بخشی از مقاله
مقدمه:
یکى از مهم ترین مسائل دین مبین اسلام توجه به بهداشت جسمانى و روانى است. از دیدگاه آموزه هاى دینى هیچ انسانى حق ندارد که با انجام کارهاى زیان آور و روى آوردن به امور ناشایست، به سلامت جسم و روان خود آسیب وارد کند و یا خود را در معرض هلاکت و نابودى قرار دهد. قرآن کریم در این زمینه مى فرماید: «...لاتلقوا بایدیکم الى التّهلکة...؛(1) با دستان خود، خویشتن را به هلاکت نیندازید...».
نظر به این که مسئله سلامتى و بیمارى هم براى فرد و هم براى جامعه از اهم موضوعات بوده، لذا همیشه بشر به دنبال کشف علل و عوامل پیدایش بیمارى و راه هاى پیش گیرى از آن بوده است.
هم چنین کشف و تبیین علل بیمارى فقط مخصوص انسان هاى عادى نبوده، بلکه اولیاى الهى هم سایر انسان ها را به رعایت و حفظ بهداشت جسم و روان سفارش نموده و به منظور شناسایى و راه هاى پیشگیرى از ابتلا به انواع بیمارى هاى جسمى و روانى راهکارهایى را پیشنهاد داده اند. یکى از این راهبردها بهره گیرى از دعا و نیایش است که در این نوشتار به بیان اهمیت و تأثیر آن در سلامت روان و آثار روان شناختى اش خواهیم پرداخت. امید است که مورد توجه و عنایت
نیایشگران واقعى قرار گیرد.
اهمیت و جایگاه نیایش
یکى از مهم ترین آموزه هاى تربیتى مکتب حیات بخش اسلام دعا و نیایش است. دعا همان خواست قلبى است که با زبان درخواست مى شود و در واقع رفتارى است که طى آن فرد مستقیماً با خداوند ارتباط برقرار کرده و به راز و نیاز مى پردازد. دعا وسیله تقرّب انسان به خداست. خداوند در قرآن کریم مى فرماید: «...ادعونى استجب لکم...؛(2) مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم.» هیچ انسانى نیست که گرفتارى و مشکلات در زندگى نداشته باشد. بلاهاى روحى همه انسان ها را تهدید مى کند و ارتباط با خدا دردها را زایل مى کند و باعث آرامش زندگى مى شود.
امام صادق(ع) مى فرماید: «دعا کن، زیرا شفاى همه دردهاست.»(3) انسان در دعا با خداى خود مناجات مى کند و از مشکلاتى که زندگى اش را نگران کرده به او پناه مى برد. نیایش احساس مذهبى افراد را تقویت نموده و رابطه بین انسان با خداى خویش را مستحکم مى سازد. انسان وقتى از دارنده تمام کمالات چیزى را طلب مى کند و با او ارتباط برقرار مى نماید، احساس لذت و سرور مى کند و به عکس وقتى از غیر خدا چیزى درخواست مى کند، احساس ذلّت و خوارى مى
کند. این احساس عزّت و لذّت بر سلامت روان تأثیر مى گذارد. راز و نیاز از جمله راه هاى معنوى ـ عاطفى یارى جستن از قدرت بى نهایت خداوند است، زیرا در انسان این گرایش وجود دارد که در سختى و فشار به قدرت و تکیه گاهى رو مى آورد و چه قدرت و تکیه گاهى اصیل تر و قابل اعتمادتر از قدرت لایزال الهى که پناهگاه انسان واقع شود؟!
یکى از روان شناسان مى گوید: «امروزه یکى از علوم، یعنى روان پزشکى همان چیزهایى را تعلیم مى دهد که پیامبران تعلیم مى دادند، زیرا روان پزشکان دریافته اند که دعا، نماز و داشتن یک ایمان محکم به دین، نگرانى، تشویش، هیجان و ترس را که موجب بیش تر ناراحتى هاى ماست، برطرف مى کند.»(4)
بنابراین راز و نیاز علاوه بر این که غم و اندوه را زایل مى کند، باعث اطمینان قلب و قدرت روحى مى شود، زیرا انسان در نهایت به ویژه در وقت اضطراب غالباً با حضور قلب و خلوص نیّت رو به سوى خدا مى آورد و با او درد دل مى کند، عقده هاى خویش را بیرون مى ریزد و اسرار خود را که در نهان گاهش هست، به زبان مى آورد و تنها از او راه چاره و گریز را طلب مى نماید و با آه و ناله تقاضاى کمک مى کند، به دیگر سخن وقتى نیایشگر از ژرفاى دل دست به دعا بر مى دارد، نوعى شادابى و بهجت و انبساط در درون خود احساس مى کند که حاضر نیست با هیچ بهایى آن را از دست بدهد.
دکتر آلکسیس کارل مى گوید: «دعا محکم ترین و بالاترین حلّال مشکلات است، تأثیر دعا واقعاً شگفت انگیز است قدرت دعا و نیایش نشانه آزاد شدن انرژى است، همان طور که به کمک تکنیک هاى علمى انرژى اتمى را آزاد مى کنند، با استفاده از قدرت دعا و از طریق شگردهاى علمى مى توان انرژى معنوى را آزاد ساخت. آثار این قدرت انرژى زا بر بسیارى از مردم آشکار است.»(5)
آثار روان شناختى نیایش
نیایش از نظر روان شناختى آثار متعددى در روح و روان آدمى دارد که در ادامه این نوشتار به بیان برخى از شاخصه هاى آن خواهیم پرداخت.
1ـ رهایى از تنهایى و بیگانگى:
نیایش انسان را از انزواى درونى بیرون مى آورد و به جمع پیوند مى دهد. در حقیقت هم نشین شایسته اى است که تنهایى و غربت را به انس و الفت تبدیل مى کند. شخصى که در حال دعا و نیایش است، نه تنها خود را بیگانه نمى بیند، بلکه با چشم دل مى فهمد که در آن حالات عرفانى، مجموعه جهان هستى با او همنوا هستند، زیرا قرآن کریم مى فرماید: «...و ان من شى ءٍ الّا یسبّح بحمده ولکن لاتفقهون تسبیحهم...(6)؛ هر موجودى تسبیح و حمد خدا را مى گوید ولى شما تسبیح آن ها را نمى فهمید.»
2ـ روشن دلى:
دومین اثر از آثار نیایش روشن دلى است. انسان همین که به حکم ارتباط با معبود خویش جهان را به نور حق و حقیقت روشن دید، همین روشنى فضاى روح او را روشن مى کند و در حکم چراغى مى گردد که در درونش روشن شده باشد. چنین فردى به خوبى مشکلات را مى بیند و در پرتو عنایات خداوند متعال به حل مشکلات مى پردازد و کم تر دچار اضطراب مى شود.
3ـ کاهش ناراحتى ها:
زندگى بشر آکنده از شیرینى ها و تلخى ها، آسایش و رنج، پیروزى و شکست مى باشد، لذا بشر موظّف است با طبیعت دست و پنجه نرم کند تا بتواند تلخى ها را به شیرینى و شکست ها را به پیروزى تبدیل کند.
نیایش و ارتباط با معبود در انسان نیروى مقاومت مى آفریند و تلخى ه
ا را قابل تحمّل مى گرداند، به طورى که لذّت زندگى در دوره پیرى براى مردم خداپرست و مؤمن از دوره جوانى بیش تر مى شود و قیافه مرگ در چشم فرد با ایمان انتقال از دنیاى فانى به دنیاى باقى و از جهانى کوچک تر به جهانى بزرگ تر است. از این رو چنین فردى نگرانى ها و اضطراب خویش را از مرگ با کوشش در کارهاى نیک که در زبان دین «عمل صالح» نامیده مى شود، بر طرف مى سازد و از نزدیک شدن مرگ دچار اضطراب نمى شود.
4ـ امید و نشاط:
هر انسانى که بخواهد با روانى شاداب و روحیه اى بالا با مشکلات زندگى مواجه شود و با امید و اطمینان، زندگى خویش را ادامه دهد، باید به نیایش پناه برد.
راز و نیاز با خداوند به انسان امید و توان مى دهد! فرد احساس مى کند که به پناهگاه مطمئن متّکى است و بدین سان احساس نشاط و توانمندى مى کند و اگر این ارتباط با آن منبع عظمت و رحمت قطع باشد، احساس دلتنگى و نگرانى در او ایجاد مى شود و به بیمارى هاى روانى گرفتار مى شود.
به این حقیقت بسیارى از روان شناسان و روان کاوان اشاره کرده اند و ایمان به خدا را اساس و پایه پیش گیرى و معالجه بیمارى هاى روانى مى دانند.(7)
5 ـ پرورش تمرکز ذهن:
اضطراب فکرى و تنش هاى روانى از بیمارى هاى مهلکى است که بشریّت قرن حاضر را تهدید مى کند. روان کاوان و دانشمندان مى کوشند تا راه هاى کاهش بار فکرى انسان ها را پیش بینى کنند و به فکر و روان او استراحت دهند و او را از دگرگونى هاى روحى نجات دهند. مهار این پراکندگى هاى فکرى و تنش هاى درونى شرط نخست دست یابى به نبوغ، درایت و فهم مسائل است.
به همین دلیل سعى مى شود مکان هایى که براى مطالعه و تحقیق در نظر گرفته مى شود از آرام ترین، مطبوع ترین و دل انگیزترین مکان ها باشد تا امکان تمرکز ذهن و رفع نگرانى را فراهم آورد.
نیایش و پرستش اگر با شرایط باطنى و ظاهرى انجام شود نه تنها ذهن را در مدار تمرکز مى نهد، بلکه درون را نورانیّت و صفا مى بخشد و اگر انسان حضور قلب و توجّه در نیایش را به خوبى درک کرده باشد، توان آن را پیدا مى کند که در یک لحظه تمام قواى ذهنى را متوجه یک چیز بکند و آن پروردگارش مى باشد.
6ـ برخوردارى از لذّات معنوى:
یکى دیگر از آثار دعا و نیایش برخوردارى از یک سلسله لذّت هاست که «لذّات معنوى» نامیده مى شود. انسان دو گونه لذّت دارد: یک نوع لذّت هایى که به یکى از حواسّ انسان تعلّق دارد و در اثر برقرارى ارتباط میان یک عضو با جهان خارج حاصل مى شود، مانند لذّتى که چشم از دیدن و گوش از راه شنیدن و دهان از راه چشیدن مى برد. نوع دیگر لذّت هایى است که با عمق روح و جان آدمى مربوط است و به هیچ عضو خاصّى مربوط نیست، مانند لذّتى که انسان از راه احساس و خدمت یا از احترام مى برد که نه به عضو خاصّى تعلّق دارد و نه تحت تأثیر مستقیم یک عامل مادى خارجى است.
لذّات معنوى از لذّات مادى هم قوى تر هستند و هم پایدارتر و لذّت و نیایش و دعا براى کسانى که قدر آن را مى دانند از این گونه لذّات است.
7ـ بر طرف کننده تکبّر:
انسان ذاتاً خواهان کمال و سعادت دنیوى و اخروى است و سعادت و کمال وى در گرو پرستش خدا و اطاعت از اوست، زیرا ممکن الوجود زمانى به کمال مى رسد که به واجب الوجود بپیوندد و نیایش، این اکسیر عظیم، عبارت است از: تلاش و جلوه هاى معنوى اشرف مخلوقات در پیشگاه خالق اکبر.
در پرستش و نیایش گفتارها و کردارها براى تواضع و خشوع در مقابل حضرت حق تعالى است و با یاد او آرام و استوار است. امام سجّاد(ع) مى فرماید: «خدایا! دل هاى ما را به یاد خود و زبان هایمان را به سپاس خود و اندام هایمان را به طاعت خود مشغول گردان.»(8)
8 ـ بازیابى خود
هنگامى که انسان به مادّیات و لذّت هاى حاصل از آن مشغول باشد و همواره در جهت ثروت اندوزى و جاه طلبى و بى بند و بارى گام بردارد، به تدریج خدا را که مبدأ آفرینش موجودات است، فراموش کرده که این امر منجر به فراموشى خود واقعى مى شود. قرآن کریم در این زمینه مى فرماید: «ولاتکونوا کالّذین نسوا اللّه فانساهم انفسهم؛(9) و مانند کسانى نباشید که خدا را فراموش کردند و خداوند نفوس آنان را از یادشان برد.»
بنابراین انسان با نیایش و یاد خدا، خودِ واقعى خویش را که از عالم ربوبى است، باز مى یابد و هرچه توجه او به خدا بیش تر مى شود، به همان نسبت با خود آشنا مى گردد و به خویشتن جانى تازه و آرامشى ویژه مى بخشد.
9ـ خروج از غفلت:
آخرین پیامد و اثر نیایش که در این نوشتار بدان اشاره مى شود، «خروج از غفلت»است.
طبیعت زندگى دنیا غفلت زاست، گاهى انسان را چنان به خود مشغول مى سازد که همه چیز را فراموش مى کند حتّى خویشتن را. دعا و نیایش فرصت خوبى براى بازنگرى در اعمال و باز یافتن خویش و نجات از چنگال اهریمن عفلت را فراهم مى سازد. نیایش انسان را متوجه معاد و روز جزا مى کند و باعث خروج انسان از غفلت و بى توجهى مى شود. سوره حمد را «سورة الدعاء» نامیده اند، زیرا وقتى انسان در هر روز در نماز چندین بار مى گوید: «اهدنا الصّراط
المستقیم»(10)به یاد راه مستقیم که راه اولیاء و هدایت یافتگان است مى افتد و سعى مى کند با اعمال و کردار خویش از مسیر صراط مستقیم نلغزد تا به مقام قرب الهى برسد و سعادت آخرت نصیب وى شود.
وَ اِذا سَأَلَکَ عِبادی عَنّی فَاِنّی قَریبٌ اُجیبُ دَعَوهَ الدّاعِ اِذا دَعانِ فَلیَسْتجیبوا لی و لیُؤمِنُوا بی لَعَلَّهُم یَرْشُدُونَ» و چون بندگانم درباره من از تو بپرسند [و در جستجوی خدا و به یاد او باشند، بگو:[ من بسیار نزدیکم، و دعای دعا کننده را، آنگاه که مرا بخواند پاسخ خواهم داد؛ پس بر آنان است که دعوت مرا گردن نهند و به من ایمان آورند؛ باشد که راه یابند [و به اوج نیکبختی و کمال پر کِشَند].
شأن نزول
در شأن نزول این آیه شریفه، دو روایت رسیده است که اندکی باهم تفاوت دارند، اما در اصل به یک حقیقت باز میگردند:
۱ ـ مردی از خداجویان و خداپرستان به پیشگاه پیامبر صلیاللهعلیه وآله وسلم شرفیاب شد و پرسید: ای پیامبر خدا! آیا خدا به ما نزدیک است و من میتوانم آهسته و آرام با او به نیایش بپردازم ، یا دور است و ناگزیر باید با صدای بلند و رسا او را بخوانم؟پیامبر گرامی صلیاللهعلیه وآله وسلم لب به سخن نگشوده بود که این آیه شریفه بر قلبِ مُصَفّای او فرود آمد و پاسخ آن انسان خداجو و همه خداجویان عصرها و نسلها را داد.
۲ ـ گروهی از خداجویان به حضور پیامبر صلیاللهعلیه وآله وسلم شرفیاب شدند و پرسیدند: ای پیامبر خدا! شما که پیامآور خداوند و آموزگار ما هستی، به ما بگو که به هنگام نیایش و راز و نیاز، پروردگار خویش را چگونه بخوانیم؟ آهسته و نیایشگرانه یا با صدای رسا؟ و آنگاه بود که در پاسخ آنان، این آیه شریفه فرود آمد
نیایش با خدا
در این آیه شریفه، یکی از بهترین و نزدیکترین راههای ارتباط انسان با خدا یعنی نیایش و دعا و مناجات، به تصویر کشیده میشود و به شرایط و رازهای برآورده شدن خواستهها و دریافت پاسخ دعاها اشاره میرود و نشان داده میشود که همه عبادتها و برنامهها، قالب و ظاهری دارند، اما روح همه آنها، تقرّب به خداست.روی سخن این آیه شریفه به پیامبر نیایش و مهر است.با تعمّق در
این آیه، این حقیقت دریافت میشود که از پیامبر گرامی صلیاللهعلیهوآلهوسلم درباره صفات خدا پرسیدهاند؛ چرا که پاسخ رسیده است: «من به آنان نزدیک هستم.» و بدین وسیله روشن میسازد که خدا جسم نیست و مکان ندارد، زیرا اگر مکان داشت، به نیایشگران نزدیک نبود. عدهای معتقدند تفسیر آیه مبارکه این است که من در پاسخ به دعا و اجابت خواستههای آنان، در صورتی که مصلحت آنان باشد، به سرعت و بسیار فوری عمل میکنم. پارهای نیز با نفی این دیدگاه میگویند
: منظور این است که: من ندا و نیایش کسی را که مرا بخواند، بسان کسی که نزدیک باشد، میشنوم و دعای دعا کننده و نیایشگر را، هنگامی که مرا بخواند و راز دل و خواسته خود را به من بگوید، اجابت میکنم.
فراخوانِ الهی
«فَلیَسْتَجیبُوا لی» در تفسیر این جمله از آیه شریفه، دیدگاههای مفسّران متفاوت است:
۱ ـ برخی برآنند که منظور این است که: در آنچه آنان را بدان فرا خواندهام، باید فراخوانِ مرا پاسخ مثبت دهند.
۲ ـ بعضی میگویند: مقصود این است که باید گوش به فرمان حق باشند؛ دستورات او را با همه وجود به کار بندند و از آنچه او نهی فرموده و هشدار داده است، دوری جویند.
۳ ـ دستهای دیگر در تفسیر این جمله از آیه شریفه گفتهاند که: باید با فرمانبرداری خالصانه و همه جانبه از من، دعوتِ زندگیسازِ مرا پاسخ دهند.
۴ ـ و پارهای نیز این جمله از آیه شریفه را بدین گونه معنا کردهاند که: بندگانم باید مرا بخوانند.
از پیامبر گرامی اسلام صلیاللهعلیه وآله وسلم نقل کردهاند که فرمود: ناتوان ترین مردم کسی است که از دعا و نیایش با خدا ناتوان باشد و خود را از این نعمتِ گران محروم سازد.
برآورده شدن خواستهها
«وَ لیؤمنوا بی لَعَلَّهُمُ یرشُدُون؛ و باید به من ایمان آورند، باشد که راه یابند»
در تفسیر این جمله، از ششمین امام نور علیهالسلام نقل کردهاند که فرمود: منظور این است که مردم باایمان باید یقین بیاورند که تنها من توانایی آن را دارم که خواستههایشان را برآورم و نیایشهایشان را بشنَوَم.
با توجه به آنچه در تفسیر این آیه شریفه آمد، این پرسش به ذهن متبادر میشود که ما در زندگی روزمرّه شاهدیم که بسیاری از مردم، خدای را میخوانند و دعا میکنند، اما خواستههای آنان برآورده نمیشود. این موضوع چگونه با آیه شریفه سازگار است؟
واقعیت این است که دعای خالصانه و از دلْ برخاسته هیچ انسانی، چنان چه خواستهاش با حکمت پروردگار هماهنگ و در راستای حق و عدالت باشد و برای نیایشگر و دیگران، تباهی ایجاد نکند، بیپاسخ نمیماند. خداوند چنین دعایی را میشنَوَد و خواسته مطرح شده در آن را بر اساس حکمت خویش، گاه بیدرنگ و گاه دیرتر، بر میآورد. اما نباید فراموش کرد که دعای شایسته و بایسته شرایطی دارد که از جمله آنها این است که نباید تنها از زبان برخیزد، بلکه باید از ژرفای جان سرچشمه گیرد و زبان، ترجمانِ دل باشد.
دعای بندگان و حکمت الهی
وقتی میدانیم که آفریدگار هستی، بر اساس حکمت خویش کارها را تدبیر میکند و خواستهها را بر میآوَرَد و آنچه باید، انجام میدهد، پس دعای ما و اجابت او چه مفهومی دارد؟
در پاسخ این پرسش، دقت در دو نکتهای که خواهد آمد، ضروری است: ۱ ـ دعا و نیایش، عالیترین جلوه پرستش و نشان دهنده روح فرمانبرداری از آفریدگار هستی است و نیایشگر حقیقی، پرستنده واقعی خدا و کارش عبادت است. در نتیجه، دعا و نیایش، مفهومی بلند و سازنده دارد، خواه خواسته انسان برآورده شود یا نشود.
۲ ـ بسیار اتفاق میافتد که پرستش و نیایش ، شرایط و مصلحتی پدید میآوَرَد که از طریق آن، خواسته انسان با حکمت پروردگار هماهنگ میشود و آنگاه خداوند، آن را برآورده میسازد. در این مورد از پیامبر گرامی صلیاللهعلیهوآلهوسلم نقل کردهاند که فرمود: هر انسان توحیدگرایی، خدای را بخواند، چنان چه در دعای خویش، قطع رَحم یا گناهی نخواهد، آفریدگار هستی، یکی از این سه نعمت را به او ارزانی میدارد: دعای او بیدرنگ اجابت میشود؛ در سرای آخرت به خواستهاش میرسد، در پرتو آن دعا و نیایش، رویداد تلخ و گرفتاری سختی که قرار بود برایش اتفاق بیفتد، برطرف میشود. و نیز از آن حضرت روایت کردهاند که فرمود: بسیار میشود که بندهای از بندگان خدا دعا میکند و خواستهای از بارگاه خدا میخواهد، اما به آن دلیل که آفریدگارش او را دوست دارد، به فرشته امین پیام میدهد که در برآوردن خواسته بندهام شتاب مکن، چرا که من دوست دارم
هماره، صدای نیایش او را بشنوم. و نیز چه بسیار اتفاق میافتد که بندهای دعا میکند و از آن جا که خداوند بر او خشم گرفته است، به فرشته امین دستور میدهد که خواستهاش را برآوَرَد، چرا که نمیخواهم صدای او را بشنوم.
همچنین از امیرمؤمنان علیهالسلام نقل کردهاند که فرمود: گاه برای آنکه پاداش دعا کننده، پرشکوهتر شود و او بهتر و کاملتر، به آرزوی خویش برسد، برآمدنِ خواستهاش به تاخیر میافتد.
عدم اجابت دعا
از ابراهیم ادهم پرسیدند: چرا هنگامی که دعا میکنیم ، خواستههایمان برآورده نمیشود؟او پاسخ داد، بدان دلیل که: شما مردم، خدای را شناختهاید، با وجود این، فرمانش را در زندگی به کار نمیگیرید؛به پیامبر ارادت دارید، اما او را الگو و سرمشق زندگی خود قرار نمیدهید؛قرآن را دریافت داشتهاید ، ولی مقرّراتش را اجرا نمیکنید؛نعمتهای رنگارنگ خدا را میخورید، لکن سپاسِ ارزانی دارنده آنها را به جا نمیآورید؛به بهشت اعتقاد دارید، با این حال برای به دست آوردنش نمیکوشید؛از آتش دوزخ آگاهید، مع الوصف برای نجات از آن تلاش نمیکنید؛شیطان را شناختهاید، اما با او کارزار نمیکنید، بلکه مطیع او هستید.
بررسی نیاز انسان به پرستش و نیایش
از شورانگیزترین و پر شکوهترین راههای ارتباط انسان با آفریدگارش، دعا و نیایش و راز و نیاز با آن بینیاز است.نیایش نهتنها از ظریفترین جلوههای پرستش و عبادت است، بلکه روح و جان و محتوای غنی و پر بار آن، دلیل نمایان توحید و یکتاپرستی و از نشانههای عشق به خدا و رابطه بسیار نزدیک و دوستانه با اوست. نیایش، بهترین و برترین کارِ شایسته، دلنشینترین سخن و پسندیدهترین حال و هوا، کلید بخشایش خدا به بندگان شایسته، عامل هر نیکی و خیر و برکت، نردبان ترقی و تکامل، سلاح ایمان آوردگان و راه و رسم پیامبران، و پیوند قلب و جان با سرچشمه هستی است.
به همین جهت است که وقتی بندگان خدا از پیامبر او میپرسند که چگونه او را بخوانند، با او راز و نیاز کنند و خواستهها و نیازهای خویش را به بارگاه او بَرَند، در پاسخ پرسش آنان، این آیه شریفه فرود میآید که: «و هنگامی که بندگانم از تو درباره من بپرسند، بگو: من به آنان بسیار نزدیک هستم و دعای هر نیایشگری را که مرا بخواند، میشنوم و به آن پاسخ خواهم داد...»
تفکر تماشای حقیقت است ؛ اما نیایش، شرکت در حقیقت است (شهید مطهری)
اندیشه شهید مرتضی مطهری باب نیاز انسان به پرستش :
یكی از خلقهای ثابت همگانی تغییرناپذیر و نسخناپذیر كه زمان، هیچوقت نمیتواند در آن تاثیر داشته باشد موضوع عبادت و پرستش است . یكی از حاجتهای بشر پرستش است . پرستش یعنی چه؟ پرستش آن حالتی را میگویند كه در آن، انسان یك توجهی میكند از ناحیه باطنی خودش به آن
حقیقتی كه او را آفریده است و خودش را در قبضه قدرت او میبیند، خودش را به او نیازمند و محتاج میبیند; در واقع سیری است كه انسان از خلق به سوی خالق میكند . این امر اساسا قطع نظر از هر فایده و اثری كه داشتهباشد خودش یكی از نیازهای روحی بشر است . انجام ندادن آن، در روح بشر ایجاد عدم تعادل میكند . مثال سادهای عرض میكنم: اگر ما كجاوهای داشته باشیم و
حیوانهایی، خورجینهایی كه روی این حیوانها میگذارند باید تعادلشان برقرار باشد . نمیشود یك طرف پرباشد و طرف دیگر خالی . انسان در وجود خودش خانه خالی زیاد دارد . در دل انسان جای خیلی از چیزها هست . هر احتیاجی كه برآورده نشود، روح انسان را مضطرب و نامتعادل میكند . اگر انسان بخواهد در تمام عمر به عبادت بپردازد و حاجتهای دیگر خود را برنیاورد، همان حاجتها او را
ناراحت میكند . عكس مطلب هم این است كه اگر انسان همیشه دنبال مادیات برود و وقتی برای معنویات نگذارد، باز همیشه روح و روان او ناراحت است .
«نهرو» مردی است كه از سنین جوانی لامذهب شدهاست . در اواخر عمر یك تغییر حالی در او پیدا شده بود . خودش میگوید من، هم در روح خودم و هم در جهان یك خلای را، یك جای خالی را احساس میكنم كه هیچ چیز نمیتواند آن را پر بكند مگر یك معنویتی . و این اضطرابی كه در جهان پیدا شده است، علتش این است كه نیروهای معنوی جهان تضعیف شده است . این بیتعادلی در
جهان از همین است . میگوید الآن در كشور اتحاد جماهیر شوروی این ناراحتی به سختی وجود دارد . تا وقتی كه این مردم گرسنه بودند و گرسنگی به ایشان اجازه نمیداد كه درباره چیز دیگری فكر بكنند، یكسره در فكر تحصیل معاش و در فكر مبارزه بودند . حال كه زندگی عادی پیدا كردند یك ناراحتی روحی در میان آنان پیدا شده است . در موقعی كه از كار بیكار میشوند تازه اول مصیبت آنهاست كه این ساعت فراغت و بیكاری را با چه چیز پر بكنند؟ بعد میگوید: من گمان نمیكنم اینها
بتوانند آن ساعات را جز با یك امور معنوی با چیز دیگری پر بكنند . و این همان خلای است كه من دارم .
پس معلوم میشود كه واقعا انسان یك احتیاجی به عبادت و پرستش دارد . امروز كه در دنیا بیماریهای روانی زیاد شده است، در اثر این است كه مردم از عبادت و پرستش رو برگرداندهاند . ما این را حساب نكرده بودیم ولی بدانید هست، حقیقتا هست . نماز قطع نظر از هر چیزی، طبیب سر خانه است; یعنی اگر ورزش برای سلامتی مفید است، اگر آب تصفیه شده برای هر خانهای لازم است، اگر هوای پاك برای هر كس لازم است، اگر غذای سالم برای انسان لازم است، نماز هم برای سلامتی انسان لازم است . شما نمیدانید اگر انسان در شبانه روز ساعتی از وقتخودش را
اختصاص به راز و نیاز با پروردگار بدهد، چقدر روحش را پاك میكند! عنصرهای روحی موذی به وسیله یك نماز از روح انسان بیرون میرود . در یك جلسه كه راجع به عبادت صحبت میكردم گفتم نگویید اسلام دین اجتماعی است، اسلام دین اخلاق است . چطور؟ اسلام دین همه اینهاست . اسلام بالاترین حرف را درباره تعلیمات اجتماعی گفته است، میفرماید: «لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا
معهم الكتاب والمیزان لیقوم الناس بالقسط; (1) تمام پیغمبران را فرستادیم برای اینكه در میان مردم عدالت اجتماعی پیدا بشود» . اسلام برای اخلاق خوب بالاترین حرف ها را زده است، میفرماید: «هو الذی بعث فیالامیین رسولا منهم یتلوا علیهم آیاته و یزكیهم و یعلمهم الكتاب والحكمة» . (2) ولی آیا اسلام كه ارزش تعلیمات اجتماعی را این قدر بالا برده، از ارزش عبادت چیزی كاسته است؟ ابدا، ارزش عبادت را هم یك ذره نكاسته ستبلكه مقام عبادت را در مافوق همه اینها حفظ كرده است .
از نظر اسلام سرلوحه تعلیمات، عبادت است . اگر عبادت درستباشد آن دوتای دیگر درست میشود و اگر عبادت نباشد آن دوتا واقعیت پیدا نمیكند . باور نكنید كه یك كسی در دنیا پیدا بشود كه در مسائل اخلاقی و اجتماعی مسلمان خوبی باشد ولی در مسائل عبادی مسلمان خوبی نباشد . ما برای آدم نمازنخوان چیزی از مسلمانی قائل نیستیم . امیرالمؤمنین فرمود بعد از ایمان به خدا چیزی در حد نماز نیست . پیغمبر اكرم فرمود نماز مثل چشمه آب گرمی است كه در خانه انسان باشد و انسان روزی پنجبار در آن آب گرم شست و شو بكند .
«تعاهدوا امرالصلوة و حافظوا علیها; (3) (كلام امر است) یعنی رسیدگی به كار نماز بكنید،
محافظتبر نماز بكنید» . خداوند به پیغمبر میفرماید: «وامر اهلك بالصلوة واصطبر علیها; (4) به خاندانت دستور بده كه نماز بخوانند، خودت هم بر نماز صبر كن یعنی نماز زیاد بخوان و آن را تحمل كن» . «ان ربك یعلم انك تقوم ادنی من ثلثی اللیل و نصفه و ثلثه و طائفة من الذین معك; (5) خدا میداند كه تو و افرادی كه با تو هستند شبها به پا میخیزید، عبادت میكنید، خدا را پرستش میكنید» .
«و من اللیل فتهجد به نافلة لك عسی ان یبعثك ربك مقاما محمودا; (6) ای پیغمبر! قسمتی از
شب را تهجد بكن - بر او واجب بود - شاید كه خدا به این حال تو را به مقام محمود برساند .»
امكان ندارد انسانی انسان كامل بشود بدون عبادت و پرستش . پیغمبر، پیغمبر است و همان عبادتها و همان پرستشها و همان استغفارها . امام صادق (ع) میفرماید: پیغمبر در هیچ مجلسی نمینشست مگر اینكه 25 بار استغفار میكرد، میگفت: «استغفر الله ربی و اتوب الیه» . علیبنابیطالب امیرالمؤمنین استبا اینكه وجود جامعی است، هم زمامدار عادلی است و هم عابد نیمه شبی . همان عبادتها به علی آن نیروهای دیگر نظیر روشن ضمیری را داده بود . نباید ارزش عبادت را فراموش كرد .
«عدیبن حاتم» نزد معاویه آمد در حالی كه سال ها از شهادت مولا گذشته بود . معاویه میدانست كه «عدی» یكی از یاران قدیمی مولا است . خواست كاری بكند كه این دوست قدیمی بلكه یك كلمه علیه حضرت سخن بگوید . گفت: عدی! «این الطرفات» ؟ پسرانت چه شدند؟ (عدی سه پسر داشت كه در سنین جوانی در ركاب حضرت در جنگ صفین كشته شده بودند . میخواست عدی را ناراحتبكند بلكه او از مولا اظهار نارضایتی بكند). عدی گفت در ركاب مولایشان علی با تو كه در زیر پرچم كفر بودی جنگیدند و كشته شدند . گفت: عدی! علی درباره تو انصاف نداد . گفت چطور؟ گفت پسران خودش را نگهداشت و پسران تو را به كشتن داد . عدی گفت معاویه! من درباره علی انصاف ندادم، نمیبایست علی امروز در زیر خروارها خاك باشد و من زنده باشم . ای
كاش من مرده بودم و علی زنده میماند . معاویه دید تیرش كارگر نیست . سبك این مرد این بود كه وقتی میدید كارش با خشونت پیش نمیرود، لین میشد . گفت عدی! الآن دیگر كار از این حرفها گذشته است . دلم میخواهد چون تو زیاد با علی بودی یك قدری كارهایش را برایم توصیف بكنی كه چه میكرد . گفت: معاویه! مرا معذور بدار . گفت: نه حتما باید بگویی . عدی گفت: حالا كه
میخواهی بگویم، آن چه را كه میدانم میگویم . نه این كه مطابق میل تو سخن بگویم بلكه حقیقت را میگویم . گفتبگو .
این مرد شروع كرد به صحبت كردن درباره علی . گفتیكی از خصوصیات او این بود: «یتفجر العلم من جوانبه والحكمة من نواحیه» ; مردی بود كه علم و حكمت از اطرافش میجوشید . معاویه! علی آدمی بود كه در مقابل ضعیف، ضعیف بود و در مقابل ستمكاران، نیرومند . با اینكه در میان ما مینشست و هیچ تكبری نداشت و بدون امتیاز مینشست اما خدا یك هیبتی از او در دل مردم قرار داده بود كه بدون اجازه نمیتوانستیم حرف بزنیم و . . . بعد گفت: معاویه! من میخواهم منظرهای را كه به چشم خودم دیدم برایتبگویم . در یكی از شبها علی را در محراب عبادت دیدم . دیدم مستغرق خدای خودش است و محاسنش را به دست مبارك گرفته میگوید: آه آه از این دنیا و آتشهای آن . میگفت «یا دنیا! غری غیری» . آن چنان عدی علی را وصف كرد كه دل سنگ معاویه تحت تاثیر قرار گرفتبه طوری كه با آستینش اشكهای صورتش را پاك میكرد . آن وقت گفت: دنیا عقیم است كه مانند علی بزاید .
و مناقب شهد العدو بفضلها والفضل ماشهدت بهالاعداء
فلسفه نیایش (نماز) ا توجه به نیاز فطری انسان
این آیات، نقش نماز در زندگی اجتماعی و فردی انسان را متذکر میشود. ابتدا به اختصار به توضیح آیات در زمینه یاد شده میپردازیم; سپس، به نتیجهای که از کنار هم قرار دادن آیات به دست میآید اشاره میکنیم.
آیه 14 سورة طه: "إِنَّنِیَّ أَنَا اللَّهُ لاَ َّ إِلَـَهَ إِلآ َّ أَنَا فَاعْبُدْنِی وَ أَقِمِ الصَّلَوَةَ لِذِکْرِیَّ ; من اللّه هستم، معبودی جز من نیست; مرا پرستش کن و نماز را برای یاد من به پا دار."
در این آیه، به یکی از فلسفهها و نقشهای مهم نماز اشاره شده است. انسان در زندگی این جهان با توجه به عوامل غافل کننده نیاز به تذکر و یادآوری دارد. نماز این وظیفه مهم را به خوبی انجام میدهد و در فاصلههای مختلف زمانی، ما را به یاد خدا انداخته و از غفلت بیرون میآورد.
آیه 28 سورة رعد: "الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ تَطْمَغنُّ قُلُوبُهُم بِذِکْرِ اللَّهِ أَلاَ بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَغنُّ الْقُلُوب; آنها کسانی هستند که ایمان آوردهاند و دلهایشان به یاد خدا مطمئن است، آگاه باشید با یاد خدا دلها آرامش مییابد!"
یکی از بزرگترین بلاهای زندگی انسان، نگرانی و اضطراب در زندگی اجتماعی و فردی است. عوامل این نگرانیها، آینده تاریک و مبهم، گذشته تاریک، احساس پوچی زندگی، سوءظنها و توهمات، دنیاپرستی و ترس از مرگ میتواند باشد.
همة این عوامل در برابر ایمان به خدا ذوب و بی رنگ شده و انسان با ایمان به خدا و یاد او آرامش خاصی پیدا میکند.
آیه 45 سورة عنکبوت; "...أَقِمِ الصَّلَوَةَ إِنَّ الصَّلَوَةَ تَنْهَیَ عَنِ الْفَحْشَآءِ وَ الْمُنکَر"
انسان در طول شبانهروز، خواهناخواه با انواع گناهان و منکرات مواجه میشود. در این صورت به عامل بازدارندهای نیاز دارد تا در گرداب گناهان فرو نرود. مهمترین عامل، اعتقاد به خداوند و روز قیامت است. اقامه نماز در طول شبانه روز این عامل را در ما تقویت کرده و همیشه ما را به یاد مبدأ و معاد میاندازد و این یادآوری ما را از ارتکاب گناه باز میدارد.
افزون بر آن، خود نماز شرایطی از جمله طهارت، غصب نکردن و... دارد مراعات همة این امور در آلوده نشدن به گناهان اثر مهمی دارد.
نتیجه
از قرار دادن این سه آیه در کنار هم به خوبی میفهمیم که نماز، انسان را به یاد خدا میاندازد و یاد خدا دو اثر مهم دارد: یکی آرامش و اطمینان نفس و دیگری دوری از گناهان.وقتی نمازگزار به این مراحل رسید، خداوند مهربان اورا مورد خطاب قرار داده و به بهشت جاویدان فرا میخواند; "یَـََّأَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَغنَّةُ # ارْجِعِیَّ إِلَیَ رَبِّکِ رَاضِیَةً مَّرْضِیَّةً # فَادْخُلِی فِی عِبَـَدِی # وَ ادْخُلِی جَنَّتِی ;(فجر،27ـ30) ای نفس مطمئنه به سوی پروردگارت باز گرد، در حالی که هم تو از او خشنودی و هم او از تو خشنود است در زمرة بندگانم درآی و در بهشتم گام بگذار.(ر.ک: تفسیر نمونه، آیت اللّه مکارم شیرازی و دیگران، ج 10، ص 210; ج 13، ص 174; ج 16، ص 283، دارالکتب الاسلامیة / پرتوی از اسرار نماز، محسن قرائتی)
نقش نیایش در تربيت
در باب عبادت و نيايش اگر انسان علاقهمند به تربيت خودش و فرزندانش به تربيت اسلامى است و يا مىخواهد افرادى را تربيت كند، واقعاً بايد به مسئله نيايش، دعا و عبادت اهميت بدهد. و اصلًا مسئله عبادت قطع نظر از اينكه پرورش يك حس اصيل است، تأثير زيادى در ساير نواحى انسان
دارد. اين است كه بزرگان هميشه توصيه مىكنند: هرمقدار كار زياد دارى، در شبانه روز يك ساعت را براى خودت بگذار. ممكن است شما بگوييد من هيچ ساعتم براى خودم نيست، تمام اوقاتم براى خدمت به مردم است. نه، اگر تمام ساعات انسان هم وقف خدمت به خلق خدا باشد، در عين حال انسان بىنياز از اينكه يك ساعت را براى خودش بگذارد نيست. اين يك ساعت با اينكه براى خود است، ضرورت دارد و لازم است، و آن ساعتهايى كه براى غير خود است (با اينكه مفيد و لازم
است) جاى آن را پر نمىكند. حالا يك ساعت كه مىگويند حداقل است. يك ساعت يا بيشتر در شبانه روز را انسان واقعاً براى خودش بگذارد؛ يعنى در آن لحظات برگردد به خودش، خودش را هرچه هست از خارج بِبُرد، به درون خودش و به خداى خودش باز گردد و در آن حال فقط و فقط او
باشد و خداى خودش و راز و نياز كردن و مناجات با خداى خودش و استغفار كردن. خود استغفار
يعنى محاسبة النفس كردن، حساب كشيدن از خود. حساب كند در ظرف اين 24 ساعت من چه كردم؟ فوراً براى او روشن مىشود كه فلان كارم خوب بود، خدا را شكر مىكند؛ فلان كار را خوب بود نمىكردم، تصميم مىگيرد ديگر نكند و استغفار مىكند. و قرآن به مسئله استغفار چقدر توجه دارد! جملهاى درباره اصحاب پيغمبر نقل كردهاند كه: رُهْبانُ اللَّيْلِ وَ اسْدُ النَّهارِ يعنى راهبان شب و شيران روز. قرآن مىگويد: الصّابِرينَ وَ الصّادِقينَ وَ الْقانِتينَ وَ الْمُنْفِقينَ وَ الْمُسْتَغْفِرينَ بِالْاسْحارِ: ببينيد قرآن چگونه همه جوانب را بيان مىكند! نه مثل يك درويش افراطى، فقط و فقط صحبت از استغفار و نيايش مىكند. الصّابِرينَ. قرآن هرجا كه مىگويد «صابرين» در مورد پيكارها مىگويد. در واقع صابرين
يعنى خود داران در پيكارها.وَ الصّادِقينَ راستان و راستگويان كه از راستى يك ذره منحرف نمىشوند. وَ الْقانِتينَ آنها كه در پيشگاه پروردگار در كمال خضوع قنوت مىكنند، خاضعند و خضوع قلب دارند «2». وَ الْمُنْفِقينَ آنان كه از آنچه دارند به ديگران مىبخشند. وَ الْمُسْتَغْفِرينَ بِالْاسْحارِ آنها كه سحرگاهان به استغفار خدا مىپردازند. اين هم هميشه بايد در كنارش باشد.
نقش عبادت و نیایش در بازيابى خود
در باب عبادت سخن آنقدر زياد است كه اگر بخواهيم بسط دهيم دهها مقاله بايد به آنها اختصاص دهيم. تنها به يك مطلب اشاره مىكنيم و آن ارزش عبادت از نظر بازيافتن خود است. به همان نسبت كه وابستگى و غرق شدن در ماديات انسان را از خود جدا مىكند و با خود بيگانه مىسازد، عبادت انسان را به خويشتن باز مىگرداند. عبادت به هوش آورنده انسان و بيداركننده انسان است. عبادت، انسان غرق شده و محو شده در اشياء را مانند نجات غريق از اعماق درياى غفلتها بيرون مىكند. در عبادت و در پرتو ياد خداوند است كه انسان خود را آنچنان كه هست مىبيند، به نقصها و كسريهاى خود آگاه مىگردد، از بالا به هستى و حيات و زمان و مكان مىنگرد؛ و در عبادت است كه انسان به حقارت و پستى آمال و آرزوهاى محدود مادى پى مىبرد و مىخواهد خود را به قلب هستى برساند.
من هميشه به اين سخن دانشمند معروف عصر خودمان، اينشتين، به اعجاب مىنگرم. آنچه بيشتر مايه اعجاب است اين است كه اين دانشمند، متخصص در فيزيك و رياضى است نه در مسائل
روانى و انسانى و مذهبى و فلسفى. او پس از تقسيم مذهب به سه نوع، نوع سوم را كه مذهب حقيقى است «مذهب وجود» يا «مذهب هستى» مىنامد و احساسى كه انسان در مذهب حقيقى دارد اينچنين شرح مىدهد: «در اين مذهب فرد، كوچكى آمال و هدفهاى بشر و عظمت و
جلالى كه در ماوراى پديدهها در طبيعت و افكار تظاهر مىنمايد حس مىكند. او وجود خود را يك نوع زندان مىپندارد، چنانكه مىخواهد از قفس تن پرواز كند و تمام هستى را يكباره به عنوان يك حقيقت واحد دريابد.»
ويليام جيمز در باره نيايش مىگويد: «انگيزه نيايش نتيجه ضرورى اين امر است كه در عين اينكه درونىترين قسمت از خودهاى اختيارى و عملى هركس خودى از نوع اجتماعى است، با وجود اين، مصاحب كامل خويش را تنها در جهان انديشه مىتواند پيدا كند. اغلب مردم، خواه به صورت پيوسته خواه تصادفى، در دل خود به آن رجوع مىكنند. حقيرترين فرد در روى زمين با اين توجه عالى خود را واقعى و باارزش مىكند.»اقبال لاهورى نيز سخنى عالى در مورد ارزش پرستش و نيايش از نظر
بازيافتن خود دارد كه دريغ است نقل نشود؛ مىگويد: «نيايش به وسيله اشراق نفسانى، عملى حياتى و متعارفى است كه به وسيله آن جزيره كوچك شخصيت ما وضع خود را در كل بزرگترى از حيات اكتشاف مىكند.»