوردند تازیان را از آن نواحی بیرون کردند بنی امیه و سپس بنی عباس لشکریانی بسوی دیالمه و بخشهای مختلف طبرستان که
عبارت بودند از رویان ( طالقان در بخش جنوب رویان قرار داشت ) . مازندران . رستمدار . فدشوارگر . فیروزکوه قصران ( شمیرانات و لواسانات ) دماوند فرستادند . این جنگلها ساکنین اطراف دریای خزر را زودتر تسلیم اعراب نمود و در سال 22 هجری مردم مازندران بدستور و تدبیر فرخان اصفهبد اصفهبدان طبرستان با تازیان صلح نمودند و بدرخواست آنان ( اسلام یا جزیه ) گردن نهادند اما آنانیکه در رشته کوههای البرز زندگی می نمودند تازیان را بسر زمین خود راه ندادند .
طالقان و نهضت جنگل
در سال 1333 ه با بر افروخته شدن آتش جنگ جهانی اول و نفوذ قوای بیگانه بداخل خاک ایران در شمال این سرزمین یک نهضت چریکی که بعدها به قیام جنگل شهرت یافت شکل گرفت که یکی از اعضاء مؤثر و سازمان ده آن دکتر ابراهیم حشمت فرزند میرزا عباسقلب حشمت الاطباء شهر اسری بوده است .
جنگلیها این مبارزه را با نام و رهبری هیئت اتحاد اسلام دنبال نمودند و با اعدام دکتر حشمت دوران فرمانروائی هیئت اسلام که بعدها به کمیته اتحاد اسلام تغییر نام داده بود بپایان میرسد و بفاصله کوتاهی حکومت جمهوری شوروی ایران جانشین آن می گردد . تردیدی نیست که نقش مردم طالقان در این دوران حساس با پیوندهای دیرینه ای ارتباط می یابد که امید است روزی با بدست آمدن اسناد و یادداشتهای بیشتر در این باره اطلاعات سودمندتری در اختیار قرار گیرد و عجالةً آنچه را که می توان در این باره گفت آنست که در منابع تاریخی با نام گروهی از مردم طالقان که در حوادث انقلاب گیلان و مقاومت در برابر بیگانگان از آغاز قرار داد تقسیم ایران ( قرار داد 1907 ) و سازماندهی قیام جنگل با آزادیخواهان همکاری داشته اند برخورد می کنیم که عبارت بودند از :
1 – دکتر ابراهیم حشمت که در چهارم اردیبهشت 1298 – در میدان قرق کارگزار رشت اعدام شد و در مسخد چله خانه دفن گردید .
2 – علی طالع میری – در رشت سکونت داشته از جمله اعضاء شورای جنگل و مسئول خوار و بار و تهیه اسلحه برای جنگلیها بود و در تجارتخانه ای به کار اشتغال داشت .
3 – حاج نظر علی میری که موجب آشتی میان دکتر حشمت و امیر اسعد تنکابنی گردیده و در تنکابن به تجارت می پرداخت .
4 – شیخ محمود طالقانی که موجب پیوستن خوانین دیلمان بجنگل گردید و در سیاهکل به وعظ و تبلیغ می پرداخت .
5 – میرزا علی خان پسر فضل اله شهر اسری از خویشاوندان دکتر حشمت که در تسخیر تهران هم همراه بود مدتی نیز رئیس شهربانی ساری گردید و بایفرم خان به زنجان رفت و رئیس شهربانی این شهر شد و پس از تجاوز روسها به این شهر اعدام گردید .
6 – میرزا غفار خان برادر میزا علی خان و پسر فضل اله بعد از انقلاب مشروطه برای مدتی حکمران قم گردید .
7 – سهرابخان پسر میرزا خلیل طالقانی در دوران ریاست شهربانی میرزا علی خان در زنجان معاون انتظامات شهری بود .
8 – عبد اله خان کرکبودی – چریک نظام ملی جنگل و از جمله مجاهدین در دستگیری محسن خان امین الدوله در لشت نشا بوده است که در کرکبود بکار زراعت اشتغال داشت و پس از پایان کار جنگل کارمند یکی از ادارات دولتی گردید .
9 – میرزا ابراهیم نسائی که کشاورز و معلم در روستاهای گیلان و انباردار جنگل در گیلاس شرق و از جمله همراهان قوای جنگل در دستگیری محسن امین الدوله در لشت نشا بود و پس از پایان کار جنگل به روستا نساء طالقان رفته و بکار معلمی و زراعت پرداخت .
10 – خدابخش اوانکی – کشاورز و پیک جنگل بوده است و پس از استقرار دکتر حشمت در بخش شرقی گیلان پیک مخصوص وی بطالقان بود .
جز این گروه با نام تعدادی از سوهانیها وکشی ها و کشرودیها و گورانیها آشنا هستیم که از حضورشان در نهضت جنگل و همکاری آنان با دکتر حشمت نام برده شده است .
جنگلیها از دلبستگی مردم طالقان به نهضت جنگل آگاه بودند که یارآور می شوند میرزا پس از ورود بلاهیجان و مشورت با دکتر حشمت تصمیم گرفتند از راهی امن به طرف لاهیجان رفته و از آنجا خود را بمناطقی برسانند که بتوانند قوای خود را جمع و جور نمایند اما پیشنهاد دکتر با مخالفت احسان اله خان و خالو قربان روبرو گردید .
طالقان از انقلاب ... تا انقلاب
حوادث و دگرگونیهای بهد از انقلاب مشروطه طالقان را نیز در جریان تحولات تازه ای قرار داد که چهره آنرا در بخشهای آینده خواهیم دید اما به این نکته نیز باید اشاره گردد که آن تغییرات نتوانست دلبستگی مذهبی و اعتقادی مردم این منطقه پرنام و آوازه را کاهش دهد گوئی روحیه حمایت و نگهبانی از فرهنگ پویای اسلام همه جا و همه وقت همراه آنان خواهد بود از تلاش سیاسی و مذهبی نمونه که بعدها کوششهای دو نسل را در بر گرفت و به انقلاب اسلامی پیوند یافت باید نام برد و آن همکاری مرحوم حاج سید ابوالحسن طالقانی پدر آیت اله طالقانی با مرحوم حاج
عباسقلی پدر آقای مهندس بازرگان است که با تشکیل جلسات منظمی جهت ارشاد و راهنمائی علاقمندان بمسائل مذهبی و انتشار مجله ای بنام « بلاغ » در سال 1303 بود که در نهضت بیدارگری دنیای اسلام در میان مردم تأثیر خود را بر جای گذاشت و ناشر افکار این گروه شناخته می شود .
نخستین مدرسه در طالقان قبل از سال 1299 با موافقت وزارت معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه از محل در آمد موقوفات بصورت ملی تأسیس گردید و بنای فرهنگ طالقان در سال 1306 با افتتاح دبستان سعادت در دهکده سفچخانی پی ریزی شد و در سال 1309 به شهرک ( مرکز بخش ) منتقل گردید و آمار سازمانهای فرهنگی این بخش در سال 1344 – 1345 بصورت زیر گزارش داده شد .
1 – تعداد دبیرستان چهاریاب
2 – تعداد دبستان 51 باب
3 – تعداد کلاسهای سپاه دانش 12 باب
4 – تعداد کلاسهای سالمندان 12 باب
5 – جمع دانش آموزان دبستانها و کلاسهای سپاه دانش 3513 نفر این گزارش جمع دهات طالقان را 73 قریه دانسته و دوازده روستا را فاقد دبستان اعلام می نماید و باز در همین گزارش جمعیت طالقان سی هزار نفر تخمین زده است که در حدود ده درصد مردم آن بیسواد می باشند و باید دانست که منظور از ده درصد بیسواد کسانی می باشند که خواندن و نوشتن را نمی دانند در اینصورت باید گفت تعداد افراد بیسواد کمتر است زیرا هستند کسانی را که می توانند بخوانند اما توانائی نوشتن را ندارد .
برای اولین بار در چهارم تیر ماه 1326 اتومبیلی تا پل شهرک رفت و در بیست و پنجم مرداد ماه 1338 دستگاه بی سیم در طالقان بکار افتاد و در 28 آبانماه 1344 رشته سیم تلفن از طریق آبیک – صمغ آباد بشهرک کشیده و آغاز بکار شد و بر توسعه ادارات و سازمانهای دیگر آن نیز افزوده گردید .
پروژه احداث سد طالقان نیز می تواند چهره اقتصادی و اجتماعی این دهستان را با تغییرات بنیادی بهتری نشان دهد از مسایل اقتصادی و عمومی که بگذریم باید در زمینه کوششهای انسانی و سیاسی به سالهای پس از جنگ دوم جهانی برگردیم راههای ماشین رو به گسترش آن کمک کرد و کاشانه مردم انسان دوست آن مانند گذشته ها و از زمانهای دور پناهگاه ستمدیدگان گردید که در جستجوی مکان امنی برای خود بودند مرحوم نواب صفوی از جمله آنان که در سال 1334 مدت سه ماه در طالقان و بیشتر در روستای ورکش زندگی مخفیانه ای را میگذرانید بیشک از جمله عوامل پیشرفت اندیشه های سیاسی و اجتماعی افزایش و گسترش رسانه های گروهی و
تسهیل در رفت و آمد و در بخشی از آن محبوبیت آیت اله طالقانی در میان مردم روستاها بوده است او هر وقت که با تعبیر مختلف می گفت « من افتخار می کنم که از شما مردم زحمتکش می باشم » موجی از احساسات انسانی را بر می انگیخت و چون روشن بین و صادق بود سخنانش بر دل می نشست هر بار که بطالقان می آمد مردم روستاها به استقبال او آمده و یا در دستجاب چند نفری بدیدنش میرفتند و اگر این دیدارها از نظر سیاسی دارای مشکلاتی بوده است شبها به ملاقاتش می شتافتند و پیش از طلوع آفتاب از دهکده خارج می شدند . کوشش های سیاسی در آخرین سالهای رژیم گذشته افزایش بیشتری یافت . بسیاری از اعلامیه ها در طالقان آسانتر بدست می آمد . حتی پاره ای از مقالات جراید بیگانه در آنجا ترجمه و تکثیر می شد .
ظاهراً رژیم از وسعت این کوششها بیخبر نبود و می کوشید که بر رفت و آمد چهرهای سیاسی نظارت بیشتری داشته باشد . علاوه بر مأموران امنیتی که بر سر راه از صمغ آباد تا جوستان داشته است در روستاهای محدود طالقان حدود هفتاد کانون حزبی ( حزب رستاخیز ) نیز بوجود آورده بود گردید تا کار مبارزه با تظاهرات و تلاشهای انقلابیون با نظارت بیشتری سازمان داده شود و چون ماه محرم نزدیک بود مأمورانی در روستاها به تعداد زیر از میان مردم محل جهت زیر نظر نگهداشتن حوزه های سیاسی و دینی و ارتیاط با ارگانهای دیگر دولتی انتخاب گردیده جوستان 6 نفر – زیدشت 5 نفر – گلینگ 5 نفر – سوهان 4 نفر – شهرک 4 نفر – حسنجون 3 نفر – کش 3 نفر – مرجان 1 نفر – امیرنان 1 نفر – شهرلسو 1 نفر – خسبان 1 نفر حصیران 1 نفر با وجود بر این باید به این نکته اشاره نمود که چون همواره میان مردم و دستگاههای اداری از لحاظ شناخت مسائل و طرز تفکر فاصله زیادی بوده است شاید بعضی از گزارش دهندگان که آشنا به روانشناسی مردم و بیگانگی ارگانها و ضعف درک آنان بودند برای حفظ آرامش زندگی مردم مسئولان را با گزارشهای مختلف و تا حدی کودکانه دلخوش و سرگرم نگاه می داشتند که نمونه ای از آن گزارش جشنی است که با حضور نمایندگان چند قریه بخاطر انتشار یک سری اسکناس از طرف بانک ملی ایران در سال 1355 می باشد که توسط شعبات آن بانک به طالقان رسیده بود .
حدود و محل جغرافیائی طالقان
حدود و محل جغرافیائی طالقان باختلاف نگاشته شده است برخی آنرا رستاق و بعضی شهر و رستاق و دسته ای بلوک می نگارند که در نتیجه می توان گفت طالقان در زمان قدیم منطقه ای وسیع و آباد بوده است در ضبط این کلمه نیز اختلاف نظر وجود دارد بعضی آن را بفتح لام و دسته ای بسکون و عده ای هم بکسر خوانده اند . ابن اثیر در ذیل کلمه طالقانی آنرا بفتح طا و سکون لام و فتح قاف دانسته است یاقوت گوید : لام بعد از الف مفتوحه است در مراصد الاطلاع نیز بفتح آورده شده است ابوالفداء نیز ضبط آنرا بنقل از مشترک بفتح لام و بنقل از اللباب بسکون لام ذکر می کند در فرهنگهای خارجی غالباً طالقانرا بفتح لام ذکر می نمایند فولر طالقانرا بکسر لام ضبط نموده است .
آراء مؤلفین کتب جغرافیائی درباره اینکه طالقان متعلق به کدام ناحیه است مختلف می باشد گاهی آنرا طالقان طبرستان و زمانی طالقان ری و وقتی هم طالقان قزوین خوانده اند .
اصطخری گوید : ابهر و زنجان و طالقان از نواحی قزوین می باشد و طالقان بدیلم نزدیک تر است . ابن حوقل گفتۀ اصطخری را تکرار کرده و می نوسید : نواحی قزوین که متصل بآن است ابهر و زنجان و طالقان می باشد و طالقان بدیلم نزدیک تر است .
مؤلف گمنام کتاب حدود العالم طالقان را در ناحیه مختلف طخارستان و جوزجانان و ری نام برده و درباره هریک گوید : طالقان شهریست بر حد میان تخارستان و ختلان جائی است بر دامنه کوه و با کشت و بذر بسیار و آنرا طارقان و طایفان نیز گفته و نوشته اند .
2 – طالقان جوزجانان بر سرحد گوزگانست و بعد از آن این پادشایست و شهریست با نعمت بسیار از او نبیذ خیزد و نمد خیزد .
3 – طالقان شهر کیست از ری بدیلمان نزدیک .
مقدسی که کتاب جغرافیائی خود را در سال 375 یعنی سه سال بعد از حدود العالم نوشته درباره طالقان چنین می نویسد :
طالقان در دو موضع است یکی شهریست در دیلم و دیگر طالقان جوزجانان است و ضمن اقلیم دیلم گوید که طالقان از جمله دهستانهای آباد و بزرگ و بی نظیر می باشد . مؤلف عجائب المخلوقات گوید که طالقان شهریست بنا کرده بر کوه متاع وی نمد و زیلو برده ( منظور پرده است ) امام رافعی گوید طالقان گاهی از نواحی قزوین شمرده می شود و بنقل از برقی گوید که او طالقان اصغر بن خراسان رادیده و او توأم طالقان اکبر صاحب خراسان است مؤلف معجم البلدان طالقان را در دو موضع نام برده و می گوید دو شهر است که طالقان نام دارد یکی در خراسان مروالرود و بلخ و دیگر شهر و رستاقی است بین ابهر و قزوین و مشتمل است بر چند قصبه . زکریای قزوینی گوید طالقان رستاقی است دارای قریه ها و در کوهستان واقع شده فیمابین قزوین و گیلان و کوههای دیلم . در مراصد الاطلاع نیز طالقان در د موضع نام برده می شود یکی بین مروالرود و بلخ و در دیگر شهر و رستاقی بین قزوین و ابهر . ابوالفداء بنقل از مشترک آنرا در دو موضع ذکر کرده و بگفتۀ احمد کاتب آنرا بین دو کوه می داند حمدالله مستوفی می نویسد : طالقان ولایت سردسیر است در شرقی قزوین در کوهستان افتاده و کلاتها ودیها معتبر کمتر باشد حاصل آنجا غله و اندکی جو و میوه بود ولایت سرانرود و جرود و فهدیه و کن و کرج از توابع آنجاست در این ولایت دیه ها معتبر بود و حقوق دیوانی طالقان با این ولایت یک تومان است . این احمد رازی گوید طبرستان ولایتی است در نهایت نضارت و صفا .
ز آبش کوثر اندر انفعال است درختانش همه طوبی مثال است
از احوالی جرجان و حدود دامغان تا کوهستان ری و طالقان همه جزء طبرستان است . در زمان سابق بعضی از ولایت ری و همدان و تمام ابهر و زنجان و طارم و ساوه و آوه و جهرود تعلق بقزوین داشته .
از بیان احمد رازی که تقریباً در اوائل صفویه میزیسته معلوم می شود طالقان جزء طبرستان محسوب می شد و اصطخری آنرا جزء طبرستا ن ندانسته بلکه متصل بآنجا می داند . اعتماد السطنه به قتل از جهان نما چنین گوید : طالقان میان دو کوه بزرگ فیما بین قزوین و ابهر قرار گرفته است هوای آن سرد و محصول آن غله و قدری گردو می باشد .
از مطالعۀ گزارش جغرافی نویسان چنین بر می آید که آنان غالباً طخارستان را با طالقان جوزجانان اشتباه نموده اند و آندو را یکی تصور کرده اند در صورتیکه طالقان خراسان یا طالقان بلخ از شهرهای جوزجانان و در سه منزلی مروالرود بر سر راه بین این شهر ببلخ بوده است که در سال 617 چنگیز پس از هفت ماه محاصره آنرا تسخیر و بعد از کشتن همه ساکنان آن شهر را با خاک یکسان کرد و نباید آنرا با طالقان طخارستان که پایتخت این ولایت و در سه منزلی و الوالج و سه منزلی بدخشان بوده است اشتباه کرد .
طالقان طخارستان هنوز هم به همین اسم باقی است و در مشرق قندوز ( کهن دز ) بر سر راه فیض آباد واقع است که در قرن چهارم از شهرهای بسیار آباد آن ناحیه بشمار می رفت .
در دهستانی شفت در سی و یک کیلومتری شهرستان فومن طالقان دیگریست که سرزمین آن کوهستانی و آب و هوای آن مرطوب و معتدل و تقریباً 300 نفر جمعیت دارد و محصول آنجا برنج و ابریشم و عسل و لبنیات است .
طالقان قزوین یا طالقان مازنداران که اینک آنرا باید طالقان کرج نامید دره باریکی است که رودخانه شاهرود از میان این دره که طولش از مشرق بمغرب است می گذرد و ماحت آن از گردنه انگه که در باختر طالقان واقع شده است تا گردنه عسلک ( استلک – استخرک ) در خاور آن تقریباً چهل کیلومتر نوشته اند و همچنین حد اعلای عرض از گردنه دوزخ دره واقع در جنوب طالقان تا گردنه مالخانی که در شمال طالقان قرار دارد معادل بیست کیلومتر ذکر نموده اند حد شرقی آن کوه عسلک و کردنه انگران و حصار چال کلاردشت و آزاد بر وحد غربی آن کوه انگه و گردنه کلانک می باشد کوه و گردنه طالقانرا از فشکلدره جدا می نماید حد شمالی آن عقیق و کوه صاد ( ساد ) و
کوه بادیسر و گردنه هزار چم است که از طرف مغرب فاصل البرز کوه و الموت از طالقان می باشد و از سمت شمال کلاردشت تنکابن را از ناحیه مزبور جدا می کند دامنه شمالی البرز جزء الموت و دامنه جنوبی آن جزء طالقان محسوب می شود حد جنوبی طالقان کوه کاهار و کردنه مامشکه در ( مامشکدر – مامشتر ) و کوه ارژنگ که حد فاصل طالقان از برغان و ساوجبلاغ است می باشد . مسافت طالقان را تا قزوین شش فرسخ و تا رودبار الموت سه فرسخ و تا ساوجبلاغ و کلاردشت
باشد و ادارات دولتی و مؤسسات تجارتی و بانکی طالقان در آنجاست طول آنرا 80 درجه و عرض آنرا 37 درجه و نیم قید می کند . ابوالفدا طول جغرافیائی آنرا 75 درجه و 45 دقیقه و عرض آنرا 36 درجه و 10 دقیقه نگاشته است حمدالله مستوفی گوید : طولش از جزایر خالدات 85 درجه و 45 دقیقه و عرض آن از خط استواء 35 درجه و 10 دقیقه می باشد .
رودخانه ها و آب و هوای طالقان
بزرگترین رودخانه طالقان شاهرود است .
ابن خرداد به گوید : شاهرود از طالقان ری سرچشمه می گیرد و با سپیدرود که از سیسر سرازیر می شود بهم پیوسته در دریای گرگان می ریزد .
انب رسته نیز همین گفته را با توضیح بیشتری تکرار می کند و می گوید : اسفید رود از سیسر کذشته و از سرزمین آذربایجان عبور می کند آنگاه داخل شهرهای دیلم گردیده و در دریای طبرستان می ریزد و شاهرود نیز از طارلقان ری خارج شده با اسفید رود یکی گردیده و در دریای طبرستان می ریزد .
قزوینی در عجایب المخلوقات در خصوص آب شاهرود گوید :
نهر شاهرود و اسفید رود از کوههای آذربایجان اما شاهرود بغایت تند می رود و سخت آواز می دهد از برای آنکه بروی سنگ می رود و بنابراین شنیده می شود از رفتار او آواز هایل و اما نهر سفید رود آزاری ندارد و روش او نرم است و در زمین نرم براه می رود بر این اند که شاهرود با
سختی رفتار و آواز که هولناک است از آفات سالم است و اسفید رود با نرمی و خاموشی که دارد کشنده است . حمدالله مستوفی می گوید : آب شاهرود برودبار قزوین دو شعبه است یکی از کوه طالقان بر می خیزد و دیگر از کوه نسرو تخمس و بر ولایت رودبار الموت بگذرد و در ولایت طارمین با سفید رود جمع شود و در گیلان کوتم ( کوهدم ) در بحر خزر ریزد و طول این رود تا سفید رود سی و پنج فرسنگ و تا دریا پنجاه فرسنگ باشد و این آب چون سفید رود اکثر عاطل و باطل است و
اندکی بزراعت می گیرد سفید رود از ارتفاعات کردستان خاوری و کوه سهند که در حدود زنجان و میانه بقزل اوزن معروف است سرچشمه گرفته و پس از عبور از بخش طارم شهرستان زنجان در نزدیکی های پل منجیل با رودخانه شاهرود که از ارتفاعات بخش طالقان و الموت سرچشمه می گیرد یکی شده از این به بعد بسفید رود معروف می شود این رود از بخش رودبار گذشته در حدود امامزاده هاشم از کوهستان خارج و بچند نهر مهم منشعب می گردد .
رودخانه شاهرود که از ارتفاعات شرقی طالقان سرچشمه گرفته بسوی مغرب سرازیر می شود و قراء طالقانرا بدو قسمت شمالی و جنوبی تقسیم می نماید از چند رود کوچک تشکیل می گردد . اعتماد السلطنه در این باره چنین می نویسد : شاهرود در ناحیه طالقان از هشت نهر عظیم یا هشت رود کوچک که اسامی آنها در ذیل بیاید تشکیل یافته از حدود طالقان گذشته بخاک طارم جاری می گردد پس از آنکه از زیر کوه خزران گذشته از پای چنار منجیل جریان یافته در زیر منجیل با رودخانه قزل اوزن متحد می شود و چون این دو رود خانه بهم پیوست موسوم بسفید رود می گردد قریه کلج طارم که اهالی آنرا کله گویند قریب بملتقای این دو رود واقع شده است . سفید رود تقریباً از 5 فرسنگی شهر رشت گذشته در طرف شمال شرقی این شهر بدریای خزر می ریزد اسامی رودخانه هائی که شاهرود را تشکیل می دهند از قرار ذیل است :
1 – رودخانه بادسر که باسم قله کوه هزار چم است و از چشمه سارهای زیر قله سرچشمه می گیرد و از طرف شمال جاری شده تقریباً پنج فرسخ راه در دره های کوه بصاد بستر دارد بهر دره که می رسد آب های چشمه های دیگر بآن ملحق می گردد و بعد از محاذی قریه پراچان گذشته
اراضی این قریه و قراء خیکان و دیزان و مهران را سیراب ساخته یکمیدان بالای قریه تکیه جوستان با رودخانه دیگر که ناریان و بایزن باشد متحد شده بقریه تکیه جوستان می رود و در زیر جوستان برود خانه عالی زن پیوسته آنوقت موسوم بشاهرود می گردد .
2 – رودخانه عالی زن که باسم شعبه ای از شعبه های کوه صاد موسوم است سرچشمه آن چشمه سارهای زیر قله کوه عالی زن می باشد و قله مزبور شیر بشم نام دارد . این رودخانه تقریباً سه فرسخ جاری شده در دره های کوه صاد از شمال بجنوب جریان یافته از زیر قریه جوستان برود خانه های سابق الذکر پیوسته بسمت قبله روان و تمام قراء طالقان را سیراب می نماید .
3 – رودخانه ناریان چون این رودخانه از اوایل قریه ای که می گذرد آنرا سیراب می نماید ناریان نام دارد باین اسم موسوم شده سرچشمه آن پای گردنه دریچه است و گردنه مزبوره یکی از قلل کوه صاد است آب چشمه سارهای پای قله دریچه بهم پیوسته بطرف جنوب جاریشده در یک فرسخی جوستان برودخانه بایزن ملحق گشته در یکمیدانی جوستان ضمیمه رود بادیسر گردیده در زیر جوستان بارود عالی زن یکی می شود .
4 – رودخانه بایزن که آن نیز از چهار رود مرکب است رود گته ده که سرچشمه آن چشمه سارهای گدوک عسلک ( استخرک ) است و گدوک مزبور از شعبه کوه کاهار می باشد و چشمه سارهای مذکور بچم کوه و آب آنها از مشرق بمغرب جاری است رود دیگر گراب است که از چشمه سارهای کوه صاد معروف بکرتیل وجود یافته از شمال بجنوب جاری است تا زیر قریه گراب از آنجا برود گته ده پیوسته از مشرق بمغرب جریان می یابدد و بعدها برود ده در که از گدوک انگران یعنی از چشمه
سارهای پای آن گدوک که از شمال بجنوب جاری است تا زیر گته ده که در یکمیدانی آن بادرود سابق الذکر یکی می شود و به رود خچیره ملحق می گردد . دیگر رود خچیره است که از رود وارکش و از چشمه سارهای آن جاری شده از جنوب بشمال می آید