بخشی از مقاله

هنر باستاني ماور نزديك و هند


تاريخ هند باستاني خاورنه با مصر بلكه با بين النهرين شروع مي شود.
بين النهرين: 1 – سومر 2 – اكر 3 – بابل 4 – آشور
الف: بين النهرين: 1 – هند سومر: ساختن ؟؟؟ و شهرهاي قلعه مانند و پيكره سازي را مي دانستند.


ويژگي هند سومر: شچمشهاي بزرگ (مانند اسمر= واريكا)، نشان دهنده توالي صحنه ها (صحنه پيروزي نظامي- مناظر بعد از آن) نيمرخ بودن پيكرها- بدن از روبرو با يك دست و يك پا- چشم به طور كامل استفاده از پرسپكتيو خاص (گاوهاي لاسكو)- خشك و بي روح
2 – هند و اكو: تجسمي از حاكميت مطلق و نشان دهنده اقتدار خداگونه، پايبند به سنتهاي كهن
ويژگي: چشمهاي بزرگ تنديس، ابروان به هم پيوسته، دهان حساس، داراي وحدت شكل هاي طبيعي و غير طبيعي تاكيد بر احساس و بينش شخصي
3 - هند بابل: كند كاري روي سنگ همراه با نقش برجسته


ويژگي: تجسم پيكرها (نيمرخ و تمام رخ توام)، مقام بالا و حالت تشريفاتي و رسمي
4 – هند آشور: نقش برجسته و كنده كاري روي سنگ
ويژگي ها: 1 - خشكي و ؟؟؟؟ دادني بودن زبان هندي 2 – قدرت توصيف و روايتي 3 – پيوستگي و ادامه داستان نقش برجسته ها 4 – سطح صاف و يك دست
تدابير آگاهانه: 1 – رواني و انجام ميان 2 – عدم رعايت بعد نمايي (پرسپكتيو) 3 – طراوت و سرزندگي حالتها و حركات 4 – روي هم انداختن پيكرها براي القاي دوري و نزديكي


روايت ؟؟؟ اول: پادشاه در ارابه خود ايستاده و زه كمان را كشيده همراه او افسراني ديده مي شود و در آسمان بالاي سرش رب الفتوح بالدار آشور موسوم به «آشور» كمان كشيده و شاه را حمايت مي كند. اسبهايي ارابه شاه بادهنه هاي كشيده شده، از روي يك ارابه دشمن كه پيشتر در هم شكسته، عبور مي كنند. در بالاي قسمت مركزي يك سرباز آشوري در حال كشتن يك دشمن است ضمن آنكه يكي ديگر از نفرات دشمن مي كوشد هم رزم خود را نجات دهد. كماندار دشمن در سمت راست در حال رفتن به بالاي برج ها است.
روايت تصوير دوم: پادشاه گوشه راست نشسته و به آرامي جام خود را بالا برده و در سمت چپ موجود بالدار كه در حال پاشيدن آب متبرك است عمل پادشاه را بخشي از يك آيين مذهبي نشان مي دهد. روح هايي كه مصريان به آن اعتقاد داشتند: كا: خود ديگر انسان: بعد از مرگ در درون ؟؟؟ مي رود و به حيات خود ادامه مي دهد. موميايي
باء: روح پرنده- جند گير- جستجوگر، آخ: جنگجو
نمادها براي تنديس: ايران- بزوشير، مصر: كركس، شاهين، عقاب، مار- هند: گاو، بزند
هند مصريان: تنديس سازي- ديوارنگاري
ويژگي: 1 – حفظ شباهت چهره 2 – استحكام اسلوب 3 – وفادار به طبيعت در چهره سازي 4 – توجه نداشتن به نمايش واقع گرايانه بدن 5 – چشم هاي شيشه اي و شفاف 6 – رعايت بعد نمايي 7 – نماي صحيح و تمام رخ توام ( پاها به طرز نيم رخ و سينه و بالا تنه به طرز تمام رخ)
ديوارنگاري فضادار: 1- اسلوب نماكاري: تقسيم كردن ديوار به سطوح رنگين يا رنگهاي يكدست به كمك نوعي بعدنماي خطي متقاعد كننده
3 – اسلوب تزييني: حفظ كردن ايجاد توهم بعد نمايي تا صعودي و از دست دادن عناصر معماري گونه
4 – اسلوب پيچيده يا در هم: روي آوردن نقاش به چهارچوب هاي معماري گونه و چشم اندازهاي باز (مخلوطي از 3 اسلوب پيش)

هند و يونان باستان
اسلوب هندي يونان= كمال زيبايي + طبيعت گرا
يونان= عهد فلسفه و دموكراسي
عناصر اساسي ؟؟؟ يونان: 1 – طبيعت 2 – انسان 3 – عقل
مرحله توكل هند يونان: 1 – خامي 2 – كودكي 3- پختگي 4 – عقل


نظر يونانيان درباره زيبايي: نظم طبيعت و نظم عقل هر دو زيبا و ساده است و زيبايي چيزها با شناخت ما از آن ها يكي است.
نوع نقاشي يونان با توجه به ظروف به جا مانده:
مرحله اول: 1- شيوه تكرار حالت واحد 2 – استفاده از اشكال هندسي (مثلث- لوزي) 3 – به صورت سمبل از انسان


مرحله دوم: 1- مطالعه وضعيت و حركت بدن زنده 2 – طبيعت گرا و به صورت واقعي 3 – از وابستگي درآمد
مراحل پيكره سازي در يونان: 1- تنديس هاي كوچكي از حيوانات و پيكره هاي انساني كه از مس، برنز، سرب، عاج و سفال ساخته شده 2- مجسمه هاي ساده بزرگ (به اندازه طبيعي يا بزرگتر از آن) 3- ساختن پيكرهاي طبيعي و رنگ آميزي آنان كه جسم پردازي در آن بسيار با ظرافت است. 4 – پايه گذاري اسلوب طبيعت پردازي (ميدون- پيكره ؟؟؟ انداز)
هند يونان يكپارچه بود و مخلوطي از عقل و احساس است. اصلا خشك و بي روح نيست بلكه كاملا احساسي است.


هند روم: به تقليد يونانيان، به دنبال جلال و شكوه حكومت اما يونان به دنبال هند، ادب، فرهنگ بود.
هند رومي- نخستين مرحله جامع هند اروپاي غربي
اين هند ضمن استفاده از شكل هاي كلاسيك مفاهيم غير كلاسيكي را بيان مي كند و به علاقه و شخصيت فردي را با گرايش به مفاهيمي چون قانون، دولت، تمدن به هم مي آميزد.
ابتكارات روم: طاق نصرف، حمام هاي عمومي ساختمان و ؟؟؟؟ كلسئوم، شطرنجي كردن و عمودي بودن خيابان ها
هند پيكره سازي روم: 1- تك چهره سازي 2 – پيكرتراشي


تفاوت و شباهت روم و يونان: تفاوت: يونان= طبيعت گرا با موضوعات اساطيري (غير واقعي) روم: طبيعت گرا با موضوعات واقعي
شباهت: كلاسيك و طبيعت گرا
1 – تك چهره سازي
پيك تراش روحي نشانها و ويژگي هاي فردي را تا حد امكان در خود حفظ مي كرد.
در مورد شخصيت هاي مشهور يا ثروتمند پيكرتراش از شبيه سازي فراتر رفته و شخصيت و خصوصيات در مدل را در حد كمال بنماياند.
2 – پيكر تراشي و نقش برجسته سازي:
پيكر تراشي: 1 – ستايس هند پيكرتراشي يونانيان توسط روميان 2 - روحي بر پايه فرهنگ يوناني توسط اگوستوس
پيكره نوعي عظمت جدي را بيان مي كردند.
نقش برجسته: أ؟؟؟ رويداد تاريخي به نقش برجسته براي حفظ رويداد اين تصوير براي نمايش تشريفات متبرك كردن يك محراب ساخته شده، خصوصيات تاريخي اين نقش برجسته توجه به روميان به واقعيت و امور واقعي است.


شرح يك پيروزي
به طور كلي نقش برجسته هاي روحي حاكي از يك نوع هند «روايتگر» هستند كه جنبه رسمي و تبليغاتي دارد.
شيوه ديوارنگاري: 1 – تزييناتي كه حالت بسته بودن و بي منفذ بودن ديوار را بيشتر مي كند. 2 – نقاشيهايي كه به فضاي اتاق مي افزود.
رنگ هاي مورد استفاده: سبز، قهوه اي روشن، قرمز، سياه، سفيد
ديوارنگاري مسطح تبديل به ديوارنگاري فضادار شد (در شهرهاي هركولانيوم، بمبي)
هند مسيحي (بنيزانس)
هند مسيحي: روم متاخر + موضوعات مذهبي – تغيير ماهيت – طبيعت گرايي (ناتوراليسم)+ موضوعات مذهبي
دورة اوليه بنزانس: گذر هند مسيحي اوليه به ند بنزانس نه ناگهاني و نه مشخص بود. به عنوان مثال لوحه زير را در نظر بگيرد كه به عصر تعلق دارند و توسط حكاكان بيزانس (روم شرقي) تراشيده شده. در حالي كه لوح اول ؟؟؟ ريشه در سنت يوناني – روحي دارد و در لوحة دوم بيشتر روي ماهيت موضوع تاكيد شده نه روي شكل ظاهري.
بيزانس: آخرين مرحله تحول هند يونان + هند مشرق زمين (موزاييكهاي كليساي «سان ويتاله»)
تصاوير روي سنگهاي زنگين كنار هم (موزاييكها) نشان دهنده اعتقاد مسيحيان به نجات انسان ها به وسيله مسيح است. ترتيب قرار گرفتن دو موزاييك بيانگر مقام و مرتبه اشخاص است. در ساختن صورتها جز در مورد شخصيتهاي سرشناس امپراطور، ملكه واسقف به شباهت توجه نداشته.
دورة دوم بيزانس (دورة طلايي ؟؟؟ 10 و 12):


هند موزاييك سازي عمده ترين هند به شمار مي رفت.
در اينجا براي تاكيد بر ماهيت غير جسماني، كشيده تر شده اند.
دورة آخر بنزانس: حركتهاي اغراق آميز حركت پيكر مركزي، مسيح كه رداي سفيد به تن دارد و همينطور حركت پيكرهاي آدم و حوا كه به خاطر پيچ و تاپ لباسهايشان بيشتر شده

هنر اسلامي
ويژگي هنر اسلامي: هم جنبه تزييني و هم كاربردي داشت.
1 – هند ؟؟؟: با استفاده از سفال، مس، برنج و شيشه ظروف مختلف مي ساختند. به عنوان مثال: 1 - استفاده از شيشه هاي لعاب داده شده در چراغ هاي مساجد 2 – ساختن كاشي هاي مرغوب 3 – نقاشي هاي چند رنگ رئوي ظرف سفالين 4 – استفاده از نقوش براي تزيينات بناها 5 – ساخت منسوجات (هم در خانه هاي افراد عادي و سرشناس و مساجد و هم به عنوان هديه، پاداش، بزرگداشت- كاربردي)


تمدن هاي بهره گرفته: 1 – سامانيان در ايران 2 – قطبيها در مصر
در قرن 4 هجري بافته هاي مسلمان بسيار مشهور و به اروپا صادر شده. هنر قاليباقي در ايران و در عصر صفويان از لحاظ نقوش و رنگها به حد اعلاي پيشرفت رسيد.
2 – كتاب آراي: اعراب هيچ گونه سنت تصوير سازي خاص خود نداشتند. و چنين به نظر مي آيد كه تصويرها نيز به وسيله خطاطي كه از كتاب اصلي نسخه برداري مي كرد، ترسيم شده است كه آغازي براي مصور سازي كتب در سرزمينهاي اسلامي بود كه اوج آن در ايران بود.
مركز فعاليت كتاب آرايي و خوشنويسي: دربار سلاطين و حاكمان به دليل شيفتگي به كتابهاي نفيس، تبريز، هرات و شيراز


نقاشان اعتلا دهنده كتاب آرايي: 1 – بهزاد: در هرات پرورش يافت. موضوع اصلي آثارش «انسان» و عناصر معماري گونه و منظره از حالت پس زمينه بيرون آمده و با شخصيت هاي انساني رابطه يافته.
2 – ميرك: شاگرد بهزاد، به وجود آورنده شيوه كتاب آرايي عصر صفوي كه نماينگر حد اعلاي غناي رنگ و شكوه تزييني در هند ايراني بود.
خصوصيات كاميرك: خطوط مواج و ظريف، پيكرها مسطح، بدون هيچ گونه سايه پردازي و بعد نمايي (پرسپكتيو)، ارائه نقشها و رنگهاي شاد.
پايه ريزان هنرمند: عبدالصمد شيرين قلم- ميرسيد علي
3 – خوشنويسي: براي انتقال مفاهيم و جنبه تزييني به كار مي رفت. خط اسلامي در كوفه رونق گرفت.
خطاطان: اين قطه (ايراني- ابداع كنندة خط نسخ) 2 – مير علي تبريزي (ابداع كننده نستعليق)
در دوران اكبرشاه هنر خوشنويسي در هند رونق يافت و در عهده خلفاي عباسي بغداد مركز فرهنگي اسلامي بود.


هند باختر در سده هاي ميانه
روم در قرن 4: شرقي – بيزانس
غربي – در اواخر قرن 5 ميلادي توسط اقوام كوچندة شمال و شرق اروپا از هم پاشيده شد.
سده هاي بعد از سقوط روم غربي را قرون وسطي يا سده ميانه مي خوانند كه حدوداً 10 قرن طول كشيد. دين اقوام مورد بحث: مسيحي و بي تمدن يونان و روم را نداشتند – توجهي به هند مسيحيت توجه نكردند هند خودشان جنبه تزييني داشت و آن را به خدمت اعتقادات ديني گرفتند.
ويژگي هند: آن زمان به روح توجه مي شد نه به جسم.
نوع هند: 1 – كتاب آرايي: 1 – مخصوصا روم 2 – نقش برجسته رودرهاي كليسا 2- سرزمين هاي جنوب اروپا


عوال تغييرات در كتاب آرايي: 1 – مهاجرت بي امان قوم هاي تازه 2 – فعاليتهاي تبليغاتي كليسا
شيوه تزييني مختلط: مواجهه مسحيت ايرلندي با مسيحيت رومي
شيوه تزييني خاص سرزمين هاي جنوب: هند قدر مسيحيت- هند رومي متاخير
پيكرهاي اين نقش برجسته با حالات و حركات اغراق شده، داستان رانده شدن آدم و حوا از بهشت نشان مي دهد.
هند خاور دور
1 – هند چين


در چين به هند بيشترين اهميت را مي دهند. نقاشان چيني از اعتبار اجتماعي خاص و متمايز از صنعتگر بودند. بنابراين نام خود را بر آثار خويش مي نوشتند و قواعد و اصولي را براي ند نقاشي تدوين مي كردند.
نظرات نقاشان چيني: 1 – نقاشي: خوشنويسي 1 – داراي مواد و مصالح مشرتك (قلمو- مركب- ابريشم- كاغذ) 2 – ساختن هند با اصول مشترك زيبايي يا شناختي و نظام فكري واحد
2 – انسان بر طبيعت سلطه اي ندارد بلكه جزئي از آن است و همانند موجودات زنده ديگر به ريتم هاي آن پاسخ مي دهد.
3 – براي شاد بودن در زندگي بايد با طبيعت از طريق او خود را آشكار مي كند.
4 – نقاشي برتر از واقعيت است و منظره سازي به (حيطه روح) پر مي كشد.
7 – هر زمانم كه انديشه ؟؟؟ به رابطه انسان با انسان و يا انسان به خدا معطوف شود منظره سازي مطرح نمي شود. (6 و 7 نظر تمام نقاشان بود)(.
سير تحول نقاشي چيني: 1 – تانگ 2 – سونگ 3- يوآن 4 – مينگ 5 – چينگ
1 – تانگ: شمايل هاي مذهبي و منظره سازي، نقاشي گل و پرنده، كشيدن اسب، اژدها، رودخانه، آتش ميوه بر روي طوقارهاي ابريشمي و كاغذي متداول بود.


2 – شونگ: منظره سازي مبني بر عدم تقارن
ويژگي مناظر: قطري و شامل 3 سطح از لحاظ نمايش فضا 1- سطح اول: با يك مخرة مشخص مي شده كه با قرار گرفتن در پيش زمينه دوري قسمتهاي ديگر را تشديد مي كرد. 2 – سطح مياني با يك مخرة صاف مشخص مي شد. 3 – سطح آخر با قله كوههايي كه با ته رنگ آبي رنگ آميزي مي شدند و لايتناهي بودن فضا را القاء مي كردند.
مشخص ترين ويژگي: بيانگر كمال مطلوب صلح و يگانگي مبتني بر فلسفه وحدت موجود است.
3 – يوآن: منظره بخشي از يك محيط ترسناك محسوب مي شد به دليل تبعيد نقاشان توسط مغول
نقاش: هوآنگ كونگ وانگ


4 – مينگ: روي آوردن به الگوهاي دروة سونگ، رواج طراحي و خوشنويسي
5 – چينگ: پايه گذاري توسط (منچرها) 1 – شيوة خوشنويسي گونة دورة مينگ 2 – شيوة يوآن
در سده 18 و 19 به واسطة تاثيرات بيگانه اصول منظره سازي غربي به نقاشي چيني راه يافت.
2 – هند و ژاپن: نقاشي ژاپني به طور كلي تاثيرات هند چيني را منعكس مي كند. اما پس از تيره شدن روابط ژاپن و چين خود ژاپن ها هندي را ابداع كردند. نوعي شيوه نقاشي تزييني روي پرده نوعي نمايش به نام «كابوكي» اين نوع نمايش شكلي روح دار و عامه پسند از تئاتر بود كه در برابر نمايشهخاي اشرافي قد علم كرد. موسوم به تصويرهاي جهان گذار است.


ويژگي نمايش در كاپوكي: 1 – تزييني 2 – سطح صاف و يكدست 3 – رنگ و خطوطها مشخص طراحيها مركز توليد نقاشيهاي چاپي ابتدا در «كيوتو» بود اما در اواخر سده 17 به «اردو» (توكيو فعلي) منتقل شد.
طرز چاپ: چاپ، طراح طرح مركبي خود را مي كشيد و رنگهاي مورد نظر خويش را روي آن مشخص مي كرد و فردي ديگري كه چاپ را انجام مي داد.
نقاشان: 1 – اكيوتادا (چاپهاي ايشان طراوت و زندگي چشمگيري دارند)
2 – هوكوساي (منظره سازي) نمونه كاراو و در موج عظيم جزء مجموعه اي موسوم به دو 36 منظره از كوههاي فوجي


هنر باختر در دورة نوزايي (رنسانس)
دوره نوزايي (به مشخصه: انسان گرايي)
1 – دوره اول يا اوايل رنسانس از اواخر قرن 13 تا نخستين هاي قرن 15 ادامه داشت.
2 – دوره دوم يا اورة اوج رنسانس اين دوره با استفاده از الگوهاي كلاسيك يونان و روم باستان نوعي همنوايي متعادل، كلاسيك، ناب به وجود آمد.
در دورة نوزايي مجددا به عينيت و طبيعت روي مي آورد و مساله و رابطة ميان انسان ها را مورد توجه قرار مي دهد. از نظر هنرمند دورة نوزايي انسان متفكر در سقوط يا محو خود صاحب اختيار و اراده است.


1 – نقاشان: هنرمند در اينجا به اصل انتقال وزن (انتقال وزنه بدن به روي پايي كه تكيه گاه قرار مي گيرد) توجه نشان داده.
2 – ؟؟؟ نياتو: كه در آن هنرمند علاوه بر دقتي كه در ارائه حجم ها و تناسبات ظاهري نشان داده، حالت بيگناهي و معصوميت كودك را نيز ماهرانه نمايانده است. (سده ها)
3 – ميكل آنژ (پيكره ساز و نقاش): خشم عظيمي كه مي رود از چشمها و پيكر حضرت موسي بيرون بگريزيد با چرخشي كه ميكل آنژ به سر او داده بيان روشن تري به خود گرفته (سده 15 – مرحله اوج رنسانس)


4 – جوتو: او كوشيد تا فضاي طبيعي را در آثار خود بازسازي مي كند. از اين رو پيكرهاي او هر چند همان شخصيت هاي روايات انجيل بودند ولي حالت زنده نما و طبيعي پيدا كردند.
علاوه بر اين جوتوي آنكه قواعد معيني را مورد پيروي قرار دهد، به نوعي بعد نمايي (پرسپكتيو) دست يافت. در مجموع كه روي زمينه ساز تحولات نقاشي غربي در عصر نوزايي مي شد.
5 – ماساچو: در تابلوي باج او سه مرحله از يك رويداد مذهبي را در كنار هم قرار داده است. تضاد روشنايي و تاريكي تابلو ايجاد بعد كرده و تابلو را به يك نقش برجسته تشبيه كرده.
6 – ساندرو بوتيچلي: اين در تابلو وضعيت سه رخ را انتخاب كرده اما شخصيت باطني اصل را آشكار نكند.
7 – لئورنادو دواوينچي (استاد نقاشي در اواخر رنسانس): نشان داده است كه حجم پردازي با تاريكي و روشنايي و بيان حالات عاطفي را روح و نقاشي و قلب نقاشي مي دانسته اما موفقترين اثر او از حيث بيان حالتهاي دروني تابلوي شام آخر است.
8 – رافائل: (استاد نقاشي و بارزترين نماينده مرحله اوج رنسانس): پيرو ميكل آ؟؟؟ و لئورنادو
در اين تابلو رافائل از حالتهاي تشريفاتي پيكرهاي جلدي ؟؟؟ و شخصيت هاي خود را در عميق بيشتري جاي داده به اين ترتيب نه تنها براي آنها امكان حركت هاي آزادتري فراهم آورده بلكه فاصله ميان پيكرها و عمارات زمينه را بهتر كرده است.


شيوة باروك:
ويژگي: (قرن 17- پرحركت، مجلل، رنگين، اغراق آميز و نشاط آور، غني و اسراف كه روانگر و با به لذت هاي دنيوي توجه دارد. چهره ها واقعيتي اين حبهاي به خود مي گيرد و بيان عواطف دروني اهميت بيشتري پيدا مي كنند.)
نقاشان: 1 – ديه گو ولاسكوئز: اوهام و خيالات را كنار مي گذارد و به واقعيتهاي بصري مي پردازد. 2 – رامبراند: موضوعات مذهبي
در پرداخت قياس نور و سايه و همچنين در رنگ آميزي غني خود، به دستاوردهاي بيسابقه اي براي نمايش حالات رواني شخصيت هاي نائل مي شود. آثار او زمينه اي براي گرايش هنر نقاشي ؟؟؟ درون آدمي


همة نقاشان قرن 15 بودند.
هنر باختر در دوران جديد
رومانتي سيم: اصطلاحي است كه منتقدين آلماني براي تفكيك خصوصيات تا هنري «مدرن» از خصوصيات كلاسيك به كار بردند. و ؟؟؟؟ مختلف دلالت دارد.
نمايش هيجان طوفاني و طبيعت سوكش نياز به شيوه اي پر از حركت و رنگ داشت و براي آنكه ببينده بيشتر متقاعد شود بايد نحو ارائه تا حد امكان واقعگرايانه باشد. اما رومانتي سيم براي نمايش درنده خويي حيواني، كه سليقه قرن 19 اجازه نمايش آن را در انسان نمي داد، از حيوانات كمك مي گرفت.


اين گونه به تمايل طبيعت گرايي مي توانست به شكل واقع گرايي تبديل شود. در اينجا شخصيت راستاي گر چه «واقعي» است واقعيت او در حقيقت ساختگي است. او آن فاصله ضروري را كه يك پيكره بايد نگهدارد نگاه نداشته و ؟؟؟ از حد خودماني شده.
نقاشان: 1 – آنتون لويي باري (پيكره ساز) 2 – گوستاوكوربه
1 – فرانسسكيو گويا (اسپانيايي- استادان او: ولاسكوئز، رامبراند، طبيعت- بررسي و تحليل كن مسائل عمده حيات بشري و انتقاد او از شرارت و تباهي انساني به صورت رمانتيك و احساساتي)
در اينجا گويا براي نمايش ها و نفرت وحشت، حالتها و حركات پيكرها را به نحو شگفت آوري اغراق آميز كرده است.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید