بخشی از مقاله
چکیده:
این مطالعه که در حکم نتیجه گیری مسئله فضایی است، با یک ادعای قوی، آگاهانه، ظریف و بلیغ آغاز می شود که توسط دو دانشمند در این زمینه مطرح شده است. این دو دانشمند این ادعا را مطرح کرده ند که راهکارهای اقتصاد فرهنگی امری محوری در مفهوم شهر خلاق هستند. مطالعه حاضر عنوان می کند که اگرچه تلاش برای پشتیبانی از »ارزش ذاتی« اقتصاد فرهنگی منجر به پرداختن به بعدی حیاتی در سیاست های فرهنگی مدنی پیشرونده می گردد اما این امر کافی نیست.
تحقیق حاضر مدعی می شود که ایده ی شهر خلاق دیگر به عنوان یک خط مشی مدنی پیشرونده موجود نیست و رویکرد شهر خلاق به تنهایی نمی تواند این مسئله را تصحیح کند. منشئات متأخرتر گفتمان شهر خلاق وابسته به مفاهیم قدیمی تر »شهر خوب« بوده اند اما این مفاهیم رفته رفته محدود به ابعاد افتصادی خود شده اند. در پایان، مطالع حاضر نشان می دهد که چگونه این گفتمان های قدیمی تر از مسائل اقتصادی صرف فراتر رفته اند به گونه ای که اکنون شهر خلاق به سختی می تواند آنها را نمایان سازد. اکنون نیاز به یافتن شیوه ای جدید برای بحث پیرامون گرایش به شهر خوب است.
شهر، مرکزی است که در آن در هر روز و سال ممکن است استعدادی جدید، ذهنی باهوش و یا متخصصی مستعد رخ نماید - این امر برای حیات یک کشور ضروری است. شهر برای اینکه بتواند چنین نقشی را در زندگی ما ایفا کند باید دارای یک روح باشد -این روح ممکن است یک دانشگاه، مدرسه هنر یا موسیقی بزرگ، کلیسا، مسجد و یا یک معبد بزرگ و یا یک آزمایشگاه و مرکز علمی باشد، و نیز کتابخانه ها و موزه ها و نمایشگاه هایی که گذشته و حال را با یکدیگر پیوند می زنند. شهر باید بستری را فراهم آورد که در آن گروه های مردان و زنان در جستجو و در حال ارتقای والاترین دانسته های خود باشند
شهرهایی که در جستجوی ابتکار، شکوفایی و اشتغال ساکنان خود هستند، احساس می کنند باید خود را با حوزه هایی وفق دهند که در آن دانش و خلاقیت می تواند توسعه یابد. فرهنگ نیز اغلب به این عرصه ها افزوده می شود، نه فقط به عنوان شرطی برای جذب کنشگران عرصه ی دانش، بلکه همچنین به عنوان یک بخش اقتصادی عمده که با سایر بخش های اقتصادی دیگر در هم آمیخته است
مقدمه:
رویکردی جدید به شهر خلاق در بخش نتیجه گیری، بر آنیم که برخی از مباحث مقالات پیشین را گرد هم آورده تا از این طریق دست به تعمق نقادانه در موضوع ارتباط متقابل میان اقتصاد خلاق، فضاهای خلاق و شهر خلاق بزنیم. به عنوان مجرایی برای ورود به این تعمقات، کار را با مقاله ای که اخیر توسط پرات و هوتونُ - 2013 - پیرامون دستورکار شهرهای خلاق در دنباله بحران اقتصادی نگاشته شده است آغاز می کنیم. ما به دنبال نقد این مقاله و فعالیت های وسیع تر نویسندگان آن نیستیم بلکه قصد داریم از آن برای سنجش احتمالات و محدودیت های ایده ی اقتصاد خلاق - یا فرهنگی - به عنوان مبنای شهر خلاق استفاده کنیم.
مقاله پرات و هوتون از آن جهت سودمند است که ادعاهای صریح و محکمی را برای چنین بنیانی ارائه می کند. ما قصد نداریم این ادعاها را به طور کلی کنار گذاریم بلکه بر این باوریم که سایر ایده های احتمالا قدیمی تر شهر خلاق، اگر دارای توان بالقوه ی دگرگون سازی باشند، باید در نظر گرفته شوند. پرات و هوتو پنج »شرح غالب« را برای شهر خلاق ارائه می کنند.
نخست، ارتباط آن با پژوهش های »شهرهای جهانی« است. در اینجا، ، هنگامی که صنایع خلاق در نظر گرفته شوند، فرض بر این است که حیات این صنایع وابسته به خدمات تولیدکننده ی پیشرفته و عمدتا به شکل رسانه، رسانه های جدید، طراجی، تبلیغات و غیره است. همچنین آنها ممکن است با تسهیلات مصرف فرهنگی مرتبط با گروه های تأمین کنندگان خدمات خلاق نیز در ارتباط باشند.
مورد دوم، شهر فرهنگی تاریخی است که ریشه در هنر و معماری ایتالیای قرن چهارم داشته و بیانگر والاترین تجلی همکاری بین هنر، طراحی و توسعه شهری است . - 90 - این کهن الگوی شهر خلاق دارای مصداق های آشکاری در جنبش های شهر زیبای قرن نوزدهم "و همچنین در سیاست های آرمانگرایانه ی ارتقای فرهنگی به رهبری حکومت - نخبگان - در قرن بیستم در اروپا و امریکا و مستعمرات آنها است. این شهر موزه ها و معماری فاخر است که در صدد ارائه قدرت و مشروعیت دولت و حفاظت از ارزش های فرهنگی است"
تأثیر اصلی این خروج از محدوده های تنگ استدلال آگاهانه ی اومانیستی پیرامون فرهنگ به عنوان یک عامل تمدن ساز برای همه ی جوامع - 90 - یک میراث است؛ و این نیز به نوبه ی خود به اقتصادهای گردشگری فرهنگی و خلاق دهه های اخیر پروبال بخشیده است. این رویکرد میراث فرهنگی همچنین اخیرا در شهرهای آسیایی نیز افزایش یافته است، شهرهایی که خود نشان دهنده ی تجمیع قدرت، اعتبار و نهاد های فرهنگی از دیرباز تا کنون بوده اند.
مورد سوم، فرهنگ به عنوانی چنگالی برای به چنگ آوردن سرمایه گذاری مستقیم است. برای این منظور، باید زیرساخت هایی فرهنگی - که در حال حاضر نمایشگاه های هنری هستند - ایجاد شود که منجر به جذب سرمایه گذاری به صورت »سرمایه ی سیار« و تلاش بری افزایش انعطاف پذیری شهر نسبت به کارمندانی که ممکن است به آنجا انتقال یابند می شود. همچنین عرصه ی دیگری نیز بوده است که ریچارد فلوریدا در آن بسیار درخشیده است. این عرصه، "رابطه ی بین مصرف فرهنگی و سبک زندگی است که منجر به جذب بخش ویژه ای از نیروی کار - طبقه ی خلاق - به سوی شهرها شده است و از آنجا که این گروه نیز خود مورد تقاضای شرکت های فناوری پیشرفته قرار دارند، آنها کارگران را تعقیب کرده و آنها را در شهرهای خلاق قرار می دهند
مورد چهارم، فرهنگ به مثابه بازتولید اجتماعی است. این مسئله "تا حدودی با پنداره ی بهبود فرهنگی اومانیستی همپوشانی دارد. اما در این مورد، پیشرفت نه از طریق فرهنگ فاخر بلکه بیشتر از طریق شرکت در فعالیت های فرهنگی که عمدتا به عنوان فرهنگ معمول تعریف می شوند صورت می گیرد
این امر منجر به تأکید بر پروژه های اجتماعی و ارتباط بین فرهنگی می شود؛ اگرچه شامل پروژه ها ورزشی و فرهنگی به عنوان مثال آنگونه که توسط وزارت فرهنگ، رسانه و ورزش بریتانیا مورد استفاده قرار گرفته است نیز می شود . - 91 - مورد پنجم - و تمرکز اصلی مقاله ی حاضر - ، فرهنگ به عنوان خط مشی صنعتی، رویکردی با تمرکز درونی بر صنایع فرهنگی و خلاق است . - 91 - یعنی این رویکرد با قلمداد کردن بخش فرهنگی به عنوان یک بخش عمدتا اقتصادی، ارزش ذاتی آنها را به عنوان مثال به عنوان محرکهایی برای احیای ساختمان های صنعتی قدیمی - همانند آنچه در پروژه های بازآفرینی شهری انجام می شود - نشان می دهد.
نویسندگان مقاله صریحا از »فرهنگ به عنوان خط مشی صنعتی« به شکلی اصولی دفاع کرده و واژه ی »ذاتی« بر این امر تأکید می کند. همانطور که هردو محقق می دانند، در بحث های اخیر پیرامون هدف فرهنگ در خط مشی عمومی معاصر، ارزش ذاتی در مقابل ارزش ابزاری قرار گرفته است. در مقابل سنجش ابزارگرایانه ی بیرونی تأثیر اقتصادی و اجتماعی، اصطلاح ذاتی همانند »هنر برای هنر« است. چنین به نظر می رسد که پرات و هوتون این قطب های سنتی را واژگون ساخته اند. سرمایه گذاری بر زیرساخت های فرهنگی در مقیاس بزرگ و برنامه های مصرفو نمایش فرهنگی، دارای کاربرد ابزاری هستند زیرا هدف از آنها جذب بازیدکنندگان، استعداهای سیار، سرمایه گذاری داخلی و غیره است. به راستی آنها در صدد نمایاندن قدرت و مشروعیت دولت هستند . - 91 - از سوی دیگر، برنامه های صنعتی عمدتا اقتصادی بر روی ارزش های ذاتی و نیازهای خود بخش مربوطه تمرکز می کنند.
بنابرین، کارکرد اصولی اصطلاح »ذاتی« تمرکز بر ویژگی صنایع فرهنگی و خلاق - و یا به قول این محققان، »اقتصاد خلاق - « به عنوان یکی از اهداف خط مشی به خودی خود است. اصطلاح ذاتی از اختلاف میان مصرف/نمایش - با پشتیبانی سرمایه گذاری دولتی در مقایس عمده - و تولید که اساس مقاومت واقعی و پویایی شهر پس از بحران اقتصادی جهانی است مایه می گیرد. اقتصاد خلاق عاملی مطلوب برای شهر است زیرا مستقیما تولیدگر است. همانطور که مقاله نشان می دهد، اقتصاد خلاق صرفا از اثرات بخش مالی و بودجه دولتی تغذیه نمی کند - 93 - بلکه خود اقدام به تولید ثروت و اشتغال نیز می کند. از لحاظ های گوناگون، اقتصاد خلاق تنها نسخه ی موفقیت آمیز شهر خلاق است