بخشی از مقاله
سوخت و ساز انرژی در طیور
انرژی مورد نیاز طیور برای رشد بافت های بدن ، تولید تخم مرغ ، انجام فعالیت های فیزیکی حیاتی و حفظ دمای طبیعی بدن از کربوهیدرات ها ، چربی ها و پروتئین های موجود در جیره به دست می آید. انرژی مصرف شده توسط طیور به سه شیوه مورد استفاده قرار می گیرد : تأمین انرژی فعالیت های حیوان ، تبدیل به حرارت و یا ذخیره در بافت های بدن. وقتی میزان انرژی جیرۀ طیور ، بیش از حد مورد نیاز برای سوخت و ساز و رشد طبیعی حیوان باشد ، این انرژی اضافی معمولاً به صورت چربی در بدن ذخیره می شود. این انرژی اضافی را نمی توان به آسانی از بدن حیوان دفع کرد ، وقتی تغذیۀ طیور به صورت مطلوب و بهینه است که جیره حاوی مواد مغذی لازم برای رشد ، تولید تخم مرغ یا گوشت متناسب با انرژی موجود در جیره باشد .
کلیبر هم انرژی را سوخت زندگی توصیف کرده است . بخش عمدۀ همۀ مواد خوراکی مصرف شده توسط حیوانات ، برای تأمین انرژی جهت واکنش های آنابولیک و کاتابولیک به کار می رود . در کوتاه مدت ، اتساع دستگاه گوارش بر میزان مصرف غذا مؤثر است ، در حالی که در درازمدت (روزهای متمادی) مقدار گلوکز خون ، عامل تعیین کنندۀ میزان مصرف غذاست . در واقع ، هیپوتالاموس تحت تأثیر هر دو سطح کم یا زیاد گلوکز قرار می گیرد که این عامل در تنظیم میزان مصرف غذا دخالت دارد . در مدت زمان های طولانی (هفته های متمادی) هم میزان بافت چربی مهم بوده ، مقدار برخی اسیدهای آمینه خاص در خون نیز بر میزان مصرف خوراک تأثیرگذار است . طیور به طور کلی ، توانایی قابل ملاحظه ای در کنترل میزان مصرف انرژی خود دارند که این امر هنگام تغذیۀ آنها با جیره هایی با سطوح مختلف انرژی بوضوح مشاهده می شود . این مکانیسم مهم ، پایه و اساس بسیاری از تصمیمات هنگام جیره نویسی است .
علی رغم اینکه در انسان و برخی پستانداران دیگر ، مزۀ غذا تأثیر زیادی در مقدار مصرف دارد ، لیکن این طعم و مزه مواد غذایی نقش نسبتاً ناچیزی در مصرف خوراک طیور برعهده دارد . سطح انرژی جیره عامل بسیار مهمی در تعیین میزان مصرف خوراک طیور است . وقتی حیواناتی نظیر جوجه های در حال رشد یا مرغ های تخم گذار جیره ای دریافت می کنند که از لحاظ همۀ مواد مغذی متعادل است ، این حیوانات به اندازه ای غذا می خورند که هر روز مقدار ثابت و معینی انرژی دریافت کنند . مقدار مطلق غذای مصرفی بستگی به نیاز حیوان به انرژی دارد که بر حسب اندازه ، فعالیت ، دمای محیط و در حال رشد یا تولید بودن حیوان متغیر است . بنابراین ، شناخت احتیاجات انرژی طیور در طی هر مرحله از رشد و نمو آنها و نیز در اختیار داشتن اطلاعات مربوط به مقدار انرژی قابل دسترس مواد خوراکی جیره ها امری مهم و ضروری است. با در اختیار داشتن این اطلاعات ،
تخمین میزان مصرف غذای هر گله در یک محیط خاص امکان پذیر می شود و بر این اساس می توان مقدار پروتئین ، اسیدهای آمینه ، ویتامین ها و مواد معدنی مورد نیاز را نیز به دقت تعیین کرد تا رشد و عملکرد روزانۀ متعادلی در گله به دست آید . تولیدکنندگان صنعت طیور اغلب فکر می کنند که انرژی از مواد خوراکی و بویژه منابع پُر انرژی نظیر ذرت ، گندم ، دانه های سورگوم و روغن و چربی های گیاهی و حیوانی به دست می آید ، اما باید به خاطر داشت که همۀ اجزای آلی یک جیره تأمین کننده انرژی اند و اجزای پُر پروتئین جیره نظیر کنجالۀ سویا هم می توانند بخش های مهمی از کل انرژی مورد نیاز حیوان را تأمین کنند .
متخصصان تغذیه از نشاسته ، قند ، چربی و پروتئین های قابل هضم در مواد خوراکی برای تأمین انرژی مورد نیاز حیوانات استفاده می کنند . این افراد از چگونگی فرآوری اجزای خوراکی ، نحوۀ حفظ توازن مواد مغذی در جیره و چگونگی افزودن مکمل هایی چون آنتی اکسیدانت ها یا آنزیم ها برای افزایش انرژی قابل دسترس طیور مطلع اند . این امر در جیره های حاوی مقادیر وافری که از همۀ مواد مغذی مورد نیاز از اهمیت خاصی برخوردار است . علت این امر آن است که کارآیی قابلیت استفادۀ مواد خوراکی به میزان انرژی قابل دسترس جیره بستگی دارد .
انرژی در کربوهیدرات ، چربی و پروتئین های اجزای خوراکی ذخیره می شود . منشأ اولیۀ این انرژی ، نور خورشید است و سپس در نتیجۀ فتوسنتز در منابع گیاهی ذخیره می شود . همۀ مواد حاوی کربن و هیدروژن با اکسیده شدن به دی اکسید کربن و آب ، انرژی پتانسیلی در اختیار حیوانات قرار می دهند . وقتی غذا در حضور اکسیژن به طور کامل در بمب کالری متر می سوزد ، مقدار حرارت تولید شده را می توان محاسبه کرد و انرژی خام غذا را نشان داد . درصدی از انرژی خام مواد غذایی که می تواند جذب بدن حیوان شده ، و برای فرآیندهای متابولیکی بدن به کار رود ، به توانایی حیوان در هضم مواد خوراکی بستگی دارد . فرآیند هضم ، بیانگر مراحل متعدد فیزیکی و شیمیایی در دستگاه گوارش و تجزیۀ ترکیبات شیمیایی پیچیدۀ موجود در مواد خوراکی به مولکولهای کوچکتر قابل جذب و استفادۀ توسط حیوان می باشد . این انرژی جذب شده به انرژی قابل هضم موسوم است . مقداری از انرژی از طریق ادرار به شکل ضایعات ازتی و سایر ترکیبات اکسید نشده به وسیلۀ بدن حیوان هم تلف می شود . وقتی انرژی قابل هضم برای این اُفت انرژی هم تصحیح شود ، انرژی باقی مانده به انرژی قابل سوخت و ساز غذا یا مواد خوراکی موسوم خواهد شد . در طی سوخت و ساز مواد مغذی نیز ، مقداری انرژی افت می کند (اتلاف حرارت) . انرژی باقی ماندۀ مواد غذایی که قابل دسترس حیوان جهت نگهداری و تولید است به انرژی خالص موسوم است .
شیوه های مختلف سنجش انرژی
انرژی خام
همان طوری که پیش از این توضیح داده شد ، انرژی خام به وسیلۀ بمب کالری متر تعیین می شود که تنها شیوۀ سادۀ سنجش آزمایشگاهی مقدار انرژی مواد خوراکی است . در مطالعات تغذیه ای ، انرژی خام اهمیت زیادی ندارد و بیشتر به عنوان نقطۀ آغازینی برای استفاده از سایر سیستم های ارزیابی انرژی در طیور به کار می رود . تعیین انرژی خام یک مادۀ خوراکی کاری عبث و بیهوده است . در بهترین شرایط ، انرژی خام توازن اجزای آلی و غیرآلی جیره را نشان می دهد . ب
قیۀ سیستم های ارزیابی انرژی در طیور ، مستلزم استفاده از حیوانات زنده و به کارگیری شیوه های مختلف و کلاسیک سنجش های زیستی است . استفاده از پرندگان زنده در چنین سنجش های طولانی ای (4 ـ 3 روزه) ، به مفهوم هزینۀ زیاد و امکانات گسترده ای است که باید در این رابطه صرف شود .
انرژی قابل سوخت و ساز
جدا کردن مدفوع و ادرار طیور بدون عمل جراحی و خارج ساختن میزنای پرندگان مشکل است . به نظر می رسد با توجه به اینکه با جمع آوری توأم ادرار و مدفوع (به عنوان مواد دفعی ) می ت
وان مستقیماً انرژی قابل سوخت و ساز را محاسبه کرد ، نیازی به جراحی و جداسازی ادرار و مدفوع پرندگان نباشد . انرژی قابل سوخت و ساز به عنوان برآوردی استاندارد از قابلیت دسترسی انرژی در طیور و اغلب حیوانات مزرعه پذیرفته شده است . در سنجش انرژی قابل سوخت و ساز ، همۀ انرژی مواد دفعی پرندگان منشأ خوراکی ندارند . در واقع ، حتی در پرندگانی که هیچ نوع غذایی به آنها داده نشود نیز مقداری مواد دفعی وجود دارد که می تواند شامل انرژی اندوژنوس ادرار ، سلول های مردۀ روده ، هورمون ها و آنزیم ها باشد . در صورتی که این اُفت انرژی حاصل از مواد غیرخوراکی هم برآورد شود و از مقدار AME کم گردد ، انرژی قابل سوخت و ساز واقعی به دست می آید . رابطۀ بین AME و TME پیش از این به وسیلۀ گوئیلائوم و سامرس (1970) توضیح داده شده بود . TME تحت تأثیر میزان مصرف غذا قرار نمی گیرد ، در حالی که AME وقتی میزان مصرف غذا خیلی کم باشد ، به طور ناگهانی اُفت می کند . وقتی مقدار مصرف غذا کم باشد (تقریباً در حد 50% نگهداری حیوان) ، فرض می شود اُفت انرژی اندوژنوس ادرار و مدفوع ، بخش عمده ای از انرژی مواد دفعی را تشکیل دهد . در هنگام تغذیه حیوان در حد نگهداری و بالاتر (پنجاه گرم در روز برای خروس های بالغ ) ، میزان تصحیح بسیار کم و در حدود 5 ـ2 درصد است .
در اغلب موارد ، تصحیح همۀ برآوردهای انرژی قابل سوخت و ساز برای توازن ازت ضروری است . هنگام سنجش زیستی انرژی مواد خوراکی ، این امکان وجود ندارد که همۀ حیوانات به یک اندازه رشد کنند یا مثلاً به میزان مشابه تخم مرغ تولید نمایند ، به همین دلیل است که در سنجش های زیستی از خروس های بالغ استفاده می شود که رشد چندانی نمی کنند و به این ترتیب پنین واریانس هایی کاهش می یابد . اما حتی با تغذیه پرندگان بالغ در حد نگهداری ، باز هم در توازن ازت (پروتئین و اسید آمینه) حیوانات اختلافاتی وجود دارد ، به عنوان مثال در صورتی که از دو پرنده در سنجش های زیستی استفاده می شود که یکی 5 گرم و دیگری 10 گرم ازت در طی دورۀ آزمایش ذخیره کنند ، این اختلافات بر AME و TMEتأثیرگذار است . سرانجام همۀ این پروتئین ذخیره شده به عنوان بخشی از چرخۀ طبیعی پروتئین بدن کاتابولیز می شود ، و ازت (انرژی) باقی مانده دفع می شود . البته بعید است که چنین چرخه ای در یک دورۀ سنجشی زیستی کوتاه مدت (4ـ3 روزه) به طور کامل طی شود . در مثال فوق ، پرنده ای که ده گرم ازت را حفظ می کند، ME بیشتری دارد . علت این امر آن است که انرژی ادراری این پرنده کمتر است . از نظر ریاضی می توان برای هر پرنده مقدار یکسانی ازت باقی مانده در بدن در نظر گرفت ، به گونه ای که میزان ابقای انرژی استاندارد شود . معمولاً با تصحیح مقدار حاصل ، میزان ابقای ازت به صفر می رسد . مقدار تصحیح شده را انرژی قابل سوخت و ساز تصحیح شده براساس نیتروژن (AMEn یا TMEn) گویند . تصحیح متداول معادل 22/8 کیلو کالری انرژی خام به ازای هر گرم ازت باقی مانده یا دفع شده است که در واقع مقدار انرژی اسید اوریک می باشد . با فرض اینکه پرندگان در سنجش های زیستی ازت را باقی نگه می دارند ، این مقدار تصحیح شده باید به انرژی مواد دفعی اضاف
ه شود که در نتیجه AMEn کمتر از AME خواهد بود . اما در صورتی که حیوانات در طول دورۀ سنجش زیستی دارای توازن منفی ازت باشند ، در این صورت عامل تصحیح از انرژی مواد دفعی کم می شود که در این حالت مقدار AMEn بزرگتر از AME خواهد بود . همین توضیحات در مورد TME هم به کار می رود .
انرژی خالص
انرژی قابل سوخت و ساز برآورد مناسبی از انرژی خام قابل دسترس برای تولید است ، اما ا
ین انرژی در مورد رشد ، تولید تخم مرغ و نظایر آن از کارایی 100% برخوردار نیست . در طی این فرآیندهای متابولیکی ، حدود 15% انرژی به صورت حرارت تلف می شود که معمولاً از آن به اتلاف حرارتی یاد می شود . مواد مغذی مختلف که برای تغذیۀ طیور مورد استفاده قرار می گیرند ، از کارایی های متفاوتی برخوردارند ، لذا انرژی خالص هم به مرحلۀ رشد ، تولید یا نمو حیوان بستگی دارد . برآورد NE کاری بسیار مشکل است ، زیرا تعیین مقدار عامل تصحیح یعنی اتلاف حرارتی بسیار سخت است. می توان میزان حرارت ایجاد شده را براساس برآوردهای نسبت یا کسر تنفسی به دست آورد که خود برآوردی از نسبت CO2 دفع شده به مقدار اکسیژن مصرف شده است . نسبت تنفسی معمولاً بین 0/1- 7/0 می باشد . وقتی چربی ها اکسید می شوند . نسبت تنفسی 7/0 و زمانی که کربوهیدرات ها در بدن اکسیده می گردند ، این نسبت معادل 0/1 می باشد . از آنجایی که هیچ مادۀ مغذی مستقل از سایر مواد مغذی کاتابولیز نمی شود ، بنابراین نسبت تنفسی بین این دو مقدار قرار دارد . گاهی اوقات نسبت تنفسی خارج از این حدود برآورد می شود که در این صورت ، مقادیر بالاتر از این حد ، ناشی از سنتز چربی از کربوهیدرات و مقادیر پایین تر از این حد هم به خاطر سنتز کربوهیدرات از چربی و نیز کاتابولیسم پروتئین هاست . وقتی پروتئین ها کاتابولیز شوند ، نسبت تنفسی در طیور کمتر از پستانداران خواهد بود که علت این امر تشکیل اسید اوریک به جای اوره در پرندگان است ، به عنوان مثال هنگام کاتابولیسم آلانین خواهیم داشت :
در پستانداران :
در پرندگان :
با محاسبۀ نسبت تنفسی برای مقادیر مختلف خوراک می توان اتلاف حرارت را برآورد کرد . با کم کردن این مقدار از AMEn ، برآوردی از کل انرژی خالص به دست می آید . این مقدار را نیز می توان به انرژی خالص مورد نیاز حیوان برای تولید و نگهداری تفکیک کرد . گاهی اوقات انرژی خالص
مورد استفاده برای تولید را انرژی تولیدی هم گویند .
انرژی خالص (NE) تولید و نگهداری را می توان با برآورد مستقیم انرژی ذخیره شده در محصولات هم به دست آورد . فراپرز و همکارانش تلاش هایی در زمینه برآورد «انرژی تولیدی» مواد خوراکی با استفاده از شیوه های کشتار مقایسه ای انجام دادند . به طور کلی ، سیستم انرژی خالص از بیشترین صحت و کاربرد برای برآورد قابلیت استفاده انرژی در حیوانات برخوردار است ، لیکن
برآورد مستقیم آن بسیار مشکل است و تنها می توان میزان تولید انرژی مواد خوراکی را برای ردۀ خاصی از پرندگان با مقدار مشخصی تولید گوشت ، تخم مرغ و غیره به دست آورد . در عمل ، مقدار NE بر حسب سن پرنده ، گونه و سطح تولید آن متفاوت است که این امر هنگام جیر نویسی باید مدنظر قرار گیرد . NE امروزه مورد توجه متخصصان تغذیه طیور قرار دارد ، لیکن بسیاری از این مقادیر ارائه شده بر پایۀ AMEn اند که تصحیحات یا تغییرات لازم روی آنها اعمال شده است . در جیره نویسی هم عموماً از مقادیر AMEn و TMEn استفاده می شود .
تقریباً همه سیستم های NE از AMEn به عنوان نقطۀ آغاز برآوردهای خود استفاده کرده و فرض بر خطی بودن کارایی تبدیل AMEn به NE می باشد . در عمل ، تفکیک انرژی سوخت و ساز به نگهداری ، فعالیت و تولید چربی و پروتئین بر حسب سن پرندگان متفاوت است و لذا نیاز به ضرایب پیش بینی است تا ترکیب پیچیده قابل برآورد شود . پیرگوزلیف و رز (1999) در این زمینه ، رابطه ای خطی بین AMEn و NEP با کارایی تبدیل معادل 69% پیشنهاد کردند. اگر چه در این شیوۀ تخمین ، حدود 93% واریانس محاسبه می شود، لیکن AMEn در مورد مواد خوراکی پُر پروتئین با منشأ گیاهی ، مقدار NEP را بیش از حد معمول برآورد می کند . عاملی که باعث بروز اشتباه در تخمین NEP می شود، هزینۀ انرژی برای ذخیرۀ پروتئین است . سال ها قبل کیلانووسکی (1965) نشان داد که هزینۀ تعیین شده برای ذخیرۀ پروتئین ، 5 ـ 6 برابر برآوردها براساس استفاده از ATP است . از آنجایی که در بیشتر پرندگان ، مقدار سنتز پروتئین بیش از میزان ذخیرۀ آن است ، لذا این امر توجیه منطقی برای وجود اختلاف در هزینه های انرژی می باشد . در حالی که نوع چرخۀ پروتئین در طیور ، حدود 50% تفاوت هزینه های تعیین شده با هزینه های محاسبه شده برای ذخیرۀ پروتئین را توجیه می کند ، توجیه دیگر این پدیده ، تعداد زیادی مسیر بیوشیمیایی نیازمند ATP است که هنگام ذخیرۀ پروتئین فعال می شوند .
بنابراین ، سیستم های NE از پیچیدگی های خاصی برخوردارند ، بویژه با توجه به محدودۀ وسیع اجزای خوراکی و حالات مختلف تغذیه که امروزه در دانش تغذیۀ طیور با آن مواجه ایم ، اما به هر حال نمی توان به این مفهوم مهم بی توجه بود . در واقع ، امروزه در صنعت طیور ، سیستم های NE هر روزه از کاربردی وسیع تر برخوردار می شوند ، به عنوان مثال در آمریکای شمالی مت
خصصان تغذیه عموماً با تعداد بسیار محدودی اجزای غذایی و نیز چند نوع پرندۀ خاص سر و کار دارند . همچنین به نظر می رسد سیستم NE برای متخصصان تغذیۀ جوجه های گوشتی که معمولاً تا 56 روزگی آنها را تغذیه می کنند از کارایی بالایی برخوردار باشد . همین وضعیت در مورد تغذیۀ مرغ های تخم گذاری که میزان تولید گلۀ آنها در حد 95ـ80 درصد می باشد نیز صادق است .
انرژی مؤثر
امانس (1994) «انرژی مؤثر» را به عنوان سیستمی برای ارزیابی اجزای غذایی و جیره ه
ای طیور معرفی نمود . این سیستم همانند سیستم های انرژی تولیدی و خالص است که در آن تلاش می شود حرارت تلف نشود اتلاف حرارتی مورد توجه قرار گیرد . سیستم انرژی مؤثر برخلاف نظریه های کلاسیک آرمبسی و همکارانش ، اتلاف حرارتی متفاوت مربوط به کاتابولیسم پروتئین و لیپیدها در بدن را به طور مجزا برآورد می کند . این سیستم ، برحسب اینکه لیپیدها از جیرۀ طیور مشتق شوند یا آنکه در بدن طیور از مواد غیرلیپیدی سنتز گردند ، کارایی متفاوتی جهت تعیین قابلیت استفاده و ذخیرۀ لیپیدهای بدن دارد . امانس (1994) عنوان کرد که اتلاف حرارتی تغذیه ، رابطه ای خطی با پنج صفت قابل محاسبه زیر دارد :
ـ ازت ادرار
ـ مادۀ آلی مدفوع
ـ ابقای مثبت ازت
ـ ابقای مثبت لیپید مشتق شده از لیپید جیره
ـ ابقای مثبت لیپید مشتق شده از اجزای غیرلیپیدی جیره
با توجه به برآورد این متغیرها برای تعیین اتلاف حرارتی ، چگونگی توزیع انرژی را می توان دوباره تعریف کرد.
با توجه به امکان تعیین اجزای اتلاف حرارتی ، می توان پیش بینی صحیح تری در مورد برخی حالات تغذیه ای انجام داد . به عنوان مثال مقدار انرژی مؤثر در تجمع چربی بدن ، وقتی منشأ آن چربی جیره باشد در مقایسه با وقتی که چربی از طریق سنتز از کربوهیدرات ها حاصل می شود ، افزایش می یابد . امانس (1994) با استفاده از این مؤلفه ها ، معادلۀ ساده ای برای برآورد انرژی مؤثر در تک معده ای ها توسعه داد:
580 – (درصد پروتئین خام × 10 ) – AMEn 17/1 = انرژی مؤثر (kcal/kg)
معادلۀ پیچیده تری که برای برآورد انرژی مؤثر به کار می رود ، چنین است :
- AMEn = انرژی مؤثر (kcal/kg)
که در آن FOM = مادۀ آلی مدفوع (گرم) ،
DCP = پروتئین خام قابل هضم ،
DCL = چربی خام قابل هضم ،
Z = نسبت بخشی از چربی بدن که مستقیماً از چربی جیره حاصل شده است و
184/4 = عامل تبدیل ژول به کالری است .
بنابراین ، سیستم انرژی مؤثر ، شکل تکمیل شده ای از سیستم های موجود است که در آن به ناکارایی پیش بینیِ ناشی از کاتابولیسم پروتئین نیز توجه شده است . از آنجایی که این سیستم براساس AMEn می باشد ، اشتباهات برآورد AMEn مستقیماً در مقادیر انرژی مؤثر هم منعکس می شوند .
توازن انرژی
با افزایش انرژی ، میزان ابقای نسبی انرژی در بدن ـ عموماً به صورت چربی و پروتئین ـ نیز افزایش می یابد . وقتی میزان دریافت انرژی قابل سوخت و ساز (ME) به اندازۀ Z باشد ، مقدار ابقای انرژی صفر است که این نقطه همان حد احتیاجات نگهداری طیور به انرژی است . وقتی MEI بزرگتر از Z باشد ، پرنده تا حداکثر میزان ذخیرۀ چربی در بدن تقریباً به صورت خطی
قابلیت استفاده و توازن انرژی قابل سوخت و ساز مصرف شده تا حدودی تحت تأثیر سطح انرژی جیره قرار می گیرد. در این زمینه ، می توان به جوجه های گوشتی اشاره کرد که میزان دریافت انرژی آنها هنگام تغذیه با جیره های پُر انرژی افزایش می یابد . در صورتی که سطح پروتئین یا اسید آمینه در چنین شرایطی ثابت بماند ، در این صورت انرژی اضافی به صورت چربی ذخیره می شود ، همچنین جیره های پُر انرژی با افزودن چربی بیشتر به جیره با سهولت بیشتری فرموله می شوند . اتلاف حرارتی نیز با افزایش سطح انرژی جیره به نسبه کاهش می یابد.
هزینۀ انرژی برای ذخیرۀ پروتئین در مقایسه با هزینۀ آن برای ذخیره به صورت چربی بسیار بالاست. در این رابطه ، ترکیب لاشۀ پرندگان در حال رشد ، تأثیر بسزایی بر کارایی قابلیت استفاده از انرژی دارد . هم انرژی و هم پروتئین به مقادیر مشابهی انرژی خالص برای ذخیره در بدن پرندگان نیاز دارند . اما در مورد چربی ها ، بخش عمدۀ این انرژی با توجه به مقدار زیاد انرژی حاصل از چربی ها تأمین می شود . این در حالی است که هر گرم پروتئین معادل 5/5 کیلو کالری انرژی خام تولید می کند که تنها معادل 48% از مقدار 5/11 کیلو کالری انرژی مورد نیاز برای ذخیرۀ یک گرم پروتئین
در بدن پرندگان است . اما چربی ها دارای 1/9 کیلو کالری انرژی به ازای هر گرم اند که این انرژی 82 % هزینۀ انرژی 2/11 کیلو کالری مورد نیاز برای ذخیرۀ یک گرم چربی در بدن پرنده را تأمین می کند . بنابراین کارایی ذخیرۀ پروتئین (kp) و چربی (kt) به ترتیب در حدود 48 و 82 درصد است .
توازن انرژی در در مرغ های تخم گذار تا حدودی شبیه جوجه های گوشتی است که البته باید اندازۀ متابولیکی بدن و میزان تولید تخم مرغ را نیز در نظر گرفت . شواهدی وجود دارد که بر مبنای آن میزان نیاز به انرژی در مرغ های تخم گذار ، رابطه ای خطی با وزن بدن در محدودۀ 2/1 ـ 5/2 کیلوگرم دارد .
علت این امر آن است که با افزایش اندازۀ تخم مرغ ، میزان انرژی موجود در آنها نیز افزایش می یابد . به طور کلی ، تخم مرغ های کوچک ، متوسط ، بزرگ و فوق العاده بزرگ به ترتیب حاوی حدود 0/1، 3/1، 6/1 و 8/1 کیلوکالری انرژی خام در هر گرم هستند . به نظر نمی رسد تولید تخم مرغ فرآیندی نیازمند انرژی باشد . در واقع ، شواهدی مبنی بر نیاز به انرژی جهت سنتز تخم مرغ همانند آنچه در مورد ذخیرۀ چربی یا پروتئین در بدن طیور وجود دارد مشاهده نمی شود . در واقع ، وقتی تخم مرغ از بدن پرندگان دفع می شود یا حتی پیش از آن و زمانی که در داخل پوسته قرار می گیرد ، می توان اذعان داشت که احتیاجات نگهداری پرنده به خاطر کاهش شصت گرم از تودۀ بدن به همان میزان کاهش می یابد .
هنگام تعیین کمّی توازن انرژی در مرغ های تخم گذار ، گاهی اوقات تا 30% پراکندگی در مصرف خوراک وجود دارد که نمی تواند براساس وزن بدن ، رشد یا میزان تولید تخم مرغ برآورد شود . این تفاوت معادل 10ـ12 گرم خوراک در روز است که اغلب به عنوان مصرف خوراک باقی مانده از آن یاد می شود . این مصرفِ خوراک باقی مانده یا غیرقابل محاسبه ، ناشی از اتلاف جیره ، تفاوت در توانایی سوخت و ساز انرژی یا ترکیب متفاوت بدن طیور نیست . منطقی ترین توجیه این اختلاف به فعالیت های مربوط به سوخت و ساز پایه بر می گردد . گریرت و همکاران (1999) با بررسی ویژگی های جوجه خروس های بالغی که با توجه به وزن بدن انتخاب شده بودند ، نشان دادند که میزان مصرف غذا در این خروس ها بسیار متفاوت است.
میزان نیاز به انرژی نگهداری هنگامی که مصرف غذای باقی ماندۀ پرندگان زیاد است ، به طور معنی داری افزایش می یابد که حدود نیمی از این افزایش می تواند برای سوخت و ساز پایه هنگام
گرسنگی کامل برآورد شود. در طیور فعالیت حیوان ، 13% حرارت تولید شده هنگام گرسنگی کامل یا 4ـ5 درصد کل مصرف انرژی را به خود اختصاص می دهد . پرندگان فعالیت زیادی می کنند که به منظور تأمین انرژی مورد نیاز جهت همین فعالیت ها ، باید روزانه 10ـ12 گرم خوراک مصرف کنند .
اثر محیط بر سوخت و ساز انرژی
اکثر پارامترهای محیطی ، بر سوخت و ساز انرژی در پرندگان تأثیرگذار است و از آنجایی که پرندگان حیواناتی خونگرمند ، حرارت بیشترین تأثیر قابل پیش بینی را در این زمینه دارد . اکثر حیوانات در محدودۀ خاصی از دمای محیطی ، آسایش دارند که به این محدوده ، منطقۀ حرارتی خنثی گویند . حیوانات در این محدودۀ حرارتی ، کمترین مصرف انرژی به صورت سوخت و ساز پایه را دارند . در طیور ، این منطقۀ آسایش بر حسب سن حیوان تغییر می کند که علت آن نیز کاهش سطح برن پرندگان به ازای واحد تودۀ بدن می باشد . همچنین علت دیگر این امر ، وجود پوشش پرهاست که همانند عایق در پرندگان عمل می کند . این پوشش ، در 4ـ3 هفتۀ اول زندگی تکمیل می گردد . منطقۀ آسایش طیور در حد فاصل حرارت بحرانی بالا(UCT) و حرارت بحرانی پایین (LCT)
توازن انرژی و عملکرد پرندگان در منطقۀ آسایش حرارتی ، در همۀ سنین در حد متعادل و بهینه خواهد بود ، اما در دماهای بالاتر یا پایین تر ، احتیاجات نگهداری حیوان افزایش می یابد که ناشی از نیاز حیوان به سرد و گرم کردن بدن خود است . وقتی دما حدفاصل UCT و LCT باشد ، تولید تخم مرغ حداکثر بوده ، و در خارج از این محدوده نیز به خاطر کاهش انرژی بدن طیور ، میزان تولید اُفت می کند. در دماهای بسیار کم یا زیاد هم انرژی کافی برای رشد وجود نداشته ، و پرندگان کاهش وزن می یابند تا انرژی مورد نیاز آنها تا حدودی تأمین گردد .
یکی از چالش های اصلی در تغذیۀ کاربردی طیور ، اطمینان از مصرف کافی انرژی در حرارت های بالاست . در حرارت های بالا برخلاف تصور عموم ، تولید تخم مرغ به خاطر کمبود انرژی است که کاهش می یابد . این امر نشان می دهد مرغ های تخم گذار در دماهای بالاتر ، انرژی بیشتری مصرف می کنند تا به افزایش AMEn جیره پاسخ دهند .
به طور کلی ، مرغ های تخم گذار ، میزان مصرف انرژی خود را در محدودۀ حرارتی 10-30 درجۀ سانتی گراد تا حد kcalAMEn/°C 5/3 تنظیم می کنند . این امر ، بیانگر بیش از 1% تغییر در میزان مصرف غذا به ازای هر درجه سانتی گراد تغییر دمای محیط است . بعد از اولین دورۀ کرچی ، پاسخ رشد پرندگان در حال رشد در برابر تغییرات دمای محیط تا حدودی قابل مقایسه با تغییرات روی داده در مرغ های تخم گذار می باشد . طول مدت نوردهی و نیز شدت نور هم با تأثیر روی فعالیت حیوان بر متابولیسم انرژی آنها مؤثر است
برنامه های نوردهی متناوب و نظایر آن که در آن دوره های تاریکی نیز بین فاز روشنایی اعمال می شود ، با کاهش فعالیت طیور ، منجر به کاهش انرژی نگهداری مورد نیاز حیوانات می شود . استفاده از برنامۀ شانزده دورۀ 15دقیقه نوردهی و 45 دقیقه تاریکی ، در مقایسه با برنام
ۀ شانزده ساعت نوردهی مداوم ، میزان انرژی نگهداری مورد نیاز مرغ های تخم گذار را حدود 10% کاهش می دهد . کاهش شدت نور نیز می تواند اثرات مشابهی بر فعالیت مرغ های تخم گذار داشته باشد و همانند طول دورۀ نوردهی ، شدت آن هم بر چرخۀ تخم گذاری تأثیر گذار است .
استفاده از برنامۀ نوردهی متناوب در جوجه های گوشتی ، نظیر یک ساعت نوردهی ـ سه ساعت تاریکی که شش بار در شبانه روز تکرار می شود ، منجر به افزایش کارایی تغذیه می گردد .
این افزایش کارایی تغذیه ، ناشی از کاهش فعالیت حیوان هنگام تاریکی است .. در جوجه خروس ها و پولت های مادری که در معرض محدودیت تعذیه ای قرار می گیرند ، هنگام تغذیه نقاط اوج تولید حرارت ایجاد می شود . این وضعیت را می توان بسهولت هنگام حذف یک روز از برنامۀ تغذیه روزانۀ پرندگان مشاهده کرد. اوج تولید حرارت در پرندگانی که به طور روزانه تغذیه می شوند ، زمانی است که خوراک در اختیار آنها قرار داده می شود . با حذف یک روز از برنامۀ تغذیۀ روزانه ، میزان تولید حرارت در روز بعد ، هنگام قرار دادن خوراک در اختیار طیور ، افزایش زیادی می یابد . لذا توجه به این نکته حایز اهمیت است که زمان این تنش های گرمایی منطبق با حداکثر دمای روزانه محیط نشود .
پیش بینی میزان مصرف انرژی
در سالیان اخیر ، چند معادلۀ رگرسیونی ، جهت پیش بینی میزان مصرف انرژی بویژه در مورد مرغ های تخم گذار توسعه یافته است . اغلب این معادلات ، میزان نیاز به انرژی را بر حسب ژول پیش بینی می کنند ، لذا همیشه باید ضرایبی تعیین شود تا احتیاجات انرژی طیور بر حسب کالری برآورد گردد . اما یک روش ساده تر ، استفاده از شکل اولیۀ این معادلات و برآورد میزان نیاز به انرژی برحسب ژول و سپس تبدیل آن به کالری است . اغلب این معادلات ، براساس اندازه متابولیکی حیوان بنا شده اند.
پارامترهای دیگری که برای پیش بینی میزان مصرف غذا به کار می روند ، شامل رشد ، وزن تخم مرغ و گاهی اوقات دمای محیط است . کیرچگسنر و همکاران (1991) نیز معادلۀ زیر را برای جوجه های گوشتی با وزن زنده ای حدود دو کیلو گرم ارائه کردند :
(ذخیرۀ چربی در روز) 46+ (ذخیره پروتئین در روز) 48 + 753 = میزان مصرف AME (برحسب کیلوژول در روز)
منابع انرژی
منبع انرژی برای طیور از اتصالات پُر انرژی فسفات به دست می آید . وقتی آدنوزین تری فسفات (ATP) با از دست دادن یک گروه فسفات به آدنوزین دی فسفات (ADP) تبدیل می شود ، حدود kcal/mol8 انرژی آزاد می گردد . یک پرندۀ 5/2 کیلو گرمی ، در روز تا یک کیلو گرم ATP استفاده می کند . سنتز مجدد ATP از ADP هم در نتیجۀ اکسیداسیون سوبستراهای مختلف جیره بویژه کربوهیدرات ها ، پروتئین ها و چربی ها رخ می دهد . کربوهیدرات ها در اغلب جیره های طیور منبع اصلی انرژی اند .
کربوهیدرات ها
الف) مونوساکاریدها
چهار مونوساکارید شش کربنۀ مهم شامل D- گلوکز ، D- فروکتوز ، D- گالاکتوز و D- مانوز D- گلوکز وجود دارد. D- گلوکز که قند اصلی خون را تشکیل می دهد ، مهم ترین مونوساکارید جهت تغذیه و سوخت و ساز طیور است . میزان این قند ، در خون حیوانات به وسیلۀ ساز و کارهای فیزی
ولوژیکی پیچیده ای کنترل می شود . این قند ، منبع اصلی انرژی در حیوانات است . انواع واکنش های شیمیایی که در آنها گلوکز تجزیه شده ، و انرژی تولید خواهد کرد ، به تفصیل در این فصل بررسی خواهد شد . در شیرۀ گیاهان مقداری D- گلوکز یافت می شود ، اما مقدار مونوساکاریدهای آزاد در طبیعت در مقایسه با حالت پلی مری آنها بسیار کم است . D- گلو
کز (دکستروز) در مقیاس تجاری با هیدرولیز اسیدی نشاستۀ ذرت برای تولید شربت ذرت یا کریستال های خشک دکستروز به دست می آید .
ب) نشاسته
این کربوهیدرات ، در گیاهان و عمدتاً در غلات و دانه های دیگر ذخیره می شود . نشاسته نیز همانند سلولز ، پلی مر گلوکز است . تنها تفاوت این دو این است که در نشاسته ، مولکول های گلوکز به جای اتصالات بتا 1 و 4 که در سلولز وجود دارد ، با اتصالات آلفا 1 و 4 به هم متصل می باشند . نشاسته در دانه های غلات و سایر مواد خوراکی به صورت گرانول (دانه) های کوچک وجود دارند که برحسب منبع آن می تواند کُروی ، بیضوی ، عدسی شکل یا نامنظم باشد . نشاستۀ موجود در غلات ، در لایه های متحدالمرکز و نشاستۀ سیب زمینی در لایه های غیر متحد المرکز قرار گرفته اند . با استفاده از میکروسکوپ می توان نشاسته را از روی شکل و نحوۀ قرار گرفتن دانه های نشاسته تشخیص داد . در مواد خوراکی طبیعی ، نشاسته به صورت هیدراته بوده و حالت پلی مری آن هم به صورت شبکۀ بلوری است . این تکریب ، دارای فرمول (C6H10O5.H2O)n می باشد . وقتی بر اثر حرارت ، آب موجود در این ترکیب جدا می شود ، حالت بی شکل و غیرمتبلوری می یابد .
دانه های جدا شدۀ نشاسته تا 05/0% ازت ، مقداری اسیدهای چرب و فسفات به همراه دارند . مواد ازت دار را می توان به وسیلۀ اسید هیدروکلریک جدا کرده و اسیدهای چرب و بخشی از فسفر فسفاتید را نیز می توان با مواد قلیایی خارج نمود . هنگامی که از نشاسته در جیره های پایۀ خالص به عنوان منبع کربوهیدرات استفاده می شود ، این مواد ازت دار و فسفولیپیدی موجود در نشاسته ، تفسیر نتایج آزمایش های انجام شده روی طیور را مشکل و پیچیده می سازند. لذا گلوکز (سرولوز) و ساکارزی که به شکل تجاری و به صورت خالص تهیه می شوند ، منابع بهتری برای کربوهیدرات های مورد نیاز در این نوع آزمایش هایند .
وقتی نشاسته با آب گرم مخلوط شود ، به دو بخش تفکیک می گردد : بخش محلول تر آن ـ آمیلوز ـ حل می شود ، در حالی که آمیلوپکتین به صورت نامحلول باقی می ماند . در مواد خوراکی طبیعی ، آمیلوز معمولاً حدود 20ـ10 درصد و آمیلو پکتین 90ـ80 درصد کل نشاسته را تشکیل می دهند . آمیلوز با افزودن یُد به رنگ آبی در می آید ، در حالی که آمیلوپکتین به رنگ بنفش یا بنفش مایل به قرمز در می آید . آمیلوز نیز ، همانند سلولز ، دارای ساختار مولکولی زنجیره بلند و بدون انشعاب (مستقیم) است . آمیلوپکتین نیز مثل آمیلوز از واحدهای گلوکز تشکیل شده است ، با این تفاوت که به خاطر داشتن یک ساختار مولکولی شاخه دار ، از نظر فیزیکی با آمیلوز متفاوت است . بخش های اصلی زنجیرۀ آمیلوپکتین با اتصالات آلفا 1 و 4 گلوکز به هم متصل اند که در نتیجه هنگام هضم در دستگاه گوارش ، مالتوز اولین محصول هضم آن خواهد بود . شاخه های جانبی آمیلوپکتین نیز با اتصالات آلفا 1 و 6 متصل شده اند که پیش از تجزیۀ نهایی به D- گلوکز ، ایزومالتوز تولید می کنند
نشاسته در حیوانات به شکل گلیکوژن ذخیره می شود که ساختاری مشابه آمیلوپکتین دارد . آنزيم بتا ـ آميلاز كه در گياهان وجود دارد ، تنها اتصالات آلفا 1و4 را تجزيه مي كند . اين آنزيم اگرچه آميلوز را به طور كامل تجزيه مي كند ، ليكن تنها 60% ساختار آمیلوپکتین را مي تواند تجزيه نمايد . ساختار پلي مري باقي مانده كه به دكسترين موسوم است ، داراي تعداد زيادي اتصالات آلفا 1 و
6 مي باشد . آنزيم تجزيه كنندة نشاسته يعني آلفا ـ آميلاز در دستگاه گوارش حيوانات ، اتصالات 1 و 4 را از هر دو طرف شاخه 1 و 6 تجزيه كرده ، و اليگوساكاريدهاي شاخه دار بسيار كوچكي توليد مي كند . اين اليگوساكاريدها بعداً توسط آنزيم اليگو 1 و 6 گلوكوزيداز كه از مخاط روده ترشح مي شود به گلوكز تجزيه مي گردند . این آنزیم با تجزیۀ اتصالات 1 و 6 دکسترین ، ایزومالتوز حاصل را به واحدهای –D گلوکز تجزیه می کند . آنزیم آلفا ـ گلوكوزيداز که به مالتاز موسوم است نیز مالتوز ر
ا به واحدهای گلوکز تجزیه می نماید .
همۀ حیوانات مقادیر زیادی آلفا ـ آمیلاز دارند . این آنزیم در پستانداران از طریق ترشحات لوزالمعده و بزاق وارد دستگاه و بزاق وارد دستگاه گوارش می شود . اگرچه بزاق و چینه دان طیور حاوی مقادیری آلفا ـ آمیلازاند ، اما تحقیقات ثابت کرده است که مقدار کمی نشاسته در چینه دان هضم می گردد . بر اثر فعالیت آمیلازهای لوزالمعده ، در رودۀ کوچک طیور نشاستۀ خامِ ذرت ، گندم و سیب زمینی بخوبی هضم می شوند . نشاسته در حالت طبیعی به صورت دانه های نامحلولی وجود دارد که از نظر فیزیکی به هضم مقاومند . پختن مواد غذایی حاوی نشاسته ، باعث تجزیه و حل دانه های نشاسته می شود که کمک زیادی به هضم آن می کند . خیساندن دانه های نشاسته در آب ، باعث شکستن این نوع دانه ها به صورت فیزیکی و افزایش میزان تجزیۀ آنها می گردد . بنابراین ، با توجه به خیس خوردن اولیۀ مواد خوراکی در چینه دان و خرد شدن آن به وسیلۀ سنگدان و سپس تأثیر گذاری آمیلازهای لوزالمعده ، نشاسته در طیور از قابلیت هضم خوبی برخوردار است . پخت مواد خوراکی و پلت سازی آنها تحت فشار و بخار آب نیز منجر به افزایش مقدار انرژی قابل سوخت و ساز آنها می شود .
قابلیت استفادۀ جو را که در نواحی خشک تولید شده است ، می توانبا خیساندن آن در آب یا تغذیۀ آن به همراه آمیلازهای قارچی افزایش داد . این پدیده ، ناشی از عدم توانایی طیور در هضم نشاستۀ جو توسط آمیلازهایشان است ، لیکن افزودن آنزیم های قارچی یا خیساندن دانه
های جو با تأثیر بر همی سلولز یا الیگوساکارید موجود در جو منجر به افزایش قابلیت هضم این ماده خوراکی می شود .
پ) الیگوساکاریدها
اصطلاح الیگوساکارید ، برای ترکیباتی به کار می رود که از دو یا چند مونوساکارید ساده ت
شکیل شده باشند ، لیکن الیگوساکاریدها کوچکتر از واحدهای پیچیده ای موسوم به پلی ساکاریدها هستند . الیگوساکاریدهایی که در تغذیۀ طیور اهمیت زیادی دارند شامل ساکارز و مالتوز هستند . سایر دی ساکارید و الیگوساکاریدهای با سه یا چهار واحد قندی از اهمیت تغذیه ای کمی برخوردارند . کنجالۀ سویا در اغلب جیره های طیور، منبع اصلی الیگوساکاریدهاست که برخی از آنها قابلیت هضم کمی دارند.
ساکارز از یک واحد گلوکز و یک واحد فروکتوز تشکیل شده که در آن بنیان هیدروکسیل کربنِ 1ـD گلوکز به بنیان هیدروکسیل کربنِ 2 –D فروکتوز متصل است ، لذا با اتصال بنیان های احیا کننده در هر دو مونوساکارید ، قندی غیراحیا کننده تشکیل می شود . هیدرولیز ساکارز با محلول ملایم اسیدی یا فرآوری آن با ساکاراز (آنزیم هیدرولیز کننده ساکارز) باعث آزادسازی مونوساکاریدهایی می شود که هر دو نیز می توانند محلول فهلینگ (قلیایی سولفات مس و تارترات سدیم پتاسیم که هنگام احیا ، اکسید مس قرمز رنگ ایجاد می کند) را احیا کنند . مالتوز نیز که از دو واحد گلوکز با اتصالات 1 و 4 تشکیل شده است ، عمدتاً از هیدرولیز نشاسته به دست می آید . مالتوز در اثر عملکرد آنزیم مالتاز در سلول های مخاطی دستگاه گوارش بسهولت تبدیل به واحدهای سازندۀ خود یعنی گلوکز می شود .
ت) انرژی حاصل از سوخت و ساز کربوهیدارت ها
بخش عمده ای از انرژی در طیور ، صرف فعالیت و انجام واکنش های شیمیایی متعددی می شود که برای سوخت و ساز و رشد حیوان لازم است . این انرژی از ترکیبات پُر انرژی فسفاته ، پادنوزین فسفات ها و کراتین فسفات به دست می آید که در مراحل مختلف سوخت و ساز گلوکز ایجاد شده اند . این ترکیبات ، انرژی خود را دوباره با اکسیداسیون گلوکز در سلول ها به دست آورده و به حالت پُرانرژی خود باز می گردند
چرخۀ اسید نیتریک مسیری مشترک برای اکسیداسیون نهایی و تجزیۀ کربوهیدرات ها ، چربی ها و پروتئین هاست.
ث) اهمیت ATP
آدنوزین تری فسفات در همۀ سلول های بدن وجود دارد . این ماده با ترکیب یک مولکول اسید فسفریک با یک مولکول آدنوزین دی فسفات (ADP) تشکیل می شود . ترکیب این دو ماده نیاز به حدود kcal / mole8 انرژی آزاد دارد ، بنابراین جذب انرژی حاصل از تجزیۀ گلوکز و چربی ها ، نه تنها از اتلاف انرژی به صورت حرارت می کاهد ، بلکه منجر به تأمین انرژی آماده ای در همۀ سلول ها می شود . وقتی یک واکنش شیمیایی در یک سلول نیاز به انرژی داشته باشد ، انرژی
مورد نیاز خود را می تواند از تجزیۀ ATP یعنی kcal / mole8 ATP ADP + Pi + به دست آورد که در آن Pi فسفات پُر انرژی است .
چربی
اصطلاح چربی و روغن معمولاً به تری گلیسریدهای انواع اسیدهای چرب گفته می شو
د . چربی ها در واقع استرهای گلیسرول اند که در دمای اطاق جامدند ، در حالی که روغن ها در این دما به صورت مایع می باشند . اصطلاح لیپیدها نیز برای همۀ مواد محلول در اتر به کار می رود .
پروتئین ها و اسیدهای آمینه
بخش مهمی از پروتئین جیره با تبدیل به مشتقات کربوهیدرات یا متابولیت های اسید چرب ، گلوکز مورد نیاز جهت حفظ قند خون را تأمین می کند . وقتی اسیدهای آمینۀ مختلف به طور جداگانه به طیور داده شوند ، برخی از آنها به عنوان مواد گلیکوژنیک عمل می کنند ؛ به عبارت دیگر ، این اسیدهای آمینه به گلوکز و گلیکوژن تبدیل می شوند در حالی که سایر اسیدهای آمینه کتوژنیک بوده ، و به استن و سایر کتون ها تبدیل می شوند .
همۀ اسیدهای آمینۀ غیرضروری ، گلوکوژنیک اند که نشان می دهد فرآیند سنتز این اسیدهای آمینه از کربوهیدرات ها برگشت پذیر است . اسیدهای آمینۀ کتوژنیک نیز همگی اسیدهای آمینه ضروری اند . چربی ها و متابولیت های چربی سهم کمی در سنتز اسیدهای آمینه دارند .
حرارت حاصل از احتراق آلانین ، معادل 7/387 کیلو کالری ، به ازای هر مولکول گرم از این اسید آمینه است . از آنجایی که وزن مولکولی آلانین 90/89 است ، این مقدار معادل kcal / gm35/4 می باشد . اسید گلوتامیک که کربن و هیدروژن کمتری نسبت به اکسیژن دارد ، دارای حرارت احتراقی معادل 4/542 کیلو کالری به ازای هر مولکول گرم است . با توجه به وزن مولکولی 13/147 در اسید گلوتامیک ، انرژی حاصل از هر گرم اسید گلوتامیک در فرآیند گلوکوژنز ، معادل 69/3 کیلو کالری می باشد . مقدار 1/4 کیلو کالری انرژی که معمولاً برای بیان انرژی قابل سوخت و ساز پروتئین ها بیان می شود ، در واقع میانگین انرژی اسیدهای آمینۀ مختلفی است که با اتصال پپتیدی به هم چسبیده اند و یک پروتئین را می سازند . همچنین در مورد این مقدار ، باید توجه داشت که ازت موجود در پروتئین ها تحت شرایط فیزیولوژیکی اکسید نمی شود .
مقدار انرژی اجزای جیره
مقدار انرژی مواد خوراکی برای طیور و سایر حیوانات به روش های مختلف بیان می شود . رایج ترین روش های تشخیص انرژی مواد خوراکی ، بیان آنها برحسب انرژی خام ، انرژی قابل سوخت و ساز و یا انرژی خالص است . پیش از این ، روابط بین این انرژی ها تشریح شد . هنگام تعیین مجدد مقدار انرژی قابل سوخت و ساز مواد خوراکی ، اعداد حاصله 3ـ2± درصد نوسان دارند ، در حالی که این مقدار برای انرژی تولیدی یک مادۀ خوراکی خاص تا 20± درصد متغیر است که عمدتاً به خاطر اشتباهاتی است که در تعیین مقدار این نوع انرژی رخ می دهد . تنوع گستردۀ مقدار انرژی تولیدی یک مادۀ خوراکی خاص می تواند ناشی از این امر باشد که میزان اُفت حرارتی حیوانات مصرف کنندۀ مواد خوراکی، به توازن مواد مغذی جیره هم بستگی دارد . جیره هایی که در آنها همۀ مواد مغذی به صورت متعادل تأمین می شوند ، از حداقل اُفت حرارتی برخوردارند ، در حالی که جیره های غیرمتعادل بویژه جیره هایی که کمبود یا ازدیاد بیش از حد پروتئین دارند ، مقدار زیادی از انرژی را به صورت اُفت حرارتی از دست می دهند . این دفع حرارت که پس از مصرف جیره روی می دهد ، به اثر دینامیک خاص غذا معروف است .
در فرمولاسیون جیره های طیور ، عموماً از انرژی قابل سوخت و ساز مواد خوراکی برای محاسبۀ مقدار انرژی جیره استفاده می شود ، اما نکته مهم این است که جیره باید به طور کامل متعادل باشد ، به گونه ای که اتلاف انرژی به صورت حرارت توسط حیوان به حداقل برسد .
وجود انرژی قابل سوخت و ساز بیشتر در روغن های گیاهی در مقایسه با چربی های حیوانی ، به خاطر قابلیت جذب بیشتر این روغن هاست که مقادیر بیشتری اولئیک و سایر اسیدهای چرب غیراشباع دارند .
طیور تقریباً فاقد قدرت هضم الیاف خام اند که عمدتاً شامل سلولز و لیگنین می با
شد . مواد خوراکیِ حاوی مقادیر زیادی الیاف خام ، انرژی نسبتاً کمی برای طیور فراهم می کنند ، مگر اینکه اینکه حاوی مقدار زیادی چربی نیز باشند . دانه های غلات که حاوی مقادیر نسبتاً زیادی کربوهیدرات های قابل هضم اند ، به عنوان منابع اصلی تأمین انرژی طیور در نظر گرفته می شوند . در اغلب نواحی دنیا ، از ذرت به عنوان غلّه انتخابی برای تغذیۀ طیور استفاده می شود که علت این امر وجود مقدار زیادی انرژی و نیز گزانتوفیل هایی است که باعث رنگ زرد پوست و زردۀ تخم مرغ می شود .
در برخی نقاط دنیا ، دانه های سورگوم و گندم فراوان تر است ، و هزینۀ تأمین هر واحد انرژی توسط آنها نیز کمتر از ذرت می باشد . در صورت رعایت توازن مواد مغذی جیره ، می توان از این دانه ها نیز با اطمینان کافی به عنوان منبع اصلی کربوهیدرات جیره استفاده کرد . مایلو و گندم معمولاً انرژی ، اسید لینولئیک ، متیونین و علی الخصوص رنگ دانه های گزانتوفیل کمتری نسبت به ذرت زرد دارند .
امروزه ، استفاده از محصولات فرعی گندم و جو نسبت به ذرت اقتصادی تر است ، لذا می توان بخش عمده ای از کربوهیدرات های جیره را توسط آنها تأمین کرد . در برخی نواحی نیز ، صیقل (سبوس داخلی) برنج منبع بسیار خوبی برای تأمین انرژی جیره است . هر چند جو و سبوس برنج هم منابع خوبی از اسید لینولئیک اند ، لیکن در صورت استفاده از مقادیر محسوسی از این مواد خوراکی ، باید جهت تأمین انرژی مورد نیاز جیره از چربی استفاده شود .
صیقل برنج و نیز سبوس برنج ، معمولاً حاوی حدود 13ـ12 درصد روغن برنج اند ، متأسفانه روغن موجود در این مواد خوراکی مستعد فساد اکسیداسیون می باشد که منجر به کاهش مقدار انرژی آن می شود . پودر ماهی هم ماده ای خوراکی با انرژی نسبتاً زیاد است ، بویژه در صورتی که با افزودن آنتی اکسیدانت ها هنگام عمل آوری آن از فساد روغن های غیراشباع موجود در این مادۀ خوراکی ممانعت به عمل آید .
مقدار کربوهیدرات و چربی مواد خوراکی ، نشان دهندۀ کارایی عملی آنها به عنوان منابع انرژی جیره است . در صورت نیاز به افزایش انرژی جیره ، می توان از چربی ها استفاده کرد . استفاده کرد . استفاده از پروتئین (اسیدهای آمینه) به عنوان منبع انرژی به چند دلیل اسراف است : 1) تأمین هر واحد انرژی توسط پروتئین ، گران تر از چربی یا کربوهیدرات ها می باشد ؛ 2) تولید گلوکز از اسیدهای آمینه در بدن ، مستلزم فعالیت و به تبع آن دفع حرارت بیشتری است که منجر به اتلاف بیشتر انرژی از بدن می شود ؛ 3) استفاده از مقدار زیادی اسید آمینه به عنوان منبع انرژی باعث فشار متابولیکی به حیوان می شود که ناشی از نیاز به سنتز اسید اوریک از مقدار زیادی ازت حاصل از آمین زدایی اسیدهای آمینۀ گلوکوژنیک است . مصرف زیاد پروتئین منجر به مصرف بیش از حد آب و افزایش رطوبت مدفوع و ادرار هم می شود که این وضعیت در حرارت های محیطی بالا حائز اهمیت است .
میزان نیاز به انرژی از لحاظ نظری
نیاز یک حیوان به انرژی به سه بخش اصلی تفکیک می شود : 1ـ انرژی برای نگهداری حیوان که معمولاً از آن به احتیاجات انرژی نگهداری یاد می شود ؛ 2ـ انرژی لازم برای تولید محصولاتی نظیر تخم مرغ یا ماهیچه ؛ و 3- انرژی لازم برای فعالیت . به مجموع احتیاجات انرژی برای حفظ و انجام فعالیت ها و وظایف طبیعی بدن و نیز انجام فعالیت های عادی و معمول حیوان ، انرژی نگهداری یا سوخت و ساز پایه گویند .
سوخت و ساز پایه معمولاً پایه معمولاً در شرایط محیطی طبیعی ، برای حیوانی که در گرسنگی کامل است محاسبه می شود . مقدار سوخت و ساز پایه را می توان همان گونه که قبلاً تشریح شد ، براساس نسبت اکسیژن مصرفی و سپس محاسبۀ انرژی مصرف شده به دست آورد . پژوهش های انجام شده روی طیور که تحت گرسنگی کامل قرار دارند ، نشان می دهد مقدار تولید حرارت پایه برای جوجه های چند روزه 0055/0 کیلو کالری در ساعت به ازای هر گرم وزن بدن است ، در حالی که مقدار آن برای مرغ های تخم گذار بالغ حدود 003/0 کیلوکالری در ساعت به ازای هر گرم وزن بدن می باشد . بنابراین ، احتیاجات تقریبی انرژی خالص پایه برای یک جوجه چهل گرمی معادل 28/5 = hr × g40× kcal005/0 کیلوکالری در روز است .
براساس پژوهش های اولیه ، یکی از دلایل اصلی تولید حرارت در حیوان ، حفظ دمای بدن در برابر اتلاف مداوم حرارت از سطح بدن است . این پژوهش ها همچنین نشان داد که حیوانات بزرگ ، حرارت بیشتری نسبت به حیوانات کوچک تولید می کنند ، به عنوان مثال یک موش صحرایی 125 گرمی ، روزانه حدود 15 کیلوکالری حرارت تولید می کند ، در حالی که یک 500 کیلوگرمی ، 7000 کیلو کالری حرارت تولید می کند . اما وقتی این مقدار براساس کالری در هر کیلوگرم وزن بدن بیان می شود ، موش صحرایی kcal/kg 118 و گاو kcal/kg 14 حرارت تولید می کند . بر این اساس ، پژوهشگران قبلی فرض می کردند که میزان نیاز به انرژی جهت نگهداری با سطح بدن حیوان ارتباط دارد. از آنجایی که سطح بدن یک حیوان تقریباً وزن بدن آن است ، احتیاجات انرژی جهت نگهداری در آن زمان ، برحسب وزن بدن به توان بیان می شد .
در اواخر دهۀ 20 و اوایل دهۀ 30 میلادی ، برودی و کلیبر مستقل از هم ، مطالعات کالری متری فشرده و وسیعی روی حیوانات کوچک و بزرگ از موش تا اسب انجام دادند . به این ترتیب برودی به عدد کلاسیکی برای تعیین میزان تولید حرارت پایه در هر روز دست یافت که برای طیف وسیعی از گونه های مختلف حیوانی معادل 4/70 کالری در هر کیلوگرم وزن بدن به توان 73/0 می باشد . کلیبر نیز با انجام پژوهش های مشابه پژوهش های مشابه به مقدار 70 کالری در هر کیلو گرم وزن بدن به توان 75/0 رسید .
تحقیقات نشان داده است که احتیاجات انرژی قابل سوخت و ساز طیور تقریباً 18% بیش از احتیاجات انرژی خالص آن است . این امر به خاطر حرارت تولید شده هنگام سوخت و ساز جیره است . این مقدار برای پروتئین ها حدود 30% کربوهیدرات ها 15% و چربی ها 10% است . اما مقدار 82% به عنوان میانگین تبدیل ME به NE ، برای جیره هایی است که از کیفیت بالایی برخوردار و از نظر مواد مغذی متوازن باشند . اما پیشنهاد شده است که در جیره های معمولی ، میانگین تبدیل 70% است که علت این امر نیز عدم امکان تهیۀ جیره هایی است که هم از نظر اقتصادی و هم از نظر همۀ مواد مغذی متوازن باشند .
از آنجایی که درجه حرارت بدن طیور نسبت به پستانداران بیشتر است ، میزان مصرف انرژی برای حفظ دمای بدن نیز در طیور بیشتر خواهد بود . براساس بررسی سوخت و ساز مواد مغذی ، اظهار شده است که سوخت و ساز پایۀ مرغ های تخم گذار بالغ از فرمول زیر محاسبه می شود :
75/0Wt × 83 = NEm
که در آن Wt وزن بدن برحسب کیلوگرم است . بنابراین ، برای یک مرغ تخم گذار به وزن 3/1 کیلو گرم ، مقدار NEm معادل 75/30/1×83 کیلو کالری در روز خواهد بود . با توجه به اینکه احتیاجات ME معادل 82% مقدار NE است ، لذا 123=82/0 : 101 = MEm کیلوکالری در روز به ازای هر مرغ می باشد . مقدار معمول انرژی قابل سوخت و ساز لازم برای فعالیت یک پرندۀ قفسی تقریباً 30% مقدار نگهداری است ، بنابراین کل احتیاجات انرژی پایه برای یک مرغ غیر تخم گذار 160 = 37+123 کیلو کالری در روز برای هر مرغ است . مقدار انرژی خام یک تخم مرغ بزرگ هم تقریباً 90 کیلو
کالری است که معادل 110کیلوکالری انرژی قابل سوخت و ساز می باشد . بنابراین ، کل احتیاجات انرژی قابل سوخت و ساز یک مرغ تخم گذار 3/1 کیلوگرمی با سطح تولید معادل 95% با فرض حرارت مطلوب محیط ، معادل 275 کیلوکالری در روز خواهد بود . محاسبۀ احتیاجات انرژی گله های مادر گوشتی می تواند روش مناسبی برای شناخت برخی جنبه های مهم و جالب توجه سوخت و ساز در این نوع حیوانات باشد .
با افزایش سن گلۀ مرغ مادر ، احتیاجات انرژی آن علی رغم اُفت تولید تخم مرغ و کاهش مقدار رشد گله افزایش می یابد . این دوگانگی ، ناشی از افزایش همیشگی احتیاجات نگهداری است . در واقع ، به طور کلی ، وقتی وزن بیشتر باشد ، اثر تولید تخم مرغ در محاسبۀ انرژی مورد نیاز حیوان کمتر است ، به عنوان مثال در یک بوقلمون مادر 10 کیلوگرمی ، تولید یا عدم تولید تخم مرغ در یک روز با توجه به نسبت انرژی مورد نیاز برای تولید تخم در مقایسه با انرژی نگهداری مورد نیاز این بوقلمون ناچیز است . اما از طرفی دیگر در سویه های کوچکتر نظیر مرغ لگهورن ، با کاهش تولید تخم ، میزان نیاز حیوان به انرژی هم به نسبه کاهش می یابد . همچنین به این نکته نیز باید توجه شود که بعد از دورۀ اوج تولیدتخم مرغ ، رشد حیوان به جای بافت ماهیچه ای عمدتاً از طریق بافت چربی صورت می گیرد .
ویژگی های کمبود انرژی
از آنجایی که با کاهش مقدار انرژی جیره ، میزان مصرف خوراک توسط طیور افزایش می یابد ، تنها هنگام استفاده از جیره های بسیار کم انرژی است که کمبود انرژی رخ می دهد . هنگام استفاده از چنین جیره هایی که به جهت دارا بودن مواد حجیم و غیرقابل هضم ، باعث پُر شدن چینه دان و دستگاه گوارش می شوند ، پندگان نمی توانند خوراک کافی جهت تأمین انرژی روزانۀ خود به دست آورند . جیره های بسیار کم انرژی ، عموماً حجیم می باشند ، بنابراین وقتی عملاً سطح انرژی جیره کمتر از نیاز جوجه ها باشد ، طیور به دلیل حجیم بودن جیره ، برای افزایش مصرف خوراک و تأمین انرژی روزانۀ مورد نیاز جهت رشد و تولید بهینه با مشکل مواجه اند . این نوع سطح انرژی در هوای سرد یا معتدل معادل 2600 کیلوکالری در هر کیلوگرم جیره و در هوای گرم معادل 2400 کیلو کالری در هر کیلوگرم جیره است . پرندگان هنگام برخورد با جیره های کم انرژی ، مقدار مصرف خود را بالا می برند ، لیکن باز هم میزان انرژی دریافتی آنها جهت تولید طبیعی ناکافی است . ح
داقل تراکم جیره که به جوجه ها اجازه می دهد انرژی کافی به دست آورند ، تقریباً 5/1 کیلوکالری به ازای هر سانتی متر مکعب جیره می باشد. بنابراین، جیره ای حاوی kcal ME/kg2600 باید حداقل تراکم 3gm/cm58/0داشته باشد . با کاهش سطح انرژی جیرۀ جوجه های در حال رشد به کمتر از این سطح ، میزان رشد جوجه ها اُفت می کند و مقدار چربی ذخیره شده در لاشه نیز کاهش می یابد ، اما تا وقتی میزان انرژی جیره برای نگهداری حیوان کافی باشد ، ع
لائم دیگری از کمبود بروز نمی کند .
وقتی سطح انرژی به کمتر از حد مورد نیاز برای نگهداری حیوان کاهش یابد ، وزن حیوان نیز اُفت می کند ، (به خاطر استفاده حیوان از بافت های چربی و پروتئین جهت تأمین انرژی) و در صورتی که کاهش انرژی منجر به عدم انجام وظایف حیاتی بدن شود ، حیوان خواهد مُرد . در شرایط کمبود انرژی ، ذخایر انرژی بدن به صورت زیر مورد استفاده قرار می گیرند : 1ـ ابتدا مقادیر کمی از گلیکوژنی که به صورت طبیعی در بدن ذخیره شده اند مصرف می شوند ؛ 2ـ در مرحله دوم ذخایر متغیر و بی ثبات پروتئین کاهش می یابد و کاتابولیسم چربی آغاز می شود . از آنجایی که پروتئین بدن همراه با حدود 80% آب می باشد (به صورت ماهیچه و غیره) ، اُفت پروتئین متغیر و بی ثبات منجر به اُفت ناگهانی وزن می شود . اما کاهش ذخایر چربی منجر به اُفت کمتر وزن حیوان می شود که علت آن این است که بافت چربی دارای آب کمتری است ؛ و 3ـ تداوم کاهش ذخایر چربی از بافت چربی و کبد .
ویژگی های فزونی انرژی
فزونی یا ازدیاد بیش از حد انرژی وقتی صورت می گیرد که نسبت انرژی به پروتئین و اسیدهای آمینه ، بیش از حد مورد نیاز حیوان جهت رشد طبیعی ، تولید ، فعالیت و نگهداری باشد . همان طوری که پیش از این نشان داده شد ، وجود انرژی به میزان کمی بیشتر از حد طبیعی ، علائم قابل تشخیصی غیر از ذخیرۀ چربی و کاهش جزئی رشد در پی ندارد . این امر به دلیل این است که در صورت وجود مقادیر اضافی انرژی در جیرۀ حیوانات ، با مصرف مقدار بسیار کمی جیره ، انرژی کافی به دست می آید ، از این رو معمولاً با کاهش میزان دریافت اسیدهای آمینه به کمتر از سطح مورد نیاز جهت رشد و تولید بهینه و متعادل مواجه می شویم . وقتی میزان انرژی جیره افزایش بیش از حد طبیعی داشته باشد ، کاهش مصرف جیره منجر به کمبود پروتئین ، اسیدهای آمینه ، مواد معدنی و ویتامین ها می شود . در چنین شرایط غیرطبیعی ای ، رشد متواقف شده ، جوجه ها هر چند بسیار چاق می شوند ، در عین حال علائم کمبود پروتئین کمبود پروتئین و ویتامین ها را هم بروز می دهند .
چهل سال قبل اعتقاد بر این بود که ذرت حاوی مقادیر بیش از حدی انرژی برای طیور است و در واقع « طیور را می سوزاند » . متخصصان دیگر هم عقیده داشتند وجود بیش از 10% چربی در جیرۀ طیور ، بی نهایت سمّی و خطرناک است. امروزه بوضوح ثابت شده است در صورتی که میزان سایر مواد مغذی جیره و در واقع نسبت انرژی به اسیدهای آمینه و سایر مواد مغذی در حد متعادلی باشد ، استفادۀ مداوم از جیره هایی با انرژی بسیار زیاد که حاوی بیش از 10% چربی در جیرۀ طیور ، بی نهایت سمّی و خطرناک است . امروزه بوضوح ثابت شده است در صورتی که میزان سایر مواد مغذی جیره و در واقع نسبت انرژی به اسیدهای آمینه و سایر مواد مغذی در حد متعادلی باشد ، استفادۀ مداوم از جیره هایی با انرژی بسیار زیاد که حاوی بیش از 10% چربی هم باشند امکان پذیر است . علاوه بر این ، آزمایش ها نشان داده است که با جیره های کم یا فاقد کربوهیدرات با 40ـ35 درصد چربی و 50-45 درصد پروتئین و مقدار انرژی معادل kcal ME/kg5000 ، در صورتی که مقدار پروتئین و اسیدهای آمینۀ آن نسبت به انرژی دریافتی در حد متعادلی باشد ، رشد جوجه های جوان در حد عالی عالی خواهد بود .
عملاً احتمال افزایش بیش از حد انرژی جیره وجود ندارد . در صورتی که پرندگان مقادیر بیش از حد مورد نیازِ خود انرژی مصرف کنند ، مشخصۀ آشکار آن افزایش رشد و فربهی و چاقی پرندگان جوان و بالغ است ، بجز این ، در گله های مادر که انرژی بیش از حد دریافت کنند ، سندرم
نقص تخمک ریزی و تولید تخم مرغ معیوب مشاهده می شود . با افزایش تعداد تخمک ها ، اغلب 2-4 تخمک ، همزمان از تخمدان خارج می شود . این نوع سندرم در سویه های تخم گذار بندرت روی می دهد ، حتی در صورتی که میزان دریافت انرژی در آنها 2-3 برابر حد طبیعی باشد .
در برخی کشورها ، پرورش و تغذیۀ غازها هنوز متداول است . در صورتی که هنگام پرورش این حیوانات ، میزان انرژی بیش از حد باشد ، اندازۀ کبد غازها 4-6 برابر حد طبیعی و م
یزان چربی کبد به 40% براساس وزن مزطوب آن می رسد .
احتیاجات انرژی
تعیین میزان نیازهای پرندگان به انرژی تا حدودی پیچیده تر از تعیین میزان نیاز آنها به سایر مواد مغذی است . طیور توانایی زیادی در درک میزان مصرف انرژی خود دارند و می توانند با توجه به تغییرات غلظت انرژی جیره ، میزان مصرف خوراک خود را تنظیم کنند . تعیین میزان انرژی جیره بر حسب واحدهایی چون kcal ME/kg ، اطلاعات محدودی دربارۀ جزئیات عملکرد پرندگان در اختیار ما می گذارد . سیستم دقیق تری شامل تعیین میزان نیاز روزانۀ انرژی بر حسب کیلو کالری به ازای هر پرنده وجود دارد که در آن میزان نیاز به سایر مواد مغذی هم بر اساس این مقدار انرژی تعیین می شود . این کار برای طیور جوانی مثل جوجه های گوشتی که میزان مصرف خوراک و نیاز به انرژی آنها هر روز تغییر می کند ، سخت و مشکل است . در این سیستم ، همۀ مواد مغذی بر حسب غلظت انرژی جیره تعیین می شوند . بنابراین ، با افزایش سطح انرژی جیره ، مقدار مواد مغذی نظیر کلسیم و لیزین نیز به همان نسبت باید افزایش یابد که علت این امر این است که پرندگان با افزایش سطح انرژی جیره ، مقدار خوراک کمتری مصرف می کنند . با کاهش سطح انرژی جیره هم مقدار سایر مواد مغذی باید کاهش یابد.
با افزایش سطح انرژی جیره ، پرندگان خوراک کمتری مصرف می کنند . طیور در دمای 18 درجۀ سانتی گراد ، همواره مقدار مشخصی انرژی مصرف می کنند . در دماهای بالاتر ، میزان تنظیم برای دریافت انرژی از دقت کمتری برخوردار است ، به همین دلیل متخصصان تغذیۀ طیور معتقدند به هنگام استرس حرارتی ، باید از جیره های پُرانرژی استفاده نمود . پرسونس و همکاران (1994) هم نشان دادند که وقتی مرغ های تخم گذار به طور ناگهانی با تغییر غلظت انرژی جیره خود مواجه شوند ، با گذشت زمان نسبت به تنظیم سطح انرژی دریافتی خود اقدام می کنند .تغییر غلظت انرژی جیره از کم به زیاد منجر به افزایش 4-3 درصدی مصرف انرژی می شود ، در حالی که وقتی غلظت انرژی جیره از زیاد به کم تغییر کند ، میزان دریافت انرژی 10% کاهش می یابد . اما در شرایط حرارتی سرد ، پرندگان میزان مصرف خود را ظرف 6 روز پس از تغییر سطح انرژی جیره تصحیح و تنظیم می کنند . مرغ تخم گذار بهترین مثالی است که نشان می دهد یک حیوان هنگام تغییر سطح انرژی ، چگونه میزان مصرف خوراک خود را تنظیم می کند . این ساز و کار در جوجه های گوشتی و سایر طیور نیز بوضوح دیده شده است :
جوجه های گوشتی :
طبق نتایج این تحقیق ، جوجه های گوشتی هنگام تغییر سطح انرژی جیره تا حد 22% نیز انرژی ثابت دریافت می کنند . در صورتی که غلظت انرژی جیره تغییر کند ، لیکن میزان مصرف جیره در سطح ثابتی کنترل شود ، در این صورت انرژی دریافتی و نیز وزن بدن کاهش می یابد
که نشان می دهد مصرف انرژی ، عامل اصلی کنترل کنندۀ رشد می باشد .
جوجه های گوشتی جدا از بحث میزان دریافت انرژی می توانند مقدار بیشتری جیره های کم انرژی مصرف کنند که این امر منجر به تضعیف برآوردهای کلاسیک ضریب تبدیل غذایی می گردد .
طبق این مثال تئوریکی ، ضریب تبدیل غذایی و کارایی انرژی با افزایش سطح انرژی جیره بهبود می یابد ، اما از آنجایی که جیره های پُرانرژی ، گران قیمت ترند ؛ اقتصادی ترین حالت ، استفاده از جیره هایی با سطح انرژی متوسط می باشد . از آنجایی که شرایط اقتصادی در طول زمان و حتی از منطقه ای به منطقه دیگر تغییر می کند ، همواره باید این محاسبات را برای تعیین مناسب ترین سطح انرژی جیره برای جوجه های گوشتی انجام داد . در واقع ، سطح اقتصادی انرژی جیره همان سطحی است که کارایی انرژی را به حد متعادل می رساند.
اخیراً لیسون و همکاران (1996) نشان دادند که جوجه های گوشتی 35ـ49 روزه توانایی سازگاری با طیف وسیعی از جیره های رقیق را دارند که تا 50% انرژی مورد نیاز جوجه ها را در این سن تأمین می کند .
پرندگان هنگام مصرف جیره های رقیق ، با کاهش مصرف انرژی ، کارایی انرژی مصرفی خود را بهبود می بخشند . تغییر سطح انرژی جیره در 35 روزگی شروع می شود. از 35ـ42 روزمرگی ، پرندگان میزان مصرف جیره را افزایش می دهند . در این زمان ، وقتی تراکم مواد مغذی جیره کم باشد ، این تصحیحِ مقدار مصرف جیره ناقص بوده و رقیق شدن جیره منجر به کاهش دریافت مواد مغذی می شود . اما از 42ـ49 روزمرگی ، تصحیح میزان مصرف جیره ، منجر به دریافت مقدار یکسانی انرژی و سایر مواد مغذی بین همۀ پرندگان می شود . این اطلاعات نشان می دهد که جوجه های گوشتی هم قادر به تنظیم میزان مصرف جیره هنگام تغییر سطح مواد مغذی آنند و در واقع خط بطلانی بر این عقیده است که این نوع پرندگان به طور طبیعی تا حداکثر ظرفیت فیزیکی دستگاه گوارش خود تغذیه می کنند .
دمای محیط مهم ترین متغیری است که بر میزان دریافت انرژی در جوجه های گوشتی مؤثر است . در مناطق مختلف دنیا یا در فصول مختلف سال ، در یک ناحیه هم ، میزان دریافت انرژی برای یک پرنده با سن مشخص ، با توجه به شرایط محیطی تا 30% تغییر می کند . هروبی و همکاران (1995) آن محدودۀ انرژی را که انتظار می رود جوجه های گوشتی هنگام قرار گرفتن در معرض ده درجۀ سانتی گراد تغییر شرایط محیطی دریافت کنند نشان دادند . بیشترین اختلاف بعد از پنج هفتگی روی می دهد که در این زمان بیشترین بخش انرژی نیز صرف نگهداری حیوان می شود .
همیشه دستیابی به حداکثر مصرف انرژی و رشد مطلوب نیست ، زیرا گاهی اوقات اختلال و بی نظمی متابولیکی منجر به مرگ و میر زیادی در گله می شود . آب آوردگی شکم نوعی نا هنجاری است که در جوجه های گوشتی با رشد سریع رو می دهد . این ناهنجاری ناشی از نقص در سوخت و ساز اکسیژن است . از آنجایی که رشد زیاد مستلزم دریافت مقادیر باسیژن کافی برای گلبول های قرمز خود تأمین کنند تا در سوخت و ساز بدن به کار رود . لذا بطن راست قلب ضعیف می شود و پرنده به خاطر افزایش حجم آن می میرد . در واقع ، هنگام مصرف جیره های پُرانرژی ، مرگ و میر زیاد ناشی از آب آوردگی شکم اجتناب ناپذیر است.
از آنجایی که جیره های پُرانرژی ، به دریافت حداکثر انرژی کمک می کنند ، این امر منجر به حداکثر رشد در سرتاسر دورۀ پرورش طیور مدنظر نمی باشد ، لذا راهکار مدیریتی ایجاب می کند که در برخی موارد هم از جیره های کم انرژی استفاده شود . استفاده از جیره های کم انرژی ـ جدا از بحث اختلالات متابولیکی ـ می تواند با ایجاد یک دورۀ رشد آهسته ، فوایدی برای طیور و بویژه پرندگان بسیار جوان داشته باشد . ویلسون و اوسبورن (1960) پدیدۀ رشد جبرانی را مطرح کردند که طبق این پدیده ، حیواناتی که در یک دورۀ زمانی خاص تحت محدودیت تغذیه ای قرار گرفته ، و پس از آن این محدودیت از بین رود ، با تسریع رشد مواجه می شوند .
امروزه برای تولید گوشت طیور نه تنها به میزان رشد و قابلیت استفادۀ خوراک توجه می شود ، بلکه ترکیب لاشۀ پرندگان در زمان عرضه به بازار هم حایز اهمیت است . این امر به پیچیدگی تغذیۀ جوجه ها می افزاید . علت این مطلب آن است که میزان چربی لاشه و بدن طیور مستقیماً تحت تأثیر انرژی دریافتی است . وقتی سطح پروتئین و اسیدهای آمینه جیره ثابت باشد ، افزایش غلظت انرژی جیره موجب افزایش ذخیرۀ چربی در بدن طیور می شود.
با افزایش سطح انرژی جیره ، میزان ذخیرۀ چربی در لاشه به طور خطی افزایش می یابد ، لیکن مقدار پروتئین لاشه تحت تأثیر قرار نمی گیرد ، البته توجه صرف به نسبت اجزای لاشه کاری اشتباه است ، زیرا کاهش درصد پروتئین لاشه صرفاً در نتیجۀ افزایش درصد چربی لاشه است . در جوجه های گوشتی که از جیره های پُرانرژی استفاده می کنند ، افزایش وزن زیادی دیده می شود که به دلیل افزایش چربیِ ذخیره شده در بدن است . در اغلب موارد ، میزان پروتئین یا ماهیچۀ لاشه مستقل از نوع و میزان مواد مغذی جیره است و در واقع عوامل ژنتیکی اند که این خصیصه را کنترل می کنند . عموماً جیره های پُرانرژی با استفاده از چربی تهیه می شوند که به این ترتیب اسیدهای چرب جیره تأثیر زیادی بر ترکیب چربی لاشه دارند . بنابراین در تغذیه جوجه های گوشتی ، استفاده از چربی های اشباع شده بویژه 14-17 روز قبل از کشتار از اهمیت زیادی در کیفیت لاشه برخوردار است .
مقادیر ساخته شدن پروتئین
افزایش پروتئین در نتیجۀ ساخته شدن پروتئین ، فرآیندی است که در همۀ طیور رخ می دهد . گاهی اوقات از این ساخت و تجزیۀ پروتئین به مصرف و دوباره سازی پروتئین هم یاد می شود . در صورتی که مقدار ساخته شدن پروتئین (ks) بیش از تجزیۀ آن (kd) باشد ، در این صورت افزایش پروتئین روی می دهد . چنین افزایشی معمولاً در پرندگان جوان تر به نسبه بی
شتر می باشد . این امر در مورد پرندگانی که از جیره های با پروتئین یا اسیدهای آمینۀ بیشتر تغذیه می کنند نیز صدق می کند . اما حتی در یک جوجۀ گوشتی جوان با رشد سریع که از مقادیر کافی پروتئین متعادل تغذیه کند هم مقدار kd می تواند 40ـ30 درصد ks باشد . به منظور افزایش کارایی ذخیرۀ پروتئین ، مقدار ks باید به حداکثر و / یا مقدار kd به حداقل برسد . از نقطه نظر انرژی ، حداقل بودن kd بهتر است . در سویه های گوشتی سهواً استراتژی انتخاب برای افزایش ks به ازای هر واحد DNA هسته صورت گرفته است . همچنین سرعت رشد جوجه های گوشتی در حدود 50% بیش از سویه های لگهورن است ، در حالی که سرعت ذخیره پروتئین (ks-kd) به خاطر کاهش kd حدود10% بیشتر می باشد .
ماهیچه ها و اندام های مختلف ، مقادیر مختلفی سنتز پروتئین انجام می دهند . روزانه در کبد تقریباً 10% پروتئین متغیر مصرف و دوباره سازی می شود ، به طوری که ks نزدیک به 90% می باشد . از سوی دیگر ، مقدار ks در ماهیچۀ مرغ های تخم گذار تنها حدود 15% است که نشان می دهد این سیستم در آنها از فعالیت کمتری برخوردار است . با توجه به اندازۀ اندام های مرغ تخم گذار ، کبد و دستگاه گوارش آنها حدود 25% کل ساخته شدن پروتئین و مجرای تخم راه هم حدود 15% آن را برعهده دارد .
توانایی یک پرنده در ذخیرۀ پروتئین آشکارا تحت تأثیر قابلیت دسترسی انرژی قرار می گیرد . وقتی میزان مصرف نزدیک به حد نگهداری باشد ، میزان افزایش پروتئین خالص کم خواهد بود . هنگامی که ابقای ازت در پرندگان به صورت منحنی باشد ، هنوز ks وجود دارد ، اما واضح است که kd > ks خواهد بود . با افزایش مصرف انرژی در طیور ، هم پروتئین و هم چربی ذخیره می شود . برخلاف ذخیرۀ چربی ، در مورد ks محدودیت های ژنتیکی وجود دارد و با تداوم افزایش مصرف انرژی ، مقدار بیشتری چربی در لاشه تجمع می کند . هدف از تأمین انرژی ، فراهم کردن سوخت برای حداکثر ks است ، در حالی که این امر همراه با محدودیت هایی در زمینۀ افزایش حجم بافت چربی در نتیجۀ تکثیر بیش از حد سلول ها یا افزایش اندازۀ سلول های آن می باشد .
در طیور لگهورن سفیدی که جیره ای با پروتئین و اسیدهای آمینه کافی مصرف می کنند ، مقدار ساخته شدن پروتئین در سه هفتگی حدود ده گرم در روز به ازای هر پرنده است . وقتی میزان تجزیۀ پروتئین در این سن حدود هشت گرم در روز به ازای هر پرنده باشد ، مقدار افزایش ذخیرۀ پروتئین بدن روزانه حدود دو گرم به ازای هر پرنده خواهد بود .
نیتو و همکاران (1994) نشان دادند که مقادیر نسبی ساخت پروتئین در آن دسته از جوجه های گوشتی که از جیره های ذرت ـ سویا تغذیه می کنند همانند جوجه های گوشتی است که با مکمل متیونین یا بدون آن تغذیه می شوند . اما هنگام استفاده از جیره های متعادل تر ، رشد پرندگان هم سریع تر می باشد که نشان می دهد وقتی مقدار اسیدهای آمینه در حد نیاز و نه بیشتر باشد ، kd بیش از ks تحت تأثیر قرار می گیرد . در این حالت ، احتمالاً رشد بیشتر پرندگان به خاطر کمتر بودن kd است که خود ناشی از نیاز کمتر به تأمین اسیدهای آمینۀ محدود کننده می باشد .
مقدار انرژی مصرفی برای سوخت و ساز پروتئین
هم ساخت و هم تجزیۀ پروتئین و اسیدهای آمینه ، فرآیندهایی نیازمند انرژی اند و باید د
ر مدل های پیش بینی انرژی مورد نیاز حیوانات مدنظر قرار گیرند . ساختن اسید اوریک بیش از تولید اوره نیاز به انرژی دارد و طیور برای دفع مواد ازت دار نامحلول باید انرژی صرف نمایند . بوتری و بورمن (1976) مقدار انرژی لازم برای ساخت اسید اوریک را حدود 330 کیلو کالری به ازای هر مول اوره است . این پژوهشگران اظهار کردند که مقدار انرژی لازم برای ذخیرۀ پروتئین هم حدود 0/7 کیلوکالری به ازای هر گرم پروتئین ذخیره شده است . پژوهش های دیگر نشان داده اند که عدم استفاده یا کمبود متیونین در جیره باعث افزایش انرژی مصرفی تا 1% بیشتر می شود . این افزایش مصرف انرژی احتمالاً ناشی از افزایش ساخت اسید اوریک و نیز افزایش کاتابولیسم پروتئین برای حفظ اسیدهای آمینۀ خون می باشد .
پروتئین جیره : اسیدهای آمینۀ مصنوعی
معمولاً متخصصان تغذیۀ طیور از منابع مصنوعی متیونین و لیزین و در پاره ای مواردِ خاص از مکمل های مصنوعی تره اونین و تریپتوفان به عنوان بخشی از اجزای غذایی جیره استفاده می کنند . با توجه به عدم اُفت و هدر رفتن این اسیدهای آمینۀ مصنوعی ، فرض بر این است که قابلیت استفادۀ آنها 100% می باشد . همین اسیدهای آمینه در پروتئین های کامل در مرحلۀ هضم از آن جدا می شوند . در واقع ، بخشی از پپتیدها هم به طور کامل جذب می گردد . جذب اسیدهای آمینه به صورت پپتید نسبت به فرآوری اسیدهای آمینۀ آزاد در مجرای گوارشی ، برای پرندگان بهتر است . بورمن و الیس (1996) اظهار کردند که یکی از فواید استفادۀ پرندگان از پپتیدها در این است که در دستگاه گوارش طیور تجزیۀ باکتریایی کمتری انجام می شود که این فعالیت خود نیازمند صرف انرژی است .
پژوهش های صورت گرفته شده نشان داده اند در خوک هایی که از کنجاله (به صورت محدود) تغذیه می کنند ، قابلیت استفاده لیزین مصنوعی تنها حدود 60% مقدار مورد انتظار است . این امر ناشی از جذب ناقص لیزین نیست ، بلکه به دلیل تأمین بیش از حد و ناگهانی لیزین آزاد به مقدار بیش از حد احتیاجات متابولیک است که این اتفاق روی می دهد. در این زمینه ، اطلاعی از مطالعات مقایسه ای در مورد طیور در دست نیست . در پولت های مادر گوشتی که در معرض محدودیت غذایی قرار دارند ، استفاده از اسیدهای آمینۀ مصنوعی به عنوان بخشی از کل
اسیدهای آمینه کاملاً نادر است . جدا از بحث تداخل با تجزیۀ باکتریایی ، این گونه فرض می شود که قابلیت استفادۀ اسیدهای آمینه مصنوعی در اکثر شرایط عملی تغذیه ، همانند قابلیت استفادۀ پروتئین های کامل است .
در صورتی که جیره حاوی مقادیر زیادی اسیدهای آمینۀ مصنوعی باشد ، می توان محدودیتی در تأمین ازت غیرضروری به صورت پروتئین کامل یا اسیدهای آمینۀ آزاد اعمال کرد . در یک جیرۀ
معمولی، تأمین ازت غیرضروری بر عهدۀ اسیدهای آمینۀ غیرضروری جیره و نیز اسیدهای آمینۀ ضروری اضافی است . وقتی از اسیدهای آمینۀ مصنوعی بیشتری استفاده شود ، نه تنها میزان فراهم سازی پروتئین خام کاهش می یابد ، بلکه فزونی اسیدهای آمینه محدود کننده هم معمولاً به حداقل می رسد . عموماً از رفع محدود کنندگی ازت غیرضروری به عنوان دلیل عملکرد ضعیف تر پرندگانی یاد می شود که از جیره هایی با پروتئین و اسیدهای آمینه کم تغذیه می کنند ، لیکن نمی توان این مضمون را به صورت کمّی بیان کرد . چندین پژوهش توسط محققان برجسته نشان داد که با کاهش میزان پروتئین جیره ، میزان رشد به صورت طبیعی یا کمتر از حد طبیعی خواهد بود . این نتایج متناقض می تواند ناشی از عوامل زیر باشد : برآورد بیش از حد میزان فراهم سازی اسیدهای آمینه از طریق پروتئین های کامل ، عدم تأمین مناسب سایر مواد مغذی که می توانند بر قابلیت استفادۀ اسیدهای آمینه تأثیر گذار باشند ، تفاوت سویه ها از نظر میزان نیاز به اسیدهای آمینه و بالاخره عدم رشد پرندگان ، ناشی از واکنش های پیچیده ای که نسبت به تأمین اسیدهای آمینه بروز می دهند . حداقل در مورد جوجه های گوشتی جوان لازم است هنگام استفاده از جیره هایی با پروتئین خام کمتر از 16ـ17 درصد دقت شود که آیا امکان حصول رشد مطلوب وجود دارد یا خیر . همچنین وقتی بدون رعایت توازن اسیدهای آمینه ، نسبت پروتئین خام به اسیدهای آمینه کمتر از 16 به 1 باشد ، مقدار رشد طیور کمتر از حد طبیعی خواهد بود.
تأثیر پروتئین خام بر نیاز طیور به اسیدهای آمینه
از لحاظ تئوری در صورتی که اسیدهای آمینه در حد احتیاجات طیور تأمین شود و اثرات ناهمساز هم وجود نداشته باشد ، کیفیت پروتئین یا توازن اسیدهای آمینه نباید بر عملکرد این پرندگان تأثیری داشته باشد ، به عنوان مثال استفاده از جیره ای با پروتئین خام بیشتر و توازن ضعیف اسیدهای آمینه ، باید باعث همان مقدار رشد در طیور شود که جیره ای که همۀ احتیاجات پرنده را تأمین می کند منجر به این مقدار رشد می شود ، البته به شرطی که هر دو جیره مقدار مشابهی اسید
آمینۀ محدودگر تأمین کنند . لیکن در عمل معمولاً جیره هایی که تعادل اسیدهای آمینه در آنها ضعیف است ، باعث رشد ضعیف و کمتر از حد انتظار می شوند . در این جیره های « کم کیفیت » که اسیدهای آمینۀ آنها فاقد تناسب و تعادل لازم اند ، قابلیت استفادۀ اسیدهای آمینۀ محدودگر با نقص مواجه می شود . بورمن و الیس (1996) این پدیده را در جیره هایی که براساس کل اسیدهای آمینه فرموله شده بود بررسی کردند. آنها براساس تحقیقاتشان به این نتیجه رسیدند
رسیدند که اسید آمینۀ محدودگر دارای همان کارایی «خوب» یا «ضعیف» است که برای کیفیت پروتئین جیره به کار می رود و در واقع نق و کاهش رشد در نتیجه کیفیت ضعیف آنها نمی تواند علت کاهش قابلیت استفادۀ اولین اسیدهای آمینۀ محدودگر باشد . بورمن و الیس (1996) اظهار کردند که به احتمال قوی تر علت کاهش رشد ، هنگام استفاده از جیره هایی با اسیدهای آمینه کافی که در آنها کیفیت جیره ضعیف است ، می تواند ناشی از کاهش انرژی خالص به دلیل افزایش گلوکز نئوژنسیس باشد . از سویی دیگر ، افزایش کاتابولیسم اسید آمینۀ محدودگر در ماهیچه برای حفظ همئوستازی سطح اسیدهای آمینه پلاسما هم می تواند علت دیگر این پدیده باشد . این اطلاعات نشان می دهد که افزایش دلخواه سطح پروتئین خام یک جیره برای تأمین احتیاجات حیوان به اسید آمینۀ محدودگر همیشه اقتصادی و به صرفه نمی باشد .
میزان احتیاجات طیور به اسید آمینۀ محدودگر عملاً با ازدیاد پروتئین خام جیره افزایش می یابد . در صورتی که این فرضیه درست باشد ، آنگاه تهیۀ جیره های مناسب و متعادل برای طیوری که در مناطق پرورش آنها منابع و اجزای خوراکی تأمین کنندۀ پروتئین محدود است ، با مشکلات زیادی همراه خواهد بود . موریس و همکاران (1999) اظهار کردند که احتیاجات اسید آمینه باید به صورت درصدی از جیره بیان شود که با افزایش سطح پروتئین جیره ، مقدار آن هم افزایش می یابد . موریس و همکاران (1999) با در نظر گرفتن همۀ دلایل ممکن برای چنین اثری ، به این نتیجه رسیدند که تنها توجیه قابل و منطقی در این زمینه ، شکل نامتعادل اسید آمینه است . عدم تعادل (لیزین : آرژانتین و غیره) ناشی از نقص در اولین اسید آمینۀ محدودگر است که خود ناشی از جیره نویسی براساس پروتئین می باشد که می تواند باعث تغییر کارایی قابلیت استفادۀ پروتئین جهت ذخیره در ماهیچه یا رفع احتیاجات نگهداری حیوان شود . موریس و همکاران (1999) با بررسی همۀ داده ها و اطلاعات موجود و با استفاده از تجزیه رگرسیون ، مدل پیش بینی زیر را جهت تعیین و اصلاح نیازهای حیوان به اسید آمینه براساس مقدار پروتئین جیره معرفی کردند :
% لیزین = 057/0 × % پروتئین خام جیره
% تریپتوفان = 012/0 × % پروتئین خام جیره
% متیونین = 025/0 × % پروتئین خام جیره
براساس این استنتاج می توان ضریبی را برای متیونین + سیستین فرض کرد که معادل 05/0 × % پروتئین خام جیره خواهد بود .
امروزه استفاده از جیره های کم پروتئین برای محدود کردن رشد اولیۀ جوجه های گوشتی (استفاده از پدیده رشد جبرانی) رایج است ، بنابراین کاربرد سطوح پایین تر اسیدهای آمینه نیز توجیه پذیر می باشد . این احتمال هم وجود دارد که وقتی سطح پروتئین خام جیره بالاتر می رواند در مناطقی که کیفیت اجزای خوراکی آنها ضعیف است اتفاق افتد که عموماً در این مواقع ، توان اقتصادی جهت تهیۀ اسیدهای آمینۀ مصنوعی هم وجود ندارد . در صورتی که استفاده از جیره های با پروتئین خام بالا ضروری باشد ـ که این امر اغلب در کشورهای در حال توسعه روی می دهد ، براساس نظریات موریس و همکاران (1999) ، استفاده از جیره های با تراکم مواد مغذی کمتر ، عاقلانه تر از تلاش در جهت حفظ استانداردهای ارائه شده برای لیزین با متیونین می باشد .
کیفیت پروتئین
پروتئین های مختلف با توجه به داشتن یک اسید آمینۀ مشخص طبقه بندی و ارزش گذاری می شوند که این ویژگی کاملاً قابل انتقال از والد به فرزند است . برخی پروتئین ها منبع خوبی از همۀ اسیدهای آمینه اند ؛ در حالی که سایر پروتئین ها بسیار ناقص بوده یا فاقد یک یا چند اسید آمینۀ ضروری اند . در صورتی که یک پروتئین دارای همۀ اسیدهای آمینه ضروری با نسبت متناسب برای پرندگان باشد ، ارزش بیولوژیکی آن بالا خواهد بود ، اما در صورت عدم وجود یک اسید آمینۀ ضروری ، ارزش بیولوژیکی پروتئین در حد صفر خواهد بود . ساختار کلی اسیدهای آمینه در یک محصول ، بستگی به ترکیب نسبی پروتئین های تشکیل دهنده آن محصول دارد . ارزش بیولوژیکی ذرت را می توان با تغییر مقادیر نسبی پروتئین های مختلف در بذر آن تغییر داد ، به عنوان مثال عموماً هیبرید معمولی نه تنها پروتئین کمی دارد ، بلکه ارزش بیولوژیکی پروتئین آن برای حیوانات نیز به دلیل کمبود چند اسید آمینۀ ضروری و بویژه لیزین در حد کمی است . مشخص شده است که کمبود لیزین در هیبرید ذرت ناشی از مقدار زیاد زئین است که از لیزین و تریپتوفان کمی برخوردار است . با استفاده از انتخاب ژنتیکی تلاش می شود واریته ای به دست آید که مقدار کمتری زئین و برعکس درصد گلوتن بیشتری داشته باشد . از آنجایی که گلوتن نسبت به زئین ، دارای مقدار بیشتری تریپتوفان است ، واریتۀ Opaque-2 ارزش بیولوژیکی بیشتری برای طیور و سایر حیوانات دارد . در این واریته ، مقدار لیزین و سایر اسیدهای آمینۀ ضروری تقریباً متناسب با احتیاجات پرندگان است .
همۀ پروتئین های گیاهی برای حیوانات مفید و سودمند نمی باشند ، به عنوان مثال استفاده از سویا که رایج ترین منبع پروتئین مورد نیاز حیوانات در سرتاسر دنیاست ، با موانع و مشکلات خاصی روبروست . سویا علی رغم داشتن مقدار زیادی پروتئین که توازن اسیدهای آمینۀ آن نیز در حد
عالی است ، دچار کمبود متیونین هم می باشد. همچنین سویا دارای چند پروتئین زیان آور و مضر برای طیور نیز است ، این پروتئین ها مانع از رشد مطلوب طیور می شوند . آنها ضمن اخلال در وظیفۀ پپسین برای هضم پروتئین ها در دستگاه گوارش ، باعث افزایش اندازۀ لوزالمعده و اخلال در جذب چربی های جیره توسط طیور جوان نیز می شوند ، خوشبختانه هنگام حرارت دادن کنجالۀ سویا یا پولک و ورقه کردن سویا ، این پروتئین ها هم تخریب می شوند .