بخشی از مقاله

سيره نبوي یا منطق عملی
مقدمه اي بر كتاب سيره نبوي

انبياء و اولياء الهي داراي علم و هنري خداوندي بودند كه با داشتن اين هنر خداداد مي توانستند بشر را در راه سعادت و نيل به هدفي مشخص كه همانا رهبري و كنترل فعاليتهاي انسان براي دست يابي به كمال و شناخت حقيقت است رهنمون شوند .
خداوند بارها اين موضوع را به پيامبر تذكر مي دهد مثلاً در آيه اي از قرآن مي فرمايد :
اين كتابي است كه به تو نازل كرديم تا مردم را از ظلمات و تاريكيها خارج و به سوي نور رهنمون شوي و اين مسافر را در راه تاريك و وحشتناك از خطر شيطان راهزن محافظت نموده و به سر منزل مقصود برساني و باز خداوند مي فرمايد :
هر كس فردي را از گمراهي به هدايت ببرد ، مانند اين است كه او را زنده كرده و هر كس شخصي را از هدايت به گمراهي ببرد مانند اين است كه او را كشته است و البته خداوند اين راهنمائي پيامبران را همراه با عطوفت و مهرباني توصيه مي كند ، وي مي فرمايد با انسانها با مهر و محبت و مجادله نيكو برخورد كن و بين آنها به عدالت حكم كن .


و پيامبر را به خدمت به بشر ، رعايت امانتداري و انصاف و عدل توصيه مي نمايد . پس تربيت يافتگان سيره پيامبر بزرگترين امانتها يعني آدميان هستند و هنر مديريت در تربيت نبوي اداره قلبهاست نه بدن ها و جسم ها .
پس با تمشك بر اصول سيره نبوي تحولي اساسي در روابط انسانها و والي و رعيت فراهم و سير به سوي كمال ميسر مي شود . با اميد به اين كه همه ما پيروان راستين انبيا‌ باشيم شايد بتوانيم راه درست را تشخيص داده و به سعادت ابدي نائل آئيم .

خلاصه اي كه از نيمي از كتاب سيره نبوي منطق عملي به نظر شما مي رسد بنابه فرمايش و راهنمائي استاد ارجمند جناب آقاي واثقي تهيه و تنظيم گرديده كه اميد است مورد قبول آن استاد عزيز و خوانندگان گرامي قرار گيرد . اين كتاب نوشته آقاي مصطفي دلشاد تهراني و چندمين اصل از مديريت سيره نبوي است كه در اينجا شش اصل اول آن به طور خلاصه از نظر گرامي شما مي گذرد .

شيده كشاورزمنش دانشجوي سال آخر رشته گرافيك
دانشگاه هنر تهران
تيرماه 1381

در سيره نبوي ( منطق عملي ) به بخشي از سيره مديريتي نبوي و اصول 6 گانه آن به طور خلاصه اشاره خواهد شد ، كه قسمتي از اصول كلي سيره مديريتي انبياء است .

اميد آن كه مورد توجه خوانندگان و استاد ارجمند قرار گيرد .
1 ـ اصل اصلاح رابطه خود با خدا
2 ـ اصل رحمت و محبت
3 ـ اصل شرح صدر
4 ـ اصل رعايت اهليت
5 ـ اصل تبعيت و اطاعت
6 ـ اصل تفويض اختيار و مسئوليت خواهي

اول

اصل اصلاح رابطه خود و خدا


بهترين مديريت ها مديريت بر قلب است و اين ميسر نيست مگر رابطه بين انسان و خدا اصلاح شود . همه پيامبران الهي ابتدا به اصلاح رابطه خود با خدا پرداختند و در سايه اين رابطه به اداره و راهنمائي مردم پرداختند و اين توان به ميزان قرب الهي و بندگي حق بستگي دارد ، زيرا رابطه اي از حق به سوي خلق است .
انسان هر چقدر به مراتب بندگي بالاتري دست يابد در مراتب اتصاف و اقتدار الهي بالا مي رود و در مقابل حق ذلت بندگي و در مقابل مخلوق عزت بيشتري پيدا مي كند و اين است راز بين ( عبوديت و ربوبيت )

 معناي عبد و عبوديت :
اين است كه انسان تسليم محض خداوند و خواستار رضايت و اطاعت مطلق حق باشد و اطاعت توام با خضوع و خشوع حق را بپذيرد و بخواست او گردن نهد و عبد خدا باشه و در برابر او براي خود ارزشي قائل نباشد . از او فاصله نگيرد و پيوسته همراه و ملازم خدا باشد و با بندگي حق و قبول ذلت عبوديت به عزت ربوبيت برسد .

 معناي رب و ربوبيت :
رب به معناي امري را به ميل خود تغيير دادن ، مالك ، خالق ، صاحب و سرور و به طور كلي اصلاح كننده هر چيزي تعبير مي شود .
بعضي معتقدند كه رب به معني تربيت و پرورش است و اگر انسان با دخول در عبوديت حق و خضوع و فنا در مقابل او حاكم بر نفس و وجود خويش گشته و نسبت به دايره وجود خود مديريتي لايق پيدا نموده و رب خود مي گردد و به ربوبيتي فراگير دست پيدا مي كند .
اميرالمومنين مي فرمايد :
« هركس فرمان پروردگار خود را برد مالك امور شود .»


آدمي به سبب اطاعت و عبادت حق به توانائيهاي شگفت انگيزي دست مي يابد و نزد خداوند تقرب و محبوبيت پيدا مي كند ، استعدادهاي ملكوتي اش شكوفا مي شود .
انبياي عظام و اولياي الهي با سير عبوديت كسب ربوبيت كرده و رسول اكرم در سير بندگي حق به بالاترين مرتبه رسيد و در كسب ربوبيت به والاترين درجه دست يافت .
در اين راستا پيامبر ما فقط خدا را بر همه امور ناظر و حاضر مي دانست و بر او توكل مي جست و آن وجود عزيز چون رابطه اش را با پروردگار اصلاح كرده بود .
خداوند رابطه اش را با بندگان اصلاح فرمود و اين انس با حق موجب ظهور صفات الهي مانند عزت و قدرت در عين رحمت و محبت گرديد . پيامبر درعين ملايمت و خوشروئي از قوت و هيبتي شگفت در اداره امور برخوردار بود .


امام حسين در مورد جدش مي فرمايد :
« رسول خدا پيوسته خوشرو ، خوشخوي و نرم بود . خش ، درشتخو و سبكسر و فحاش و عيب جو نبود . كسي را زياد مدح نمي كرد . هنگام سخت گفتن چنان حاضران را به خود جذب مي كرد كه از احدي صدا بر نمي خواست و چون ساكت مي شد آنان سخن مي گفتند در حضور آن حضرت در باره مطلبي نزاع نمي كردند .»
پس معلوم مي شود كه آن حضرت بر قلب مردم حكومت مي كرد ، بدون آنكه شيوه هاي استبدادي را به كار گيرد . تواضعش با بندگان خدا از همه كس بيشتر بود . در مجالس پايين مي نشست و كراهت داشت كه اصحاب به پاي او براي احترام به پا خيزند و مي فرمود : من بنده اي هستم مانند ديگران . در سيره آن سرور است كه با اهل خانه خود در كار خانه شركت مي فرمود . جامعه و كفش خود را مي دوخت ، با فقرا و مساكين هم غذا مي شد و با تقوا بود .
پيامبر عزيز مي فرمود :
«‌ هركس كه دوست دارد با عزت ترين مردم باشد تقواي الهي را پيشه كند . »
پيامبر هرگز بر جذب ديگران به ريا و ظاهر سازي ، فريب ، دروغ و تطميع و تحميق متوسل نشد و هرگاه خشونت و تندي نشان مي داد براي حفظ حق بود و در مناسبات خود با ديگران خودبيني و خود خواهي نداشت ، بسيار خدا ترس بود .
و عزت حقيقي در اداره امور را از خوف الهي ناشي مي دانست نه از ظواهر چشم پركن و يا مناسبات مستبدانه .


 تاكيد بر اصلاح رابطه خود و خدا :
همواره مورد نظر پيامبر اكرم بود و پيروان و ياران خود را براي انجام دادن هر كاري به اصلاح رابطه شان با خدا مي خواند . رسول اكرم در نامه اي به يكي از فرمانداران يمن چنين فرمود : « و تو را سفارش مي كنم به تقواي الهي ، صداقت در گفتار ، وفاي به عهد ، اداي امانت ‌، ترك خيانت ، نرمي گفتار ، پيشي گرفتن در سلام ، حفظ حقوق همسايه ، مرحمت به يتيمان ، خوب انجام دادن كار ، كوتاه كردن آرزو ، توجه و علاقه به آخرت ، ترس از حساب آخرت ، تدبر در قرآن ،‌فرو خوردن خشم و ملايمت و رحمت با مردم »
پيامبر كار گزارانش را با اين جهت گيري ها براي اداره امور خلق گسيل مي داشت .


امام خميني رحمت الله عليه نيز سالها پيش در درسهاي خود در نجف اشرف اين حقيقت را چنين ياد آور شده اند .
« بكوشيد پيش از آن كه وارد جامعه گرديد خود را اصلاح كنيد و مهذب ‌سازيد ... آن روز كه اجتماع به شما روي آورد ديگر نمي توانيد خود را اصلاح نمائيد . خدا نكند انسان پيش از آنكه خود رابسازد جامعه به او روي آورد و در ميان مردم نفوذ و شخصيتي پيدا كند كه خود را مي بازد و گم مي كند »
پس براي مديريت بر قلبها ابتدا بايد به اصلاح رابطه خود با خداوند اقدام كنيم و از او ياري جوئيم . باشد كه حق يار و يا مدد كارمان شود .

دوم

اصل رحمت و محبت

پيامبر گرامي به سبب عنايت خاص خداوندي از خلق و خوي ويژه اي برخوردار بود ازجمه محبت ، مدارا و ملايمت و رحمت او در اداره امور بيش از همه او را در كارها موفق و بر قلوب خلق مسلط مي نمود .


خداي متعال فرستاده اش را با اين وصف توصيف مي كند :
« به لطف الهي برايشان نرم دل شدي كه اگر تند خوي ، سخت دل بودي از پيرامونت پراكنده مي گشتند . پس از آنان درگذر و برايشان آموزش بخواه و در كار با آنان مشورت كن »
خوي ملايم و محبت آميز پيامبر موجب شده بود كه سخت ترين كارها آسان شود و قلبها را جذب كرده و الفت بخشد و جانهاي گريزان را گرد هم آورد زيرا رحمت و محبت در اداره امور اعجاز مي كند .

 رحمت راز وجود و رمز كمال است
از اسماء و صفات عاليه الهي رحمان و رحيم است . از همين دوست كه ابتداي كتاب الهي قرآن و آغاز هر سوره با اين دو اسم رحمان و رحيم شروع شود . همه موجودات به رحمت وجود يافته اند و به رحمت كمال مي يابند . اگر وجود انسان و حيوان خالي از رحمت و عطوفت بوده رشته حيات فردي گسسته مي شد و انسان و حيوان اين چنين براي حفظ و نگهداري فرزندان خود سختيها را نمي پذيرفتند و اما پيامبر گرامي رحمتي عام و قرارگير است كه از طرف خداوند به مردم ارزاني شده است .


آن حضرت جامعه را با قدرت و محبت اداره مي كرد و آن چنان با مردم از شر محبت رفتار مي كرد كه كمترين ترديدي در صداقت و دوستي او به وجود نمي آمد .
از ايمان نياوردن مشركين آنچنان غمگين و ناراحت مي شد كه خداوند در ‎آيه اي پيامبر را تسلي داد و فرمود :
« گوئي مي خواهي خود را از غم و اندوه به خاطر آنها هلاك كني كه چرا ايمان نمي آورند »


آن حضرت جبيب خدا بود و لازمه اين محبوبيت ، محبت وي به خدا است كه وجود نازنينش مملو از تواضع و دوستي خدا بود .
پيامبر كانون رحمت و گذشت و در عين حال قدرت و هيبت بود . پس از فتح مكه كه بيست سال طول كشيده و سر سختي و مقاومت آنان مسلمانان را اذيتها كرده بودند ، رحمت پيامبر مكه را قرار گرفت واو از انتقالم و كينه توزي ، اسير گرفتن و غارت كردن خودداري ورزيد و همين رفتار در دلهاي دشمنان محبت و دوستي پديد آوردو بيشتر آنها مسلمان شدند و به آنالن گفت : اي اهل مكه كه مرا رنجانديد و تكذيب كرديد و از شهر خود بيرونم كرديد . گمان مي بريد كه من اكنون با شما چه خواهم كرد و آنها اظهاركردند كه انتظار بزرگواري و رحمت از آن حضرت دارند و آن حضرت نيز فرمود : بله رفتار من با شما سراسر رحمت و مغفرت خواهد بود و پس از خطبه اي فرمود :
« برويد كه شما آزاد شدگانيد »


محبان پيامبر نيز اين گونه بودند ، دوستي پيامبر همه سختيها را برايشان آسان مي ساخت مثل بلال كه به سبب گرايشبه اسلام و پيامبر سخت ترين شكنجه ها را تحمل كرد و خانواده عمار ياسر كه در مقابل تمام شكنجه و فدا كردن جان خود هرگز از پيامبر روي نگردانيدند . محبت راز تسخير و رمز اطاعت است . خداوند انسانها را بگونه اي آفريده كه قلبشان مسخر محبت است و به همين جهت وقتي كافران محبت مردم و پيامبر را به يكديگر مي ديدند و اطاعت و شيفتگي آنان را به پيامبر مشاهده مي كردند و مي گفتند : سخنانش جادو است بيش از شراب مست كننده است . مردم به مجرد شنيدن سخنان او مجذوب او گرديده و به اسلام ايمان مي آوردند و اين بود راز پيشرفت و فرا گير شدن اسلام در اقصي نقاط دنيا . بله محبت بي شايئه و تمام و كمال پيامبر و مديريتي كه محور آن رحمت بود .


سوم
اصل شرح صدر

خداي متعال فرموده :
« هر كس را كه خدا خواهد هدايت كند سينه وي را به تسليم شدن شرح مي كند و هر كس را كه خواهد گمراه كند سينه اش را چنان فرو مي بندد كه گويي مي خواهد به آسمان فرا رود »
شرح در لغت به معناي گشودن ، گسترش ، روشن و آشكار كردن و باز كردن است .
شرح صدر يك امر روحي و معنوي است ، نه يك امر مادي و جسماني و از الطاف الهي است كه اگر كسي واجد آن باشد ، پر حوصله و توانا و درمقابل سختيها و مشكلات صبور و بردبار است .


آدمهاي كم حوصله ، عصباني ، زود رنج و افرادي كه زود از كوره در مي روند ، اينها نمي توانند مدير باشند و قدرت اداره جمع و حتي خانواده خود را ندارند . آن كه پاسدار نفسش باشد مي تواند پاسدار حقوق مردم باشد نگهبان حدود الهي در جامعه شود .
حضرت علي مي فرمايد : « نيرومند ترين مردم كسي است كه به نيروي طمش بر خشمش چيره شود »
شرح صدر اختصاص به فرد خاصي ندارد ، بلكه كشادگي سينه و وسعت و روح شان مومن است و مومن سينه اش از هر چيز كشاده تر است .


يكي از خدمتگذاران حضرت رسول مي گويد :
« ده سال خدمتگذاري رسول خدا را كردم ، هرگز مرا دشنام نداد ، تنبيه نكرد ، سرزنشم ننمود ، چهره در هم نكشيد و اگر براي انجام ندادن كاري از طرف اهل خانه مواخذه مي شوم آن حضرت مي فرمود : « رهايش كن اگر شدني بود انجام گرفته بود »
در مورد دشمناني كه به او دشنام داده دندان او را شكسته و خاكستر بر سرش ريخته بودند و مي فرمود : « خدايا قوم مرا ببخش كه آنان نمي فهمند . »


 نشانه هاي شرح صدر
شكيبايي ، بردباري ، جدا شدن از سراي غرور و توجه به سراي جاويد كسي كه وجودش گشاده مي شود از تنگ بيني و سوء استفاده از مديريت رها مي شود . جز براي خدا خشم نمي گيرد . اهل مسالمت و ملايمت است . اهل تدبر و عاقبت انديشي وانصاف است .
كسي كه شرح صدر پيدا مي كند مانند رسول الله گشاده رو و متبسم است . همواره همنوعان را با چهره كشاده و باز ملاقات مي كند . عطوفت و لطف او همه را شامل مي شود ، بر اثر مقامي كه به او رسيده نسبت به مردم دگرگون و دچار غرور نمي شود .
عيب هاي ديگران را مي پوشاند و هرگز پرده دري نمي كند .

در زمينه عيب جوئي مولا علي مي فرمايد :
« با مردم در باره ريز امور حسابگري نكنيد و بر قدر و ارزش خود با چشم پوشي از كارهاي پست بيفزائيد . »
انصاف يكي از لوازم اساسي مديريت است و افراد بي انصاف و تنگ نظر نمي توانند عدل و داد و احقاق حق كنند .
 بردباري ، شكيبايي و فرو خوردن خشم
انسان بردبار و شكيبا داراي سعد صدر و سينه اش آكنده از نور علم و حكمت است . چنين انساني رحمتش بر غضبش پيشي دارد . قوه خشم وغضب در كنترل اوست خشم خود را فرو مي خورد .

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید