بخشی از مقاله
چكيده:
مديريت اسلامي بايد با جهت گيريهاي ديني همراه باشد. جهت گيريهاي ديني در مديريت اسلامي نقشي اساسي دارد، مدير اسلامي در چارچوب جهت گيريهاي ديني و اسلامي مي تواند به امور و فعاليتهاي خود رسيدگي کند. در مديريت اسلامي جهت گيريهاي ديني مدير است که در چارچوب اين جهت گيريهاي ديني و اسلامي مي تواند مجموعه امور، کارها و اقدامات مديريتي خود را
ساماندهي کند. مديريت اسلامي را مانند جمهوري اسلامي است همانطور که در جمهوري اسلامي جمهوريت در چارچوب اسلام قرار دارد، مديريت نيز در چارچوب اسلاميت قرار دارد که مدير بايد بر اساس آن مديريت کرده و به امور خود سامان بخشد. مدير در نظام اسلامي اسلام داراي يکسري ويژگيهاي اساسي و پايه اي است، مدير اسلامي از يک سو بايد دغدغه اجراي احکام
اسلام را داشته و از سوي ديگر با لياقت و توانائيهاي لازم به امور خود و مجموعه مربوطه رسيدگي کند. نقش مديران اسلامي را در رشد و شکوفايي مجموعه هاي جوامع اسلامي بسيار تأثيرگذار است. معلمان هم بايد با توجه به اهميت مديريت اسلامي دانش آموزان را با سيره نبوي آشنا كنند.
كليد واژه: مديريت – مدير و مديريت- سيره نبوي و مدير- نقش اسلام در مديريت- مديريت در روابط انساني – مديريت و كارايي مديران در سيره نبوي- management- education
مقدمه
آموزش و پرورش به عنوان اساس و زيربناي توسعه فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي و سياسي هر جامعه است، امروزه در اغلب كشورها آموزش و پرورش صنعت رشد قلمداد مي شود و پس از امور دفاعي بيشترين بودجه دولتي را به خود اختصاص مي دهد. از آنجايي كه بخش قابل توجهي از آموزش و پرورش در مدارس صورت مي گيرد مدارس به عنوان يك نظام اجتماعي حساس و مهم، از جايگاه خاصي برخوردارند. مدارس در صورتي خواهند توانست وظيفه خطيري را كه به دوش
آنهاست به نحو احسن انجام دهند كه با مديريت صحيح، سازمانهاي سالم و پويايي باشند.
بدون شک در وزارت آموزش و پرورش نقش مدير بسيار حساس، مهم و چشمگير است و اوست که سنگيني کليه مسئوليتها و به چرخش در آوردن نظام مدرسه را به نحو احسن به عهده دارد و موفقيت و شکست دستگاه آموزش و پرورش به شايستگي و عدم شايستگي او بستگي دارد.
مدير موظف است ضمن ايجاد اين صميميت و همکاري و دوستي در ميان معلمان، رفتار آنان را به سمت مسائل آموزشي و تخصصي هدايت نمايد و از اين طريق نسبت به برقراري تبادل افکار عمومي و تخصصي در مدرسه اقدام کند.
بخش اول: مديريت در سيره نبوي
تعريف مديريت
در باره تعريف مديريت اتفاق نظر خاصي در دست نيست و صاحبنظران و نظريه پردازان علم مديريت با اهداف و سوگيريهاي گوناگون، تعاريف متفاوتي ارائه كردهاند.
- مديريت عبارتست از: هنر انجام كار به وسيله ديگران (فالت،1924).
- فراگرد تبديل اطلاعات به عمل؛ اين فراگرد تغيير و تبديل را تصميم گيري مي ناميم(فوستر،1967).
- فراگرد هماهنگسازي فعاليت فردي وگروهي در جهت هدفهاي گروهي (دانلي و همكاران،1971).
- فراگرد برنامه ريزي، سازماندهي، رهبري و نظارت كار اعضاي سازمان و استفاده از همه منابع موجود سازماني براي تحقق هدفهاي مورد نظر سازمان (استونر و همكاران(1995).
تعريف عملياتي(Operational definition)، مفهوم مديريت را با رعايت ملاكهاي عيني منوط ميسازد. از اين رو، اگر در موقعيتي ملاكهايي شامل فعاليت منظم و سازمان يافته، هدفها، روابط ميان منابع، انجام كار به وسيله ديگران و تصميم گيري برقرار باشد، ميتوان گفت در آن موقعيت ،مديريت اعمال مي شود (كلاندوكينگ،1972).
مديريت اسلامي در سيره نبوي
تعبير «مديريت اسلامي» حاكي از اين است كه مديريت مي تواند داراي دو وصف «اسلامي» و «غيراسلامي» باشد، و از اينروي اين سؤال، مطرح مي شود: چه ارتباطي بين مديريت به عنوان يك علم و بين اسلام به عنوان يك دين، وجود دارد؟
اين پرسش در واقع يكي از جزئيات پرسش عامتر و كلي تري است و آن اين است: علوم و فنون مختلف، بويژه علوم انساني، چه ارتباطي با اديان خصوصاً دين اسلام دارند؟
پاسخ به اين سؤال، نيازمند ارائه تعريف دقيقي از علم و دين است.
رابطه مديريت با اسلام
با توجه به نكات ياد شده، اكنون مي توانيم موضوع اصلي بحث، يعني رابطه اسلام با مديريت را مورد بررسي قرار دهيم و منظور از اسلامي بودن مديريت را بيان كنيم.
نخست به معاني مختلفي كه ممكن است از تعبير «مديريت اسلامي» اراده شود اشاره مي كنيم و آنگاه به توضيح معناي مورد نظر مي پردازيم. از جمله معاني مديريت اسلامي، بررسي شيوه مديران مسلمان در طول تاريخ امت اسلامي است مخصوصاً مديران جوامع كلان مانند خلفا و سلاطين و ديگر زمامداران كشورهاي اسلامي و نيز وزرا و امرايي كه عملاً عهده دار سياستگزاري و اداره اين كشورها بوده اند.
بديهي است چنين كاري كه تتبع فراواني در تاريخ كشورهاي اسلامي را مي طلبد تنها ارزش يك پژوهش تاريخي را خواهد داشت.
معناي ديگري كه قريب به معناي اول و متفرع بر آن است، تحليل شيوه هاي مديريت مديران مسلمان و نشان دادن خصلتهايي است كه از مسلمان بودن آنان نشأت مي گرفته است.
اين كار هر چند فوايد بيشتري دارد و حتي مي تواند به عنوان وسيله اي براي شناختن مديريت اسلامي تلقي شود ولي راهي پرپيچ و خم و نيازمند به تشخيص موارد تلاقي اسلام با مديريت و شناخت دقيق خصلتهايي است كه از مسلمان بودن مديران نشأت مي گيرد مگر اين كه تنها به بررسي شيوه مديريت پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله وسلم) و پيشوايان معصوم(عليهم السلام) ـ طبق عقايد شيعيان ـ بسنده شود كه مطابقت رفتارشان با موازين اسلام ناب، ضمانت شده است، و بازگشت آن به اين است كه سيره پيشوايان معصوم(عليهم السلام) در مورد اداره جامعه را به
عنوان يكي از منابع شناخت شريعت اسلام تلقي كنيم و در كنار قرآن و سنت لفظي (الفاظي كه از پيشوايان معصوم(عليهم السلام) نقل شده است) به عنوان سنت عملي به آنها استناد نماييم كه به آن اشاره خواهيم كرد.
معناي سومي كه براي مديريت اسلامي مي توان در نظر گرفت اين است كه مسائل مديريت را در منابع اسلامي (قرآن و سنت) مورد بررسي قرار داده آيات يا احاديثي را كه سخني به صراحت يا اشارت درباره آنها دارد استخراج و جمع آوري كنيم و مضامين آنها را به عنوان پاسخهايي به پرسشهاي مطرح شده در علم مديريت تلقي نماييم و ضمناً سيره مديران معصوم(عليهم السلام)را نيز به عنوان سنت عملي مورد توجه قرار دهيم (چنانكه در ذيل معناي دوم اشاره شد) و بدين ترتيب، مطالب به دست آمده به عنوان راه حلهاي ارائه شده از طرف دين براي مسائل مديريت، تنظيم و تدوين گردد و به عنوان مديريت اسلامي عرضه شود.
ولي همچنانكه در تبيين رابطه علوم با دين اشاره كرديم مهمترين ارتباطي كه ميان علوم (بويژه علوم كاربردي) و ميان اديان (بويژه دين اسلام) وجود دارد و طبعاً در مورد مديريت هم صدق مي كند، رابطه جهان بيني اسلامي و رابطه نظام ارزشي اسلام با علوم انساني است كه رابطه اول از راه تأثير نظريات اسلامي پيرامون مسائل هستي شناسي و انسان شناسي به عنوان اصول موضوعه در علوم انساني، و از جمله مديريت، تجلي مي كند و رابطه دوم از راه تأثير ارزشهاي اسلامي در تعيين اهداف و خط مشي ها و روشهاي عملي، ظاهر مي شود.
نمونه اي از موارد اين دو نوع ارتباط، اشاره مي كنيم:
- جهان بيني الهي، كل جهان هستي را به صورت مجموعه اي هماهنگ و هدفدار مي بيند كه تحت تدبير و مديريت عاليه الهي قرار دارد و سنتهاي ربوبي بر آنها حاكم است و ستيزه جويي با نواميس تكويني و تشريعي الهي، نتيجه اي جز شكست نهايي ندارد. بنابراين، بايد در برنامه ريزيها و تعيين اهداف و خط مشي ها و حتي در اعمال روشهاي جزيي، اراده تكويني و تشريعي الهي را دقيقاً رعايت كرد.
ب ـ جهان هستي و بويژه كره زمين با متعلقاتش به گونه اي آفريده شده كه متناسب با حركت تكاملي انسان باشد. و در اين جهت، فرقي بين مرد و زن، سياه و سفيد، شرقي و غربي، شمالي و جنوبي، و انسانهاي امروزي و فردايي نيست. بنابراين، رعايت مصالح همه افراد، حتي افراد خارج از سازمان، و مصالح همه ملتها در برنامه هاي كلان لازم است مگر افراد يا گروههايي كه از روي عناد و لجاج، مصالح ديگران را به خطر مي اندازند كه بايد چنين كساني را به جاي خود نشاند و به حق خودشان قانع كرد. و نيز در بهره برداري از منابع طبيعي و مواهب الهي حقوق آيندگان را بايد مورد توجه قرار داد و از اسراف و تبذير، اجتناب ورزيد.
ـ خصلتها و ويژگيهاي لازم براي مديران شايسته، در سايه تعاليم اسلامي بهتر تأمين مي شود. از باب نمونه: مديري كه با اخلاق اسلامي و با روح توكّل بر خدا و اعتماد بر قدرت بي نهايت الهي تربيت يافته است هنگام بروز خطرها و بحرانها خود را نمي بازد و متانت و آرامش خود را از دست نمي دهد و طبعاً چنين مديري تصميمهاي عاقلانه تر و سنجيده تر اتّخاذ مي كند و بهتر مي تواند روحيّه كارمندان و زيردستان را تقويت كند و ايشان را به فرجام نيك، اميدوار ساخته از يأس و
نوميدي و خودباختگي نجات دهد. و نيز چنين مديري تحت تأثير چرب زبانيها و تملّق گوييها قرار نمي¬گيرد و در دام حيله هاي سود پرستان مكّار نمي افتد. و از سوي ديگر، با رفتار متواضعانه و فروتنانه و با دلسوزيها و مهربانيهاي مخلصانه، علاقه كارمندان را جلب كند و در نتيجه، بازده كار افزايش مي يابد بدون اينكه نسبت به كسي ستمي روا داشته شود.
ـ در مديريت اسلامي بخشي از هزينه ها و نيروهايي كه در نظامهاي ديگر صرف كنترل و بازرسي و اطلاّعات و ضدّ اطلاّعات مي شود در راه ارتقاي فرهنگي و رشد معنوي كاركنان به كار گرفته مي شود تا با تقويت روحيّه ديني و تقوا و خدا ترسي، عامل كنترل كننده دروني در افراد بوجود آيد و ضمن تأمين اهداف سازمان، رشد و ترقي و تعالي معنوي انسانها نيز حاصل گردد. بنابراين، در سايه مديريت اسلامي، از يك سوي، هزينه هاي سيستمهاي اطلاعاتي كاهش مي يابد و از سوي ديگر سطح فرهنگ و معنويات انسانها بالا مي رود، و به ديگر سخن: انسانيّت ايشان تكامل مي پذيرد و هدف اصلي از آفرينش بشر (يعني تكامل روحي و معنوي آزادنه و آگاهانه) بيشتر و بهتر تحقّق مي يابد.
اين بود نمونه هايي از تأثير جهان بيني اسلام و نظام ارزشي برخاسته از آن در شؤون مختلف مديريّت، كه مي توان با توجه به اين نمونه ها موارد تفصيلي ارتباط بين مسائل مديريت و معارف و ارزشهاي اسلامي را استخراج و مورد بررسي و تحقيق و مقايسه و تطبيق قرار داد.
بخش دوم: نقش مدير، مباني مديريتي سيره نبوي
نقش مدير در برقراري روابط انساني
نداشتن آگاهي از شيوه هاي صحيح برقراري ارتباط، باعث مي شود که انسانها در محيطهاي گوناگون خانوادگي، اجتماعي، اجتماعي و کاري يکديگر را به درستي درک نکنند و اين خود عامل اصلي بروز اختلاف در بين آنها مي شود. به عقيده برخي صاحبنظران، «دليل تمام مشکلات جهاني، برقراري ارتباط با يکديگر است.»
در زمينه تأکيد بر اهميت کسب مهارتهاي ارتباطي توسط مديران و توجه دادن آنها در به کار گيري شيوه هاي ارتباطي مؤثر براي برقراري رابطه با ديگران به منظور حسن تفاهم و تقويت درک و فهم دو جانبه و رفع سوء تفاهمها و برداشتهاي نادرست است، صحبت خواهد شد.
شواهد نشان مي دهند که ملاکهاي عمده مديريت در برخورد با مسائل و مشکلات فراواني که در مدارس ما وجود دارند، «بايدهاي» اداري است؛ يعني در برقراري روابط انساني، رعايت جوانب انساني کار و ايجاد محيط مساعد آموزشي، نقاط ضعف زيادي وجود دارد. بعبارت ديگر مديران آموزشگاهها، غالباً گرفتار مسائل جزيي ادراي هستند و فرصت پرداختن به امر آموزش و پرورش و جوانب حساس و پيچيده آن را ندارند.
از اين رو، سرمايه گذاري درا راستاي مساعد ساختن محيط تربيتي و ايجاد شرايطي که معلم را به کار خود دلگرم کند و اجراي طرحهاي مناسب در جهت حل مشکلات مربوط به آنان، امري اساسي است.
به اعتقاد صاحبنظران «مشکلات حاد معلمان در محيط کار، اثر سويي بر کبفيت آموزشي در مدارس کشور مي گذارد.» زيرا «حفظ و نگهداري معلمان، مستلزم ايجاد شرايط مطلوبي است که به عملکرد رضايت بخش معلمان منتهي مي گردد.»
به هر حال، مديران از اين مساله غافل هستند که غالباً رفتار آنها را افراد گروههايي که با آنها ارتباط دارند، به نحوي مورد داوري و ارزشيابي قرار مي دهند. از جمله کساني که بطور مستقيم با مديران مدارس سروکار دارند، معلمان هستند. بنابراين، «معلمان بهترين داوران درباره اثر بخشي رهبري آموزشي مديران هستند.»
مديريت كلاس درس
معلمان عموما نمي¬خواهند كنترل خود بر دانش¬آموزانشان را از دست بدهند. به معلمان آموزش داده شده است كه علامت معلم خوب اين است كه بر كلاس كنترل داشته باشد. (تايلور 1987). مقدار كنترلي كه معلمان اعمال مي-كنند از طرف مديريت مدرسه به عنوان سنجش كيفيت معلم در نظر گرفته مي¬شود. مديران مدارس معمولا از معلمي كه هرگز كسي را به دفتر مدرسه ارجاع نمي¬دهد رضايت دارند و از آن به عنوان دليل مسلط بودن معلم بر كلاس و خوب انجام دادن وظايف ياد مي¬كنند. (ادواردز 1994)
معلمان نگران آن هستند كه در صورت افزايش خودمختاري دانش¬آموزان، تسلط خود بر كلاس را از دست بدهند. كنترل مسئله¬اي بوده است كه بسياري از افراد در مديريت با آن درگير بوده¬اند. گرچه كاربرد آن در عمل متغير بوده است، در دنياي تجارت تنها در دو دهه اخير بوده است كه اين عقيده كه ممكن است كنترل بهترين انتخاب مديريت نباشد، واقعا پذيرفته شده است. سيستمهاي مديريت نظامي امريكا يك مثال جالب توجه هستند. در جنگ ويتنام ارتش امريكا متمايل به دفتر
مركزي بود. بيشتر تصميمات در كاخ سفيد و پنتاگون گرفته مي شد. حتي تصميمات تكنيكي مربوط به محل نبرد اغلب روي ميز واشنگتن دي سي گرفته ميشد. اگر اين سبك مديريتي جنگ خليج فارس در سال 1991 مقايسه شود مشخص خواهد شد كه ارتش امريكا پذيرفته است كه كنترل محلي و خودمختاري داخلي، سبكهاي مديريتي بهتري هستند.
بسياري از دانش آموزان نمي دانند رفتارشان را چگونه مديريت كنند. اين موضوع رايجي در بين والدين است كه از كه از عدم توانايي نوجوانان در مديريت رفتارشان به ستوه آمده اند. خود بچه ها نمي دانند چگونه با عدم توانايي براي مقابله با مشكلات زندگيشان كنار بيايند. نرخ خودكشي در سي سال اخير به شدت افزايش يافته است. «خودكشي ها 300 درصد در 30 سال گذشته افزايش يافته اند، از طرف ديگر كوشش براي خودكشي از 350 درصد به 700 درصد افزايش يافته است.».
بحث ارتباط بين «خود اعتباري» و «عملكرد» كودكان در آموزش و پرورش قابل توجه بوده است. گرچه يك ارتباط مثبت بين خود اعتباري و موفقيت، منطقي به نظر مي رسد تحقيقات قابل توجهي وجود دارد كه رابطه اين دو عامل را مورد ترديد قرار مي دهند.
حتي تمركز روي بهبود «خود اعتباري» كودكان امكان دارد افزايش موفقيت را ايجاد نكند، بسيار بعيد است كه تخريب «خود اعتباري» كودكان، موفقيت آنان را افزايش دهد. احتمال بيشتري وجود دارد كودكاني كه خود اعتباري كمي دارند مشكلات انضباطي داشته باشند.(ادواردز، 1994) كوهن (1994) در مقالهاي ارتباط مثبت بين خود اعتباري و موفقيت را رد مي كند. كوهن اظهار ميدارد: «كاملا محتمل است كه كودكاني كه احساس خوبي در باره خود دارند لزوما موفقيت بالايي نداشته باشند و در همان حال كودكاني كه در باره ارزش خودشان ترديد دارند احتمال كمتري دارد چنان باشند.»
انضباط قاطع مديريتي در مدارس
سيستم انضباطي شناخته شده به عنوان انضباط قاطع به وسيله «لي و كانتر» در سال 1976 ايجاد شد. آنان ادعا مي كنند در 12 سال اول 300000 معلم را در كارگاههاي آموزشي در 48 ايالت آموزش داده اند نصف معلمان در ارگون و كاليفرنيا آموزش ديده اند .(كراكنبرگ، 1982، صفحه 59) تا سال 1989 تعداد 500000 معلم در انضباط قاطع آموزش ديدهاند. (رندر ، پاديلا و كرانك، 1989) هيچ سيستم انضباطي موجود ديگري چنين پذيرش و گستردگي را ادعا نميكند.
انضباط قاطع به دانشآموزان ياد ميدهد نتيجه منطقي اعمالشان را بپذيرند. انضباط قاطع «عنوان فرضيه بنيادي تقويت رفتار شايسته» را دارد.(رندر ، پاديلا و كرانك، 1989) «مسئوليت واقعا چيزي است كه انضباط قاطع هميشه به دنبال آن است" (كانتر/ 1988، صفحه 24) دست اندر كاران انضباط قاطع، آموزش ديده اند كه آنها بايد ياد بگيرند كه در كنترل كردن كلاس، قاطع باشند. سيستمي به وسيله معلم تعبيه مي شود كه پاداش مي دهد و تنبيه مي كند ، اين سيستم
اجازه مي دهد دانش آموزان بدانند چه زمان آنها كار صحيح يا غلطي انجام داده اند. مجازاتهاي نامطبوع تصاعدي بر دانشآموزاني اعمال مي شود كه به انتخابهاي ناشايست خود ادامه ميدهند. كانتر در باره معلماني صحبت مي دهد كه "زمان زيادي را در تنبيه كودكان مي گذرانند .... اين كليد انضباط قاطع است، انضباط، مثبتها و ستايشهاي زياد.
انضباط قاطع همچنين به اين علت مورد انتقاد واقع شده است كه ميگويد، همه مشكلات در
كلاسهاي درس ريشه در دانش آموزاني دارند كه نميدانند چگونه رفتار كنند. (كوروين و مندلر، 1989) «كانترها هيچ كجا در كتابشان مشخص نمي كنند كه مشكلات رفتاري در كلاس درس ممكن است ريشه در ضعف تدريس داشته باشند.»(كراكنبرگ، 1982، صفحه 63) دانشآموزان مجبور مي شوند نقش معلم يا فرد ديگر را بپذيرند. خطوط كنترل با اجبار با وجود مقدار كم دموكراسي يا عدم آن در كلاس محدود هستند. معلم آن بالا است براي ساختن و تحميل نقش
خودش. «معلم مي داند چه چيز نياز است ... الگوها بايد با ملزومات معلم سازگار باشند. هر كوششي به وسيله والدين در جهت نقد تدريس با زيركي تمام دريافت ميشود و غير منصفانه كنار گذاشته مي شود.» كراكنبرگ، 1982، صفحه 63). هيتز (1988) انضباط قاطع را به عنوان" قدرت ادعا بيشتر از بهبود رفتار مسئولانه" توصيف مي كند.
رهنمودهاي قرآن كريم در خصوص مديريت از ديدگاه سيره نبوي
قرآن كريم، كه مجموعه وحياني و اصلي ترين منبع هر پژوهش ديني و علمي است، چند مديريت را ارائه مي دهد كه همگي اسوه و راه گشا هستند:
الف) مديريت خداوندي
اين مديريت، مبتني بر ربوبيت خدا است. علامه طباطبايي «رب» را به معناي «مالك مدبر» معنا مي كند؛ يعني خداوند غير از آفرينش جهان و انسان، تدبير و مديريت كائنات را نيز دارد و علي رغم نظريه اعتزال، عالم را به حال خود رها نكرده است. نوع مديريت خداوند، از آيات فراواني قابل
استنتاج است و براساس قاعده «تخلقوا باخلاق الله»، اقتباس از آن، نه تنها ممكن، بلكه لازم است.
ب) مديريت پيامبران
1- مديريت پيامبران (غير از رسول خدا(ص)مانند حضرت سليمان، موسي، هارون، داود و يوسف(ع) كه در قالب قصص زيبا ارائه شده و قواعد عام مديريتي از اين سيره هاي مديريتي قابل استنباط و به كارگيري است.
2- مديريت رسول خدا(ص) كه بخشي از آيات قرآن را (در سوره هاي احزاب، انفال، حجرات، نور و...) به خويش اختصاص داده است و به بيان چگونگي مديريت رسول خدا(ص) در ابعاد نظامي، اجتماعي، اخلاقي و اداري مي پردازد.
ج) مديريت صالحان
خداوند در قرآن به بيان ويژگي هاي شخصيت هاي صالحي مانند حضرت خضر، ذوالقرنين و مادر و خواهر حضرت موسي و نيز ملكه سبا مي پردازد، كه اين بيان قرآن و ذكر سيره آنان مي تواند ما را به اصولي از مديريت راهنمايي كند.
پيامبر اسلام(ص) پس از ورود به مدينه و تشكيل حكومت اسلامي، مديريت جامعه اسلامي را برعهده گرفتند. حضرت علي(ع) نيز در دوران 5ساله حكومت خويش جامعه اسلامي را اداره كرده اند و... بنابراين به نظر شما ما چگونه مي توانيم با تكيه بر نحوه مديريت اجرا شده توسط پيامبر اكرم(ص) و امام علي(ع) و ساير ائمه اطهار(ع) به مديريت اسلامي جامع عمل بپوشانيم. به
تعبيري با تكيه بر سنت و متون اسلامي چگونه مي توان مديريت مطلوب داشت؟
به يقين مراد شما از سنت، تفسير رايج آن است كه قول و فعل معصوم است، هر چند علي القاعده، مبناي نظام مديريت اسلام بر فعل معصوم، آشكارتر است؛ به ويژه سيره نبوي و علوي كه بيانگر دو تجربه حكومتي و مديريتي معصومانه در دو مقطع حساس صدر اسلامند.
در اين ميان، سيره نبوي و حتي سيره علوي مي توانند داراي دو بخش متمايز باشند: بخش اول سيره اي است تشكيل دهنده شأن نزول آيات، كه ويژگي وحياني و اتقان بيشتري دارد. بخش
دوم، اين ويژگي را ندارد. هرچند اعتبار هر دو سيره، براي پژوهشگران، در جاي خود اثبات شده است. در لابه لاي كلمات معصومين، مانند امام صادق(ع) درباره مديريت نامه اي از ايشان خطاب به نجاشي، حاكم اهواز نوشته شده كه مورد توجه است. همچنين رساله حقوق امام سجاد(ع) حاكي از بيان مناسبات انساني در مديريت اسلامي است.
از سوي ديگر مجموعه گفتارهاي معصومين(ع) در جوامع روايي منبع ديگري براي مديريت اسلامي است. بنابراين، تلاش شده است از مجموعه ذخاير و خزاين گران سنگ اسلام بهره گيري شود تا هر چه بيشتر، بر عمق و غناي نوشتار افزوده شود، هرچند بيشتر تكيه ما بر قرآن و سنت نبوي و
سپس سيره علوي است.
كتاب هاي مديريت علمي يا علم مديريت، كه فراوانند و بيشتر ترجمه بوده و توسط دانشگاهيان تنظيم شده اند. برخي آثار غير ترجمه اي نيز وجود دارد كه به مديريت به عنوان يك علم و ابزار و فارغ از هرگونه آرمان گرايي و ديدگاه ديني نگريسته شده است. اين منابع، براي فهرست سازي بحث آشنايي با پرسش هاي فني و محورهاي مهم قابل بحث و همچنين آشنايي با تعاريف و واژه ها و اصطلاحات و ادبيات مديريتي متداول و نيز براي تحليل مقارنه اي بين علم و دين، در بعد
مديريت مفيدند.
مباني مديريت سيره نبوي پيامبر
1- وحي الهي
اسلام، اصل مساوات كامل بين انسان ها، چه در قلمرو امور فردي و چه در روابط جهاني و بين المللي را به بشريت عرضه داشته و مي فرمايد: «اي مردم، ما شما را از مردي و زني آفريديم و آنگاه شما را به صورت گروه ها و قبايل گوناگون درآورديم تا يكديگر را بشناسيد. به راستي گرامي ترين شما نزد خدا، پارساترين شماست و خداوند به همه امور كاملاً دانا و آگاه است».
2- اصل مديريتي شورا
مشورت يكي از اصول مهم اسلامي و از اركان فن مديريت است. همان گونه كه از اتصال دو جريان مثبت و منفي الكتريسيته، روشنايي و انرژي الكتريكي پديد مي آيد، مشورت نيز موجب پويايي و خلاقيت انديشه ها و پيشرفت جوامع بشري است.
از ديدگاه پيامبر اكرم (ص) رعايت دو نكته زير شوراي اسلامي را كامل مي سازد.
الف - مشورت با همه مسلمانان. نه با تعداد محدودي از آن ها، تا صاحبان افكار و انديشه هاي متين و متوازن، فرصت اظهار نظر داشته باشند.
ب - در رأس هر شورايي يك رهبر مدير و مدبر وجود داشته باشد، تا به عنوان محور و ملاك مقبوليت آن، تصميم نهايي را اتخاذ كند. و مهمترين رهبر و مدير براي معلمان مي تواند ائمه و پيامبر اكرم (ص) باشد.
بخش سوم: بررسي مديريت صحيح و نمودارهاي مديريتي مدارس
ويژگي هاي عمومي يك مدير خوب و موفق عبارتند از:
1- ايمان به ارزشمندي كار
مديريت در مجامع غيرديني حرفه اي است كه هدف آن آسان كردن دستيابي به هدف هاي محدود مادي بوده و اقناع مردم با هر وسيله و از هر راه، از ويژگي هاي آن است. درحالي كه از نظر اسلام، در گزينش مدير، ايمان و باور قلبي او به ارزشمندي كار شرط اساسي است.
2- احساس مسئوليت و امانتداري
رهبري و مديريت موفق و درخشان، آنگاه تحقق مي يابد كه پذيرنده آن داراي روحي بزرگ بوده و بتواند سختي هاي كار را تحمل كند و با امانت و اخلاص و احساس مسئوليت به انجام وظيفه بپردازد.
3- فروتني و مردمي بودن
2-ارزش ابزاري حكومت و مديريت
3-نگرش اخلاقي به مديريت
نگرش به مديريت در نظام مديريتي اسلام، تركيبي است از علم و اخلاق و نمي توان اين دو مقوله را از هم جدا كرد.
تقسيمبندي مدارس
مدرسه سنتي
• منشها عكسالعملي هستند.
• سيستمها جزء به جزء هستند.
رهبري/ برنامهريزي استراتژيك يادگيري نوآوري افراد مشتريان امور عملكردي
● سمتوسوي
مدرسه نامشخص و نامتغير است.
● فرهنگ سازماني مبتني بر شرمنده كردن يا ترساندن خطاكار است.
● رفتارهاي مديريتي ثابت است. ●تنها در مورد آموزش، حرف زده ميشود.
● اگر بودجهاي باشد و امكاناتي، دورههاي آموزشي خاصي، براي افراد خاص گذاشته ميشود.
● آموزش، مبتني بر احساسهاي زودگذر و آني است. ● نوآوري در مدرسه معني ندارد.
● در تقابل با تجربهها و كمتجربهها، معلمان تازهكار، با باتجربهها همراه ميشوند.
● معلمان نوآور، در انزوا باقي ميمانند. ●ارزشيابي افراد، ذهني صورت ميگيرد و ملاكها(اگرچه تعريف هم ميشوند) شخصي است.
● تنها كار افراد و شغل و مهارت ايشان مورد تأكيد است.
● اصول كاري مشخص در ارتباط با افراد (مثلاً سيستم پيشنهادها) وجود ندارد. ● تنها اوليا، دانشآموزان و معلمان كليدي راضي نگاه داشته ميشوند.
● اين كه در لحظه برنامهريزي، چه شكايتي و از سوي كدام مشتري مطرح شود، سمت وسوي كار را ايجاد ميكند. ● درصد قبولي محور است.
● امور مالي كنترل شده است.
● همواره به دنبال كاهش هزينهها (به هر قيمتي كه باشد)ه
ستند.
● سيستم هاي قانوني و آييننامههاي فراواني وجود دارد.
مدرسه خام
• منشها متغير هستند.
• سيستمها تغيير نميكنند.
رهبري/ برنامهريزي استراتژيك يادگيري نوآوري افراد مشتريان امور عملكردي
● تنها مدير مدرسه و نيز مديران بالاتر از او ميخواهند نقشآفرين و الگو باشند.
● عمده بحثهاي استراتژيك در سطح مديران صورت ميپذيرد و معلمان نقشي در طراحي هدفها و برنامهها ندارند. ● معمولاً بر روي آموزش و يادگيري به عنوان يك امر مهم بحث ميشود.
● تنها ميتوان تغييرات معدودي در يادگيري سازماني پيدا كرد. ● به نوآوري، به عنوان يك امر ضروري براي ايجاد روشهاي كاري جديد نگاه ميشود، ولي هنوز راه سامان يافتهاي براي بروز
نوآوري به چشم نميخورد. ● ارتباط بالا به پايين و رسمي در مدرسه حاكم است.
●رضايتمندي كاركنان، به انحاي گوناگون مورد توجه مدير است و سعي در اندازهگيري آن به چشم ميخورد. ● بر حفظ وضع موجود تأكيد ميشود و سعي ميشود در اوليا، معلمان و دانش آموزان به عنوان مشتري نارضايتي ايجاد نشود و به صورت غيررسمي، نوعي وفاداري سنتي به اين سه گروه مشتري به چشم ميخورد. ● مدرسه، به دنبال آن است كه وضعيت خود را با متوسط استاندارد منطقهاي كه در آن واقع شده، مقايسه كند.
● سعي ميشود در مصرف هزينهها هم، استانداردها رعايت شود.
● علاوه برسيستمهاي قانوني، آييننامههاي داخلي گوناگوني هم وضع شده است.
مدرسه داراي عملكرد بهبود يافته
• رفتارهاي سازماني تغيير ميكنند.
• سيستمها متغير هستند.
رهبري/ برنامهريزي استراتژيك يادگيري نوآوري افراد مشتريان امور عملكردي
●درمدرسه، برخي الگوهاي نقشآفريني وجود دارد.
● علاوه بر مدير، چند لايه استراتژيك ديگر در برنامهريزي مشاركت دارند. ● آموزشها به صورت رسمي در مدرسه و بيرون آن صورت ميگيرد.
● حاميان و قهرمانان مديريتي فعالي وجود دارند كه آموزش به همت آنها پيش ميرود. ● درك جامعتري نسبت به نوآوري (به منزله ايجاد سيستماتيك روشهاي جديد قابل تكرار) به وجود آمده و برخي پروژههاي داوطلبانه و نوآورانه معلمان، مورد توجه خاص مديران قرار ميگيرد. ●روالهايي براي معرفي كردن و شناساندن افراد فعال موجود است.
● بر روي فرهنگ سازماني بحث ميشود.
●فرآيندهاي به كارگماري افراد، مبتني بر استراتژيهاي مدرسه است. ●برنامههاي پيشوازانه در ارتباط با مشتريان، طراحي و به اجرا گذاشته ميشود.
● برنامههاي مدرسه، با نظر مشتريان طراحي ميشود و مشتريان، كم و بيش خود را مشاهده ميكنند. ● علاوه بر كميت، كيفيت آموزش هم مدنظر است.
● علاوه بر معيارهاي مالي، از معيارهاي غيرمالي هم براي بهبود عملكرد بهره گرفته ميشود.
●آييننامههاي داخلي توسعه يافتهاند.
مدرسه پيشرو
• سعي بر يكپارچگي است.
• گردش در مشاغل وجود دارد و با وجود تخصصگرايي، همه در فعاليتها نقش دارند.
رهبري/ برنامهريزي استراتژيك يادگيري نوآوري افراد مشتريان امور عملكردي
● تصميمگيريها تفويض شده است.
● مدير مدرسه در طراحي چشماندازها دخالت دارد.
● مدير مدرسه و مديران ارشد وي، به منزله تيم رهبري مدرسهها كار ميكنند. ● نظارت مستمر وجود دارد.
● درك واضحي نسبت به اين موضوع وجود دارد كه تمام تغييرات مثبتي كه در مدرسه صورت ميگيرند، بر محور يادگيري هستند.
● تأكيد واضح بر يادگيري همگاني، به منزله روشكليدي و مهارت دستيابي به موفقيت است. ● مدير مدرسه و مديران ارشد، وظيفه خود را براي حمايت از طرحها و ايدههاي مبتني بر نوآوري ميشناسد و فرهنگ سئوال پرسيدن را تشويق ميكند.
● روشهاي دريافت و اجراي ايدههاي جديد در مدرسه نهادينه شدهاند. ● كاركنان مدرسه، نسبت به نقش خود در فرآيندها آگاه هستند.
● بر اندازهگيري عملكردها تأكيد چنداني نميشود و اين مسئله در مغايرت با فرهنگ سازماني و فرآيندها است.
● از افتادن در دام اعداد و ارقام جلوگيري ميشود. ●مشتريان، بيبروبرگرد در تصميمگيريها دخالت دارند.
● به طور مستمر و معمول، از مشتريان بازخورد گرفته ميشود.
● از طرف مدرسه، به طور دائم، به مشتريان پيشنهادهايي ارائه ميشود. ● مدرسه به دنبال آن است كه علاوه بر آن كه كميت و كيفيت را با هم پيگيري ميكند، در ايجاد شناخت در فراگيران خود هم كوشش كند.
مدرسه داراي عملكرد عالي
• تقويت عملكردها، صرفاً در مسير چشماندازهاست.
رهبري/ برنامهريزي استراتژيك يادگيري نوآوري افراد مشتريان امور عملكردي
● فلسفه اداره مدرسه غيرقابل تغيير است؛ حتي در شرايطي كه مدير مدرسه و مديران ارشد تغيير كنند.
● متوليان بر عمليات بلندمدت( و نه روزانه) تمركز دارند.
● همه افراد، هر روز با چشمانداز مدرسه سازگار شده، با آن زندگي ميكنند. ● بهبود مستمر از پايين به بالا، بخشي از فرهنگ مدرسه است.
● برنامههاي يادگيري توسط همگان اجرا ميشود.
● سازگاري با فرهنگ مدرسه، يكي از پيش نيازهاي هر نيروي جديدي است كه به مدرسه وارد ميشود. ●بر نوآوري و خلاقيت كاركنان مدرسه، از سوي مدير تمركز ميشود.
● همواره جريان خروشاني از نوآوريها و فرايندهاي جديد براي بهبود مسير ياددهي- يادگيري، در مدرسه به چشم ميخورد. ● ارتباطات مدير مدرسه با كاركنان و مديران ارشد، دوطرفه و متعادل است.
● مدرسه، از همه توانمنديهاي همه كاركنان، دانش آموزان و اولياي خود، به طور كامل استفاده ميكند.
● افراد، به طور خودانگيخته كار ميكنند و جابجايي كاركنان، مگر در موارد اضطرار، صورت نميپذيرد. ● تعامل با مشتريان به بالاترين حد خود ميرسد تا هدفهاي مدرسه تأمين ميشود.
● مدير مدرسه به دنبال آن است كه مشتريان، با خودانگيختگي كامل، به سوي مدرسه وي روي بياورند.
● به طور مستمر، نيازهاي مشتريان توسط مدرسه پيشبيني ميشوند و برنامههايي براي آنها به اجرا در ميآيد. ●در مدرسه علاوه بر توجه به كميت و كيفيت و ايجاد شناخت در فراگيران، راههاي رسيدن به شناخت هم مورد عنايت قرار ميگيرد (معرفت و شناخت نسبت به خود و جهان هستي).
● تمامي معيارهاي عملكردي مدرسه، به طور مستقيم رقابتي و در مقايسه با وضع حال و آينده مدرسههاي جهان است.
ويژگيهاي مدرسه خوب ( از لحاظ مد يريتي و نرم افزاري )
1- مدير مدرسه خوب داراي برنامه آموزشي و تقو يم اجرايي سالانه فعاليت ها و ...مي باشد .
2- عوامل آموزشي مدرسه خوب با دانش آموزان دوست و رفيق هستنــــد به نحوي كه د