بخشی از مقاله
عباس يميني شريف
عباس يميني شريف متخلص به «يميني» در سال هاي 1317 و 1318 در دانشسراي مقدماتي تهران تحصيل كرد. در سال 1319 كه به دانشسراي عالي راه يافت علاقه به شعر گفتن و داستان نويسي براي كودكان در او بيشتر شد. در سال 1322 دو شعر تحت عنوان «ستاره» و «ماده غاز» از وي در شماره هاي چهارم و نهم مجله ي «سخن» به طبع رسيد. در سال 1323 در اولين شماره ي مجله ي «بازي كودكان» شعرهايش به چاپ رسيد و پس از مدتي نيز يميني شريف به سردبيري آن انتخاب شد. در سال 1324 برخي از اشعارش وارد كتاب هاي ابتدايي اراك و پس از آن وارد
كتاب هاي اول و دوم و سوم كليه ي دبستان ها شد. عباس يميني شريف در سال 1328 به مديريت مجلات «دانش آموز» و «شير و خورشيد» كه دو نشريه ي وزارت فرهنگ براي كودكان و نوجوانان بود، منصوب شد. در ششم دي 1335 اولين شماره ي مجله ي «كيهان بچه ها» منتشر شد. وي به عنوان مدير اين نشريه تا سال 1358 به انتشار آن ادامه داد. اشعار او در «تهران مصور كوچولوها» تاسيس 1336 و در چند مجله ي ديگر كه براي كودكان منتشر مي شد به چاپ مي رسيد.
عباس يميني شريف چه در دانشسراي مقدماتي تهران و چه در دانشسراي عالي دانشكده ي ادبيات و چه در تيچرز كالج كلمبيا، رشته ي تحصيلاتش هميشه آموزش و پرورش كودكان و نوجوانان بود. در تيچرز كالج كلمبيا ع
لاوه بر رشته ي آموزش و پرورش، به تحصيل در رشته ي ادبيات كودكان نيز پرداخت.
بعدها نيز به سردبيري و مديريت چهار مجله براي كودكان و نوجوانان رسيد. در سال 1334 امتياز مدرسه ي «روش نو» را به كمك همسرش از وزارت فرهنگ دريافت كرد كه بيش از بيست و پنج سال اداره ي مدرسه را به عهده داشت. در سال 1336 باشگاه بچه ها را تاسيس كرد. در سال 1341 با همكاري عده اي از فرهنگيان با سابقه به تاسيس موسسه ي فرهنگي و غير انتفاعي شوراي كتاب كودك پرداخت و از سال تاسيس عضويت در هيئت مديره و خزانه داري شورا را تقبل كرد؛ در سال 1350 به همت وي جايزه ي نقدي يميني شريف تاسيس شد و از آن تاريخ به بعد هرساله به بهترين اثر چاپ شده در حوزه ي ادبيات كودكان تعلق گرفت. در سال 1357 با عده اي ديگر به تاسيس انجمن پژوهش هاي آموزشي همت گماشت.
یمینیشریف دربارهی ارتباط خود با فرخی یزدی نوشته است: «از جمله عواملِ جالب برای روی آوردن من به شعر این كه: فرخی علاوه بر انتشار اشعار و افكارش، از طریق روزنامهها و مطبوعات، بخصوص روزنامهی خودش طوفان، آوازخوانی را استخدام كرده بود كه اشعار سیاسی و انتقادی او را در آن باغ كه بر روی كوه و مشرف به رودخانه و جادهی دربند بود، شبهای جمعه و شبهای شنبه كه جمعیت فراوانی برای تفریح در درّهی دربند و سربند رفت و آمد میكردند یا در باغها
ساكن میشدند، به صورت آواز بخواند و پیام او را به گوش آنان برساند. امّا اشكال كار در این بود كه آواز خوان سواد نداشت. چون در آن موقع من كودكی ده ساله بودم و میتوانستم شعرها را بخوانم، فرخی آنها را به من میداد و من در كنار آوازخوان كه در بلندترین محل باغ، مشرف به رودخانهی دربند می نشست، مینشستم و شعرها را از روی دست نویسهای فرخی آهسته میخواندم و او با صدایی رسا كه چند بار در كوهستانها میپیچید، میخواند و درّهی دربند را در شور و حالی فرو می برد ... .» (یمینیشریف: ۱۳۷۳ش، برگ ۱۵)
یمینیشریف آموزگاری مهربان و متعهد بود، تمامِِ عمر خویش را بر سر آموزش و پرورش كودكان و نوجوانان گذاشت. مطالعات او در ادبیات خارجی و ترجمهی برخی آثار، سفر او به خارج و آشنا شدن با روشهای نو در ادبیات كودك و مانند اینها، او را تا جایگاهِ یك سخنورِ مهربان و آشنا به كودكان بالا برد. استادانی كه در شكلگیری ذهنیت شاعرانهی یمینیشریف نقش مهمی داشت
ند، كسانی بودند چون: دكتر عیسی صدیق، علی اصغر حكمت، دكتر پرویز ناتلخانلری، دكتر ذبیحالله صفا و ...
در واكاوی كارنامهی یمینیشریف چندین فراز و فرود دیده میشود كه شایستهی یادآوری است.
فرازها
1- ۱- پیگیری مداوم برای جریانسازی و پدیدآوری آثار كودكانه
یمینیشریف با حضوری گسترده، فراگیر و مؤثر، بیشاز نیم سده در ادبیات كودك درنگ كرد و
شعرهایی با موضوع های گوناگون و متنوع پدید آورد كه چیرگی مفهوم هایی چون: صمیمیت، یكرنگی و مهربانی در آن آشكار است. یمینیشریف افزون بر سرایشِ شعرهای گوناگون، در انتشار مجلههایی چون: بازی كودكان (سال ۱۳۳۷)، كیهان بچهها (۱۳۳۵تا ۱۳۵۸ش) و تأسیس نهادِ ارزشمندی چون شورای كتاب كودك (۱۳۴۱) نقش اساسی بر عهده داشت). (۱) كوششهای پیگیرانهی یمینی شریف در طول چندین دهه، نام او را در فهرستِ پیشگامان و بنیادگذارانِ ش
عرِ كودك به شایستگی به ثبت رساندهاست.
۲- ۱- بهرهگیری از زبانی ساده، روان و موزون
یكی از ویژگیهای زبانی سرودههای یمینیشریف سادگی و روانی آنهاست. كودكانِ زمانِ یمینیشریف در مقایسه با نسل پیش از خود، این بختیاری را داشتند كه میتوانستند به جای خواندنِ شعرهای فخیم، فاخر و سنگینِ گذشته، سرودههایی ساده و روان را (كه با توجه به حوزهی واژگانی سنِ آنها سروده شدهبود) بخوانند و به آسانی با این سرودهها پیوند برقرار كنند. سرودههای كودكانهای چون: فرزندان ایران، كتابِ خوب، درخت میكارم، چشمك بزن ستاره، من و ماه، كشتی میسازم، از همین ویژگی برخوردارند.
0- ۱- جدا كردن مخاطب كودك از غیر كودك و دادنِ هویتِ مستقل به كودك
توجه به ادبیات مستقل كودك، از بینشی نواندیشانه برخاسته بود و محصولِ دنیای جدید بود. زیرا در ادبِ نوشته شده ی گذشته، كودكان به فراموشی سپرده شده بودند. انگار كودكان، برای برانگیختنِ توجه كامل و داشتنِ ادبیاتی مستقل، شایستگی و قابلیتِ لازم را نداشتند.در شعر
گذشتهی فارسی، مخاطبِ كودك و غیر كودك جدا نبودند و كودكان، مخاطبان مستقل به شمار نمیرفتند. شعر یمینیشریف همچون باغچهبان حلقهی اتصال شعرِ پیش از او و پس از اوست. باغچهبان و یمینیشریف در سرودههای خود مخاطبِ كودك را با مخاطب غیر كودك جدا كردند و آنان را با هویتی مستقل نگاه كردند. بیگمان این خود پیشرفتی بنیادی در شعرِ كودك بود. ولی یادآوری این نكته نیز در همینجا شایسته است كه هر دو نفر آنان در جایگاهی بلند، نصیحت گرانه به كودك نگاه كردند و نتوانستند خود را به جای كودك بگذارند و از دریچهی چشمِ او جهان هستی را نگاه
كنند.
۴- ۱- توجه به شعر نوجوان
توجه به مخاطب نوجوان از ویژگیهای ارزشمند شعرهای یمینیشریف است. واقعیت آن است كه با آن كه ادبیات كودك در دوران معاصر هویتی مستقل یافت و بدان توجه فراگیر شد، ولی ادبیاتِ ویژهی نوجوانان، به ویژه در حوزهی شعر، همچنان كم برگ و بار مانده است. بسیاری از سرودههایی كه به نام نوجوانان بازخوانده شده است یا كودكانه است یا بزرگسالانه. از كسانی كه در دوران شكلگیری ادبیات كودك و نوجوان به شعرِ نوجوان توجه نشان داد، عباس یمینیشریف است. سرودههای نوجوانانهی او (در سنجش با شعرهای كودكانهاش ) ساختاری هنریتر و زبانی پختهتر دارند. یمینیشریف برای سرایشِ اصیل كودكانه، باید به دورانِ كودكی بازمیگشت و در جایگاهِ كودك قرار میگرفت. به نظر میرسد او نتوانسته است به چنین بازگشتی دست یابد. اما میتوان گفت تا حدودی به دوران نوجوانی بازگشته است. سرودههای نوجوانانهی او میتوانند از زاویهی دیدِ نوجوان پدید آمدهباشند. به نظر میرسد اگر یمینیشریف بر تولید ادبی در حوزهی شعر نوجوان تمركز میكرد، آثار درخشانتری از او پدید میآمد و تعداد سرودههای خوبی مانند ابر
سرگردان، قصهی برگها، درخت سرشكسته، مناظرهی میز و چراغ، همه كاره و هیچ كاره، بسیار بیش تر میشد. با این همه، باید یادآوری كرد كه برخی از سرودههایی كه یمینیشریف برای نوجوانان (سنِ آخر دبستان و دورهی راهنمایی) سروده، كاملن به حوزهی سنی بزرگسالان مربوط میشود (مانندِ «گنبد ارغوان» )
۲- فرودها
0- ۲- غلبهی مفهوم آموزش و پرورش بر عناصرِ شاعرانگی
رفتارِ یمینی شریف و باغچهبان در ادبیاتِ آن زمان رفتاری نوگرایانه بود، ولی امروز شیوهی نگاه آنان شیوهای سنتی مینماید. شعر و به تر بگوییم نظم موسیقایی واژهها در دست باغچهبان و یمینی شریف تنها ابزاری برای بیانِ مسایل آموزشی و پرورشی بود.
باغچهبان و یمینی شریف آن اندازه كه به كودك و تربیت او اهمیت میدادند به شعر و جایگاه آن توجهی نداشتند. از همین رو سرودههای آنان از دیدگاه زیباییشناسی هنری، لاغر و ضعیف هستند.
شیوهی نگرشِ یمینی شریف را آشكارا میتوان از گفته های خودِ او دریافت. او دربارهی چه گونگی ساختنِ شعرهایش گفته است:
«موضوعِ شعر گاه خود پیش میآمد و محیط القا میكرد. گاه نیز برای بیانِ منظورهای خاص، موضوعهای مناسب انتخاب میشد. فیالمثل بنا به وظیفهی یك معلم و مربی، از جمله كارهای من این بوده است كه گاه در برابر موضوعِ شعری كه از سابق وجود داشته و در اذهانِ جای گیر شده است ولی از نظر اجتماعی و تربیتی و تأثیر روانی در آن عیبی تشخیص میدادم و زیان آورش
میدیدم، شعری از نو می ساختم و منتشر می كردم؛ به امید این كه روزی جای گزین شود. مثلن در مورد شعری كه مادران برای پسران كوچك خود میخواندند و بعدها آن را پسرها تكرار می كردند و چنین بود:
(پسر به پسر قند عسل / دختر به دختر كپه خاكستر) و دخترها هم در برابر این تحقیر و اهانت میخواندند: (دخترا تنگ طلا / پسرا برقِ بلا). من دو شعر ساختم كه هدفم از ساختن آنها بیانِ صفاتِ خوب هر یك و برابر و مساوی نشان دادنِ هر دو بود: (من كه از گل بهترم / پسرم من پسرم - در دبستان همه را / مثل خود می شمرم - مادر از من راضیست / هست راضی پدرم) و نیز
(بچهها من دخترم / در خوش زبانی نوبرم - درخانهداری ماهرم / شریك كارِ مادرم - وقتی كه پیش پدرم / شیرین به مثل شكرم).
۲- بیان نصیحتگرانهی تحكمی
نسل پیش از یمینیشریف، یعنی كسانی چون ایرجمیرزا، بهار و یحیی دولتآبادی به كودكان توجه كردند و شعر مستقل برای كودك سرودند، اما همچنان در همان جایگاهِ بلندِ پدرسالار نشستند و از آن بالا كودكان را در سخنانِ منظوم خود نصیحت كردند. شعر كودك آرام آرام به نسل باغچهبان و یمینیشریف كه رسید، هم رسمیتر و جدیتر شد و هم به استقلالی شایسته رسید. شاعرِ كودك نیز از آن جایگاهِ بلند خود چند پله پایینتر آمد، اما فقط چند پله! این نزدیك شدنِ شاعر به كودك در شعرِ یمینیشریف نسبت به باغچهبان آشكارتر دیده میشود. ولی واقعیت این است كه در این نسل نیز هم چنان فاصله وجود دارد و این محمود كیانوش است كه پس از باغچهبان و یمینیشریف با جدی گرفتنِ نظامِ نوینِ تربیتی و تعهد به عنصر زیباییشناسی شعر، شعرهایی آفرید كه از دیدگاه هنری با همهی آن چه پیش از او سروده شده بود، متفاوت و از همهی آنها مایهورتر بود. شاعرانی كه میتوانند از نگاهِ كودكان و با چشمِ آنان به جهانِ بیرون نگاه كنند و میتوانند از زبانِ آنها سخن بگویند، دیگر از جایگاهِ دانای كل، قیممآبانه و نصیحتگرانه سخن نمیگویند. بلكه سخنشان از جنسِ نگاهِ آنان است.
آن چه در آثار كسانی همچون یمینیشریف به گونهای آشكار رخ مینماید و این آثار را در موضع انتقاد قرار میدهد، تنها غلبهی آموزشی نیست، بلكه نگاه سنتی به مقولهی تربیت نیز هست. در فرهنگ گذشتهی ایران تعلیم و تربیت به گونهای بود كه معلم و مربی در جایگاه دانای كل- بالاتر و برتر- از كودك مینشست و او را بیپرده و مستقیم نصیحت و رهبری میكرد. امروزه این شیوهی
تربیت كارایی خود را از دست داده و از دیدگاه دانشمندانِ نواندیش تعلیم و تربیت روشی كهنه و منسوخ شده است. «نگاه پدرسالارانه در ادبیات كودك ایران، ادبیات را «تكصدایی» میخواهد، در صورتی كه كودك در یك ادبیات باز و چند صدایی است كه جوهر خلاقهی خود را كشف میكند. و گرنه یك مقلد بار میآید. مقلدی كه از موجودیت انسانی خود تهی و به رونوشتی از بزرگترهایش
تبدیل میگردد. نقاشی را آن گونه میكشد كه معلم نقاشیاش میپسندد. انشایش را جوری مینویسد كه شرایط اقتضا میكند. خودش را به گونه ای نشان میدهد تا نمرهی انضباط خوب بیاورد... » (۲)
در نگاه «قیممآبانه»، بزرگترها باید كودكان را با هر وسیلهی ممكن، پیوسته از نزدیك شدن به بدیها یازدارند و با تهدید و تذكر مستقیم از كجرویهای آنها پیشگیری كنند. در حالی كه در نگاهِد، آبدیده شود و خود راهِ شایسته را برگزیند.
یمینی شریف در شعرهای خود پیوسته در حالِ امر و نهی است. كودك را قابلِ مخاطب شدن یافته، اما او را هنوز شایستهی استقلال در رفتار ندیدهاست. سایهای بسیار سنگین بر سرِ كودكِ شعرش انداخته، به گونهای كه او باید مؤدب بنشیند و فرمانپذیری كند.
برای نمونه هنگامی كه میخواهد از زیانهای سیگار بگوید و مخاطبان خود را از آن پرهیز دهد، با زبان و بیانی غیرهنری میگوید:
فكر میكنی این كار خوبه
تو آدمی یا دودكشی؟
آخر بگو چه سود داره
سیگار كشی هنر نشد
باعث زجر و دردسر
كشیدنِ سیگار خوبه؟
یا چوب روی آتشی؟
چه فایده این دود داره؟
جز مایهی ضرر نشد
برای مردمِ دگر (۳)
جالب تر آن كه این چند بیت از جمله سرودههایی است كه یمینیشریف به عنوان نمونههایی خوب (در دفاع از كارهای خود) در مقدمهی كتاب خود آورده است. او در پیوند با همین چند بیت بالا نوشته است: «دربارهی سیگار كه گاهی دیده میشد كه كود
كان هم به تقلید از بزرگتران سیگار میكشند، شعری در مجله درج كردم كه چند بیتش بدین قرار است.» (همان جا)
این شیوهی بیان در بسیاری از شعرهای كودكانهی یمینیشریف دیده میشود:
آهای آهای ای بچه جان
سنگ بزنی سر میشكنی
توی كوچه سنگ نپران
خدا نكرده ناگهان ...
(همان جا)
۳- ۲- لاغر ماندن سرودهها از عناصرِ شعری
یمینیشریف هنگامی كه ویژگیهای شعرِ كودك را برمیشمارد مؤلفههای زیر را از عناصرِ شعر كودك میداند و بر آن پای میفشارد: «وزن، قافیه، معنی، موضوع و مضمون، پیام و قالب شعر» (همان، برگ های ۳۵- ۳۶)
همانگونه كه دیده میشود نگرش آموزشی كاملن بر عناصرِ شعر سایه افكنده است. حتا هنگامی كه یمینی شریف میخواهد به عنصر خیال اشاره كند، آن را در عواملِ زیرِ مجموعهی عناصر پیام می آورد.
این خود نشان میدهد كه تا چه اندازه ویژگی های هنری به حاشیه رانده شده است. «قوت داشتن رویكرد تعلیمی نسبت به كودكان كه از سده ی سوم هـ. ق تا دوران معاصر امتداد داشته است، موجب میشود كه علیرغم ورود آثار ویژهی كودك به جامعهی ایران، تلقی مدرنیته از هدف ادبیات كودك كه معطوف به لذت مخاطب و برانگیختن حسِ زیباییشناسانهی او بود، توسط متولیان ادبیات كودك، مورد توجه قرار نگیرد» (۴)
بسیاری از سرودههای یمینی شریف در واقع معادلِ سر مقالهی مجله بودهاند، در نتیجه باید به آن اهداف وفادار میماندهاند. او خود گفته است:
«هر جا تشخیص میدادم كه اگر موضوعِ انتقادی، تربیتی، بهداشتی، اخلاقی و اجتماعی مورد نظر كه گاهی سر مقاله راتشكیل میداد، به شعر باشد، مؤثرتر واقع میشود و بیش تر در ذهنِ كودكان میماند، آن را به شعر میگفتم و در مجله درج میكردم» (یمینیشریف، برگ ۲۹)
بینشِ سنتی یمینیشریف را در پیوند با سه مقولهی «شعر، نظم و نثر» میتوان از داوری زیر دریافت: «اگر میگویند نام آن [شعرهای یمینیشریف] نظم است، كلمهی نظم از ارزشِ این گونه اشعار نمیكاهد. زیرا معنی نظم عامتر از معنی شعر است. از طرفی كلام را به طور كلی به نظم و نثر تقسیم میكنند. از طرفِ دیگر اگر كلامی مقید به هیچ گونه نظمی نباشد، نه تنها شعر نیست، نثر هم نیست. بلكه تعدادی كلمات است كه مانند مخلوطی از حبوب در ظرفی ریخته باشند» (همان، برگ ۲۹)
۴- ۲- ضعف تألیف و زیادهگویی
یمینیشریف در باره ی ویژگیها و شرایط شعر كودك نوشتهاست: «شعر كودك از حیثِ انتخابِ كلمات، اوزان، قوافی و مضمون، دارای نكتههایی باریكتر از موست كه داوری دربارهی آن، كارِ هر كس نیست. كارِ كسی است كه هم كودكشناس باشد، هم شعرشناس، هم دارای صفات و خصایصِ یك مربی وارسته و بری از اغراض و امراض و كینهها». (همان، برگ ۳۴)
اما در سرودههای خود او بسیاری از واژهها، تركیبها و مصراعها را میتوان نشان داد كه به گونهای حشو و اضافه هستند و اغلب به ضرورت رعایت وزن، وارد شعر شدهاند و به كیفیت آن آسیب رساندهاند، برای نمونه به چند بیت زیر كه برای كودكان سروده شده است، نگاه میكنیم:
آهای آهای ای بچه جان / توی كوچه سنگ نپران
سنگ بزنی سر میشكنی / خدا نكرده ناگهان
سر كه شكستی شر و شر / خون میریزه از جای آن
صاحبِ سر داد میكنه / آی پاسبان آی پاسبان
میبردت كلانتری / به ضرب و زور و كش كشان
آن جا تو را حبس میكنند / بین تمام حبسیان ... (همان، برگ ۲۹)
همانگونه كه دیده میشود بیت سوم (سر كه شكستی شر و شر / خون میریزه از جای آن) زیادی است و هیچ ضرورتی ندارد. حذف این بیت هیچ خللی در شعر ایجاد نمیكند. همچنین است مصراع دوم بیت (میبردت كلانتری / به ضرب و زور و كش كشان) و مصراعِ دوم بیت (آن جا تو را حبس میكنند/ بین تمام حبسیان). دومصراع یاد شده هیچ نقشی جز تعادلِ وزنی ندارند و در نتیجه سخنی اضافی هستند.
این گونه از سخنان اضافی را در شعرهایی كه برای نوجوانان سروده شده، نیز میتوان دید؛ برای نمونه در شعر "بارکش همه" مصراع دوم بیت اول (به زیر طاق آسمان) ، كه هیچ ضرورتِ وجودی ندارد:
این خرك بسته زبان / به زیرِ طاقِ آسمان
دائم از او بار میكشند / هر جا از او كار میكشند (همان، برگ ۵۶ )
در داستان «بچه گربهها و پیرزن» نیز هنگامی كه پیرزن بچهگربهها و موش را با جارو از خانه بیرون میكند مطلبِ مورد لزوم داستان تمام میشود. امّا باز هم بیتی اضافه میشود كه هیچ ضرورتی ندارد:
برخاست زجا و كرد بیرون / آن موش و دو گربه را به جارو
از پشت اتاق كردشان دور / با دستهی بیل و پشتِ پارو ( همان، برگ ۵۶)
واژههایی كه تنها به ضرورتِ وزن یا قافیه وارد شعرِ یمینیشریف شدهاند كم نیستند؛ برای نمونه در «دردِ دلِ حیوانات» از قولِ «قاطره» مینویسد:
هفت و هشت، هفت و هشت / رفتم رشت رفتم رشت
روز تا شب، شب تا روز / یا در كوه یا در دشت
مظلومی بار بكش / دیر بجنب چوب بچش (برگ ۵۶)
آشكارا دیده میشود كه واژهی «رشت» هیچ ارتباطی با این سروده ندارد و تنها به دلیل همقافیگی با هشت و دشت در شعر آمده است.
ضرورتِ رعایتِ قافیه در برخی از این سرودهها از عاطفهی شعر به شدت كاسته است. در شعرِ «اسبِ چموش» كه شاعر میخواهد كودك را از نزدیك شدن به اسب چموش پرهیز دهد، میگوید: اگر اسب چموش تو را گاز بگیرد خون زیر آن (؟) میمیرد:
گازت اگر بگیرد / خون زیر آن بمیرد
شاعر برای ساختن مصراعی كه هم قافیه با مصراعِ نخست باشد گفته است: «خون زیرِ آن بمیرد»! اول، معلوم نیست مرجع ضمیر «آن» در مصراع دوم كجاست. دوم، بعید است كودكِ مخاطبِ این شعر معنی مضمونِ «خون مردگی» را بداند. سوم، چنانچه این اشكالها هم نباشد، آیا خونریزی و زخم ترسناكتر است یا خون مردگی زیر پوست؟!
یكی از هدفهای یمینیشریف، ساده كردن بیان برای طرحِ مسایلِ تربیتی است و این خود از ویژگی های ارزندهی آثارِ اوست. ولی ضعف تألیف در برخی از سرودههای او انتقالِ پیام را با اشكال رو به رو میكند و در پیامرسانی اختلال ایجاد میكند. برای نمونه: میتوان به مصراع «سر به صحراست كه میمانم من» از شعر «داستانِ علف» اشاره كرد:
علفم خانه به صحرا دارم
سر به صحراست كه میمانم من
من همین جاست اگر جا دارم
زندهی دشت و بیابانم من (همان، برگ ۵۹)
و نیز مصراع «به خارج ریختم از كوره تابان»، در شعر «میز و چراغ»
شدم پاك و جدا گردیدم از سنگ
به خارج ریختم از كوره تابان
به شكل یك فلزّ خوب و خوشرنگ
به قالبها شدم وارد شتابان (همان، برگ ۱۰۸)
همچنین است مصراع «همان خالی شكم باقی نهادش»، در شعر «سگ و اسب»
سر راهش گرفت و ره ندادش
همان خالی شكم باقی نهادش (همان، برگ ۱۱۵)
همچنین است بیت نخست از داستان «بچه گربهها و پیرزن»
یك موش دو بچه گربه پیدا
كردند و كشیدند سر به دعوا (همان، برگ ۱۱۲)
و احتمالن «كشیدند» اشتباه چاپی به جای «كشید» است.
همچنین است بیت زیر از داستان «جوجه و كلاغ»
گهی میزد به نوك شانه سرش را
گهی میجست بالا و برش را (همان، برگ ۱۱۷)
۵- ۲- زیادهروی در طبیعتستایی و غافل ماندن از واقعیتهای زندگی شهری
توجه دادن به جلوههای طبیعی جهان هستی از ویژگیهای بنیادین شعرهای یمینی شریف است. این ویژگی هم در شعرهای كودكانهی یمینی شریف است و هم در سرودههایی كه برای نوجوانان پدید آورده است. با یك نگاه گذرا موضوعِ شعرهای یمینی شریف را در عناصر زیر میتوان دید: پروانه، ماه، خورشید، صبح، روز، باران، تگرگ، برف، سایه، مادر، برف، لاله، بنفشه، سنبل، سبزه، گل سرخ، سیزده بهدر، هفت سین، عید، سرو، كاج، چنار، سیب، دریا و ... . یمینی شریف با پرداختن به مضمونهایی از این دست، همواره مخاطبان خود را به سوی طبیعت و صحرا فرا
میخواند. زندگیای كه در شعرهای یمینی شریف جریان دارد یك زندگی كاملن روستایی است. و در آن همواره صحبت از گلهی گاو و گلهی گوسفند و درو گندم و غروب ده و مانند آنها میرود. در حالی كه این سرودهها را در دهههای سی و چهل و پنجاه یك شاعر تهرانی سروده است. در همه ی كتاب «نیم قرن در باغ شعر كودكان» تنها دوبار از وسایلی كه به تكنولوژی امروز مرب
وط میشود سخن رفته است: یك بار ساعت (برگ ۴۸) و یك بار ترن (برگ ۶۰) و تنها یك بار اشارهای مثبت به شهر شده است:
خیابانها قشنگ و دلربا بود
چه دكانهای خوبی بود هر جا
عمارتها بلند و خوش نما بود
در آنها میشد از هر چیز پیدا (همان، برگ ۱۴۰)
مضمونِ بازگشت به طبیعت و بازگشت به روستا به گونهای فراگیر و تكراری و دل آزار سایه بر بسیاری از سرودههای كودك ونوجوان انداخته است و این ویژگی در شعر دهه های هفتاد و هشتاد هم به چشم میخورد. در حالی كه زندگی كودكان شهری، به گونهای جدایی ناپذیر با تكنولوژی و صنعت گره خورده و نمیتوان این ابزار و وسایلِ كارآمد را همچون هیولاهایی وحشتناك و تابوهایی ناشایست توصیف كرد. به نظر میرسد باید «چشمها را شست» و با نگاهی دیگر به دنبال یافتن پیوندهایی منطقی، شایسته، مهرآمیز و معنوی میان كودك و جهانِ صنعتیِ پیرامون او بود. تا او یاد بگیرد كه میتواند در كنار وسایل برقی، صنعتی و تكنولوژیك خود، رفتاری طبیعی، معنوی و صمیمی داشته باشد. نباید او را به این گمان انداخت كه این ابزار، دشمنانِ زندگی معنوی هستند و نمیتوان در همزیستی با این ابزار به معنویت رسید.
يميني شريف در زمينه ي ادبيات كودكان صاحب آثار گوناگوني است كه از اين ميان مي توان به كتاب هاي زير اشاره نمود:
- آواز فرشتگان يا شعر كودكان (1325)؛
- قصه هاي شيرين ( مجموعه شعر، 1326)؛
- گربه هاي شيپورزن ( مجموعه شعر، 1344)؛
- دو كدخدا (1329)؛
- برق و حريق ( ترجمه)؛
- روي زمين و زير زمين ( گياه شناسي براي كودكان، اثر ارياوبر. ا.، 1336)؛
- دنيا گردي جمشيد و مهشيد (1322)؛
- بازي با الفبا؛
- جزيره ي مرجان (اثر پلينتن، 1337)؛
- داستان عروسك (با همكاري اسماعيل والي زاده، 1337)؛
- بيژن و شيرين (ترجمه با همكاري ديگران)؛
- كتاب اول دبستان؛
- فري به آسمان مي رود؛
- آواي نوگلان؛
- پرويز و آيينه؛
- در ميان ابرها؛
- گل هاي گويا (1350)؛
- پوري و لباس هاي او؛
- همسايه ي عجيب؛
- باغ نغمه ها (1352)؛
- آه ايران عزيز؛
- دستمال گلدار و گنج بي صاحب؛
- داستان خرو و خركچي؛
- كتاب توكا؛
- خانه ي بابا علي؛
- شعر با الفبا (1363)؛
- سياهك و سفيدك؛
- نيم قرن در باغ شعر كودكان؛
- فارسي زبانان ايراني؛
- پلنگ يكه تاز (1373).
عباس يميني شريف در سال هاي 1333 و 1345 موفق به دريافت جايزه ي سلطنتي بهترين كتاب كودكان و در سال 1346 نيز نايل به دريافت جايزه ي بين المللي يونسكو به مناسبت تاليف بهترين كتاب سال در ايران شده است."
اشعار و داستانهاي عباس يميني شريف براي كودكان و نو جوانان به صورت كتابهاي متعدد به چاپ رسيده و او را در زمرة پر كارترين نويسنده و شاعر كودكان جهان در آورده است. عباس يميني شريف تا آخرين رمق خود براي كودكان نوشت و كار كرد و هيچ اوقاتي را خوش تر از زماني كه براي آنها مي نوشت يا دربارة آنها سخن مي گفت سراغ نداشت. چند كتاب او جايزه هائي از مراجع ايراني و بين المللي گرفتند .
يميني شريف در طول فعاليتهاي ادبي خود علاوه بر سرودن شعر به كارهاي متنوعي در اين زمينه دست زد از جمله : نوشتن قصه هاي منظوم، نمايشنامه هاي كودكانه، ترجمه اشعار كودكانه خارجي به فارسي،قصه ها و نمايشنامه هاي منثور، ترجمه ي داستان،مطالب علمي و مطالب اجتماعي، و نوشتن كتاب اول ابتدايي براي دبستانها. اولين كتاب او با نام آواز فرشتگان در سال 1325 منتشر شد و بيست و هفتمين و آخرين كتاب او نيز سياهك و سفيدك بود كه با نقاشي پرويز كلانتري در سال 1363 انتشار يافت.
در زير تلفيقي از سالشمار زندگي و آثار استاد يميني شريف آمده است که قطعا شامل تمامي آثار، مقالات علمي پژوهشي مندرج در نشريات و اتفاقات زندگي سراسر عشق به کودکان وي نمي شود.
سالشمار و آثار زندگي استاد عباس يميني شريف:
1298- تولد در محله پامنار تهران، اول خردادماه.
1303- عزيمت به دهکده ي دربند بهمراه خانواده در 5 سالگي.
- شروع به تحصيلات مقدماتي در مکتبخانه روستا.
1308- آشنايي با فرخي يزدي بواسطه خواندن اشعار وي براي آوازه خوان بي سواد روستا.
1312- آغاز سرودن اشعار با بهره گيري از اندوخته هاي مکتب و مدرسه.
1314- اخذ تصديق شش ساله ابتدايي از دبستان دولتي تجريش.
1317- اخذ مدرک دوره اول متوسطه از دبيرستان دارالفنون تهران.
- ورود به دانشسراي مقدماتي تهران در سن 19 سالگي.
- آشنايي با ادبيات کودکان جهان پس از ورود به کتابخانه دانشسرا.
- شروع به مطالعه و ترجمه کتب مرتبط با کودکان.
1319- اخذ گواهينامه از دانشسراي مقدماتي.
1322- راهيابي اشعار او به کتابهاي دبستاني و يافتن اعتباري ويژه .
- سرودن شعري بمنظور توصيف کوه دماوند در فصلهاي زمستان و تابستان و بيان زيبايي هاي آن با نام " دماوند ".
- سرودن شعري با موضوع تعريف يک کودک دبستاني از خودش با نام " من مي روم دبستان ".
- سرودن شعري از زبان کودک درباره ي پدرش با نام " من بابا را خيلي دوست دارم ".
- سرودن شعري با موضوع تعريف يک سوسک از خودش با نام " آواز خاله سوسکه ".
- سرودن شعري با موضوع تعريف يک کودک دبستاني از خودش با نام " من مي روم دبستان ".
- سرودن منظومه داستاني با نام " جوجه کلاغ ".
- سرودن شعري درباره ارزش ابر و باران و برف براي انسان با نام " ابر شتابان ".
- سرودن شعري با نام " گل بيژن".
- سرودن شعري درباره درخشندگي ستارگان در شب با نام " ستاره ".
1323- انتشار هفته نامه بازي کودکان ( جهان تربيت ) با همکاري ابراهيم بني احمد.
- سوم آبانماه، اخذ گواهينامه ليسانس آموزش در رشته ادبيات فارسي از
دانشسراي عالي دانشگاه تهران.
- سرودن شعري درباره زيبايي هاي بهار و شادي آفريني آن با نام " غمگين مباش يک آن ".
- سرودن شعري از زبان يک دختر براي بيان ويژگي هاي خودش با نام " شعر دختر ".
- سرودن شعري از زبان يک مگس براي معرفي خودش با نام " مگس مي گويد ".
- سرودن شعري از زبان يک پسر براي معرفي خودش با نام " شعر پسر
".
- سرودن شعري از زبان يک سگ درباره نگهبانيش با نام " پاسبان خانه ".
- سرودن شعري از زبان يک کودک براي جوجه اش با نام " بخوانيد و برقصيد ".